شهر کوفه نخستین شهر اسلامى است که در سال 17 ه.ق.به دستور خلیفه دوم و به ستسعد بن ابى وقاص سردار فاتح عراق و ایران در بخش میانى عراق ساخته شد.این شهر در آن روزگار از موقعیتسوق الجیشى مهمى بر خوردار بود و از سویى با صحرا و حجاز اتصال داشت و نیز شاخهاى از رودخانه فرات مرز شمالى شهر را تشکیل داده و همجوارى آن با شهر باستانى حیره و کشتزارها و نخلستانهاى گسترده که منابع غذایى ارزشمندى براى مردمان داشتبر موقعیتشهر مىافزود.
کوفه براى نخستین بار در سال 36 ه.ق.پایتخت دولت اسلامى گردید و این هنگامى بود که امیر المؤمنین على علیه السلام براى جنگ جمل،مدینه منوره را به قصد عراق ترک کرد. بعدها بتدریجبر اهمیتشهر افزوده شد و یکى از مراکز مهم علمى و سیاسى جهان اسلام گردید و جمعیت آن را که بیشتر ایرانیان تشکیل مىدادند،افزون بر یک میلیون نفر دانستهاند.
امروزه شهر کوفه موقعیت پیشین خود را از دست داده و به عنوان یک بخش از توابع شهر نجف شمرده مىشود و فاصله دو شهر هشت کیلومتر است که تقریبا به یکدیگر متصل مىباشند.این شهر به علت موقعیتجغرافیایىاش،از آب و هواى ملایم و خنکتر از نجف بر خوردار است.
یکى از چهار مسجد مهم و مقدس جهان اسلام (پس از مساجد مکه،مدینه و بصره) است.این مسجد نخستین ساختمان شهر جدید التاسیس کوفه در سال 17 ه.بود.مسجدى است مربع به طول 110 متر و عرض 116 متر،صحنى وسیع و بدون سقف و دیوارى عظیم و مرتفع دارد، همانند برج و باروهاى شهرهاى کهن،که در دوران عضد الدوله دیلمى ساخته شده است.این مسجد گنجایش چهل هزار نفر را دارد.
×ستونها و محرابهاى هفتگانه،این محرابها،محل نمازگزاردن برخى از معصومان و پیامبران علیهم السلام مىباشد.
×دکة القضاء،سکویى است که بنا بر روایات،جایگاه قضاوت حضرت امیر المؤمنین بوده است و در شمال شرقى مسجد قرار دارد.
×بیت الطشت،در مجاورت دکة القضاء است و جایگاهى است که در آن یکى از معجزات حضرت على علیه السلام به وقوع پیوست که تفصیل آن در«مفاتیح الجنان»آمده است.
×محراب امیر المؤمنین،که محل شهادت آن حضرت نیزمىباشد.این محراب در میانه دیوار جنوبى مسجد قرار دارد و در سمت راست آن جایگاه شبستان بزرگ دیگرى است که بنا بر برخى روایات،آنجا محراب و محل شهادت على علیه السلام است.
×محل به گل نشستن کشتى نوح،که فضاى گودى است در میانه مسجد.بنا بر روایات،کشتى حضرت نوح علیه السلام پس از مدتها سرگردانى،در این نقطه به خشکى رسیده است.
×باب الثعبان (یا دروازه اژدها) ،یکى از دروازههاى نخستین و کهن مسجد کوفه است که در میانه دیوار شمالى مسجد قرار دارد و در اینجا یکى از معجزات امیر المؤمنین على علیه السلام ظاهر شده است.
آرامگاه حضرت مسلم،این شخصیت والا مقام در بیرون باروى مسجد کوفه و در سمت جنوب شرقى آن قراردارد که به وسیله راهرو کوتاهى از مسجد مىتوان به درون صحن آن قدم نهاد. حرم حضرت مسلم علیه السلام فضاى وسیعى در شرق مسجد کوفه را در بر گرفته و از گنبد طلایى بزرگ و چندین رواق و شبستان و ایوان تشکیل شده است.
در برابر حرم حضرت مسلم و در سمتشمالىصحن او قرار دارد.وى از شیعیان با وفا و میزبان و همرزم مسلم بن عقیل در کوفه بود و به همراه او به شهادت رسید.
وى سردارى است که پس از واقعه کربلا به قیام پرداخت و انتقام خون آن شهداى بزرگوار را از قاتلان آنان ستاند و آنان را به جزاى اعمالشان در این دنیا رسانید.قبر او در گوشه شبستانى در حرم حضرت مسلم،از سمت جنوب قرار دارد.
این خانه در اصل منزل مسکونى ام هانى،خواهر على علیه السلام بوده که حضرت پس از انتقال به کوفه آن را منزل خود قرار داد.این خانه در بیرون مسجد کوفه و در زاویه جنوب غربى آن قرار دارد.ساختمان کنونى آن گر چهقدیمى نیست لیکن در محل همان خانه حضرت ساخته شده است.
وى یکى از یاران با وفا و فدا کار امیر المؤمنین على علیه السلام بود که بر اثر پایدارى در ایمان به آن حضرت به شهادت رسید،امروزه آرامگاه او در فاصله 300 مترى از مسجد کوفه و در آغاز بزرگراه نجف-کوفه قرار دارد.
این ساختمان کهنترین ساختمان اسلامى در عراق بشمار مىرود و به دستسعد ابن ابى وقاص در سال 17 ه.پس از ساختمان مسجد کوفه ساخته شد.دار الاماره ساختمانى است مربع شکل به ابعاد 36/110 متر و 24/110 متر که امروزه تنها پایهها و برخى دیوارهاىفرو ریخته آن باقى مانده است.این قصر یکى از ساختمانهاى عبرت انگیز روزگار است.در آن قصر مسلم به شهادت رسید و سر مبارک امام حسین علیه السلام و شهداى کربلا به نمایش گذاشته شد و سپس سرهاى قاتلان آن بزرگواران از سوى انتقام گیرندگان به نمایش در آمد. آنگاه ظالمان دیگرى سرهاى این انتقام گیرندگان را بریدند و در آن به نمایش گذاشتند، فاعتبروا یا اولى الابصار .
یکى از مساجد مبارک شهر کوفه است،و روایات فراوانى در فضیلت عبادت در آن مسجد آمده است.این مسجد در فاصله دو کیلومترى غرب مسجد کوفه واقع است و از صحنى وسیع به ابعاد 140 متر و 125 متر با دیوارى مرتفع تشکیل گردیده و در آن محرابهاى متعددىقرار دارد که منسوب به معصومان علیهم السلام مىباشد و در میانه سمت جنوب مسجد جایگاه بزرگى است که بر روى گنبدى قرار دارد و به«مقام حضرت حجت علیه السلام»مشهور است.
صعصعه یکى از یاران با وفاى امیر المؤمنین علیه السلام بود.این مسجد که عبادتگاه وى است،در نزدیکى مسجد سهله قرار دارد.
این مسجد مبارک نیز در نزدیکى مسجد پیشین قرار دارد.
این جایگاه که امروزه شکل و هیئت مسجد دارد،در میان عامه مردم به غلط به آرامگاه حضرت یونس بن متى علیه السلام شهرت یافته است.در قسمتى از گنبد خانه آن،محرابى است که گفته مىشود امیر مؤمنان علیه السلام در آنجا نماز گزارده است.این مقام امروزه در کنار رودخانه فرات و در فاصله یک کیلو مترى از مسجد کوفه واقع است و بنا بر برخى روایات، حضرت یونس در این جا از شکم نهنگ بیرون انداخته شد.باید افزود که آرامگاه حضرت یونس علیه السلام در شهر موصل بر بلنداى تپهاى قرار دارد وداراى گنبد و صحن و سرا است.
او ابراهیم فرزند حسن مثنى فرزند امام حسن مجتبى علیه السلام است،قبر او در سمت مغرب قبر میثم تمار در محلهاى به نام«حى کنده»مىباشد.او جد سادات طباطبایى است.
*در دستور عرفان فعل این گونه صرف می شود:من نیستم تو نیستی او هست.
__اسلام شناسی ج 2 ص 126- ....ودراین کتابهایی که بوسیله بعضی افراد مشخص نوشته شده بافرادی فحاشی می شود و تهمت زده می شود- تهمتهایی که اگر مذهب در سطح پائینش هم وجود داشته باشد باید او را حد بزنند!- و فقط با منشاء خبر می گویند! با اسم و رسم، تهمتهای عینی کفر و اختلاس و دزدی وارتشاء و خیانت می زنند، که لازم نیست برای تشخیص وخامت این مسئله آدم مسلمان باشد، همینقدر که یک موجود بالاتر از حیوان باشد چنین کاری را نمی کند!
دکتر علی شریعتی
الهى بر رخم بگشا درى از لطف و احسانت *** بدان راهم هدایت کن که پیمودند خاصانت
فروزان سینه ام را از شرار شوق دیدارت *** درى بگشا زدام هجر در گلزار رضوانت
در اشکم به دامان ریز از گنجینه ى عشقت *** فداى قطره اى زین اشک صد دریاى عمّانت
دلم را پادشاهى ده به عزّ فقر در کویت *** سرم را تاج دولت نه به فخر ذلّ فرمانت
فراز و شیب عالم را سپاى بى حد عشقت *** زپیدا و نهان بگرفت دست ما و دامانت
چو مه روشن روانم ساز شب از پرتو ذکرت *** چو خور رخشنده روزم کن به اشراقات قرآنت
الهى را الهى ملک زهد و پارسائى ده *** که برخیزد به عهد عشق و بنشیند به پیمانت
*امام صادق فرمود: سه چیزعشق و محبت می آورد:دینداری تواضع بخشش
*صداقت سرمایه ی محبت است به همین جهت دروغ گویان از عاشقی محرومند.هشت در بهشت را یک کلید میگشاید :"عشق".تنها عشق میتواند مشکل عقل را حل کند.بهشت جشن تولد خوبان است.انسانهای زود رنج اسیر خویشند با اسیران نرد عشق نبازید.بزرگترین متهم قلبی است که نمی داند برای چه می تپد؟دلی که روزی چند بار تکان نخورد احتمالا مرده است. دوستی مداوم مستلزم ثبات اخلاق است
*روزگار به کام کسانی است که از روزگار کامی نخواهند. هر روز قطاری از حادثه ها در ایستگاه زندگی سوت می کشد دستی تکان بده!.جاده ی زندگی نباید صاف و مستقیم باشد خوابمان می گیرد دست اندازها نعمتند .تا وقتی به گودال نرسیده ایم پریدن بی فایده است.خداوند وقتی بخواهد کسی را فاسد کند او را به همه ی آرزوهایش می رساند.نشانه ی کوچکی همین بس که به زور خودمان را بزرگ قلمداد کنیم.ما اگر بخواهیم ازادی خواهان دنیا را به دینمان دعوت کنیم ابتدا باید آنها را قانع کنیم که ما مسلمان واقعی نیستیم.
*به فاصله ها نیفزاییم تا همدیگر را بزرگ ببینیم.گلها به احترام خضوع باران بر می خیزند .از گل بیاموزیم که با همه ی دلربایی با وقار است.
*ما برای آنکه پیشرفت کنیم باید به ندانستن خود آگاه بمانیم.اگرفکر میکنید می شود اشتباه نکرد اشتباه می کنید.
*اگر مال از دست شما رفت غصه نخورید مال عوض دارد بکوشید شجاعت خود را از دست ندهیداگر ملتی فاقد شجاعت باشد هیچ عوضی ندارد
*آمفیون در آتن داد می زد :آه چقدر چیزها در دنیا هست که من احتیاجی به آنها ندارم
*ای کاش سراب بودم تا اگر رهگذری بسوی
بتی که راز جمالش هنوز سربسته است
به غارت دل سودائیان کمر بسته است
به یازده خم می گرچه دست ما نرسید
بده پیاله که یک خم هنوز سربسته است
زمانی که حضرت موسی آن شخص فرعونی را به قتل رسانید از مصر گریخت و آنقدر پیاده رفت تا به شهر مدین رسید، در آنجا زیر سایه ی درختی کنار چاهی نشست ، بسیار خسته و نگران ، دید چوپانان می خواهند به گوسفندان آب دهند و دو دختر هم گوسفندانی دارند ولی به جای آنکه گوسفندان را نزدیک چاه بیاورند، گوسفندانشان را از چاه آب دور می کنند . موسی به ایشان گفت: شما چرا گوسفندان را دور می کنید؟ آنها گفتند: ما منتظریم تا شبانان گوسفندانشان را آب دهند و ما آخر همه به گوسفندان خود آب می دهیم. موسی ع بلند شد و به کنار چاه آب آمد ، آنگونه که در بعضی تفسیرها مانند سورآبادی نقل شده یک سنگ بر سر چاه بود که برای تکان دادن و برداشتنش احتیاج به چند نفر بود و موسی به چوپانان گفت چرا سنگ را بر نمی دارید؟ آنها به طعنه گفتند خوب اگر می توانی بردار! موسی ع به راحتی سنگ را برداشت و دلو آب را که آن نیز با کمک چند نفر بیرون باید کشیده می شد به تنهایی بیرون کشید و به گوسفندان دختران آب داد، دختران هم به نزد پدر خود بازگشتند. شعیب ع وقتی که دید دختران زودتر از حد موعد بازگشته اند به ایشان گفت: چرا امروز زود آمدید؟ یکی از آنها گفت : جوانی غریبه به گوسفندان ما آب داد. شعیب گفت: او را بیاورید تا دستمزدش را به او بدهم! یکی از دختران که خیلی با حیا راه می رفت به نزد موسی بازگشت و گفت: پدرم از تو خواسته تا به نزد او بروی ، می خواهد دستمزدت را بدهد. موسی هم قبول کرد. ابتدا دختر در جلو حرکت کرد ، موسی به او گفت: تو در پشت سر بیا چرا که فرزندان یعقوب از پشت سر نگاهشان بر زنی نمی افتد. دختر در پشت سر حرکت کرد و با سخن او را راهنمایی می کرد و موسی گفت: احتیاج نیست که سخن بگویی ، هرجا که نیاز بود با پرتاب سنگ مرا راهنمایی کن. سپس به نزد شعیب رسیدند. موسی ع سرگذشتش را برای شعیب بزرگ تعریف کرد و شعیب گفت: نگرانی تو به سر آمد و از دست قوم ستمکار فرعون نجات یافتی. یکی از دختران که ظاهرا مهر موسی هم در دلش افتاده بود به پدرش گفت: پدر جان این شخص بهترین کسی است که می توانی به عنوان کارگر استخدامش کنی ، همی قوی است و هم امانت دار.
پدرش گفت : قدرت و امانتش از کجا به تو ثابت شده؟ دختر گفت: سنگ چاه را که چند نفر آن را باید حرکتش می دادند او به تنهایی حرکت داد و دلو را به تنهایی از چاه بیرون کشید و در مسیر هم به من گفت پشت سر بیا و حتی به من اجازه نداد که با سخن بخواهم او را راهنمایی کنم.
پدرش گفت: اینچنین شخصی سزاوار فرزندی یا دامادیست! سپس رو به موسی کرده و گفت: ای موسی می خواهم یکی از دو دخترم را به تو بدهم و در ازای آن 8 سال برایم کار کنی و اگر 10 سال هم شود اختیار با توست. موسی پذیرفت و با یکی از دختران شعیب که نامش در تفسیرها صفورا ذکر شده است ازدواج کرد و بنا بر روایات مدت زمان بیشتر را جهت خدمت به شعیب به کار پیش او پردا