بدترینِ برادران، کسی است که به هنگام آسایش [با دوست خود] رفت و آمد می کند و به هنگام سختی و بلا [از او] می بُرد . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حادثه غدیر و خطبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم روز یکشنبه 18 ذی حجه سال 10 هجری در بازگشت از حجه الوداع به غدیر خم رسید. پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل فرمان خداوند را به پیامبر ابلاغ کرد:« ای محمد، خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌گوید: ای رسول ما، آنچه را از سوی پروردگارت (درباره معرفی علی بن ابی طالب علیه السلام برای جانشینی پس از تو) به تو نازل شده است به مردم ابلاغ کن که اگر این کار را نکنی رسالت خداوند را ابلاغ نکرده‌ای.» با نزول این آیه، پیامبر در غدیر توقف کرد؛ منتظر ماند تا افرادی که از قافله عقب مانده بودند، برسند و دستور داد آنانی که جلوتر رفته اند بازگردند. آن‌گاه پس از نماز جماعت ظهر بر بالای سکویی ایستاد و به علی علیه السلام دستور داد قدری پایین‌تر در سمت راستش بایستد و خطبه ای را برای مردم خواند که محورهای آن عبارت بود از: 1 - حمد و ثنای الهی، تبیین صفات حق تعالی، شهادت به بندگی خود و خضوع در برابر پروردگار. 2 - اعلان نزول فرمان الهی برای معرفی علی بن ابی طالب به جانشینی. 3 - اعلان رسمی ولایت و امامت دوازده امام پس از خود، با تأکید بر این که نسل هر پیامبر از صلب همان پیامبر است ولی نسل او از صلب علی علیه السلام است. 4 - بالابردن دست علی علیه السلام و معرفی او برای امامت و ولایت، و تاکید بر این که امامت او از سوی خداوند امر شده و علی علیه السلام، به دستور خداوند، برترین مردم پس از اوست و هر که امامت او را نپذیرد، به لعنت و خشم پرودگار گرفتار می شود. 5 - اعلان کامل شدن دین اسلام با امامت علی علیه السلام. 6 - اشاره به توطئه منافقان و جنگ‌های علی علیه السلام با ناکثین - قاسطین - مارقین. 7 - سفارش به تدبر در قرآن. 8 - جدایی ناپذیر بودن قرآن و عترت از یکدیگر. 9 - تبیین جایگاه دوازده امام در قرآن. 10 - اشاره به اینکه مهدی آخرین امام است که با انتقام از ستمکاران، عدل و داد را در جهان می‌گستراند. 11 - اشاره به اینکه صراط مستقیم، محمد است و پس از او علی و فرزندان علی که پیشوایان حق هستند. 12 - تاکید بر اینکه پس از او علی حقایق را به مردم می فهماند. 13 - تبیین فضایل و آثار دنیوی و اخروی حج و عمره و تاکید بر اقامه نماز و پرداخت زکات. 14 - ضرورت مراجعه به علی و امامان پس از او در موارد ابهام پس از سخنان پیامبر، مردم به سوی او و علی علیه السلام هجوم آوردند، با آنان دست بیعت دادند و به آن دو تبریک و تهنیت گفتند، و هنوز متفرق نشده بودند که جبرئیل از سوی خداوند این آیه را آورد:« امروز دین تان را برای شما کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و راضـی شدم که اسلام دین شما باشد.» (1) فضیلت عید غدیر حسن بن راشد از امام صادق علیه السلام پرسید:« آیا مسلمانان غیر از عید فطر و قربان عید دیگری هم دارند؟» فرمود:« آری، عیدی که بزرگ‌تر و با فضیلت‌تر از آن دو عید است: روزی که امیرالمؤمنین علی علیه السلام برای هدایت مردم منصوب گردید. همه‌ی پیامبران به مردم دستور می‌دادند که روز معرفی وصی خود را عید بگیرند» حسن پرسید:« شایسته است در آن روز چه کاری انجام بدهیم؟» فرمود:« آن روز را روزه بگیر و بر محمد و آل محمد درود فراوان بفرست و از کسانی که به آنها ستم کرده‌اند بیزاری بجو. » حسن پرسید:« پاداش روزه‌دار در روز عید غدیر چیست؟» فرمود:« پاداش کسی که شصت ماه را روزه گرفته باشد». ---------------------------------------- 1 . بحارالانوار، ‌ج 40، ص 136 - 162 - 167

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:51 صبح )
»» امام علی(ع) و لقب امیرالمؤمنین

امیر در زبان عربی به معنی فرمانده، سلطان و رهبر است. بعد از اسلام، کسانی را که از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلفا به فرماندهی مأموریت‌های جنگی منصوب می‌شدند امیر می‌نامیدند. اما عنوان «امیرالمؤمنین» به معنی خلیفه و فرمانده کل قوای اسلام و پیشوای مؤمنان است. به اعتقاد علمای شیعه، «امیرالمؤمنین» عنوانی است که خدای تعالی به علی بن ابی طالب داده و هیچ کس دیگر، چه قبل و چه بعد از او، برازنده این لقب نیست. در حدیثی آمده است که پیامبر به اصحاب خود فرمود:«هنگام سلام به علی، او را امیرالمومنین خطاب کنید.» و در حدیث دیگری آمده است که:« خدا علی علیه السلام را امیرالمؤمنین نامیده است». از حضرت صادق علیه السلام سئوال شد:«آیا به حضرت قائم ، لقب « امیرالمؤمنین » خطاب می‌شود؟» فرمود:«نه، این عنوان مخصوص علی علیه السلام است؛ هیچ‌کس، نه قبل از او و نه پس از او، سزاوار نیست به این نام نامیده شود، و هر کس چنین ادعایی کند کافر است». از اهل سنت نیز درباره اعطای لقب امیرالمؤمنین به امام علی روایات بسیاری در دست است؛ از جمله: ابونعیم اصفهانی در حیلة الاولیاء از انس بن مالک روایت کرده است که رسول خدا درباره علی علیه السلام فرمود:«او امیرالمؤمنین و پیشوای نیکوکاران و فرمانده سواران مجاهد و خاتم اوصیاء است». نیز از ابن مردویه اصفهانی، از دانشمندان اهل سنت، نقل شده است که: جبرئیل در محضر رسول خدا علی علیه السلام را امیرالمؤمنین خواند. از ام سلمه روایتی نیز در این باره رسیده است. ولی در ظاهر، بنا بر عقیده اهل سنت، هر مسلمانی که به اجماع یا وصایت یا شوری برای امامت و فرماندهی کل قوای اسلام انتخاب شود، امیرالمؤمنین است. آنان می گویند این عنوان اولین بار بر خلیفه دوم عمر بن خطاب اطلاق شد و آنگاه در عهد خلفای راشدین دیگر و خلفای بنی امیه و بنی عباس نیز هر یک از خلفا «امیرالمؤمنین» خوانده می‌شدند. فقهای زیدی مذهب نیز این عنوان را حق شرعی هر امیر علوی می‌دانند که برای احقاق حق، قیام کند. امیرالمؤمنین، لقب اختصاصی امام علی علیه السلام روایات شیعه دلالت دارد بر اینکه لقب «امیرالمؤمنین» مخصوص علی بن ابیطالب علیه السلام است و بر هیچ کس جز او اطلاق نمی‌شود. (مگر در حال ضرورت و تقیّه.) این لقب حتی بر سایر ائمه و امام زمان علیه السلام نیز نباید اطلاق شود. خود رسول خدا صلّی الله و علیه و آله و سلّم این لقب را به امام علی داد و اولین کسانی که موظف شدند علی علیه السلام را با این لقب خطاب کنند، ابوبکر و عمر بودند. عبدالله بن عباس می گوید:« روزی با رسول خدا در یکی از کوچه های مدینه می رفتیم که علی ابن ابی طالب از راه رسید و به رسول خدا این گونه سلام کرد:« السلام علیک یا رسول الله و رحمه الله و برکاته (سلام بر تو ای رسول خدا، و رحمت و برکات خدا بر تو باد.( پیامبر نیز در پاسخ فرمود:«و علیک السلام یا امیرالمومنین (و بر تو سلام باد ای امیرالمؤمنین.( از لقبی که رسول خدا به علی بن ابی طالب داد، تعجب کردم و به پیامبر گفتم:« ای رسول خدا، آنچه درباره پسرعمویم، علی، گفتی، از روی محبت و دوستی شخصی با او بود یا لقبی از ناحیه خداوند؟» رسول خدا فرمود:« نه، به خدا سوگند، آنچه درباره علی گفتم، با چشم خودم دیده ام.» پرسیدم:« ای رسول خدا چه دیدید؟» پیامبر فرمود:« در شب معراج به هر دری از درهای بهشت نظر می‌کردم، روی آن نوشته شده بود: علی بن ابیطالب از هفتاد هزار سال پیش از خلقت آدم امیرالمؤمنین بوده است.» ابوذر علی علیه السلام را امیرالمؤمنین حقیقی می داند ابوذر غفاری به شدت بیمار شد تا آنجا که نزدیک بود از دنیا برود. در این شرایط علی بن ابیطالب علیه السلام را به عنوان وصی برگزید و وصیتهای خود را به آن حضرت کرد. به او گفتند: اگر به امیرالمؤمنین عمر بن خطاب وصیت میکردی نیکوتر و بهتر بود. ابوذر گفت: به خدا سوگند، که به امیرالمؤمنین حقیقی و حق وصیت کردم. علی همان مربی و صاحب زمین است که آرامش زمین به وجود اوست و اگر از او جدا شوید، از زمین بیگانه و زمین نیز با شما بیگانه میشود. جبرئیل علی علیه السلام را امیرالمؤمنین می داند عبدالله بن عباس میگوید: نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نشسته بودیم که علی بن ابیطالب وارد شد و به رسول خدا سلام کرد. رسول خدا در پاسخ سلام او فرمود: و علیک السلام یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته (و بر تو سلام و رحمت و برکات الهی باد، ای امیرالمؤمنین(؛ حضرت علی علیه السلام گفت: در حالیکه تو زنده هستی به من امیرالمؤمنین میگویید؟ پیامبر فرمود: آری،در حال حیات من نیز ای علی تو امیرالمؤمنین هستی. دیروز در حالیکه من و جبرئیل با هم سخن می گفتیم تو بر ما گذشتی و سلام نکردی . جبرئیل گفت: چرا امیرالمؤمنین بر ما گذشت و سلام نکرد؟ به خدا سوگند اگر سلام کرده بود، ما خوشحال می شدیم و پاسخش را می دادیم. علی علیه السلام گفت: ای رسول خدا دیروز تو را با دحیة کلبی دیدم خلوت کرده ای و سخن میگوئید، نخواستم سخن شما را قطع کنم. پیامبرفرمود: او دحیه نبود او جبرئیل بود و من به جبرئیل گفتم: چگونه علی را امیرالمؤمنین نامیدی؟ جبرئیل گفت: خداوند در جنگ بدر به من وحی فرستاد که بر محمّد فرود بیایم و به او فرمان دهم که به علی بن ابیطالب امیرالمؤمنین فرمان دهد میان دو صف لشگر حاضر شود و قدرت نمایی کند که خداوند او را در آسمان امیرالمؤمنین نهاده است. آنگاه رسول خدا ادامه داد: تو ای علی، امیرالمؤمنین در آسمان و زمین هستی جز کافر بعد از من کسی بر تو پیشی می گیرد و جز کافر پس ازمن از تو جدا نمی شود و آسمانیان تو را امیرالمؤمنین می نامند. خداوند علی را امیرالمؤمنین نامیده است حضرت علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در شب معراج که مرا به آسمان بردند در مقام قاب قوسین ) به قدر دو کمان یا نزدیکتر) که قرار گرفتم، خداوند به من وحی فرستاد و آنگاه فرمود: ای محمّد، علی بن ابی طالب را با عنوان امیرالمؤمنین بخوان، من هیچکس را قبل از او به این نام ننامیدم و هیچکس را نیز بعد از او به آن نام نخواهم نامید. رسول خدا صلی الله علیه و آله بر فراز منبر در ضمن گفتاری به مردم فرمود: ای مردم، خداوند مرا به عنوان رسول و فرستاده اش به سوی شما برانگیخت و به من فرمان داده که علی را به عنوان امیر بر شما بگمارم، پس هر کس که من پیامبر اویم علی امیر اوست. امیر بودن علی از ناحیه خداوند است. خداوند به من فرمان داده که این خبر را به شما اعلام کنم تا او را اطاعت و هر گاه شما را فرمان داد، گوش دهید. آگاه باشید هیچکدام از شما بر علی، امیر نیست نه در زمان حیات من و نه پس از مرگ من. خداوند علی را امیر شما قرار داد و او را امیرالمؤمنین نامیده است و پیش از او و پس از او هیچکس را امیرالمؤمنین ننامیده و نخواهد نامید. منابع: دایره المعارف تشیع، ج 2؛ المعارف و المعاریف ج 1 بحارالانوار، ج 37، ص 339، حدیث 81

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:50 صبح )
»» از اشک عرفه تا ذبح قربان

صحرای عرفات همایش شناخت و خودسازی امام حسین (ع)

حضرت سیدالشهدا، امام حسین (ع) نیز بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهی از اصحاب از خیمه های خود در صحرای عرفات بیرون آمدند، و روی به دامن «کوه رحمت» نهادند و در سمت چپ کوه روی به کعبه، همایشی تشکیل دادند، که موضوع آن بمناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگی بود. این همایش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلکه شناخت توأم با عمل و سازندگی و تزکیه و خودسازی بود و فهرست مطالب آن عبارت بودند از:

1ـ شناخت خدا و صفات الهی.

2ـ شناخت خود یا خودشناسی.

3ـ شناخت جهان.

4ـ شناخت آخرت.

5ـ شناخت پیامبران.

6ـ خودسازی با صفات الهی.

7ـ پرورش نفس با کمالات الهی.

8ـ توبه و بازگشت به خدای مهربان.

9ـ دور کردن صفات نکوهیده از خود با تسبیح پروردگار.

10ـ فراگیری راه تعلیم و تربیت از خدا.

11ـ شناخت و درخواست بهترین مسئلت ها.

12ـ تبدیل خود پرستی نفس به خدا پرستی.

13ـ تبدیل خود برتر بینی نفس به تواضع و فروتنی.

14ـ تبدیل خودخواهی نفس به ایثار و غیر خواهی.

15ـ تعلیم مفاهیم و ادبیات قرآن.

 

نگاهی دقیق تر به دعای عرفه حسین بن علی(ع)

روز عرفه داراى دعاهاى فراوانى است؛ ولى در این میان، دعاى عرفه امام حسین(ع) داراى جایگاه ممتاز،أخص و ویژه است و در واقع، ناب‏ترین و عمیق‏ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان(ع) جارى گشته است.

عصر روز عرفه امام حسین(ع) با گروهى از خاندان و فرزندان و شیعیان، با نهایت خاکساری و خشوع از خیمه بیرون آمدند و در جانب چپ کوه ایستادند. امام(ع) چهره مبارک خود را به سوى کعبه گردانید مانند مسکین نیازمندى که غذا مى‏طلبد، دست‏ها را برابر صورت خود گرفت و دعایش را چنین آغاز کرد:

 

«الحمدلله الذى لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا کصنعه صانع و هو الجواد الواسع؛ سپاس خداوندى را سزاست که چیزى قضایش را دور نمى‏سازد و از عطا و بخشش او جلوگیرى نمى‏کند و هیچ آفریننده‏اى آفرینش او را ندارد و او سخاوت‏مندى عالم گستر است.»

 حضرت(ع) سپس به بیان گوشه‏اى از نعمت‏هاى بى پایانِ خداوند که انسان را در تمام مراحل رشد و تکامل در برگرفته، مى‏پردازد و مهربانى مادران و دایه‏ها و مواظبت و پرستارى و دل‏سوزى آنان را از الطاف و عنایت‏هاى خداوند مى‏شمرد؛ سپس به لزوم شکر نعمت‏هاى الهى اشاره مى‏کند و خود را از اداى یک شکر نیز عاجز و ناتوان مى‏بیند. هر فرازى از این دعا، دریچه‏اى از نور و توحید و عشق و محبت به خداوند را به سوى دل انسان مى‏گشاید و عباراتِ دعا و محتواى آن، نشان مى‏دهد که امام حسین(ع) در حال این دعا یک سره از خود و عالم غافل گشته، تمام جهان را به یک سو نهاده، با همه وجود حضور خداوند و احاطه و اشراف او به همه ذرات هستى و نفوذ علم و قدرت و حیات او را بر تک تک ذرات و موجودات عالم مشاهده مى‏نماید و آن چه را که دیده، بر زبان آورده است. امام حسین(ع) مى‏خواهد با این نیایش، انسان و خدا را بشناساند و نزدیکى آن را به هم بنماید. او با این نیایش، منطقى‏ترین و واقعى‏ترین رابطه انسان با خداوند را با زیباترین شکل به تصویر می کشد.

دعاى عرفه سیدالشهداء(ع) سراسر نور و عرفان پروردگار است و آمیزه‏اى از شور و عشق و محبت و معرفت به ذات پاک خداوندی است. در فرازهاى این دعا، امام حسین(ع) با خداوند چنین عاشقانه زمزمه مى‏کند:

 خداوندا! اجازه فرما تا دمى چند در برابرت به زانو درافتم و قطراتى از اقیانوسِ جان، نثار بارگاهت نمایم. خیال دورى راه تا درگاه جمالت خسته و فرسوده ام کرده است که:

 

از گِل آدم شنیدم بوى تو     راه‏ها پیموده‏ ام تا کوى تو

 

خدایا! موجوداتى که در هستى خود نیازمند تو هستند، چگونه مى‏توانند راهنماى من به سوى تو باشند؟

پروردگارا! آیا حقیقتى غیر از تو آن روشنایى را دارد که بتواند تو را بر من آشکار سازد؟ کى از نظر غایب و پنهان بوده‏اى که نیازمند راهنمایى به سوى خود باشى و چه وقت از من دور بوده‏اى تا نمودهاى جهان مرا به تو برساند؟

 

همه عالم به نور توست پیدا     کجا گردى تو از عالم هویدا؟

 

خدایا! روشنایى جمال و جلالت در جهان هستى آشکارتر از هر چیز است و وجودِ تو خِفا و پوشیدگى ندارد تا چراغى سر راه بگیرم و بارگاه ربوبى تو را جست و جو نمایم و یا دلیلى را راهنماى خود به سوى تو قرار دهم؛ چون فروزنده چراغ تو و سازنده دلیل و راهنما، تویى.

خداى من! چشمى که تو را بر خود نگهبان و مراقب نبیند، کور و فرو بسته باد و بنده‏اى که از متاع محبت تو بى بهره باشد، سرمایه باخته و ورشکسته باد.

 

دیده‏اى کان چهره روشن نبیند کور باد     خاطرى کَز توست خالى، تیره و بى نور باد

 

امام حسین(ع) با این دعا روحى تازه به کالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل‏انگیز ملکوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.

 

از صداى سخن عشق ندیدم خوش‏تر     یادگارى که در این گنبد دوّار بماند

 
 
صحراى عرفات کالبد و امام حسین(ع) روحِ آن است و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن که به اهل موقفِ عرفات نظر لطف کند، به زائران قبر پاک حسین(ع) نظر رحمت مى‏افکند.

 
فرازهایی از دعای عرفه حسین بن علی(ع)

1ـ ستایش حق تعالی:

ستایش سزاوار خداوندی است که کس نتواند از فرمان قضایش سرپیچد و مانعی نیست که وی را از اعطای عطایا، باز دارد. و صنعت هیچ صنعتگری بپای صنعت او نرسد. بخشنده بیدریغ است. اوست که بدایع خلقت را بسرشت و صنایع گوناگون وجود را با حکمت خویش استوار ساخت.......

 
2ـ تجدید عهد و میثاق با خدا:

پروردگارا بسوی تو روی آورم. و به ربوبیت تو گواهی دهم. و اعتراف کنم که تو تربیت کننده و پرورنده منی. و بازگشتم بسوی توست. مرا با نعمت آغاز فرمودی قبل از اینکه چیز قابل ذکری باشم.......

 
3ـ خود شناسی:

 و قبل از هدایت مرا با صنع زیبایت مورد رأفت و نعمتهای بیکرانت قرار دادی. آفرینشم را از قطره آبی روان پدید آوردی. و در تاریکیهای سه گانه جنینی سکونتم دادی: میان خون و گوشت و پوست. و مرا شاهد آفرینش خویش نگرداندی و هیچیک از امورم را بخودم وا نگذاشتی........

 
4ـ راز آفرینش انسان:

ولی مرا برای هدفی عالی یعنی هدایت (و رسیدن به کمال) موجودی کامل و سالم بدنیا آوردی. و  در آن هنگام که کودکی خردسال در گهواره بودم، از حوادث حفظ کردی. و مرا از شیر شیرین و گوارا تغذیه نمودی. و دلهای پرستاران را بجانب من معطوف داشتی. و با محبت مادران به من گرمی و فروغ بخشیدی........

 
5ـ تربیت انسان در دانشگاه الهی:

تا اینکه با گوهر سخن مرا ناطق و گویا ساختی. و نعمتهای بیکرانت را بر من تمام کردی. و سال به سال بر رشد و تربیت من افزودی. تا اینکه فطرت و سرنوشتم، به کمال انسانی رسید. و از نظر توان اعتدال یافت. حجتت را بر من تمام کردی که معرفت و شناختت را به من الهام فرمودی.......
 

6ـ نعمتهای خداوند:

آری این لطف تو بود که از خاک پاک عنصر مرا بیافریدی. و راضی نشدی ای خدایم که نعمتی را از من دریغ داری. بلکه مرا از انواع وسائل زندگی برخوردار ساختی. با اقدام عظیم و مرحمت بیکرانت بر من. و باحسان عمیم خود نسبت به من، تا اینکه همه نعماتت را درباره من تکمیل فرمودی......

 
7ـ شهادت به بیکرانی نعمت های الهی:

الهی! من به حقیقت ایمانم، گواهی دهم. و نیز به تصمیمات متیقن خود و به توحید صریح و خالصم

و به باطن نادیدنی نهادم. و پیوستهای جریان نور دیده ام. و خطوط ترسیم شده بر صفحه پیشانی ام، و روزنه های تنفسی ام، و نرمه های تیغه بینی ام. و آوازگیرهای پرده گوشم و آنچه در درون لبهای من پنهان است......
 

8ـ ناتوانی بشر از بجا آوردن شکر الهی:

گواهی می دهم ای پروردگار که اگر در طول قرون و اعصار زنده بمانم و بکوشم تا شکر یکی از نعمات تو بجا آورم، نتوانم مگر باز هم توفیق تو رفیقم شود، که آن خود مزید نعمت و مستوجب شکر دیگر، و ستایش جدید و ریشه دار باشد...........

 
9ـ ستایش خدای یگانه:

معهذا من با تمام جد و جهد و توش و توانم تا آنجا. که وسعم می رسد با ایمان و یقین قلبی گواهی می دهم. و اظهار می دارم:

حمد و ستایش خدایی را که فرزندی ندارد تا میراث برش باشد. و در فرمانروایی نه شریکی دارد تا با وی در آفرینش بر ضدیت برخیزد و نه دستیاری دارد تا در ساختن جهان به وی کمک دهد.....

 
10ـ خواسته های یک انسان متعالی:

خداوندا، چنان کن که از تو بیم داشته باشم، آنچنان که گویی تو را می بینم و مرا با تقوایت رستگار کن! اما بخاطر گناهانم مرا به شقاوت دچار مساز! مقدر کن که سرنوشت من به خیر و صلاح من باشد. و در تقدیراتت خیر و برکت بمن عطا فرما!

 
11ـ سپاس به تربیت های الهی:

خداوندا! ستایش از آن تست که مرا آفریدی. و مرا شنوا و بینا گرداندی! و ستایش سزاوار تست که مرا بیافریدی و خلقتم را نیکو بیاراستی. بخاطر لطفی که به من داشتی والا......

 
12ـ نیازهای تربیتی از خدا:

و مرا بر مشکلات روزگار، و کشمکش شبها و روزها یاری فرمای! و مرا از رنجهای این جهان و محنتهای آن جهان نجات بده و از شر بدیهایی که ستمکاران در زمین می کنند نگاه بدار.............

 
13ـ شکایت به پیشگاه خداوند:

خدایا! مرا به که وا می گذاری؟ آیا به خویشاوندی که پیوند خویشاوندی را خواهد گسست؟ یا به بیگانه که بر من بر آشفتد؟ یا به کسانیکه مرا به استضعاف و استثمار کشانند؟ در صورتیکه تو پروردگار من و مالک سرنوشت منی؟

 
14ـ ای مربی پیامبران و فرستنده کتب آسمانی:

ای خدای من و ای خدای پدران من! ابراهیم، اسماعیل، اسحق و یعقوب، و ای پروردگار جبرئیل، مکائیل و اسرائیل. و ای تربیت کننده محمد، خاتم پیامبران و فرزندان برگزیده اش. ای فرو فرستنده تورات، انجیل زبور و فرقان......

 
15ـ تو پناهگاه منی:

تو پناهگاه منی، بهنگامی که راهها با همه وسعت، بر من صعب و دشوار شوند و فراخنای زمین بر من تنگ گردد. و اگر رحمت تو نبود من اکنون جزء هلاک شدگان بودم. و تو مرا از خطاهایم باز می داری. و اگر پرده پوشی تو نبود از رسوایان بودم.

 
عید بزرگ قربان

 اولین معنایی که از عید به ذهن میرسد، تغییراتی است که انسان از ظاهر خود و یا در طبیعت میبیند . این آرایش ظاهری همچون پوشیدن   لباس نو و آمدن بهار طبیعت به یک معنا عید نامیده شده است

در روایتی از امیر المومنین علی علیه السلام آمده است که : هر روزی که انسان در آن به زشتی آلوده نگردد آن روز عید است چرا که زشتی مهمترین بستر ظهور نزاع میان آدمیان است وباعث برهم خوردن آرامش درونی و بیرونی انسانها میگردد و این همان چیزی است که با عید یعنی آرامش و شادمانی منافات دارد .

از سوی دیگر حرکت انسانها به سوی علم و معرفت همواره با شادمانی و نشاط توأم است خاصه آنکه وقتی  انسان معنای جدیدی کشف میکند ، ابتهاج زائد الوصفی تمام وجود آدمی را در بر میگیرد ، آن لحظه تازه عید نامیده می شود .

معنای دیگری که از عیدعارفان به ما آموخته اند ، جان باختن و قربانی کردن جان خویش در پای معشوق است . و نماد ظاهری آن ایام حج و عید قربان است که حیوانی را انسان به عنوان تحفه و هدیه به طرف جایگاه معینی میبرد تا برای کامل شدن عبادت قربانی کند .

کشته شدن در پای محبوب و قربانی کردن خود مهمترین تعریفی است که مولوی ازعید به ما می دهد

آری عید قربان یاد آور آزمایشهای سخت و سنگین الهی از حضرت ابراهیم (علیه السلام ) و ذبح حضرت اسماعیل (علیه السلام )است عید قربان یکى از اعیاد بزرگ اسلامى است که داراى منزلتى والا نزد عموم مسلمانان می باشد.

عید قربان روز خجسته و مبارکى است که مسلمانان به حج رفته، پس از تمام شدن‏اعمال حجشان، قربانى مى‏کنند و پس از قربانى، آنچه بر آنان در حال احرام حرام شده‏ بود، حلال مى‏گردد، لذا آن روز را عید تلقى مى‏کنند عیدى که پس از انجام وظایف‏سنگین حج، به عنوان جایزه الهى و رهایى از احرام پیش مى‏آید. و هم چنین این روزبراى سایر مسلمانان جهان نیز عید است و احترام ویژه دارداین روز، روز گرفتن جایزه از خداى منان است، روزى است که باید در آن‏ آهنگ گناه نشود و انسان‏هاى مؤمن، با استفاده از چنین روز باعظمتى که درهاى بهشت‏بر رویشان گشوده مى‏شود و باب رحمت الهى باز مى‏گردد، دست‏هاى آلوده از گناه خویش‏را به سوى آسمان بلند کنند و با تضرع و زارى، به پیشگاه رحمان و رحیم، درخواست‏مغفرت و آمرزش نمایند و حاجت‏هاى فردى و نیازهاى اجتماعى و گروهى خود را با امیداستجابت و روا شدن، بطلبند و بسیار عبادت و نیایش کنند. و قربانى در این روزاگر براى زائران خانه خدا واجب است، براى سایر مسلمانان نیز سنت موکد است و برآن تاکید فراوان شده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:49 صبح )
»» از اشک عرفه تا ذبح قربان

امام صادق (علیه السلام )فرموده اند :«کسى که در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى‏گردد؛ مگر این که روز عرفه را درک کند»

 

عرفات، نام منطقه وسیعى است با مساحت حدود 18 کیلومتر مربع در شرق مکه معظمه، اندکى متمایل به جنوب که در میان راه طائف و مکه قرار گرفته است. زائران بیت‏الله الحرام در روز عرفه - نهم ذى حجّه - از ظهر تا غروب در این منطقه حضور دارند. در نقلى آمده است که آدم و حوّا(ع) پس از هبوط از بهشت و آمدن به کره خاکى، در این سرزمین همدیگر را یافتند و به همین دلیل، این منطقه «عرفات» و این روز «عرفه» نام گرفته است. چنین گفته اند که جبرائیل علیه السلام هنگامی که مناسک را به ابراهیم می آموخت  ، چون به عرفه رسید به او گفت «عرفت» و او پاسخ داد آری ، لذا به این نام خوانده شد  و نیز گفته اند سبب آن این است که مردم از این جایگاه به گناه خوداعتراف میکنند و بعضی آن را جهت تحمل صبر و رنجی میدانند که برای رسیدن به آن باید متحمل شد . چرا که یکی از معانی «عرف » صبر و شکیبایی و تحمل است .

عرفه، از عیدهاى بزرگ است؛ هر چند عید نامیده نشده است و روزى است که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود دعوت کرده،سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده است. شیطان دراین روز، از همه اوقات خوارتر وحقیرتر وخشمناک‏تر است.

روایت شده که حضرت زین‏العابدین(ع) در روز عرفه صداى فقیرى را شنید که از مردم کمک مى‏خواست. حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى‏کنى؛ در حالى که امید مى‏رود در این روز بچه‏هایى که در شکم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادت‏مند گردند؟

 

بهترین عمل در روز عرفه دعا است و در میان روزهاى سال، این روز براى دعا امتیاز ویژه‏اى دارد.

 

تاریخچه عرفه

صحرای عرفات در خود خاطراتی از مردان بزرگ الهی چون آدم ، ابراهیم ، خاتم الانبیاء و حضرت سید الشهداء(علیهم السلام) دارد که حضور هر یک با عنایات خاص حضرت حق همراه بوده است .

 

حضرت آدم (ع) در عرفات:

 

فَتَلَقی آدَمُ مِنْ رَبِّه کَلماتًُ فتابَ عَلیهِ اِنَّه’ هو التَّوابُ الرّحیمْ

آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت و با آن بسوی خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذیرفت، چه او توبه پذیر مهربان است.

 

طبق روایت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنیا، چهل روز هر بامداد بر فرار کوه صفا با چشم گریان در حال سجود بود، جبرئیل بر آدم فرود آمد و پرسید:

ـ چرا گریه می کنی ای آدم؟

ـ چگونه می توانم گریه نکنم در حالیکه خداوند مرا از جوارش بیرون رانده و در دنیا فرود آورده است.

ـ ای آدم به درگاه خدا توبه کن و بسوی او بازگرد.

ـ چگونه توبه کنم؟

جبرئیل در روز هشتم ذیحجه آدم را به منی برد، آدم شب را در آنجا ماند. و صبح با جبرئیل به صحرای عرفات رفت، جبرئیل بهنگام خروج از مکه، احرام بستن را به او یاد داد و به او لبیک گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسید تلبیه را قطع کرد و به دستور جبرئیل غسل نمود و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و کلماتی را که از پروردگار دریافت کرده بود به وی تعلیم داد، این کلمات عبارت بودند از:

"سبحانک اللهم و بحمدک لا اله الا انت عملت سوء و ظلمت نفسی و اعترف بذنبی اغفر لی انک انت الغفور الرحیم "


آدم (ع) تا بهنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشک می ریخت، وقتیکه آفتاب غروب کرد همراه جبرئیل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نیز با کلماتی به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت......

 

 

حضرت ابراهیم (ع) در عرفات

در صحرای عرفات، جبرئیل، پیک وحی الهی، مناسک حج را به حضرت ابراهیم (ع) نیز آموخت و حضرت ابراهیم (ع) در برابر او می فرمود: عَرِفتُ، عَرِفتُ (شناختم، شناختم).

 

پیامبر اسلام (ص) در عرفات

و نیز دامنه کوه عرفات در زمان صدر اسلام کلاس صحرایی پیامبر اسلام (ص) بود و بنا به گفته مفسرین آخرین سوره قرآن در صحرای عرفات بر پیغمبر (ص) نازل شد و پیغمبر این سوره را که از جامع ترین سوره های قرآن است و دارای میثاق و پیمانهای متعدد با ملل یهود، مسیحی و مسلمان و علمای آنها می باشد، و قوانین و احکام کلی اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعلیم فرمود.

و طبق مشهور میان محدثان پیامبر (ص) در چنین روزی سخنان تاریخی خود را در اجتماعی عظیم و با شکوه حجاج بیان داشت:

...... ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نکنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیک و بد شما رسیدگی میشود. من به شما توصیه می کنم هرکس امانتی نزد اوست باید به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اکیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند، و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

......... من در میان شما دو چیز بیادگار می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید گمراه نمی شوید، یکی کتاب خدا و دیگری سنت و (عترت) من است.

هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و همه مسلمانان جهان با یکدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمانی حلال نیست مگر اینکه آنرا به طیب خاطر به دست آورده باشد.....

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:49 صبح )
»» عید قربان روز رهایی از تعلقات دنیوی است

قربان روز رها شدن از تعلقات دنیوی و رهایى از هر آنچه غیر خدایى است. در این روز زائر بیت الله الحرام هر آنچه بدان دلبستگى یافته را قربانى مى کند تا با ره توشه ای عظیم به سفر آخرت عزیمت کند. عید قربان که در زبان عربی عید الاضحی گفته می شود، مصادف با روز دهم ذیحجه از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود. عید قربان از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است که آنها از یک تا چهار روز جشن گرفته، بهترین لباس خود را پوشیده، پس از عبادت، به دید و بازدید خانواده، اقوام و آشنایان می روند. مراسم قربانی تنها برای کسانی که زائران خانه خدا در موسم حج بوده اند، واجب و ضروری است، اما بسیاری از مسلمانانی که استطاعت مالی دارند در این روز قربانی کرده و گوشت آن را میان همسایگان و نیازمندان تقسیم می کنند. حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می‏کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده‏ بود، مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو، حلال می شود. بنابراین روزی که پس از انجام وظایف‏ سنگین حج، به عنوان جایزه الهی و اتمام احرام پیش می‏آید را عید تلقی می کنند. عید قربان ریشه در دوران ماقبل تاریخ بشر دارد، انسان اولیه که از فهم طبیعت عاجز بود، برای به دست آوردن ترحم خدایان دست به قربانی کردن حیوانات و انسانها می زد. این رسم نزد همه ملل و ادیان به اسامی مختلف موجود بوده و این سنت طولانی بشری در اسلام نیز پذیرفته شده است. در روایات مختلف دینی آمده است ابراهیم در سن بالا دارای فرزندی شد که او را اسماعیل نام گذارد و برایش بسیار عزیز و گرامی بود. اما مدتها بعد، هنگامی که اسماعیل به سنین نوجوانی رسیده بود، فرمان الهی چندین بار در خواب به ابراهیم نازل و بدون ذکر هیچ دلیلی به او دستور داده شد تا اسماعیل را قربانی کند. او پس از کشمکشهای فراوان درونی، در نهایت با موافقت خالصانه فرزندش، به محل مورد نظر می روند و ابراهیم آماده سر بریدن فرزند محبوب خود می‌شود. اما به هنگام قربانی اسماعیل، خداوند که او را سربلند در امتحان می‌‌ یابد، گوسفندی را برای انجام ذبح به نزد ابراهیم می‌‌فرستد. این سرسپردگی پیامبر به انجام فرمان الهی، فریضه ‌ای شد تا حجاج در این روز قربانی کنند و از این طریق برای یتیمان و تهیدستان خوراکی فراهم آورند. موسم عید فرا رسید، حجاج قربانی خود را در حالی ذبح می کنند که یاد و خاطره ایثار و فداکاری شکوهمند ابراهیم و اسماعیل (علیهما السلام) را در خاطره ها مرور و زنده می کنند . روزی که زائران خانه خدا در والاترین آئین دینی از تعلقات دنیوی رها شده و به خالق هستی نزدیکتر می شوند، روزی که گویی دوباره از مادر زاده شده اند پاک، بی آلایش، رها و آزاده و با غروری سرمست از دلدادگی به فرمان حق، قربانی اسماعیل درون و رها از آمال پوچ دنیوی، خود را برای عزیمت به سفر اخروی آماده می کنند. پس سلام بر ابراهیم، سلام بر محمد و سلام بر همه بندگان صالح خداوند.

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:48 صبح )
»» روز دحو الارض (تولد زمین) و اعمال آن

بیست و پنجم ماه ذی القعده روز دحوالارض است. دحوالارض را چنین معرفی می کنند "روزی که زمین از زیر کعبه کشیده و گسترانیده شد" .

گر چه این مطلب یعنی کشیده شدن و گسترانده شدن زمین در وحله اول عجیب به نظر میرسد اما تعریف واضح تر این موضوع این است که گفته شود :

پس از آنکه تمام سطح کره زمین به مدت طولانی در زیر آب فرو رفته و خداوند خواست تا آن را از زیر آب بیرون آورد که صحنه زندگی موجودات مهیا گردد ، اولین نقطه ای که از زیر آب سر بیرون آورد همان مکان مقدس کعبه و بیت الحرام بود . این واقعه نشان دهنده اهمیت این نقطه و مرکزیت آن برای همه عالمیان است . 

در واقع دحوالارض روز شروع حیات بخشی خداوند به جهان خاکی است که توجه به آن در روایات و تعیین اعمال خاص همچون روزه ، عبادت ، دعا و غسل واهتمام به آن از سوی معصومین (ع) نشانگر عنایت حضرت حق به این روز با برکت است .

تعبیر به اینکه "در روز دحو الارض رحمت خدا منتشر گردیده و از براى عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز، اجر بسیار است" و امثال آن ، مومنین را بر انجام مستحبات مخصوص این روز ترغیب می نماید . درباره روزه این روز آمده است :

روزه این روز همانند روزه هفتاد سال است .

روزه این روز کفاره گناهان هفتاد سال است .

برای روزه دار این روز هرکه و هرچه در میان آسمان و زمین است استغفار می کند و ...

از دیگر اعمال این روز شریف دو رکعت نماز است که در آن حمد و پنج مرتبه سوره "والشمس" خوانده می شود و پس از نماز نیز دعایی است که در مفاتیح آمده است . و همچنین دعای "اللهم داحی الکعبه ..." از دعاهای مخصوص این روز است . 

 روایت است که « امام رضا » علیه السلام فرموده اند: درشب بیست و پنجم ماه ذى القعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع)متولد شده اند. و نیز در این روز رسول خدا صلى الله علیه و آله ، به قصد حجة الوداع از مدینه به همراه یکصد و چهار هزار یا یکصد و بیست و چهار هزار نفر  از راه شجره به مکه عزیمت نمودند که حضرت فاطمه (ع ) و تمامى زوجات آن حضرت نیز ایشان را همراهی می کردند .  

و نیز در روایتی است که در این روز قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قیام خواهد نمود .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:47 صبح )
»» پرتوی از سیره و سیماى امام محمّد باقر(علیه السلام)

حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجرى قمرى در مدینه متولّد گردید.
پدر بزرگوارش، حضرت على بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)، و مادر مکرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبى مى باشد. از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنى هاشم منسوب است.
شهادت امام باقر(علیه السلام) در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجرى قمرى در 57 سالگى، به دستور هشام بن عبدالملک خلیفه اموى، به وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع مى باشد.
آن حضرت یکى از اطفال اسیر فاجعه کربلا مى باشد که در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مبارکش گذشته بود.
حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمى مسلمانان به شمار مى رفت.
وجود امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه اى بود براى بیداری امّت. زیرا مردم، او را نشانه هاى فرزند کسانى مى دانستند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف ـ که نزدیک بود نشانه هاى اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاکمان و دورى آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و براى مسلمانان آشکار سازد که چنان امورى تحقّق یافته است.
در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا مى خواستند و از هرباب از معارف اسلام از او مى پرسیدند.

هشام بن عبدالملک خلیفه نابکار اموى وقتى به امام(علیه السلام) اشارت مى کند و مى پرسد که این شخص کیست؟ به او مى گویند او کسى است که مردم کوفه شیفته و مفتون اویند. این شخص، امام عراق است.
از سوى فقیهان بزرگ که وابسته به حوزه هاى فکرى و علمى بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح مى شد و گفتگوهاى بسیار با امام به عمل مى آمد، از او پاسخ مى خواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشى وادارند، ولى آن حضرت با پاسخ هاى قانع کننده و مستدلّ و محکم خود آنان را به اعجاب وامى داشت.
حوزه علمى او براى صدها دانشمند و محدّث که تربیت کرده بود پایگاهى مهّم به شمار مى آمد.
جابر جعفى گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث براى من روایت کرد.» و محمّد بن مسلم گوید: «هر مسئله که در نظرم دشوار مى نمود از ابوجعفر(علیه السلام)مى پرسیدم تا جایى که سى هزار حدیث از او سؤال کردم.»امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف مى کند:«همانا شیعه ما، شیعه على، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستى و بى ریایى از ما طرفدارى مى کنند و براى زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمى کنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمى گذرند. براى آن کس که همسایه آنان باشد برکت دارند و با هر کس که با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش مى گیرند. و شیعه ما اطاعت خدا مى کند.»

امام باقر(علیه السلام) و خلفاى جور
امام باقر(علیه السلام) با پنج خلیفه از خلفاى بنى امیّه معاصر بود که عبارتند از:1ـ ولید بن عبدالملک 2ـ سلیمان بن عبدالملک 3ـ عمر بن عبدالعزیز 4ـ یزید بن عبدالملک 5ـ هشام بن عبدالملک.
و همه آنان جز عمر بن عبدالعزیز در ستمگرى و استبداد و خودکامگى دست کمى از نیاکان خود نداشتند و پیوسته براى امام باقر(علیه السلام)مشکلاتى فراهم مى نمودند.
ولى در عین حال، او از طریق تعلیم و تربیت، جنبشى علمى به وجود آورد و مقدّمات تأسیس یک مرکز علمى اسلامى را در دوران امامت خود پى ریزى کرد که در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق(علیه السلام) به نتیجه کامل رسید.
روش کار پیشوایان ما به ویژه امام سجّاد و امام باقر(علیهم السلام) که در اوضاع فشار و خفقان به سر مى بردند به شیوه مخفى و زیرزمینى بود، شیوه اى که موجب مى شد کسى از کارهاى آنان مطّلع نشود. همین کارهاى پنهانى، گاهى که آشکار مى شد، خلفا را سخت عصبانى مى نمود در نتیجه، وسایل تبعید و زندانى آنها فراهم مى شد.
سرانجام، امام باقر(علیه السلام) که پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت، هشام بن عبدالملک بود، به وسیله ایادى او مسموم شد و در سال 114 هجرى به شهادت رسید. جنازه آن بزرگوار، کنار قبر پدر بزرگوارش، در قبرستان بقیع، به خاک سپرده شد.

فضل و دانش امام باقر(علیه السلام)
امام محمّدباقر(علیه السلام) در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احکام اسلامى پرداخت و ضمن حلّ مشکلات علمى به تعلیم و تربیت شاگردانى فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارةبن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلى، همّت گماشت. آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنى هاشم در عصر خود بود.
آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اکناف پیچیده بود که ملقّب به باقرالعلوم; یعنى شکافنده دانش ها گردید.
یکى از علماى بزرگ سنّى به نام ابن حجر هیتمى درباره او مى نویسد:«محمّد باقر به اندازه اى گنج هاى پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست که وى را شکافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند .»
عبدالله بن عطا یکى از شخصیّت هاى علمى زمان امام، مى گوید:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمّد بن على(علیه السلام) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم.»امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن کریم استناد مى نموده و از کلام خدا شاهد مى آورده و فرموده است: «هر مطلبى را گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفى کنم.»


نه تیر بر قلب هشام
داستان مجلس تیر اندازی که هشام بن عبدالملک ترتیب داد تا با شرکت دادن  امام باقر(ع) در مسابقه و به واسطه شکست ایشان ، امام را در نظر مردم حقیر و کوچک جلوه دهد از وقایع جالب تاریخ زندگانی آن حضرت است ؛ هشام مجلسی مهیا نمود و پیش از ورود امام(علیه السلام) به قصر خلافت، عدّه اى از درباریان را واداشت نشانه اى نصب کرده مشغول تیراندازى گردند.
امام باقر وارد مجلس شد و اندکى نشست. ناگهان هشام رو به امام کرد و گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازى شرکت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده ام و وقت تیراندازى ام گذشته است، مرا معذور دار. هشام که خیال مى کرد فرصت خوبى به دست آورده و امام باقر را با شکست مواجه ساخته است، اصرار و پافشارى کرد و وى را
سوگند داد و همزمان به یکى از بزرگان بنى امیّه اشاره کرد که تیر و کمان خود را به آن حضرت بدهد.
امام(علیه السلام) دست برد و کمان را گرفت و تیرى در چلّه کمان نهاد و نشانه گیرى کرد و تیر را درست به قلبِ هدف زد! آن گاه تیر دوم را به کمان گذاشت و رها کرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلى نشست و آن را شکافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت کرد و به همین ترتیب نُه تیر پرتاب نمود که هر کدام به چوبه تیرِ قبلى خورد!این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدّت تحت تأثیر قرار داده، اعجاب و تحسین همه را برانگیخت.
هشام سخت تحت تأثیر قرار گرفت و بى اختیار گفت: آفرین بر تو اى اباجعفر! تو سر آمد تیر اندازان عرب و عجم هستى، چگونه مى گفتى پیر شده ام ؟! آن گاه سر به زیر افکند و لحظه اى به فکر فرو رفت.
سپس امام باقر و فرزند برومندش امام صادق(علیه السلام) را در جایگاه مخصوص کنار خود جاى داد و فوق العاده تجلیل و احترام کرد و رو به امام کرد و گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سرورى بر عرب و عجم است.
این تیراندازى را چه کسى به تو یاد داده است و در چه مدّتى آن را فرا گرفته اى ؟ حضرت فرمود: مى دانى که اهل مدینه به این کار عادت دارند، من نیز در ایّام جوانى مدّتى به این کار سرگرم بودم ولى بعد آن را رها کردم، امروز چون تو اصرار کردى ناگزیر پذیرفتم.
هشام گفت: آیا جعفر نیز مانند تو در تیراندازى مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، اکمال دین و اتمام نعمت را که در آیه «أَلْیَوْمَ أکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» آمده از یکدیگر به ارث مى بریم و هرگز زمین از چنین افرادى خالى نمى ماند.


کلام نور
امام باقر(ع) می فرمایند:
 « أُوصیکَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوکَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ کُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ »(بحار الانوار: 75 /162)
تو را به پنج چیز سفارش مى کنم:1ـ اگر مورد ستم واقع شدى ستم مکن،2ـ اگر به تو خیانت کردند، خیانت مکن،3ـ اگر تکذیبت کردند، خشمگین مشو،4ـ اگر مدحت کنند، شاد مشو،5ـ و اگر نکوهشت کنند بیتابى مکن .



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:47 صبح )
»» پرتوی ازسیره و سیمای حضرت امام رضا (علیه السلام)

حضرت على بن موسى، ملقّب به رضا، در سال 148 هجرى قمرى در روز 11 ذیقعده در مدینه به دنیا آمد. پدر آن حضرت، امام موسى بن جعفر و مادرش بانویى بزرگوار به نام نجمه بود. که او را سمانه و تُکْتَمْ و طاهره نیز مىگفتند. بعد از شهادت امام کاظم(علیه السلام)، آن حضرت در 35 سالگى عهدار دار مسئولیت امامت و حفظ مبانى اسلامى و رهبرى شیعیان گردید.
مدّت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که مىتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: 1ـ ده سال اوّل امامت آن حضرت که همزمان با دوره زمامدارى هارون بود. 2ـ پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین، فرزند هارون بود. 3ـ پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلّط او بر قلمرو اسلامى آن روز بود.
امام رضا(علیه السلام) در هر یک از این سه دوره، به مقتضاى مسئولیت خطیر امامت، با اوضاع و احوال پیچیده خلافت آن روز که به نام اسلام بر مردم حکومت مىشد و با وجود نابسامانى هاى زیادى که از جهات مختلف در زندگى اجتماعى مردم وجود داشت، وظایف متناسب خود را در راه خدمت به اسلام انجام مىداد امام هشتم تا آنجا که قدرت و امکان داشت از فرصتى که در سه سال آخر عمرش استفاده می کردند.


پرتوی ازسیره و سیمای حضرت امام رضا (علیه السلام)
حضرت على بن موسى، ملقّب به رضا، در سال 148 هجرى قمرى در روز 11 ذیقعده در مدینه به دنیا آمد. پدر آن حضرت، امام موسى بن جعفر و مادرش بانویى بزرگوار به نام نجمه بود. که او را سمانه و تُکْتَمْ و طاهره نیز مىگفتند. بعد از شهادت امام کاظم(علیه السلام)، آن حضرت در 35 سالگى عهدار دار مسئولیت امامت و حفظ مبانى اسلامى و رهبرى شیعیان گردید.
مدّت امامت امام هشتم در حدود بیست سال بود که مىتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: 1ـ ده سال اوّل امامت آن حضرت که همزمان با دوره زمامدارى هارون بود. 2ـ پنج سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین، فرزند هارون بود. 3ـ پنج سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلّط او بر قلمرو اسلامى آن روز بود.
امام رضا(علیه السلام) در هر یک از این سه دوره، به مقتضاى مسئولیت خطیر امامت، با اوضاع و احوال پیچیده خلافت آن روز که به نام اسلام بر مردم حکومت می شد و با وجود نابسامانى هاى زیادى که از جهات مختلف در زندگى اجتماعى مردم وجود داشت، وظایف متناسب خود را در راه خدمت به اسلام انجام مىداد.
امام هشتم تا آنجا که قدرت و امکان داشت از فرصتى که در سه سال آخر عمرش پیاه بهره بردارى هاى سیاسى هم هموار می گردد، یا دستکم با این اقدام، سرپوشى روى کارهایى که شده و یا در شرف انجام است، گذاشته می شود.

سفارشی از امام (علیه السلام)

على بن شعیب، یکى از شاگردان با استعداد و لایق آن حضرت، مىگوید: روزى به دیدار امام رضا(علیه السلام) رفتم، از من پرسید: یا على! چه کسى از نظر زندگى بهترین مردم است؟ جواب دادم: اى سرور و آقاى من! شما به این مطلب از من داناترید. بعد از آن فرمود: «یا على، مَنْ حَسَّنَ مَعاشَ غَیْرِهِ فى مَعاشِهِ.»; کسى که امور زندگى دیگران را از طریق امورِ زندگى خویش نیکو مىگرداند. و سپس ادامه داد: مىدانى چه کسى از نظر زندگى از همه مردم بدتر است؟ جواب دادم: شما داناترید. فرمود: کسى که دیگران از زندگى او بهره اى ندارند. از میان کلمات گهربار حضرت رضا(علیه السلام) چهل حدیث را برگزیدم، باشد که این سخنان سازنده براى حقیقت جویان، سرآغاز گرایشى عمیق به سوى تمام دستورها و رهنمودهاى آن حضرت باشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:46 صبح )
»» تولد زمین در اعجاز کلام امیر المؤمنین(ع)

حضرت علی (ع) در خطبه 90 نهج البلاغه به بیاناتی زیبا و تعابیری دقیق ، داستان زمین و آنچه بر آن گذشته را چنین بیان می فرماید :

خداوند زمین را در امواج شدید و با صولت و در دریاهاى پر آب فرو برد، در حالى که موجهاى عظیم آن دریاها به هم مى خوردند، و امواج بلند آن که در حال تدافع یکدیگر بودند به هم مى کوفتند و همانند شتران نر در موقع هیجان و مستى کف بهوجود مى آوردند. پس سرکشى آب به خاطر سنگینى زمین حالت فروتنى گرفت، و چون زمین به سینه خود به روى آب قرار گرفت اضطراب و هیجان آب فرو نشست و چون با شانه خود مانند حیوانى که در خاک بغلتد بر روى آب درغلتید آب آرام گرفت. آب پس از هیجان و اضطراب امواجش آرام و مغلوب شد، و در دهنه خوارى مطیع و اسیر گشت. زمینِ گسترده شده در میان آن آب پرموج ساکن شد، و آب را از نخوت و کبر و از باد دماغ و سرکشى و تجاوز بازداشت، و دهان آن را که پر موج بود بست، و آب از آن همه هیجان و هیبت و جست و خیز به جاى خود نشست.

پس از آنکه هیجان آب از زیر اطراف زمین ساکن شد، و کوههاى بلندسرکشیده را که بر دوش زمین قرار داشت بر روى خود حمل نمود، خداوند آبهاى چشمه ها را از بالاى بینى هاى زمین (قله کوهها) به جریان انداخت، و در پهن دشت ها و رودخانه ها سرازیر ساخت، و حرکات زمین را با کوههاى لنگر انداخته، و به وسیله صخره هاى بزرگ سر به فلک برداشته تعدیل نمود. زمین به علّت نفوذ کوهها در پهنه آن، و به خاطر فرو رفتن ریشه کوهها در اعماق آن، و سوار شدن آن صخره هاى بزرگ بر گردن و طبقات زیـرین آن آرامش و استقرار یافت.

خداوند میان زمین و جوّ را فراخ نمود، و هوا را براى تنفس ساکنان آن مهیّا فرمود، و تمام نیازمندیهاى اهل زمین را از دل زمین بیرون آورد. سپس بلندیهاى زمین را که بى گیاه بود و آب چشمه ها به آن نمى رسید، و جویبارها وسیله اى براى رساندن خود به آن زمین هاى مرتفع نمى یافتند رها نساخت، بلکه ابرهایى آفرید تا عرصه هاى مرده آن بلندیها را احیا کنند، و گیاهش را برویانند. ابرها را پس از پراکندگى قطعاتش و جدایى پاره هایش به هم الفت و التیام داد، تا چون آب درون ابر به جنبشى سخت برآمد، و در حواشى آن برق بدرخشید، و درخشش برق در میان قطعات ابر سپید و انبوه خاموش نشد، خداوند آن ابر پرباران را در حالى که قطعاتش به هم پیوسته بود فروفرستاد، در حالى که به زمین نزدیک شدند، و بادها بارانهاى آن را پى در پى همچون دوشیدن شیر از سینه حیوانات دوشیدند و به شدت به زمین ریختند. زمانى که ابرها سینه خود را به زمین ساییدند، و آنچه از باران داشتند بر زمین پاشیدند، خداوند در زمین هاى خشک گیاه، و در دامن کوهها سبزه رویاند، در این وقت زمین با آرایش مرغزارهاى خود به شادى نشست، و از پرده لطیفى از شکوفه هاى خوشبو و زیبا که بر خود پوشیده بود، و از نظم دقیق شکوفه ها و بوته هاى باطراوت که چهره آن را مى آراست به نشاط و بهجت برخاست، و خداوند آن نباتات و گلها را توشه آدمیان و روزى چهارپایان قرار داد. و نیز راههاى فراخ در اطراف زمین باز کرد، و براى روندگان نشانه هایى نهاد تا به هر جا که بخواهند آمد و شد کنند.

هنگامى که زمین را براى زندگى آماده کرد، و فرمان خود را جارى ساخت، آدم(ع( را از میان مخلوق خود اختیارکرد، و او را اولین نوع از آفرینش انسان قرارداد ...



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 86/10/6 :: ساعت 8:46 صبح )
»» آشنایی با امام رضا (ع)

زندگى امام ابو الحسن على الرضا ابن موسى الکاظم ابن جعفر الصادق ابن محمد الباقر بن على بن حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام هشتمین امام از ائمه اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین
امام رضا (ع) در روز جمعه، یا پنج‏شنبه 11 ذى حجه یا ذى قعده یا ربیع الاول سال 153 یا 148 هجرى در شهر مدینه پا به دنیا گذاشت. بنابراین تولد آن حضرت مصادف با سال وفات امام صادق (ع) بوده یا پنج‏سال پس از درگذشت آن حضرت رخ داده است. همچنین وفات آن حضرت در روز جمعه یا دوشنبه آخر صفر یا 17 یا 21 ماه مبارک رمضان یا 18 جمادى الاولى یا 23 ذى قعده یا آخر همین ماه در سال 203 یا 206 یا 202 هجرى اتفاق افتاده است. شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا گوید قول صحیح آن است که امام رضا (ع) در 21 ماه رمضان، در روز جمعه سال 203 هجرى درگذشته است. وفات آن حضرت در سال 203 در طوس و در یکى از روستاهاى نوقان به نام سناآباد اتفاق افتاد.
با تاریخ‏هاى مختلفى که نقل شد، عمر آن حضرت 48 یا 47 یا 50 یا 51 سال و 49 یا 79 روز یا 9 ماه یا 6 ماه و 10 روز بوده است. اما برخى که سن آن حضرت را 55 یا 52 یا 49 سال دانسته‏اند، سخنشان با هیچ یک از اقوال و روایات، منطبق نیست و ظاهرا تسامح آنان از اینجا نشات گرفته که سال ناقص را به عنوان یکسال کامل حساب کرده‏اند. از جمله این اقوال شگفت آور سخن شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا است که گفته است: میلاد امام رضا (ع) در 11 ربیع الاول سال 153 و وفات وى در 21 رمضان سال 203 بوده و با این حساب آن حضرت 49 سال و شش ماه در این جهان زیسته است. مطابق آنچه صدوق نقل کرده، عمر آن حضرت پنجاه سال و شش ماه و ده روز مى‏شود و منشا این اشتباه را باید عدم دقت در جمع و تفریق اعداد دانست‏شیخ مفید نیز مرتکب این اشتباه شده است و ما در حواشیهاى خود بر کتاب المجالس السنیه متذکر این خطا شده‏ایم.
بنابر گفته مولف مطالب السؤول، امام رضا (ع) 24 سال و چند ماه و بنابر قول ابن خشاب 24 سال و 10 ماه از عمر خویش را با پدرش به سر برد. لکن مطابق آنچه گفته شد، عمر آن حضرت در روز وفات پدرش 35 سال یا 29 سال و دو ماه بوده و پس از درگذشت پدرش چنانکه در مطالب السؤول نیز آمده، 25 سال زیسته است و نیز مطابق آنچه قبلا گفته شد آن حضرت پس از پدرش بیست‏سال در جهان زندگى کرد. چنانکه شیخ مفید نیز در ارشاد همین قول را گفته است. برخى نیز این مدت را بیست‏سال و دو ماه، یا یست‏سال و نه ماه، یا بیست‏سال و چهار ماه، یا بیست و یکسال و 11 ماه، ذکر کرده‏اند که این مدت، روزگار امامت و خلافت آن حضرت به شمار است. در طول این مدت آن حضرت دنباله حکومت هارون رشید را که ده سال و بیست و پنج روز بود درک کرد. سپس امین از سلطنت‏خلع شد و عمویش ابراهیم بن مهدى براى مدت بیست و چهار روز به سلطنت نشست. آنگاه دوباره امین بر او خروج کرد و براى وى از مردم بیعت گرفته شد و یکسال و هفت ماه حکومت کرد ولى به دست طاهر بن حسین کشته شد. سپس عبد الله بن هارون، مامون، به خلافت تکیه زد و بیست‏سال حکومت کرد. امام رضا (ع) پس از گذشت پنج‏یا هشت‏سال از خلافت مامون به شهادت رسید.


مادر امام رضا (ع)
در مطالب السؤول گفته شده است که: مادر آن حضرت کنیزى بود. که خیزران مرسى نام داشت. برخى نام وى را شقراء نوبیه، ذکر کرده‏اند که اروى، اسم او و شقراء لقب وى بوده است.
طبرسى در اعلام الورى گوید: مادرش کنیزى بود به نام نجمه که به وى ام البنین مى‏گفتند. برخى نام مادر آن حضرت را سکن نوبیه و تکتم، نیز گفته‏اند. حاکم ابو على گوید: از جمله شواهدى که دلالت دارد نام مادر امام رضا (ع) تکتم بود، سخن شاعرى است که در مدح آن حضرت فرموده است:
الا ان خیر الناس نفسا و والدا
و رهطا و اجدادا على المعظم (1)
اتتنا به للعلم و الحلم ثامنا
اماما یودى حجة الله تکتم (2)
ابو بکر گوید: عده‏اى این شعر را به عموى ابو ابراهیم بن عباس منسوب ساخته‏اند و من آن را روایت نمى‏کنم و روایت و سماع این شعر براى من واقع نشده بنابراین نه آن را اثبات مى‏کنم و نه ابطال. وى همچنین گوید: تکتم از اسامى زنان عرب است و در اشعار بسیارى به کار رفته است. از جمله در این بیت:
«طاف الخیالان فزادا سقما
خیال تکنى و خیال تکتما»
فیروز آبادى نیز بر این اظهار نظر صحه گذارده و گفته است: تکنى و تکتم به صورت مجهول، هر یک از نامهاى زنان است.


کنیه آن حضرت
کنیه آن حضرت را ابو الحسن و نیز ابو الحسن ثانى خوانده‏اند. ابو الفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین روایتى نقل کرده و مبنى بر آن که کنیه آن حضرت، ابو بکر بوده است. وى به سند خود از عیسى بن مهران از ابو صلت هروى نقل کرده است که گفت: روزى مامون از من پرسشى کرد. گفتم: ابو بکر در این باره چنین و چنان گفته است. مامون پرسید: کدام ابو بکر؟ابو بکر ما یا ابو بکر اهل سنت؟گفتم، ابو بکر ما. پس عیسى از ابو صلت پرسید: ابو بکر شما کیست؟پاسخ داد: على بن موسى الرضاست که بدین کنیه خوانده مى‏شود.

لقب آن حضرت
در کتاب مطالب السؤول در این باره آمده است: القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر، رضى و وفى، که مشهورترین آنها رضاست. در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تفاوت که در آنجا به جاى القاب رضى و وفى، زکى و ولى یاد شده است. در مناقب ابن شهر آشوب گفته شده است: احمد بزنطى گوید: بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و براى پیامبر و ائمه در زمین رضا بود. و نیز گفته‏اند چون مخالف و موافق گرد آن حضرت بودند وى را رضا نامیدند. همچنین گفته‏اند: چون مامون بدان حضرت، رضایت داد وى را رضا گفتند.
نقش انگشترى آن حضرت
در فصول المهمة گفته شده است: نقش انگشترى امام رضا (ع) «حسبى الله‏»بود و در کافى به سند خود از امام رضا (ع) نقل شده است که فرمود: نقش انگشترى من، «ما شاء الله لا قوة الا بالله‏»است. صدوق نیز در عیون گوید: نقش انگشترى آن حضرت‏«ولیى الله‏»بود.


فرزندان امام رضا (ع)
کمال الدین محمد بن طلحه در مطالب السؤول گوید: آن حضرت شش فرزند داشت. پنج پسر و یک دختر. نام فرزندان وى چنین است: محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسن و عایشه‏».
عبد العزیز بن اخضر جنابذى در معالم العتره و ابن خشاب در موالید اهل البیت و ابو نعیم در حلیة الاولیا نظیر همین سخن را گفته‏اند. سبط بن جوزى در تذکرة الخواص گوید: فرزندان آن حضرت عبارت بودند از: محمد (امام نهم) ابو جعفر ثانى، جعفر، ابو محمد حسن، ابراهیم و یک دختر. شیخ مفید در ارشاد مى‏نویسد: امام رضا (ع) دنیا را بدرود گفت و سراغ نداریم که از وى فرزندى به جا مانده باشد جز همان پسرش که بعد از وى به امامت رسید. یعنى حضرت ابو جعفر محمد بن على (ع) .
ابن شهر آشوب در مناقب مى‏گوید: امام محمد بن على (ع) تنها فرزند اوست. طبرى در اعلام الورى نویسد: تنها فرزند رضا (ع) پسرش محمد بن على جواد بود لا غیر. در کتاب العدد القویة آمده است که امام رضا (ع) دو پسر داشت که نام آنها محمد و موسى بود و جز این دو فرزندى نداشت. همچنین در قرب الاسناد نقل شده است که بزنطى به حضرت رضا (ع) عرض کرد: من از چند سال پیش درباره جانشین شما پرسش مى‏کردم و شما هر بار پاسخ مى‏دادید پس از من پسرم جانشین من خواهد شد. اما اینک خداوند به شما دو پسر عطا کرده است پس کدامیک از پسرانتان جانشین شمایند؟
مجلسى نیز در بحار الانوار در باب خوشخویى حدیثى از عیون اخبار الرضا (ع) نقل کرده که در سند آن نام فاطمه دختر رضا آمده است.
پى‏نوشتها:
1 - هان که از بهترین مردمان از نظر سرشت و پدر و خانواده و نیا، على (ع) بزرگ است.
2 - تکتم او را براى ما به ارمغان آورد و او براى علم و حلم هشتمین امامى است که حجت‏خدا را ادا مى‏کند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/10/5 :: ساعت 4:47 عصر )
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 42
>> بازدید دیروز: 250
>> مجموع بازدیدها: 1375017
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب