سفارش تبلیغ
صبا ویژن
با هر آدمى دو فرشته است که او را مى‏پایند و چون قدر الهى رسد بدان واگذارش نمایند ، و مدت زندگانى که براى انسان است چون سپرى وى را نگهبان است . [نهج البلاغه]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خدا و ...

هو الحق

سلام...

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست……

قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی

کتاب مصباح الهدی

...

در حدیث قدسی است که خدا می فرماید : اگر کسی از خواب بیدار شد و وضو نگرفت بر من

 

 جفا کرده است. و اگر وضو گرفت و دو رکعت نماز نخواند برمن جفا کرده است. و اگر نماز

 

خواند و از من چیزی نخواست بر من جفا کرده است.

 

و اگر از من چیزی خواست و من به او ندادم من بر او جفا کرده ام. این عبارت آخر یعنی

 

ای بنده ی من، من جفاکار نیستم.

 

- هر وقت عطسه کردی دستها را رو به آسمان بلند کن و بگو: انی آمنت بربکم فاسمعون

 

وصلی الله علی محمد و آل محمد. ازاین ذکر تو ملکی خلق می شود که به غیب الغیوب

 

 می رود و برای تو عبادت و ذکر خدا می کند.

 

اگر وقتی خواستی نماز بخوانی دیدی حال نماز نداری و از صدای خودت خوشت نمی آید،

 

 یک خورده صدایت را پایین تر بیاور. در مستحبات هر وقت گیر خوردی، دوباره از سر

 

 بگیر واین بار یک مقداربیاور پایین تر. اگر دیدی نمازت خوب از کاردرنمی آید و کیفت

 

 به راه نیست، یک کمی آب بخور و کمی یواش تر از سر شروع کن، آن وقت ببین چقدر

 

 قشنگ می شود.

 

دو سه شب نیمه های شب را بیداربمان ونماز شب بخوان،بعد از آن اگرتوانستی دیگر نماز

 

 شب نخوان، دو سه روز روزه بگیر، پس از آن اگر توانستی دیگر روزه نگیر. سایر اعمال

 

خیرهم به همین ترتیب. کار ما خیلی کم است. کار ما همان دو سه بار اول انجام دادن است.

 

چه در امر دنیا و چه در امر آخرت، قدم اول را که برداری، برداشتن قدم دوم آسانتر

 

 می شود. برداشتن قدم سوم از دوم هم آسانتر است. به همین ترتیب چند قدم برداری،

 

بی اختیار دو می زنی.

 

یا علی مددی

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 85/12/17 :: ساعت 3:46 عصر )
»» استغفار...

هو الغفار

 

سلام...

.

.

 

               همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

 

                                که هنوز من نبودم که تو بر دلم نشستی  

.

.

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست...

قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی

کتاب مصباح الهدی

...

 

امیر المومنین فرمود: در شگفتم از کسی که یأس پیشه می کند در حالی که استغفار همراه

 

اوست.

 

هر وقت غصه دار شدید برای خودتان و برای همه ی مومنین و مومنات از زنده ها و

 

 مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند امد استغفار کنید. غصه دار که می شوید گویا بدنتان چین

 

 می خورد واستغفار که می کنید این چینها باز می شود.

 

-هر روز هفتاد بار استغفار را ترک مکن. عموما عصر و دم غروب شیعیان را غم می گیرد

 

 و با استغفار برطرف می شود. با این استغفار دل پاک می شود و شیطان به دل راه ندارد.

 

غفاریت خدا یعنی اینکه هیچ گناهی برای خلقش قائل نیست و به گناه خلقش توجهی ندارد.

 

 کسی که بعضی را ببخشد و بعضی را نبخشد غفار نیست. پس تنها باور خودت شرط است.

 

البته وقتی که این را باور کردی به خود می گویی: در دیزی باز است ولی حیای گربه کجا

 

رفته است؟ آن وقت ادب می کنی و از گناه پرهیز می کنی.

 

- این که فرموده اند روزی هفتاد بار استغفار کن، تکرار برای باور است. یعنی آنقدر تکرار

 

کن تا باور کنی که خدا تو را بخشیده است.

 

- استغفار عامه مردم برای گناه دوست است. گناه دوست گناه خود آدم است.

 

مومنین وقتی توبه می کنند از گناه دوستشان توبه می کنند . گناه دوست که آمرزیده شد دل

 

خود آدم پاک می شود.

 

برای گناهان دوستانتان روزی هفتاد بار استغفار کنید و الاٌ راهتان مسدود خواهد بود. وقتی

 

 استغفار کنی دورت خلوت می شود،آن گاه علی (ع) در کنارت می نشیند.

 

 استغفار یکی از دو امان الهی است.

 

دو رکعت نماز بخوان و به خداوند عرض کن خدایا هر کس به من بدی کرده را بخشیدم،

 

تو هم مرا ببخش.

 

آن وقت ببین خدا با تو چه کار می کند.

 

خوشحال کردن شخص محزون، چه با بذل مال، چه با حرف و سخن و چه با نشستن

 

پهلوی او، کفاره گناهان است.

.

 

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 85/12/17 :: ساعت 3:45 عصر )
»» .....هیچش کناره نیست.....

 

هو الحق

سلام…

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست

...

قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی

*کتاب مصباح الهدی*

...

ـ پادشاهی که یک پسر نازپرورده در دربار داشت دید اگر تا آخر کار شاهزاده در این ناز و نعمت بماند لیاقت

او را نخواهد یافت و روزی که به قدرت برسد مردم را در زحمت می گذارد و به آنها زورگویی می کند. این بود که

مأمورانش دستور داد به بهانه ی گشت و تماشا او را به کویر خشک و دورافتاده ای در کنار ده ویرانه ای برده و رها

 کنند و باز گردند. آنها هم همین کار را کردند. شاهزاده که با آن لباسهای اشرافی تنها در کویر مانده بود قدم

می زد و با خود حرف می زد و مردم آبادی های اطراف را که رد می شدند به جای خدمه ی کاخ می گرفت و به

آنها امر و نهی می کرد که تخت مرا فلان جا بزنید و صبحانه ی مرا بیاورید و … .

    مردم اول گفتند: او دیوانه است. اما دو سه نفر افراد عاقل و فهمیده ی آبادی که او را دیدند فهمیدند که

    این لباسهای اشرافی و این خواسته ها تناسبی با کویر نداردو این پسر باید شاهزاده باشد و از جایی آمده

    که این چیزها در آنجا برایش فراهم بوده است. این سلیقه ی انسان که هر چه می خواهد بخرد، هر چند

    که جنسی را که فروشنده به او عرضه می کند خوب و با دوام باشد، می پرسد بهتر و بادوام ترش را

    و ازدواج که می خواهد بکند به دنبال زنی می گردد که زیباتر و باکمال تر از او در دنیا نباشد و این

    ی انسان که اگر مثلاً برای کاری به اداره ای برود و کمی او را معطل کنند اعتراض می کند که چرا من را

    معطل کردید؛ اینها همه حکایت می کند که او شاهزاده ایست که سلطان او را برای رشد دادن به این

    فرستاده است.

    اگر به خواسته های انسان از قبیل عمر جاودان و غنای بی پایان و قدرت بی نهایت و … دقت کنیم

    می شود که او مال این کویر دنیا نیست چون این قبیل چیزها در دنیا نمی تواند وجود داشته باشد که

    آنها را در این عالم دیده و حالا هوس کرده باشد. آیا تا به حال فکر کرده اید که این اشتها و این روحیه

    کجا آمده و در درون ما مخفی شده است؟

ـ خواسته های اصلی انسان هیچیک در عالم طبیعت یافت نمی شود. ثروت بی نهایت، عمر بی نهایت و … او مثل

 ملک زاده ای است که او را به دهی برده و رها کرده اند و او با خود حرف می زند و اُرد چیزهایی را می دهد که در

داشته است غافل از اینکه اینجا ده است و آن چیزها در ده وجود ندارد. این آرزوها نشان می دهد انسان اهل ده

نیست و روزگاری در بارگاه سلطان هستی میزیسته است و امروز هم طالب همان منزل است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( پنج شنبه 85/12/17 :: ساعت 3:43 عصر )
»» تعجب نکنید.....

 
ماجرا از یکی از بیلبوردهای تبلیغاتی شروع شد. بیلبوردی در یکی از محله‌های مرفه نشین تهران که روی آن عکس یک کیف و کفش زنانه دیده می‌شد و یک شماره تلفن قرار داشت، نصب بود.نه از آدرس خبری بود و نه از نشان دیگری که شما را به صورت دقیق‌تری به محل  دسترسی به آن ببرند.شاید همین عوامل برای تحریک حس کنجکاوی آن‌ها که به دنبال مارک‌های خاصی از پوشاک می‌گردند کافی باشد بنابراین چاره‌ای نیست جز تماس تلفنی...
صدایی جوان با لحنی کاملاً مودبانه شما را به دیدن گالری  [ ... ]  دعوت می‌کند. آدرس، یکی از خیابان‌های فرعی پاسداران و جنب یکی از رستوران‌های معروف شهر است. او تاکید دارد که این بازدید حتماً با وقت قبلی صورت بگیرد و با اصرار می‌خواهد که راس ساعت مقرر برای دیدن گالری مراجعه کنیم تا با وقت مشتریان دیگر تداخلی پیش نیاید.آدرس سرراست است اما از پاساژ یا مغازه و یا حتی به تعبیر آن‌ها گالری خبری نیست. جوانکی از داخل پارکینگ بیرون می‌پرد با احترام ما را از ماشین خارج می‌کند بعد سوئیچ ماشین را تحویل می‌گیرد تا آن را در گوشهء امنی از پارکینگ قرار دهد. او به در آهنی یک ساختمان چهار یا پنج طبقه اشاره می‌کند یعنی بفرمایید آن‌جا...
آیفون تصویری است می‌پرسند آ«وقت قبلی دارید؟آ» به مزاح جواب می‌دهیم که آ«بله، اما اگر آقای دکتر بین مریض ما را ببینند بهتر استآ»کسی نمی‌خندد.آ«طبقهء چهارم تشریف بیاورید درب را هم پشت سرتان ببندید.آ»
جلوی در طبقه چهارم جوان خوش‌سیمای کروات زده‌ای از ما استقبال می‌کند.
چند نفر دیگر هم به همین سبک و سیاق داخل ساختمان هستند تا سوال‌هایی که هنوز در ذهن مشتریان به وجود نیامده را با دقت و وسواس غیرقابل وصفی جواب دهند. نیم طبقهء کوچکی که با قفسه‌های شیشه‌ای،مملو از اجناس شیک پرشده است و زرق و برق آن چشم هر بیننده‌ای را می‌زند.تا این‌جای داستان فقط کمی غیرمعمولی است. این حساسیت‌ها برای آمد و رفت‌ها و گرفتن وقت قبلی آن هم برای تماشای لباس و کیف و کفش را هم می‌توان به پای آ«کلاسآ» گذاشتن‌های معمول شرکت‌های شمال شهر گذاشت که از وقتی شنیده‌اند پزشک‌ها از چنین روشی نتیجه گرفته‌اند حالا بدشان نمی‌آید داستان منشی‌هایی که آقا یا خانم دکترشان تا شش ماه آینده وقت ندارد را در زمینهء پوشاک هم تجربه کنند اما با نزدیک شدن به اجسام و یا احتمالاً پرسیدن از قیت چند قلم از این اجناس علت این سیاست محافظه‌کارانه بیش‌تر خودش را نشان می‌هد. اولین مورد سوال کفشی با مارک  گوچی است. آقای راهنما سری به برچسب قیمت آن می‌زند آ«320 یورو یعنی یک چیزی حدود 350 یا 360 هزار تومان اما جنس‌اش فوق‌العاده است.آ»
به گمان این‌که اتفاقات عجیبی در بازار یورو به وجود آمده از خیر آن می‌گذریم و سراغ یک کفش مردانه می‌رویم. باز هم همان آقا لبخند می‌زند و به حسن انتخاب ما تبریک می‌گوید:آ«قیمتش چیزی در حدود یک‌هزار و 500 یوروست.آ» تا بخواهیم ماشین‌حساب ذهنی را برای تبدیل رقم به کار بیندازیم خودش جمله‌اش را تکمیل می‌کندآ» یک میلیون و 700 هزار تومان.کار ایتالیاست. آخرین مدل است و در سالن‌های مد هم به نمایش درآمد.آ»
آن‌ طرف‌تر دختر و پسر جوانی مشغول چانه‌زنی بر سر یک پالتو زنانه هستند.دختر اصرار دارد که دوست ندارد پسر را به زحمت و خرج بیندازد اما پسر هم با سماجت از او می‌خواهد که تعارف را کنار بگذارد و اگر پالتو را پسندیده، بگوید. مکالمه‌ها جالب است.آ«عزیزم. حالا که زمستون داره تموم می‌شه باشد برای سال بعدآ»
آ«نه، اصلاً ،هنوز دو ماه مونده. امسال جای خودش سال بعد هم جای خودشآ»
آ«آخه...آ»
آ«آخه بی‌آخه. این‌هم که قیمتش مناسبه.آ»
آ«روش نوشته چه‌قدر؟آ»
آ«فکر کنم یک میلیون و هشتصد هزار تا...آ»
با تعجب و حیرت پالتویی که قیمتش از نظر آن‌ها مناسب تشخیص داده شده و یک میلیون و هشتصد هزار تومان قیمت دارد را برانداز می‌کنم اما غیر از من یکی دیگر از راهنماهای شیک‌پوش فروشگاه هم این مکالمه را شنیده.او هم برای رفع سوءتفاهم خودش را وسط می‌اندازد:آ«ببخشید من جسارتاً یک توضیح بدهم قیمت این کار 18 میلیون تومان است نه یک میلیون و هشتصد، البته قابل شما را ندارد..)!(آ»
پسر باز هم خودش را از تنگ و تا نمی‌انداز و اصرار دارد که پولش برای او اهمیتی ندارد اما این‌بار زودتر در برابر تعارفات دخترک تسلیم می‌شود و پالتو 18 میلیون تومانی به مکان اولیه‌اش روی یکی از قفسه‌ها برمی‌گردد. کنجکاوی دیوانه کننده در مورد این پالتو که حداقل در ظاهر از  سیستم خنک کننده یا گرم‌کننده برخوردار نیست نه ایربگ دارد و نه هوش مصنوعی که با این قیمت نجومی مسیر را به صاحبش نشان دهد، باعث شد در مورد آن سوال کنم;آ«یکی از جدیدترین کارهایی است که در اروپا مد شده، تمامش پوست طبیعی است و با ضمانتنامه فروخته می‌شود.
راهنما که متوجه علاقه و کنجکاوی من شده و احتمالاً به این دلیل که قدرت و توانایی کلام خود را برای جلب مشتری و دادن اطلاعات به آن به رخ مدیران فروشگاه بکشد ناخودآگاه باب گفت‌وگو را بازمی‌کند و هر چه که لازم است در مورد این مرکز فروش که به گفتهء خود آن‌ها در تهران یا حتی ایران کم‌نظیر یا حتی بی‌نظیر است روی دایره می‌ریزد.جواب او در مورد این‌که چرا این فروشگاه در تبلیغاتش به هیچ آدرسی اشاره نمی‌کند و یا حتی تابلویی مقابل درب آن نصب نشده تا مشتریان گذری را جلب کند جواب قانع کننده‌ای است: آ«ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که هنوز پذیرش و هضم برخی از ارقام و قیمت‌های اجناس ما در آن ممکن نیست. ما دنبال مشتری‌های خاص هستیم که آن‌ها را هم داریم.آ» با تعجب می‌پرسم که آیا کسی هست که 18 میلیون تومان بابت یک پالتو بپردازد: آ«بله اگر نبود که ما این‌ها را نمی‌آوردیم. ما این‌جا کت و شلوار با مارک میلیونری داریم که زمانی شاه ایران فقط از این مارک لباس می‌پوشید اما حالا ما برای چند تا از مشتری‌هایمان از این کت و شلوار و پالتوها سفارش می‌دهیم تا برایمان بفرستند.آ»
آن‌ها حتی برای نحوهء عرضهء اجناس که در سالنی کوچک انجام می‌شود هم دلیل دارند: آ«این‌جا شاید یک هزارم از اجناس ما در معرض دید قرار دارند. نحوهء کار ما با مشتری‌ها به این شکل است که شما هر سبکی از کفش یا لباس را که بخواهید ما شما را به یکی از طبقات زیرین می‌بریم و آن‌جا انواع مدل‌ها را به شما عرضه می‌کنیم. مثلاً من همین امروز یک مشتری برای کفش داشتم و چون ما دو طبقه کلاً کفش داریم کار ما از ساعت چهار بعدازظهر شروع شد و بالاخره ساعت هشت شب ایشان یکی از کفش‌های ما را پسندید و خرید.آ»
از قرار معلوم و برخلاف تصور ما این تعداد مشتری‌ها کم هم نیستند، کسانی که برای یک دست کت و شلوار از 700 هزار تومان تا پنج میلیون تومان هزینه می‌کنند.کفش یک و نیم میلیونی می‌پوشند و سنجاق کروات را با دکمهء سر آستین کت ست می‌کنند، چکمهء سه میلیونی سفارش می‌دهند، آدرس و شمارهء تلفن خود را به این فروشگاه داده‌اند تا در صورت رویت هرگونه مد جدید هرچه سریع‌تر و قبل از دیگر رقبا آن‌ها را در جریان بگذارند تا برای مهمانی‌های آخر هفته بیش‌تر بتوانند فخرفروشی کنند.
 این فروشگاه در شمال شهر تهران مدعی است که پوشاکی به تن شما می‌کند که فقط مردان و زنان سرشناس دنیا مثل هنرپیشه‌ها یا ستاره‌های فوتبال می‌پوشند. لباس‌هایی که زمانی شاه ایران به تن می‌کرده است و حالا افراد زیادی در همین تهران در صف خرید آن هستند.
 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 85/12/14 :: ساعت 2:44 عصر )
»» مقام "رضا"...

هوالحق

سلام...

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست

قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی

*کتاب مصباح الهدی*

...

- حضرت موسی (ع) به شخصی برخورد کرد که کور و کر بود و دست و پا هم نداشت. به یک تکه گوشت شبیه تر

 بود تا انسان. از او پرسید حالت چطور است. یعنی دنیا و ربّت را چگونه می بینی. آن شخص در پاسخ موسی (ع)

گفت: کیست در این دنیا که حالش مثل من باشد؟ چشم ندارم، در نتیجه آنچه را خدا راضی نیست نمی بینم؛ گوش

ندارم، در نتیجه سخنی را که خدا دوست ندارد نمی شنوم؛ پا ندارم، در نتیجه به جایی که خدا راضی نیست نمی روم؛

 دست ندارم، در نتیجه کاری را که خدا نمی پسندد نمی کنم و کسی را که خدا نمی خواهد بزنم نمی زنم. پس در

همه ی عالم کسی که از خوبی حالش به من برسد نیست. موسی از معرفت و رضامندی و شاکر بودن او بسیار

متعجب شد. ما هم سعی کنیم کارهای خدا را با حسن ظن تعبیر خوب کنیم تا ان شاءالله به ارزش دادن ها و ندادن

های خدا پی ببریم. شکر حقیقی هر نعمت درک ارزش آن نعمت است.

    - به آنچه خدا به شما داده است شاد باشید و برای آنچه نداده غمناک نباشید.

    - خیر در آن چیزی است که خداوند برای ما پیش می آورد.

    - خلق بی خود به دنیا می آیند، بی خود در دنیا می مانند، بی خود از دنیا می روند، یعنی خودشان

    و موافقت ندارند. اگر صانع و مربی خود را بشناسند و به او اعتماد کنند و به فعلش رضایت دهند با خود در

    دنیا خواهند بود و با خود به آخرت خواهند رفت. یعنی خودشان پذیرای آنچه صانعشان با آنها می کند

    خواهند بود.

    - غم شب و شادی روز است. غم زلف سیاه است و شادی چهره ی سفید. غم آثار جلال است و شادی آثار

     جمال. زلف روی صورت را می پوشاند و موجب حفظ آن و زیبایی آن می شود. اوائل راه، همه روز را طالبند

     و خواستار شادی و بسط می باشند. اما بعدها معلوم نیست روز بهتر است یا شب، به نحوی که بعضی از

    عرفا فقر را بر غنا و بیماری را بر صحت و قبض را بر بسط ترجیح می دهند. اما اهل بیت اینگونه نیستند و

     هر کدام را که خدا برای آنها مقدر نماید همان را خواهانند.

             - آنچه که خدا برای انسان مقدر کرده و بریده است، چه دنیا باشد، چه آخرت باشد و چه هیچ یک از 

دو نباشد، بهترین چیز است.

             - این که امام رضا (ع) دست خالیش را توی دست ما بگذارد، یعنی خودش را به ما داده است و این،

ما کافی است، یعنی ما را قبول کند و به مقام رضا برساند که لا سخط بعد الرضا: بعد از رسیدن به مقام رضا دیگر

غضبی وجود ندارد.

            - رضا بالاتر از تسلیم و یقین است.

           - برای اینکه انسان رضای واقعی را بدست آورد، ابتدا باید رضای تصنعی برای خود بوجود آورد. خوبیها را

 هرچه به خود تلقین کنید، خوب است. چنان که ائمه (علیهم السلام) در مورد حلم فرمودند: ان لم تکن حلیماً

فتحلّم: اگر بردبار نیستی خودت را به بردباری بزن.

          - گاهی چند نفر دور هم بنشینند و یکی بگوید: خدا از لطف و مرحمت با ما چه کرده است! و دیگری

بگوید: نمی دانم در آینده از خوبی با ما چه می کند! شاید ملائکه شگفت زده شوند زیرا چنین چیزی خیلی کم دیده

اند که عده ای هستند که گله و شکایت ندارند و از حق تعالی راضیند.

         - غصه، گریه یا خنده، هر چه را داری به خدا نشان بده. سر جانماز چرا خنده ات را به خدا نشان نمی دهی و

 فقط اخم و غصه ات را ارائه می دهی؟ خنده ات را بیاور اینجا و اخمت را ببر به دنیا. گرچه به دنیا هم اخم نکن،

پیش زن و بچه ات روی خوش نشان بده...

 

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:51 صبح )
»» ای دوست برای دوست جان باید داد...

 

هو الحق

سلام

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست

قطره قطره شراب ناب یادگار حاج اسماعیل دولابی

کتاب مصباح الهدی

- خوبان مثل پدری هستند که بچه ی نافرمان و متخلفش را از خانه بیرون کرده است و به همه ی اقوام و آشنایان هم سپرده است که اگر به در خانه ی آنها رفت به منزل راهش ندهند. منتها خود پدر در داخل خانه پشت در، به انتظار بازگشت فرزندش ایستاده و آغوشش را گشوده تا وقتی فرزند بازگشت در آغوشش بگیرد. گاهی اوقات خدا و خوبان خدا با بعضی از دوستانشان این گونه رفتار می کنند و همه ی درها را به روی آنها می بندند تا به آنها بفهماند که جز پیش ایشان جایی نیست.

- دوستان اهل بیت وقتی در ابتلائات دنیا کمی گرم می شوند گناهانشان پاک می شود. در روایت است که بهره ی شیعیان از جهنم تبی است که می کنند. دوستان اهل بیت چون حساسترند از مصائب دنیا بیشتر اذیت می شوند.

- لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که براستی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.

- وقتی پدر و مادر از روی محبت لباس کثیف بچه را بیرون می آورند و او ا به حمام می برند و می شویند بچه گریه می کند. خدا هم وقتی با ابتلائات می خواهد بنده اش را پاک کند و لباس تمیز بر تن او کند او چون جاهل است گریه سر می دهد و ناله می کند.

- شب برای سالک خیلی خوب و نافع است. هر وقت غمناک شدی شب است. از شب و فقر و گرسنگی و مریضی و فرار نکن. دم هم نزن، که بهترین عبادت صوم و صمت است. دنیا شب است و قیامت روز و برزخ بین الطلوعین است. دنیا لیل است. لیله القدر یعنی قدر لیل دنیا را دانستن و از آن بهره بردن. در آن صورت نزدیکی های مطلع الفجرملائکه به عبد خدا نازل می شوند و به او سلام می کنند، چون محبت خدا، بلکه خود خدا می خواهد در آن قلب پا بگذارد.

- هر چه درد را آشکارتر کنی دوا دیرتر پیدا می شود. اگر با ادب بودی و چیزی نگفتی، شاید خدا خودش در را باز کند.

- خداوند فرمود: هر چی دیدی هیچ چی نگو، من هم هر چی دیدم هیچی نمی گم. یعنی تو در مصائب صابر باش و چیزی نگو، من هم در کوتاهی ها و خطاهایت چیزی نمی گویم.

- هر وقت غصه ای آمد بلافاصله سرت را به سجده بگذار که سبک می شوی. و من اللیل فاسجد.

- در زمانهای سابق بچه ها بازی ای می کردند به نام حمومک مورچه داره، بشین و پاشو خنده داره. دنیا همان حمومک است و هیچ کس ثابت و برای همیشه نمی تواند در آن بنشیند. امروز به آنها می گویند پشت فلان میز اداره یا دخل فلان ملک و خانه و بنشین، و فردا می گویند پاشو. این نشستن و بلند شدن هر دو خنده دارند. نکند وقتی گفتند بلند شو، محزون و غصه دار شوی. قرآن فرمود: لکیلا تأشوا علی ما فاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم: تا بر آنچه از دستتان می رود غصه دار و از آنچه به شما داده می شود خوشحال نشوید. امیرالمؤمنین (ع) هم فرمودند: زهد در بین همین دو جمله ی قرآن است

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:50 صبح )
»» عمر بگذشت...

 

هو المقصود

سلام

عمر بگذشت به بی حاصلی و بوالهوسی

                        ای پسر جام میم ده که به پیری برسی

                                               چه شکرهاست در این شهر که قانع شده اند

                                                                                          شاهبازان طریقت به مقام مگسی

                                                          دوش در خیل غلامان درش می رفتم

                              گفت ای عاشق بیچاره تو باری چه کسی

با دل خون شده چون نافه خوشش باید بود

                                   که مشکین جهان گشت به مشکین نفسی

                                                                    لمع البرق من الطّور و آنَست به

                                                                                                    فلعلّی لک آت بشهاب قبس

                                                             کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش

                               وه که بس بیخبر از غلغل چندین جرسی

بال بگشا و صفیر از شجر طوبی زن

                                   حیف باشد چو تو مرغی که اسیر قفسی

                                                                 تا چو مجمر نفسی دامن جانان گیرم

                                                                                       جان نهادیم بر آتش ز پی خوش نفسی

                                                       چند پوید به هوای تو ز هر سو حافظ

                        یسر الله طریقاً بک یا ملتمسی

"حضرت حافظ"

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:30 صبح )
»» یا علی مددی...

 

شخص با ایمان

کارهای خوبی را که انجام می دهد غرضش در هیچیک از آنها ریاکاری و به رخ این و آن کشیدن و خودنمایی

 نیست، و ضمنا هیچ اقدام خیری را به عنوان اینکه، شرم می کنم ، خجالت می کشم، رها نمی سازد.

آنطور نیست که موردی برای تذکر و یادآوری پیش آید و آن را با بی اعتنائی برگزار کند و یا کسی را نیازمند پند و

تذکر ببیند و بی تفاوت باشد، و او را به همان حال عیب و عقب ماندگی رها سازد،

در کارهای او مکر و دو رنگی دیده نمی شود، نه حریص است ( که علاوه بر حق خود نظر به حق دیگران نیز

داشته باشد) نه در برابر نا ملایمات بی تاب است. و نه زورگویی می کند.

لاف زن نیست، و دوست ندارد خوبی دیگران را به او نسبت دهند .

زندگی را سخت نمی گیرد و با رعایت قیدهای زائد زندگی خود و دیگران را به رنج و تعب

نمی اندازد.

نه متکبر و خودخواه و خود فروش است، و نه حیله گر و مکار، عذر تراش و مکار نیست،

دنبال گیر در پی کشف نقطه های ضعف و اسرار این و آن نیست، جز به راست سخن نمی گوید،

زندگی و پوشاک او با رعایت اقتصاد و میانه روی است، خود را بی باکانه به خطر حتی گرفتار نمی سازد ( بدون

آنکه اثری مناسب داشته باشد) ،

پرده دری نمی کند، خود خواهی و زورگوئی در کارش نیست

تعریف و تملق گوش او را نوازش نمی دهد تا خودخواهی او تحریک شود و به لغزش و خطا و تبعیض گرفتار شود.

برای ارضای خود خواهی در صدد انتقام بر نمی آید.

در مورد خیر ساکت نمی نشیند که این سکوت خود را هم فخری برای خود بشمارد (اگر وظیفه ی انسانی او این بود

 که یاد آوریهائی به خیر عموم نماید برای ارضای هوای نفس یا خوش آمد این و آن سکوت نمی کند.)

غرض او از سخن گفتن زور گوئی و فخر فروشی و تحمیل به دیگران نیست.

در برابر گفتار این و آن و داوریهای سطحی بی دانشان که او را نمی شناسند مغرور نمی شود، و از تعریف آنان

نمی خورد، چنانچه از تکذیب آنان نیز دلسرد نمی گردد،

در داوری او نقصی دیده نمی شود، زیرا بدون بررسی کامل، داوری نمی کند و رأی نمی دهد،

در اظهار نظر کردن او سستی و ملاحظه کاری وجود ندارد، طمع قلب او را بی طاقت و گرفتار نمی سازد

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:29 صبح )
»» هو الواحد...

 

هو الواحد

سلام...

تا بنده ز خود فانی مطلق نشود

توحید بنزد او محقق نشود

توحید حلول نیست نابودن توست

ورنه بگزاف باطلی حق نشود

"حضرت مولانا"

یا علی مددی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:28 صبح )
»» هوالصبور...


هوالصبور

سلام...

در روزگاران کهن پیرمردروستازاده‌ای بودکه یک پسرویک اسب داشت


روزی اسب پیرمردفرارکردوهمه همسایگان برای دلداری به خانه‌اش

آمدندوگفتندعجب شانس بدی داری


پیرمردگفت:ازکجامیدانیدکه این‌بدشانسیه؟


همه‌باتعجب‌گفتند:خب توهمین یک اسب راداشتی‌ معلومه که بایدناراحت


هنوزیک‌هفته ازاین ماجرانگذشته بودکه اسب پیرمردبا20اسب وحشی به خانه برگشت


این‌بارهمه همسایگان برای‌تبریک به خانه‌اش آمدندوگفتند:عجب اقبال بلندی داشتی

ویرمرداین بارگفت:ازکجامیدانیدکه این ازخوش شانسی منه؟


فردای آن روزپسرپیرمردهنگام سواری درمییان اسبهای وحشی زمین خوردوپایش شکست


دوباره همسایگان برای دلداری به خانه‌اش آمدندوگفتندعجب شانس بدی داری


این بارهم پیرمردگفت:ازکجامیدانیدکه این‌بدشانسیه؟من ناراحت نیستم


چندتاازهمسایه هاباعصبانیت گفتند:توهمین یک پسرراداشتی پیرمرداحمق کودن


چندروزبعدنیروهای دولتی برای سربازگیری به روستاآمدندوهمه‌جوانان سالم راباخود

بردندبه سرزمینی دوربرای جنگ


این‌بارهمه همسایگان برای‌تبریک به خانه‌اش آمدندوگفتند:....واین بارهم

پیرمردگفت:...و


<<اندرومتیوس>>


آیامااین صلاحیت راداریم که بگوییم چه اتفاقی به سودماوچه رویدادی به زیان ماست؟


خداجزنیکی برای ماچیزی نمی‌خواهدپس چرادرمقابل رویدادهاغمگین میشویم و

شکایت میکنیم؟


کسی‌که‌باتمام‌وجودخودراتسلیم‌ خداکندنمیترسدوغمگین‌نخواهدشد<<سوره‌بقره>>ا

در هر حال خدا را شکر کنیم وحتی درسخت ترین مشکلات خداراشاکرباشیم

یاحق



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 85/12/9 :: ساعت 10:27 صبح )
<      1   2   3   4   5   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 139
>> بازدید دیروز: 651
>> مجموع بازدیدها: 1356695
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب