»» حکایتی از بایزید بسطامی
میگویند روز از روزها حضرت امام جعفر علیه الرحمه در کلبه درویشی و فقیرانه شان مصروف مطالعه نمودن بودند که بعد از یک مدت کتاب خود را بسته نموده و بیکی از شاگردان خود که آنهم جناب سلطان بایزید بسطامی بود دستور داده و گفتند که یا بایزید: تو کتاب دیگر مرا بدستم بده ؟
سلطان بایزید عرض نموده گفت: قربانت شوم کتاب دیگر تان در کجاست؟ جناب امام جعفر صاحب گفت: در طاق دیگر است . بایزید بسطامی گفت در کدام طاق؟
با شنیدن چنین جوابی عصاب آن مبارک خراب شده و گفت: یا بایزید بسطامی از مدت هفت سال بدینطرف می شود که تو در این کلبه فقیرانه من خدمت میکنی و حالا میگوئی که در کدام طاق است ؟
در جواب آن مبارک بایزید بسطامی گفتند که قربانت شوم : شما راست میگوید که از مدت هفت سال بدینطرف من در اینجا بخدمت شما مصروف بوده و هستم و لیکن من در طول همین مدت بجز از طاق ابرو جناب مبارک دیگر طاقی را اصلاً نگاه نکردم. با شنیدن این سخن در حالت امام جعفر صادق تغیری رخ داده و روی به بسطامی کرده و گفتند یا بایزید پیش بیا !ـ
زمانیکه آنجناب پیش آمدند برایش گفت: که دهان خود را باز کن؟
میگویند زمانیکه جناب سلطان بایزید دهان خود را باز نمو در همین موقع جناب امام جعفر صادق علیه رحمه از عمیق دل در دهان آنحضرت کوف نموده که میگویند به امر خداوند بزرگ یک نوری در داخل سینه اش هویدا گردید که بعداً آن مبارک در سراسر بلاک های اسلامی شهرت پیدا نمود.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:24 صبح )
»» حکایتی از بایزید بسطامی
گویند روزی شخصی بحضور سلطان بایزید صاحب آمده و گفت: که قربانت شوم یا سلطان این تسبیح که در دست داشته و دارم به تعداد یکهزار دانه دارد و خواهش می نمایم تا مرا رهنمائی نماید که روزانه چند مرتبه خداوند بزرگ را یاد نمایم؟
جناب مبارک با یزید صاحب گفت: که روزانه به تعداد پنج مرتبه خداوند را یاد کن. آن مرد باز هم سوال نمود که قربانت شوم من میگویم که خداوند بزرگ را روزانه چند هزار مرتبه یاد نمایم شما میگوید که پنج مرتبه؟
جناب بای یزید صاحب گفت اگر بالایت پنج مرتبه اضافی می نماید روزانه سه مراتب خداوند بزرگ را یاد بکن ـ
آن مرد پیش خود گفت: که اصلاً جناب مبارک متوجه گپ من نشده باز هم عرض نمود: شما حرف مرا هسچ متوجه نشده در حالیکه در دستم تسبح یکهزار دانه است که من میخواهم روزانه چندین هزار مرتبه خداوند بزرگ را یاد نمایم و شما میگوید که سه مراتب ؟
سلطان بایزید فرمود: اگر روزانه سه مرتبه هم بتو مشکل است پس در آنصورت یک مرتبه در روز خدواند متعال را یاد کن ـ
آن مرد گفت: قربانت شوم ببین که من چه میگویم و شما مرا چگونه رهنمائی مینماید؟
در همین موقع حضرت بسطامی صاحب سخت جلالی شده و گفت: ای مرد ریا کار پس حالا بزبان بای یزید بگو که یا الله ! زمانیکه آنمرد ریا کار بزبان آن مبارک یا الله میگوید بقدرت خداوند متعال دفعتاً جان بحق داده خاکستر گردید و محو گشت ـ
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:22 صبح )
»» مادر....
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 9:0 صبح )
»» قرآن بخوانیم
إِنَّ الَّذِینَ یحُِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فىِ الَّذِینَ ءَامَنُواْ لهَُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فىِ الدُّنْیَا وَ الاَْخِرَةِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ(19)
کسانى که دوست دارند که زشتکارى در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، براى آنان در دنیا و آخرت عذابى پر درد خواهد بود، و خدا [ست که] مىداند و شما نمىدانید. (19)
سوره نور
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 8:57 صبح )
»» جبرییل
جبرئیلی را بر ا ُستن بسته ای
پرّ و بالش را به صد جا خسته ای
پیش او گوساله بریان آوری
که کشی او را به کهدان آوری
که بخور، این است ما را لوت و پوت
نیست او را جز لقاءا.. قوت
____________ ___
استن = ستون
لوت و پوت = غذا
__._,_.___
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/8 :: ساعت 8:55 صبح )
»» تمرکز روی مشکل یا تمرکز روی راهحل
هنگامیکه ناسا برنامهی فرستادن فضانوردان به فضا را آغازکرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود در فضای بدونجاذبه کارنمیکنند. (جوهرخودکار به سمت پایین جریان نمییابد و روی سطح کاغذ نمیریزد.) برای حل این مشکل آنها شرکت مشاورین اندرسون را انتخابکردند. تحقیقات بیشاز یکدهه طولکشید، 12میلیون دلار صرفشد و درنهایت آنها خودکاری طراحیکردند که در محیط بدون جاذبه مینوشت، زیرآب کارمیکرد، روی هرسطحی حتی کریستال مینوشت و از دمای زیرصفر تا 300 درجهی سانتیگراد کارمیکرد. روسها راهحل سادهتری داشتند: آنها از مداد استفادهکردند ....
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/3/2 :: ساعت 2:42 عصر )
»» نکته ها....
وقتی یک در از شادی ها بسته می شود. در دیگری باز می شوداما گاهی ما آنقدر به در بسته اول نگاه می کنیم که متوجه باز شدن در در دوم که برای ما باز شده است نمی شویم.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/3/2 :: ساعت 2:40 عصر )
»» یادمان باشد...
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پرواز شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پر پر شدنش ساز و نوایی نکنیم
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/3/2 :: ساعت 2:34 عصر )
»» تفسیر سوره لوط
وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِیءَ بِهِمْ: و چون آمد رسولان ما به لوط- یعنى جبرئیل و دوازده فرشته- اندوهگن گردید لوط را بدیشان و آمدن ایشان وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً: و تنگ دل گشت بدیشان، از آنکه مىدانست فعل بد آن قوم خویش و آن فرشتگان به هیئت غلامان امرد بودند، لوط بترسید که آن قوم قصد ایشان کنند ذرع به ارش بنمودن بود در لغت عرب، لکن از آنکه چون دست کسى را تنگ فروگیرند وى درماند از درماندگى بدین لفظ خبر کنند گویند: ضاق ذرعا وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ: و گفت اینت روز سهمگن و صعب.
وَ جاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَعُونَ إِلَیْهِ: و آمدند به وى گروه او و مىشتافتند سوى وى وَ مِنْ قَبْلُ کانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ: و از پیش بودند که مىکردند بدیها، یعنى لواطه و دیگر اعمال خبیث قالَ یا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِی: لوط گفت اى گروه من اینها دختران مناند. گفتهاند وى را دو دختر بود زعورا و ریثا، و مراد بدین بنات دختران قوم خویش را داشت یعنى زنان هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ: ایشان پاکتراند شما را یعنى ایشان حلالاند شما را، از حلال به حرام مشوید فَاتَّقُوا اللَّهَ: از خدا بترسید وَ لا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی: و مرا تشویر زده مکنید در مهمانان من أَ لَیْسَ مِنْکُمْ رَجُلٌ رَشِیدٌ: اى نیست از شما مردى صوابکار.
گویند آن قوم را دو مهتر بود، از پیش دختران لوط را خواستارى مىکردند، لوط ایشان را اجابت نمىکرد از آنکه کافر بودند. آن روز تفسیر سور آبادى، ج2، ص: 1072
(1072) چون درماند اجابت کرد اومید آن را که مگر ایشان غوغا را از وى باز کنند.
قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِی بَناتِکَ مِنْ حَقٍّ: گفتند قوم لوط بدرستى که تو دانستهاى که ما را در دختران تو و دختران قوم تو هیچ حاجت نیست که ما خود خو از زنان باز کردهایم وَ إِنَّکَ لَتَعْلَمُ ما نُرِیدُ: و بدرستى که تو مىدانى که ما مى چه خواهیم، یعنى لواطه.
قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً: لوط گفت اى گر مرا بر شما دستى بودى و نیرویى بودى من شما را از خویشتن بازداشتمى و سزاى شما با شما بکردمى أَوْ آوِی إِلى رُکْنٍ شَدِیدٍ: و یا بازشدمى و پنه گرفتمى سوى گروه قوى، یعنى گر مرا اهل بیتى بودى مرا نصرت کردى. در اخبار است که چون لوط علیه السلام از تنهایى و غریبى بنالید، خداى تعالى از آن پس هیچ پیغامبرى نفرستاد مگر در اهل بیتى بسیار و قوى.
قالُوا یا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّکَ: گفتند فرشتگان اى لوط ما فرستادگان خداى توایم لَنْ یَصِلُوا إِلَیْکَ: ایشان به تو نرسند، دل مشغول مدار از آن تهدید ایشان ترا. و آن آن بود که لوط جبرئیل را بازان فرشتگان در خانه پنهان کرد و خود بر در بیستاد و با قوم پیکار مىکرد، آخر به قهر درآمدند و آهنگ خانه کردند و در بشکستند آن گه جبرئیل پرى به رویهاى ایشان فروآورد، همه را کور گردانید. ایشان لوط را گفتند «باش، تو جادوان آوردى در خانه کردى تا با ما این کردند ما با تو بگوییم». لوط بترسید از بدى ایشان.
چنین گفتهاند از آن بترس که از خداى تعالى نترسد. جبرئیل گفت: فَأَسْرِ بِأَهْلِکَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّیْلِ: به شب ببر اهل خویش را چون پارهاى از شب گذشته بود وَ لا یَلْتَفِتْ مِنْکُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَکَ: و باپس میستد از شما کس مگر زن تو و اعله إِنَّهُ مُصِیبُها ما أَصابَهُمْ: بدرستى که رسیدنى است به وى آنچه رسیده بود بدیشان از عذاب و هلاک إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ: بدرستى که وعدهگاه تفسیر سور آبادى، ج2، ص: 1073
(1073) ایشان بامداد است یعنى آن وقت را فرمان است به هلاک کردن ایشان.
جبرئیل لوط را گفت «اهل بیت خویش را و ستورگان را و هر چه دارى همه فراهم کن تا شما را از اینجا به صغر برم». و صغر یک شهر بود از آن شهرهاى لوط و اهل آن همه کافر بودند، لکن لواطه
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/1 :: ساعت 2:52 عصر )
»» ترین ها........
متین ترین کلمه "عشق" جذاب ترین کلمه "آشنایی" پاک ترین کلمه "وجدان" تلخترین کلمه "جدایی" زشترین کلمه "خیانت" سخت ترین کلمه "تنهایی" بد ترین کلمه "بی وفای
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/3/1 :: ساعت 2:47 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]