نیکوکار از کار نیک بهتر است ، و بد کردار از کار بد بدتر . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» نقش نماز در شخصیت جوانان 10

 

مرگ ترک کنندگان نماز

در میان مسلمانان، هرکس که از خانوادهاى مسلمان متولّد گردد و به بلوغ برسد و بعد از تکلیف ولو به هیچ یک از اعمال عبادى تن ندهد او را مسلمان خوانند چنانچه در سایر ادیان الهى چنین است و لیکن حقیقت امر، چیز دیگرى است چون در واقع به چنین افرادى که به هیچ یک از دستورات و تعالیم دینى مقید و پایبند نیستند حقیقت مسلمانى صادق نیست و رکن اصلى دین، جنبه عملى آن است. و آنکه بعنوان مسلمان در میان مسلمین شناخته شده است ولى به حداقل دستورات اسلام عمل نمىکند هر چند فقهاء از دیدگاه فقهى احکام فقه را بر او مترتب مىدانند و لیکن در حقیقت شرع و دیدگاه کلامى، او با سایر کفار فرق چندانى ندارد. و برخورد با او همانند برخورد با سایر کفار و اهل کتاب است. چنانچه از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)روایت شده که فرمودند:

مَنْ تَرَکَ الصلاةَ لایَرجُو ثوابها ولا یخاف عقابها فلا اُبالى اَنْ یموتَ یهودیاً او نصرانیاً او مجوسیاً.

«کسى که نمازش را ترک کند امید به ثوابش نمىباشد و از عذاب و عقاب آن ترسناک نیست. پس باکى نیست که یهودى بمیرد یا نصرانى یا مجوسى»(1).

و حتى بالاتر از چنین لحن تندى، در حدیث دیگرى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)وارد شده است که بر این گروه، احکام ظاهرى اسلام جارى نمىشود و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الاخبار، ص71.

آن حرمت و احترامى که بر جنازه مسلمان فرض و لازم است بر جسد و مرده بى نماز لازم نمىباشد و گویا همه حرمت و اکرام بر انسان مسلم، از نمازش نشأت گرفته است و وقتى نماز از او ترک گردد همه تعظیم و اکرامها بر شخصیت او در حال حیات و بر جنازهاش بعد از مرگ رخت بر مىبندد. آن کلام گوهر بار پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین است:

مَنْ ترک الصلاةَ ثلاثة ایام فاذا ماتَ لایَغْسُلُ ولایکفن ولایدفن فى قبور المسلمین.

«کسى که سه روز نمازش را ترک کند هرگاه بمیرد غسل و کفن نمىشود و در قبرستان مسلمین دفن نمىگردد»(1).

یعنى نوع برخورد با بدن مرده فرد بى نماز همانند برخورد با حیوانات مردار است. چگونه مردار حرمتى ندارد جسم بى جان مسلمان بى نماز هم چنین است.

چنانچه گفته شد هر چند فقهاء احکام فقهى را براى این دسته از مسلمانان جارى مى دانند و ظاهراً فرقى بین او و اهل نماز نمىگذارند و لیکن این امر موجب نمىشود که او از عذاب آخرت نجات یابد.

افراد بىنماز باید منتظر شدیدترین عذاب در عالم پس از مرگ بوده باشند چنانچه در برخى روایات وارد شده که عذاب این گروه از حین مرگ و جان دادن آغاز مىگردد و شدّت سختى و مشقت جان کندن براى این گروه بالاتر و برتر از همه انسانهاست. یعنى با سختترین حالت جان

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الاخبار، ص71.

مىدهند. و امید بستن ایشان به اینکه در قبرستان مسلمین دفن خواهند شد و با احترام دفن و کفن مىکردند دردى را دوا نکرده و چیزى از عذابشان را کاسته نخواهد نمود. دلیل این نکته هم این است که بین اعمال او و اعمال کفار و مشرکین تمایزى نیست و شاید بنابر همین دلیل باشد که پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: لیس بین العبد والشرک الاّ ترک الصلاة فَاِذا ترکَها فقد اَشرکَ.

«میان بنده و شرک جز ترک نماز فاصله نیست و چون نماز را ترک کند مشرک است»(1).

لعن و نفرین الهى بر تارکین نماز

آنانکه از روى علم و آگاهى به فضایل نماز و این امر قدسى الهى آن را نادیده مىگیرند و اعتنا و توجهى به آن ندارند در اخبار و روایات از جانب پیشوایان دین مورد بیشترین و شدیدترین حمله و هجمه قرار گرفتهاند تا آنجا که در کتب روائى و جوامع حدیثى تحقیق شده است هیچ گروهى همانند افراد بىنماز مورد عتاب قرار نگرفتهاند و شاید براى هیچ دستهاى تا این حد، روایت و حدیث از معصومین(علیهم السلام) نقل نشده باشد. یعنى این گروه هم از جهت کمى و هم از جهت کیفى سخت مورد تهدید قرار گرفتهاند. و چنان این مسأله از نظر معصومین(علیهم السلام) حائز اهمیت بوده که گاهى انسان متحیر مىگردد که چه اسرارى در نماز نهفته است که این همه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج الفصاحه، ص506.

مورد توجه قرار گرفته است. برخى از تعابیر پیشوایان دین چنان تند است که هیچ راه توجیهى را براى ترک آن باقى نمىگذارد. بعنوان مثال در بیانات گوهر بار امیر بیان على(علیه السلام) موارد بسیارى به چشم مىخورد که او با کرامت و بزرگوارى و لطافت و روح بلندى که داشتهاند در حقّ دشمنان سرسخت خود دعا کرده و از خدا مىخواهد که آنان را مورد عفو و بخشش قرار دهد ولى با همه این اوصاف وقتى مىخواهد در باره افراد بىنماز سخن بگوید مىفرماید: اللهمّ العن مَنْ ترک الصلاةَ متعمّداً.

«خدایا لعن کن کسى که عمداً نمازش را ترک مىکند»(1).

و مشابه همین بیان را در گفتار و بیانات سایر معصومین(علیهم السلام)مشاهده مىشود.

مقام نبوى(صلى الله علیه وآله وسلم) در کلام عرشى چنین فرمودهاند:

تارکُ الصلاةِ ملعونٌ فى التوراةِ ملعونٌ فى الانجیل ملعونٌ فى الزبور، ملعونٌ فى القرآن ملعون فى لسان جبرئیل ملعون فى لسان میکائیل ملعون فى لسان اسرافیل ملعون فى لسان محمّد.

«ترک کننده نماز در تورات و انجیل و زبور و قرآن مورد لعن و نفرین قرار گرفته و به زبان (فرشتگان) جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) مورد لعنت قرار گرفته

است»(2).

بسیار روشن است که چه عواقب وحشتناکى این گروه را تهدید

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع احادیث الشیعه، ج4 ص76.

2 ـ انوار الهدایه، ص197.

مىکند. گروهى که معصومین و پیشوایان دین از خداوند درخواست لعن نمایند.

پس بیائیم در این امر الهى اهتمام ورزیم و دیگران را به اهمیت آن آشنا ساخته و این همه تهدیدات را جدى بگیریم براى اینکه خواسته و دعاى معصوم(علیه السلام) نزد بارگاه الهى مستجاب است چه در جهات مثبت باشد که اصطلاحاً آن را دعا و چه در جنبههاى منفى باشد که آن را نفرین نامند.

تفاوت سایر گناهکاران با بىنماز

توجه به این نکته ضرورى است که بدانیم چه فرقى میان افراد بىنماز با سایر گنهکاران وجوددارد. اگر بخواهیم انسانهاى معصیت کار را در کنار هم قرار دهیم فرد تارک الصلاة و بىنماز در کجا قرار مىگیرد؟

هر چند که از مطالب گذشته تا حدودى پاسخ این مسأله را مىتوان فهمید ولى طرح عنوان جداگانهاى براى آن بخاطر بیان روایاتى است که در خصوص این مورد وارد شده است.

عبید بن زراره از صحابه نزدیک امام صادق(علیه السلام) حدیث مىکند که: «روزى از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم که گناهان و معاصى کبیره کدامند؟ حضرت(علیه السلام) در پاسخ فرمودند گناهان کبیره (بزرگ) در نوشتار على(علیه السلام)هفت چیز است: کفر به خداوند، کشتن انسان (قتل نفس)، عاق والدین (مورد لعن و نفرین پدر و مادر واقع شدن) ربا خوارى، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ و جهاد در راه خدا، برگشت به جاهلیت و ارتجاع.

عبید بن زراره گوید از امام سئوال کردم که آیا یک درهم از مال یتیم خوردن گناهش بیشتر است یا ترک نماز؟ امام(علیه السلام) فرمودند: ترک نماز. عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید حضرت فرمود: اولین گناه کبیره چه بود؟ عرض کردم. کفر به خداوند. فرمودند شکى نیست کسى که بدون علت نماز را ترک کند کافر است»(1).

روایاتى که بىنماز را کافر و مشرک قلمداد کردهاند بسیارند که ما از باب نمونه به برخى اشاره نموده و به بعضى دیگر اشاره مىکنیم. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: «فاصله بین کفر و ایمان ترک نماز است»(2). و نیز فرمودند: «تارک نماز مشرک است»(3). و در حدیث دیگر مىفرمایند: «نشان خشونت و کفر و نفاق آن است که کسى منادى خدا را بشنود که به نماز ندا مىدهد و او را به رستگارى مىخواند ولى وى دعوت الهى را اجابت نکند»(4).

از همه این بیانات فهمیده مىشود که گناه بىنماز از گناه همه افراد بیشتر است و او را با سایر معصیت کاران هیچ قیاسى نیست چون هرگز به افرادى که گناهان دیگر انجام مىدهند کافر و مشرک و منافق اطلاق نشده است مثلاً در روایات به افراد زناکار، قمار باز و شارب خمر انذار شدیدى شده است و لیکن تعبیر کافر و مشرک درباره اینها نیامده و یا اگر آمده

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشیعه، ج11 ص254.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص403.

3 ـ نهج الفصاحه، ص506.

4 ـ نهج الفصاحه، ص279.

باشد بسیار نادر و قلیل است.

پس گناه ترک نماز از همه گناهان بیشتر است و تارک نماز از همه انسانها پستتر و آینده او بسیار تاریکتر و وحشتناکتر از دیگران است.

پستتر بودن بى نماز از برخى حیوانات

آنچه از مطالعه در متون دینى (قرآن و روایات) فهمیده مىشود این است که همه موجودات حتى حیوانات و نباتات و جمادات با هدایت تکوینى که دارند خدا را تسبیح و تحمید مىکنند. چنانچه خداوند فرمودند:

وَاِنْ من شىء الاّ یُسبِّحُ بحمده ولکن لاتفقهون تسبیحهم». ونیست هیچ موجودى مگر اینکه تسبیح و حمد او مىگوید ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید»(1).

یعنى هر موجودى به نوعى به حمد و ثناى خدا مشغول است و نحوه ستایش بر پروردگارشان بصورت مجاز نیست بلکه تسبیح آنان واقعى و حقیقى است ولى ما انسانها معرفت چندانى بدان نداریم با توجه به اینکه اصل ستایش آنان براى ما اصلى مسلَّم و پذیرفته شدهاى است. چنانچه در آیات و روایات متعدد به آن تصریح شده است. و مرحوم علامه طباطبائى(رحمه الله) در ذیل آیه فوق از امام باقر(علیه السلام)روایت مىکنند که: امام باقر(علیه السلام) صداى گنجشکانى را شنید فرمود: مىدانید اینها چه مىگویند ابو حمزه ثمالى که از صحابه نزدیک امام بود گوید به امام عرض کردم خیر  ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 44.

نمىدانیم. امام فرمود: یسبحن رَبَّهُنَّ ـ عز وجل ـ ویسئلن قوت یَومَهُنَّ.

«آنها تسبیح خدا و پروردگارشان را مىگویند و روزى خود را از او مىخواهند»(1).

وقتى که همه موجودات خدا را ستایش کنند و ربّ خویش را تسبیح نمایند انسان که اشرف مخلوقات است باید بهتر و بیشتر خداى خویش را مورد پرستش قرار دهد و در غیر اینصورت که انسان از ستایش و حمد پروردگارش سرباز زند و نماز که بهترین الگو و نشانه حمد الهى است را ترک نماید از آن حیث که حیوانات مشغول عبادتند و او از عبادت روى برگرداند قطعاً حیوانات را بر او امتیاز است و او از حیوانات پستتر خواهد بود. اینکه در متون دینى وارد شده اگر آدمى به جهت انسانى خویش سوق داده شود از فرشتگان برتر خواهد بود ولى هرگاه به جنبه حیوانى جهت داده شود از هر حیوانى پستتر، سرِّش در عبودیت و بندگى و ستایش حق است که الگوى کامل آن در نماز نهفته است. یعنى اگر اهل عبودیت و بندگى (اهل نماز) باشد به مقامى مىرسد که مسجود ملائکه قرار مىگیرد ولى اگر از عبادت غافل گردد حیوانات بر او سبقت مىگیرند.

پس آدمى اگر اهل بندگى باشد مصداق آیه ولقد کرمنا بنى آدم وحملناهم فى البرّ والبحر.

«و بتحقیق کرامت بخشیدیم فرزندان آدم را و آنها را درخشکى و دریا حمل

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر المیزان، ج13 ص119.

کردیم»(1).

قرار مىگیرد ولى اگر از وصف عبودیت فاصله بگیرد مصداق آیه ولقد ذَرَأنا لجهنم کثیراً من الجن والانس لهم قلوبٌ لایفقهون بِها وَلَهُمْ اَعْیُنٌ لایُبصرون بها ولهم اذانٌ لایسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون.

«بتحقیق ما بسیارى آدمیان و اجنه را براى جهنم آفریدیم آنان که داراى قلوب هستند ولى بواسطه آن درک نمىکنند. داراى چشمهائى مىباشند که نمىبینند و گوشهائى که نمىشنوند ایشان همانند چارپایانند بلکه گمراهتر از چارپایان، آنان افراد بىخبر و غافلى مىباشند»(2).

قرار خواهد گرفت. پس اگر قبلاً روایاتى را بیان کردیم که معیار ایمان و کفر و توحید و شرک را نماز دانستهاند از تحلیل و بررسى آیات مزبور این نکته بدست مىآید که معیار و ملاک مقام انسان و حیوان و فاصله بین انسانیت و حیوانیت نماز است. رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) در سخنى بسیار زیبا همین مطلب را چنین تشریح فرمودهاند:

یقول الکلب الحمد لله الذى خلقنى کلباً ولم یَخْلُقنى خنزیراً.

ویقول الخنزیر الحمد لله الذى خلقنى خنزیراً ولم یخلقنى کافراً.

ویقول الکافرُ الحمد لله الذى خلقتنى کافراً ولم یجعلنى منافقاً.

والمنافق یقول الحمد لله الذى خلقتنى منافقاً ولم یخلقنى تارک الصلاة.

«سگ مىگوید خدا را شکر مىکنم که مرا سگ آفرید و خوک خلق نکرد و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 70.

2 ـ سوره مبارکه اعراف، آیه 179.

خوک گوید خدا را سپاس مىگویم که مرا خوک خلق کرد و کافر نیافرید و کافر مىگوید خداى را ستایش مىکنم که مرا کافر خلق کرد و منافق قرار نداد و انسان منافق مىگوید خداى را سپاس مىگویم که مرا منافق خلق کرد و بىنماز نیافرید»(1).

تفسیر حدیث پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره بىنماز

انیکه مقصود پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) از این روایت چه بوده و چگونه این کلام رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) قابل توجیه مىباشد نیاز به توضیح و تفسیر دارد که بصورت خلاصه بیان مىشود.

تقدم هر کدام از این فرازهاى حدیث بسیار حساب شده و دقیق بیان شده است یعنى تقدم سگ بر خوک و خوک بر کافر و کافر بر منافق و منافق بر تارک الصلاه بخاطر برترى و امتیازى است که هر کدام بر دیگرى دارد. یعنى ترتیب هر کدام به جهت امتیازاتشان مىباشد والاّ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) مىتوانستند این ترتیب را رعایت نفرمایند. اینکه سگ مىگوید خدا را شاکرم که مرا خوک خلق نکرده است و یا خوک با زبان حیوانى خویش مىگوید اینکه خدا مرا کافر نیافریده است او را شاکرم و کافر چون منافق نشده خدا را سپاس مىگوید و نیز منافق به نفاق خود راضى شده که بىنماز نباشد هر چند که بىنماز واقعى است نه ظاهرى. باید سرّى در این جملات نهفته باشد که ما به برخى از آن اسرار اشاره مىکنیم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الاخبار، ص71 حدیث آخر.

1 ـ برترى سگ بر خوک:

تحقیقات علمى اندیشمندان و دانشمندان زیست شناسى نشان مىدهد که سگ را بر خوک امتیازى است و در سگ خصوصیات و ویژگىهایى است که در کمتر حیوانى وجوددارد و از آن طرف براى خوک صفات پستى است که در کمتر حیوانى بچشم مىخورد.

گفته مىشود که سگها داراى نژادهاى مختلفى مىباشند بهترین نوع آن، سگ شکارى است. برخى از سگها اگر در خانهاى راحت نباشند ممکن است خانواده دیگرى براى خود انتخاب کنند یا خود را بهتر بسازند که مورد توجه بیشتر قرار گیرند. هرگز یک سگ به سگ دیگر یا توله سگ حمله نمىکند(1).

کمال الدین دمیرى در کتاب حیات الحیوان در باب اوصاف سگ ضمن تعریف و تمجید از امانتدارى و برخى صفات پسندیدهاش چنین مىگوید: «کلب (سگ) حیوان معروفى است و چه بسا به مرد کلب و به زن کلبه گفته شد که جمع آن کلاب است و کلاب اسم مردى از اجداد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) است. سگ حیوان بسیار وفادار و زحمتکشى است و درّندگى از او بدور مىباشد چون اگر وحشى گرى و درنده خویى در او وجودداشت با انسانها اُنس و الفت نمى گرفت.

این حیوان هوشیارترین و بیدارترین موجود است در وقت نیاز به

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قرآن و طبیعت، شماره 10 ص5.

خواب و خستگى و غالباً روز هنگامى که انسان نیاز به حفظ و حراست او ندارد مى خوابد. گرسنه مىشود ولى نمى خورد و تشنه مى شود ولى آب نمى نوشد یعنى تحمل گرسنگى و تشنگى را دارد»(1). 

پس وصف وفادارى، امانتدارى، سخت کوشى، بیدارى در وقت خواب، تحمّل در مقابل گرسنگى و تشنگى از اوصاف پسندیده و نیکوئى مى باشند که این صفات نه تنها در میان حیوانات دیگر مشاهده نمى شود بلکه در میان بسیارى از انسانها هم به چشم نمى خورند.

پس باید برخى از خصائص و ویژگى هاى انسانى را که در میان روابط اجتماعى ناپیداست در میان سگها جستجو نمود.

بسیار زیبا فرموده اند آن استاد فرزانه و بزرگوار که: اگر فردى امانتدار خوبى بود تازه یک سگ تعلیم دیده خوبى شده است پس براى انسان جاى افتخار نیست که یک امانتدار خوبى شده است چون مقام او بسى بالاتر و برتر از این است.

بنابر این جا دارد که سگ حمد و شکر الهى را بجا آورد که خداوند او را سگ آفرید نه موجود دیگر، و امّا اینکه چرا خدا را شکر نمود که خوک خلق نشد سرّش این است که در خوک بر خلاف اوصافى که براى سگ بیان شد، صفات زشت و رذیله اى وجوددارد که برخى از این صفات در کتابهاى مربوطه مذکور است.

پلیدى و زشتى این حیوان در میان سایر حیوانات بیش از همه است و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حیات الحیوان الکبرى، ج2 ص278.

فریبکارى و دغل بازى او را بالاتر از روباه دانسته اند.

در حیات الحیوان دمیرى چنین آمده است: «خوک بر دو قسم است. خوک آبى (بحرى) و خوک خشکى، خوک غیر دریایى (خشکى) قابل تربیت نمى باشد. مارها را مى خورد در حالیکه سم مار در او تأثیر نمى گذارد و این حیوان نیرنگ بازتر از روباه مى باشد»(1).

رعایت برخى از مسائل جنسى که در حیوانات یک امر غریزى است در این حیوان کمتر به چشم مى خورد و به همین خاطر خوک به بى بند و بارى جنسى مشهور است. در گذشته وقتى کسى را مى خواستند نسبت زنا زاده دهند به خوک نسبت مى دادند. و به همین خاطر برخى از اهل تفسیر گفته اند که:

زمانى که یهودیها در مقابل حضرت عیسى مسیح(علیه السلام) قرار مى گرفتند چون حضرت عیسى پدر نداشت و بدون پدر از حضرت مریم(علیه السلام) متولّد گردید او را قذف مى نمودند یعنى نسبت زشت و ناروا مى دادند که حضرت(علیه السلام) آنان را نفرین کرد و با نفرین حضرت عیسى(علیه السلام) آنان به صورت خوک درآمدند. که بعداً یهودیها تصمیم به قتل او گرفتند.

در عجایب المخلوقات چنین آمده است که: «خوک حیوان بسیار خشمگین و پر هیجانى است که دشمنى سرسختى با جنس ماده دارد خشم و عصبانیت او بیش از حیوانات دیگر است علامت خشم او بالا

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حیات الحیوان، ج1 ص303.

بردن سر و تغییر صداى او مىباشد»(1).

بخاطر نجاست و پلیدى زیاد این حیوان همه فقهاى شیعه و سنى بر حرمت گوشتش اتفاق و اجماع دارند. و همه گفته اند که خوردن گوشت خوک حرام و نجس است.

قُرطبى در تفسیرش در سوره بقره به این نکته اشاره فرمودند و نیز گفته شد که حال این حیوان بدتر از سگ مى باشد چون هیچگونه بهره بردارى از او جایز نیست بر خلاف سگ که مى توان از او استفاده هاى زیادى نمود. در کشتن خوک برخى گفته اند مستحب است ولى برخى دیگر کشتن خوک را واجب دانسته اند و آنقدر پلیدى و نجاستش زیاد است که اگر کسى دستش به این حیوان برسد باید هفت بار بشوید»(2).

شاید به خاطر همین پلیدى اش باشد که در اسلام این همه تأکید بر منع و حرمت خوردن گوشت خوک شده است.

2 ـ برترى خوک بر کافر:

با وجود همه اوصاف زشت در خوک، او خدا را سپاس مى گوید که وى را کافر خلق نکرد و این دعاى خوک در نظام تکوین نشانه پستى کافر بر خوک مى باشد.

این سئوال مطرح است که چگونه مى شود خوک بر کافر برترى داشته

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حاشیه حیات الحیوان، ج2 حرف خ.

2 ـ حیات الحیوان، ج1 ص305.

باشد در حالیکه کافر انسان است و خوک حیوان و طبیعت انسانى بالاتر از حیوان است؟ پاسخ این سئوال بسیار روشن است و آن این است که انسان با فطرت انسانى و صاحب عقل و اندیشه آفریده شد ولى حیوان بدون فطرت و عقل، بلکه با غرایز حیوانى خلق شد. امّا با توجه به این نکته حیوان بر مبناى غرایز حیوانى در مقابل حقیقت هستى تسلیم است و با زبان حیوانى خویش خدا را تسبیح مىگوید چنانچه قرآن مىفرماید: یُسبّحُ ِللهِ مافى السموات والارض.
«آنچه در آسمانها و زمین هستند خدا را تسبیح مى گوید»(1).

ولیکن انسان با داشتن عقل و اندیشه و دارا بودن فطرت حقیقت جویى، به جایى مىرسد که همه حقایق هستى و حقیقت مطلقه (خداوند) را منکر مى گردد و بر روى همه آنها پوشش مىگذارد و کفر را پیشه خود مى سازد در این صورت است که بدتر از چهارپایان مى گردد و اینجاست که خوک و سایر حیوانات با تسبیح خود در مقابل حقیقت هستى از انسان کافر که حاضر نیست حمد خدا را گفته و تسبیح و تقدیس او را نماید تقدم و برترى مى جویند.

3 ـ برترى و امتیاز کافر بر منافق:

کفار کسانى هستند که برروى حقایق هستى پوشش گذاشته و خداى خود را منکر شده اند. عقیده و عملشان همین است که خود اظهار

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه جمعه، آیه 1.

مى نمایند و ظاهر و باطنشان همین است نه خدا را قبول دارند و نه تابع دستورات و تعالیم اویند. هر چند که این مرام و مسلک باطلى است که اینها پیش گرفته اند و لیکن در مقابل آنان که شهامت اظهار عقیده خود را ندارند و دو چهره براى خود اختیار نمودهاند بهترند. به هر حال کافر یک چهره دارد و آن چهره کفر است ولى بدتر از او کسانى هستند که داراى دو چهره اند یک چهره ظاهر و یک چهره باطن.

کسى که در باطن کافر است و در ظاهر مسلمان و اینقدر شجاعت در او نیست که باطنش را ظاهر سازد و یقولون بافواههم مالیس فى قلوبهم «یعنى با زبانشان چیزهایى مى گویند که در قلبهایشان نیست»(1).

مرحوم طبرسى در وجه تسمیه منافق مى فرمایند: «منافق بسوى مؤمن با ایمان خارج مىشود و به سوى کافر با کفر یا اینکه از ایمان به طرف کفر خارج مى شود، نَفَقْ سوراخ و نقبى است در زیر زمین که درب دیگرى براى خروج دارد. موش صحرایى یا راسو دولانه مىسازد یکى بنام نافقاء که آن را مخفى مىدارد و دیگرى بنام قاصعاء که آشکار است. وقتى دشمن به او حمله مىبرد در قاصعاء وارد نافقاء شده و از آن خارج مى شود»(2). و منافق را از آن جهت منافق گویند که از سوراخ ایمان وارد و از سوراخ کفر خارج مى شود و منافق بدتر از کافر است و عذابش شدیدتر و سختتر از اوست چون او پلى براى کافر است. اِنَّ المنافقین فى الدرک

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه آل عمران، آیه 167. و سوره مبارکه فتح، آیه 12.

2 ـ قاموس قرآن، ج7 ص98.

الاسفل من النّار. «براستى که منافقین در پستترین درکات از آتش جهنّم قرار دارند»(1).

چرا عذابشان سختتر است چون مذبذبین بین ذلک لا الى هؤلاء ولا الى هؤلاء.

«آنان افراد بى هدفى مى باشند نه متمایل به اینها (مؤمنان) هستند و نه به آنها (کفار) تمایل دارند»(2).

4 ـ امتیاز و برترى منافق بر تارک الصلاه:

با وجود نهایت پستى که براى سگ و خوک و کافر و منافق بیان شد چگونه مى شود که بىنماز از همه این اصناف چهارگانه بدتر باشد خصوصاً از منافق که بدترین افراد در میان نوع آدمى است؟ پاسخ آن است که منافق حداقل کارى که انجام مىدهد این است که ظاهر خود را حفظ مى کند و اظهار حقانیت مىنماید ولى فرد بى نماز با اینکه خود را مسلمان مى داند نمازش را که اولین رکن مسلمانى است ترک نموده و با توجه به آگاهى و معرفتى که از خداوند و برکات و نعمات او دارد، حاضر نیست که در مقابل آن همه نعمات اعطا شده شکر گزارى نموده و در برابر آفریدگار خویش سر تعظیم فرود آورد و این در حالى است که همه مخلوقات نظام هستى به نوعى تسبیحگوى حقند و در مقابل عظمت خالق خویش کُرنش

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه نساء، آیه 145.

2 ـ سوره مبارکه نساء، آیه 143.

مى نمایند.

راستى اگر کسى با معرفت اسلام را پذیرفته باشد و در عین حال نماز که اساسى ترین پایه اسلام است را کنار بگذارد از اسلام چه بهره و نصیبى دارد؟ مگر اینکه از مبانى اسلام آگاه نبوده و به جایگاه نماز در اسلام آشنایى نداشته باشد که در چنین صورتى مسئله قابل توجیه است.

پس اگر چنانچه کسى با بصیرت و آگاهى اسلام را پذیرفته باشد و نیز درایت کافى از تعالیم و احکام خصوصاً عمل عبادى نماز داشته باشد و با این وصف نمازش را ترک نموده و در صف تارکین صلاه (بى نمازان) قرارگیرد تردیدى نیست که وضعش در دنیا و آخرت از کفار و منافقین و سایر حیوانات بدتر خواهد بود.

پس مىتوان گفت که منافق بدتر از کافر و کافر بدتر از خوک و خوک بدتر از سگ و بىنماز بدتر از همه اینهاست. البته با توجه به توضیحاتى که بیان شد یعنى فرد آگاهانه و عالمانه و از روى عمد و عناد نمازش را ترک نماید نه از روى غفلت و جهالت که غافلین و جاهلین را حکم دیگرى است.

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 11:7 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان 9

 نماز موجب گشایش مشکلات دنیا

هیچ یک از اعمال عبادى و امور دینى در حیات و زندگى انسان بى تأثیر نیستند بلکه هر یک از آنها در حد خود مؤثر واقع مى شوند و میزان تأثیر

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص170.

2 ـ کلمه مأدبة اگر به ضم باء خوانده شود به معناى ادبستان است و اگر به فتح باء باشد به معناى سفره مى باشد.

آنها بنابر اهمیتى است که شارع براى آنها درنظر گرفته است.

در باب تأثیر نماز آثار زیادى را برشمرده اند که یکى از آنها حل مشکلات دنیوى است یعنى نماز مىتواند بسیارىاز معضلات و مشکلات نمازگزار را در زندگى مادى اش از بین ببرد و آنها را از سر راه او بردارد.

این مطلب در زندگى بوعلى سینا معروف است که مى گفت هر گاه براى من در مسائل علمى مشکلى پیش مىآمد و توانایى حلّ آن را در خود نمىدیدم به مسجد جامع شهر رفته و دو رکعت نماز مىخواندم و مشکل من حل مى شد. این سیره همه علماى دین از سابق بوده و هست و منشأ روائى هم بر این سیره علماء وجود دارد. چون در روایات به تواتر رسیده است که انبیاء و اولیاء الله در رفع هر مشکلى و دفع هر دشمنى به نماز متمسّک مى شدند. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در اوقات فشار زندگى و تنگى و سختى معیشت، اهل بیت خود را به نماز توصیه مى کردند.

در پندها و نصایح حضرت عیسى بن مریم وارد شده است که به حواریّون خود مى فرمود:

«اى یاران من به حق به شما مىگویم: هیچ چیزى از عبادات و نیکى ها در رسیدن و توفیق یافتن به شرف و منزلت آخرت، و هیچ یاور و ناصرى بر مشکلات و سختى هاى دنیا بهتر و بالاتر از نماز دائمى نیست. و چیزى نزدیکتر به خداى مهربان از نماز نیست. پس همیشه نماز را اقامه کنید و زیاد نماز بخوانید و هر عمل شایسته اى انسان را به خدا نزدیک مى کند امّا

نماز به خدا نزدیکتر است و اثرش بیشتر مى باشد»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ 

1 ـ تحف العقول، ص508.

در کتاب مکارم الاخلاق از ابى عبیده حذاء روایت شده که گوید با امام باقر(علیه السلام) همراه بودم که مرکب من گم شد. امام(علیه السلام) فرمود: «دو رکعت نماز بگذار و بعد بگو: خداوند تو که گمشده را باز مى گردانى و از گمراهى به هدایت مى آورى گمشده ام را به من بازگردان که آن از احسان و بخشش توست. بعد امام(علیه السلام) فرمود: اى ابا عبیده پیش آى و سوار شو با حضرت سوار شدم همچنان که راه را مى پیمودیم در مسیر ما یک سیاهى به چشم خورد امام فرمود: این شتر توست چون دقت کردم دریافتم که شتر من است»(1).

و نیز از امام باقر(علیه السلام) در روایتى دیگر چنین آمده است که فرموده اند: «همانا مَثَل نماز براى نمازگزار، مثل مردى است که بر سلطانى وارد گردد و اظهار حاجت کند پس آن شخص سلطان، ساکت و آماده استماع و شنیدن سخنان صاحب حاجت گردد تا اینکه از درخواستش فارغ شود همچنین است نمازگزار مسلمان تا هنگامى که به نماز ایستاده خداوند نظر رحمتش را از او قطع نخواهد کرد و انوار الهى شامل حال اوست تا وقتى که از نمازش فارغ گردد»(2).

پس نماز مى تواند چنان قدرتى را در نمازگزار ایجاد کند که او بر همه معضلات و سختى هاى زندگى فائق آید و با آنها دست و پنجه نرم کند لذا با وجود همین اثر در نماز است که مشاهده مىشود انسانهاى اهل نماز چون کوه در مقابل مصائب و سختى ها مقاومت مى کنند و هیچ باد تندى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مکارم الاخلاق، ص259.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص231.

آنها را به حرکت در نمى آورد.

امّا در مقابل افراد بى نماز تحمل کمترین سختى ها را در زندگى ندارند و مشکلات زندگى آنها را به هر سمتى که بخواهد سوق مى دهد. و اندوه و غم تمام وجودشان را فرا مى گیرد. امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند:

«چه مانعى دارد که چون یکى از شما غم و اندوهى از غمهاى دنیا بر او درآمد وضو بگیرد و به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند و براى رفع اندوه خود، خدا را بخواند مگر نشنیده اى که خدا مى فرماید:

«واستعینوا بالصبر والصلاة»(1).

13 ـ نماز باعث بخشش گناهان

یکى از آثار و برکات نماز واقعى این است که گناهان انسان را مىزداید و موجب عفو و بخشش قرار مى دهد گویى که نماز وسیله اى است براى نمازگزار که نزد بارگاه الهى از صاحبش شفاعت مىکند و بهتر بگوئیم که نماز اکسیرى است که هرگاه بر چیزى تماس حاصل کند بر ارزش آن مىافزاید. نماز تاریکى را از قلب نمازگزار خارج و نورانیت در باطن او ایجاد مى کند. از امام صادق(علیه السلام) منقول است که: «کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند که در نماز چه مى گوید و بعد از اتمام هر نماز گناهى بین او و خداوند باشد خدا او را مى بخشد»(2).

و از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) حدیث شده که فرمودند: «هر گاه به

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجمع البیان، ج1 ص100.

2 ـ بحار الانوار، ج84 ص240.

نماز ایستاده اى و توجه کردى و فاتحه الکتاب را قرائت کردى و در حد امکان سوره هاى کوچک یا بزرگ قرآن را خواندى پس رکوع و سجود تمام انجام دادى آنگاه تشهد و سلام دادى اثر این نماز تو آمرزش تمامى گناهانت مى باشد که در مابین دو نمازى مى باشد آن نمازى که قبلاً بجا آوردى و نمازى که بعداً خواندى. پس آنچه از نماز عاید تو مى گردد همانا آمرزش کلیه گناهانت مى باشد»(1).

و نیز در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نماز پنجگانه به نهر آبى تشبیه شده است که روزانه پنج بار انسان خود را در آن نهر شستشو مى دهد. براى چنین انسانى هیچ گناهى باقى نمىماند مگر گناهان مهلک مثل انکار رسالت پیامبران و انکار امامت و یا ظلم و ستم به برادران دینى»(2).

بنابر این بر ما که از معاصى و گناهان مبرّا نبوده بلکه آلوده به انواع معصیتها مى باشیم فرض است که این آلودگى را در خود پاک سازیم و نماز بهترین وسیله براى پاکسازى آلودگى هاى درونى انسانهاست.

14 ـ نماز عامل نجات از عذاب الهى

دنیاى مادى که ما در آن زندگى مى کنیم گذر گاهى بیش نیست و انسان براى هدفى ابدى و غرضى جاودانه خلق شده است. دنیا محلّ کاشت و آخرت جاى برداشت است. تمام تلاش و همت انسان عاقل در این امر خلاصه مى شود که خود را به کمالات نفسانى رسانده تا در زندگى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص205.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص219.

اخروى از تنعمات الهى که همان آثار و نتایج اعمال دنیوى اوست برخوردار گردد. در این دنیا که حیات موقّت ما در آن تقدیر و تعیین شده اگر با اعمال حسنه همراه باشد در آخرت رضوان الهى را بدنبال دارد و اگر با اعمال سیئه همراه باشد عذاب الهى را.

آنچه که مىتواند موجب نجات و رهایى انسان از عذاب و خشم الهى گردد و او را از جهنّم دور ساخته و وارد جنّت نماید نماز است. چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودهاند: نّجوا انفسکم اعملوا وخیرُ اعمالکم الصلاة.

«خودتان را از عذاب الهى نجات دهید و عمل کنید که بهترین اعمال شما نماز است»(1).

نماز بهترین توشه اخروى است و بهترین وسیله براى رساندن بندهبه درجات عالى و موجب تحریم آتش است. چگونه ممکن است که جسم و قلب انسانى هماهنگ در مقابل پروردگارش تعظیم نماید و خدا آن بدن را در قیامت در آتش قهر خود بسوزاند؟ چنین چیزى ممکن نیست چنانچه امام باقر(علیه السلام) فرمودهاند: «هیچ مؤمنى نیست که در وقت نماز در حال سجود و یا رکوع یا قیام باشد مگر اینکه خدا جسمش را بر آتش حرام کرده است»(2).

عبد الرحمن بن سمره مىگوید. روزى محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بودم حضرت فرمودند من دیشب عجایبى دیدم عرض کردم یا رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم)جان و اهل و اولاد ما فداى تو باد براى ما بیان بفرمائید چه دیدید؟

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص175.

2 ـ جامع احادیث الشیعه، ج4 ص27.

حضرت فرمودند: دیدم مردى از امّت مرا که ملائکه عذاب او را محاصره کرده بودند در این حال نمازش آمد و مانع از عذابش شد»(1).

در روایتى طولانى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین فرمودند: «اى فرزندان آدم آتشى را که با دست خود برافروختهاید خاموش کنید پس برمىخیزند و وضو مىگیرند بعد از آن گناهان و معاصىشان ساقط مىشود آن هنگام که نماز مىخوانند هر چه از زشتىها که در ما بین دو نماز مرتکب شدهاند بخشوده مىشود. مجدداً در ما بین دو نماز آتش مىافروزند. همین که هنگام نماز ظهر فرا رسد منادى حق ندا دردهد که اى انسانها برخیزید و آتشى را که براى سوزاندن خویش برافروختهاید خاموش کنید پس برمىخیزند و وضو مىگیرند و نماز به جا مىآورند آنگاه هر چه که در ما بین دو نماز مرتکب شده بودند بخشوده مى شود. و هرگاه وقت نماز عصر فرارسد چنین است که در نماز ظهر گذشت و با فرارسیدن وقت نماز مغرب واقامه آن معصیتهاى قبل از مغرب او آمرزیده مىشود پس مى خوابند در حالیکه آمرزیده شده اند و چیزى از گناهان بر آنان نیست بعد از آن گروهى در راه خیر سیر مى کنند و گروهى در راه شر»(2).

و خلاصه اینکه: «نماز بنده خدا در محشر تاجى است بر سر او. و موجب نورانیت صورتش، لباس براى بدن وى و ساتر و حایل بین او و آتش جهنّم است»(3).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص83.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص224.

3 ـ بحار الانوار، ج82 ص231.

15 ـ نماز بازدارنده زشتى ها

اینکه نماز آدمى را از فحشا و زشتى ها دور مى سازد تردیدى نیست چون که این صریح کلام الهى است امّا نماز چقدر در این دورى مؤثر مى باشد باید گفت که میزان دورى نمازگزار از زشتى ها به اندازه درک او از نماز است نه به مقدار زیادى ظاهر آن. یعنى هر چه درک نمازگزار از نماز بیشتر باشد فاصله دورى او بیشتر است. چنانچه امام صادق(علیه السلام)فرموده اند: «آگاه باشید همانا نماز حاجز و حائلى است از طرف خداوند در روى زمین پس آن کسى که دوست دارد بداند که چقدر از منافع نمازش را درک کرده و بهره برده است دقت کند و بنگرد که اگر نمازش حاجز و حائل بین او و فواحش و منکرات است پس از منافع نماز به قدرى که از گناه و فواحش دورى کرده درک نموده و استفاده کرده است. اگر کسى مى خواهد بداند چه قدر مقام نزد خدا دارد نگاه کند ببیند خداوند متعال نزد او چه قدر مقام دارد و کسى که عملى را انجام داده پس به دقت به عملش بنگرد اگر آن عمل شایسته و نیکو و خالص بود پس او را ادامه دهد. و اگر عمل بدو زشتى بود دیگر تکرار نکند و از آن اعمال به شدّت اجتناب کند. که اگر چنین کند به راستى که خداوند به زیاد کردن روزیش و برآوردن حاجتش سزاوارتر است. کسى که در خلوت مرتکب گناهى مى شود پس باید در خلوت حسنه وکار شایسته اى نیز انجام دهد و چنانچه کسى در میان انظار گناه کرد پس باید آشکار کار نیکى را انجام دهد»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج78 ص199.

16 ـ عنایت الهى به نمازگزار

در نظام هستى مخلوقات طورى آفریده شده اند که در همه آنات لحظات زندگى محتاج به خالق خویشند و عنایات الهى همیشه بر مخلوقات خود سارى و جارى است و لیکن عنایت الهى بر دو قسم است که یک قسم آن عنایت عام است که همه بندگان اعم از مؤمن و کافر را شامل مى شود و قسم دیگر عنایت خاص است که مختص گروه خاصى از بندگان است که آن گروه خاص کسانى هستند که اهل نمازند. انسانهاى اهل نماز از رحمت رحیمیه و خاصه الهى برخوردارند و خداوند نظر ویژه به آنها دارد چنانچه در کلام وحى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین روایت شد که:

اِذا قام العبدُ المؤمنُ فى صلاته نظر الله ـ عزّ وجلّ ـ الیه.
«وقتى که بنده مؤمن به نماز مى ایستد خداوند سبحان به او نظر مىکند»(1).

که این همان نظر و توجه خاص الهى را گویند. چون نظر عام خداوند هرگز از هیچ بنده اى قطع نمى شود. و همچنین در روایت وارد شده است که خداوند فرشتگان خاصى را مأمور مى سازد که در حق انسان نمازگزار دعا کنند و از خداوند طلب آمرزش براى او نمایند. پس توجهى که خداوند بر اهل نماز دارد آن توجه خاص را نسب به دیگر بندگان ندارد. چون که او نسبت به خدایش توجه خاص دارد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص21.

17 ـ آثار نماز در عالم قبر

زمانى که حیات آدمى در این دنیا خاتمه یابد و صفحه زندگى مادى او بسته گردد وارد عالمى بسیار تنگ و تاریک مى شود که نه نورى است و نه مونسى، نه همدهى و نه کمک کارى. او در آنجا تنهاى تنهاست. اطراف او را تاریکى محض فراگرفته و وحشت قبر سراسر وجودش را پوشانده است. تمام خواسته اش این است که کسى براى او چراغى روشن نماید و یا او را دلجویى داده تا مقدارى از ترس و وحشتش کاسته گردد هیچ فریادرسى براى او نیست مگر اعمال نیکى که در دنیا انجام داده است و نماز یکى از بهترین دوستانى است که در آن لحظات حساس و وحشت انگیز به فریادش مى رسد. رفیق تنهایى او شده و نورى در تاریکى قبرش ایجاد مى کند. پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: انَّ الصلاةَ تأتى الى المیت فى قبره بصورة شخص انور اللّون یونسه فى قبره ویدفع عنه اهوال البرزخ. «همانا نماز بصورت انسانى سفید چهره وارد قبر میّت شده و با او انس مى گیرد و وحشتهاى برزخ را از او برطرف مى کند»(1).

همه موارد هفده گانه اى که بیان شد نشانه اهمیت و آثار این فریضه الهى بود. باشد که همه ما آنچنان که شایسته است به اهمیت آن پى برده و آثار آن را در حیات دنیوى و اخروى لمس نمائیم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لئالى الاخبار، ج4 ص1.

فصل پنجم :

عذاب تارکین نماز

در این فصل به آینده اى که ترک کنندگان نماز را تهدید مى کند مطالبى بیان خواهیم کرد. با سیر اجمالى و مطالعه در آیات و روایات، نکات بسیار تکان دهنده اى درباره عقاب و عذاب تارکین نماز به چشم مى خورد برخى از آنچه که در متون دینى ما رسیده را در این بخش تبیین نموده تا شاید انذارى باشد براى همه کسانى که در این امر سهل انگارى نموده و یا احیاناً از این فرمان الهى سرباز مىزنند.

سختى دنیا و ترک نماز

به یاد خدا بودن و با ذکر و یاد او زندگى کردن موجب گشایش و آسایش حیات مادى است. تردیدى نیست که انسان همه امور زندگى را با تدبیر و اراده خود ادامه مىدهد و هر چه عاقلانه تر بیندیشد زندگى بهترى خواهد داشت و هر چه از بکارگیرى عقل و اندیشه در زندگى فاصله

بگیرد معضلات و مشکلات او در زندگى بیشتر خواهد بود. و لیکن این نکته را نباید فراموش کرد که همان عقل است که دستور به تعبد و عبودیت به انسان مىدهد به حدّى که گفته مى شود هرکس که عاقلتر است عابدتر است یعنى تکامل عقل در تعبد محض نسبت به پروردگار است.

پس عاقل کسى است که عابد باشد و جاهل کسى استکه از عبادت و ذکر خدا اعراض کند. به همین خاطر این گروه از افراد انسانى چون عقل خود را بکار نگرفته و از نعمت عقلانى بهره اى ندارند از یاد الهى غافلند و نتیجه این غفلت و رویگردانى از یاد خدا، قرار گرفتن در سختى ها و تنگناهاى زندگى است.

وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِکرى فَاِنَّ له معیشةً ضنکاً ونحشره یوم القیامةِ أعمى.

«و کسى که از یاد من روى بگرداند معیشت و زندگى را بر او تنگ نموده و روز قیامت او را کور محشور مى کنم»(1).

و علت کورى او در روز قیامت شاید بدین دلیل باشد که در دنیا چشم حقیقت بین نداشته که این همه حقایق الهى را در زمین ببیند و کسى که حقایق بارز و آشکار الهى را در طول عمر خود مشاهده نکند و اقرار به حقیقت ربوبى ننماید در واقع در همین دنیا نابیناست و کسى که در این دنیا نابینا باشد در قیامت نیز نابینا محشور مىگردد. ومَنْ کان فى هذِهِ اَعْمى فهو فى الآخرةِ اعمى واَضَلُّ سبیلاً.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه طه، آیه 124.

«و کسى که در این دنیا کور باشد پس او در آخرت کور است و گمراهتر»(1).

پس کسى که چشم خود را ببندد و حقایق هستى را مشاهده نکند به یاد جهان آفرین و خالق نظام هستى نمىافتد و وقتى کسى به یاد خالق نباشد به انحراف و بیراهه مىافتد و کسى که به بیراهه افتد دائماً در سختى است.

در روایات وارده از معصومین(علیهم السلام) نابینایى و سختى و تنگناى زندگى به ضعف و کمبود مسائل روحى و معنوى تعبیر شده است. و گفته شد که کورى قلب بدترین کورى و نابینائى است(2).

دانشمندان امروزى هم معتقدند که بیشتر سختى هاى زندگى نشأت گرفته از ضعف روحى و وابستگى به امور مادى است. آنکس که امید و ایمان به خدا دارد و به حقیقت هستى دل بسته باشد از سختىها و نگرانى ها در امان است، این نکته هم در زندگى فردى و هم در حیات اجتماعى صادق است.

برخى گمان مى کنند که تنگى زندگى در کمبود در آمدهاى مادى است ولى این بینش از دیدگاه دین پذیرفته نبوده و با فرهنگ اسلامى هیچ سازگارى ندارد و عقل هم چنین دیدگاهى را تأئید نمى کند. به این دلیل که اگر نگرانىها و سختى هاى زندگى با پول و تمکنات مادى قابل حل بود پس مى بایست افراد متموّل و سرمایه دار هیچ مشکلى در زندگى نداشته و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 72.

2 ـ تفسیر نور الثقلین، ج3 ص196.

سعادتمندترین افراد جامعه باشند در حالیکه مشکلات و سختى هاى آنها به مراتب بیشتر از دیگران است. با توجه به همین نکته است که قرآن علت اصلى اضطرابات و نگرانى ها و مشکلات زندگى را در اعراض و رویگردانى از یاد خداوند یعنى ترک نماز و عبادات مى داند.

علامه طباطبائى صاحب تفسیر ارزشمند المیزان در تفسیر آیه 124 سوره طه مى فرمایند:«اگر خداى تعالى فرمود: کسى که از ذکر من اعراض کند معیشتى تنگ دارد براى این است که کسى که خدا را فراموش کند و با او قطع ارتباط نماید دیگر چیزى غیر دنیا نمىماند که وى به آن دل ببندد و آن را مطلوب خود قرار دهد. در نتیجه همه کوششهاى خود را منحصر در آن مىکند و به اصلاح آن مىپردازد و روز به روز آن را توسعه بیشترى مىدهد و به تمتّع آن سرگرم مىگردد و این معیشت او را آرام نمىکند چه کم باشد و چه زیاد، چون هر چه بدست آورد به آن حد قانع نگشته و راضى نمىشود و دائماً چشم به زیادهتر از آن مىدوزد بدون اینکه این حرص او به جایى منتهى گردد. پس چنین کسى دائماً در فقر و سختى بسر مىبرد و همیشه علاقمند به چیزى است که ندارد. در حالیکه اگر خداى خود را مىشناخت و به یاد او بود این حالت را نداشت»(1).

پس براى ما مسلمانان جاى هیچ تردیدى وجودندارد که گشایش زندگى و سعادت و آرامش دنیا و آخرت در پرتو ایمان به خداوند و یاد او

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المیزان، ج14 ص224.

نهفته و همه تنگناهاى زندگى و ناهموارىهاى آن از عدم بکارگیرى عقل و دورى از تعالیم دین سرچشمه مىگیرد. و آرامترین زندگى در دنیا و نیز در آخرت نصیب مؤمنترین افراد و ناآرامترین آن براى غیر مؤمنین است.

ضلالت و گمراهى نتیجه ضایع کردن نماز

آنان که در مقابل انبیاى الهى ایستادهاند و از خود مقاومت نشان داده و به سخنان حکیمانه آنان توجه نکردند افرادى بودند که تابع هواهاى نفسانى و امیال حیوانى خویش بودند یعنى خواهشهاى نفسانى را بر خواستههاى و حیانى انبیاء ترجیح دادند و تسلیم بت نفس خویش شدند.

قرآن کریم از این گروه چنین یاد مىکند که اینها اگر به یاد خدا بودند و هواى خود را خداى خود قرار نمىدادند و نماز و عبادات خود را ضایع نمىساختند قطعاً به این گمراهى نمىافتادند که در مقابل خدا و رسولان الهى بایستند. این نکته در قرآن درس بسیار خوبى است که بدانیم هرگاه عدهاى از مردم در هر زمانى در برابر تعالیم دین و دستورات الهى ایستاده و در مقابل آن موضع گرفتهاند این گمراهى و ضلالت نتیجه غفلت از یاد خداوند و تضییع عبادت است. چون ممکن نیست که کسى یا گروهى به یاد خدا باشند و عبادت و نماز خود را داشته باشند و در عین حال با انبیاى الهى مخالفت ورزند.

هرگز این دو امر قابل جمع نیست که هم نماز را داشته باشند و هم با پیامبران مخالفت ورزند چون اولین و مهمترین ره آورد انبیاى الهى نماز

بوده است.

این یک اصل و قاعده کلى است که هدایت یافتگان در طول تاریخ، سجده کنندگان و نمازگزاران و عبادت پیشگان و گمراهان و ضالین، هوا پرستان و غافلان از یاد خدا و تارکین نماز بودهاند.

چنان ارتباط محکم و پیوند عمیق میان گمراهى و ضلالت با ترک و تضییع نماز برقرار است که خداوند در قرآن کریم چنین مىفرماید:

اولئک الذین انعم اللهُ علیهم من النبیین من ذریّة آدم و ممَّنْ حملنا مَعَ نوح وَمِنْ ذریةِ ابراهیم واسرائیل ومِمَّنْ هدینا و اجتبینا اِذا تُتلى علیهم آیاتُ الرحمن خَرُّوا سُجّداً وبُکیّاً فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهم خَلْفٌ اَضاعُوا الصلاةَ واتّبعوا الشهوات فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیّاً.

«آنها پیامبرانى بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرارداده بود از فرزندان آدم و از کسانى که با نوح بر کشتى سوار کردیم و از دودمان ابراهیم و یعقوب، از آنها که هدایت کردیم و برگزیدیم آنها کسانى بودند که وقتى آیات خداوند رحمان بر آنان خوانده مىشد به خاک مىافتادند و سجده مىکردند در حالیکه گریان بودند. امّا بعد از آنان فرزندان ناشایستهاى روى کار آمدند که نماز را ضایع کردند و پیروى از شهوات نمودند و به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند دید»(1).

اینکه چرا خداوند از میان تمام عبادات روى نماز تأکید فرموده است شاید به این جهت باشد که نماز مانع اصلى انسان از گناهان است و وقتى که این مانع برداشته شود و سد شکسته گردد گمراهى و غوطه ورشدن در

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه مریم، آیه 58 ـ 59.

شهوات نتیجه قطعى آن است یعنى همانطور پیامبران ارتقا مقام خود را از یاد خدا شروع کردند و با یاد خدا به خاک مىافتادند و سجده مىکردند این گروه نیز سقوط و انحرافشان از فراموش کردن یاد خدا شروع شد»(1).

پس توجه به شهوات و پیروى از آن وقتى که جاى نماز و عبادت و یاد خدا را بگیرد جز گمراهى و ضلالت هیچ نتیجه و ثمره دیگرى نخواهد داشت. بنابر این با این عمل نه فرد از گمراهى در امان قرار مىگیرد و نه جامعه.

سختترین عذاب دوزخ براى بىنمازان

در مورد اوّل گفته شد که تارکین نماز، سختترین شرایط زندگى را در دنیا دارند و هیچ راحتى و گشایشى براى آنها در حیات و زندگى مادى نیست. و چون خدا را از یاد بردهاند در نتیجه خدا هم دست لطف و رحمت خویش را از سرشان کوتاه و آنان را در تنگناى زندگى رها ساخته است. به هر سمتى که روى مىآورند درهاى رحمت الهى را به سوى خود بسته مىبینند و در حقیقت در تمام عمر خویش تا زمانى که به درگاه الهى توبه نکنند و به سوى او باز نگردند در لجنزار زندگى حیوانى و مادى خویش غرقند و دائماً در فشار روحى بسر مىبرند. این عذاب و عقاب قبل از مرگشان است که در این دنیا خداوند نصیبشان کرده است و امّا بعد از حیات مادى و مرگشان، عذاب سختى آنها را تهدید مىکند. بعد از

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر نمونه، ج13 ص102 (چاپ دوّم).

مرگ عذابى که براى این گروه در پیش است قطعاً قابل مقایسه با عذاب دنیوى نیست. از آیات و روایات چنین بر مىآید که سختترین عذاب دوزخ براى تارکین نماز است.

قرآن مناظره بهشتیان با مجرمان را چنین بیان مىفرماید که: یتسائلون عن المجرمین ماسلککم فى سقر قالوا لم نک من المصلّین.

«اهل بهشت سئوال مىکنند از مجرمان که چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مىگویند ما از نمازگزاران نبودیم»(1).

و یا در آیه دیگر خداوند مىفرمایند: انّ الّذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنّم داخرین.

«آنان که از عبادت کردن به خداوند تکبر مىورزند هر چه زودتر ذلیلانه به جهنّم فرو خواهند رفت»(2).

پس قعر جهنّم جاى کسانى است که از نماز سر باز مىزنند و در برابر عظمت پروردگارشان استکبار مىورزند چنین افرادى قبل از مرگ، نامشان در لیست اهل جهنّم ثبت است. چنانچه رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: مَنْ ترک الصلاة متعمّداً کُتِبَ اسمه على باب النّار ممَّنْ یدخلها.

«هر که عمداً نمازش را ترک کند بر در جهنّم نامش جزء دوزخیان نوشته شده از کسانى که داخل آن مىشوند»(3).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مدثر، آیه 40 ـ 43.

2 ـ سوره مبارکه غافر، آیه 60.

3 ـ کنز العمّال، ج7 ص19090.

هرگز از خاطرم محو نمىشود زمانى که آن استاد بزرگوار در تفسیر سوره واقعه که درباره اوصاف اهل بهشت و جهنّم سخن مىگوید آن داستان زیبا را از خودش نقل کردهاند. به نظر مىرسد که بیان آن براى خوانندگان خصوصاً جوانان مفید و مؤثر باشد. فرمودند که من مدتى بود که از خدا حاجتى را طلب و درخواست نمودم و آن خواستهام این بود که در عالم رؤیا بهشت و دوزخ را به من نشان دهد و من قبل از مردن معرفتى نسبت به آن پیدا کنم. طورى نباشد که قبل از رؤیت بمیرم. مدّتى دعاى مخصوص در مفاتیح را مىخواندم تا اینکه بعد از ریاضتهایى شبى خواب دیدم که من مردهام، خانواده و اطرافیان جمع شده مرا غسل و کفن نموده وارد قبرستان کردند. نماز میّت را خوانده مرا وارد قبر نمودند (همه اینها در حالتى است که روحم بر جسم من مسلط است). بعد از اینکه تشیع کنندگان رفتند نورى از بالاى سرم ظاهر شد که من به همراه این نور به راه افتادم.

(یومَ ترى المؤمنین والمؤمنات یسعى نورهم بین ایدیهم وبایمانهم بُشریکم الیوم جنّات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها ذلک هو الفوز العظیم.

«روزى را مىبینى که مردان و زنان با ایمان که نورشان پیشرو و در سمت راست آنان به سرعت حرکت مىکند (و به آنان مىگویند) بشارت با دبر شما امروز به باغهایى از بهشت که نهرها زیر درختانش جارى است جاودانه در آن خواهید ماند و این پیروزى بزرگى است». (آیه 12 سوره حدید).

وارد باغ وسیعى شدم که بسیار سرسبز و زیبا بود طورى که من در دنیا

باغى به آن زیبایى ندیده بودم مقدارى به جلو رفتم دیدم عدهاى بر سر سفرهاى رنگین نشستهاند وقتى مرا دیدند به احترام بلند شده و مرا دعوت به پذیرائى نمودند مقدارى از آن میوههاى لذیذ را خوردم بعد بلند شدم که قدمى بزنم. در حال قدم زدن در این باغ بودم که دفعةً در منطقه تاریکى افتادم دیدم سنگهاى ریزى همانند پارههاى آتش از بالاى سرمان فرود مىآید به صورتى که هیچ کس از آسیب آن در امان نیست فریاد و شیون زیادى به گوش مىرسید من بخاطر اینکه از این حادثه سالم بمانم دست به قنوت برداشته و شروع به دعا و نیایش نمودم در این حالت هیچ یک از این سنگها به من اصابت نمىکند در حالیکه ناله و شیون آن افراد همانگونه ادامه دارد به آنها گفتم بلند شوید براى نماز و دست به دعا بردارید تا سنگها به شما اصابت نکند آنها در جواب گفتند که ما اهل نماز نبودیم و قدرت ایستادن نماز را نداریم. اینجا بود که از خواب بیدار شدم فهمیدم که آن باغ زیبا و وسیع بهشت بود و این هم جهنّم.

آرى آنان که در این دنیا تارک نماز باشند توانایى و قدرت نیایش و نماز در آخرت از آنان سلب مىگردد و آنها که اهل نماز باشند مىتوانند دست به دعا برداشته با خداى خود راز و نیاز نمایند و از نماز شفاعت طلب کنند باشد که انشاء الله همه ما با اقامه نماز در دنیا از عذاب دنیوى و اخروى نجات یافته و نماز را بهترین توشه براى آخرت خود قرارداده و بعنوان بهترین شفاعت کننده در عالم آخرت از آن بهره گرفته و استفاده نمائیم زمانى که هیچ عملى جز عبادات و طاعات به فریاد آدمى نمىرسد.

ترک نماز عامل انهدام دین

قبلاً به این نکته اشاره شد که از آیات و روایات استفاده مىشود که نماز به معناى تمام دین است و نماز یعنى همه دین، اگر چنین باشد که نماز به معناى تمام دین باشد در واقع ترک نماز به معناى ترک دین است. یعنى کسى که نمازش را ترک نماید دین خود را از دست داده است. این سخن صریح و روشن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) است که فرمودند: الصلاة عماد الدین فَمَنْ ترک صلاتَهُ متعمداً فقد هدم دینه.

«نماز پایه دین است پس کسى که نمازش را عمداً ترک نماید دینش را منهدم کرده است»(1).

در ادامه همین روایت پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) مىفرمایند: وَمَنْ ترک اوقاتها یدخل الویل والویلُ واد فى جهنّم کما قال الله تعالى ویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون.
«و کسى که اوقات نماز را ترک کند داخل در ویل مىشود و ویل سرزمینى است در جهنّم چنان که خداوند فرمود: ویل جاى نمازگزاران است آن نمازگزارانى که در نماز خود سهو کننده و غافلند»(2).

پس تارکین نماز منهدم کنندگان دینند و آنان که نماز را به وقت آن اقامه نمىکنند و سبک مىشمارند مستحق وادى جهنمند.

و از امام صادق(علیه السلام) روایت است که فرمودند: «مردى نزد رسول

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الاخبار، ص71.

2 ـ جامع الاخبار، ص71.

خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد و عرض کرد یا رسول الله مرا نصیحتى بفرمائید حضرت فرمود: نماز را عمداً رها مکن کسى که نماز را عمداً ترک کند ملّت اسلام از او بیزار است».(1).

وقتى که انسان با ترک نماز دین خود را از دست دهد قطعاً اعمال نیک او هم نزد خداوند پذیرفته نیست و تمامى اعمال خیرى که انجام دهد باطل خواهد بود. چنانچه در روایت وارده شد که: «هر کس نمازش را بدون عذر ترک نماید عمل او باطل است»(2).

بنابر این آنان که در دنیا اهل نماز نبوده ولى اعمال خیر انجام مى دهند نباید در آخرت توقّع ثواب و پاداش داشته باشند چون اینان با ترک نماز هم دین خود را از دست داده اند و هم آخرت و پاداش اخروى را.

گناه کسى که به بى نماز کمک کند

همه مطالبى که تا بحال مطرح شد درباره افرادى بود که خود اهل نماز نبوده و یا بدان اهمیت نمى دادند امّا جاى این سئوال وجوددارد که پرسش شود نحوه برخورد و رفتار با آنان باید چگونه باشد؟ آیا مىتوان با آنان پیمان دوستى و رفاقت ایجاد کرد و در مواقع مشکلات به آنها کمک رساند؟ ارتباط با افراد بىنماز در اسلام چه حکمى دارد؟ در جواب و پاسخ به این سئوال باید گفت که اگر ارتباط مؤمنین با این گروه موجب اصلاح عقاید و تغییر رفتارشان گردد بنحوى که براى انجام تعالیم دین

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص29.

2 ـ جامع الاخبار، ص71.

تمایل از خود نشان دهند امر پسندیده و خوبى است و یا اگر احتمال در آگاهى آنان به جنبه عملى دین برود باز تأکید بر ارتباط با آنان شده است چون بسیارى از آنان که به اعمال عبادى دین اهمیت نمى دهند بخاطر سستى و تنبلى و یا عدم معرفت و آگاهى لازم است بنابر این به تدریج مىتوان آنها را به نماز خواندن متوجه ساخت و اهل نمازشان نمود.

ولى اگر چنانچه هیچ احتمالى در رویگردانى آنان به امور دینى وجود نداشته باشد و در حقیقت نوعى عناد و دشمنى در روحیه شان وجود داشته باشد و ارتباط و دوستى با آنان به هیچ وجه در انعطاف روحىشان تأثیرى نداشته باشد نه تنها از ارتباط با آنها بلکه از هر نوع کمک مادى و مالى نسبت به ایشان شدیداً نهى شده است. آنچه از سیره عملى معصومین(علیهم السلام) بدست مى آید همین است و در موارد مقتضى و جاهاى مناسب با قول و عمل این سنت را تبلیغ و ترویج مىنمودند.

رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) که خود الگوى آداب و اخلاق اسلامى بوده و کثیرى از انسانهاى مشرک را با خلق و خوى الهى خود به دین دعوت کرده اند در لحنى بسیار شدید چنین مى فرمایند:

مَنْ اَعانَ على تارکَ الصلاة بلقمة او کسوة فکانَّما قتل سبعین نبیّاً اوَّلهم آدم وآخَرهم محمّد.

«کسى که به تارک نماز با دادن طعامى یا لباسى کمک رساند مثل این است که هفتاد پیغمبر را کشته و به قتل رسانده که اوّل آنها حضرت آدم و آخر ایشان حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) است»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع الاخبار، ص71.


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:58 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان8

آنچه در اسرار سلام بیان شد در حدیث طولانى از امام صادق(علیه السلام)وارد شده که خلاصه آن این است که: «معناى سلام در پایان هر نماز، امان است و هرکس تسلیم امر الهى باشد در امان است و سلام نامى از نامهاى خداوند متعال است که میان خلق خود به ودیعت نهاده تا معنى و محتواى آن را در داد و ستدها و امانتدارى ها و روابط با هم و صحت آمیزش و معاشرتها به کار ببرند.

چنانچه خواستى سلام را جاى خود نهى و حق معناى آن را ادا کنى، باید از خدا پروا کنى و دین، دل و عقلت از گزند خودت در سلامت باشد. و آنها را به تیرگى گناهان نیالایى و باید فرشتگان نگهبانت را سلامت بدارى، آنها را نیازارى و ملولشان نسازى و با بدرفتارى با ایشان آنان را از

خود نترسانى. آنگاه دوستت و سپس دشمنت (باید از جانب تو در سلامت باشد) که هرکس نزدیکترین فرد به او از دست او در سلامت نباشد به طریق اولى دورترین فرد از او در سلامت نخواهد بود.

و هر کس که سلام را در جایگاههایش ننهد او را نه سلامى است و نه تسلیمى و در سلام گفتنش دروغگو است هر چند که بلند و آشکار در میان مردم سلام بگوید»(1).

در این عمل عبادى (نماز) اسرار معجزه آسایى است که به شمهاى از آن با استناد به روایات اشاره گردیده باشد که با درک هر چه بیشتر از اهمیت و جایگاه نماز در مکتب انسان ساز اسلام، توشه اى برگیریم و با اداى این فریضه مهم و درک گوشه اى از اسرار و مفاهیم آن به حیات طیّبه فردى و اجتماعى دست یافته و تحت ولایت الهى با سِلم و صلح، زندگى سعادتمندانه اى را تحصیل نمائیم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مصباح الشریعه، باب 18.

فصل چهارم :

اهمیت و آثار نماز در اسلام

تمام کوشش و تلاش ما در این بخش از بحث بر این است که فضیلت نماز را در دین اسلام تبیین نموده و اهمیت و جایگاه آن را روشن سازیم، به این معنى که اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورات الهى را در دین از حیث درجه و مرتبه مورد ارزیابى قراردهیم نماز در چه مرتبه اى از مراتب قراردارد و جایگاه آن در چه حدّى است؟ آیا مى توان آن را در عرض سایر تعالیم دینى قرارداد یا خیر نماز از جایگاه ویژهاى در دین برخوردار مى باشد؟

عناوینى که در این فصل مورد بحث قرار خواهند گرفت در راستاى همین هدف انتخاب شده اند.

انشاء الله که بتوانیم در تعقیب این هدف خوانندگان محترم را مددى رسانده باشیم.

1 ـ ارزش و جایگاه نماز

نماز در مکتب انسان ساز اسلام از جایگاه ویژهاى برخوردار بوده و هیچ عملى از اعمال دینى و افعال عبادى با آن قابل مقایسه نمى باشد و اگر خواسته باشیم تعالیم و دستورات دین را درجه بندى نموده و مراتبشان را مشخص نمائیم نماز در بالاترین درجه و مرتبه تعالیم دینى قراردارد. و از چنان ارزشى برخوردار است که سایر ارزشهاى دینى در عرض آن قرار نمى گیرند.

اگر درک و معرفت به ارزش نماز براى کسى حاصل گردد هرگز در آن کوتاهى نکرده و یا آن را ترک نخواهد نمود. در روایتى از امام صادق(علیه السلام)چنین آمده است که: «هر گاه کسى به نماز ایستد رحمت الهى از آسمان بر او نازل مى شود و فرشتگان اطراف او را احاطه مى کنند و فرشته اى گوید: اگر این نماز گزار ارزش نماز را مى دانست هیچ گاه از نماز منصرف نمى شد»(1).

و یا على(علیه السلام) در حدیثى مى فرمایند: اوصیکم بالصلاةِ التى هى عمود الدین وقوام الاسلام فلا تغفلوا عنها.

«شما را سفارش مى کنم به نمازى که ستون دین و قوام اسلام است پس از نماز غافل نشوید»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصول کافى، ج3 ص265.

2 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص172.

خداوند در شب معراج به نبى مکرّم اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) حقایق بسیارى را نمایان و متجلى ساخت که یکى از آن حقایق که بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آشکار گردید نماز بوده است که بصورت محملى از نور که چهل نوع از انواع نور در آن بود و اطراف عرش خدا را احاطه کرده بود ظاهر گردید. و به همین جهت آن سفیر الهى فرمودهاند الصلاة نورٌ. «نماز نور و روشنایى است»(1).

پس کسى که با نماز مأنوس است در قلمرو نور و روشنایى قراردارد و آنکه با نماز فاصله دارد از نور و روشنایى دور افتاده و خود را در محیط تاریکى و ظلمت انداخته است.

بنابر این مىتوان نتیجه گرفت که مفهوم کلام نبى(صلى الله علیه وآله وسلم) این است که تارکین نماز در تاریکى اند و چونبه ارزش نماز در زندگى خود ارجى ننهاده اند نزد مسلمین فاقد اعتبار و ارزش اجتماعى بوده و ایشان را در زندگى دنیا و آخرت سعادتى نیست. ارزش و شخصیت آدمى به میزان اهمیت دادن او به ارزشهاى دینى است و مؤمن واقعى از بى توجهى و بى مبالاتى نسبت به تعالیم دینى و ارزشهاى الهى مبرّاست. پس نماز را در دین جایگاهى بس بلند است به منزله سر در بدن و روح در کالبد جسم، همانگونه که بدن بى سر و جسم بىروح را ارزشى نیست دین بى نماز را خیرى نخواهد بود.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج10 ص234.

2 ـ اهمیت نماز در ایجاد ارتباط خدا و خلق

فریضه نماز امرى نیست که فقط بنده را به خالق و پروردگارش نزدیک سازد و حلقه اتصال بین عبد و معبود را شدّت بخشد و عشق به خدا را در قلب و باطن او زنده سازد بلکه این یکى از آثار و نتایج مطلوبى است که در زندگى نمازگزار ظاهر مى شود. اثر دیگرى که نماز در حیات مسلمین ایجاد مى کند این است که در عین قرب الهى او را با جامعه انسانى پیوند داده و نسبت به سایر انسانها بلکه تمام همنوعانش ولو غیر مسلمان یک فرد مسئول بار مى آورد. و این است روح نماز و تعبد به خدا که هرگز نمىگذارد فرد در مقابل خلق خدا بى تفاوت باقى بماند. و احساس مسئولیت اجتماعى نداشته باشد. 

پس در نماز دو اثر عمده نهفته است یکى اثر فردى که موجب نزدیکى او با خدایش مى گردد و دیگر اثر اجتماعى است که او را در جامعه فرد مسئول بار مى آورد. یعنى نمى شود کسى اهل نماز و عبادت باشد و در عین حال نسبت به جامعه بشرى و همنوعان خویش هیچ وظیفه اى را احساس نکند.

فلذا به همین خاطر مى بینیم که در آیات متعدد قرآن زکات در کنار صلاه (نماز) آمده است و این بدان معناست که اهل نماز اهل صدقات و زکات نیز هستند یعنى اهل نماز به فکر اجتماع خویش بوده و تلاش دارند که با دادن زکات و اعطاى صدقات، جامعه را از فقر بیرون آورند.

واقیموا الصلاة وآتوا الزّکاة وماتقدّموا لانفسکم من خیر تجدوه عند الله.

«و نماز را به پا دارید و زکات را ادا کنید. هر کار خیرى براى خود از پیش فرستید آن را نزد خدا خواهید یافت»(1).

و در آیه دیگر مى فرماید: الذین یؤمنون بالغیب ویقیمون الصلاة وممّا رزقناهم ینفقون.

«(تقوا پیشگان) کسانى هستند که ایمان به غیب دارند و نماز را بپا مى دارند و از آنچه روزیشان کردیم انفاق مى کنند»(2).

و در آیهاى بسیار زیبا چنین مى فرمایند: الذین اِنْ مکنّاهم فى الارض اقاموا الصلاة وآتوا الزّکاة وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر.

«یاران خدا کسانى هستند که اگر در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را به پا مى دارند و زکات مى دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند»(3).

و از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) منقول است که فرمودند: لاتتمّ صلاةٌ إلاّ بزکاة.
«نماز کامل نمىشود مگر با پرداختن زکات»(4).

یعنى انسانهاى نمازگزار همیشه به فکر سعادت و تعالى جامعه خویشند و نمىتوانند نسبت به آینده مردم جامعه خود بىتفاوت باشند. اگر مشاهده کنند که فقیرند به آنها زکات پرداخت مىکنند و اگر ببینند که از سعادت و کمال خویش منحرف شدند آنان را امر به نیکى کرده و از اعمال

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه بقره، آیه 110.

2 ـ سوره مبارکه بقره، آیه 3.

3 ـ سوره مبارکه حج، آیه 41.

4 ـ بحار الانوار، ج96 ص29.

زشت باز مى دارند و در همه حال و همه جا به نیکبختى و سعادت اجتماعى انسانها مى اندیشند و معتقدند که سعادت بشر در پرتو خوبىها و اعتقاد به خدا و عمل به تعالیم دین نهفته است. و بقول اقبال لاهورى اهل نماز معتقد است که زندگى و حیات حمیده در خیمه ایمان لمیده است آنکه این ندیده گلى از باغ آن نچیده است.

لا اله باشد صدف گوهر نماز***قلب مسلم راجح اصغر نماز

در کف مسلم مثال خنجر است***قاتل فحشا و بغى و منکر است

هر که پیمان با هوالموجود بست***گردنش از بند هر معبود رست

بنابر این وصلت به معشوق و رستن از غیر معبود و تلاش در راه وصول به سعادت براى مخلوق دو اثر اصلى و عمده در نماز است که نمازگزار واقعى به آن واصل مىگردد.

3 ـ نماز اولین فریضه الهى

قبلاً به این نکته اشاره شد که نماز مهمترین امر الهى است امّا جالب است که بدانیم نماز نه تنها مهمترین و مؤثرترین امر و دستور الهى است بلکه اولین حکمى است که از طرف خداوند بر بندگان واجب شده است. چنانچه در روایتى از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) چنین آمده است که:

اوّل ما افترض الله على امّتى الصلواتُ الخمس.

«اولین چیزى که خداوند بر امّت من واجب کرد نمازهاى پنجگانه است»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کنز العمال، ج7 حدیث 1885.

و نیز در حدیثى دیگر فرمودهاند:

انّ اوّل مافرض الله على عباده الصلاة وآخرُ مایبقى عند الموت الصلاة.

«همانا اولین فریضهاى که از طرف خداوند بر بندگانش واجب شد نماز بود و آخرین فریضه اى که تا دم مرگ از او ساقط نمى گردد و وجوبش همچنان باقى است نماز است»(1).

شاید به خاطر اهمیت زیاد و نتایج مفیدى که در این فریضه الهى وجودداشته موجب شده است که جزء اولین دستور و امر الهى قرار گیرد و اگر سئوال شود که آیا این نکته در همه ادیان و مذاهب الهى کلیت دارد و یا اینکه فقط اولین حکم الهى در دین اسلام بوده است. پاسخ این است که این امر اختصاص به دین اسلام ندارد بلکه دستور به اقامه نماز و برپایى آن، اولین امر الهى تشریعى در زمان وضع شریعت بوده است و این نکتهاى است که از قرآن در فرمان به حضرت موسى فهمیده مىشود. در ابتداى پیامبرى حضرت موسى خداوند خطاب به او فرمود: إننى انا الله لا اله الا انا فاعبدنى واقم الصلاة لذکرى.

«من الله هستم معبودى جز من نیست مرا پرستش کن و نماز را براى یاد من برپا دار»(2).

بنابر این نماز نه تنها مهمترین رکن دین است بلکه اولین دستور و حکم الهى در دین نیز مى باشد.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ لئالى الاخبار، ج4 ص8.

2 ـ کنز العمال، ج7 ح18899.

4 ـ نماز اولین عمل خیرى که نزد خدا بالا مىرود

اعمال خیر و افعال پسندیده در دین بسیارند و هر یک از اعمال نیک آثار خاص خود را دارند و بُرد هر کدام از واجبات الهى به مقدار اهمیتى است که در دین براى آنها تعیین و مشخص گردیده است.

از آن جهت که نماز از اهمیت ویژه و خاصى برخوردار است بُرد او نسبت به سایر عبادات هم بیشتر است.

از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده که فرمودند: اوّل مایُرفَعُ مِنْ اعمالهم الصلوات الخمس.
«اولین عملى که از انسانها بالا برده مى شود نمازهاى پنجگانه است»(1).

پس مىتوان گفت از آن جهت که نماز اولین عمل خیرى است که نزد خدا بالا مى رود مهمترین عمل خیر هم مى تواند باشد و شاید بخاطر اهمیت والاى آن و جایگاه رفیعى که در دین دارد این همه به آن اهتمام شده و شارع مسلمانان را به آن توجه داده است. چنانچه رسول بزرگوار اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده اند:

«همه دستورات اسلام را از کوچک و بزرگ آشکار کن ولى بیشترینهمت تو درباره نماز باشد»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کنز العمّال، ج7 ص18899.

2 ـ بحار الانوار، ج77 ص129.

5 ـ نماز اولین پرسش در قبر

در اخبار و روایات بسیارى وارد شده است که اولین پرسش و سئوالى که خداوند در قیامت از بندگانش مى نماید نماز است و در واقع نماز همان عددى است که همه اعداد در کنار او قابل شمارش مى باشند و اگر آن عدد نباشد سایر اعداد به حساب نمى آیند.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: حافظوا على الصلوات الخمس فانّ الله ـ عزّ وجلّ ـ إذا کان یوم القیامة یدعوا العبد فاوّل شىء یُسأل عنه الصلاة فان جاء بها قامةً والاّ رُخّ به فى النّار.

«نمازهاى پنجگانه را محافظت کنید زیرا روز قیامت که مى شود خداوند بندهاش را فرا مى خواند و نخستین چیزى که از او مىپرسد نماز است اگر آن را بطور کامل انجام داده باشد (به بهشت مىرود) و گر نه در آتش افکنده مى شود»(1).

و نیز فرمودند: «اوّل چیزى از عمل بنده که در روز قیامت در آن نظر شود نماز است اگر به کمال و تمام آراسته باشد قبول واقع گردد و عملهاى دیگر به تبع آن هم مقبول گردد و اگر ناقص بود مردود شود و دیگر اعمال در رد شدن به آن ملحق شوند»(2).

و از امام صادق(علیه السلام) رسیده است که فرموده اند: «وقتى بنده فرداى قیامت در مقابل خداى عز وجل قرار گرفت اولین چیزى که از او سئوال مى کنند نمازهاى واجب، زکات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولایت ما اهل بیت است»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص201.

2 ـ احیاء العلوم، ج1 ص332.

نقل است که مردى نزد پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) رسید و عرضه داشت اى رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) دعا کن که خدا مرا به بهشت داخل کند پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: مرا با زیادى سجده کردن همراهى کن»(2). یعنى مهمترین عاملى که موجب رفتن به بهشت مى شود نماز است. و نیز از خاتم رسولان(صلى الله علیه وآله وسلم)نقل شده که: «همانا ستون دین نماز است و آن اوّل چیزى است که به آن از عمل فرزند آدم رسیدگى مى شود. اگر صحیح باشد به سایر اعمال رسیدگى مى شود و اگر صحیح نباشد به سایر اعمال او توجهى نمى شود»(3).

6 ـ برترى نماز بر سایر اعمال آدمى

از مطالب مذکور مىتوان چنین نتیجه گرفت که نماز در میان اعمال خیر دیگر جزء برترین آنهاست. وقتى به کتب روائى مراجعه شود و روایات باب نماز را مشاهده کنیم مى بینیم که از نماز بعنوان پایه و ستون دین(4)، نشانه ایمان(5)، نور مؤمن(6)، پرچم اسلام(7) و تعابیرى از این قبیل

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص90.

2 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص30.

3 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص23.

4 ـ میزان الحکمه، ج5 ص370.

5 ـ شهاب الاخبار، ص59.

6 ـ شهاب الاخبار، ص50.

7 ـ کنز العمال، ج7 ص279.

یاد شده است که همه این تعبیرها نمایانگر برترى نماز بر سایر اعمال عبادى است.

از پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) حدیث شده است که فرمودند: الصلاة خیرٌ موضوع فَمَنْ شاءَ استقلّ ومَنْ شاءَ استکثر.

«نماز بهترین چیزى است که مقرر شده پس هر که خواهد کم بخواند و هر که خواهد زیاد کند»(1).

و نماز نه تنها بهترین اعمال در دنیا بلکه بهترین اعمال در قیامت نیز مى باشد یعنى برترى و امتیاز نماز بر سایر اعمال نیک و پسندیده محدود و منحصر به دنیا نیست بلکه این برترى براى نماز در آخرت نیز محفوظ مىباشد. در همین زمینه امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: اِنَّ افضل الاعمال عند الله یوم القیامة الصلاة.
«همانا بهترین عمل در روز قیامت نزد خداوند نماز است»(2).

و نیز نماز محبوبترین عمل نزد بارى تعالى است. چنانچه على(علیه السلام)فرمودند: احبّ الاعمال الى الله الصلاة.
«محبوبترین اعمال نزد خداوند نماز است»(3).

روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل شده که حاوى نکات دقیق و ظریفى است در این روایت که از مضامین بلندى برخوردار است از حضرتش سئوال شد که یا رسول الله چه عملى نزد خدا با فضیلتتر است؟

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جامع احادیث الشیعه، ص4 ـ 6.

2 ـ مستدرک الوسائل، ج3 ص7.

3 ـ بحار الانوار، ج82 ص233.

پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمودند: نماز به وقت آن. و در ادامه کلامش فرمودند: هرکس بر نماز محافظت نماید در قیامت همراه وى نورى است و هر کس که نماز را ضایع نماید با فرعون و فرعونیان محشور گردد. و اگر عملى نزد خداوند بر تر و بالاتر از نماز بود خداوند فرشتگان خود را به انجام آن امر مىکرد در حالیکه همه فرشتگان در حال نمازند برخى در حال قیامند و برخى در حال قعود، برخى در رکوعند و بعضى در سجود»(1).

بنابر این بهترین عمل که نزد خداوند تجلى یافته نماز است. حتى حج با آن همه اعمال و مناسکى که دارد و آن همه آثار اجتماعى که بر او مترتب است به اهمیت نماز نمىرسد و در روایات نماز برتر از حج شمرده شده است. امام صادق(علیه السلام) فرموده اند:

اَمّا انّه لیس شىءٌ افضل من الحج الا الصلاة.
«بدرستى که هیچ عملى بالاتر از حج نیست مگر نماز»(2).

نتیجه اینکه نماز بهترین وسیله نزدیکى بنده به خدا بوده و با این همه تأکیداتى که براى نماز شده است بدون تردید مىتوان گفت که همه اعمال خیر آدمى تابع نماز اویند سعى کنیم که بخوبى از این بهترین عمل حراست و پاسدارى نمائیم.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احیاء العلوم، ج1 ص330.

2 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص26.

7 ـ نماز آخرین وصیت انبیاء و اولیاء الهى

توجه به این نکته بسیار جالب است که بدانیم آخرین توصیه و کلامى که از پیامبران و سفراى الهى و اولیاى دین به ما رسیده است نماز است. بسیار روشن است که انسان در آخرین لحظات حیاتش که مى خواهد به دنیاى ابدى و جاودانى سفر کند هر سخنى را به زبان نمى آورد و سعى دارد که مهمترین مطلب را در اواخر عمر از خود به یادگار بگذارد. وقتى به وصایاى انبیاء الهى و اولیاى دین رجوع مى کنیم مى بینیم که همیشه پیروان خود را به نماز توجه مى دادند و همه انبیاى الهى آن را بعنوان آخرین وصیت خویش قراردادهاند. چنانچه در روایتى از امام صادق(علیه السلام) به این نکته اشاره شده که فرمودند: اَحَبُّ الاعمال الى الله ـ عزّ وجلّ ـ الصلاة وهى آخِرُ وصایا الانبیاء.

«نماز بهترین کارها نزد خداوند و آخرین وصیت هاى پیامبران الهى است»(1).

آخرین فرستاده خداوند یعنى پیامبر بزرگوار اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) به تبعیت از سایر رسولان الهى امت خویش را به همین نکته توجه دادند و بسیار بر این امر تأکید داشتند. امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:

علیک بالصلاة فاِنّ آخر ما اوصى به رسول الله وحَثّ علیه الصلاةُ.
«بر تو باد به نماز زیر آخرین چیزى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به آن سفارش نموده و بر آن تأکید داشت نماز بود»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص397.

2 ـ بحار الانوار، ج84 ص236.

و نه تنها تأکید بر اقامه نماز از سفارشات اکید پیامبران الهى بود بلکه همه اولیاى الهى و جانشینان پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) به مواظب از این دستور الهى سفارش مى کردند. على(علیه السلام) در هنگام شهادتش بعنوان آخرین وصیت و توصیه بر فرزندان و پیروان خویش فرمودند: الصلاةَ الصلاةَ الصلاةَ. یعنى شما را سفارش مى کنم به نماز، نماز، نماز»(1).

و این چنین بود وصیت سایر اولیاى الهى و خلفاى بحق مقام نبوى.

8 ـ نماز یعنى تمام دین

همه دین در نماز خلاصه شده است و در حقیقت نماز تجلى واقعى دین است و به همین جهت گفته شد که هر کس اهل نماز نباشد اهل دیندارى نیست و دیندار کسى است که قائم به نماز باشد. و شایدبه همین خاطر بود که پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) ملاک و معیار بین ایمان و کفر را در نماز دانسته اند. و فرمودند کسى که نماز را ترک کند دین خود را ویران و نابود ساخت. الصلاة عماد الدین فمن ترکها فقد هدم الدّین. «نماز پایه دین است پس کسى که نماز را ترک کند بتحقیق دین را نابود نمود»(2).

و یا اینکه فرمودند: من ترک الصلاة متعمّداً فقد کفر. «هرکس نماز را عمداً ترک کرد کافر است»(3).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص173.

2 ـ احیاء العلوم، ج1 ص331.

3 ـ همان مأخذ، ج1 ص331.

اگر دین را به منزله خیمهاى فرض کنیم که حافظ سعادت انسان باشد و آدمى براى وصول به سعادت خویش به آن خیمه پناه برده باشد نماز پایه و ستون آن خیمه خواهد بود و اگر ستون نباشد قطعاً خیمه استوار نخواهد بود. پس تا ستون نماز نباشد خیمه دینى در کار نخواهد بود و این بهترین تشبیهى است که در فرمایشات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) آمده است(1). و نماز علامت اصلى و نشانه واقعى دین است و اگر نماز نباشد هیچ وجه امتیازى براى شناخت دین حق از باطل نخواهد بود. چنانچه امیر بیان على(علیه السلام)فرمودند:

واقام الصلاة فانّها الملةُ. «برپا داشتن نماز نشانه اصلى دین است»(2).

و همچنین در روایات مشاهده مى شود که نماز را به چهره اصلى دین تشبیه کرده اند. و اگر هر پدیده اى با چهره اش شناخته شده است، چهره دین با نماز شکل گرفته و آن را باید با نماز شناخت.

پس اگر کسى نمازش را ترک نماید و یا از آن فاصله بگیرد دین مشخصى ندارد. چون دین او بدون چهره واقعى است. و این است کلام گوهر بار رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) که: الصلاةُ وجهُ دینکم. «نماز سیما و چهره دین شماست»(3).

این تشبیه و تعبیر نه تنها از بیانات بزرگان دین بکار رفته بلکه تلقى و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ من لایحضره الفقیه، ج1 ص639.

2 ـ نهج البلاغه، خطبه 110.

3 ـ فروع کافى، ج1 ص270.

برداشت عرفى مردم و امت پیامبران هم این چنین بوده است. و این نکته اى است که از توجه و دقت در آیات قرآن بدست مى آید بعنوان نمونه وقتى قرآن کریم داستان و قصه شعیب پیامبر(علیه السلام) را نقل مى کند در احتجاج این پیامبر الهى با قوم خودش چنین مى فرماید: «و بسوى قوم مَدْیَن برادرشان شعیب را براى هدایتشان فرستادیم شعیب خطاب به قومش فرمود: اى قوم من، خدا را بپرستید و خدایى جز او براى شما نیست و پیمانه و ترازو را کم نکنید بدرستى که من خیر و صلاح شما را مى خواهم و از عذاب روزى که بر شما احاطه کند مى ترسم. با مردم به عدالت برخورد نمائید و اشیاى مردم را کم ارزش نکنید و در زمین به فساد مشغول نشوید. مردم در پاسخ به نصایح حضرت شعیب(علیه السلام) گفتند: اى شعیب آیا نماز تو به تو دستور مى دهد که ما از عبادت بتها دست برداریم آنچه را که پدرانمان انجام مى دادند. قالوا یاشعیب اصلاتک تامرک أننترک مایعبد آباؤنا»(1).

مقصود از اینکه آیا نماز تو به تو امر مى کند این است که آیا دین تو به تو دستور مى دهد که مراد از نماز همان دین است. پس نماز مساوى با دین است و دین مساوى با نماز.

9 ـ نماز و رابطه آن با حاکمیت دینى

یکى از علائم و نشانه هایى که در حاکمیت و حکومت دینى وجوددارد و شاید یکى از بارزترین شاخصه و امتیاز حاکمیت الهى بر سایر حکومتها

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه هود، آیه 87 ـ 90.

بحساب آید این است که حاکمان در حکومت دینى براى برپایى و نشر تعالیم دین و از بین بردن مناهى و زشتى هاى فردى و اجتماعى که موجب فساد جامعه مى گردد تبلیغ مى کنند و آنان که حکومت را براى خود هدف مى دانند از چنین همتى برخوردار نبوده و نیستند.

آنان که داعیه پیروى از دین خدا را دارند و خود را جانشین اولیاى خدا و حکومت و حاکمیت خویش را همان حاکمیت الهى دانسته و خود را در این راستا پیرو ائمّه(علیهم السلام) مى دانند همه همتشان در قلمرو تعالیم دین خداست. یعنى وجه تمایز این نوع حکومت با حکومتهاى دیگر در این است که در حکومتهاى غیر دینى حاکمان به مصالح و منافع فردى یا گروهى مى اندیشند و همه تلاش و کوشش حاکمان در این مسیر سوق داده مى شود. امّا در حکومت دینى همه اهتمام حاکمان دین در راستاى مصالح مسلمین و تحقق و اعتلاى کلمه توحید مى باشد.حاکم دینى وقتى مصالح دیگران را با اجراى احکام و تعالیم دین در تعارض ببیند. مصالح گروه را نادیده گرفته و اقامه دین را ترجیح مى دهد. یکى از وظایف مهم حاکمین دینى تبلیغ و هدایت مردم بسوى عبودیت الهى و بندگى خداوند خصوصاً اقامه نماز در جامعه است. الذین ان مکنّاهم فى الارض اقاموا الصلاة.
مؤمنان کسانى هستند که هر گاه در زمین آنان را قدرت بخشیم نماز را بپا مى دارند»(1).

این آیه بدان معنى نیست که وقتى حاکمان دینى به حکومت رسیدند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه حج، آیه 41.

اقامه نماز مى کنند بلکه براى برپایى نماز در جامعه تلاش مى کنند. چنانچه امام حسین(علیه السلام) در تفسیر آیه مزبور فرمودند که این آیه در مورد ما خاندان اهل بیت نازل شد و مصداق آن اهل بیت رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) مى باشند(1).

و مىدانیم که مصداق محتوا و معناى آیه را محدود نمى کند یعنى چنین نیست که اگر وظیفه ائمّه معصوم(علیهم السلام) چنین است وظیفه و مسئولیت دیگران این نباشد بلکه آیه تعمیم دارد بر ائمّه(علیهم السلام) و آنانکه پیروشان مىباشند. پس اگر حاکمیت در این امور که جزء مبانى و اصول اولیه دین مى باشد تساهل بورزد و در این راستا قصور و کوتاهى داشته باشد و ارتباط و پیوند حاکم با اصول اساسى دین چون نماز سست گردد در دینى بودن آن تردید هست. اگر چه این امر نباید بصورت تصنعى و صورى یا به نحو ابزارى مورد استفاده قرار گیرد چنانچه در بسیارى از جوامع اسلامى عرب مشاهده مى شود. که آنان براى فریب مردم بدان متوسل مى شوند.

10 ـ نماز مهمترین وسیله تقرب به خدا

یکى دیگر از امتیازات نماز بر سایر اعمال عبادى و احکام دینى این است که نماز بهترین وسیله تقرّب و نزدیکى به خداست. هر چند هدف همه احکام و عبادات دینى براى نزدیکى بندگان به معبود تشریح و وضع گردیده اند ولى تردیدى نیست که همه آنها بصورت یکسان و یکنواخت انسان را به خدا نزدیک نمى کند. بلکه هر کدام داراى درجات و مراتب

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج24 ص166.

مىباشند، بعنوان مثال حج و جهاد و صوم و زکات همه وسیله اى براى قرب و نزدیکى به خدایند امّا اثرى که در جهاد هست در حج نیست و یا اثر و نتیجه اى که در حج وجوددارد در زکات نیست. پس تأثیر همه اینها مساوى نیستند. آنچه که از متون دینى بر مى آید این است که تأثیر نماز به مراتب بالاتر و بیشتر است. در روایتى از امام موسى کاظم(علیه السلام) هفتمین پیشواى شیعیان چنین منقول است که:

افضل مایتقرّب به العبد الى الله بَعْدَ المعرفة به الصلاة.
«بهترین چیزى که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهى تقرّب پیدا مى کند نماز است»(1).

آنچه که از این روایت و روایات مشابه آن فهمیده مى شود دو نکته مهم است یکى اینکه انسان محتاج و نیازمند به نزدیکى و تقرّب است تا کمال خود را بیابد یعنى هر انسانى براى رسیدن به کمال نیازمند تقرّب الهى است.

و نکته مهم دیگر اینکه بدون سبب و وسیله این تقرّب و تکامل حاصل نمى شود. براى سیر معراجى و سفر روحانى نیاز به بُراق است و بهترین براق تقرّب به سوى خداوند متعال که تکامل انسانى در پرتو آن نهفته است نماز است. چونکه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) فرموده اند: الصلاةُ معراج المؤمنِ. «نماز عروج دهنده مؤمن به سوى خداست»(2).

پس نزد تقوا پیشگان بهترین وسیله نزدیکى به خداوند و رمز

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تحف العقول، ص391.

2 ـ اعتقادات مجلسى، ص29.

رستگارى نماز است و منشأ همه انحرافات رفتارى و مفاسد اخلاقى دورى از این راز است و هر که آگاه از این راز است در زندگى سرافراز است امّا براى کسى که از عظمت راز نماز بى تماس است براى او راه بسى دور و دراز است.

11 ـ قرآن و نماز دو سفره الهى در زمین

انسان در این نظام هستى طورى آفریده شد که باید بر اساس نظام علّى و معلولى تدریجاً رشد یابد تا به کمال رسد. بر خلاف فرشتگان که آخرین مرحله رشد و تکامل را در ابتداى خلقت خود دارا هستند.

در این مسیر رشد و تکامل (جسمى و روحى) هر یک از انسانها با استفاده و بکارگیرى از نعمات و برکات الهى پیش مىروند. در رشد جسمانى هر چه قدر از نعمات الهى در زمین بهره بیشترى ببرد مى تواند هیکل و قیافه بزرگتر و قویترى پیدا کند نسبت به کسى که از آن برکات الهى بى بهره است. و در رشد معنوى و تکامل روحى هر چه از قوه عاقله بهتر استفاده نماید فرد آگاهتر و متکاملتر و داراى روح بلندترى خواهد بود. بنابر این خداوند اسباب و وسائل رشد (روحانى و جسمانى) را براى او فراهم ساخته است اگر این انسان قادر به تکامل است باید ابزار تکامل در او باشد.

خداوند علاوه بر فراهم نمودن زمینه کامل براى تکامل انسان در درون، دو سفره پر برکت براى غذاى روحش در زمین پهن نموده است که آن دو

سفره الهى قرآن و نمازند. هر کس مىتواند به فراخور تفکر و اندیشهاش از این دو سفره گسترده استفاده نموده و روح خود را تکامل بخشد.

رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) در یک جا مىفرمایند: القرآنُ مأدبةُ الله.
«قرآن سفره الهى است».

و در جاى دیگر مىفرمایند: الا انّ الصلاة مأدبَةُ الله فى الارض قد هنّاها لاهل رحمة فى کلّ یوم خمس مرّات.

«آگاه باشید نماز سفره گسترده خدا در زمین است که خداوند آن را روزى پنج بار براى اهل رحمتش گوارا نموده است»(1).

پس بیائیم با تأمل و تفکر عقلانى در کنار این دو سفره الهى که به پهناى زمین براى ما انسانها گسترانده شده بنشینیم و هر چه بیشتر و بهتر روح خود را تغذیه نموده و مراحل تکامل خود را طى نمائیم که در غیر این صورت و با فاصله گرفتن یا خارج شدن از این دو دبستان الهى سعادت و تکامل نصیب کسى نمى شود(2).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:32 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان 7

 

اسرار رکوع

وقتى که نمازگزار به رکوع خم مىگردد در حقیقت با عمل خود به ذلّت و خواریش و با ذکر رکوع به عظمت و کبریائى خداوند اعتراف و اقرار مىکند. و این بهترین نوع تواضع عبد در مقابل مقام کبریائى حق است. به همین خاطر که او خدا را به عظمت و بزرگى یاد کرد خدا نیز او را در نزد بندگان عزت و بزرگى مىبخشد. چنانچه در روایت از امام حسن عسکرى(علیه السلام) منقولست که فرمودند: «چون نمازگزار به رکوع رفت خداوند تبارک و تعالى خطاب به فرشتگان مىکند و مىفرماید: اى ملائکه من آیا نمى بینید بنده نمازگزار چگونه براى بزرگى و عظمت من تواضع مى کند؟ شما را گواه مىگیرم که هر آینه او را در دار کبریائى و جلال خودم بزرگ سازم»(2).

پس سرّ رکوع، خم شدن در برابر عظمت اوست و این اقتضاى ادب عابد است در مقابل معبود. چنانچه این تعبیر از امام صادق(علیه السلام)است که: «در رکوع ادب عبودیت است و در سجود قرب به معبود. و کسى که به

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ اصول کافى، ج1 کتاب التوحید ص125.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.

نیکى ادب بجا نیاورد قرب را نشاید پس رکوع کسى را بجاى آر که با دل خاضع براى خدا و تحت سلطه او ذلیل و بیمناک است و اعضاى خود را از اندوه و ترس آنکه از بهره رکوع کنندگان بىنصیب گردد فرود مى آورد»(1).

شاید این فرموده امام صادق(علیه السلام) تفسیر انفسى از این آیه باشد که خداوند فلاح و رستگارى را منوط به رکوع و سجود دانسته و فرمود: یا ایها الذین آمنوا ارکعوا واسجدوا واعبدوا ربکم وافعلوا الخیر لعلکم تفلحون. «اى اهل ایمان در برابر خدا رکوع و سجود به جاى آرید و حضرت او را در تمام شئون حیات، بنده و فرمانبردار باشید و هر کار خیرى را انجام دهید تا به رستگارى و فلاح رسید»(2).

هر چند که قرب کامل در سجود تحصیل مى شود و لیکن ما دام که ادب خضوع در رکوع کامل نگردد قرب مطلق بدست نیاید چون نقص در هر جزئى به کل سرایت مى کند. چنانچه از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) منقولست که: «هرکس که وضو و رکوع و خشوعش در نماز کامل نباشد نمازش ناقص است»(3).

و نیز فرموده است که:

«خداوند پنج نماز را بر مردم واجب گرداند هرگاه کسى وضوى آنها را درست بجاى آورد و در وقت بخواند و رکوع و خشوع را کامل کند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص108.

2 ـ سوره مبارکه حج، آیه 77.

3 ـ جامع احادیث الشیعه، ج4 ص44.

خداوند ضامن است که گناهانش را بیامرزد و کسى که اینگونه انجام ندهد خداوند نسبت به او عهدى ندارد و اگر خواست او را مى آمرزد و اگر بخواهد او را عذاب مى کند»(1).

و خلاصه کلام در فلسفه رکوع این است که هیچ بندهاى براى خدا به حقیقت رکوع نکند مگر آنکه خداوند تعالى او را به نور جمال خویش بیاراید و در سایه کبریائى خود در آورد و جامه برگزیدگانش بپوشاند. رکوع مرحله اوّل است و سجود مرحله دوّم، هرکس که معنى و حقیقت اوّلى را به جاى آورد شایستگى دوّمى را یافته.

پس باید که رکوع با خضوع و خشوع کامل باشد تا سجده به تَبَع آن کامل گردد. از ربیع بن خُثَیم حکایت کنند که با یک رکوع شب را به صبح مى رساند و چون به صبح مى رسید قامت راست مى کرد و مى گفت:

«آه! مخلصان پیشى گرفتند و ما از راه ماندیم». و رکوع خود را کامل کن به اینکه پشت خود را راست نگاه دارى و از این پندار که به قدرت و همت خود به خدمت او قیام کنى فرود آى (که این امکان ندارد) جز به یارى او. و قلب را از وسوسه هاى شیطان و فریبها و نیرنگهایش فرارى ده که خداوند تعالى بندگان خویش را به میزانى که در برابر او کرنش کنند بلند مىکند و آنان را به هر اندازه که عظمتش بر باطنهایشان پرتو افکنده به حقیقت فروتنى و کرنش (در برابر خود) هدایت مى فرماید»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ کنز العمال، ج7 ص276.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص108.

و معناى کشیدن گردن در رکوع این است که در ایمان به خدا استوارم اگر چه گردنم زده شود و معناى سربرداشتن از رکوع و گفتن «سمع الله» این است که حمد و ثناى ما را مىشنود و آن خدایى که مرا از نیستى و عدم به وجود آورده است»(1).

فلسفه سجده

سجده سر بر آستان قدس ربوبى سائیدن است و چشم از خویشتن بستن، رأس بر خاک نهادن و خود را حقیر شمردن، روح سجده رهایى دل از امور مادى فانى وقطع امید از علائق دنیوى است و حقیقت سجود اتصال به معبود است و وصال به مقام محمود. نزدیکترین حالت عبد به مولى و بهترین حالت قرب به خداست که آن ذات قدس فرمود: واسْجُدْ واقْتَرِبْ. «سجده کن و تقرب جوى»(2) چون قُرب در سجود نهفته است و به همین دلیل مى توانیم ادعا کنیم که: نشانه تکمیل مخلوق تطویل در سجود است. و در روایت آمده است که: «خداوند حضرت ابراهیم را در اثر سجده هاى طولانى به مقام «خلیل اللهى» رساند»(3).

و امّا سرّ سجده آنچنانچه از روایات بر مىآید این است که انسان در مقابل معبودش ادعاى هرگونه تکبر و خودبینى را نفى و همه عظمت و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص395.

2 ـ سوره مبارکه علق، آیه 19.

3 ـ مستدرک الوسائل، ج1 ص329 به نقل از اسرار الصلاه، ص429.

کبریائى را از آن او مى داند. خود را وابسته و خداى خویش را ذاتى مستقل به حساب مى آورد. با این حالت به خدا گوید که بندگى هیچ قدرتى بر گردنم نیست و در مقابل هیچ قدرتمندى جز تو خضوع نکرده و سر فرود نمى آورم. عبودیت دیگران را از خود نفى و روح بندگى تو را در سردارم.

براى من یقین حاصل است که وجودم از آن توست و اگر رفعت و کمالى باشد از جانب توست.

اصل آدمى از خاکست و برگشت او به تراب، پس من به امر تو، جبین خویش را که سلطان نفس در آن ظهور دارد به زمین مى سایم و با شکستن هواى نفس علوّ مقام را از تو طلب دارم. و بنابر همین اسرار نهفته در سجود است که هیچ سجدهاى بدون رفعت در مقام بندگى نیست و هرگز زیان نبرد آنکه حقیقت آن را درک نمود و گفته شد که: «اگر نمازگزار بداند در حال سجده چه اندازه مشمول جلال الهى است هرگز راضى نمى شود که سر از سجده بردارد»(1).

از امام صادق(علیه السلام) روایت است که مردى پیش پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) آمد و گفت: یارسول الله! گناهان من بى شمار است و عمل نیک من اندک. پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: سجده فراوان بجاى آور زیرا سجده گناهان را دور مى سازد چنانچه باد برگ درخت را مى ریزاند»(2).

هر گاه نماز گزار به سجده رود خداوند به فرشتگان گوید اى ملائکه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص207.

2 ـ بحار الانوار، ج85 ص162.

من آیا نمى بینید که چگونه بندهام بعد از ارتقاء تواضع مى کند و براى من مى گوید: اگر تو صاحب جلالت و مکنت در دنیا هستى پس من خوار در نزد تو هستم خداوند مى فرماید: به زودى او را از طریق حق بالا مى برم و بوسیله او باطل را دفع مى کنم»(1).

و خلاصه کلام در این باب این است که از على(صلى الله علیه وآله وسلم) درباره فلسفه و سجده سئوال شد فرمودند: «سجده اوّل به این معناست که خدایا اصل ما از خاک است و معناى سر برداشتن از سجده این است که خدایا! ما را از خاک خارج کردى. و معناى سجده دوم این است که خدایا دوباره ما را به خاک بر مىگردانى و سربرداشتن از سجده دوم به معناى این است که خدایا یک بار دیگر در قیامت از خاک بیرونمان خواهى کرد»(2).

پس سجده به معناى یادآورى و تذکر نفس به مبدأ و معاد است و ترک آن به معناى فراموشى و دورى از مبدأ و معاد.

سرّ قنوت

قنوت چون رکوع و سجود بهترین نوع ادب در عبودیت و بندگى است. پشت کردن از غیر حق و روى نمودن به ربّ مطلق است. دراز کردن دست خالى در مقابل پروردگار غنى است. اظهار فقر است در برابر غنىّ مطلق، تضرعى است از بیچارگى عبد، و تواضعى است در مقابل عظمت

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.

2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص391.

رب. و هر چه این حالت طویل باشد به همان مقدار، مقام بنده در دار بقاء رفیع خواهد بود. چنانچه در حدیث از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) وارد شده که فرمودند: اَطْولکم قنوتاً فى دار الدنیا اطولکم راحة یوم القیامة فى المواقف.

«راحتترین شما در موقف قیامت کسى است که قنوت طولانى ترى داشته باشد»(1).

و این بدان جهت است که حقیقت نماز اظهار مسکنت و بیچارگى، تضرع و بىنوایى است که باید دستها را در قنوت دراز نمود و با گفتن «خدایا خدایا» نماز را کامل کرد»(2). و بخاطر فضیلت آن و حالت خاص دعایى که در بردارد بسیار بر آن تأکید رفته است طورى که برخى از روایات حالت قنوت را در نماز واجب دانسته اند. و به همین جهت اهل معرفت اهتمام داشتند که مضامین دعایشان با معارف معنویه همراه و از امور مادیه بدور باشد.

فلسفه تشهد

تشهد حمد و ثناى خداوند متعال است. تجدید و تکرار شهادت به خدا و رسول است که در واقع تاکید بر ایمان و اسلام است. بنده همانطور که در مقام گفتار و قول، اظهار بندگى مى کند باید معناى آن کلام را با صفاى ضمیر پیوند دهد و با همه وجودش خدا را بندگى نماید چون باید

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج85 ص199.

2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص349.

بداند که همه امور در دست اوست و هیچ ارادهاى جز خواست و اراده او قادر به انجام هیچ کارى در نظام هستى نیست. از امام صادق(علیه السلام) در باره اسرار تشهد سئوال شد فرمودند: «خداوند ـ عز وجل ـ فرمود پرورگار تو آنچه بخواهد مىآفریند و انتخاب و اختیار مىکند و آنان را در کارهایشان گزینش و انتخاب نیست، منزه و برتر است خداوند از آنچه شرک مى ورزند. پس بنده سپاسگزار خدا باش در عمل آن سان که به زبان ذکر او گویى، پس تسلیم فرمان او باش و بندگى او را بجاى آر و تو را به صلوات و درود بر پیامبرش محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) امر کرده پس نماز خدا را با صلوات بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) و طاعت او را با طاعت آن حضرت و شهادت به وحدانیت او را به شهادت بر رسالت آن جناب وصل کن و بکوش تا برکات معرفت آن جناب از دستت نرود و از بهره درود فرستادن او غافل نشوى»(1).

و نیز از امام حسن عسکرى(علیه السلام) روایت است که: «خداوند متعال مدام در هر رکعت از نمازى که بنده مى خواند خطاب به ملائکه چنین خواهد گفت: تا زمانى که براى تشهد اوّل و دوّم نشست در این هنگام خداى تعالى گوید:

اى ملائکه من به تحقیق به جا آورد بنده من خدمت و عبادت مرا و اکنون نشسته و ثناى مرا مى کند و درود بر محمّد پیغمبر من مى فرستد هر آینه بر او ثنا مى فرستم در ملکوت آسمانها و زمین و هر آینه درود بر ارواح او مى فرستم و زمانى که درود بر امیر المؤمنین(علیه السلام)در نمازش

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مصباح الشریعه، باب 17.

فرستاد خدا به او گوید اى بنده من هر آینه من بر تو درود مى فرستم چنانچه تو بر على درود مى فرستى، هر آینه او را شفیع تو قرار مى دهم چنانچه تو به وسیله او طلب شفاعت کردى»(1).

خلاصه اینکه سرّ تشهد هماهنگ کردن زبان است با قلب، گفتار است با کردار و قول است با عمل و به یک معنى عبور از نظام کثرت است به وحدت و وصول به مقام ولایت.

اسرار سلام

سلام از سِلم به معناى صلح و امان است یعنى کسى که به امر الهى گردن نهاد و دستور دین پیامبرش را با خضوع و فروتنى امتثال نمود از بلایاى دنیوى و عقاب اخروى در امان است. چون ممکن نیست کسى نمازش را کامل انجام دهد و در عین حال از وعده هاى الهى برخوردار نباشد و نیز ممکن نیست کسى واقعیت سلام که وصفى از اوصاف الهى و اسمى از اسماء ربوبى است را درک نماید و در زندگى خود در برخورد با دیگران آن را عینیت نبخشد. چگونه ممکن است کسى با عمق جان، مناجات با معبود خویش را با سِلم و امان به اتمام رسانده و حقیقت آن را با دل گره و پیوند زند و در عین حال از یاد الهى غافل بماند در حالیکه هنر بندگى، یاد خدا بودن در تمام احوال زندگى است. در همین رابطه نکته ظریفى را از ابو سعید ابو الخیر نقل مى کنند. گویند به شیخ خبر آوردند که

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.

فلانى بر روى آب راه مى رود. شیخ گفت: این امر سهل است چون هر چَغْزى (غورباغه اى) و صعوهاى (گنجشک و پرنده آوازخوان) نیز بر روى آب راه مى رود گفتند کسى را مى شناسیم که با دعا و وِرد خواندن به هوا مى رود. گفت: هر زَغَنْ (پرندهاى شبیه کلاغ) و مگس نیز در هوا پرواز مى کند و مى پرد. گفتند جناب شیخ فلان کس در یک لحظه از شهرى به شهرى مى رود. شیخ ابو سعید در جواب فرمود: شیطان هم در یک نَفَس از مشرق به مغرب مى رود پس این چنین چیزها را قیمتى نیست. بنده آن بُوَد که در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخورد و بخسبد و بخرد و بفروشد و در بازار در میان خلق داد و ستد نماید و زن بگیرد و با خلق درآمیزد و یک لحظه از یاد خداى غافل نباشد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:15 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان 6

 

فلسفه نماز

بحث درباره فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایى با اسرار و رموزى است که در این عمل عبادى نهفته است این نکته براى ما بسیار روشن است که هرگز خداوند متعال هیچ دستورى را بدون حکمت و علت بر بندهاش واجب نمى سازد اگر حکمى از جانب او رسد یا واجب است و یا حرام و یا مستحب است و یا مکروه.

در اعمال واجب مصلحت شدیده نهفته است و در حرام مفسده شدیده در مستحب و مکروه، مصلحت و مفسده وجود دارد و لیکن چون مصالح و مفاسدشان زیاد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسیده است. و به همین خاطر خداوند در مستحب و مکروه امر و نهى نکرده است. امّا در واجب و حرام خداوند بندهاش را الزام به انجام و ترک فعل نموده است. این مطلب براى ما پر واضح است که خداوند چون مصالح بندگان خود را مىخواسته آنها را مکلف به انجام برخى از اعمال کرده است.

براى ما تردیدى روا نیست و از حیث روحیه تعبد و تسلیم پذیرى در مقابل پروردگار این امر پذیرفته است امّا در اینجا مى خواهیم جهت عقلى قضیه براى ما روشن گردد چون بحث ما درباره فلسفه نماز است و فلسفه هر چیزى یعنى تبیین عقلى آن چیز.

وقتى لفظ فلسفه به کلمهاى اضافه شود به همین معنا خواهد بود. مثلاً فلسفه روزه، فلسفه حج، فلسفه وضو و فلسفه جهاد.

بنابر این در این فصل مى خواهیم براى پرسشهاى نماز پاسخ عقلى و منطقى ارائه نمائیم.

چرا باید نماز خواند؟ حقیقت نماز چیست؟ معناى رکوع و سجود چیست؟ چرا باید پیشانى به زمین گذاشت؟ دست به قنوت برداشتن به چه معناست؟ و سئوالاتى از این قبیل مطالبى هستند که باید توضیح داده شوند که ما بصورت مجمل و فشرده راز و رمز و فلسفه وجودى هر یک از اجزاى نماز را بیان خواهیم داشت نخست به فلسفه اصل نماز اشاره مى کنیم.

فلسفه نماز

تمام پدیدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادرى است که هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج اویند.

یعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستى آنها را نیز عهده دار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.

یسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم.

«تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را»(1).

انسان که اشرف کائنات است بر اساس فطرت به ربانیت او مقر و معترف است و هرگونه شرک را از او نفى مى کند و لازم است که فقر خویش و غناى خالق، کوچکى خود و عظمت رب را اظهار نماید و رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگى نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا(علیه السلام) آمده است که: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف.

«علت نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست»(2).

از آن جهت که آدمى مرکّب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان بردارى او هیچ گونه جبرى وجود ندارد بلکه با اختیار زندگى مى کند قطعاً

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه جمعه، آیه 1.

2 ـ میزان الحکمة، ج5 ص376.

داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ایستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.

پس «نماز، ایستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است»(1).

و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشى سوق مى دهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىکند و به افزون طلبى و تمامیت خواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى باشد بسیار قوى و نیرومند که جلوى این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.

چنانچه در حدیث آمده است که «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است»(2).

و چون در سرشت آدمى نسیان و فراموشى عجین است هر لحظه بیم آن مى رود که انسان خود و آفریدگارش را به باده نسیان و فراموشى سپرده و طغیان و سرکشى را پیشه خود سازد و عمرى را در حیوانیت و پستى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

سپرى سازد و کمال و انسانیت خویش را در حیات حیوانى ببیند اینجاست که: «نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود»(1).

وبالاخره اینکه فلسفه نماز، حضور در پیشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به ربوبیت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است که موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانى خود دست یابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهى ها و تاریکى ها او را مانع مى شود»(2).

فلسفه قبله

حالت نماز از بهترین حالات روحانى و معنوى انسان در تمام لحظات عمرش بحساب مى آید بنده خود را به تمام معنى آماده مى سازد تا با معبود خویش سخن بگوید. عبد وقتى در مقابل معبود خویش قرار مىگیرد و مهیاى سخن گفتن با او مىگردد احساس مىکند که باید آدابى را درنظر بگیرد و با حفظ آن آداب با او سخن بگوید چنانچه در عرف اجتماعى هم چنین است.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ همان مأخذ.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

یکى از آداب این حالت معنوى و ملکوتى، قیام در مقابل کعبه است، محلّى که جلوه اى از حق در آن تجلّى یافت و نمونهاى از تصویر کعبه حق در بیت المعمور در این سراى مادى در آن مکان ظهور یافت. لذا فرمان رسید به آنان که مى خواهند از دنیّت دنیا اِدبار نموده و قلب خویش را از همه امور سرگرم کننده آن بازداشته و با انقطاع از ملعبه هاى خلق وصال به حق پیدا نمایند به قبله اقبال نمایند تا شاید بدان واسطه نورانیت قلبشان به وجود جسمانى و مادى آنان تسرّى یافته و قدرت حق را با خلافتى که از قِبَل او بعهده دارند در زمین ظاهر سازند. چنانچه از امام صادق(علیه السلام) منقول است که فرمودند: «هرگاه براى نمازى رو به قبله ایستادى از دنیا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند مأیوس باش و قلبت را از هر چیز که تو را از خدا غافل مى کند خالى کن و با چشم دل عظمت خدا را نظاره کن»(1).

و قیام مقابل کعبه در حال نماز باید یادآور ایستادن انسان در مقابل عظمت الهیاذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لا إله غیره.

«آنگاه که نمازگزار روى به قبله مى ایستد روى به آن خدایى ایستاده است که جز او خدایى نیست»(2).

در واقع رو کردن به قبله به معناى بردن دل بدانجاست یعنى سپردن دل به صاحبدل است که گناه را از او باز دارد و در مسیر کمال سیر دهد بنابر این استقبال ظاهرى به کعبه باید با توجه باطنى بدان همراه باشد والاّ نماز، او را سودى نبخشد. «حاتم اصم را از نمازش پرسیدند در جواب گفت: چون وقت نماز آید وضو سازم و به موضع نماز روم پس براى نماز کعبه را در میان دو ابروى خود فرض مىکنم و صراط را زیر دو قدم خود و بهشت را بر راست و آتش را از چپ و ملک الموت را پشت سر و آن نماز را آخرین نماز خود پندارم و با خوف و رجا، با خضوع و خشوع و اخلاص آن را انجام دهم»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص396.

2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.

پس استقبال به قبله در حال نماز به معناى استدبار دل از غیر خداست. و اعراض از قبله به معناى استقبال به غیر اوست. و به همین خاطر توجه به قبله در نماز از واجبات شمرده شده و روى گردانى از آن از محرمات به حساب آمده چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «آیا آن کس که در نماز صورتش را از قبله بر مىگرداند نمى ترسد از اینکه خداوند او را مسخ نماید و صورتش را مبدّل به صورت حمار کند»(2).

سرّ الله اکبر

گفتن تکبیر به معناى ورود در حریم معنوى نماز است و با تعظیم و تکبیر در شروع نماز خداوند او را تکریم و تعظیم نماید و او را نزد بندگان دیگرش بزرگ بدارد چون او با بیان الله اکبر نه تنها خالق خویش را بزرگتر دانسته بلکه از او نفى شرک نموده است. و این مضمون کلام گوهر بار امام حسن عسکرى(علیه السلام) است که فرمودند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا برد و ثناى خدا گوید خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمىبینید بندهام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرد و از شریک و تشبیه و نظیر پاک دانست و دستش را بلند کرد و دورى جست از گفته هاى دشمنان من که براى من شریک قائلند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ احیاء العلوم، ج1 ص339.

2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص382.

شما را شاهد مى گیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم بزرگ و عظیم خواهم کرد و پاک مىگردانم او را در پاکیزگى دار کرامتم و او را از گناهان پاک مى سازم و از عذاب جهنّم و آتش آن او را حفظ مى کنم»(1).

و شاید سرّ بالا بردن دستان به هنگام تکبیر (الله اکبر) نفى همه امور دنیوى و قدرتهاى پوشالى و یا نفى همه اوصاف مادى از اوست. چنانچه از على(علیه السلام) منقول است که فرمودند: وجه دیگر «الله اکبر» این است که کیفیت و چگونگى را از او نفى مى کند گویى اذان گوینده مى گوید: خداوند والاتر از آن است که وصف کنندگان صفت او را ادراک کنند»(2).

گفته مىشود همین که وقتى بندهاى تکبیره الاحرام نماز را بگوید خداوند به او توجه کند و فرشته اى را مأمور کند که ثواب همه اجزاى نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزیز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر کبریائى خویش را نمایان سازد اگر ذکر تکبیر او از روى صدق و صفا باشد.

ولى اگر در قلب او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شیرینى یاد خود محرومش سازد و از قرب به خود و شادمانى مناجات محجوب سازد. امام صادق(علیه السلام) را در این باره کلام زیبائى است که فرموده ایشان چنین است: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى اگر شیرینى نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت آن را

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.

2 ـ بحار الانوار، ج81 ص131.

مى یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که بر زبان راندهاى تصدیق فرموده است و گر نه بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است»(1).

و اینکه چرا گفتن هفت تکبیر در ابتداى نماز داراى ثواب و فضیلت است هشام بن حکم گوید از امام موسى کاظم(علیه السلام) پرسیدم امام در پاسخ فرمودند: «اى هشام خدا آسمانها را هفت، زمین را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید پس چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد یک حجاب از حجابهایش برداشته شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز، پس چون حجاب دوم برایش برداشته شد تکبیر گفت و به همین منوال گذشت تا به هفت حجاب رسید پس آن جناب هفت تکبیر گفت بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مى شود»(2).

فلسفه حمد و سوره (قرائت)

بعد از گفتن تکبیر که نماز گزار وارد نماز مىشود خواندن سوره حمد واجب است و گفتن بسم الله در شروع آن ضرورى است. سوره حمد از

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار الانوار، ج81 ص230. و مصباح الشریعة، باب 13.

2 ـ علل الشرایع، باب 30 ص322.

عظمت بالایى نزد خدا برخوردار بوده به حدى که شاید هیچ سوره دیگرى به بزرگى آن نرسد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: «اى جابر آیا برترین سورهاى را که خدا در کتابش نازل فرموده به تو نیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا آن را به من بیاموز.

پس رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) سوره حمد (امّ الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود اى جابر آیا آگاهت نسازم از این سوره؟ عرض کرد. چرا پدر و مادرم فداى تو باد یا رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ»(1).

در برخى از آیات قرآن رموز و اسرارى است که آن را داراى فواید وآثار بسیار نموده است که سوره حمد جزء آن دسته از آیات و سوره هاست در شروع آن بسم الله الرحمن الرحیم است که با هفت آیه دیگر کامل مى گردد. الله اسم خاص خداست که مستجمع جمیع اسماء و صفات الهى است و هیچ کتاب الهى و آسمانى نازل نشد مگر با بسم الله. و هر کارى بدون آن آغاز شود بى نتیجه خواهد بود.

پس گفتن بسم الله در ابتداى هر کارى رنگ الهى بخشیدن به آن است. که هر عملى بدون آن رنگ غیر الهى دارد.

الحمد لله رب العالمین: حمد و شکر براى اظهار سپاس از نعمات و برکاتى است که بدون منّت بر بندگانش ارزانى داشت، و رشد و تربیتش را

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر عیاشى، ج1 ص20.

بر عهده گرفت پس جز او کسى مستحق حمد و ثنا نیست.

الرحمن الرحیم:
سرّ رحمان و رحیم در رحمت عامه و خاصه اوست. یعنى او هم رحمان است که سایه رحمتش بر همه مخلوقات (کافر و مؤمن) گسترانده شد و هیچ موجودى از رحمت عامش بى بهره نیست و هم رحیم است که علاوه بر توجه عام به همه آفرینش، عنایت خاص به بندگان مؤمن خویش دارد و آنان که در همه لحظات حیات، او را درنظر دارند در دار الرحمه او بسر مى برند. پس نماز گزار با ذکر الرحمان الرحیم اراده مىکند که مشمول رحمت رحیمیه او قرار گیرد تا از خاصان بحساب آید چون رحمت رحمانیه اش شامل همه چرندگان و درندگان است. چنانچه گفته شد که: الرحمن لجمیع العالم والرحیم بالمؤمنین خاصه.
«رحمان براى همه عالم است ولى رحیم اختصاص به مؤمنین دارد».

مالک یوم الدین: این جمله بدان معنى است که اى خدا هر چند مالکیت و فرمانروایى مجازى در دنیا پوششى براى مالکیت تو شده است ولى روزى که پرده ها برداشته شود و حقایق ظهور نماید همه ملوک و پادشاهان در مقابل تو بردهوار ایستاده و چون غلامانى ذلیل و خوار پیش تو ظاهر گردند. آن روز چه بسا امیرانى که شرمنده در اسارت باشند و اسیرانى که در بارگاه تو عزت و امیرى یابند و چه بسا اغنیائى که فقیروار ظاهر شوند و فقرایى که متحول باشند. اِن الغنى والفقر بعد العرض على الله. «همانا توانگرى و بىچیزى در روز قیامت معلوم گردد»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، حکمت 446.

پس بسیار جاى تعجب است که برخى با قدرت و قهاریت تصنعى و ساختگى خود بر جان و مال دیگران حکم مى رانند در حالیکه بزودى همه این قدرتهاى پوشالى زایل و قدرت مطلقه الهى ظاهر مى گردد و از همین قدرتمندان مستبد که با استبداد خویش عرصه زندگى را بر زیر دستان ضیق کرده بودند سئوال مىشود که: لِمَنِ الملک الیوم؟ امروز حاکمیت و قدرت از آن چه کسى است؟

در پاسخ گویند:

ِللهِ الواحد القهّار. «از آن خداى یکتا و قدرتمند. آنجاست که به ضعف و زبونى خود پى برند و به مالکیت و قهاریت او اقرار و اعتراف نمایند.

نمازگزار با تکرار این کلام در هر نمازى همه همت خویش را بکار مى گیرد تا حقیقت این کلام را در روح خود زنده سازد و از هر گونه غرور و تکبر خود را دور ساخته و عظمت و کبریائى را در دنیا و آخرت در ذات ربوبى مشاهده نماید و قلب خویش را با این اعتقاد تسکین بخشد و خود را بنده او سازد نه غیر او.

این شمهاى از حقیقت بود که بیان آن آمد ولى بسیارى از حقایق دیگر در این آیه (مالک یوم الدین) نهفته که سالکان واقعى به اسرار آن باریابند و بى جهت نبود که امام سجّاد(علیه السلام) در حال نماز وقتى به این جمله مى رسید آنقدر تکرار مى کرد که نزدیک بود روح از بدنش جدا گردد»(1).

إیّاک نعبد وإیّاک نستعین: آیات قبل، ذکر اوصاف الهى بود که بنده در

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر نور الثقلین، ج1 ص16.

حال نماز آنها را بر زبان خویش جارى نمود. با بیان به اوصاف کمال در ذات ربوبى که وقتى علم بدان حاصل آمد و بنده خود را در مقابل مولى از همه اوصاف کمالیه تهى دیده، خود را فقیر محض و او را کمال مطلق و غنى على الاطلاق داند. زمانى که این معنى او را به سرچشمه یقین رساند آنجاست که تمام وجودش اظهار عبودیت در قبال او کند و این سخن از عمق وجودش به زبان آید که ایاک نعبد و ایاک نستعین. یعنى عبودیت و بندگى در مقابل تو شایسته است و اَحَدى غیر تو لایق چنین مقامى نیست. اگر بندگى موجب عزت باشد و بردگى باعث سعادت، فقط بندگى و بردگى در مقابل توست نه اطاعت در برابر صاحبان قدرت. وقتى عبودیت عبد در قبال او معنى پیدا کند لاجرم در خواست هر نوع کمک باید از او باشد چون او مصدر همه کمالات و سرچشمه تمام فیوضات است. و عبد واقعىاش با معرفت به این معنا مىگوید ایاک نستعین یعنى کمک و یارى و هرگونه توفیق را از تو طلب مى کنم و درخواست کمک و استعانت از غیر تو خلاف عقل و ادب است چون کسى غیر از تو قدرتى ندارد تا از او طلب گردد و موجودى جز تو مکنتى ندارد تا از او استعانت شود. هرکس هر وصف کمالى را که واجد است و هرگونه قدرتى را که صاحب است از سرچشمه رحمت و قدرت تو گرفته است. پس هرگونه عبودیت و استعانت شایسته توست و کسى جز تو شایسته این مقام نیست.

اهدنا الصراط المستقیم: انسان و سایر موجودات نه تنها فقیرند بلکه فقر محضند. آدمى با درک این نکته که چیزى از خود ندارد و مستقل نیست از

خداوند استعانت جست و بلا فاصله بعد از کمک خواستن از خداوند مى گوید: «خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن» شاید رمز این نکته آن باشد که مهمترین مصداق دستگیرى خدا از بنده، قراردادن او در مسیر هدایت است.

درخواست و تقاضاى عبد این است که پروردگارش او را در مسیر عبودیت که همان صراط مستقیم است مستقر سازد یعنى روح عبودیت و بندگى را از او نگیرد چون استقرار در راه راست داشتن روحیه تعبد پذیرى است. واَنِ اعبدونى هذا صراط مستقیم. «و اینکه مرا عبادت کنید که این است راه مستقیم»(1).

«و یکى از حکمتها و اسرارى که در راه مستقیم وجود دارد این است که آدمى را از هوا پرستى و تبعیت از سلیقه هاى فردى خارج و به محبت الهى و گرایش به دین خدا متمایل مى گرداند»(2). هرگونه افراط و تفریط را از او دور ساخته و راه میانه و اعتدال را پیش او مى گذارد.

وامّا اینکه کلمات «نعبد»، «نستعین» و «اهدنا» چرا به صورت جمع «ما» آمده با اینکه عابد و عبادت کننده یک نفر مى باشد؟ مطالب مختلفى گفته شد. که خلاصه آن چنین است:

برخى گفته اند: چون عابد، عبادت خود را در ضمن عبادت سایر مخلوق و از جمله اولیاء که خدا عبادتشان را قبول مى کند تقدیم بارگاه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه یس، آیه 61.

2 ـ بحار الانوار، ج24 ص9.

قدس مى کند تا به این وسیله عبادت او در کنار عبادت آنها مقبول گردد.

امّا امام خمینى(رحمه الله) با تأئید به این نکته، سرّ دیگرى را بیان مى کنند و آن این است که چون سالک در الحمد لله جمیع حمدها را از هر حمد کننده اى محصور به ذات مقدس حق نمود و در فطرت تمام موجودات خصوصاً نوع انسانى، خضوع در پیشگاه مقدّس وجوددارد. چنانچه قرآن کریم مى فرماید:

وَاِنْ مِنْ شَىء الاّ یسبح بحمده ولکن لایفقهون تسبیحهم.

«هیچ موجودى نیست مگر اینکه خدا را با حمدش تسبیح مى کند و لیکن شما نمى فهمید»(1).

به همین خاطر سالک نمازگزار با صیغه جمع اظهار مى کند چونکه جمیع موجودات در همه حرکات و سکنات خود عبادت ذات مقدّس حق تعالى کنند و از او کمک و استعانت جویند»(2).

صراط الذین انعمت علیهم: بارزترین مصداق راه راست و صراط مستقیم الهى، راه نعمت داده شدگان است که رحمت خاصه خداون شامل حالشان شده است. یعنى انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان. چنانچه خود در کتاب مبین فرمودهاند: ومَنْ یُطعِ اللهَ والرسولَ فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن اولئک رفیقاً.

«و هر کس که خدا و رسولش را فرمان برد پس ایشان با کسانى باشند که خداوند

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 44.

2 ـ آداب الصلاه، ص280.

آنان را نعمت بخشید (آنان عبارتند از) پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان و آنان دوستان خوبى مى باشند»(1).

و راه دیگران که غضب شدگان و گمراهان باشند را از راه من جدا کن (غیر المغضوب علیهم ولا الضالین) پس با همه اسرارى که در سوره حمد نهفته که ما به گوشه اى از آن اشاره کردیم جادارد که خداوند به ملائکه و فرشتگان خویش بعد از قرائت حمد و سوره بفرماید: «آیا این بنده مرا نمىبینید که چگونه با خواندن کلام من لذّت مى برد؟ شما را شاهد مى گیرم اى ملائکه من، هر آینه در روز قیامت به او خواهم گفت:

در بهشت من قرائت کن و به درجات بالا ارتقاء پیدا کن. پس او دائم قرائت خواهد نمود و به عدد حروف درجه اى از طلا، درجه اى از نقره، درجه اى از لؤلؤ، درجهاى از جوهر، درجهاى از زبرجد سبز، درجه اى از زمرّد سبز و درجه اى از نور و ربّ العزه به او عطا خواهد شد»(2).

و امّا اسرار سوره توحید تا بدان حدّ است که امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: «یهود از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سئوال کردند که براى ما بیان کن نسبت پروردگار خود را. پس آن حضرت سه روز صبر کرد و پاسخ آنها را نداد تا اینکه این سوره (سوره توحید) نازل شد»(3).

و نیز از امام سجاد(علیه السلام) درباره این سوره سئوال شد حضرت(علیه السلام)فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه نساء، آیه 72.

2 ـ روایت از امام حسن عسکرى(علیه السلام) ـ بحار الانوار ـ ، ج82 ص221.

3 ـ اصول کافى، ج1 کتاب التوحید باب النسبه حدیث 1 ص122.

«چون خدا مى دانست که در آخر الزمان اقوامى هستند که داراى اندیشه عمیقند قل هو الله احد و آیاتى از سوره حدید تا علیم بذات الصدور را نازل فرمود»(1).

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:7 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان3

آفات و موانع آثار نماز

چنانچه در این بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلى عدم ترتب آثار در زندگى نمازگزار است و گفته شد که آنچه مهم است شناسائى و معرفت آن موانع مىباشد. لذا در این قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره مىشود تا شاید با شناخت آن در رفع آنها بکوشیم و آثار نماز را در زندگى و حیات خویش لمس نمائیم. وامّا مهمترین آفات عبارتند از:

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المیزان، ج16 ص139.

الف ـ اکتفا به صورت و ظاهر نماز:

تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز، یکى از عوامل مهم عدم تأثیر گذارى آن است. همانطور که قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقیقت آن، در ظاهرش خلاصه نمىشود بلکه نماز علاوه بر صورت و ظاهر داراى سیرت و باطن نیز هست یعنى حقیقت نماز بسى گستردهتر از تصور عدهاى است که آن را در حرکات ظاهرى محدود دانسته و به همان هیأت صورى تمسک و تشبث جستهاند، آثار نماز به حقیقت و روح آن پیوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به آن فواید و آثار چارهاى جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست. امّا اینکه حقیقت و باطن نماز چیست؟ گفته شد که حضور قلب، فهم معناى اذکار، تعظیم در مقابل عظمت الهى و هیبت و عزت آن ذات ربوبى، رجاء و امیدوارى از او، اعتراف و اقرار به بىمقدارى و ناچیز بودن خویش از معانى باطنیه و مفاهیم کامله نماز است(1). چنانچه از امام رضا(علیه السلام) در این باب سئوال شد فرمودند: «علّت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت پرستى و قیام در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و تعظیم

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مرحوم نراقى ـ معراج السعادة ـ ، ص666.

پروردگار»(1).

بنابر این توقع دست یابى به همه آثار مفیده که موجب صفاى باطن و جلاى دل و دورى بنده از قاذورات و پلیدىهاى اخلاقى مى گردد با صرف انجام حرکات ظاهریه، انتظارى غیر منطقى و عقلى مى نماید چون اکتفا به ظاهر و غفلت از اینکه چه مىگوید و با که سخن مىگوید و چه مى خواهد و حمد و ثنائى که بر زبان مى آورد چه معنایى در بردارد چیزى از آثار نماز را بر نمى تابد. اینگونه نمازگزاران مصداق بارز کلام عتاب آلود خداوند مىباشند که فرمود: فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون. «اى واى بر نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند»(2).

و یا اینکه رسول گرامیش فرمود: هر کس که نداند و نفهمد که در نماز چه مى گوید نقصان کرده است.

پس آنچه که به نماز معنى مىبخشد حرکات ظاهریه آن نیست بلکه آن روح نماز است که فرد نمازگزار را تعالى و کمال مىبخشد. بارى اینکه نماز چون جمیع عبادات داراى قشر و صورت و لب و حقیقتى است.

«مادام که انسان صورت انسان و انسان صورى است نماز او نیز صورى و صورت نماز است و فایده آن نماز، صحّت و اجزاء صورى فقهى است در صورتى که قیام به جمیع اجزاء و شرایط آن کند. ولى مقبول در گاه و پسند خاطر نیست. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معنى پى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص4.

2 ـ سوره مبارکه ماعون، آیه 6 ـ 5.

برد نماز او حقیقت پیدا مىکند پس بر مؤمن به حق و حقیقت و سالک الى الله به قدم معرفت لازم است که خود را براى این سفر معنوى و معراج ایمانى مهیا کند و عوائق و موانع سیر و سفر را از خود دور سازد»(1).

ب ـ عدم اخلاص و حضور قلب:

یکى دیگر از عواملى که موجب مى شود تا نماز تأثیرى در حیات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سیر ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.

اینکه نماز را «ذکر الله» نامیدهاند شاید وجهش این باشد که ذکر الله یعنى استحضار یاد خدا در دل که ملازم کمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاک و میزان هر عملى در خلوص و حضور است و با توجه به همین نکته است که امام العارفین و سید السالکین على(علیه السلام) فرموده اند:

«همانا دو نفر از امت من به نماز مىایستند و رکوع و سجودشان یکى است و حال آنکه مابین آنها مثل مابین زمین و آسمان است»(2).

اگر سئوال شود که معناى حضور قلب چیست؟ مستفاد از کلام بزرگان و اولیاى دین این است که: «حضور قلب یعنى فارغ ساختن دل از همه براى عملى که به آن مشغول است تا اینکه بداند که چه مى کند و چه مى گوید و تمرکز فکر و اقبال به نماز داشته باشد و این را خشوع دل نیز

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خمینى ـ سر الصلاة ـ ، ص22.

2 ـ بحار الانوار، ج81 ص249.

مى گویند یعنى جمیع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چیزى نگذرد و دیگرى خشوع جوارح است که اعمال ظاهرى نماز گزار است»(1).

وحضور قلب یعنى پرستش و عبادت خداى به نحوى که گویا تو او را مى بینى و قلب تو تجلیگاه اوست و حداقل مراتب آن اینکه فهم کنى که اگر تو او را نمىبینى او تو را مى بیند. اعبد الله کانک تراه وإن لم تکن تراه فإنَّه یراک»(2).

از حضرت موسى(علیه السلام) روایت شده که از جانب خدا بر او وحى شد اى موسى چون مرا یاد کنى یاد کن و اعضاى تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت یاد من خاشع و با وقار باش و چون مرا یاد کنى زبان خود را در عقب دل خود بدار یعنى اوّل به دل یاد کن و بعد به زبان و چون در حضور من بایستى بایست مانند بنده ذلیل و مناجات کن با من با دل ترسناک و زبانى راستگو. و از امام باقر(علیه السلام) حدیث شده است که: نمازهاى بندهگاهى نصف آن بالا مى رود و گاهى ثلث آن و گاهى ربع آن و گاهى همه آن و بالا نمىرود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانى که به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام کند. و این سخن و کلام عرشى امیر المؤمنین(علیه السلام) است که: «خوشا به حال آن کس که خالص کند براى خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چیزى که چشمش

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رک: معراج السعاده، ص666.

2 ـ بحار الانوار، ج25 ص204 روایت 16 باب 6.

مىبیند و فراموش نکند ذکر خدا را بواسطه آن چیزهایى که گوشش مى شنود و محزون نشود دلش به آن چه که به غیر عطا شده است».

و در سیره سید الساجدین امام زین العابدین(علیه السلام) آوردهاند که ابو حمزه ثمالى گوید امام(علیه السلام) را دیدم که نماز مى گذارد و رداى مبارکش از کتف او افتاد او درست نکرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض کردم فرمودند آیا مى دانى در خدمت که بودم بدرستى که نماز به درجه قبول نمى رسد مگر به قدرى که دل متوجه او باشد»(1).

بنابر این مستفاد از اخبار و روایات این است که نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حیث فقهى رفع تکلیف مىکند ولى چنین نمازى محرک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست. یعنى اگر کسى نماز بدون حضور قلب اقامه کند به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلاه بر او مترتب نیست و به همین دلیل به حکم فقهى مهر صحت بر او مىخورد و لیکن اثر چنین نمازى به همین مقدار است که فارق میان او و تارک الصلاه است.

پس معلوم شد که اگر نماز ما آن همه تأثیر معنوى و عرفانى را که در روایات آمده ندارد گیرش در کجاست. رادع و مانع اصلى این است که دل به نماز نمى دهیم. اکثر ما راضى هستیم به اینکه نمازى خوانده باشیم تا در زمره سرکشان و طاغیان قرار نگیریم و این نکته را از آن جهت گوئیم که وقتى به نماز ایستیم بسیارى از کارهاى فراموش شده در اذهان زنده

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ رک: سر الصلاه (امام خمینى)، ص36. معراج السعاده، ص668 به بعد.

مىشود. تو گوئى نماز کلید خاطرات و رمز بازگشائى اوهام و خیالات است. در غالب نمازهاى ما این کلام امام خمینى(رحمه الله)صادق است که:

«نماز کلید دکان یا چرکه حساب یا اوراق کتاب و یا فرصتى براى مشغول شدن به افکار متشتته و خواطر شیطانیه ماست»(1).

«یکى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است و روزى یک جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى کرد و مزد شاگردهایش را مى پرداخت. روزى به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد آنچه فکر کردند که آن را به چه کسى دادهاند به خاطرشان نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسى داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلانى دادهایم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مى خواندى یا جوال پیدا مى کردى؟ استاد از این واقعه متنبّه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید»(2).

و نیز در همین باب در شرح حال سید رضى و سید مرتضى علم الهدى دو برادرى که از شاگردان وارسته شیخ مفید(رحمه الله) بودهاند آوردهاند که سید رضى به برادر بزرگ خود سید مرتضى در نماز جماعت اقتدا نمىکرد برادر بزرگتر به نزد مادر شکایت برد و مادر سید رضى را نصیحت کرد سید رضى به توصیه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سر الصلاه، ص48.

2 ـ نشان از بىنشانها، ص323.

کرد. امّا در اثناء نماز، نمازش را تمام کرد و از مسجد بیرون رفت، سید مرتضى نزد مادر آمد و گفت سید رضى آنچه امروز کرد بدتر از پیش بود مادر ماجرا را از سید رضى جویا شد. سید رضى در جواب گفت: در اثناء نماز دیدم که برادرم در خون حیض غرق است به ناچار نماز را شکستم چون که طهارت شرط صحت نماز است، مادر شرح حال را با سید مرتضى در میان گذاشت سید گفت راست مىگوید زیرا در مسیر رفتن به مسجد زنى درباره احکام خون حیض از من سؤال کرد به او پاسخ دادم. امّا در اثناء نماز به این اندیشه افتادم که جوابى که دادم درست بود یا اشتباه»(1).

پس علم و آگاهى به این نکته بر همه خصوصاً بر جوانان که داراى قلبى پاک و باطنى صاف مى باشند لازم است که حضور قلب و اخلاص هر چند که شرط صحت نماز نیست ولى شرط کمال آن است و باید این مانع که خواطر غیر الهى و شیطانى در حال نماز است را از بین برده و نمازى با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم مُلک به ملکوت پرواز دهد که الصلاه معراج المؤمن.

ج ـ استخفاف و سبک شمردن نماز:

در تعالیم و دستورات دین اسلام اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردى را طبقه بندى نمائیم نماز در بالاترین مرتبه طولى نسبت به سایر

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نشان از بىنشانها، ص323.

احکام قراردارد. مسلّم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهى باید به جایگاه آن توجه کامل بعمل آید چون که آثار و برکات وجودى هر یک از آنها بنابر اهمیتى است که شارع در نظر داشته است سبک شمردن حکمى از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهى را بکاهیم. حال این کاستن مى تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخى از اجزا و ارکان آن و مواردى دیگر بشود. همه این امور مىتواند در حقیقت نوعى تضییع یا تضعیف در حکم الهى بشمار آید. و هر گونه تضعیفى مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود.

در باب نماز که یکى از احکام الهى است تأکید و توصیه زیادى شده است و این حکم از سایر احکام الهى مستثنى نیست. از رسول گرامى اسلام روایت است که: «هر کس به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است»(1).

و نیز خاتم رسالت(صلى الله علیه وآله وسلم) در حدیثى دیگر فرمودهاند: «کسى که نماز را سبک شمارد خداوند برکت و خیر را از عمر و مال او بر مى دارد و نتیجه کارهایش را از بین مى برد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مى گیرد»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ شیخ عباس قمى ـ سفینه البحار ـ ، ج2 ص43.

2 ـ همان مأخذ، ص43.

و در حدیث دیگر آمده است که: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپید و درخشان نزد صاحب خود باز مى گردد و مى گوید: همان طور که مرا رعایت کردى خداوند تو را مورد رعایت و حفظ خویش قرار دهد. لیکن اگر نماز، در غیر وقت آن گزارده شود و رعایت حدود آن نشود سیاه و ظلمانى نزد صاحب خود مى آید و مى گوید: همان گونه که مرا ضایع ساختى خدایت تو را ضایع و تباه سازد»(1).

و این روایت از امام صادق(علیه السلام) معروف است که در آخرین لحظات عمر شریفش دستور داد که همه اهل بیتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرین وصیت فرمودند:

«اگر کسى از شما نمازش را سبک شمارد هرگز به شفاعت ما معصومین نمى رسد»(2).

این موضوع نه تنها مورد تأکید همه اولیاى دین بوده بلکه سیره مستمره شان بر این اساس استوار بود که با دقت و توجه هر چه بیشتر از نماز خود محافظت مىکردند. برخى از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کردند که حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتیم هرگاه وقت نماز داخل مى شد از براى آن حضرت حالتى روى مى داد که گویا ما او را نمى شناختیم به او عرض مىکردیم که تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است که خداوند آن را بر آسمانها و زمین و کوهها

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بحار، ج80 ص25 روایت 46.

2 ـ بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16.

عرضه کرد و همه از تحمّل آن اِبا کردند(1).

نه تنها پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بل همه اهل بیت عصمت و طهارت بر این سیره منسلک بودهاند و نیز تابعین ایشان در طریق سعادت و وصول به کمال آن را تعقیب مىکردند. در خاطرات امام خمینى(رحمه الله) نقل است که: به نماز اول وقت بسیار اهمیت مى داد روایتى از امام صادق(علیه السلام)نقل مى کردند که اگر کسى نمازش را سبک شمارد از شفاعتشان محروم مىشود. من یک بار به ایشان عرض کردم سبک شمردن نماز شاید به این معنى باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند گفتند نه این خلاف شرع است منظور امام صادق(علیه السلام) این بود که وقتى ظهر مى شود و فرد در اوّل وقت نماز نمى خواند در واقع به چیز دیگرى رجحان داده است(2).

د ـ عدم مداومت در نماز:

خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معین براى بندگانش فرض و واجب کرده است. همه فقهاء اعم از شیعه و سنى اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان اوقات شرعى نمازهاى یومیه را مضیق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضّل مى دانند. اینکه شارع براى نماز اوقات پراکندهاى را تعیین فرمود شاید وجهش این باشد که هرگاه

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ معراج السعاده، ص669.

2 ـ امام در سنگر نماز، ص16.

انسان به امور زندگى دنیایى بپردازد و به امر معیشت همّت نماید مشاغل مادى او را از تأمل وتفکر به امور معنوى بازداشته و یا مورد غفلت قرار مىدهد به همین جهت بر بنده مؤمن امر شد که در میان فواصل کارهاى دنیوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کُرنش کند تا حقیقت انسانى اش به باده نسیان و فراموشى سپرده نشود و شخصیت آدمى به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ایشان را با سایر حیوانات تمایزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مىباشد که اگر سستى و فترتى در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد چنانچه در مرض جسم هم همین است.

پس این فریضه مهم نباید ابزار و وسیله اى براى رفع مشکلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى یا پر نمودن اوقات بیکارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى یک مریض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و سایر فرایض دینى نیز چنین است.

با این وصف اگر خواسته باشیم که در سفر یا مرض و یا به بهانه خواب نوشین صبحگاهى نماز را ترک نمائیم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قیام به آن در اوقات بیکارى اکتفا نمائیم بسیار روشن است که از چنین نمازى بهره و نصیبى نخواهیم برد. چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)

فرموده اند: آفةُ العبادة الفترةُ
«آفت عبادت سستى و عدم مداومت است»(1).

پس در صورت ترک این فریضه الهى و امتثال مقطعى و غیر مداوم آن و یا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بین رفتن آثار و فواید آن خواهد شد بنابر این قیام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شاید به همین جهت باشد که قرآن کریم یکى از اوصاف مؤمنین را چنین بیان مى کند. الذین هم على صلاتهم دائمون «آنان که همواره نمازشان را مى خوانند و هرگز نماز را ترک نمى کنند»(2).

مواردى که بیان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور برکات نماز بشمار مى آیند امّا عناصرى مثل ریا، عجب و خودبینى و گناهان دیگر بسیار مهم مى باشند.

باشد که همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن این موانع و زدودن آن بتوانیم از نورانیت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا که در این فریضه بزرگ الهى نهفته است کمال بهره را ببریم.

در پایان این مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزیز و وارثان خون شهید که ثبات شخصیتشان متضمن قوام و پایدارى جامعه و تزلزل در افکار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است این است که بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اینکه ترک عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذایل اخلاقى و

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68.

2 ـ سوره مبارکه معارج، آیه 23.

مشکلات زندگى است و نماز با حفظ شرایط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوک، مَرکب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزیز «شماها بهتر مى توانید تهذیب نفس کنید شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه هاى فساد کمتر است. یک پیر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است جوان زودتر اصلاح مى شود. هزاران جوان اصلاح مىشوند و یک پیر نمى شود. نگذارید براى ایام پیرى. الان خودتان را باید تبعه تعلیمات انبیاء کنید مبدا این است از اینجا باید رفت»(1).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امام خمینى(رحمه الله) تفسیر سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 9:9 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان2

براى پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدى است به نظر مىرسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگرى اهمیت دوران نوجوانى و جوانى و نیز روحیه انفعالى و تأثیر پذیرى این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.

به نظر مىرسد تا وقتى که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادى یعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقى خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتى و ایفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بیان خواهیم کرد.

روح و حقیقت نماز

نماز لفظ و واژهاى است که در متون دینى ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و داراى معانى متعدّدى بوده که یکى از آن معانى، همین عمل مخصوصى است که به نام «نماز» در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخى از آیات به معناى سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن مىفرمایند:

إنَّ الله وملائکته یصلّون على النّبى یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.

«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درود مىفرستند شما هم اى اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»(1).

و در آیه دیگر با اشاره به همین معنى مىفرمایند: هو الذى یصلى علیکم وملائکته
«اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت مىفرستند»(2).

وبه معناى دعا هم در برخى از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده مىشود خداوند مىفرماید بعد از گرفتن زکات براى آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم إنّ صلواتک سکن لهم.

«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه احزاب، آیه 56.

2 ـ سوره مبارکه احزاب، آیه 43.

آنهاست»(1).

«صلاة» به هر دو معناى مزبور که در حقیقت به معناى واحد بر مىگردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از «صلاة» همان معنایى است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملى بخشید. نه تنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل.

«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب برپا دار»(2).

که این آیه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن براى همه مسلمین روشن و آشکار است چیزى نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده مىشود پر واضح است که این تلقى از نماز یعنى اعمال مخصوصهاى که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم مىگردد. و این است معناى دیگرى که از آیات استفاده مىشود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهرى که اصطلاحاً بدان نماز گفته مىشود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه توبه، آیه 103.

2 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 78.

است الهى که تحقق آن همانند سایر امور داراى ظاهر و باطن است که در متون دینى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهرى نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و رکون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات یکتایى که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.

حقیقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادى است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکى و هیکل مادى قالب گیرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهرى وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»(1).

حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگرى است.

هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را مىگذارد. در چنین

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه جن، آیه 14.

صورتى است که این امر الهى، ستون دین(1)، معراج مؤمنین(2)، روشنگر چهره مسلمین(3)، مقرِّب متقین(4)، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین(5)، مسوِّد چهره شیاطین(6)، وممیّز مؤمنین از کافرین(7)، قرار مىگیرد.

پس نمازى که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکى در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوى ذات بارى به این نماز اقبال و توجهى نیست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:

«خداوند متعال نظر نمىافکند به نمازى که آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»(8).

پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگرى نماز نیست در نتیجه هم کسانى که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بىخبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمىخوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تهذیب، ج1 ص173 روایت 68. کافى، ج7 ص25 روایت 7.

2 ـ بحار الانوار، ج82 ص303 روایت 2 باب 4.

3 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1874.

4 ـ اصول کافى، ج3 ص265 روایت 6. نهج الفصاحه، حدیث 1878.

5 ـ مجمع البیان، ج7 ص447 ذیل آیه 45 عنکبوت.

6 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1877.

7 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1098.

8 ـ معراج السعاده، ص668.

رسیدهایم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.

اهمیت دوران جوانى

بر هیچ اهل علمى پوشیده نیست که در شکل گیرى شخصیت هر فرد، مقطع جوانى از جایگاه خاص و اهمیت ویژهاى برخوردار است. شاید بتوان گفت که ثبات شخصیت هر انسانى در این سنین آغاز و به هر نحوى که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت مىگردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برترى این مقطع سنى تأکیدات زیادى رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیدهاند.

صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحى الهام مىگرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:

فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس.

«فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم»(1).

و در جاى دیگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرماید: اغتنم شبابک قبل هرمک.

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج الفصاحه، حدیث 2050.

«جوانىتان را قبل از فرارسیدن پیرى غنیمت و قدر بدانید»(1).

وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان مىفرمایند:

اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشیراً ونذیراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.

«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکى سفارش مىکنم که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیهاى از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگى آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت»(2).

همه این سخنان گوهر بار که در خطاب به مسلمانان تأکید داشتند علاوه بر سیره عملى و برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى که با جوانان داشتهاند حاکى از حساسیت عنفوان جوانى است.

بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانى هیچ برههاى مهمتر از دوره نوجوانى و جوانى نیست. یکى از روانشناسان معروف غربى بنام دکتر «ماى لى» در اهمیت این دوره از عمر آدمى چنین مى گوید:

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج الفصاحه، حدیث 372.

2 ـ سفینه البحار، ج2 ص176.

«در نوجوانى مسأله شخصیت و هویّت با شدّت تمام از نو وارد میدان مى شود پس نوجوانى و جوانى یکى از مراحل و مراتب بارور هستى است که طى آن ساختهاى قطعى شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح مى کردند»(1).

انعطاف پذیرى روحیه جوانان

نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه تأثیر پذیرى را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبلیغاتى استکبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است.

درست از زمانى که دنیاى غرب در اثر تحقیقات و مطالعات خود به این نتیجه رسید که جوانان آسیب پذیرترین قشر هر جامعهاند با تشکیل بنگاههاى فرهنگى تبلیغى همه همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوین مقدس دیگر به کار گرفت تا اینکه به اغراض استکبارى و سلطه طلبى خود دست یازد. اگر چه غرب در القاى فرهنگ خود به کشورهاى اسلامى از راههاى متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولى تاریخ بهترین شاهد و گواه است که نفوذشان بیشتر از طریق جوانان تحصیل کرده یا عوام مقلد (جوانانى که به

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ دکتر ماى لى ـ شخصیت ـ ترجمه دکتر محمود منصور، ص120.

مبانى دین آشنایى چندانى ندارند) بوده است که سقوط اسلام در اندلس (اسپانیاى فعلى) یا سلطه غرب بر مسلمانان الجزایر بهترین نمونه تاریخى است.

روح ظریف و باقد است، احساسات پاک و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلى شکفته و با طراوت نموده است که بیشترین تأثیر پذیرى را براى پژمرده شدن داراست.

تشبیه نوجوان و جوان به نهال نورس در کلمات معصومین، حاکى از همین مطلب است که او را مىتوان به هر جهتى هدایت نمود بر خلاف درخت تنومندى که کسى قادر به جهت دهى او نیست مگر با بریدن تنه آن درخت.

بنابر این جوانى با نوعى اثر پذیرى روحى و حالات انفعالى و تشویشات ذهنى همراه و آمیخته است که کمتر صبغه و رنگ عقلى و استدلالى دارد. به همین جهت عوامل خارجى در جهات مثبت یا منفى بیشترین اثر را در او مى گذارد. آنچه که از دیدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوى تکامل انسانى و اهداف متعالى است. سنت و سیره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و اولاد طاهرینش نسبت به جوانان، مبیّن همین نکته است.

پس صرفاً بکار گرفتن احساسات جوانان و تشویق و تحریص آنان از قدرت احساسى و عاطفى مقصود شارع مقدس نیست بلکه سوق دادن آن در قلمرو دین و عقلانى نمودن اهداف عالیه انسانى، همه همت رهبران دین مى باشد و ادعاى ما این است که همه تعالیم دین و احکام الهى خصوصاً نماز در همین راستا بر مسلمین فرض و واجب شده است.

نیازهاى غریزى و فطرى جوانان و پاسخ آن

با تمهید مقدمات و مطالبى که ذکر شد مى توان گفت که فلسفه همه عبادات دینى در این نکته معطوف است که متأثرترین قشر یعنى جوانان را مؤثرترین قشر در اجتماع انسانى قراردهد. چون احساس به یک تکیه گاه محکم و امنیت و آرامش در پناه آن تنها عنصرى است که مى تواند به جوان اعتماد و اطمینان بخشیده و او را از اضطرابات درونى و تشویشات ذهنى رها سازد. همه مشکلات و معضلات روحى و روانى که هویّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصیت او را از کَفَش ربوده و خلاء عظیمى را در او ایجاد کرده ناشى از نداشتن یک ملجاء و عدم دست یابى به یک پناهگاه دائمى و مستحکم است. همه صاحبان مکاتب کوشیدهاند تا به نحوى این آتش احساسات درونى را خاموش و یا حداقل از شعلههاى آن بکاهند. به همین خاطر راه حلهایى چون آزادى بىقید و شرط جوانان در ارضاى هواهاى نفسانى و غرایز حیوانى و سوق دادن و جهت دهى ایشان به میخانه ها و کاهواره ها و صدها طرق دیگر را بعنوان پناهگاه ارائه دادند امّا پس از رویکرد جوانان به آن مأمنهاى بظاهر مستحکم، سقفهایشان فرو ریخته و به واهى و خیالى بودن آنها پى برده اند. چون با ارضاء نیازها و دفع هواهاى نفسانى، اهداف خود را تأمین شده نمى یافتند.

«امروزه اشتیاق شدید جوانان سراسر جهان به شنیدن موسیقى به

اصطلاح پاپ (pop) و پوشیدن لباسهاى نوعاً جدیدى مثل بلوجین که زبان حال میل به آزادى از قید و بندها و تحرک و تکاپو و اعلام استقلال یک تنه از قید ضوابط و معیارهاى اجتماعى است کاملاً واضح است. بسیارى از جوانان تیز و چابک پا در رکاب سفر مى گذارند بدون آنکه بدانند به کجا مى روند. در این مسحور شدگى و حتى تسخیر شدگى در قبال شیوه زندگى جدید که از غرب سرچشمه گرفته و جهانگیر شده است شمار کثیرى از جوانان مسلمان شریک بودهاند دانستن این نکته براى جوانان مسلمان لازم است که این پدیدهها با علل ژرفترى ارتباط دادند که از نظر معنوى بیطرف نیستند»(1).

جوانان در زندگى و حیات جوانى خویش امور زیادى را در حال تجربه کردن مىباشند او چون سایر افراد جامعه امّا عاطفى و احساسىتر از دیگران در صدد دست یابى به امرى است که قلبش را بدان واسطه تسکین بخشیده و نوعى آرامش را تحصیل نماید و لیکن به هر چیزى که روى مىآورد بعد از مدّت کوتاهى در مى یابد که آن عنصر، مطمئن وواقعى نیست. البته تشخیص این امر در ابتداى سنین نوجوانى و جوانى بسیار دشوار است شور و هیجان جوانى در جوانان غالباً فرصت تعقل و اندیشه اینکه انسان براى یک زندگى و حیات طولانى و اهداف متعالى خلق شده را از او سلب کرده و به همین خاطر او بعد از تجربه عملى، به پوچى و بى پایگى بسیارى از مأمنهایى که بدان پناه آورده است پى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ دکتر نصر ـ جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص338.

خواهد برد. و دشمنان دین خصوصاً غرب به خاطر درک همین نیازهاى فطرى و غریزى جوانان تلاش زیادى انجام مى دهند تا این گرایشها را به جهاتى که اهداف آنها را تأمین مى کند سوق دهند و آنها را از کمالات معنوى و دینى منحرف سازند. کسى که خود مدّت زیادى از عمرش را در میان غربیها سپرى کرده و الان هم زندگى خود را با آنها در حال تجربه کردن مىباشد قضاوت و داوریش چنین است که گوید: «در شیوه زندگى کنونى غرب کشش و گرایشى هست که افراد جامعه را به زیستن در لحظه کنونى فارغ از همه تاریخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازیهاى لحظهاى و لذت حسى آنى وا مى دارد. پرستش قهرمانان ورزشى و میل به رکورد شکنى دایمى و فایق آمدن بى وقفه برطبیعت نشان دهنده یک وجه از این دل مشغولى به تن است در حالى که جنبه بسیار ویرانگرتر همین گرایش را مىتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الکلى، روابط جنسى آزاد و نظایر آن دید که تماماً از تلاش نفس براى غرق نمودن خود در لذتهاى آنى جسمى و غریزى حکایت دارد. بدیهى است که ورزش مستلزم انضباط و سخت کوشى است و این از جهات مثبت آن است. امّا بزرگداشت بیش از حدّ ورزش و کما بیش پرستیدن قهرمانان ورزشى ناشى از اهمیت گزافى است که به تن داده شده است. علاوه بر اینکه نقش و اهمیتى که به ورزش داده مى شود ابداً بى ارتباط با اشتیاق به لذت جوییهاى جسمانى نیست. که همه این عوامل متضمن از دست رفتن

ایمان و اعتقاد جوانان به معیارهاى اخلاقى است»(1).

یک جوان مسلمان با تحصیل معرفت و دستیابى به علوم مقدس دینى باید خود را مجهز ساخته و به دامى که جوانان غربى بدان گرفتار آمدند هویت خود را از دست ندهد.

نقش نماز و تعالیم دینى در شخصیت جوانان

اینکه در انسان تمایلات و گرایشاتى وجوددارد که او را متوجه به اهدافى مى سازد و مى خواهد به دست یابى با آن اهداف خود را تسکین و اطمینان ببخشد نشانه آن است که باید چنین ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حکمت بالغه الهى این است که هیچ نیازى را بدون پاسخ نگذارد.

آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مى کند باید آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و گرسنگى نماید. حال باید دید که چه عواملى اضطراب او را رفع مى کنند و چه دارویى براى او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم مى باشد؟

تردیدى نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیازهاى روحى و گرایشات غریزى و فطرى او برگشت مى کند و با جزم و یقین مىتوان گفت که هیچ یک از دستورات دین بىارتباط با تکامل انسانى او نیست. «جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنیاى متجدد در جهات دینى و معنوى و فکرى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ دکتر حسین نصر جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص342.

زندگى بشر نهفته است. همین جهات است که کردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان پیرامون رقم مى زند. مهمترین پاسخ یک جوان مسلمان و مهمترین گامى که باید او پیش از هر چیز بردارد این است که قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحى اسلامى از دست ندهد. دنیاى متجدد به تدریج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را که مقدس و طبعاً دینى است از بین ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دینى که از نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگیرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نکرده است مخالفت دارد. اکثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مى تاخته اند و سعى داشته اند به مسلمین یاد دهند که دین خود را چگونه بفهمند»(1). همه این تلاشها بدان جهت صورت مىگیرد که اسلام چون مسیحیت و یهودیت تحریف نشده و متون واقعى آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مى توان در او جست.در متن و منبع همین دین (قرآن) به مسلمانان تعلیم داده مى شود که قرآن شفاى همه امراض قلبى انسانهاست قد جاءتکم موعظةٌ من ربکم وشفاءٌ لما فى الصدور.
«اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمد و درمان آنچه که در سینه هاست»(2).

و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبیب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه کاملى است که با عمل بدان مى توان

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص352.

2 ـ سوره مبارکه یونس، آیه 57.

سلامت کامل را بدست آورد چنانچه على(علیه السلام) فرمودهاند: «از قرآن براى بیمارىهاى خود شفا طلب کنید و براى حل مشکلات خویش به آن استعانت بجوئید چه اینکه در قرآن شفاى بزرگترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهى است»(1).

و نیز در همین دین تأکید بسیار رفته است به اینکه اطمینان قلبى شما انسانها در گرو یاد الهى است. الا بذکر الله تطمئنّ القلوب
«آگاه باشید که با ذکر و یاد خدا دلها آرامش مىیابد»(2).

پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعى، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته ببند و از غیر او دل برکند و پاسخ اصلى و برآوردن همه نیاز و فقر خود را در بىنیازى و غناى او یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایى با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.

یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها

انسان موجودى است که در زندگى خود، خواه نا خواه با اضطرابات و نگرانى هایى روبروست. گاهى این نگرانى ها براى برخى محدود به مسائل مادى است و گاهى از این حد گذشته و جنبه غیر مادى و معنوى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغه، خطبه 176.

2 ـ سوره مبارکه رعد، آیه 28.

هم پیدا مى کند. این حالت گاهى برخى از انسانها را چنان به خود مشغول مى دارد که تمام عمرشان را در بر مى گیرد و با همان حالت از دنیا مى روند و در برخى دیگر، مدّتى از حیاتشان را اشغال و زمانى سر بلند مى کنند که مدت زیادى از عمرشان سپرى شده است. امّا عده اى از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوى این حالات درونى خود را گرفته و نا آرامى درونى خود را آرامش می بخشند.

براى همه ما این نکته حائز اهمیت بسیارى است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمأنینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تأمین مى گردد.

آرى خداوند با یک جمله کوتاه و مختصر پاسخ این سؤال را داده اند که «بدانید با یاد خدا دلها آرام مى گیرد».

امّا باید گفت که این کلام الهى براى بسیارى از افراد حتى تحصیل کردههاى ما شاید مبهم بوده و تفسیر آن روشن نیست. علامه طباطبائى(رحمه الله)صاحب تفسیر ارزشمند المیزان در تبیین و تفسیر این آیه مى فرمایند: «در این آیه و کلام الهى تذکر و توجهى براى مردم است که قلبها را متوجه و متمایل به یاد و ذکر او سازند. زیرا هیچ تلاش و همتى براى انسان در زندگیش نیست مگر براى رسیدن به سعادت و نعمت و هیچ ترسى ندارد مگر ترس از افتادن در بدبختى و سختى و شقاوت و خداوند تنها سبب و یگانه عاملى است که امور خیر در دست اوست و نیز همه خوبى ها به او بر مى گردد. و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ایشان است. پس توجه و

اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابى و کمال مطلوب است. پس قلبها به یاد او از نگرانى ها و اضطرابات مطمئن مى شوند و تسکین مى یابند»(1).

در روایت وارد شده است که وقتى این آیه (آیه 28 سوره رعد) نازل شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحابش فرمود آیا مىدانید معنى این آیه چیست؟ اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: «کسى که خدا و رسول او و اصحاب پیامبر را دوست بدارد». و در روایت دیگر دارد که خدا و رسول و اهل بیت و پیروان و شیعیان ما را دوست داشته باشد»(2).

نماز بارزترین مصداق ذکر خدا

ذکر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با این فرق که حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مى شود و ذکر به ادامه و حاضر داشتن آن. که آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همین خاطر ذکر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسیم کرده اند(3).

و امّا مصداق ذکر:
براى ذکر افراد و مصادیق زیادى در قرآن و سنت بیان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آیات و روایات بدست مى آید این است که نماز، فرد واقعى و مصداق حقیقى ذکر الهى است چون نماز

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص358.

2 ـ المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص370.

3 ـ مفردات الفاظ القرآن، ص181.

دستورى است که در همه شرایع و ادیان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که مراد از ذکر الهى، نماز است.

اَقِم الصلاة لذکرى
«نماز را بپا دار تا به یاد من باشى»(1). و در آیه دیگر مى فرماید: ولذکر الله أکبر
«نماز بزرگترین ذکر الهى است»(2).

اینکه نماز را برترین مصداق ذکر خدا یاد کرده شاید بدین جهت باشد که در حال قیام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق یکتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملایمات را از یاد مىبرد. و شاید وجه کمک گرفتن از نماز در آیه استعینوا بالصبر والصلاة
«یعنى از صبر و نماز استعانت بجوئید»(3) همین باشد. در تفسیر آیه 91 سوره مبارکه مائده «انّما یرید الشّیطان أن یُوقعَ بینکم العداوةَ والبغضا فى الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون» «شیطان مىخواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند و شما را از ذکر خدا و نماز بازدارد آیا خوددارى خواهید کرد». گفته شد که: «به این دلیل خداوند در این آیه نماز را جداى از ذکر خدا اسم برد ـ با توجه به اینکه نماز هم ذکر خداست ـ که نماز فرد کامل از ذکر الهى است و خداوند اهتمام بیشترى به امر آن دارد و در روایت صحیح هم وارد شده که نماز پایه و ستون دین است»(4). و نیز از

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه طه، آیه 14.

2 ـ سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.

3 ـ سوره مبارکه بقره، آیه 45.

4 ـ المیزان، ج6 ص123 چاپ بیروت (دوره بیست جلدى).

کلمه «موقوت» در آیه 103 سوره مبارکه نساء که فرمود: انّ الصلاة کانت على المؤمنین موقوتاً. «استفاده مىکنند که وقت در نماز کنایه از ثبات و تغییر ناپذیر بودن این فریضه الهى است یعنى نماز یک فریضه ثابتى است که در هیچ حال ساقط نمىشود و هرگز تبدیل به چیز دیگر نمى گردد آنطور که مثلاً روزه در مقام اضطرار تبدیل به فدیه مى شود»(1).

بنابر این کمترین تردید در این مطلب روا نیست که یاد خدا آرام بخش دلها از همه یأسها و ناآرامى ها بوده و نماز روشنترین مصداق و فرد اکمل از ذکر الهى است.

نتیجه اینکه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تکیه گاه امن و مأمن مستحکم براى انسانها خصوصاً جوانان است که هرگز نفس خویش را از افتادن در مهلکه حوادث مصون نمى بینند و شاید به همین سبب باشد که در کتاب آسمانى قرآن کمتر عبادتى چون نماز مورد اهمیت قرار گرفته است تا آنجا که حدود صد و چهارده مورد این کلمه در قرآن بکار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همین بس که جوانى از انصار نماز را با پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بجا مى آورد و با این وصف آلوده به گناهان زشتى نیز بود. این مطلب را به عرض پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:

انّ الصلاةً تناهُ یوماً «نمازش او را روزى از این اعمال پاک مىکند»(2).

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ المیزان، ج5 ص65 چاپ بیروت.

2 ـ مرحوم طبرسى ـ تفسیر مجمع البیان ـ ، ج7 ص447.

آیا نماز انسان را از زشتى باز مىدارد؟

چنانچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز مى دارد و در قرآن و سنّت عامل دورى انسان از فحشا و منکرات شمرده شده است. با این توصیف که نماز، تنها ذکر الهى باشد که این همه اثر داشته باشد جاى این سئوال است که: پس چرا بسیارى از افراد خصوصاً جوانان با اینکه اهل نمازند چنین آثارى در زندگى شان مشهود نیست؟ اگر قرآن مى فرماید: اِنّ الصلاةَ تنهى عنِ الفحشاء والمنکر «همانا نماز از فحشا و زشتى دور مى کند»(1).

پس چرا بسیارى از افراد نماز مىخوانند ولى دامان آنان به گناهان و زشتى ها آلوده است؟

اگر آثار نماز، نورانیت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاک و طاهر، آلودگى و پلیدى را پذیراست؟

در پاسخگویى به این سئوال عالمان دینى و مفسران، اقوال متعددى را بیان داشته اند که به صورت فشرده بیان میشود.

1 ـ برخى از ایشان در مقام جواب به این اشکال، در مفهوم و معناى نماز، دقیق شده اند و گفته اند که منظور از نماز در این آیه که مىفرماید: «نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منکرات دور میسازد» به معناى دعاست و مراد دعوت کردن و تشویق نمودن مردم است به امر الهى و معنى آیه این است که: قیام کن به دعوت کردن مردم به سوى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.

دستورات الهى که این دستور الهى مردم را از فحشاء و منکرات دور می سازد. این قول صحیح نیست چون با ظاهر آیه سازگار نیست.

2 ـ بعضى دیگر قولشان این است که: قسمى از نمازها داراى چنین آثارى مىباشند امّا همه نمازها چنین انعکاس و بازتابى ندارند.

3 ـ عدهاى از مفسرین جواب دادهاند به اینکه: نمازگزار مادام که مشغول نماز است اثر دورى از گناه در او ایجاد شده و بعد از اقامه نماز این اثر و فایده مترتب نیست. یعنى اثر نماز که دورى از منکرات و زشتىها باشد مقطعى و زود گذر است.

4 ـ جواب دیگرى که داده شد این است که: نماز مثل یک انسان به نماز گزار گوید از فحشاء و زشتى دورى و اجتناب کن و لیکن لازمه نهى از گناه و زشتى این نیست که مخاطب در مقام عمل مجبور به ترک یا دورى باشد. نهى نماز از نهى خداوند متعال که بزرگتر نیست. نهى خداوند موجب ترک از زشتى نمىگردد تا چه رسد به نهى نماز.

5 ـ برخى دیگر از مفسرین در دفع اشکال مزبور گفتهاند: نماز را براى این مىخوانند که به یاد خدا بیفتند چنانچه خداوند فرمود: اَقِمِ الصلاة لذکرى «نماز را براى یاد و ذکر من بپا دار». و کسى که به یاد خدا باشد قطعاً کارها و اعمالى که مورد رضاى خدا نباشد انجام نمىدهد. و اگر کسى را مىبینیم که نماز مىخواند باز دست به گناه مىزند او اگر نماز نخواند یقیناً گناه و معصیت بیشترى خواهد کرد. و نماز همین مقدار

در او تأثیر گذاشته که گناه و معصیت او را کمتر نماید(1).

6 ـ قول آخر سخن علامه طباطبائى(رحمه الله) است که به نظر مىرسد مستدلترین پاسخ به این اشکال باشد. ایشان ضمن ردّ و کافى نبودن اقوال و پاسخهاى مزبور چنین مىفرمایند: «آنچه از ظاهر آیات نماز بر مىآید این است که اگر دستور دادهاند به اینکه مردم نماز بخوانند براى این بوده که نماز آنان را از فسق و فجور باز مىدارد. و این تعلیل مىفهماند که نماز عملى است عبادى که انجام آن صفتى در روح پدید مىآورد که آن صفت به اصطلاح، پلیسى است غیبى و صاحبش را از فحشاء و زشتى دور مىسازد و قلب و دلش از معاصى و منکرات پاک مىگردد. پس اثر طبیعى نماز اجتناب از معاصى است به نحو اقتضاء نه علت تامه دورى باشد. یعنى این اثر در همه نماز گزاران وجوددارد امّا به نحو اقتضاء نه به نحو علیت. پس اینکه گفته شد در بعضى افراد و مصادیق نماز این اثر مطرح است نه در همه نمازها صحیح نیست. و یا اینکه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نیز قول درسى نیست بلکه اثرش دائمى و همیشگى است و همینطور اقوال دیگر با این استدلال طرح مىگردند و رد مىشوند پس نماز این اثر بازدارندگى را در زندگى نمازگزار بصورت مطلق ایجاد مىکند یعنى هم این اثر کلّى است و هم دائمى. امّا در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه. وقتى

ــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسیر المیزان، ج16 ص138.

اقتضائى شد موانع باید برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد»(1).

پس تخلف آثار دورى و پاکى از رذایل اخلاقى در نماز، زمانى است که موانعى بر سر راه آن بوده باشد. که آن موانع جلوى تأثیرش را سد کرده است.

بنابر این هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمرى ننشست که نمازگزار از آن بهرهگیرد بدون تردید موانعى در آن دخیلاند که نخست باید آن موانع را شناخت سپس در رفع آن باید کوشا بود.

در واقع پاسخ صحیح از میان پاسخهاى ششگانه همین قول آخر است و مطالعه در زندگى قائمین و تارکین به نماز مؤید همین قول است. چون آنانکه به نماز اهمیت مىدهند نسبت به حلال و حرام الهى مقیدند و کسانى که نسبت به نماز اهمیت کمترى قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسیت کمترى از خود نشان می دهند.

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 8:59 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان1

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن ما

قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»:

«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد».

گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضهاى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.

آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بىیاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظیم این عالىترین نمونه شعائر الهى وادار مىکند، که هم

خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نمودهاند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.

مقدّمه

حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.

حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.

و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.

درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.

با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.

بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.

جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است مىتواند با نماز، پلّههاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً
(خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.

چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمىساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمىسازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسیار زیبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین

انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مىکنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز میجوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن مىیابد»(1).

پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.

براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.

جوانا ره طاعت امروز گیر***که فردا جوانى نیاید ز پیر

* * *



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 8:46 صبح )
»» جهان در انتظار عدالت

جهان در انتظار عدالت

عدالت در انتظار مهدی (عج)

 


خط فقر شهرى: ۱۶۰ هزار تومان

خط فقر روستایى ۱۱۳ هزار تومان

شاخص فقر شهری ۱۰.۵ درصد

شاخص فقر روستایی ۱۱ درصد 

جمعیت زیر خط فقر ۷ میلیون و 465 هزار نفر 

جمعیت شهری زیر خط فقر 4 میلیون و 935 هزار نفر

جمعیت روستایی زیر خط فقر 2 میلیون و 530 هزار نفر



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/4/16 :: ساعت 10:17 صبح )
»» اتفاق نادر در قلب پایتخت ؛ تنبیه دانش آموز به شیوه قرون وسطایی

معلم ادبیات برا ی تنبیه ، دانش آموز پسر کلاس دوم راهنمایی را پای تخته می‌آورد و در مقابل چشمان تمامی دانش آموزان همکلاس وی اقدام به برهنه کردن او می‌کند. دانش آموز دچار مشکلات شدید روحی می شود. گرچه میلیونها معلم فداکار عاشقانه به تربیت صحیح فرزندان ما مشغولند ، اما این اتفاق نادر که البته مربوط به صدها سال قبل و دوران قرون وسطی نیست ، مربوط به سال 1386 و تک معلمی ناشایسته در مدرسه‌ای در قلب پایتخت است.
 
 
 به گزارش خبرنگار مهر،  مادر و پسر 13 ساله ای با وضعیتی نگران روز گذشته با حضور در خبرگزاری مهر به واقعه ای اشاره کردند که حیرت و تعجب همگان را برمی‌انگیزد.
 
مادر که به شدت برآشفته بود در شرح واقعه می گوید: روز یکشنبه 16/2/86 بعد ازظهر وقتی پسرم به منزل آمد سرو وضع درستی نداشت ، لباسهایش خاکی و خودش آشفته بود. در ابتدا هرچه سوال کردم جواب نداد. اما بعد با کلی اصرار گفت، بعد از کلاس ورزش لباس‌های ورزشی‌ام را عوض نکردم. وچون وقت گذشت و دیگر فرصت نداشتم برای اینکه به زنگ زبان انگلیسی برسم مجبور شدم با همان لباس ورزشی سر کلاس حاضر شوم. وقتی معلم انگلیسی مرا در کلاس با آن وضع دید، ناراحت شد و مرا به پای تخته آورد و در مقابل چشم همه بچه‌ها دست برد تا لباسم را در آورد. شلوار و لباس زیرم پائین آمد.
 
مادر ادامه می‌دهد: پسرم در مقابل این حرکت معلم بلافاصله چنگ می‌زند و با دو دست لباس‌هایش را نگه می‌دارد. بچه‌های کلاس  در واکنش به این حرکت معلم سوت می‌زنند و می‌خندند. پسرم که حسابی ناراحت شده بود، تحملش را از دست می‌دهد و به بچه‌های کلاس فحش می‌دهد.
 
وی می‌افزاید: در همین فاصله معلم ادبیات که ظاهرا صدای بچه‌ها و فحش دادن پسرم را شنیده بود، وارد کلاس شده و پسرم را بلند کرده و به زمین پرت می‌کند.
 
مادر پیراهن پسرش را بالا می‌زند و پهلویش را نشان می‌دهد که کبود شده است. وقتی می‌خواهد با دست به قسمت کبود شده پهلوی پسر اشاره کند، چهره پسر از درد درهم می‌شود و خود را عقب می‌کشد.
 
وی ادامه می‌دهد: فردای آن روز به مدرسه مراجعه کردم، از آنجا که کلاس فرزندم در طبقه دوم قرار دارد، و دفتر مدرسه در طبقه اول ظاهراً مدیر و معاونین مدرسه در زمان واقعه از رفتار معلم انگلیسی و ادبیات بی اطلاع بودند. مدیر و معاون مدرسه با برخورد خیلی خوب حرفاهایم را شنیدند و خیلی محترمانه پاسخم را دادند. و گفتند که موضوع را صورت جلسه و مورد رسیدگی قرار می دهند. و از من خواستند که تمام ما وقع را بنویسم تا آنها صورتجلسه کنند.
 
مادر می‌گوید: وقتی مشغول نوشتن ماوقع شدم، مدیر و معاون با فرد دیگری شروع به صحبت کردند که بعد فهمیدم همان معلم ادبیات است. مدیر و معاون با جدیت معلم ادبیات را مورد انتقاد قرار داده بودند و او نیز که در ابتدا سعی می‌کرد از خودش دفاع کند، دیگر سرش را انداخته بود پائین ، ساکت شده بود و چیزی نمی‌گفت.
 
وی اظهار می‌دارد: من وقتی فهمیدم او یکی از دو معلم مورد بحث هست، کنترل خودم را از دست دادم و نتوانستم ناراحتی خودم را مهار کنم ، بنابر این بلند شدم ، جلو رفتم و یک سیلی به صورت معلم ادبیات زدم. با این کار، ناگهان وضعیت تغییر کرد. مدیر و معاون که از این حرکت ناراحت شده بودند با من برخورد تندی کردند. و من ناچار از مدرسه بیرون رفتم.
 
به گزارش خبرنگار مهر،‌ مادر که با مرور مجدد واقعه به شدت متأثر شده بود، نا امیدانه گفت: من فکر نمی‌کنم کاری از دست کسی بر بیاید. آنها در همان لحظه این سیلی را بهانه کردند و با من برخورد کردند. من می‌دانم آنها به همین وسیله قضیه را منحرف می‌کنند. فکر نمی‌کنم کسی به حرف من گوش بدهد.
 
وی درحالی که اشک در چشمانش حلقه زده است ادامه می‌دهد: من همان روز به منطقه آموزش و پرورش هم سر زدم. آنها حتی حاضر نشدند قضیه را از زبان من بشنوند. به محض ورودم تا خواستم حرف بزنم، بلافاصله با برخورد تندی به من گفتند: تو به معلم سیلی زدی! و چنان این مسئله را فریاد زدند که اصلا انگار موضوع اصلی و حرکت زشت معلم برای آنها اهمیتی ندارد.
 
مادر از اقدام قضائی و شکایت علیه معلم مربوطه خبر داد و اظهار داشت که از سوی کلانتری به پزشکی قانونی معرفی شده است تا آثار ضربات معلم را روی بدن فرزندش بررسی کنند.
 
 وی با اشاره به اینکه فرزندم از مدرسه گریزان شده است و دیگر حاضر نیست تحت هیچ شرایطی به آن مدرسه برگردد، گفت: آنچه از همه مهمتر است ، وضعیت روحی بسیار بد پسرم هست که در مقابل دانش آموزان چنین برخورد زشتی با او شده است.
 
درج این گزارش در خبرگزاری مهرنمونه ای از آزادی و اهتمام به حقوق شهروندان در جمهوری اسلامی است . مهر ، پیگیری خود در این زمینه را ادامه می دهد و آماده توضیح مقامات مسوول است. مقاماتی که باید با برخورد با متخلفانی اندک ، خیل عظیم معلمان دلسوز و فدارکار کشور را بهتر به جامعه معرفی کنند. امیدواریم این شیوه های زشت تربیتی که جز نتیجه معکوس ندارد ، به طور کلی از فضای آموزش کشور زدوده شود. فرهنگ ناهنجار اجتماعی جز ار رفتار نا هنجار تربیتی سرچشمه نمی گیرد
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( شنبه 86/4/16 :: ساعت 9:49 صبح )
<   <<   41   42   43   44   45   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 326
>> بازدید دیروز: 250
>> مجموع بازدیدها: 1375301
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب