هو المعبود
سلام...
رو در صف بندگان ما باش و نترس
خاک در آستان ما باش و نترس
گر جمله ی خلق قصد جان تو کنند
دل تنگ مکن از آن ما باش و نترس
"حضرت مولانا"
هو الحق
سلام...
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست……
قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
کتاب مصباح الهدی
...
در حدیث قدسی است که خدا می فرماید : اگر کسی از خواب بیدار شد و وضو نگرفت بر من
جفا کرده است. و اگر وضو گرفت و دو رکعت نماز نخواند برمن جفا کرده است. و اگر نماز
خواند و از من چیزی نخواست بر من جفا کرده است.
و اگر از من چیزی خواست و من به او ندادم من بر او جفا کرده ام. این عبارت آخر یعنی
ای بنده ی من، من جفاکار نیستم.
- هر وقت عطسه کردی دستها را رو به آسمان بلند کن و بگو: انی آمنت بربکم فاسمعون
وصلی الله علی محمد و آل محمد. ازاین ذکر تو ملکی خلق می شود که به غیب الغیوب
می رود و برای تو عبادت و ذکر خدا می کند.
اگر وقتی خواستی نماز بخوانی دیدی حال نماز نداری و از صدای خودت خوشت نمی آید،
یک خورده صدایت را پایین تر بیاور. در مستحبات هر وقت گیر خوردی، دوباره از سر
بگیر واین بار یک مقداربیاور پایین تر. اگر دیدی نمازت خوب از کاردرنمی آید و کیفت
به راه نیست، یک کمی آب بخور و کمی یواش تر از سر شروع کن، آن وقت ببین چقدر
قشنگ می شود.
دو سه شب نیمه های شب را بیداربمان ونماز شب بخوان،بعد از آن اگرتوانستی دیگر نماز
شب نخوان، دو سه روز روزه بگیر، پس از آن اگر توانستی دیگر روزه نگیر. سایر اعمال
خیرهم به همین ترتیب. کار ما خیلی کم است. کار ما همان دو سه بار اول انجام دادن است.
چه در امر دنیا و چه در امر آخرت، قدم اول را که برداری، برداشتن قدم دوم آسانتر
می شود. برداشتن قدم سوم از دوم هم آسانتر است. به همین ترتیب چند قدم برداری،
بی اختیار دو می زنی.
یا علی مددی
هو الغفار
سلام...
.
.
همه عمر برندارم سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی
.
.
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست...
قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
کتاب مصباح الهدی
...
امیر المومنین فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند در حالی که استغفار همراه
اوست.
هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و
مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین
می خورد واستغفار که می کنید این چینها باز می شود.
-هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد
و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.
غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.
کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است.
البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا
رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.
- این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار
کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.
- استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.
مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل
خود آدم پاک می شود.
برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی
استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.
استغفار یکی از دو امان الهی است.
دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم،
تو هم مرا ببخش.
آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.
خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن
پهلوی او، کفاره گناهان است.
.
یا علی مددی
هو الحق
سلام…
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
...
قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
*کتاب مصباح الهدی*
...
ـ پادشاهی که یک پسر نازپرورده در دربار داشت دید اگر تا آخر کار شاهزاده در این ناز و نعمت بماند لیاقت
او را نخواهد یافت و روزی که به قدرت برسد مردم را در زحمت می گذارد و به آنها زورگویی می کند. این بود که
مأمورانش دستور داد به بهانه ی گشت و تماشا او را به کویر خشک و دورافتاده ای در کنار ده ویرانه ای برده و رها
کنند و باز گردند. آنها هم همین کار را کردند. شاهزاده که با آن لباسهای اشرافی تنها در کویر مانده بود قدم
می زد و با خود حرف می زد و مردم آبادی های اطراف را که رد می شدند به جای خدمه ی کاخ می گرفت و به
آنها امر و نهی می کرد که تخت مرا فلان جا بزنید و صبحانه ی مرا بیاورید و … .
مردم اول گفتند: او دیوانه است. اما دو سه نفر افراد عاقل و فهمیده ی آبادی که او را دیدند فهمیدند که
این لباسهای اشرافی و این خواسته ها تناسبی با کویر نداردو این پسر باید شاهزاده باشد و از جایی آمده
که این چیزها در آنجا برایش فراهم بوده است. این سلیقه ی انسان که هر چه می خواهد بخرد، هر چند
که جنسی را که فروشنده به او عرضه می کند خوب و با دوام باشد، می پرسد بهتر و بادوام ترش را
و ازدواج که می خواهد بکند به دنبال زنی می گردد که زیباتر و باکمال تر از او در دنیا نباشد و این
ی انسان که اگر مثلاً برای کاری به اداره ای برود و کمی او را معطل کنند اعتراض می کند که چرا من را
معطل کردید؛ اینها همه حکایت می کند که او شاهزاده ایست که سلطان او را برای رشد دادن به این
فرستاده است.
اگر به خواسته های انسان از قبیل عمر جاودان و غنای بی پایان و قدرت بی نهایت و … دقت کنیم
می شود که او مال این کویر دنیا نیست چون این قبیل چیزها در دنیا نمی تواند وجود داشته باشد که
آنها را در این عالم دیده و حالا هوس کرده باشد. آیا تا به حال فکر کرده اید که این اشتها و این روحیه
کجا آمده و در درون ما مخفی شده است؟
ـ خواسته های اصلی انسان هیچیک در عالم طبیعت یافت نمی شود. ثروت بی نهایت، عمر بی نهایت و … او مثل
ملک زاده ای است که او را به دهی برده و رها کرده اند و او با خود حرف می زند و اُرد چیزهایی را می دهد که در
داشته است غافل از اینکه اینجا ده است و آن چیزها در ده وجود ندارد. این آرزوها نشان می دهد انسان اهل ده
نیست و روزگاری در بارگاه سلطان هستی میزیسته است و امروز هم طالب همان منزل است.
هوالحق
سلام...
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست…
قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
*کتاب مصباح الهدی*
...
- حضرت موسی (ع) به شخصی برخورد کرد که کور و کر بود و دست و پا هم نداشت. به یک تکه گوشت شبیه تر
بود تا انسان. از او پرسید حالت چطور است. یعنی دنیا و ربّت را چگونه می بینی. آن شخص در پاسخ موسی (ع)
گفت: کیست در این دنیا که حالش مثل من باشد؟ چشم ندارم، در نتیجه آنچه را خدا راضی نیست نمی بینم؛ گوش
ندارم، در نتیجه سخنی را که خدا دوست ندارد نمی شنوم؛ پا ندارم، در نتیجه به جایی که خدا راضی نیست نمی روم؛
دست ندارم، در نتیجه کاری را که خدا نمی پسندد نمی کنم و کسی را که خدا نمی خواهد بزنم نمی زنم. پس در
همه ی عالم کسی که از خوبی حالش به من برسد نیست. موسی از معرفت و رضامندی و شاکر بودن او بسیار
متعجب شد. ما هم سعی کنیم کارهای خدا را با حسن ظن تعبیر خوب کنیم تا ان شاءالله به ارزش دادن ها و ندادن
های خدا پی ببریم. شکر حقیقی هر نعمت درک ارزش آن نعمت است.
- به آنچه خدا به شما داده است شاد باشید و برای آنچه نداده غمناک نباشید.
- خیر در آن چیزی است که خداوند برای ما پیش می آورد.
- خلق بی خود به دنیا می آیند، بی خود در دنیا می مانند، بی خود از دنیا می روند، یعنی خودشان
و موافقت ندارند. اگر صانع و مربی خود را بشناسند و به او اعتماد کنند و به فعلش رضایت دهند با خود در
دنیا خواهند بود و با خود به آخرت خواهند رفت. یعنی خودشان پذیرای آنچه صانعشان با آنها می کند
خواهند بود.
- غم شب و شادی روز است. غم زلف سیاه است و شادی چهره ی سفید. غم آثار جلال است و شادی آثار
جمال. زلف روی صورت را می پوشاند و موجب حفظ آن و زیبایی آن می شود. اوائل راه، همه روز را طالبند
و خواستار شادی و بسط می باشند. اما بعدها معلوم نیست روز بهتر است یا شب، به نحوی که بعضی از
عرفا فقر را بر غنا و بیماری را بر صحت و قبض را بر بسط ترجیح می دهند. اما اهل بیت اینگونه نیستند و
هر کدام را که خدا برای آنها مقدر نماید همان را خواهانند.
- آنچه که خدا برای انسان مقدر کرده و بریده است، چه دنیا باشد، چه آخرت باشد و چه هیچ یک از
دو نباشد، بهترین چیز است.
- این که امام رضا (ع) دست خالیش را توی دست ما بگذارد، یعنی خودش را به ما داده است و این،
ما کافی است، یعنی ما را قبول کند و به مقام رضا برساند که لا سخط بعد الرضا: بعد از رسیدن به مقام رضا دیگر
غضبی وجود ندارد.
- رضا بالاتر از تسلیم و یقین است.
- برای اینکه انسان رضای واقعی را بدست آورد، ابتدا باید رضای تصنعی برای خود بوجود آورد. خوبیها را
هرچه به خود تلقین کنید، خوب است. چنان که ائمه
(علیهم السلام) در مورد حلم فرمودند: ان لم تکن حلیماًفتحلّم: اگر بردبار نیستی خودت را به بردباری بزن.
- گاهی چند نفر دور هم بنشینند و یکی بگوید: خدا از لطف و مرحمت با ما چه کرده است! و دیگری
بگوید: نمی دانم در آینده از خوبی با ما چه می کند! شاید ملائکه شگفت زده شوند زیرا چنین چیزی خیلی کم دیده
اند که عده ای هستند که گله و شکایت ندارند و از حق تعالی راضیند.
- غصه، گریه یا خنده، هر چه را داری به خدا نشان بده. سر جانماز چرا خنده ات را به خدا نشان نمی دهی و
فقط اخم و غصه ات را ارائه می دهی؟ خنده ات را بیاور اینجا و اخمت را ببر به دنیا. گرچه به دنیا هم اخم نکن،
پیش زن و بچه ات روی خوش نشان بده...
یا علی مددی
هو الحق
سلام…
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
…قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
کتاب مصباح الهدی
- خوبان مثل پدری هستند که بچه ی نافرمان و متخلفش را از خانه بیرون کرده است و به همه ی اقوام و آشنایان هم سپرده است که اگر به در خانه ی آنها رفت به منزل راهش ندهند. منتها خود پدر در داخل خانه پشت در، به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند بازگشت در آغوشش بگیرد. گاهی اوقات خدا و خوبان خدا با بعضی از دوستانشان این گونه رفتار می کنند و همه ی درها را به روی آنها می بندند تا به آنها بفهماند که جز پیش ایشان جایی نیست.
- دوستان اهل بیت وقتی در ابتلائات دنیا کمی گرم می شوند گناهانشان پاک می شود. در روایت است که بهره ی شیعیان از جهنم تبی است که می کنند. دوستان اهل بیت چون حساسترند از مصائب دنیا بیشتر اذیت می شوند.
- لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که براستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
- وقتی پدر و مادر از روی محبت لباس کثیف بچه را بیرون می آورند و او ا به حمام می برند و می شویند بچه گریه می کند. خدا هم وقتی با ابتلائات می خواهد بنده اش را پاک کند و لباس تمیز بر تن او کند او چون جاهل است گریه سر می دهد و ناله می کند.
- شب برای سالک خیلی خوب و نافع است. هر وقت غمناک شدی شب است. از شب و فقر و گرسنگی و مریضی و
… فرار نکن. دم هم نزن، که بهترین عبادت صوم و صمت است. دنیا شب است و قیامت روز و برزخ بین الطلوعین است. دنیا لیل است. لیله القدر یعنی قدر لیل دنیا را دانستن و از آن بهره بردن. در آن صورت نزدیکی های مطلع الفجرملائکه به عبد خدا نازل می شوند و به او سلام می کنند، چون محبت خدا، بلکه خود خدا می خواهد در آن قلب پا بگذارد.- هر چه درد را آشکارتر کنی دوا دیرتر پیدا می شود. اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی، شاید خدا خودش در را باز کند.
- خداوند فرمود: هر چی دیدی هیچ چی نگو، من هم هر چی دیدم هیچی نمی گم. یعنی تو در مصائب صابر باش و چیزی نگو، من هم در کوتاهی ها و خطاهایت چیزی نمی گویم.
- هر وقت غصه ای آمد بلافاصله سرت را به سجده بگذار که سبک می شوی. و من اللیل فاسجد.
- در زمانهای سابق بچه ها بازی ای می کردند به نام حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره. دنیا همان حمومک است و هیچ کس ثابت و برای همیشه نمی تواند در آن بنشیند. امروز به آنها می گویند پشت فلان میز اداره یا دخل فلان ملک و خانه و
… بنشین، و فردا می گویند پاشو. این نشستن و بلند شدن هر دو خنده دارند. نکند وقتی گفتند بلند شو، محزون و غصه دار شوی. قرآن فرمود: لکیلا تأشوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم: تا بر آنچه از دستتان می رود غصه دار و از آنچه به شما داده می شود خوشحال نشوید. امیرالمؤمنین (ع) هم فرمودند: زهد در بین همین دو جمله ی قرآن استیا علی مددی
هو المقصود
سلام…
عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی
ای پسر جام میم ده که به پیری برسی
چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند
شاهبازان طریقت به مقام مگسی
دوش در خیل غلامان درش می رفتم
گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی
با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود
که مشکین جهان گشت به مشکین نفسی
لمع البرق من الطّور و آنَست به
فلعلّی لک آت بشهاب قبس
کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش
وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی
بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن
حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی
تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم
جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی
چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ
یسر الله طریقاً بک یا ملتمسی
"حضرت حافظ"
یا علی مددی
هو الواحد
سلام...
تا بنده ز خود فانی مطلق نشود
توحید بنزد او محقق نشود
توحید حلول نیست نابودن توست
ورنه بگزاف باطلی حق نشود
"حضرت مولانا"
یا علی مددی
هو الحق
سلام…
بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست
…قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی
کتاب مصباح الهدی
...
برای اینکه بتوانیم چیزی را ببینیم باید از او جدا شویم و فاصله بگیریم و به جایی رویم که او نباشد و از آنجا به او
نگاه کنیم تا او را ببینیم. جایی هست که خدا نباشد تا برویم از آنجا خدا را ببینیم؟ می توانیم از خدا جدا شویم تا او را
ببینیم؟ خدا نور چشم ماست، چیزی که توی تخم چشم ماست را چطور می توانیم ببینیم؟ این بود که خداوند به
حضرت موسی (ع) فرمود: لن ترانی : هرگز مرا نخواهی دید. وقتی که از دیدن با چشم ظاهر مأیوس شدی و
چشمهایت را روی هم گذاشتی و با روح از داخل مشغول شدی، چند مدت که گذشت متوجه می شوی که لن ترانی
برای درونت هم بود، پس داخل هم خیلی مشغول نمان.
در برابر تقاضای موسی(ع) در مورد رؤیت خدا، حق تعالی پاسخ داد: لن ترانی: ابداً نمی توانی مرا ببینی. این ندیدن
به خاطر شدت ظهور حق است، نه دوری آن. یعنی او آنقدر به تو نزدیک است که در تخم چشم تو است و همه
وجود تو را فرا گرفته است لذا تو نمی توانی او را ببینی.چرا که دید، دوئیت و فاصله می خواهد. وقتی وحدت کامل
باشد، دیدنی در کار نیست، یا من هو اختفی لفرط نوره: ای کسی که از شدت روشناییش پنهان شده است.
اگر چیزی را آنقدر به چشم نزدیک کنید که به آن بچسبد دیگر چشم قادر به دیدن آن نیست. در دعای بعد از
زیارت آل یس در مورد امام زمان (عجل الله تعالی فرج) تعبیر: « نور ابصار الوری : نور چشمهای آفریدگان» به کار
برده شده است. از نور چشم به چشم نزدیکتر چیست؟ پس هم معلوم شد امام زمان (عجل الله تعالی فرج) چقدر به
ما نزدیکند و هم روشن شد که چرا چشم ما امام زمان (عجل الله تعالی فرج) را نمی بیند.
چشم به منزله ی عینک است و قدرت دید چیز دیگری است، گوش مانند سمعک است و قدرت شنوایی چیز
دیگری است. ان که می بیند و می شندو همان امام زمان است. امام زمان(عجل الله تعالی فرج) نور ابصار الوری
یعنی نور چشمهای خلایق است. چشم که نمی تواند نور چشم را ببیند ، چشمت را ببند و بیرون نگرد.
وقتی چیزی نزدیک باشد دیده نمی شود و به آن توجه نمی شود و فراموش می شود، مثل بچه ی خود انسان که
چون همیشه کنار اوست خیلی جلب توجه نمی کند. لذا خدا هم که صانع است و همیشه همراه مصنوعش است
دیده نمی شود و فراموش می شود.
در حدیث معروف بالنورانیه حضرت امیر(ع) به سلمان و ابوذر فرمود:« ای سلمان و ای جندب هر آینه مرده ی ما
نمی میرد و غایب ما غایب نمی باشد و کشته های ما هرگز کشته نشده اند.» پس مرگی وجود ندارد، غیبتی وجود
ندارد. امام ما غایب نیست.
موالیان ما دست ما را گرفتند تا از بازار دنیا عبور دهند و به آخرت و دیدار خدا برسانند ولی ما سرگرم متاع دنیا
شدیم و دستمان را از دستشان بیرون کشیدیم و لذا در بازار دنیا گم شدیم و محجوب و در پرده ی غیبت گشتیم.
خدا و امام غایب نیستند. هرچه در نظر اهل دنیا غایب است در نظر مؤمنین حاضر است.
انتظار الفرج هو الفرج: انتظار فرج همان فرج است. اگر انتظار تکمیل شود فرج حاصل است. اکثروا الدعا بتعجیل
الفرج فان ذلک فرجکم: برای تعجیل در فرج بسیار دعا کنید که آن فرج خود شماست. ما باید از محجوبیت خارج
شویم، خدا و اولیائش در حجاب نیستند. ما باید به فرج برسیم.«کسی که به سوی تو سفر کند راهش نزدیک است و
هر آینه تو از مخلوقاتت حجاب بر خویش نکشیده ای جز آنکه آرزوها (کارهای بد و یا نفس توجه به اعمال
خودشان و فاعل و مؤثر پنداشتن خودشان) آنها را از تو محجوب ساخته است.
در زیارت جامعه کبیره خطاب به اهل بیت آمده است که : بدنهای شما درون بدنهاست، نفس های شما درون نفس
هاست، روح های شما درون روح هاست، و
… . آیااز این واضح تر بگویند که اهل بیت در درون خود شمامی باشند؟ پس برای دیدار و وصال آنان، سر به گریبان فرو ببرید و در درون خودتان بدنبال ایشان بگردید.
یا علی مددی
هوالصبور
سلام...
در روزگاران کهن پیرمردروستازادهای بودکه یک پسرویک اسب داشت
آمدندوگفتندعجب شانس بدی داری
اینبارهمه همسایگان برایتبریک به خانهاش آمدندوگفتند:عجب اقبال بلندی داشتی
ویرمرداین بارگفت:ازکجامیدانیدکه این ازخوش شانسی منه؟
فردای آن روزپسرپیرمردهنگام سواری درمییان اسبهای وحشی زمین خوردوپایش شکست
دوباره همسایگان برای دلداری به خانهاش آمدندوگفتندعجب شانس بدی داری
این بارهم پیرمردگفت:ازکجامیدانیدکه اینبدشانسیه؟من ناراحت نیستم
چندتاازهمسایه هاباعصبانیت گفتند:توهمین یک پسرراداشتی پیرمرداحمق کودن
چندروزبعدنیروهای دولتی برای سربازگیری به روستاآمدندوهمهجوانان سالم راباخود
بردندبه سرزمینی دوربرای جنگ
اینبارهمه همسایگان برایتبریک به خانهاش آمدندوگفتند:....واین بارهم
پیرمردگفت:...و
خداجزنیکی برای ماچیزی نمیخواهدپس چرادرمقابل رویدادهاغمگین میشویم و
شکایت میکنیم؟
در هر حال خدا را شکر کنیم وحتی درسخت ترین مشکلات خداراشاکرباشیم
یاحق