اشاره
اگر در جست وجوی راهی برای خوب زیستن و به دنبال الگوی کامل در زندگی خود هستیم، عِطر کلمات بزرگ بانوی جهانیان حضرت زهرا(س) جان ها را معطر ساخته و گوهرهای درخشندة کوثر قرآن، روح و روانمان را صیقل داده و برای چگونه زیستنمان دستورالعمل های وحی گونه ای در اختیار می گذارد.
باید باور داشت که با داشتن منابع روایی و آثار ارزندة اهل بیت((ع)) نباید از تهاجم فرهنگی دشمن هراس داشته باشیم. اگر بیدار شویم و به نسخه های شفابخش پیام آوران زندگی عمل کنیم، به ارزش های خویش بازگشته و بهترین و راهبردی ترین سبک زندگی را به جهانیان ارائه خواهیم کرد.
در این نوشتار سعی شده تا اذهان و وجدان های بیدار را با عطر گل های همیشه معطر بوستان فاطمی معطر کنیم تا شاید به خود آییم و راه و رسم زندگی مان را بازسازی کنیم.[1]
مشورت در ازدواج
از نمونه های بارز احترام و تکریم فرزندان، مورد مشورت قرار دادن آنان از اوایل نوجوانی است. این گونه توجه و عنایت به فرزندان، اندیشه و تفکر آنان را بارور می سازد و استعدادهای عقلی نهفته در وجودشان را به سوی خلاقیت و نوآوری عملی و استقلال فکری و نظر دادن در مسائل مختلف سوق می دهد. مشورت با فرزندان در مسائل گوناگون زندگی و خانوادگی و نظرخواهی از آنان در مباحث علمی و اجتماعی، به تدریج توانایی های بالقوه آنان را آشکار می سازد و فرزندان را در اداره زندگی خود در آینده، آگاه و توانمند می گرداند. حاکمیت اصل مشورت در خانواده، فرزندان را نیز بر آن می دارد تا در امور مهم خود نظر والدین را جویا شده و در حساس ترین لحظات و شدائد زندگی راه درست را تشخیص دهند. یکی از مهم ترین امور که باید با اصل مشورت صورت گیرد، انتخاب همسر است. والدین باید نظر فرزندشان را درباره همسر آینده اش جویا شوند؛ به ویژه در مورد دختران تأکید بیشتری شده که نظر آنان خواسته شود.
مشورت دادن پدر به دختر برای این است که دختر بتواند آگاهانه همسر ایده آل خود را انتخاب کند. رعایت این اصل تربیتی ـ روانی، از مواردی است که اسلام اهمیت بسیاری بدان داده و والدین را در امر خطیر ازدواج به مشورت و رضایتمندی دختران تشویق کرده است.
پیامبر اکرم(ص) ضمن طرح خواستگاری امیرمؤمنان(ع) به حضرت زهرا(س) نظر ایشان را خواستار شد و حضرت زهرا(س) با احترام به پدر خود فرمود: «نظر شما چه می باشد؟» پیامبر(ص) فرمود: «أذِنَ اللهُ فیهِ مِنَ السَّمَاء؛ خداوند از آسمان اجازه داده است». حضرت زهرا(س) در حالی که تبسم می کرد، فرمود: «رَضِیتُ بِمَا رَضِی اللهُ لِی وَ رَسُولِه؛ خشنودم به آن چه که خدا و پیامبر او برای من رضایت دادند».[2]
از این گفت وگو مسئله قابل توجه مشورت نمودن حضرت زهرا(س) با پدر بزرگوار خود به چشم می خورد، که این فرایند با احترام و ادبی مثال زدنی صورت گرفته است. مشورت دادن به فرزندان در مسائل مختلف زندگی با رعایت اصول مشاوره، اهمیت به سزایی دارد و در مقابل احترام و برخورد مناسب فرزندان با افکار و آرای والدین خود، از درجة اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا دختران و پسران باید بدانند که والدین به عنوان مربیان دلسوز، سعادت و خوشبختی آنان را در نظر می گیرند و آنان نباید در امر ازدواج نظرات آن ها را نادیده بگیرند؛ هم چنان که حضرت زهرا(س) در برابر پیشنهاد پدر بزرگوار خود می فرماید: «یا رَسُولَ الله أنتَ أولَی بمَا تَرَی؛ ای رسول خدا! شما از من سزاوارتری که اظهار نظر کنی».[3]
معیار انتخاب همسر
مهم ترین عاملی که پس از انگیزه ازدواج، توجه جوانان را به خود معطوف می کند، معیارهای انتخاب همسر است. چنان چه نسل جوان بتواند به درستی تأثیر هر یک از معیارها را در زندگی مشترک، تحلیل نموده و حد و اندازه واقعی میزان های همسرگزینی را تعریف و تبیین کند، ضریب خطای زندگی را کاهش می دهد. انتخاب همسر مناسب، سعادت و خوشبختی زندگی را به ارمغان می آورد. ازدواج در منطق قرآن زمینه ساز ایجاد آرامش بخش ترین رابطه ها و آغازگر زندگی همراه با مودت و رحمت است. خداوند متعال کارکرد این سنت نبوی(ص) را چنین تبیین می فرماید: «و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میان تان مودت و رحمت قرار داد؛ در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکر می کنند».[4] این آرامش هنگامی حاصل می شود که همسران کفو یکدیگر باشند.
بسیاری از افراد در مسئله ازدواج بدون در نظر گرفتن هم فکری و هماهنگی و توافق روحی میان مرد و زن، دنبال ثروت و شهرت و عناوین موهوم و ظاهر فریبنده می روند و ارزش های معنوی و روحی را نادیده می گیرند و مصالح واقعی خود را زیر پا می گذارند. چنین ازدواج هایی آینده تاریک و اسف انگیزی خواهند داشت؛ زیرا تضاد عمیق فکری و روحی، زن و مرد را مانند دو قطب مخالف رو به روی هم قرار می دهد و روز به روز شکاف و اختلاف طرفین را عمیق تر و دامنه دارتر کرده و در روابط آنان یک نوع هرج و مرج و ناهماهنگی پدید می آورد.
حضرت زهرا(س) در شرایطی به خواستگاری امام علی(ع) پاسخ مثبت داد که حضرت نه سرمایه ای داشت و نه باغ و زمین و اموالی فراهم آورده بود. حضرت فاطمه(س) تنها به ارزش های الهی و معنوی امام توجه داشتند. از این رو زنان قریش نسبت به این مسئله به سرزنش حضرت پرداختند. حضرت زهرا(س) به پیامبر(ص) شکوه کرد و فرمود: «... قُلنَ لِی زَوَّجَک رسول الله مِن فَقیرٍ لاَ مالَ لَهُ؛ ای رسول خدا! زنان قریش مرا سرزنش می کنند و می گویند پیامبر تو را همسر کسی قرار داد که سرمایه ای ندارد و فقیر است».[5] شکوة حضرت از عدم شناخت و معرفت زنان قریش بود. این مسائل هیچ گاه ایشان را در انتخاب درست خود منحرف نکرد.
نظر اسلام در تشکیل خانواده به ثروت و شهرت و ظاهر آراسته و امور مادی نیست؛ بلکه ازدواج را بر محور ایمان و فضیلت و عفت و پاکدامنی قرار داده و به صفات و مزایای روحی، پاکی نفس و پرهیزکاری زن و مرد توجه خاص دارد.
مهریه آسمانی
در امر ازدواج، یک حادثه و پیوند آسمانی اتفاق می افتد، نه یک معامله مادی و مهریه یک سنت اسلامی و الهی است و باید در تعیین آن جنبه معنوی ازدواج بر جنبه مادی غلبه پیدا کند. آن چه که قوام زندگی را تشکیل می دهد، باورهای دینی، اخلاق و رفتار طرفین است، نه مقدار مهریه و جهیزیه.
پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برای دختر مکرمة خودش مجلس عروسی گرفت و با اینکه تقریباً از خانواده های ثروتمند قریش محسوب می شد، ولی مهریة بهترین دختران عالم، حضرت صدیقة طاهره(س) را مَهر السُّنة قرار داد؛ مهریة کمی که تنها گویای صداق، مهر و وفای ایشان بود؛ مهریه ای که حاکی از پیوند آسمانی دو وجود مطهر بود.
حضرت زهرا(س) از پدر خود خواسته بود که: «یا رسول الله إنَّ بَناتَ النّاس یتَزَوَّجْنَ بالدّارهِم فَمَا الْفَرْقُ بینی و بَینهُنَّ أسئلُک أنْ تَرُدَّها وَ تَدعُوا اللهَ أنْ یجعَلَ مَهری ألشّفاعَةَ فِی عُصاةِ أمَّتِک؛ ای پیامبر خدا همانا دختران مردم در ازدواج خود درهم و دینار را مهریه خود قرار می دهند، پس فرق من با آن ها چیست؟ از تو می خواهم درهم و دینار مهریة من قرار ندهی؛ بلکه از خدا بخواهی تا مهریة مرا شفاعت کردن از گنهکاران امت اسلامی قرا دهد».[6]
حالات معنوی در شب ازدواج
از دیدگاه برخی شادی کردن و شاد بودن، تنها به وسیله کارهایی محقق می شود که از نظر اسلام حرام و ممنوع است؛ مثل موسیقی مبتذل، رقص مختلط، استفاده از نوشیدنی های حرام و...؛ اما باید به این نکته توجه داشت که اگر ما برای شاد بودن و شادمانی، معنای وسیع تری در نظر بگیریم و در به کار بردن روش های شادی بخش، به جای راه های ممنوع، از راه های مجاز استفاده کنیم، نه تنها شادی ما عمیق تر خواهد بود؛ بلکه از دوام بیشتری هم برخوردار می شود. ارمغان دین برای بشر، بهجت و سرور به معنای واقعی و عمیق آن می باشد. دین هم بشر را با شادی واقعی آشنا کرده و هم راه رسیدن به آن و بهره مندی کامل از آن را پیش روی او نهاده است. لذت و خوشی تنها با عوامل مادی به دست نمی آید و عوامل معنوی نیز در ایجاد شادی مؤثرند. شادمانی واقعی در نزدیک شدن به هدف والای آفرینش و آراسته شدن به خصلت های انسانی و الهی است.
شادی و سرور در آغازین لحظات شروع یک زندگی جدید برای هر زن و مردی، به جای آلوده شدن به انواع گناه، می تواند از این جنس باشد و آدمی را بیش از پیش به خدا نزدیک کند. با نگاهی به حالات و گفتار حضرت زهرا(س) در لحظه های ابتدایی زندگی خود با همسرش، عمق نگاه الهی حضرت به این مسائل را می توان به دست آورد؛ وقتی در شب ازدواج، حضرت علی(ع) حضرت زهرا(س) را نگران و گریان می بیند و علت را جویا می شود، حضرت در پاسخ می فرماید: «تَفَکرتُ فِی حَالی و أمْری عِندَ ذَهابِ عُمرِی و نُزُولی فِی قَبرِی فَشَبَّهتُ دُخُولی فِی فِراشِی بِمَنزِلِی کدُخُولِی إلَی لَحَدِی وَ قَبرِی فَأُشِدُک اللهَ إنْ قُمتَ إلی الصَّلاةِ فَنَعبُدُ اللهَ تَعالَی هَذِه اللَّیلَةُ...؛ در پیرامون حال و رفتار خویش فکر کردم، به یاد پایان عمر خویش و منزلگاه دیگر به نام قبر افتادم که امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت؛ در این آغازین لحظه های زندگی تو را به خدا سوگند می دهم بیا به نماز بایستیم تا با هم در این شب خدا را عبادت کنیم».[7]
قناعت
انسان اصالتاً موجودی اجتماعی است و حیات و زندگی پویای آدمی در گروی روابط مؤثر، مفید و متقابل با دیگران است. روابط درون خانوادگی از اهمیت و حساسیت فوق العاده ای برخوردار است. بدیهی است برقراری و حفظ و استمرار روابط خوشایند و هدایتگر بین اعضای خانواده ـ این کانون همیشه مقدس ـ از بیشترین اهمیت برخوردار است. هر اندازه روابط همسران صادقانه تر، محترمانه تر، کریمانه تر و تعالی بخش باشد، زمینه بهداشت روان، سلامت فکر، رضایتمندی و آرامش خاطر بیشتر فراهم می گردد. محور رابطه زن و شوهر که در اندیشه اداره و ادامه یک زندگی پویا، مولد و پربرکت هستند، همدلی و یکرنگی، صبوری و خویشتنداری و گذشت و ایثار است. رابطه زن و شوهر موفق به گونه ای است که در آن زبان تهدید، تنبیه و تخریب شخصیت جایی ندارد؛ هرچه هست، زبان صداقت، صمیمیت و محبت، عدالت و ایثار و احسان، شکر و سپاس و تأیید و تکریم است. زن و شوهر فهیم، بصیر و موفق آنانی هستند که در پیوندها و ارتباطات خانوادگی بیش از هر چیز به آرامش روانی، آسودگی خاطر و احساس امنیت همدیگر می اندیشند. نمونه بارز این رفتار را می توان در زندگی بانوی بزرگ اسلام، صدیقه کبری(س) دید؛ آنجا که خطاب به امیرالمؤمنین(ع) می فرماید: «یا أباالحَسن! إنّی لأستَحیی مِن إلهی أن أکلِّفَ نَفسَک مالاَ تَقدِرَ عَلَیه؛ ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا می کنم که چیزی را که تو بر آن توان و قدرت نداری، از تو درخواست نمایم».[8]
در نظر گرفتن قدرت مالی همسر و عدم زیاده خواهی، از نکات مهمی است که در سعادت و آرامش خانواده، نقش به سزایی دارد. در زندگی باید به حد کفایت و در حد لازم قناعت کرد و از روی عقیده، ایمان و با عشق در زندگی به یک حدی قانع بود.[9]
تقسیم کار
خداوند، زن و شوهر را مکمل یکدیگر قرار داده و متناسب با نیازهای گوناگون میدان زندگی، متفاوت آفریده است. در شکل گیری یک خانواده موفق و یک زندگی شیرین «هنر تقسیم کار» از اهمیت بالایی برخوردار است. باید هر یک باری را متناسب با توانایی خویش بردارند و ضمن اهمیت دادن به نقش خویش، به اهمیت و حساسیت نقش طرف مقابل هم ایمان داشته باشند و کاری را که به عهده می گیرند، با تمام توان خود و با سلیقه فراوان انجام دهند و هم زمان با همتای خود در تحقق نقش خاص او هم فکری و همکاری نمایند.
حضرت زهرا(س) هیچ گاه از این اصل مهم غافل نبود؛ چنان که در مشورت با پیامبر(ص) در امور خانه و خانه داری و تقاضای ایشان از پیامبر(ص) برای تقسیم کار، از جمله تدابیری بود که برای آرامش و نظم خانه اندیشیده بود. برای این منظور، پیامبر اکرم(ص) جهت انجام امور منزل تقسیم کاری را پیشنهاد دادند؛ و این تقسیم بندی آن گونه بود که سبب خشنودی حضرت زهرا(س) شد: «فَلا یعلَمُ مَا دَاخَلَنی مِنَ السُّرور إلاّ اللهُ بإکفائی رَسُولُ الله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛ جز خدا کسی نمی داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا(ص) مرا از انجام کارهایی که مربوط به مردان است، بازداشت».[10]
در تقسیم بندی پیامبر(ص)، کارهای منزل به حضرت زهرا(س) و کارهای بیرون به حضرت علی(ع) واگذار شد. خوشحالی حضرت از این تقسیم بندی و اعلام کفایت این کار برای ایشان، بیانگر این نکته است که کارهای منزل برای زنان در اولویت است و ضرورتی برای زنان نیست که در بیرون از منزل به کار مشغول شوند.
این تقسیم بندی به گونة دیگری از سلمان فارسی روایت شده است: «فاطمه زهرا(س) را در حالی که با آسیاب دستی گندم آرد می کرد، مشاهده کردم. عرض کردم: شما خدمتکار دارید. کار منزل را به ایشان واگذار کنید. حضرت در جواب فرمود: «أوصَانی رَسُولُ اللهِ أن تَکونَ الخَدِمَةُ لَهَا یوماً وَ لِی یوماً فَکانَ أمسِ یومَ خِدمَتِها وَالیومُ یومَ خِدمَتی؛ رسول خدا به من سفارش کرد کارهای خانه را با فضه تقسیم کنم؛ یک روز او کار کند و روز دیگر من. دیروز نوبت او بود و امروز نوبت من».[11]
نزدیکی به خدا
اگر از شما سؤال شود: در کدام لحظه زن به خدا نزدیک تر است؛ چه پاسخی دارید؟ شاید پاسخ های مختلفی ذهن شما را مشغول کند. در جواب به این سؤال شنیدن این جریان خالی از لطف نیست.
همین سؤال را پیامبر اکرم(ص) از یاران خود پرسید. پاسخ مناسبی مطرح نشد، تا اینکه حضرت زهرا(س) سؤال پدر را شنید و پاسخ داد: «أدنی مَا تَکونُ مِن ربِّها أنْ تَلْزَمَ قَعْرَ بَیتِهَا؛ آن لحظه ای که زن در خانه می ماند [و به امور زندگی و تربیت فرزند می پردازد] به خدا نزدیک تر است».[12]
تقرب و نزدیکی به خدا از راه های گوناگون میسر است که حضرت(س) به یکی از آن ها در این حدیث اشاره فرمود. اگر انسان در همة مراحل زندگی و در تمام حرکات و سکنات خود به خداوند جل جلاله توجه پیدا کند و به معنای آیه ((وَما خَلَقْتُ الجِنَّ وَالإنسَ إلاّ لِیعبُدون)) [13]؛ «جن و انسان را نیافریدیم مگر اینکه مرا بپرستند»، معرفت و آگاهی داشته باشد، همواره در همة لحظات زندگی، خود را برای اطاعت اوامر خدا آماده می کند و چون خداوند را ذاتاً مستحق عبادت کردن می داند، تنها او را پرستش می کند. از این رو در تمام سکنات و حرکات زندگی خود از جمله تربیت فرزند و مدیریت امور خانه و زندگی خود، همواره از یاد خدا غافل نخواهد شد و زندگی دنیایی خود را در مسیر آخرت و وسیلة تقرب به پروردگار قرار خواهد داد. به فرمودة پیامبر بزرگ اسلام(ص) «نِعمَ العَوْنُ عَلی تَقوی اللهِ الغِنی[14]؛ مال و ثروت چه کمک خوبی برای تقوا و پرهیزگاری است».
شیوه تربیت گفتاری
((وَقُلْ لِعِبادی یقُولوا الّتی هِی أحْسَن))[15]؛ «به بندگان من بگو: بهترین سخن ها را بگویید».
مقتضای عقل ایجاب می کند که انسان در روابط اجتماعی خود، سنجیده، نیکو و با مهر و صفا برخورد کند. سخن نیکو و زیبا همراه با محبت، آثار اجتماعی بسیاری دارد و از آن جا که خانواده، مقدس ترین و اصیل ترین رکن جامعه به شمار می رود، این مسئله از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
انس و الفت، همدلی و همزبانی که پیامد آن آرامش و مهربانی است، سنگ بنای تشکیل خانواده به شمار می رود. گفت وگوی صمیمانة افراد خانواده با یکدیگر و ابراز محبت به هم، ضمن قوام کانون خانواده، نشاط و طراوت اعضای آن را تأمین می نماید.
پدر و مادری که به فضایل اخلاقی آراسته باشند و حالات ارزشی و معنوی را به اشکال گوناگون در خود شکوفا ساخته باشند، قطعاً در تربیت فرزندان خود موفق تر خواهند بود. بیان ارزش های وجودی افراد خانواده با کلماتی زیبا و دلنشین، هم انس و الفت طرفین را پایدارتر نموده و هم در الگوسازی مناسب برای فرزندان مؤثر است.
حضرت زهرا(س) در شناساندن بزرگی مقام و مرتبت همسر و مولای خود حضرت علی(ع)، در اشعاری می فرماید:
ـ افتخار و عزت والا، از آنِ ما شد و ما در میان فرزندان «عدنان» سربلند شدیم.
ـ تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همة آفریده ها والاتر شدی و جنّ و انس از عظمت تو عقب ماندند.
ـ منظورم «علی» است، بهترین کسی که گام بر خاک نهاده است، بزرگوار و دارای احسان و نیکی.
ـ والایی های اخلاقی و بزرگی ها از آن اوست، تا آن گاه که مرغان بر شاخه ها به ترنم مشغولند.
این اشعار از نگاه عمیق حضرت(س) به همسر بزرگوار خود حکایت می کند؛ به طوری که این مهم، در اشعاری که برای فرزندان خود می خواند کاملاً مشهود است. برای مثال وقتی که با امام حسن(ع) بازی می کرد، با ایشان این گونه زمزمه می نمود:
أشبِه أباک یا حَسَنُ وَاخَلعْ عَن الحَقِّ الرَّسَنَ
وَاعـبُدْ إلهاً ذالمِنَنِ وَلا تُـوالِ ذَاالإحَنْ[16]
حسن جان مانند پدرت(علی) باش و ریسمان را از گردن حق بردار، خدای احسان کننده را پرستش کن و با افراد دشمن و کینه توز دوستی مکن. حضرت زهرا(س) از کودکی در گوش فرزندان خود شیوه های حق طلبی، خداپرستی و آزادگی را زمزمه می کرد و آن ها را برای برپایی دین حق آماده می نمود. جزئیات شیوه های تربیتی این بزرگوار خط روشنی را برای مادران امروز ما ترسیم می کند تا چگونه فرزندان قوی و با اراده ای تربیت کنند.
خوشرویی
در روابط اجتماعی و خانوادگی، خوشرویی و حسن برخورد یکی از رموز موفقیت افراد به شمار می رود. نبی مکرم اسلام حضرت محمد(ص) یکی از اهداف بعثت خود را مکارم اخلاق، و رفتار نیکو و با کرامت اعلام نمود و فرمود: «بُعِثتُ لأتَمِّمَ مَکارِمَ الأخلاق».[17] این سخن اهمیت مسئله را بیان می کند. در بستر حاکمیت کرامت های اخلاقی، نهال توحید و رسالت و امامت به بهترین شکلی به ثمر می نشیند و آحاد ملت راه تکامل و سعادت را بر می گزینند.
حضرت زهرا(س) در آموزه های اخلاقی خود، به عنوان الگویی نمونه در روابط اجتماعی، راهکاری عملی و نکتة ظریفی را بیان می فرماید: «بِشرٌ فی وجه المؤمِنِ یوجِبُ لصاحِبِه الجَنَّةَ وَ بِشرٌ فی وَجهِ المُعَانِدِ المُعادی یقِی صاحِبَه عَذابَ النّار؛ پاداش خوشرویی در برابر مؤمن بهشت است و خوشرویی با دشمن انسان های ستیزه جو، انسان را از عذاب آتش باز می دارد».[18]
خوشرویی در محیط خانه، و در برخورد با همسر و فرزندان سخت ترین و بدترین معضلات خانوادگی را در مسیر صحیح خود، و آغوش گرم خانواده را بهترین مأمن افراد قرار می دهد.
شاید باید علت بیشتر مشکلات اجتماعی امروز را، گم شدن پازل مکارم اخلاقِ همگانی دانست. وقتی ارزش های اخلاقی، از جمله مهر و صفا و مهربانی در جامعه کم رنگ شد، انسان ها کم ظرفیت، کم طاقت و غیرقابل تحمل می شوند. در صورتی که در بیشتر مواقع با خمیرمایه خوشرویی، می توان به راحتی مسائل را حل و فصل نمود و جامعه را با آرامش و امنیت، بیمه کرد.
واگذاری امور به خداوند در مصائب
یکی از ویژگی های مسلمان مؤمن، توکل بر خداوند قادر است؛ زیرا شخص با ایمان، یقین دارد که خداوند، عالم، قادر، مهربان و... است، از این رو خود و امور خود را به خدا واگذار می کند و در تمام شئون زندگی بر او توکل می کند. بدین سبب تمام پیامبران، خود از متوکلین راستین بوده اند.
کسی که به خدا توکل می کند، تمامی امور را به صاحب واقعی واگذار می کند و انسان متوکل یعنی بریده از تمام آرزوهای خود و جدا از خلق و پیوسته به خالق. اگر شخصی در این دنیا به خداوند اتکا داشته و اعتمادش به او باشد و بداند که در تمام جهان غیر از خالق هستی مؤثری نیست و اوست که سبب ساز است و اسباب را فراهم می سازد، هیچ مشکلی نمی تواند او را از پای درآورد.
وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر شهادت فرزندی که در شکم حضرت زهرا(س) بود به ایشان داد حضرت فاطمه(س) پرسید: ای پدر! چه کسی فرزندم، نور چشمم و میوة دلم را شهید می کند؟ پیامبر فرمود: دخترم این فرزند تو حسین(ع) است و نُه امام معصوم از او پدید می آیند که عامل تداوم و بقای دین خدا می باشند... و بدترین افراد امت من او را شهید می کنند. در پاسخ حضرت زهرا(س) گفت: «یا أبَةَ سَلَّمْتُ وَ رَضیتُ و تَوَکلْتُ عَلَی الله؛ ای پدر در برابر خواسته های خدا تسلیم و راضی ام و به خدا توکل کرده ام».[19]
نحوه گفتمان در اوج خشم و ناراحتی
خداوند متعال یکی از مهم ترین ویژگی های انسان های الهی و پارسا پیشه را، کظم غیض و عفو از مردم می شمارد و می فرماید: ((الّذینَ ینْفِقُونَ فِی السّرّاءِ وَ الضّرّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیظَ وَ الْعافینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یحِبّ الْمُحْسِنینَ))[20] کظم غیظ در لغت به معنای بستن سر مشکی است که از آب پر شده باشد و به طور کنایه در مورد کسانی که از خشم و غضب پر می شوند و از اعمال آن خودداری می نمایند، به کار می رود. غیظ به معنی شدت غضب و حالت برافروختگی و هیجان فوق العاده روحی است که از بعد از مشاهده ناملایمات به انسان دست می دهد.[21]
در تاریخ اسلام به نوع برخورد و رفتار حضرت زهرا(س) در برابر دشمنان اسلام و ولایت به طور مفصل پرداخته شده است. از جملة این برخوردها حادثة ناگوار یورش به خانه حضرت توسط خلیفة دوم و جمعی از خدا بی خبران است که برای بردن حضرت علی(ع) جهت بیعت کردن با خلیفة اول صورت گرفت. سخنان آتشین حضرت(س) در برابر مهاجمان از نکات بسیار مهم و درس آموزی برخوردار است، از جمله اینکه حضرت(س) می فرماید:
«أمَا وَاللهِ یابن الخَطّابِ لَولا أنّی أکرَهُ أن یصیبَ البَلاءُ مَن لاذَنبَ لَهُ لَعَلِمْتَ أنّی سَأُقسِمُ عَلی اللهِ ثُمَّ أجِدُهُ سَریعَ الإجابَةِ؛ سوگند به خدا ای پسر خطاب، چون کراهت دارم که بی گناهان دچار بلا و گرفتاری شوند، دست از نفرین برمی دارم؛ اگر چنین نبود، هر آینه می دانستی که سوگند و نفرین من به سرعت تحقق می یافت و عذاب خدا فرو می بارید».[22]
حضرت با جامع نگری ای که داشتند و با توجه به احوال تمام اقشار مردم در بدترین شرایط حاضر نشدند سخنی بگویند که نتیجة آن به سایر مردم اثر کند و همه به عذاب و گرفتاری دچار شوند.
آنچه برای زنان نیکوست
براساس فرهنگ اسلامی، انسان موجودی است که برای رسیدن به کمال و معنویت خلق شده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسی و توجه به هر یک از آن ها در حد نیاز طبیعی، سبب شکوفایی همه استعدادهای انسان شده و او را به سوی کمال سوق داده است. پوشش مناسب برای زن و مرد، عامل مهمی در تعدیل و تنظیم این غریزه است. اسلام می خواهد انواع التذاذهای جنسی به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها برای کار و فعالیت باشد، برخلاف سیستم غربی که حضور در جامعه را با لذت جویی جنسی به هم می آمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسی را به هم می ریزد. اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و برای تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است؛ زیرا بی بند و باری در پوشش به معنای عدم ضابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسی است که آثار شوم آن بر کسی پوشیده نیست. در قاموس دین، حجاب صرفاً به رعایت پوششِ فیزیکی بدن، تقلیل نمی یابد بلکه حجابِ نگاه، رفتار، گفتار و... را نیز در بر می گیرد؛ به طور مثال امام علی(ع) می فرماید: خدمت پیامبر گرامی(ص) بودیم آن حضرت پرسید: چه چیزی برای زنان نیکو و رواست؟ حضرت فاطمه(س) پاسخ دادند: «خیرٌ للِنّساء أنْ لایرینَ الرّجالَ وَلا یراهُنَّ الرّجالُ؛ آن چه برای زنان نیکوست، اینکه [بدون ضرورت] مردان نامحرم را نبیند و نامحرمان نیز او را ننگرند».[23] پاسخ حضرت زهرا(س) در این گفت وگو به حساس ترین مسئله رابطة اجتماعی اشاره کرده است؛ زیرا رعایت این مهم، مصونیت اجتماعی و سلامت روان جمعی را دچار آسیب نمی کند.
وصیت به ازدواج حضرت علی(ع)
یکی از مسائلی که اسلام به آن اهمیت می دهد، مسئله وصیت کردن است. اینکه انسان تمام زوایای زندگی شخصی و خانوادگی خود را هنگام وصیت کردن در نظر بگیرد، امر بسیار مهم و از نکات ظریف زندگی است. توجه به تربیت صحیح فرزندان بعد از رحلت و نیاز فطری و غریزی همسر در ازدواج مجدد به صورت جدی، از مسائلی است که معمولاً در زندگی ما مورد غفلت واقع می شود. حضرت زهرا(س) در وصیت خود به امام علی(ع) سفارش می کند که «ازدواج کرده و با فردی ازدواج کند که نسبت به فرزندان ایشان مهربان تر باشد».[24]
با نگاهی گذرا به تاریخ شکوهمند انقلاب اسلامی باید اذعان داشت که امروز مسمومیت فرهنگی و افول ارزش مداری در زندگی های روزمره نگران کننده است.
توطئه های دشمنان با همة آزارها و رنج هایش نمی تواند در ملتی که در آن روح جمعی و سبک زندگی معطوف به گذشت، ایثار، عزت، قناعت، شجاعت، کوشندگی و مجاهدت رسوخ کرده، اثر کند؛ زیرا این سبک زندگی ملت را برقرار و پایدار نگاه می دارد. اما اگر قرار باشد همین سبک زندگی در عافیت طلبی، تجمل پرستی، طمع، فزون خواهی، کام جویی، ترس، بی شخصیتی و خود مشغولی منحصر شود، هر ملتی را در هر موقعیتی که باشد، آسیب پذیر خواهد کرد؛ چرا که دشمن می داند از روزنة استحالة تدریجی سبک زندگی که نتیجة آن زندگی آمیخته به شکم بارگی و هوس بازی و تجمل طلبی و شعار خوش باش و زندگی کن، است انسان های شجاع، حازم، خلاق و جسور و مجاهد پرورش نخواهد یافت. از این رو توجه به بند بند آموزه های اهل بیت((ع)) در تصحیح شیوه های زندگی خود، امری ضروری و برای شکست دشمن و بر هم ریختن محاسباتش، امری اجتناب ناپذیر است.
پینوشت:
[1]. برای اطلاعات بیشتر ر.ک: فرهنگ سخنان فاطمة زهرا(س)، محمد دشتی.
[2]. مختصر تاریخ دمشق، ابن مکرم انصاری، ج 17، ص 133.
[3]. بحارالانوار، ج 43، ص 99؛ تفسیر البرهان، علامه بحرانی، ج 4، ص 241؛ عوالم العلوم، علامه بحرانی، ج 11، ص 283.
[4]. روم (30) : 21.
[5]. بحارالانوار، ج 37، ص 91؛ امالی، شیخ صدوق، ص 260 و 438؛ احقاق الحق، قاضی نورالله شوشتری، ج 18، ص 426.
[6]. الجنة العاصمه، احمدبن یوسف الدمشقی، ص 179؛ اخبارالدول و آثار الاول، احمدبن یوسف الدمشقی، ص 88 .
[7]. غایة المرام، البازلی شافعی، ص 295؛ احقاق الحق، همان، ج 4، ص 481.
[8]. کشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 26؛ بحارالانوار، ج 37، ص 103 و ج 93، ص 147.
[9]. مقام معظم رهبری(مد)، خطبه عقد، 2/1/1387.
[10]. مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، ج13، ص48؛ وسایل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 43، ص81 و 31؛ قرب الاسناد، حمیری، ص25.
[11]. مسند احمد، ج 3، ص 150؛ بحارالانوار، ج 43، ص 76؛ تاریخ دمشق، ابن عساکر، ج 10، ص 332.
[12]. بحارالانوار، ج 43، ص 92؛ نوادر راوندی، ص 14.
[13]. ذاریات (51) : 56.
[14]. فروع کافی، ج 5، ص 71؛ من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 94؛ وسایل الشیعه، ج 17، ص 29؛ تحف العقول، ص 41.
[15]. إسراء (17) : 53.
[16]. مناقب، ابن شرآشوب، ج 3، ص 389؛ مسند احمد، ج 6، ص 283.
[17]. مستدرک الوسایل، همان، ج 11، ص 187؛ بحارالانوار، ج 16، ص 210 و ج 67، ص 372.
[18]. تفسیر امام حسن عسکری(ع)، ص 354؛ بحارالأنوار، ج 72، ص 401 و ج 75 ص 401؛ مستدرک الوسایل، همان، ج 2، ص 375.
[19]. ر.ک: بحارالانوار، ج 44، ص 264؛ تفسیر فرات کوفی، ص 55؛ عللالشرایع، شیخ صدوق، ص 79؛ کمالالدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 87.
[20]. آل عمران (3) : 134.
[21]. مفردات راغب، ص 368.
[22]. اصول کافی، ج 1، ص 460؛ الوافی، فیض کاشانی، ج 2، ص 188.
[23]. کشف الغمه، ج 2، ص 23؛ مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 267و ج 37، ص 69 و ج 43، ص 84 و ج 100، ص 228؛ ؛ بحارالانوار، ج 101، ص 36.
[24]. بحارالانوار، ج 43، ص 217 و ج 78، ص 256 و 253؛ علل الشرایع، ج 1، ص 188؛ احتجاج طبرسی، ص 59.
ابن سینا جملهاى دارد که بسیار پرارزش است. شیخ الرئیس که خود انسان باارزشى بود، در شهر بلخ و در سن هجده سالگى، طاقت ماندن نداشت، به سبب اینکه در تمام منطقه بلخ استادى نبود که بتواند از او استفاده کند، زیرا حرکت عقلى اش فوق العاده سریع بود. کتابهاى او عبارتاند از: کتاب شِفا که یکى از کتابهاى بزرگ فلسفه در طول تاریخ است و نمونه اش در این پنج هزار سال عمر فلسفه کمتر آمده است، همچنین کتاب اشارات، و کتاب قانون که در علم طب است.
دانشمندان بزرگ شرق و غرب مىگویند که اکثر مطالب این کتاب نه تنها کهنه نشده، بلکه هنوز هم زنده است. 1100 سال پیش، او در گوشه شهر همدان نشسته و کتاب قانون را نوشته و بیمارىها را با درمانش توضیح داده است. او وقتى به مساله معده مىرسد مىگوید: معده انسان مىتواند دچار ده نوع درد شود. یازدهمى آن هنوز پیدا نشده است!
به یقین، مغز ابن سینا از مغز ما سنگینتر نبوده. او هم یک ایرانى معمولى بوده که تنها تفاوتش با ما در بهره گیرى از عقل بوده است. به هر حال، در این دنیا، یکى دنبال زیبایى بازو و قدرت مچ مىرود؛ یکى در پى زیبایى اندام خویش است و دیگرى به دنبال کسب مقام قهرمانى است. ابن سینا هم در پى قهرمانى عقل بود. براى همین، عقلش را به کار گرفت و لحظه اى وقتش را تلف نکرد.
آیات قرآن و عصمت و سیره حضرت زهرا علیهاالسلام و مریم(س) در این دنیا که روایات و تاریخ ثبت کرده، به خوبی جایگاه ابدی آن دو را نشان می دهد. افزون بر اینکه روایات اسلامی فراوانی وجود دارد که به صراحت، بهشتی بودن آنان را بیان می کند. روشنی مطلب به حدی است که آن را جزء ضروریات دین قرار می دهد. در روایات آمده است که اولین زن، بلکه اولین شخصی که وارد بهشت می شود حضرت زهرا علیهاالسلام است و بعد از آن جناب نوبت ورود زنان مقدس دیگری چون حضرت مریم(س) می رسد(169).
نکات زیر را می توان به عنوان مهم ترین نتایج تحقیق در مقاله حاضر بیان کرد:
1 خداوند، مقدس اصیل است و اشخاص و اشیاء بر حسب انتساب خاص و تجلی خداوند در آنها و متجلی شدن خداوند به وسیله آنان از قداست نسبی برخوردار می باشند.
2 حضرت مریم نزد همه مسیحیها با تمام اختلافاتی که میان آنها وجود دارد مقدس است و هیچ امری در دین مسیح نتوانسته قداست آن حضرت را بپوشاند.
3 قرآن مبانی تقدس مریم(س) را صفات و ویژگیهایی در آن بانو بیان داشته است.
4 تمام صفات حضرت مریم(س) که مبنای تقدس آن حضرت بود، به طریق اولی در حضرت زهرا علیهاالسلام وجود داشت. افزون بر اینکه فاطمه زهرا علیهاالسلام از صفات دیگری نیز برخوردار بود که به تنهایی می تواند منشأ تقدس باشد.
5 عقده ها و کینه ها و جاه طلبیهای برخی از افراد در صدر اسلام باعث شد جریان قداست پوشی فاطمه زهرا علیهاالسلام بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله آغاز شود و جهل و تعصب آن را استمرار بخشید.
6 کتمان قداست زهرا علیهاالسلام نه تنها ظلم به آن حضرت بود، بلکه موجب ستم به اسلام و بشریت گردید و لوای اسلام در احترام کردن و تکریم زن و جایگاه والای زن در این آیین از مسلمانان گرفته شد. این در حالی است که در عالم غربِ مدعی مسیحیت بسیاری از کوتاهیها نسبت به زن با شعار و لوای تقدس مریم پوشش داده شده است.
1 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیاء الکتب العربیه، 1962 م.
2 ابن خلدون، العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبدالحمید آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ش.
3 ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، قم انتشارات علامه، بی تا.
4 ابن کثیر ابوالفداء اسماعیل، قصص الانبیاء، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1402ق.
5 اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، بیروت، دارالکتاب الاسلامی، 1401ق.
6 امینی، عبد الحسین احمد، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، دارالکتاب العربی، 1403ق.
7 بحرانی، سید هاشم، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
8 بی آزار شیرازی، عبدالکریم، مجموعه مقالات چهارمین کنفرانس علوم قرآن، قم، دارالقرآن الکریم 1373ش.
9 تستری، نور اللّه ، احقاق الحق، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بی تا.
10 خمینی، روح اللّه ، چهل حدیث، تهران، مرکز نشر فرهنگی رجا، 1368ش.
11 دشتی، محمّد، فرهنگ سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام ، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1379ش.
12 راغب اصفهانی، ابی القاسم الحسین، المفردات فی ترتیب القرآن، تهران، کتابفروشی مرتضوی، 1362ش.
13 سلمانپور، محمّد جواد، علی علیه السلام قرآن ناطق، تهران، نشر عابد، 1380ش.
14 صدوق، ابو جعفر محمّد بن علی، علل الشرایع، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1385ق.
15 صدوق، ابو جعفر محمّد بن علی، کتاب الخصال، قم، جامعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، 1362ش.
16 طباطبائی، محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1392ق.
17 طبرسی، ابی علی، مجمع البیان لعلوم القرآن، تهران، مکتبة العلمیة الاسلامیه، بی تا، 5 ج.
18 طبری، ابو جعفر محمّد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
19 طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تهران، المکتبة المرتضوی، 1362ش.
20 کلینی، ابو جعفر محمّد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بی تا، 4 ج.
21 فعال عراقی، حسین، داستانهای قرآن و تاریخ انبیاء در المیزان، تهران، سبحان، 1378ش.
22 قزوینی، محمّد کاظم، فاطمة الزهراء من المهد الی اللحد، ترجمه دکتر حسن فریدونی، آفاق، 1404ق.
23 مجلسی، محمّد باقر، بحارالأنوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403ق.
24 نجمی، محمّد صادق، سیری در صحیحین، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1359ش.
پی نوشت ها:
1 بحارالأنوار، ج 43، ص 48، 49 و 77؛ ج 14، ص 201.
2 همان، ج 43، ص 77.
3 همان، ج 43، ص 49-48؛ ج 14، ص 197 و 206.
4 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 488.
5 الغدیر، ج 2، ص 61؛ مناقب، ج 4، ص 24. |
6 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 638.
7 فاطمه، ص 649.
8 مجموعه سخنرانیها و مقالات قرآنی، ص 82.
9 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
10 قصص الأنبیاء، ص 376.
11 آل عمران / 33.
12 الخصال، ج 1، ص 225.
13 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 278-277.
14 احزاب / 33.
15 ابراهیم / 24.
16 نور / 36.
17 الغدیر، ج 3، ص 107.
18 شوری / 23.
19 الغدیر، ج 3، ص 31.
20 همان، ج 3، ص 350.
21 توبه / 119.
22 الغدیر، ج 2، ص 306.
23 واقعه / 11-10.
24 الغدیر، ج 2، ص 211.
25 فاتحة الکتاب / 6.
26 قصص قرآن در المیزان، ج 2، ص 407.
27 آل عمران / 35.
28 قصص الأنبیاء، ص 352.
29 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
30 المیزان، ج 3، ص 184.
31 علل الشرایع، ص 124.
32 قصص الأنبیاء، ص 352.
33 آل عمران / 35.
34 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 159.
35 بحارالأنوار، ج 14، ص 194.
36 آل عمران / 37.
37 ضحی / 8.
38 بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
39 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 473.
40 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 439.
41 الخصال، ج 1، ص 206.
42 بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
43 همان، ج 43، ص 28.
44 همان، ج 43، ص 4.
45 همان، ج 43، ص 2.
46 المیزان، ج 3، ص 183؛ اصول کافی، ج 2، ص 484؛ بحارالأنوار، ج 14، ص 199.
47 بحارالأنوار، ج 43، ص 5-4.
48 همان، ج 43، ص 43.
49 همان، ج 43، ص 3.
50 آل عمران / 36.
51 بحارالأنوار، ج 43، ص 10؛ علل الشرایع، ص 178.
52 بحارالأنوار، ج 43، ص 13؛ علل الشرایع، ص 179.
53 الغدیر، ج 2، ص 295.
54 آل عمران / 37.
55 المیزان، ج 3، ص 173.
56 مفردات راغب، ص 44؛ مجمع البحرین، ج 5، ص 258.
57 مفردات راغب، ص 212.
58 همان، ص 326؛ مجمع البحرین، ج 3، ص 469.
59 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 553.
60 زخرف / 28.
61 قصص قرآن، ص 232.
62 آل عمران / 36.
63 آل عمران / 37.
64 نور / 36.
65 المیزان، ج 3، ص 174.
66 آل عمران / 379.
67 بحارالأنوار، ج 43، ص 12؛ علل الشرایع، ص 181.
68 علل الشرایع، ص 182؛ کشف الغمه، ج 2، ص 25؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 81 .
69 بحارالأنوار، ج 14، ص 204.
70 همان، ج 14، ص 192.
71 البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 133.
72 بحارالأنوار، ج 43، ص 16.
73 همان، ج 43، ص 18.
74 بنگرید به: فاطمه زهرا، از تولّد تا شهادت، ص 33-31.
75 تحریم / 12.
76 بحارالأنوار، ج 43، ص 64.
77 کشف الغمه، ج 2، ص 40؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
78 المیزان، ج 19، ص 346؛ مجمع البیان، ج 5، ص 320.
79 تاریخ ابن خلدون، ص 161.
80 مائده / 75.
81 الغدیر، ج 2، ص 312.
82 علل الشرایع، ص 184.
83 نساء / 68.
84 تحریم / 12.
85 بحارالأنوار، ج 43، ص 13.
86 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 212؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 158.
87 بحارالأنوار، ج 2، ص 3.
88 بنگرید به: علی قرآن ناطق، ص 86.
89 بحارالأنوار، ج 43، ص 8 .
90 آل عمران / 42.
91 احزاب / 33.
92 (خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، زمخشری در تفسیر کشاف، ج 1، ص 193، فخر رازی در تفسیر، ج 2، ص 70، ابن اثیر در اسد الغابه، ج 2، ص 12، سبط ابن جوزی در کتاب تذکرة الائمه، امام واحدی در اسباب النزول، ابن صباغ مالکی در الفصول المهمه، ص 7، سیوطی در الدر المنثور، ج 5، ص 198، طبری در ذخائر العقبی، ص 21، قرطبی در الجامع لاحکام القرآن، ج 14، ص 182، ابن عربی در احکام القرآن، ج 2، ص 166، ابن عبد البر در الاستیعاب، ج 2، ص 460، بیهقی در السنن الکبری، ج 2، ص 149، حاکم نیشابوری در المستدرک، ج 2، ص 416، امام احمد حنبل در مسند، ج 1، ص 331، نسائی در خصائص، ص 4، طبری در تفسیر، ج 22، ص 5، خوارزمی در مناقب، ص 35، هیثمی در مجمع الزوائد، ج 9، ص 166 و ابن حجر در صواعق المحرقه، ص 85) به نقل از: فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت، ص 90.
93 تاریخ ابن خلدون، ص 434.
94 بحارالأنوار، ج 43، ص 15.
95 (قندوزی در ینابیع الموده، ص 260، محمّد صالح کشفی در مناقب، امرتسوی در ارجح المطالب، حافظ ابوبکر شافعی در تاریخ بغداد، ج 13، ص 331، ابن عساکر در تاریخ کبیر، ج 1، ص 319، حافظ سیوطی و رافعی در التدوین، طبری در ذخائر العقبی، و صفوری در نزهة المجالس، ص 227)، به نقل از: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 121.
96 ینابیع الموده، ص 260.
97 بحارالانوار، ج 14، ص 197؛ قصص الانبیاء، ص 353.
98 تحریم / 12.
99 بحارالأنوار، ج 43، ص 20؛ الغدیر، ج 2، ص 61.
100 (حاکم در المستدرک، ج 3، ص 152، خطیب بغدادی در تاریخ خود، ج 3، ص 54، محب الدین طبری در ذخایر العقبی، ص 48، صدر الحفاظ کنجی شافعی در الکفایه، ص 222، سیوطی در إحیاء المیت، ص 257، متقی هندی در کنزالعمال، ج 6، ص 219 و 112 و شبلنجی در نورالأبصار، ص 45) به نقل از: الغدیر، ج 2، ص 62.
101 الغدیر، ج 3، ص 175.
102 تحریم / 11.
103 الغدیر، ج 2، ص 61. |
104 آل عمران / 45.
105 بحارالأنوار، ج 43، ص 48.
106 همان.
107 همان، ج 14، ص 207. البته درباره بارداری حضرت مریم(س) روایت معتبری داریم که چون به وسیله نفحه روح القدس حمل برداشت نُه ساعت طول کشید هر ساعتی به اندازه یک ماه.
108 مریم / 31-29.
109 بحارالأنوار، ج 14، ص 207.
110 احقاف / 15.
111 اصول کافی، ج 2، ص 365؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 172.
112 انعام / 85-84.
113 بحارالأنوار، ج 43، ص 37.
114 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 82.
115 این روایت را خطیب بغدادی در تاریخ بغداد، ج 1، ص 316، خوارزمی در مناقب، ص 229، محب الدین طبری، حموینی، ذهبی، ابن حجر مکی، متقی هندی، زرقانی و قندوزی از اهل سنت نقل کرده اند. (بنگرید به: فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 83).
116 تحریم / 12.
117 آل عمران / 43.
118 تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 160.
119 علل الشرایع، ص 182.
120 بحارالأنوار، ج 43، ص 76 و 84.
121 فاطمه از ولادت تا شهادت، ص 221.
122 ارشاد دیلمی، ج 1، ص 270.
123 آل عمران / 191.
124 بحارالأنوار، ج 43، ص 35.
125 آل عمران / 35.
126 فرهنگ سخنان فاطمه، ص 83.
127 آل عمران / 43.
128 آل عمران / 42.
129 المیزان، ج 3، ص 188.
130 بنگرید به: بحارالأنوار، ج 43، ص 22، 24، 26، 36، 37، 49 و 78.
131 بحارالأنوار، ج 43، ص 49.
132 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 15، ص 197.
133 آل عمران / 45.
134 مریم / 19.
135 آل عمران / 42.
136 بنگرید به: الغدیر، ج 5، ص 49؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 78.
137 بنگرید: به علی قرآن ناطق، ص 86.
138 مریم / 24.
139 المیزان، ج 14، ص 43.
140 بحارالأنوار، ج 14، ص 209.
141 اصول کافی، ج 1، ص 346؛ بحارالأنوار، ج 43، ص 79.
142 مریم / 25.
143 بحارالأنوار، ج 43، ص 29.
144 همان، ج 43، ص 45.
145 همان، ج 43، ص 30.
146 همان، ج 43، ص 29.
147 آل عمران / 37.
148 بحارالأنوار، ج 43، ص 27، 29، 31 و 77.
149 همان، ج 35، ص 251؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 261.
150 آل عمران / 37.
151 بحارالأنوار، ج 43، ص 91.
152 همان، ج 43، ص 74، 60 و 31.
153 همان، ج 43، ص 46-45.
154 آل عمران / 37.
155 المیزان، ج 3، ص 174.
156 شرح چهل حدیث، ص 203.
157 بحارالأنوار، 43، ص 2.
158 صحیح بخاری، ج 1 و 5 به نقل از: سیری در صحیحین، ص 324.
159 صحیح بخاری، ج 1، 4 و 5 به نقل از: سیری در صحیحین، ص 325.
160 مریم / 28-27.
161 الخصال، ص 364.
162 مریم / 23.
163 بحارالأنوار، ج 43، ص 177؛ احقاق الحق، ج 19، ص 16؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 177.
164 مریم / 26.
165 تاریخ طبری، ج 3، ص 236؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 1، ص 134 و ج 2، ص 19؛ الغدیر، ج 7، ص 226 و 229؛ فرهنگ سخنان فاطمه، ص 248.
166 اصول کافی، ج 1، ص 459؛ علل الشرایع، ص 184.
167 الخصال، ص 206 و 235.
168 بحارالأنوار، ج 43، ص 53.
169 همان، ج 43، ص 52
حضرت مریم صدیقه بود: «وَ اُمُّهُ صِدِّیقَة»(80). حضرت زهرا نیز صدیقه بود، لذا یکی از اسامی آن بانو صدیقه است. به طرق متعددِ اهل سنت از عایشه نقل شده که گفت: «ما رأیتُ أصدق لهجة من فاطمه.»
پیامبر صلی الله علیه و آله در روایتی فرمود: «... ای علی علیه السلام ، همسری صدیقه مانند دختر من به تو داده شد که من چنین همسری ندارم.»(81)
امام صادق علیه السلام فرمود: «فاطمه را علی علیه السلام غسل داد، چون صدیقه را کسی جز صدیق غسل نمی دهد.»(82)
معانی متعددی برای صدیقه ذکر کرده اند:
1 بسیار راستگو؛ 2 کسی که فراوان راست می گوید؛ 3 کسی که در راستگویی کامل است؛ 4 کسی که هرگز دروغ نگفته است؛ 5 آن که سخن خود را باعمل خویش تصدیق می کند؛ 6 کسی که آنچه خدا به او فرموده و به انبیاء خود امر نموده تصدیق می کند و در وحی الهی هیچ گاه دچار تردید نمی شود.
از آیات و روایات به روشنی به دست می آید مرتبه صدیقین در ردیف مراتب انبیاء و شهدا می باشد: «وَ مَنْ یُطِعِ اللّه َ وَ الرَّسُول فَاولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنعَمَ اللّه ُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفِیقا»(83).
حضرت مریم از علم و آگاهی بالایی برخوردار بود. قرآن درباره ایشان می فرماید: «وَ صَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(84). پر واضح است که تصدیق تمام کلمات خداوند و تعالیم وحیانی و کتب انبیاء الهی فرع بر علم و آگاهی داشتن به آنهاست و گر نه تصدیق بدون علم تصدیق نیست، بلکه جهل است.
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز در علم و آگاهی به کمال رسیده بود. امام باقر علیه السلام در وجه تسمیه آن حضرت به فاطمه می فرماید: هر آینه من (خداوند) شیر را به وسیله علم در وجود تو (فاطمه) قطع نمودم؛ «... انّی فطمتک بالعلم.»(85)
علاوه بر گواهی سخنان حضرت فاطمه علیهاالسلام به خصوص خطبه طولانی در مسجد مدینه(86)، میزان علم آن حضرت از پاسخگویی به پرسشهای زنان(87) و از تبادل افکار با علی علیه السلام و ازمصحف فاطمه(88) به دست می آید.
عمار یاسر درباره آگاهی و علم بی نهایت آن حضرت نقل می کند: «روزی حضرت فاطمه علیهاالسلام خطاب به حضرت امیر علیه السلام فرمود: علی جان نزدیک بیا تا اطلاع دهم شما را از آنچه در گذشته اتفاق افتاد و آنچه در حالِ به وقوع پیوستن است و آنچه در آینده رخ خواهد داد.»(89)
خداوند هم حضرت مریم(س) و هم حضرت فاطمه علیهاالسلام را تطهیر نمود. قرآن درباره حضرت مریم می فرماید: «وَ اِذ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ إنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ»(90).
از اسامی حضرت زهرا علیهاالسلام یکی طاهر است و روشن ترین و بهترین سخن درباره تطهیر فاطمه علیهاالسلام قول خداوند متعال است که فرمود: «اِنَّما یُرِیدُ اللّه ُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهلَ البَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»(91).
بدون هیچ تردیدی فاطمه زهرا یکی از اهل بیت و از مصادیق قطعی آیه یاد شده است. بیش از بیست نفر از بزرگان محدث و مفسر از اهل سنت اعتراف کرده اند که فاطمه زهرا علیهاالسلام جزء اهل بیت در آیه مزبور می باشد(92).
پیامبر صلی الله علیه و آله در نامه ای که به نجاشی می نویسد از مریم با صفت طیبه بتول یاد می کند(93). طبق سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مریم مانند فاطمه علیهاالسلام بتول بود: «عن علی علیه السلام أن النبی صلی الله علیه و آله سئل ما البتول؟ فانا سمعناک یا رسول اللّه تقول: إن مریم بتول و فاطمة بتول، فقال: البتول لم تر حمرة قطّ، ای لم تحض، فانّ الحیض مکروه فی بنات الأنبیاء»(94).
از رسول خدا درباره کلمه بتول سؤال شد که ای رسول خدا، شما فرموده اید: مریم بتول است و فاطمه نیز بتول است، فرمودند: بتول کسی است که هرگز خون ندیده؛ زیرا خونریزی ماهیانه در دختران انبیاء ناپسند است.
در باره فاطمه زهرا علیهاالسلام احادیث صحیحی بر این معنی تصریح می کند. دانشمندان بزرگ اهل سنّت نیز به این ویژگی حضرت فاطمه اقرار کرده اند(95).
قندوزی در ینابیع الموده از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که فاطمه بتول نامیده شد؛ زیرا خدای متعال حیض و نفاس را از وی دور فرمود(96). البته پاک بودن از حیض و نفاس در خصوص فاطمه زهرا علیهاالسلام امری قطعی است، امّا درباره مریم(س) روایات متفاوت است. در برخی روایات آمده است که ایشان هنگام عادت ماهانه از مسجد بیرون می رفتند(97). در این صورت بتول درباره ایشان به معنای بریدن از دنیا و ناپاکیها خواهد بود.
قرآن درباره حضرت مریم یادآوری می کند: «مَرْیَمُ ابْنَتِ عِمْرَانَ الَّتِی أَحصَنَتْ فَرْجَهَا»(98). این عبارت به عفت و پاکدامنی آن حضرت اشاره دارد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز به همین معنی درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام تصریح می کند: «عن الرضا عن آبائه علیهم السلام قال: قال النبی صلی الله علیه و آله : أنّ فاطمة أحصنت فرجها فحرّم اللّه ذرّیتها علی النار.»(99)
محدّثان و دانشمندان متعددی از اهل سنت این عبارت را درباره حضرت زهرا علیهاالسلام از پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده اند و به نهایت پاکدامنی و عفت آن بانو اعتراف کرده اند(100). علامه امینی شانزده نفر از بزرگان اهل سنت را نام می برد که حدیث مزبور را در کتب خود نقل کرده و بر آن صحه گذاشته اند(101).
قرآن در باره حضرت مریم می فرماید: «مَریَمُ ابْنَتِ عِمْرَان الَّتِی اَحصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ منْ رُوحِنَا»(102). خداوند به دنبال پاکدامنی حضرت مریم، روح خود را در او دمید و نتیجه آن پدید آمدن حضرت عیسی علیه السلام بود.
خداوند امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را نیز به دنبال پاکدامنی حضرت زهرا علیهاالسلام به آن بانوی مقدس عطا فرمود. حسان این مطلب را به شعر کشیده و گفته است:
و إن مریمٌ أحصنت فرجها | و جاءت بعیسی کبدر الدجی |
فقد أحصنت فاطم بعدها | و جاءت بسبطی نبیّ الهدی(103) |
خداوند، حضرت مریم را به عیسی (کلمة اللّه ) بشارت داد و فرمود: «إنَّ اللّه َ یُبَشِّرُکَ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ المَسِیحُ عِیسَی ابنُ مَریَمَ»(104).
فاطمه زهرا علیهاالسلام به حسن و حسین علیهماالسلام دو کلمه باقیه و از کلمات تامه خداوند بشارت داده شدند(105). در حدیث نبوی آمده است که در هنگام ولادت هر یک از دو سرور جوانان بهشت، پیامبر صلی الله علیه و آله به فاطمه زهرا علیهاالسلام بشارت داد و پیشاپیش تبریک گفت که از او امامی متولد می شود که اهل بهشت از وی سود خواهند برد(106).
حضرت مریم بعد از شش ماه بارداری حضرت عیسی علیه السلام را به دنیا آورد(107) و ایشان به اذن الهی در گهواره کودکی سخن گفت: «قَال إنِّی عَبدُ اللّه ِ... وَ جَعَلَنِی مُبَارَکا أینَ مَا کُنْتُ وَ اَوصَانِی... وَ بَرّا بِوَالِدَتِی...»(108)؛ یعنی... من عبد اللّه هستم و خداوند مرا هر کجا که باشم مبارک قرار داده و مرا به... و احسان و نیکی به مادرم توصیه کرده است.
حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز بعد از شش ماه بارداری حضرت حسین علیه السلام را به دنیا آورد(109) و قبل از آنکه حسین علیه السلام فرزندی به نام عبد اللّه داشته باشد به جهت کمال و اوج عبودیت خدا کنیه ابا عبد اللّه را به وی دادند و آیه شریفه: «وَ وَصَّینَا الانسَانَ بِوَالِدَیهِ اِحسَانا»(110) در شأن او و مادر مقدسش نازل گردید(111).
از آنجا که حضرت مریم شوهر نداشت واسطه الحاق حضرت عیسی علیه السلام به نسل انبیاء بود. قرآن می فرماید: «... وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ دَاوُدَ وَ سُلَیمَانَ وَ اَیُّوبَ وَ یوسُفَ وَ مُوسی وَ هَارُونَ وَ کَذَلِکَ نَجْزِی المُحْسِنِینَ. وَ زَکَرِیَّا وَ یَحْیَی وَ عِیسی...»(112)؛ یعنی از اولاد ابراهیم، داوود، سلیمان و... عیسی... بود.
حضرت زهرا علیهاالسلام نیز واسطه الحاق و انتساب نسلش به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و انبیاء بود(113). امام موسی بن جعفر علیه السلام در مناظره با هارون الرشید می فرماید: «خداوند حضرت عیسی را از طریق مریم(س) به نسل انبیاء ملحق نمود و به همین گونه ما را از طریق مادرمان فاطمه علیهاالسلام به نبی اکرم صلی الله علیه و آله ملحق نموده است.»(114)
از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که خداوند متعال نسل هر پیامبری را در صلب خود آن پیامبر قرار داد و حال آنکه نسل مرا در صلب علی علیه السلام قرار داد(115).
قرآن در باره حضرت مریم می فرماید: «وَ کَانَتْ مِنَ القَانِتِینَ»(116) و «یَا مَریَمُ اقْنُتِی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدِی وَ ارْکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ»(117). طبق دلالت آیات یاد شده آن حضرت دارای دوام طاعت، نماز، طول قیام و دعا بود. ابن خلدون می نویسد مریم چنان در عبادت پای فشرد که به او مَثَل می زنند(118).
عبادت و مداومت حضرت زهرا علیهاالسلام در طول عمر کوتاهشان بر قیام، نماز و دعا زبانزد است. امام حسن علیه السلام در این باره می فرماید: «مادرم فاطمه علیهاالسلام را دیدم که در شب جمعه ای در محراب عبادت ایستاده بود و مرتب در حال رکوع و سجود بود تا سپیده صبح آشکار شد و می شنیدم که مردان و زنان مؤمن را دعا می فرمود...»(119).
حسن بصری گوید: در این امت عابدتر از فاطمه زهرا علیهاالسلام پیدا نمی شود، آن قدر در عبادت بر سرپا می ایستادند تا پایشان ورم می کرد(120).
ابن فهد حلی در کتاب خود آورده است که صدیقه طاهره در نماز از ترس خدا نفس نفس می زد(121). از همه گویاتر اینکه دغدغه حضرت علیهاالسلام در شب عروسی، عبادت و قنوت پروردگار بود. امام علی علیه السلام می گوید در شب عروسی فاطمه را نگران و گریان دیدم، پرسیدم: چرا ناراحتی!؟
حضرت زهرا علیهاالسلام پاسخ داد: پیرامون حال و امر خویش فکر کردم که هنگام مرگ و سرازیر شدن به قبر چگونه خواهد بود. امروز از خانه پدر به خانه شما منتقل شدم و روزی دیگر از اینجا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. پس تو را به خدا سوگند بیا تا به نماز بایستیم و با هم در این شب خدا را عبادت کنیم(122).
قیام، عبادت و قنوت فاطمه علیهاالسلام به حدی بود که بنا به فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله آیه شریفه: «الَّذِینَ یَذکُرُونَ اللّه َ قِیَاما وَ قُعُودا...»(123) در شأن ایشان نازل شد(124).
حضرت مریم به دلیل نذر مادرش خدمتگزار خداوند و خانه او بود: «اِنِّی نَذَرْتُ لَکَ مَا فِی بَطْنِی مُحَرَّرا»(125).
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز با عرفان، آگاهی و عشق، خدمتگزار خداوند بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روزی از دخترش پرسید: «فاطمه! چه درخواست و حاجتی داری؟ هم اکنون فرشته وحی در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هر چه بخواهی تحقق پذیرد.
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: لذتی که از خدمت خدا می برم مرا از خواهش کردن از او باز داشته است، حاجتی جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبای والای خداوند باشم»(126).
خداوند به حضرت مریم امر نمود که: «وَارکَعِی مَعَ الرَّاکِعِینَ»(127). لازمه اجرای این دستور، حضور در اجتماع مردان نمازگزار بود و مریم این دستور را امتثال نمود و با راهبان در معبد به نماز و رکوع پرداخت.
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز برای انجام رسالت الهی و تحقق اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از حق و امامت علی علیه السلام ، با حضور در برخی اجتماعات مردان به وظایف الهی خود پرداخت.
حضرت مریم برتر از زنان زمانش بود، امّا فاطمه زهرا علیهاالسلام برترین زنان از اولین تا آخرین است. خداوند درباره حضرت مریم می فرماید: «اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِساء العَالَمِینَ»(128). درباره اصطفای اول در آیه فوق گفته اند گزینش برای تطهیر و رسالت الهی و اصطفای دوم که همراه با حرف «علی» است گزینش و برتری دادن بر زنان می باشد(129).
درباره برتری فاطمه زهرا علیهاالسلام بر تمام زنان جهان از اولین تا آخرین ایشان روایات متعددی وجود دارد(130). روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیده که فرمود: «مریم سیده نساء عالم خود بود، امّا فاطمه سیده نساء عالمین از اولین تا آخرین است و به تحقیق چون او در محرابش به عبادت می ایستد، هفتاد هزار فرشته مقرب به او سلام می دهند و با همان ندایی که به مریم می دادند خطاب به فاطمه ندا می دهند که ای فاطمه! خدا تو را برگزید و تطهیر نمود و تو را بر زنان عالمین برتری داد(131).
ابن ابی الحدید از دانشمندان اهل سنت می گوید: سخن پیامبر که فرمود فاطمه علیهاالسلام برترین زن عالم است نص و قطعی است(132).
مریم محدّثه بود و فرشتگان و جبرئیل بر او نازل می شدند و با او سخن می گفتند: «اِذْ قَالَتِ المَلائِکَةُ یَا مَریَمُ اِنَّ اللّه َ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنه...»(133)؛ یعنی یاد آر زمانی که فرشتگان به مریم گفتند: ای مریم خداوند تو را به کلمه ای از جانب خود بشارت می دهد... و یا «... قَالَ اِنَّمَا اَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لاِءهَب لَکِ غُلاما زَکِیّا...»(134) و «یَا مَریَمُ اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِسَاءِ العَالَمِینَ»(135).
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز محدّثه بود؛ چون فرشتگان و جبرئیل بر او نازل شده، با او سخن می گفتند. در این باره روایات بسیار و متواتر معنوی وجود دارد و بزرگان اهل سنت با نقل روایات بر صحت مطلب اعتراف کرده اند(136).
از جمله روایات اینکه امام صادق علیه السلام می فرماید: «به این جهت فاطمه زهرا علیهاالسلام را محدّثه نامیده اند که فرشتگان از آسمان بر ایشان نازل می شدند و همانند مریم به او ندا می دادند که ای فاطمه اِنَّ اللّه َ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفَاکِ عَلی نِسَاءِ العَالَمِینَ یا فاطمةُ اقنتی لربّک و اسجُدی و ارکَعی مع الراکعینَ». مصحف فاطمه حاصل گفت و گوی فرشته مقرب با آن حضرت بود(137).
حضرت مریم پس از باردار شدن و تنهایی و خوف از زبان مردم، دچار حزن و اندوه گردید. در این حال ندایی آمد که ای مریم اندوهگین مباش، «فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا ألاّ تَحزَنِی...»(138). برخی از مفسران ندا دهنده را حضرت مسیح که در بطن مریم بود دانسته اند(139) و برخی گفته اند فرشته یا جبرئیل ندا داد(140).
حضرت زهرا پس از وفات پدر دچار حزن و اندوه شدیدی شد. خداوند متعال برای کاستن حزن و اندوه آن بانو و تسلی دادن به وی فرشتگان و جبرئیل را بر وی نازل می نمود تا به او تسلی دهند و از حزن او بکاهند(141): «... و کان جبرئیل یأتیها فیحسن عزاءها علی ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن أبیها و مکانه...»
حضرت مریم به اذن پروردگار درخت خرمای خشکیده را جنباند و بلافاصله درخت میوه دار شد و خرمای تازه آورد و مریم از آن تناول نمود: «وَ هُزِّی اِلَیکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیکِ رُطَبا جَنِیّا».(142) شاخه این نخل را به سوی خود تکان ده، رطب تازه بر تو فرو ریزد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز دارای کرامات و معجزه های بسیاری بود که نشان از تصرف تکوینی آن بانو داشت؛ مانند چرخش سنگ آسیاب(143)؛ و گردش گهواره(144) و آماده شدن غذا(145) بدون آنکه دست انسانی در کار باشد.
اباذر نقل می کند: «رسول خدا مرا فرستاد تا علی علیه السلام را خدمت ایشان دعوت کنم، چون به خانه علی علیه السلام رفتم و صدا زدم کسی جواب مرا نداد، امّا دیدم سنگ آسیاب خود به خود می چرخد و گندم را آرد می نماید و هیچ کس نیز در کنار آن نیست، پس بازگشتم و خدمت رسول اللّه صلی الله علیه و آله عرض کردم چیزی دیدم که نمی فهمم! من در شگفتم که سنگ آسیاب در خانه علی علیه السلام می چرخد و هیچ کس نیز با آن نبود تا بچرخاند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر آینه خداوند قلب دختر مرا پر از یقین و وجودش را پر از ایمان نموده است و خداوند از ضعف او خبر دارد؛ لذا به او کمک می کند و کفایت کارهایش را می نماید. آیا تو نمی دانی که خداوند فرشتگانی دارد که کمک کار آل محمّد صلی الله علیه و آله هستند؟!»(146)
از کرامات حضرت مریم(س) این بود که غذای بهشتی از جانب خداوند دریافت می کرد: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ یَا مَرْیَمُ أنّی لَکِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللّه ِ یَرزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»(147).
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز در موارد متعددی غذاهای بهشتی دریافت نمود(148). در احادیث آمده است که در یکی از روزهای سخت زندگی که گرسنگی بر خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله فشار آورد فاطمه علیهاالسلام وضو گرفت و دست به دعا برداشت و پس از خواندن دو رکعت نماز از خداوند درخواست مائده ای از آسمان نمود. ناگهان ظرفی از غذا و طعام بهشتی نازل شد که بوی عطر آن، منزل علی علیه السلام را معطر ساخت.
امام علی علیه السلام پرسید: انّی لک هذا؟
حضرت پاسخ داد: هو من عند اللّه .
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که خبردار شد فرمود: حمد و ستایش خداوندی را که دختری به من عطا فرمود مانند حضرت مریم که «هرگاه زکریای پیغمبر در محراب عبادت او حاضر می شد، پیش او خوردنی می یافت. می گفت: اینها از کجاست؟
مریم جواب می داد: از جانب خدا»(149).
این ماجرا را زمخشری در کشاف نقل کرده است.
حضرت زکریا چون وارد محراب حضرت مریم گردید، مشاهده نمود که غذای زمستانی در تابستان و غذای تابستانی در زمستان نزد مریم است؛ از این واقعه به شگفت آمد، لذا پرسش نمود. «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقا قَالَ یَا مَرْیَمُ أنّی لَکِ هَذَا...»(150).
فاطمه علیهاالسلام نیز کرامات بسیاری داشت و یا گفتار و رفتاری از آن بانو اظهار می شد که پیامبر صلی الله علیه و آله (151) یا علی علیه السلام (152) و گاهی اصحابی چون سلمان و اباذر(153) را به شگفتی وا می داشت.
حضرت زکریا علیه السلام با مشاهده مائده بهشتی نزد حضرت مریم و شنیدن جمله آن زن که فرمود: «یَرزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیرِ حِسَابٍ»(154)امیدوار شد و با خود اندیشید حال که چنین است، رزق یک فرزند از جانب خدا به وی نیز ممکن خواهد بود؛ لذا در سن پیری با این امید درخواست فرزند نمود(155).
زهرا علیهاالسلام نیز دارای کرامات و توجهات خاص الهی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام و به ویژه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله مانند سلمان، اباذر و مقداد را امیدوار می نمود و به آنان دلگرمی می بخشید.
مصائب و سختیها در مسیر کمال عامل مؤثری بوده، در تقرب به خداوند نقش روشنی دارد، لذا خداوند تمام اولیاء خود را به مصائب و سختیهای خاص مبتلا می نماید. امام صادق علیه السلام از قول علی علیه السلام فرمود: «انّ أشدّ الناس بلاء النبیّون ثم الوصیّون ثم الأمثل فالأمثل...»(156).
حضرت مریم متحمل مصائب و بلاهای زیادی شد. سخت ترین آنها عبارت بود از دوری از مادر و پدر در تمام دوران زندگی، خدمتگزاری بیت المقدس از کودکی، تهمت و سوء ظن مردم در عین پاکی، بارداری و زایمان در تنهایی و غربت، نداشتن محل استراحت و غذا و پناه بردن به کنار درخت خرما، نگهداری کودک بدون پدر با آن برخوردها و نگاههای بد مردم.
امّا مصائب و سختیهای فاطمه علیهاالسلام از دوران کودکی حد و حصری نداشت. در بطن مادر تنهایی و نگرانی و حزن مادر را درک می نمود(157) و چون چشم به دنیا گشود، شاهد اذیت و آزار پدر بود(158). چندی نگذشت که خود را در کنار پدر در شعب ابی طالب متحمل سختیها دید و غم و رنج پدر را با خود تقسیم می نمود و در بیم و هراس پدر از مکه هجرت نمود. رنجهای پدر در مدینه به ویژه جنگ احد(159)را به عنوان نزدیک ترین زن به پدر بر خود هموار نمود تا نوبت به وفات پدر بزرگوارش رسید. وفات پیامبر صلی الله علیه و آله با حزن، گریه، مصائب، رنجهای طاقت فرسا و قتل فرزندش محسن شروع شد و به آرزوی مرگ و شهادت آن بانو انجامید.
مردم نادان حضرت مریم را قذف نمودند و نسبتهای ناروایی به ایشان دادند. این قذف به رغم آگاهی آنان به پاکی خاندان و شرافت حضرت مریم بود: «قَالُوا یَا مَریَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَیْئا فَرِیّا. یَا اُخْتَ هَارُونَ مَا کَانَ اَبُوکِ سَوءٍ وَ مَا کَانَت اُمُّکِ بَغِیّا»(160).
ای مریم به راستی کار بسیار ناپسندی مرتکب شده ای، ای خواهر هارون! پدر تو مرد بدی نبود و مادرت نیز بدکار نبود.
امام صادق علیه السلام نیز در روایتی طولانی درباره هفت گناه کبیره که در قرآن آمده و هر هفت مورد را برخی از نادانهای امت اسلامی نسبت به اهل بیت علیهم السلام مرتکب شدند می فرماید: «... امّا قذف محصنه همان است که برخی بر سر منابر فاطمه زهرا علیهاالسلام را قذف نمودند و نسبتهای نادرستی به ایشان دادند...»(161).
حضرت مریم از شدت حزن و ترس از تکذیب مردم و افترا آرزوی مرگ نمود و از خداوند آن را درخواست کرد و فرمود: «یَا لَیْتَنِی مِتُّ قبلَ هَذَا»(162).
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز از شدت حزن و رنج آرزوی مرگ نمود و از خداوند درخواست کرد هر چه زودتر مرگش را برساند: «الهی عجّل وفاتی سریعا». پروردگار نیز دعای او را اجابت نمود(163).
حضرت مریم به امر پروردگار در مواجهه با اهانت مردم نادان و مغرض روزه سکوت گرفت و سخن گفتن با آنان را تحریم نمود: «فَلَنْ اُکَلِّمَ الیَومَ اِنسِیّا»(164).
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز پس از شنیدن اهانت برخی از منبر پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد آن حضرت و اهانت برخی دیگر در آستانه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و تکذیب دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله ، نسبت به آن دو سکوت اختیار نمود و آنان را از گفت و گو با خود تحریم نمود و فرمود هرگز با آنان سخن نخواهم گفت: «فلن اکلم من رأس کلمة»(165).
حضرت مریم(س) پس از فوت به وسیله عیسی علیه السلام غسل داده شد. حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز به دست حضرت علی علیه السلام غسل داده و کفن و دفن شد. مفضل از اصحاب بزرگ امام صادق نقل می کند که از آن حضرت پرسیدم چه کسی فاطمه زهرا علیهاالسلام را غسل داد؟ فرمود: امیرالمؤمنین علیه السلام .
مفضل می گوید من این مطلب برایم بزرگ آمد و تعجب کردم؛ لذا حضرت فرمود: گویا از آنچه به تو گفتم دلتنگ شدی؟
عرض کردم: آری چنین است فدایت شوم.
حضرت فرمود: دلتنگ مباش؛ زیرا فاطمه علیهاالسلام صدیقه بود و جز صدیق نباید او را غسل دهد، مگر نمی دانی که مریم را جز عیسی کسی غسل نداد(166).
در روایات آمده است که فاطمه زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم دو زن از چهار زن بهشتی هستند(167) که بهشت مشتاق آنان است: «اشتاق الجنّة الی اربع من النساء: مریم بنت عمران و آسیة بنت مزاحم زوجة فرعون و خدیجة بنت خویلد و فاطمة بنت محمّد.»(168)
خداوند متعال دارای تقدس اصیل و ذاتی است و برخی از اشخاص و اشیاء به میزان انتساب خاص به خداوند متعال و تجلی خداوند در آنها و تجلی خدایی آنها از قداست نسبی برخوردارند. از میان مردان، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و از میان زنان، فاطمه زهرا علیهاالسلام دارای بالاترین تقدس بعد از خداوند متعال می باشند. رفتار و گفتار رمزآلود پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به فاطمه زهرا علیهاالسلام و آیات قرآنی که به کنایه از آن حضرت یاد کرده و یا در شأن ایشان نازل شده و کلمات معصومین علیهم السلام به روشنی تقدس بانوی اسلام را بیان می کند. مقایسه میان حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت مریم(س) نیز روشن می نماید که اگر حضرت مریم(س) به خاطر صفاتی که در قرآن آمده مقدس بود، فاطمه زهرا علیهاالسلام به طریق اولی مقدس تر است. قرآن نزدیک به بیست ویژگی برای حضرت مریم بیان کرده و روایات اسلامی آنها را به نزدیک چهل ویژگی رسانده است. در قرآن، روایات و تاریخ اسلامی همین چهل ویژگی در رتبه بالاتر و شدت بیشتر برای فاطمه علیهاالسلام ثبت شده است.
در مقاله حاضر، چهل ویژگی در حضرت مریم(س) طبق آیات و روایات اسلامی برشمرده شده و با بیان آیات و روایات و اقوال تاریخی نشان داده شده که آن ویژگیها در حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز وجود داشته است.
بدون تردید هر گام در شناخت فاطمه زهرا علیهاالسلام گام ما را در تبعیت و الگوپذیری از آن بانوی مقدس استوارتر می سازد و خدمتی به اسلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام می باشد که مزد آن تسهیل و تسریع در عبور از پل صراط است. متأسفانه صاحبان حقدها و کینه ها در صدر اسلام با انگیزه خنثی سازی مبارزات فاطمه زهرا علیهاالسلام در دفاع از رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامت حضرت علی علیه السلام به قداست پوشی فاطمه زهرا علیهاالسلام دست زدند. آنان نه تنها قداست فاطمه علیهاالسلام را منتشر نکردند، بلکه کتمان هم کردند. آن کینه ها در بستر جهل و تعصب در عالم اسلام جاری شد و تقدس پوشی استمرار پیدا کرد و تا آنجا پیش رفت که عقاید بدعت آمیزی مانند شرک بودن زیارت قبور و احترام مؤمن بعد از مرگ وارد اسلام شد و بسیاری از آثار مقدس اسلامی در سرزمین اسلام از میان رفت.
مخاطب اصلی مقاله حاضر، نخست آن دسته از مسلمانان است که هنوز تقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام را درک نکرده اند و ثانیا کسانی که پس از درک قداست آن بانو، مطامع سیاسی، جناحی یا هوس روشنفکرنمایی آنان باعث شده که قداست آن بانو را فراموش کنند یا قداست حضرت زهرا علیهاالسلام را به پشت پرده تعدد قرائات دین برانند. ثالثا مقاله به کسانی نظر دارد که تشنه آگاهی از جایگاه زن در آیین اسلام می باشند.
یکی از بهترین روشهای شناخت بزرگان، مقایسه و مقارنه میان شخصیت، نظریات، رفتار و گفتار آنان و دوستان و دشمنان ایشان می باشد. امّا این سؤال مطرح است که آیا مقایسه میان حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام جایز و بایسته است؟
پاسخ این سؤال مثبت است، چون در طول تاریخ به مناسبتهای مختلف معصومین علیهم السلام و اولیاء میان آن دو بانوی برگزیده مقایسه به عمل آورده اند. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله اولین شخصی است که بارها با مقایسه فاطمه علیهاالسلام با مریم(س) عظمت و برتری فاطمه علیهاالسلام بر مریم(س) را به مسلمانان، بلکه بشریت تفهیم می نمود(1). بعد از آن جناب خود حضرت زهرا است که از پدر گرامیشان سؤال می کنند: «ای پدر آیا من بهترم یا مریم؟! رسول خدا جواب می دهد: تو در میان قوم و امت اسلامی بهترین هستی و مریم در میان قوم خود»؛ «یا أبه أنا خیر أم مریم؟ فقال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أنت فی قومک و مریم فی قومه»(2).
در کلمات امام صادق علیه السلام و امام باقر علیه السلام بیشترین مقایسه میان مریم(س) و فاطمه زهرا علیهاالسلام به چشم می خورد(3). از بزرگان صدر اسلام جناب ام سلمه که در مسجد پیامبر پس از اهانت ابوبکر به دفاع از زهرا علیهاالسلام می پردازد و می فرماید: «فاطمه بهترین و برگزیده زنان و مادر جوانان اهل بهشت و عدیله و نظیر مریم است»(4). باز حسان بن ثابت که در شعر مقایسه کرده و گفته است:
و ان مریم أحصنت فرجها | و جائت بعیسی کبدر الدجی |
فقد أحصنت فاطمة بعدها | و جاءت بسبطی نبی الهدی(5) |
دانشمندان متأخّر نیز در نثر و نظم زیاد مقایسه به عمل آورده اند که به دو نمونه اشاره می شود. مرحوم آیة اللّه محمّد حسین اصفهانی معروف به کمپانی در مدح حضرت صدیقه علیهاالسلام اشعار فراوانی دارد؛ از جمله:
هی البتول الطهر و العذراء | کمریم الطّهر و لا سواء |
او بتول، طاهر و عذراء است؛ مانند مریم طاهره، ولی این دو یکسان نیستند(6).
شاعری دیگر چنین سروده است:
إن قیل حواء قلت: فاطم فخرها | أو قیل مریم قلت: فاطمة افضل |
اگر گفته شود حوا، گویم فاطمه افتخار وی است و اگر گفته شود مریم، گویم فاطمه برتر از اوست.
أفهل لحواء والد کمحمّدٍ؟ | أم هل لمریم مثل فاطمة اَشْبُلُ |
آیا حوا را پدری مانند محمّد صلی الله علیه و آله می باشد؟ و آیا برای مریم مانند فاطمه، شیربچگانی است.
کلّ لها حین الولادة حالة | منها عقول ذوی البصائر تذهل |
برای هر یک از آنان به هنگام تولّد حالتی است که از آن حالت عقول صاحبان خرد می روند(7).
جناب دکتر بی آزار شیرازی در مقاله ای میان آن دو زن به طور موجز، سیزده مورد مقایسه به عمل آورده است(8).
بیشتر اوصافی که قرآن و روایات برای حضرت مریم(س) برشمرده اند به طریق اولی در فاطمه زهرا علیهاالسلام وجود داشت که در ضمن مقایسه آن دو بانو خواهد آمد. در رفتار و گفتار شگفت و رمزآلود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در باره فاطمه زهرا علیهاالسلام پیام مهمی برای مسلمانان و جامعه بشری نهفته است. آن پیام عبارت است از اعلام بالاترین تقدس برای فاطمه علیهاالسلام و معیار قرار دادن آن حضرت در سنجش ایمان قلبی و دینداری مسلمانان. قرآن با تعبیر شگفت «نسائنا» (زنان ما) از فاطمه زهرا علیهاالسلام در آیه مباهله بیان می کند که فاطمه علیهاالسلام تجلی اوصاف نیک زنان بهشتی بوده، تقدس همه آنها در او جمع است.
با این همه بسی جای تأسف است که عده ای از مسلمانان در صدر اسلام با آگاهی از تقدس آن بانو در مقابل ثمنی بخس، نه تنها قداست فاطمه زهرا علیهاالسلام را به بشریت اعلام و تثبیت نکردند، بلکه آن را کتمان نمودند. آنان برای حفظ حکومت غاصبانه مهم ترین مانع یعنی فاطمه علیهاالسلام را ترور شخصیت و شخص نمودند و از طرف دیگر برای عقده گشایی ها و بالا بردن عایشه نگذاشتند قدر آن بانوی مقدس شناخته و معهود گردد.
متأسفانه آنان با آن کتمان و ترور نه تنها به اسلام جفا کردند، بلکه بر بشریت ظلم روا داشتند؛ زیرا اگر امروز فاطمه علیهاالسلام همانند مریم(س) در میان تمام مسلمانان به عنوان فاطمه مقدس مشهور و معهود بود، بالاترین نماد و دلیل مبنی بر احترام اسلام به زن در اختیار مسلمانان بود. آنان مهم ترین معیار سنجش دینداری و تقرب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را از مسلمانان گرفتند.
بسی مایه تعجب است که امروز هیچ مسیحی نیست که مریم را به عنوان مقدس نشناسد و نام نبرد، امّا با کمال تأسف نگارنده با یک افسر مصری در کنار خانه کعبه در سال 1376 ملاقات و گفت و گو نمود و معلوم گردید او اصلاً فاطمه زهرا علیهاالسلام را نمی شناسد و نمی داند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین دختری داشته است؟!
در میان پیروان مسیح نیز اختلاف و شکافی عمیق پدید آمده است. پروتستانها اختلافات فراوانی با کاتولیکها دارند و حتی میان آنها نزاعهای خونین در گرفت که هنوز ادامه دارد. لوتر به عنوان رهبر پروتستانها که با تقدس زدایی از کلیسا و کشیشها مبارزه خود را علیه کاتولیکها شروع نمود، هرگز در صدد برنیامد که تقدس حضرت مریم یا حضرت مسیح را نفی کند، بلکه در بالاترین حد به تقدس حضرت مریم اعتراف دارد و تأکید می کند. با تمام اختلافاتی که در میان مسیحیها وجود دارد روی تقدس مریم اتفاق نظر دارند، لذا چه کاتولیک و چه پروتستان در گرفتاریها ندا می دهد: ای مریم مقدس. این در حالی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام برای مقدس بودن شایسته تر و سزاوارتر است، امّا متأسفانه برخی بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله از سر غرض یا جهل بعد از غصب خلافت و خانه نشین کردن علی علیه السلام به تقدس زدایی از فاطمه علیهاالسلام اقدام کردند.
تأسف آورتر اینکه امروزه برخی از روشنفکران مسلمان حتی شیعی، با تقلید از لوتر، به گمان خود به دنبال نهضت اصلاح دینی و پروتستانتیسم اسلامی هستند، امّا هرگز حد لوتر را نگه نداشته، اعتقادی به تقدس فاطمه زهرا علیهاالسلام از خود نشان نمی دهند.
مریم از خاندان ماثان از فرزندان حضرت داوود علیه السلام بود و عمران پدر مریم، بزرگ این خاندان پیش از عهد هیرودوس(9) و از خانواده نبوت و دیانت بود(10).
در شرافت خانوادگی حضرت مریم همین بس که حضرت عیسی علیه السلام از پیامبران بزرگ و ولیده آن خانواده است. خداوند سوره مریم را به نام این خانواده نام نهاده و چندین بار از این خانواده سخن گفته است. در آیه «اِنَّ اللّه َ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحا وَ آلَ اِبْرَاهِیمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَی العَالَمِینَ»(11) این خانواده را یکی از چهار خانواده برگزیده معرفی کرده است.
در بیان شرافت خانوادگی حضرت فاطمه نیز سخن بسیار و امری روشن برای مسلمانان است. طبق روایت امام رضا علیه السلام (12) و روایات(13) دیگر، آل ابراهیم در آیه یاد شده خانواده پیامبر اکرم از چهار خانواده برگزیده است.
افزون بر اینکه بدون هیچ تردیدی خداوند در آیه تطهیر(14) از اهل بیت رسول به صراحت یاد کرده است و در سوره ابراهیم با تعبیر شجره مبارکه(15) و بیوت در آیه «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللّه ُ أَنْ تُرفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالغُدُوِّ وَ الآصَالِ»(16) به خانواده حضرت فاطمه اشاره کرده است. خداوند سوره دهر یا هل أتی را در باره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل فرموده است(17). از همه مهم تر اینکه خداوند اجر رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را عشق به خاندان محمّد (قربی) قرار داده و فرموده است: «قُل لاَ أَسْأَ لُکُمْ عَلَیهِ اَجْرا إلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبی»(18).
صاحب الغدیر نُه روایت از طریق اهل سنت با اسناد آن آورده است که در آیه یاد شده مراد از قربی، اهل بیت رسول اکرم است(19). در روایات حتّی به طرق اهل سنّت آمده است که آل محمّد همان صادقون(20) در آیه شریفه «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّه َ وَ کُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ»(21) و سابقون(22) در آیه شریفه «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ. أُولئِکَ المُقَرَّبُونَ»(23) و صراط مستقیم(24) در آیه «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ المُسْتَقِیمَ»(25) می باشند. بدون تردید شرف هر خانواده به شرافت پدر، مادر و فرزندان است که در ادامه به بحث در این باره می پردازیم.
عمران پدر حضرت مریم بود که قبل از تولّد حضرت مریم درگذشت(26). نام او در قرآن آمده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ»(27). طبق گزارش ابن اسحاق، نسب او با چهارده واسطه به حضرت داوود علیه السلام می رسد و او را صاحب صلاه بنی اسرائیل خوانده اند(28). او از بندگان مؤمن و پاک خداوند بود. مورخان او را از روحانیون و کاهنان بزرگ زمان خود معرفی کرده اند(29)، امّا با توجّه به وحی الهی به عمران، بر طبق دلالت روایت امام صادق علیه السلام و تصریح امام باقر علیه السلام ، از پیامبران قوم خود بوده است(30).
امّا پدر فاطمه زهرا علیهاالسلام محمّد بن عبد اللّه صلی الله علیه و آله ، برترین پیامبران الهی(31) و خاتم آنان بود.
مادر حضرت مریم حنه همسر عمران از زنان عبادتگر زمان خود بود(32). خداوند متعال در قرآن از او به بزرگی یاد کرده است: «اِذ قَالَتِ امْرَأَتُ عِمْرَانَ...»(33) حدود سی سال(34) صاحب فرزند نمی شد، تا اینکه با قلبی شکسته از خداوند درخواست نمود و آن گاه با لطف الهی(35)باردار شد. او به شکرانه این نعمت با نیّت خالص نذر نمود که فرزند عزیز خود را معتکف و خدمتگزار بیت المقدس قرار دهد: «اِنّی نَذَرتُ لَکَ مَا فِی بَطْنی مُحَرَّرا» او نذر خود را ادا کرد. شرف ایشان وقتی معلوم می شود که خداوند اعلام داشت که نذر او را به نیکی قبول کرده است: «فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ»(36).
امّا مادر فاطمه زهرا علیهاالسلام حضرت خدیجه سلام اللّه علیه است. قرآن به کنایه از آن حضرت یاد می کند: «وَ وَجَدَکَ عَائِلاً فَاَغْنَی»(37). مرحوم مجلسی طبق روایات می گوید که این آیه شریفه به حضرت خدیجه اشاره دارد(38). ابن عبّاس در تفسیر این آیه می فرماید: «خداوند پیامبر را فقیر یافت و مردم می گفتند پیامبر مالی ندارد؛ پس خداوند با مال خدیجه وی را غنی و بی نیاز گرداند.»(39)
در شرافت حضرت خدیجه همین بس که او اولین زنی بود که اسلام آورد و رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله را تصدیق نمود و تا آخرین لحظه در کنار رسول اکرم صلی الله علیه و آله ماند و برای ایشان کمک کار و دلسوز و مهربان بود. پیامبر فرمود: «دین اسلام به وسیله دو عامل استوار شد؛ یکی شمشیر علی علیه السلام و دیگر مال خدیجه علیهاالسلام .»(40) او تمام اموال خود را وقف اسلام و اهداف پیامبر صلی الله علیه و آله نمود.
در روایات آمده است که او یکی از چهار زن برگزیده(41) و بهشت مشتاق اوست(42). او بعد از مرگ، همدم مریم و آسیه خواهد بود(43).
آن حضرت این شرف را داشت که نطفه آخرین دخترش فاطمه علیهاالسلام از مائده بهشتی(44) باشد و در هنگام حزن و نگرانی نسبت به رسول اکرم صلی الله علیه و آله در زمان بارداری، فرزندش فاطمه علیهاالسلام از باطن او با او سخن گوید و به او دلداری دهد(45).
خداوند قبل از انعقاد نطفه و ولادت حضرت مریم از طریق بشارت ولادت فرزندش عیسی علیه السلام خبر داد که فرزندی سالم و مبارک به او هدیه خواهد کرد؛ پسری که به اذن پروردگار بیماران را شفا خواهد داد و مردگان را زنده خواهد کرد و او را رسول خود قرار خواهد داد(46).
امّا ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام به طور مستقیم به پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در معراج و در زمین و حتّی چگونگی شکل گیری او از طعام بهشتی خبر داده شد(47).
خداوند قبل از ولادت فاطمه علیهاالسلام به پیامبر صلی الله علیه و آله خبر داد که شکم خدیجه ظرف امامت است. پیامبر به مناسبتی به فاطمه زهرا علیهاالسلام فرمود: «إنّ بطن أمّک کان للإمامة وعاء»؛ یعنی شکم مادر تو ظرف امامت بود(48).
هنگام ولادت، قابله حضرت مریم و پرستار مادرش همسر حضرت زکریا به نام الیزابت بود، امّا قابله فاطمه زهرا علیهاالسلام چهار زن بهشتی به نام حضرت حوا، آسیه، کلثوم خواهر موسی و حضرت مریم بودند(49).
نامگذاری حضرت مریم توسط مادر ایشان صورت گرفت: «اِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَم»(50) و مریم به معنای عابد یا خدمتگزار است.
امّا اسم فاطمه علیهاالسلام از جانب خداوند متعال تعیین گردید. امام صادق علیه السلام می فرماید: «برای فاطمه نزد خداوند نُه اسم است. آنها عبارت اند از: فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، راضیه، مرضیه، محدثه و زهرا.»(51)
امام باقر علیه السلام در روایت دیگر می فرماید: «هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام ولادت یافت خداوند متعال به فرشته ای وحی نمود تا این نام (فاطمه) را بر زبان محمّد صلی الله علیه و آله جاری نماید؛ لذا حضرت او را فاطمه نام نهاد.»(52)
از اهل سنّت قسطلانی، زرقانی، غسانی، خطیب بغدادی و حافظ دمشقی با نقل روایت اعتراف کرده اند که اسم فاطمه از طرف خداوند بوده است(53).
خداوند درباره حضرت مریم فرمود: «وَ اَنبَتَها نَباتا حَسَنا»(54). مراد این است که به مریم و فرزند او رشد و پاکیزگی داده شد و به او و هر یک از ذریه و شاخه ای که از تنه درخت وجودی او می رویَد، حیاتی افاضه شد که آمیخته با نفس شیطان و پلیدی و نفسانیات و وسوسه های او نباشد، خلاصه آنکه حیاتی طیب و طاهر و مستمر به او و فرزندش افاضه گردید(55) و نسل پاک او هنوز استمرار دارد و حضرت عیسی علیه السلام در حال حیات طیب است.
فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز مبارکه؛ یعنی خیر، سعادت و فزونی، نافع و مقدس(56) و زکیه؛ یعنی نمو و زیادتی(57) و کوثر یا خیر کثیر، کثیر الخیر و کثیر النسل(58) است.
خداوند به او و نسلش پاکی، برکت، کثرت و استمرار بخشید و عمر فرزندش حضرت بقیة اللّه را به استمرار عمر عیسی علیه السلام قرار داد. حضرت زهرا علیهاالسلام پس از شهادت، دو پسر و دو دختر بر جای گذاشت و به رغم واقعه کربلا که از امام حسن علیه السلام هفت فرزند و از زینب کبری یک فرزند و از امام حسین علیه السلام جز امام سجاد بقیه شهید شدند وام کلثوم نیز فرزندی نداشت و نیز به رغم واقعه حره(59)، واقعه زید بن علی بن الحسین که در مقابل هشام بن عبد الملک ایستاد و سرانجام تمام همراهان او که بیشتر آنها از ذریه فاطمه علیهاالسلام بودند شهید شدند و واقعه فخ که جنگ یکی از نوادگان امام حسن علیه السلام با بنی العباس بود و تمام آنان کشته شدند، نسل فاطمه علیهاالسلام به طور گسترده ادامه یافت و اسلام ناب به دست آنها تا امروز استمرار پیدا کرد و بالاخره امام عصر روحی و ارواح العالمین لمقدمه الفداء که از نهمین نسل فاطمه زهرا علیهاالسلام است، ثمره انماء و رویاندن پاک الهی می باشد و امروز کلمه باقیه علی علیه السلام و فاطمه زهرا علیهاالسلام است «وَ جَعَلَهَا کَلِمَةً بَاقِیَةً فِی عَقِبِهِ»(60)، تا حکومت الهی و مورد خواست خدا را برپا نماید.
پدر مریم قبل از تولّد او وفات یافت و مادرش او را نذر معبد نمود و چون نمی توانست سرپرستی و کفالت او را برعهده گیرد وی را به معبد سپرد. درباره کفالت او میان راهبان معبد اختلاف شد و بر اساس قرعه کفالت او بر عهده حضرت زکریای پیامبر که شوهر خاله او بود(61) قرار گرفت: «وَ کَفَّلَهَا زَکَرِیّا»(62).
امّا کفیل و مربی فاطمه زهرا علیهاالسلام پدرشان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مربی، معلم و هادی تمام مردم بود و تا چندین سال حضرت خدیجه، مادر آن بانو در کنارشان بود.
محل تربیت حضرت مریم مسجد و محراب بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(63). محل تربیت حضرت فاطمه علیهاالسلام ، بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جوار خانه کعبه در مکه و در مدینه خانه آن حضرت در جوار مسجد و خانه رسول اکرم بود. خداوند از تربیتگاه و خانه او در قرآن به نیکی یاد کرده و فرموده است: «فِی بُیُوتٍ اَذِنَ اللّه ُ أنْ تُرفَعَ وَ یُذکَرَ فِیهَا اسْمُهُ...»(64).
محراب جایی ویژه عبادت است؛ حال چه در مسجد باشد و چه در خانه(65). حضرت مریم دارای محرابی بود که در آن به عبادت خداوند و ستیز با پلیدی و شیطان مشغول بود: «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا المِحْرَابَ»(66).
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز دارای محرابی بود که پیامبر و ائمه بارها از آن سخن گفتند. امام صادق علیه السلام می فرماید: «اذ قامت فی محرابها زهر نورها لأهل السماء.»(67)
امام حسن علیه السلام در روایتی از محراب مادر چنین یاد می کند: «رأیت أمّی فاطمة قامت فی محرابها لیلة جمعتها.»(68)
امام باقر علیه السلام درباره حضرت مریم می فرماید: «او زیباترین زنان بود؛ اجمل النساء.»(69)
در روایت دیگر نقل شده است که در قیامت زنانی که به خاطر زیبایی خود دچار فتنه شده اند و آن زیبایی را بهانه قرار می دهند، حضرت مریم را حاضر می کنند و از آنان می پرسند آیا شما از حضرت مریم زیباتر بودید؟!(70) در واقع زیبایی آن حضرت حجتی برای سایر زنان است.
از حضرت فاطمه علیهاالسلام در قرآن به کوکب دُرّی یاد شده است(71) و طبق روایات از شدت درخشندگی چهره، آن حضرت را زهرا نامیده اند(72). پیامبر صلی الله علیه و آله درباره خلقت ایشان فرمودند: «فاطمه حوراء انسیه خلق شده است»(73)؛ یعنی او حوریه ای است به صورت انسان. از مجموع روایات به دست می آید که بانوی دو عالم، از چهره درخشنده و نورانی و پر تلألؤ بهره مند بودند.
او آن چنان زیبا بود که گویی ماه شب چهارده است و پنداری که گردن وی از سپیدی مانند تُنگ بلوری می ماند، همواره متبسم بود و زمانی که تبسم می نمود دندانهایش مانند لؤلؤ منظم مشاهده می شد(74).
حضرت مریم قلبی پر از ایمان و یقین به خداوند داشت. به همین سبب نیز خداوند درباره ایشان می فرماید: «صَدَّقَت بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَ کُتُبِهِ»(75). روشن است کسی که وحی الهی به پیامبران و تمام وعد و وعید و اوامر و نواهی خداوند و تمام کتب آسمانی را تصدیق می کند، قلبی پر از ایمان و یقین دارد.
وجود مطهر حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام از هر نوع شرک خالی بود و قلبی که پاک و مطهر از هر نوع آلودگی و دنسی باشد پر از ایمان و یقین است. به طور خاص درباره ایمان و یقین فاطمه زهرا علیهاالسلام روایات متعددی به دست ما رسیده است. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید: «یا سلمان إنّ ابنتی فاطمة ملأ اللّه قلبها و جوارحها ایمانا الی مشاشها تفرغت لطاعة اللّه .»(76)
تأمل و دقت در خطبه زهرا علیهاالسلام در مسجد مدینه در دفاع از فدک(77)، منزلت ایمان آن حضرت را روشن می سازد.
حضرت مریم(س) و حضرت فاطمه علیهاالسلام هر دو به نهایت کمال ممکن دست یافته بودند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «مردان زیادی به نهایت کمال رسیدند، امّا از زنان فقط حضرت آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، مریم دختر عمران، خدیجه دختر خویلد و حضرت فاطمه علیهاالسلام به نهایت کمال رسیدند.»(78)
حضرت مریم چنان عبادت پروردگار نمود که خداوند به او ولایت بخشید. از همین رو در باب پیامبری او اختلاف است و جمعی از مسلمانان او را از پیامبران دانسته اند(79).
فاطمه زهرا نیز ولیة اللّه بود و مقام ولایت به او اعطا شده بود و پدرش رسول اکرم صلی الله علیه و آله همسرش علی علیه السلام و فرزندانش و خود آن حضرت به آن مقام مفتخر بودند.
این زن، ملکه دربار پادشاهی کفرپیشه است و در اوج برخورداری از مال و جمال دنیوی، اما فطرتش چنان پاک است و حقیقت پذیر، که چون ندای حق را میشنود سر تسلیم به آستان خورشید حقیقت فرود آورد و در پرتو ایمانی پولادین و استقامتی مثالزدنی، وارث خانهای در بهشت عدن الهی(بنا بر گزارش قرآن) و مفتخر به همسری رسول خاتم (ص) در بهشت(بنا بر گزارش روایات) گردید.
همسر فرعون، بنا بر تصریح روایات متعدد، آسیه نام داشت. آسیه از ماده"اسی" است که در لغت به معنی حزن است، و اگر لفظ آسیه درباره یک بنا و ساختمان به کار رود، به معنی محکم بودن اساس و پایه آن میباشد. [1] اما در اصطلاح قرآنی نام زنی است که همسر فرعون و دختر مزاحم بوده، [2]. برخی وی را عمه حضرت موسی نیز دانستهاند. [3].
قرآن در دو آیه، از این بانوی بزرگوار با عنوان "امْرَأَتَ فِرْعَوْن" یاد کرده است. [4]
به نوشته طبری، آسیه ابتدا همسر قابوس بن مصعب بن معاویه بود. هنگامی که موسی به پیامبری رسید، قابوس (فرعون زمان کودکی) مُرد و برادرش ولید (فرعون غرق شده در نیل) به جای وی نشست و با آسیه، همسر برادرش ازدواج کرد. ولی از شعراء/ 26 برمیآید که فرعونِ غرق شده در نیل، همان فرعونِ زمانِ کودکی موسی است و گفته طبری تضعیف میشود. از سوی دیگر، نامهای نامتناسب با فرهنگ و زبان قبطی، خود میتواند دلیلی بر نادرستی گزارشهای مذکور باشد. [5]
آسیه از منظر قرآن
چنانکه گذشت بنا بر گزارش قرآن، آسیه همسر فرعون است. همسر شخصیتی منفی در تاریخ که به مرحلهای از سقوط در کفر رسید تا فریاد (أنا ربکم الأعلی)[نازعات/24]؛ منم خدای برتر شما سرداد، ولی حضرت آسیه به خدای متعالی ایمان آورد و به مقام شامخ دست یافت، خدا او را نجات بخشید و در بهشت اسکان داد و همسر فرعون بودن و زیرسلطه او زندگی کردن تأثیری در ایمان وی نداشت: (وضرب الله مثلاً للّذین آمنوا امْرَأَةَ فرعون إذ قالت ربّ ابنِ لی عندک بیتاً فی الجنة ونجّنی من فرعون وعمله ونجّنی من القوم الظّالمین)[تحریم/11]. [6]
آسیه بنا بر روایت قرآن و اهل بیت (ع) دو بار، ناجی موسی (ع) در کودکی بوده است.
وَ قالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لی وَ لَکَ لا تَقْتُلُوهُ عَسی أَنْ یَنْفَعَنا أَوْ نَتَّخِ ذَهُ وَلَداً وَ هُمْ لا یَشْعُرُونَ همسر فرعون (هنگامی که دید آنها قصد کشتن کودک را دارند) گفت: او را نکشید، نورچشم من و شما است، شاید برای ما مفید باشد یا او را پسر خود برگزینیم و آنها نمیفهمیدند (که دشمن اصلی خود را در آغوش خویش میپرورانند). (9 / قصص)
به نظر میرسد که فرعون از چهره نوزاد و نشانههای دیگر از جمله گذاردن او در صندوق و رها کردنش در امواج نیل، دریافته بود که این نوزاد از بنی اسرائیل است، ناگهان کابوس قیام یک مرد بنیاسرائیلی و زوال ملک او به دست آن مرد بر روح او سایه افکندو خواهان اجرای قانون جنایتبارش درباره نوزادان بنیاسرائیل در این مورد شد. اطرافیان متملق و چاپلوس نیز فرعون را در این طرز همسر فرعون که نوزاد پسری نداشت و «آسیه» فکر تشویق کردند و گفتند: دلیل ندارد که قانون درباره این کودک اجرا نشود. اما قلب پاکش که از قماش درباریان فرعون نبود، کانون مهر این نوزاد شده بود، در مقابل همه آنها ایستاد و از آنجا که در این گونه کشمکشهای خانوادگی، غالباً پیروزی با زنان است، او در کار خود پیروز شد. و اگر داستان شفای دختر فرعون نیز به آن افزوده شود، دلیل پیروزی آسیه در این درگیری روشنتر خواهد شد. آسیه در فضای ظلمآلود و شکنجهگاه فرعون از خدا خواست که پروردگارا برای من نزد خویش در بهشت خانهای بساز و.... خدای متعالی دعای آسیه را مستجاب کرد و او جایگاه خویش را در بهشت مشاهده کرد، روح از بدنش جدا شد و به شهادت رسید. [7]
آسیه (سلام الله علیها) از خدا دو کرامت طلب کرد: کرامت معنوی که حضور در نزد خدای متعالی است و کرامت صوری که استقرار در بهشت است. [8] خواست این بانوی گرامی از خدا که عرضه داشت: (رب ابن لی عندک بیتاً فی الجنة) و از خدا خانهای را طلب کرد که عندالله و در بهشت باشد برای این بود که ورود به بهشت، حضور در جوار حضرت ربالعالمین است و در آموزههای دینی آمده است که «الجار ثم الدار»[9] در واقع، توجه مضاعف خدای متعالی را طلب کرده است. و با تقدیم کلمه «عندک» بر کلمه «بیتاً» تقدّم رعایت همسایه بر رعایت خانه را یادآور شده است. [10].
آسیه در آئینه روایات
در روایات نیز از آسیه به نیکی یاد شده است. پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله)، آسیه را در کنار مریم، خدیجه و فاطمه (علیها السلام) یکی از چهار زن کامل و برتر عالم و نیز از بهترین زنان اهل بهشت شمرده است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) به نقل ابوموسی، آسیه را به همراه مریم و خدیجه و فاطمه (علیها السلام) از زنانی میشمرد که به نهایت مراتب کمال رسیدند. نقل شده که آسیه، به همراه حوّا، مریم و مادر موسی برای کمک به وضع حمل فاطمه بنت اسد داخل کعبه شد و آسیه، علی (علیه السلام) را پس از تولّد در پارچهای پیچید. و هنگام تولّد فاطمه (دختر پیامبر) آسیه به همراه ساره، مریم و خواهر موسی، برای کمک به خدیجه نزد وی آمدند. آسیه، همدم خدیجه در بهشت و از همسران بهشتی پیامبر دانسته شده است. نقل شده که هنگام وفات خدیجه، پیامبر به وی گفت: هنگامی که بر هووهای خود، مریم، کلثوم خواهر موسی و آسیه، همسرفرعون واردشدی، سلام مرا برسان. امام حسین (علیه السلام) هنگام دفن امیرمومنان، آسیه را به همراه فاطمه و حوّا و مریم در حال ندبه بر ایشان مشاهده کرد. از پیامبر (صلی الله علیه وآله) نقل شد که حوا در روز [قیامت، درحالیکه آسیه با او است، در میان هفتاد هزار حوریه به استقبال فاطمه میآید. [11]
پانویسها:
[1]. فراهیدی، خلیلبناحمد؛ کتاب العین.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن؛ تفسیر جوامع الجامع.
[3]. کاشانی ملافتح الله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، 1423 ق، چاپ اول، ج 7، ص 119.
[4]. قصص/9 و تحریم/11.
[5]. محمد خزائلی، اعلام قرآن، ج 1
[6]. جوادی آملی، توحید در قرآن ، ص 556
[7]. طباطبایی، المیزان، ج 19، ص 362
[8]. همان
[9]. مجلسی، بحارالانوار، ج 43
[10]. جوادی آملی، توحید در قرآن ، ص 555.
[11]. محمد بیستونی، تفسیر خانواده، ج 1
آمدم حال تو را از در و دیوار بپرسم. ای سفر کرده جاوید من، ای مادر خوبم. آمدم بر غمِ بی مادری ام زار بگریم. آمدم باز که سر بر در این خانه بکوبم.
آه ای ظلمت سنگین پر اندوه. نیک دانی که چه شبها لب او گرم دعا بود؟ آخ ای خانه خورشید، گواهی. که به هر لحظه به لبهای زنی غمزده گلبانگ خدا بود.
وای، وای ای در و دیوار که این گونه خموشید بدانید، آنکه یک عمر پر از حادثه مهمان شما بود، آنکه کوچید از این خانه به سرمنزل جاوید، پای تا سر همه آئینه ایمان و صفا بود...
آه ملکها، آه ای همه وسعت تاریکیِ شبهای مدینه بدانید... بدانید که در گوشهی سجادهی مادر، همه نور خدا بود و همه درد ولا بود. به هر دور تسبیح که چرخید، همهْ عالم و آدم، در آن سوزِ دعا بود.
آمدم مادر خوبم، آمدم تا که به خود بار دگر زهر یتیمی بچشانم. آمدم تا که به یاد تو شبی زار بگریم. تا که شرح غم بیمادری ام را، به فضا و در دیوار بگویم.
آمدم تا که پیشانی خود را، چو تو برخاک عبادت بگذارم. گل اشکی بفشانم، آبی از دیده ببارم...
آمدم باز که سر بر در این خانه بکوبم، آمدم بر غم بی مادریم زار بگریم...
آه ای مادر غمها، آه ای مادر خوبم...
تا آن روز، اگر کسی نتوانسته بود ناله ی شبهای علی (علیه السلام) را در نخلستانها بشنود؛ پای جنازه ی فاطمه (علیهاالسلام) امّا شنید. جگرش می گداخت و اشک می ریخت. می سوخت از اینکه هیچ کس برای دفاع از فاطمه اش برنخواست. هیچ کس به خاطر دختر رسول خدا، حاضر نشد یک سیلی بخورد! می سوخت چون فاطمه اش خیلی «جوان» بود.
هنوز هفتاد هشتاد روز از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود. امّا آمدند و گفتند: «مردم یادشان رفته! چرا علی خودش نمی آید از حق خودش دفاع کند؟ علی خودش باید دست به کار شود!» فاطمه (علیهاالسلام) بر پهنه ی تاریخ فریاد کشید که: «مَثَلُ الإمام مَثَل الکَعبَه: حال که مردم به او پشت کرده اند، علی فریادِ چه بزند؟ کدام گوشِ پنبه ای را شنوا کند! مردم باید سراغ امام بروند نه امام.»
این فقط قصه نیست که بنشینید و به یکی بود و یکی نبودم گوش کنید. اصلاً، سیاه مشقهای من را، هر چقدر دوست دارید بخوانید، بسوزید، حس کنید، اگر چشمانتان هم تَر شد، اشکالی ندارد. فقط شما را به خدا، به این سوال فکر کنید که «چرا فاطمه اینقدر جوان پرکشید؟!». «چرا اینقدر لاغر شده بود؟!». ناحِلَت الجسم شده بود. مُنهَدَّت الرکن شده بود. در توصیفش، نوشته اند: «کالشَّبَه» یعنی به قدری لاغر شده بود که در بسترِ خواب، به شَبَهی می مانْد.
امروزش با دیروزش فرق می کرد. زنهای مدینه می آمدند و سوال می کردند: «خانم، بیماری شما چیست که اینقدر شما را از پای در آوردهاست؟» می فرمود: «بیماری من، تنها از تنم نیست. بلکه می سوزم از ظلمی که به «علی» رفته است. «پرواز پدرم» و «ظلم به علی»، این دو، جسمم را کاهانده است.»
گفتند: «ای کاش پدر بزرگوارت، جریان ولایت امیرالمومنین را تمام می کرد که اختلافی پیش نیاید و خیال مردم راحت شود!» فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: «هل تَرَک أبی عُذرٍ بَعد غدیر؟ مگر غدیر نبودید که پدرم فریاد زد و تا پایان، پایش ایستاد؟ مگر پدرم عذری گذاشت؟»
هنوز هفتاد هشتاد روز از شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نگذشته بود. امّا آمدند و گفتند: «مردم یادشان رفته! چرا علی خودش نمی آید از حق خودش دفاع کند؟ علی خودش باید دست به کار شود!» فاطمه (علیهاالسلام) بر پهنه ی تاریخ فریاد کشید که: «مَثَلُ الإمام مَثَل الکَعبَه: حال که مردم به او پشت کرده اند، علی فریادِ چه بزند؟ کدام گوشِ پنبه ای را شنوا کند! مردم باید سراغ امام بروند نه امام.»
این ها بود که دانه دانه، جواهرات چشمهای فاطمه (علیهاالسلام) را بیرون می کشید. که با چهار کودک بیاید و کنار بقیع، زار بزند. چون با تمام وجود حس می کرد که بشریّت، فقط و فقط سی سال فرصت دارد که از دریای معرفت و عدل و علم اولین و آخرین «علی» استفاده کند. ولی افسوس که بیست و پنج سال خانه نشینی در راه است و پنج سال باقی مانده هم به جنگ! بعد از آن هم، بشریت، برای همیشه حسرت وجود «علی» را خواهد کشید.
پس صدیقه طاهره (علیهاالسلام) از درون می سوخت. و کنار قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله) ناله می زد: یا رسول الله! بابا! به خدا بعد از تو تنها شده ام. بابا! برخیز و ببین مردم جواب سلام علی را هم نمی دهند. بابا! فاطمه زائری برای قبر خودش نمی خواهد فقط دعا کن زودتر پیشِ تو بیاید!» علی (علیه السلام) هم در غم از دست دادن چنین فاطمه ای باید این چند روز، چند سالی پیر شده باشد!
گفتند: «ای کاش پدر بزرگوارت، جریان ولایت امیرالمومنین را تمام می کرد که اختلافی پیش نیاید و خیال مردم راحت شود!» فاطمه (علیهاالسلام) پاسخ داد: «هل تَرَک أبی عُذرٍ بَعد غدیر؟ مگر غدیر نبودید که پدرم فریاد زد و تا پایان، پایش ایستاد؟ مگر پدرم عذری گذاشت؟»
پای جنازه ی فاطمه (علیهاالسلام)، مرور کرد تمام آن روزهای زیبای گذشته را. که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد فاطمه (علیهاالسلام) آمد و فرمود: «فاطمه جان، این دیگر عبدالرحمن عوف و دیگری با آن وعده های آنچنانی نیست. این «علی» است به خواستگاریت آمده است!» فاطمه ی جوان، نرگس چشم هایش را به زمین دوخت و فقط یک جمله فرمود: «آیا خدا و شما پدر راضی خواهید بود؟ أ رَضِی الله لِی و رَسولُه؟»
همین دیروز بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پرسید: «علی جان، فاطمه را چطور یافتی؟» و فقط یک جمله جواب شنید: «بهترین همراه برای اطاعت خدا!»
تا آن روز، اگر کسی نتوانسته بود ناله ی شبهای علی را در نخلستانها بشنود؛ پای جنازهی فاطمه امّا شنید...
می خواهم «نوشته» را تمام کنم اما چه کنم که دلم نمی آید.
حضرت فاطمه و پیامبر (سلام الله علیهما) نشسته بودند که جبرئیل آمد. کمی بعد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «فاطمه جان! می دانی جبرئیل چه می گوید؟» فاطمه (علیهاالسلام) سر را پائین انداخت و پاسخی نداد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خداوند علیّ اعلی می فرماید: سلام مرا به فاطمه برسان و بگو هر حاجتی دارد بخواهد که برآورده می کنم!»
فاطمه (علیهاالسلام) قدری فکر کرد و فرمود: «لا حاجَهَ لِی غَیر النَّظر إلی وجهِهِ الکریم: حاجتی ندارم جز اینکه بتوانم صورت زیبای خدایم را ببینم.»
فدای قلبت ای مادر غمها، مادر خوبم،
و اشکهایت یا علی...
ابى حمزه مىگوید: حضرت على بن الحسین علیه السلام از ما پرسید: برترین سرزمینها کدام است؟ گفتم: خدا و رسول و فرزند رسول بهتر مىداند، فرمود: بهترین مکانها بین رکن و مقام است، اگر مردى به مانند نوح، نهصد و پنجاه سال در آن مکان روز را به روزه و شب را به عبادت سپرى کند؛ ولى عبادتش همراه پذیرش ولایت ما نباشد، از عبادات خود بهره اى نخواهد برد .
اشاره!
گاه اشخاص هیچ اثرى از خود نمىگذارند و بىنام و نشان مىمیرند، گاه هم در روزگار خود اثر مىگذارند و پس از مرگ فراموش مىشوند و گاه هم اشخاصى پیدا مىشوند که در تمام روزگاران اثر گذارند. وجود تاریخ این کسان به یکى از سه گونه است:
* وجود تاریخى مادى- عینى.
* وجود تاریخى فعلى- رفتارى.
* وجود تاریخى نظرى.
وجود تاریخى مادى به گونههاى مختلف تحقق مىپذیرد، مانند: ادامه وجود با اعقاب و نوادگان و آرامگاه و آثار عینى ملموس همچون آثار هنرىِ به جاى مانده از هنرمندان.
وجود تاریخى فعلى- رفتارى، خواه مثبت باشد و خواه منفى به سنتها و عادتها و رفتارهاى متراکمى است که شخص بنیاد مىنهد و ترویج مىکند. در ادبیات دینى ما به این رفتارهاى متراکم ماندنى «سنت» اطلاق مىشود.
وجود تاریخى نظرى هم با وجود شخصیت والا و گرانمایه و معارف بلند انسانى و دینى صورت مىبندد که در ابدیت زمان همه را- از صاحبنظران
گرفته تا افراد عادى- به خود و به مواریث معارفى خود مشغول مىکند.
خلاصه آنکه برخى افراد یا در یکى از ابعاد سهگانه و یا در تمام ابعاد قابلیت واستعداد بقا را در تاریخ دارند.
حضرت زهراى اطهر علیها السلام در هر سه بعد تبلور و تجسم تاریخى دارند:
1- بعد مادى
در بعد مادى و عینى با نوادگان بسیار آن مادر پاک که به پنجاه میلیون فرد تخمین زدهاند و در پیشاپیش آنان امامان و دانشوران صالح هستند. این پدیده منحصر به حضرت زهرا علیها السلام است و زنى در طول تاریخ یافت نمىشود که چنین حضورى قوى و جارى و ملموس در بستر تاریخ داشته باشد.
از جهت آرامگاه هم شگفت است چرا که دیگران همچون سعدى، حافظ، ابو على سینا، شاه جهان و نور جهان در تاج محل- که از عجایب هفتگانه جهان است- با آرامگاهشان وجود مادى دارند و حضرت زهرا علیها السلام از این جهت با فقدان آرامگاهش حضور دارد، چیزى که امروزه بدان «تناقض نما» مىگویند.
حضور مادى حضرت فاطمه علیها السلام با گسترهاى برجستهتر، گاه به گونهاى دیگر بوده، و آن زمانى است که فاطمیان به نام فاطمه علیها السلام در آفریقا حکومت بنیاد نهادند.
حماسه ماندگار ناصر خسرو علوى «فاطمىام فاطمىام فاطمى» از بازتابهاى همین حضور مادى است.
استاد محمود عقّاد کتابى نگاشته به نام فاطمة والفاطمیون که در آن به دولت فاطمیان مىپردازد.
جامع الازهر را- که بزرگترین مرکز علمى دینى اهل سنت است- فاطمیان مصر بیاد حضرت زهرا علیها السلام پایهگذارى کردند.
2- بعد نظرى
در بعد نظرى هم فاطمه زهرا علیها السلام حضور فعال، پوینده و پایدار دارد که از دو جهت است:
یکى از جهت مواریث معارفى که از او به جاى مانده است.
و دیگر از جهت بررسىهایى که درباره وى انجام گرفته است و مىگیرد.
آنچه در این خصوص باید به آن توجه و التفات داشت این است که:
پژوهشها درباره عظمتهاى بىپایان زهراى اطهر علیها السلام، فرا سوى زمان و مکان و مذهبى خاص است. عظمت حضرت زهرا علیها السلام، تمام نفوس و عقول را در هر زمان و مکان و با هر مذهب و صنف تسخیر کرده است.
مؤلف کتاب فاطمة الزهراء «1» از چهل و چهار کتاب خطى نام مىبرد که در گذشتههاى دور و نزدیک از سوى دانشوران مذاهب مختلف تدوین شده است. همچنین از بیست و نه کتاب چاپى یاد مىکند که تنها شمارى اندک از آثار پر شمارى است که درباره آن حضرت به نگارش درآمده است.
چاپ کتاب وى در سال (1400- ه 1980 م) است، از آن زمان تا امروز کتابهاى بسیارى درباره حضرت فاطمه علیها السلام به قلم آمده که مىتوان ادعا کرد که بسیار افزونتر از آثارى است که تا آن زمان به طبع درآمده بود. خود نویسنده یاد شده، نوشتارى در معرفى سیصد مأخذ که شرح حال زهراى مرضیه علیها السلام را آوردهاند، دارد.
اتفاق در خور توجهى که در سال (1387 ه. ق) رخ داد، این است که کتابخانه «العلمین العامة» در نجف اشرف سه جایزه براى بهترین کتابهایى که درباره حضرت زهرا علیها السلام به نگارش درآید تعیین کرد. چهارده کتاب در این مسابقه شرکت کردند که جایزه نخست به سلیمان کتانى نویسنده مسیحى لبنانى براى کتاب فاطمة الزهراء وتر فى غمه تعلق گرفت، جایزه دوم به عبدالزهراء عثمان محمّد به خاطر فاطمة الزهراء بنت محمّد اختصاص یافت جایزه سوم هم نصیب فاضل المیلانى الحسینى براى کتاب فاطمة الزهراء ام أبیها شد.
در اینجا باید از کار لوئى ماسینیون مستشرق فرانسوى یاد کرد که با فراهم آوردن میلیونها یادداشت از زبانهاى مختلف درباره حضرت زهرا علیها السلام، در صدد بود که بزرگترین اثر در معرفى آن حضرت بیافریند. پس از مرگ وى لوئى گارده و چند تن دیگر از کارشناسان بررسىهاى اسلامى فرانسه براى تنظیم و ترتیب این یادداشتها و انتشارات آنها کمر همت بستند.
از میان دانشوران فرانسوى که همچون غلاة با شور و حماسه و شیدایى حول شخصیت حضرت زهرا علیها السلام سخن گفته، پروفسور هانرى کربن در کتاب سنگین و عمیق و تخصصى او به نام ارض ملکوت است. کربن در این اثر با ایمان ژرف و روشنبینى خاص درباره حضرت زهرا علیها السلام سخن سرداده است.
در مورد مواریث معارفى حضرت زهرا علیها السلام سخن بسیار است. بىشک اگر آن وجود مقدس، عمرى به اندازه مواریث نوادگان شایسته و بزرگوار خود چون امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام مىیافت، براى بشریّت مواریث معارفى بجاى مىگذاشت چرا که او «محدّثه» بود، با این وجود، آنچه که از آن حضرت برجاى مانده، کم نیست.
چندى است که مسند فاطمة الزهراء به طبع آراسته شده که هم از جهت حجم و کمّیّت و هم از جهت محتوى و کیفیت، از بسیارى از مسندها که اهل سنت در مجامع حدیثى خود آوردهاند برتر و بزرگتر است.
3- بعد فعلى
اما درباره بعد فعلى- رفتارى وجود تاریخى حضرت زهرا علیها السلام، به حق مىتوان گفت که آن حضرت از این جنبه شگفتى ساز و دگرگون کننده است! زن جوانى که بیش از هجده بهار از عمر او نگذشته بود، پایهگذار یک سنت- رفتار متراکم- و مبدل به یک الگوى تمام عیار مىگردد تا آنجا که امام عصر اهل بیت درباره ایشان مىگوید:
وَفِى ابْنَةِ رَسُولِ اللّهِ صلى الله علیه و آله لِى أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ «2».
و دختر رسول اللّه صلى الله علیه و آله براى من سرمشق نیکویى است.
انسانشناسان را اصطلاحى است به عنوان «شخصیت اساسى».
بنابراین اصطلاح، حضرت زهرا علیها السلام با تجرید از قید و بندهاى فردى، یک سرمشق مطلق مىشود و بدینگونه در جاودانه تاریخ ماندنى مىگردد که چنین هم شد.
جامعهشناسان مىگویند: سر منشأ اوضاع بحرانى نسل جوان در جهان سوم، خلأ الگوى رفتارى است. در این حیطه، زهراى مرضیه علیها السلام مشکلگشا و منجى است، چون شخصیتى اصیل و شگفتىساز است که هالهاى از قداست او را در برگرفته است.
آنچه به دنبال مىآید، دورنمایى است از سیماى رفتارى- اخلاقى زهراى اطهر علیها السلام که بعد فعلى- رفتارى وجود تاریخى وى است و بعد از آن سخنان بزرگان و دانشمندان روزگاران دور و نزدیک ذکر مىشود تا آفاق دیگرى از وجود اخلاقى آن حضرت نمایان گردد ان شاء اللّه.
تحمل تلخىهاى زندگى مادى
حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله روزى وارد خانه فاطمه علیها السلام شد، دخترش را دید که لباس خشن بر تن دارد، با دست خود آسیاب مىگرداند و در همان حال هم فرزندش را شیر مىدهد.
پیامبر صلى الله علیه و آله با دیدن این وضع اشک از دو دیدهاش جارى شد و به فاطمه علیها السلام فرمود: اى دختر بزرگوارم! تلخىهاى دنیا را تحمل کن تا به شیرینى آخرت برسى، فاطمه علیها السلام گفت: یا رسول اللّه! خدا را سپاس مىگویم بر نعمتهایش و شکر مىکنم بر کرامتهایش، در این هنگام این آیه نازل شد:
«وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى» «3». «4» و به زودى پروردگارت بخششى به تو خواهد کرد تا خشنود شوى.
انفاق در راه خدا
سلمان فارسى روزى براى انجام دادن فرمان رسول خدا صلى الله علیه و آله در آماده کردن غذا براى یک عرب تازه مسلمان، به درب خانه حضرت زهرا علیها السلام رفت، پس از درخواست سلمان، حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: سوگند به خدا که حسن و حسین از شدّت گرسنگى مىلرزند و با شکم گرسنه خوابیدهاند ولى من خیرى را رد نمىکنم به ویژه آنکه به خانه من رو کرده است.
سپس فرمود: اى سلمان! اینک پیراهنم را نزد شمعون یهودى ببر و یک صاع خرما و یک صاع جو از او گرفته و بیاور!
سلمان پیراهن را نزد شمعون برده، ماجرا را گفت، از دو دیده شمعون اشک ریخت و گفت: این است زهد در دنیا و این است آنچه که موسى در تورات خبر داده بود، پس من هم مىگویم: «اشهد ان لا إله إلّااللّه وأن محمّداً رسول اللّه».
پس از اسلام آوردن، صاعى از خرما و جو به سلمان داد و او آن را نزد حضرت زهرا علیها السلام برد، حضرت با دست خود جو را آسیاب کرد و نان پخت و به سلمان داد. سلمان گفت: اى دختر پیامبر! مقدارى از این نان و خرما را براى حسن و حسین بردار، حضرت فاطمه علیها السلام فرمود: چیزى را که در راه خدا دادهام در آن تصرّف نمىکنم «5»!
باز هم بپرس
زنى به محضر حضرت زهرا علیها السلام مشرّف شده، گفت: مادرى پیر و ناتوان دارم که در نماز بسیار اشتباه مىکند، مرا نزد شما فرستاده تا بپرسم که چگونه نماز بخواند؟ حضرت فرمود: هرچه مىخواهى بپرس.
آن زن پرسشهاى خود را مطرح کرد تا به ده پرسش رسید و حضرت هر پرسشى را با روى باز جواب مىداد، پرسش کننده از زیادى پرسشها شرمنده شد و گفت: شما را بیش از این زحمت نمىدهم! حضرت فرمود:
باز هم بپرس سپس براى تقویت روحیه آن زن فرمود: اگر به کسى کارى را واگذار کنند، مثلًا از او بخواهند که بار سنگینى را به جاى بلندى ببرد و در برابر این کار صد هزار دینار به او جایزه بدهند آیا او با توجه به آن پاداش احساس خستگى خواهد کرد؟ زن پاسخ داد: نه، حضرت فرمود: من در برابر هر پرسشى که پاسخ مىگویم از خدا پاداشى به مراتب بیشتر دریافت مىکنم و هرگز ملول و خسته نمىشوم، از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که روز قیامت دانشمندان اسلام در پیشگاه خدا حاضر مىشوند و به اندازه دانش و تلاشى که در راه آموزش و هدایت مردم داشتهاند از خداى خویش پاداش دریافت مىکنند «6».
ابتدا همسایه
مناجاتهاى شبانه و گریههاى همراه با سوز و گداز حضرت فاطمه علیها السلام گاهى فرزندانش را از خواب بیدار مىکرد. امام حسن علیه السلام مىگوید: شب جمعهاى دیدم مادرم در محراب عبادت ایستاده، تا طلوع فجر در رکوع و سجده بود و همه را دعا مىکرد جز خودش را! گفتم: مادر! چرا براى خود چیزى نخواستى؟ فرمود: پسر جان! اول همسایه بعد خویش.
آن حضرت فرزندانش را زیاد به یاد رسول خدا صلى الله علیه و آله مىانداخت و به سفارش پدرش بچهها را دسته گُل مىدانست و آنان را براى یاد گرفتن قرآن و دعا نزد پیامبر صلى الله علیه و آله مىفرستاد «7».
أنس با قرآن
دختر گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله به شدّت با قرآن مجید انس داشت. سلمان مىگوید: پیامبر صلى الله علیه و آله مرا براى کارى به خانه فاطمه علیها السلام فرستاد، اندکى بر در ایستادم تا اینکه سلام کردم، شنیدم که فاطمه علیها السلام با خود قرآن مىخواند و از بیرون آسیاب در گردش بود وهیچ همدمى ندارد «8».
گردنبند بابرکت
از جابر بن عبداللّه انصارى روایت شده است که: پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پس از پایان نماز عصر در محرابش روبروى مردم نشست، مردم اطراف حضرت را گرفتند، در این حال پیرمردى از عربهاى مهاجر که جامهاى کهنه و مندرس در بر داشت و از شدّت ناتوانى و فرتوتى قدرت روى پا ایستادن نداشت، وارد شد، حضرت نسبت به او دلجویى کرده، وى را مورد تفقد قرار داد و احوالش را پرسید، پیرمرد گفت: اى رسول خدا! من گرسنهام سیرم کنید، برهنهام لباسم دهید، ندار و تهیدستم عنایتى نمایید.
حضرت فرمود: خود من چیزى ندارم که به تو پرداخت کنم اما آن کسى که به سوى خیر دلالت کند مانند کسى است که خود خیر را انجام دهد، به خانه کسى برو که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش نیز او را دوست دارند و او خدا را بر خود ترجیح مىدهد، برو به خانه فاطمه! و فرمود: بلال! این مرد را به خانه فاطمه برسان.
پیرمرد بیابانى همراه بلال حرکت کرد، چون به خانه فاطمه رسید با صداى بلند گفت:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَمُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ، وَمَهْبِطَ جِبْرِئیْلَ الرُّوحِ الْأَمیْنِ بِالتَّنْزیلِ مِنْ عِنْدِ رَبِّ العالمینَ
. درود بر شما اى خاندان نبوت، و اى محل رفت و آمد فرشتگان و محل فرود جبرئیل امین که قرآن را از پیشگاه پروردگار جهانیان فرود مىآورد.
حضرت فاطمه علیها السلام پاسخ داد:
وَ عَلَیْکَ السَّلامُ
، کیستى؟ گفت:
پیرمردى از بادیه نشینانم. از سرزمینى دور دست نزد پدرت سرور آدمیان آمدم و من اى دختر محمّد! برهنه و گرسنهام، به من بذل محبتى کنید، خدا شما را مورد رحمت خود قرار دهد.
در آن موقعیّت سه روز بود که حضرت رسول و فاطمه و على اهل بیت علیهم السلام چیزى نخورده بودند و رسول خدا از این برنامه آگاه بود.
حضرت زهرا علیها السلام پوست گوسپندى را که دباغى شده بود و حسن و حسین علیهما السلام روى آن مىخوابیدند برداشت و فرمود: اى میهمان ما! این پوست را بگیر و برو، امید است خدا بهتر از این را نصیب تو کند.
اعرابى گفت: اى دختر پیامبر! من از گرسنگى خویش نزد تو شکوه آوردهام، تو پوست گوسپندى را به من مرحمت کردى! من با این گرسنگى که دارم با این پوست چه کنم؟!
هنگامى که حضرت این سخنان را از او شنید، گردنبندى که فاطمه فرزند حمزه دختر عمویش به او هدیه کرده بود از گردن باز کرد و به اعرابى داده، فرمود: این گردنبند را بگیر و بفروش! امید است خدا بهتر از این را به تو بدهد.
اعرابى گردنبند را گرفته، نزد پیامبر صلى الله علیه و آله به مسجد برد و آن حضرت هنوز در میان یارانش نشسته بود، اعرابى گفت: اى پیامبر! دخترت فاطمه این گردنبند را به من داده، گفته آن را بفروش، امید است خدا کارت را به سامان رساند.
پیامبر صلى الله علیه و آله گریست، و فرمود: چگونه کارت را به سامان نرساند در حالى که فاطمه دختر محمّد که سرور دختران حضرت آدم است آن را به تو هدیه کرده است.
عمار یاسر از جاى برخاست و گفت: اى رسول خدا! آیا اجازه مىدهید من این گردنبند را بخرم؟ حضرت فرمود: تو آن را بخر که اگر جن و انس در خریدش با یکدیگر شرکت کنند خدا آنان را به آتش جهنم نمىسوزاند. عمار گفت: عرب! آن را چند مىفروشى؟ گفت: به یک بار غذاى سیر از نان و گوشت و یک بُرد یمانى که خود را با آن بپوشانم و براى پروردگارم نمازى به جا آورم و به یک دینار که مرا به خانوادهام باز گرداند.
در همان هنگام عمار، سهم غنیمتى را که از جنگ خیبر به او رسیده بود فروخته بود و چیزى از آن باقى نبود. به او گفت: بیست دینار و دویست درهم و یک برد یمانى و مرکب خود را به تو مىدهم تا به خانوادهات برگردى و از گندم و گوشت نیز تو را سیر مىکنم. اعرابى گفت: اى مرد! تو چقدر با جود و کرمى و همراه عمار رفت و عمار آنچه را وعده کرده بود به او تسلیم نمود.
اعرابى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد، حضرت از او پرسید: آیا سیر شدى و از برهنگى درآمدى؟ گفت: آرى- پدر و مادرم فدایت باد- بىنیاز شدم، حضرت فرمود: پس فاطمه را نسبت به کارى که براى تو انجام داده پاداش ده، اعرابى گفت: پروردگارا! تو خدایى، ما تو را حادث نمىدانیم و جز تو خدایى نمىپرستیم، تو در هر صورت روزى دهنده مایى، خدایا! به فاطمه چیزى بده که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده باشد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله بر دعاى او آمین گفته، روى به یارانش فرموده، گفت:
خدا این چیز را در دنیا به فاطمه عطا کرده است: من پدر اویم و هیچ یک از جهانیان چون من نیست و على همسر اوست و اگر او نبود براى فاطمه کفوى وجود نداشت و حسن و حسین را به او بخشیده در حالى که براى جهانیان مانند آن دو سرور نوادگان پیامبر و سالار جوانان اهل بهشت وجود ندارد.
در برابر رسول خدا صلى الله علیه و آله مقداد و عمار و سلمان نشسته بودند، حضرت فرمود: آیا بیش از این در فضیلت زهرا بگویم؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا! فرمود: روح الامین جبرئیل نزد من آمده، گفت: در آن لحظه که فاطمه قبض روح شود و دفن گردد، دو فرشته در قبرش از او مىپرسند:
پروردگارت کیست؟ مىگوید: اللّه پروردگار من است، بعد مىپرسند:
پیامبرت کیست؟ مىگوید: پدرم، مىپرسند: ولىّ تو کیست؟ مىگوید:
کسى که اینک کنار قبرم ایستاده على بن ابى طالب امام من است.
آگاه باشید بیش از این در فضیلت فاطمه به شما بگویم، همانا حضرت حق گروهى از فرشتگان را مأموریت داده تا از پیش رو و طرف راست و چپ، وى را حفاظت نمایند، آنان در دوران زندگى و میان قبر و هنگام وفات با او هستند و پیاپى بر او و پدرش و همسرش و فرزندانش درود مىفرستند، پس هرکس بعد از وفاتم به زیارت من آید گویا در زندگىام مرا زیارت کرده است و هرکس فاطمه را زیارت کند گویا مرا زیارت کرده است و هرکس على بن ابى طالب را زیارت کند گویا فاطمه را زیارت کرده است و هرکس حسن و حسین را زیارت کند گویا على را زیارت کرده است و هرکس ذریه آن دو را زیارت کند گویا آن دو را زیارت کرده است.
عمار پس از شنیدن این فضایل، گردنبند را برداشت و با مُشک آن را خوشبو نمود و در بُرد یمانى پیچیده، آن را به غلامش داد و گفت: این گردنبند را نزد پیامبر ببر و خودت نیز مال آن حضرت خواهى بود.
غلام گردنبند را نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آورده، گفتههاى عمار را به عرض آن حضرت رسانید، رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: برو نزد فاطمه و گردنبند را به او بده و تو خودت نیز مال او هستى.
غلام گردنبند را نزد حضرت زهرا علیها السلام آورده، گفته رسول خدا صلى الله علیه و آله را به عرضِ آن جناب رساند. فاطمه علیها السلام گردنبند را گرفت و غلام را آزاد کرد.
غلام خندید! حضرت فرمود: چرا مىخندى؟ غلام گفت: من از برکت این گردنبند خندهام گرفته، گرسنهاى را سیر، برهنهاى را پوشانید، تهیدستى را بىنیاز کرد و بندهاى را آزاد کرد و عاقبت هم به صاحبش بازگشت «9»!!
أوقاف حضرت زهرا علیها السلام
حضرت زهرا علیها السلام هفت باغ داشت که وقف بنىهاشم و بنى المطلب کرد.
سید محسن امین مىگوید: حضرت زهرا علیها السلام هفت باغ داشت که وقف بنى هاشم و بنى المطلب نمود و على علیه السلام را ناظر و متولى آنها برگزید و بعد از امام على علیه السلام، امام حسن علیه السلام و پس از وى امام حسین علیه السلام و همچنین در هر زمان به بزرگ فرزندان خود تولیت و نظارت داد.
ثقة الاسلام کلینى از امام صادق و امام باقر علیهما السلام آورده که فاطمه علیها السلام به هفت باغ وصیت کرد با این نامها:
العوان، الدلال، البرقة، المثبب، الحسنى، الصافیه وما لام ابراهیم «10».
گفتار نامآوران و دانشمندان درباره حضرت زهرا علیها السلام
زین العرب به نقل از شرح المصابیح مىگوید:
فاطمه، بتول [گسسته] نام گرفت چون از جهت فضیلت و دیانت و تبار، زنى از میان زنان نتوانست همگون او باشد.
هروى به نقل المناقب:
فاطمه، بتول [منقطع] نام گرفت چون منقطع النظیر بود.
کمال الدین محمّد بن طلحه الشافعى:
به فضیلت سجایاى منصوص، اختصاص یافت که منحصر به او بود و به فضیلت ویژگىهایى متمایز شد که در لفظ نبوى آمده بود و به صفات شرف ممتاز گشت که روانهاى گرانمایه براى دستیابى به تنها یکى از آنها، رقابت مىکنند...
شمسالدین محمّد بن احمد بن عثمان ذهبى:
مفاخر او فراوان است، او بردبار، دیندار، نیکوکار، قانع و سپاسگوى بود.
سلیمان کتانى، نویسنده مسیحى لبنانى:
فاطمه پاکدامن، دخت فضیلتهاى پیامبر بود، خصلتهایى که با نبوغ اخلاق و خلّاقیت، پربار شده بود. تننزار او، آوند روح شفاف بود تا اینکه در آن سرچشمهاى که پدرش از آن طلوع کرد محو شد.
عایشه:
هرگز کسى برتر از فاطمه- جز پدر او- ندیدم.
بنت الشاطى دانشمند مصرى:
او محبوبترین دختر [پیامبر] در میان دخترانش بود و شبیهترین کس از جهت خلق و خوى و خلقت به پدر خود بود... خداوند تقدیر کرد که [از بین خواهرانش تنها او] ظرف مطهر سلاله مطهر باشد و رویشگاه پاک درخت تنومند اشراف آل بیت پیامبر...».
استاد احمد شمس باصى در کتاب خود «نفحات من سیرة السیده زینب»، آورده:
فاطمه در میان زنان دنیا بهترین بود و سرور زنان خواهد بود در آخرت.
دکتر على ابراهیم حسن گفته است که:
زندگى فاطمه برگى منحصر به فرد است در میان برگهاى تاریخ که انواع عظمتها را در او لمس مىکنیم... ما، در برابر شخصیتى قرار داریم که توانست در جهانى پدیدار شود در حالى که دورادور او هالهاى از فرزانگى و شکوه فرا گرفته بود، فرزانگى که منبع آن کتابهاى فیلسوفان و دانشمندان نیست بلکه تجارب روزگار است که لبریز از دگرگونىها و پیشامدهاى ناگهانى است و شکوهى که نه از پادشاهى یا ثروت که از اعماق جان او سرچشمه گرفته بود. شاید عظمت فاطمه بود که عایشه را واداشت تا بگوید: کسى برتر از فاطمه نیافتم مگر پدر او «11».
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- على محمّد على دخیّل.
(2)- بحار الأنوار: 53/ 178، باب 31، حدیث 9.
(3)- ضحى (93): 5.
(4)- المناقب: 3/ 342؛ بحار الأنوار: 43/ 85، باب 4، حدیث 8.
(5)- ریاحین الشریعه: 1/ 130؛ بحار الأنوار: 43/ 71، باب 3، حدیث 61.
(6)- محجة البیضاء: 1/ 30.
(7)- مسند احمد بن حنبل: 1/ 236.
(8)- بحار الأنوار: 43/ 46، باب 3.
(9)- بشارة المصطفى: 137؛ بحار الأنوار: 43/ 56، باب 3، حدیث 50.
(10)- أعلام النساء: على محمّد على دخیّل به نقل از اعیان الشیعه: 2/ 488 والکافى: 7/ 48.
(11)- این مطالب از کتاب اعلام النساء، استاد على محمّد على دخیّل برگرفته شده است.
فاطمه نخستین شهید راه ولایت است که به انگیزه بازخواهی فدک، نه فدک را مد نظر داشت که ولایت را... فاطمه با آن ناله های دردناکش، حق امام و ولی امرش را می خواست بازستاند و اگر نتوانست - که نمی توانست - باید حق را برملا سازد و مظلومیت علی را آشکار نماید و پرده از سقیفه پردازان بردارد ولی فریاد دختر معصوم پیامبر در قلب های تیره کارساز نبود، اما تاریخ، آن سخنرانی جاودانه را ثبت و ضبط کرد تا آیندگان بدانند.. بسنجند.. بفهمند.. و تصمیم بگیرند.
زهرا همو که خشمش خشم خداست، فریادش بی پاسخ ماند; نه، اشتباه نکنم، پاسخش را با سوزاندن در و شکستن پهلو دادند، آن سنگدلان جاهلی تبار.
و اکنون که حجت را بر همگان تمام کرد و نقش دفاع از ولایت را به خوبی ایفا نمود، با دلی شکسته و بدنی علیل به خانه باز می گردد; او شکایت را به خدا می برد و به پدرش، رسول خدا و چنین با خدایش راز و نیاز می کند که:
«پروردگارا; نیرو و قدرت از آن تو است و انتقام ظالمان را تو خواهی گرفت; پس به تو پناه می برم و از تو استمداد می جویم و به درگاهت روی می آورم که حق شویم را از این نااهلان بازستانی.»
زهرا مناجات می کرد و علی به او گوش می داد. شاید در دیدگان علی قطرات اشک گرد آمده بود که بر رخساره مبارکش سرازیر شود ولی خودداری می کرد تا زهرا بیش تر نرنجد; به هر حال باید زهرا را تسلی دهد و قلب شکسته اش را آرامش بخشد، به او فرمود:
«لا ویل لک بل الویل لشانئک، نهنهی عن وجدک یا ابنة الصفوة و بقیة النبوة فما امد لک افضل مما قطع عنک فاحتسبی لله ».
بدبختی برای تو نیست، برای دشمنانت است، اندوهت را برگیر و بر خویشتن سخت مگیر ای دخت برگزیده ترین انسان و ای بازمانده خاتم پیامبران. همانا آن چه خدا برای تو آماده ساخته برتر است از آن چه از تو گرفته شده، پس برای خدا بردبار باش و صبر را پیشه خود ساز.
و این سان سایه تبسمی آرام بر رخساره رنجور و بی رنگ فاطمه نقش بست چنان که تابش غروب، هنگام هجرت آفتاب در دریای تار شب بر افق آسمان. با صدایی ضعیف چونان همسه بلبلی بال شکسته در قفس تنهایی، در برابر تنها یار و یاورش، که اکنون غریبانه در خانه، زندانی شده است، پاسخ داد: «حسبی الله » خدا مرا بس است.
و این بود آغاز هجرت غریبانه زهرا، چرا که قلب، نالان.. سینه، تنگ.. زخم، ژرف.. بدن، رنجور.. پهلو، شکسته.. دیده، اشکبار و غربت در وطن، افزون بر بلا و رنج شده بود.
و چه سان سخت است و دردناک که ستمدیده ای، با بیان رسا و استدلال محکم و برهان روشن و حجت هویدا نتواند فریاد دلش را به دیگران برساند، نه به ظالمان و غاصبان حقش که به دوستان نادان و آنان که آماج فریب و نیرنگ صحنه سازان تراژدی سقیفه شده بودند و اینک که زور بر حق چیره شده بود، در پاسخ زهرا که به در خانه هایشان می رفت و آنان را به دفاع از امام زمانشان فرا می خواند می گفتند:
«اگر او زودتر به میدان آمده بود، چه کسی از علی برتر! ولی او در میان قهرمانان نبود! و قرعه به نام دیگری درآمد!»
اینان چگونه می اندیشیدند؟ و چه در سر می پروراندند؟ مگر تازه پیامبر از دنیا نرفته بود؟ و مگر علی مشغول کفن و دفن رسول خدا نبود؟ و مگر می شد بدن مبارک اشرف کائنات را بر زمین نگه دارد و از غسل و کفنش دست بردارد و به سوی چادر بنی ساعده بشتابد؟ و تازه اگر هم می رفت آیا می توانست از حق خود دفاع کند؟ و اگر دفاع می کرد آیا گوش شنوایی بود؟
این ها حقایقی بود که زهرا را رنج می داد; چنان رنجی که درد شکستن پهلو و سقط کردن محسنش در برابر آن کم رنگ می نمایاند.
آری! اگر آنان می خفتند و می آرمیدند، زهرا را آرامش نبود. چرا که اندوه را خوابی نیست. و اگر هم دیده هایش را برهم ی گذاشت خواب به دیدگانش ره نمی یافت، باید هم چنان در درد و رنج به سر برد تا قضای الهی برسد.
و اگر زهرا را رنج دردهای جسمانی بی تاب کرده بود، درد روان صدچندان، او را مضطرب و نالان می ساخت و چه دردناک تر از این که زبان در کام باشد و توان سخن گفتن نباشد. چه اندوهناک تر از این که حقش روشن و آشکار باشد و حق خواهی نیابد. چه شدیدتر و سهمگین تر از این که داد زند و دادخواهی نبیند؟!
و آیا می شود این بار سنگین را بر این قلب نازک اندوهبار بار کرد؟
و آیا زهرا - که یثربیان از فریاد سوزان و ناله دلش به تنگ آمده بودند و از علی می خواستند او را وادار کند که یا شب گریه کند و یا روز - در برابر آن همه ناملایمات جز صبر تلخ چه چاره دارد؟!
زهرا در حالی که چون شمعی سوزان آب می شد و آرام آرام به سوی ابدیت با کوله باری از شکوه، ولی با شکوه رهسپار می شد، گاهی به علی می نگریست و در رخساره مقدسش غم تنهایی می یافت و گاهی به کودکان معصومش - فرزندان رسول خدا - نگاه می کرد و یتیمی زودرس را در سیمای پاکشان مشاهده می کرد; آن ها را به خدا می سپرد که خدا آنان را بس بود، و چاره ای جز فراق جانکاه نداشت.
اینک دیگر بدن زهرا تاب تحمل آن همه رنج و اندوه را نداشت، و آن چنان ضعف بر او چیره شده بود که از درد نمی نالید; یا این که شاید دمی از روح بلند محمد در روان قدسی او تابیده بود که او را آرامش بخشد و یادآردش که: وعده دیدار نزدیک است.
و مگر نه پیامبر در واپسین لحظات عمر مبارکش به او روی کرد و گفت: از هجرت من نالان مباش که تو نخستین کسی باشی که به من بپیوندی! پس حال که ساعاتی چند به دیدار پدر باقی نمانده، جا ندارد که زهرا برنجد و برای علی - بیش از این - از ظلم روزگار گلایه کند! ولی شاید بیش تر به حال علی می گریست که پس از او سال های زیاد، باید غریب وار زندگی کند; همو که از صف آرایی تمام اعراب هراس ندارد و با ضربه های ذوالفقارش بینی یلان عرب را بر خاک می مالد و برق شمشیرش دل شیر ژیان را می لرزاند; امروزه برای نگهداری اسلام چاره ای جز سکوت ندارد. «فصبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی » او با این که میراث خود را در دست نااهلان می بیند باید صبر کند تو گویی که استخوان در گلویش گیر کرده است.
هان! وقت هجرت زهرا فرا رسیده و اینک گل زیبای نبوت پژمرده می شود. تمام مدت عمرش در این دنیای ستم و زور، هیجده سال است یعنی تازه فروغ جوانی تابیده و گل وجودش شکفته که باید رخت بربندد و غروب کند.
هیجده سال است که زهرا در باغ وجود انسانی، هم چون گلی خوشبو و مقدس که از نور سرمدی تابشی چون تابش محمد دارد، و از سرشت پاک جاودانه خاتمیت، روانش با عطر محمدی عجین شده است، چنین می زیسته و اکنون در عنفوان جوانی و در آغاز زندگانی، زندگی جاودانه را آغاز می کند و چون نفس مطمئنه ای به سوی پروردگارش با قلبی شکسته ولی آرام بازمی گردد، او از خدا راضی و خدا از او راضی است، به سوی او می رود تا در روز رستاخیز در برابر تمام کائنات، از دشمنانش انتقام بگیرد و دوستان و پیروانش را به سوی بهشت موعود فرا خواند.
«یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة، فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی ».
فرا رسیدن غروب گل محمدی را به پیشگاه فرزند داغدیده اش ولی الله الاعظم ارواحنا فداه و سیل پیروان درگاهش که در غم جانسوز آن حضرت دیده هایشان روان و قلوبشان نالان است، تسلیت عرض می کنیم و انتظار داریم هرچه زودتر آن منتقم حقیقی از پشت پرده غیبت بیرون آید و انتقام مادرش را از غاصبان و ستم گران باز گیرد.
والسلام