حاج میرزا محمّدحسین یزدى که در سال 1307 از دنیا رفت و در قسمت غربى قبرستان حافظیّه شیراز دفن شد، از علما و دانشمندان بزرگ شیعه و از زهّاد و عبّاد عالىقدر عصر خود بود.
او انسان خود ساختهاى بود، چهره پاک اعمال او نشان مىداد که انگار هوى و هوس در او وجود ندارد، در تمام برنامهها و روابط و اخلاقیّات، آداب اسلامى را مراعات مىکرد.
در زمان او براى استان فارس، استاندارى فرستادند. استاندار براى آشنایى با وضع استان و به خصوص شهر شیراز، در روز پنجشنبه از بزرگان قوم و رؤساى اصناف، در باغ حکومتى دعوتى به عمل آورد، عدّهاى از سران بازار شیراز که لباس و چهره آنان از همه مذهبىتر بود نیز در آن مجلس شرکت داشتند، پس از صرف نهار، یک گروه مطرب کلیمى، برنامه اجرا کردند، فضاى آن مجلس را فسق و فجور آلوده کرد!!
داستان آن مجلس و شرکتکنندگان و برنامههایش را براى حاج میرزا محمّد حسین نقل کردند، پس از نماز عصر روز جمعه به منبر رفت، در حالى که از شدّت اندوه و غصّه بلند بلند مىگریست. فرمود: چگونه ممکن است، کسانى که با اهل علم رابطه دارند و قیافه چهره آنان نمایشگر دین است، در مجلسى شرکت کنند که از شرایط دین خدا دور بوده و در آنجا لهو و لعب رواج داشته، آیا این شرکت و عدم ترک آن و نهى از منکر نکردن کار صحیحى بوده است؟!
واى بر شما که از عمل شما جگر من سوراخ و دلم آتش گرفت، من از شنیدن این خبر وحشتناک دلم گرفت، من اگر بمیرم خونم به گردن شماست، از منبر به زیر آمد و به خانه رفت و سخت مریض شد!!
طبیب از او عیادت کرد و گفت: براى این مریض تغییر آب و هوا لازم است؛ او را به باغ سالارى در بیرون شهر شیراز منتقل کردند.
در همان اوقات مرتاضى هندى به شیراز آمد، مىگفتند: متخصّص رمل و اسطرلاب است و احیاناً پیشگویى هم مىکند. یکى از تجّار متدیّن بازار که از ارادتمندان میرزا بود، به نزد مرتاض آمد و گفت: مال التجارهاى دارم که به قران برخورده، مىخواهم ببینم این قران از او برطرف مىشود یا نه؟
مرتاض، ساعتى غرق در اندیشه شد. تاجر گفت: اگر نمىدانى معطّلم نکن. مرتاض گفت: آنچه به زبان گفتى در دلت نیست. تاجر گفت: پس چیست؟ مرتاض گفت:
زاهدترین خلق زمانه بیمار است، مىخواهى بدانى وضعش به کجا مىکشد، او بیش از شش ماه مهمان شما نخواهد بود. حاجى پس از شش ماه از دنیا رفت.
شما را به خدا قسم بین این مرد، که عمرى با هوى مبارزه کرد و به پاکترین صورت زیست، در حدى که از شنیدن خبر گناه دیگران، از شدّت حسرت و اندوه از دنیا رفت و عالمانى که در صفحات گذشته به چهره پلیدشان اشارت رفت، مقایسه کنید و ببینید که تفاوت ره از کجا تا به کجاست؛ عالمى که عمرى در طریق تهذیب نفس بوده، از علمش براى ایجاد تربیت و نورانیّت در مردم استفاده مىکند و عالم هوىپرست حق مردم و ملتها را پایمال کرده و براى هوى و هوس خود از نابود کردن بیگناهان در هر تعدادى که باشند، باک ندارد!!
قرآن مجید براى بخشیدن یک نظام عالى به انسان، دروغگویى، دزدى، کینهتوزى، رباخوارى، دورویى، رشوه، غیبت، تهمت، خیانت، ظلم، تجاوز، بدبینى، زنا، شرابخوارى، قماربازى، ناسزاگویى، چشمچرانى و دیگر کردارهاى ناپسندى که به حال فرد و جامعه مضر است را حرام کرده است.
قرآن مسلمین را به رعیت پرورى و دستگیرى، ایمان و دوستى، احسان و عدل، مروت و شجاعت، شرف و ترس از عذاب الهى، زهد و پرهیزکارى و کسب معارف و زیور معنوى در تحت فلسفه ناپایانى تشویق کرده است. آیا وضع جوامع اسلامى امروز مطابق با حلال و حرام قرآن است؟
آیا انحطاط جامعه، سزاى این کناره گیرى از قرآن مجید نیست؟!
بعد از اثبات واجب الوجود به عنوان نخستین علت برای پیدایش موجودات ممکن الوجود و در نظر گرفتن اینکه همگی آنها در هستی خودشان نیازمند به او هستند صفت خالقیت برای واجب الوجود، و مخلوقیت برای ممکنات انتزاع می شود.مفهوم «خالق» که بر اساس این رابطه وجودی بدست می آید مساوی با علت هستی بخش و موجد (ایجاد کننده) می باشد و همه موجودات ممکن و نیازمند، طرف اضافه آن بوده، متصف به مخلوقیت می گردند.
ولی گاهی واژه «خلق» به معنای محدودتری در نظر گرفته می شود و تنها موجوداتی که از ماده قبلی بوجود آمده اند طرف اضافه آن، قرار می گیرد و در مقابل آن، مفهوم «ابداع» در مورد موجوداتی که مسبوق به ماده قبلی نیستند (مانند مجردات و ماده نخستین) بکار می رود.و بدین ترتیب، ایجاد به دو قسم خلق و ابداع، تقسیم می گردد.
به هر حال، خلق کردن خدا مانند تصرفات انسان در اشیاء و ساختن مصنوعات نیست که نیازی به حرکت و بکار گرفتن اندامهای بدن داشته باشد و حرکت به عنوان «فعل» و پدیده حاصل از آن به عنوان «نتیجه فعل» تلقی شود و چنان نیست که «آفریدن» چیزی و «آفریده» چیز دیگری باشد زیرا علاوه بر اینکه خدای متعال از حرکت و خواص موجودات جسمانی، منزه است اگر آفریدن خدا مصداق عینی زائد بر ذات آفریده می داشت موجودی ممکن الوجود و مخلوقی از مخلوقات خدا به شمار می رفت و سخن درباره آفریدن آن، تکرار می شد.بلکه همانگونه که در تعریف صفات فعلیه گفته شد اینگونه صفات، مفاهیمی هستند که از صفات و نسبتهایی بین خدا و خلق، انتزاع می شوند و قوام اضافه و نسبت به لحاظ عقل است.
از جمله روابطی که بین خدا و خلق، لحاظ می شود اینست که مخلوقات نه تنها در اصل وجود و پیدایششان نیازمند به خدا هستند بلکه همه شئون وجودی آنها وابسته به خدای متعال است و هیچگونه استقلالی ندارند و او به هر نحوی که بخواهد در آنها تصرف می کند وامورشان را تدبیر می نماید.
هنگامی که این رابطه را به صورت کلی در نظر بگیریم مفهوم ربوبیت، انتزاع می شود که لازمه آن تدابیر امور است و مصادیق فراوانی، مانند حفظ و نگهداری کردن، حیات بخشیدن و میراندن، روزی دادن، به رشد و کمال رساندن، راهنمایی کردن و مورد امر و نهی قرار دادن و...دارد .
شئون مختلف ربوبیت را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: ربوبیت تکوینی که شامل اداره امور همه موجودات و تأمین نیازمندیهای آنها و در یک کلمه «کارگردانی جهان» می شود، و ربوبیت تشریعی که اختصاص به موجودات ذی شعور و مختار دارد و شامل مسائلی از قبیل فرستادن انبیاء و نازل کردن کتب آسمانی و تعیین وظایف و تکالیف و جعل احکام و قوانین می گردد .
حاصل آنکه: ربوبیت مطلقه الهی بدین معنی است که مخلوقات در همه شئون وجودی، وابسته به خدای متعال هستند و وابستگیهایی که به یکدیگر دارند سرانجام، به وابستگی همه آنها به آفریننده، منتهی می شود و اوست که بعضی از آفریدگان را بوسیله بعضی دیگر اداره می کند و روزی خواران را بوسیله روزیهایی که می آفریند روزی می دهد، و موجودات ذی شعور را با وسایل درونی (مانند عقل و سایر قوای ادراکی) و با وسایل بیرونی (مانند پیامبران و کتب آسمانی) هدایت می کند و برای مکلفین، احکام و قوانینی وضع، و وظایف و تکالیفی تعیین می کند.
ربوبیت نیز مانند خالقیت، مفهومی است اضافی با این تفاوت که در موارد مختلف آن، اضافات خاصی بین خود مخلوقات هم در نظر گرفته می شود چنانکه در مورد رازقیت گفته شد.
با دقت در مفهوم خالقیت و ربوبیت و اضافی بودن آنها روشن می شود که این دو با یکدیگر تلازم دارند و محال است رب جهان غیر از خالق آن باشد بلکه همان کسی که مخلوقات را با ویژگیهای خاص و وابستگی به یکدیگر می آفریند آنها را نگهداری و اداره هم می کند.و در حقیقت، مفهوم ربوبیت و تدبیر، از کیفیت آفرینش مخلوقات و همبستگی آنها انتزاع می شود .
درباره مفهوم «اله» و «الوهیت» بحثهای زیادی میان صاحب نظران، انجام گرفته که در کتب تفسیر قرآن، مضبوط است.معنایی که به نظر ما رجحان دارد اینست که «اله» به معنای «پرستیدنی» یا «شایسته عبادت و اطاعت» است مانند «کتاب» به معنای «نوشتنی» و چیزی که شأنیت نوشتن را دارد.
طبق این معنی، الوهیت صفتی است که برای انتزاع آن باید اضافه عبادت و اطاعت بندگان را نیز در نظر گرفت.و هر چند گمراهان، معبودهای باطلی را برای خودشان برگزیده اند اما کسی که شایستگی عبادت و اطاعت را دارد همان کسی است که خالق و رب ایشان می باشد.و این حد نصاب اعتقادی است که می بایست هر کسی درباره خدای متعال داشته باشد یعنی علاوه بر اینکه خدا را به عنوان واجب الوجود و آفریدگار و کردگار و صاحب اختیار جهان می شناسد باید او را شایسته عبادت و اطاعت نیز بداند و به همین جهت، این مفهوم در شعار اسلام (لا اله الا الله) اخذ شده است.
ثم التفتت الی اهل المجلس و قالت:
«انتم عباداللّه نصب امره و نهیه، و حملة دینه و وحیه، و امناء اللّه علی انفسکم، و بلغاؤه الی الامم.
و زعیم حق له فیکم، و عهد قدمه الیکم.
و بقیة استخلفها علیکم کتاب اللّه الناطق، و القرآن الصادق، و النور الساطع، و الضیاء اللامع، بینة بصائره، منکشفة سرائره، متجلیة ظواهره، مغتبط به اشیاعه، قائد الی الرضوان اتباعه، مؤد الی النجا استماعه، به تنال حجج اللّه المنورة، و عزائمه المفسرة، و محارمه المحذرة، و بیناته الجالیة و براهینة الکافیة، و فضائله المندوبة و رخصه الموهوبة و شرایعه [شرائعه ] المکتوبة.
فجعل اللّه الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلاة تنزیهاً لکم عن الکبر، و الزکاة تزکیة للنفس، و نماء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للاخلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و امامتنا اماناً من الفرقة [للفرقة]، و الجهاد عزاً للاسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الاجر، و الامر بالمعروف مصلحة للعامة، و بر الوالدین و قایة من السخط، و صلة الارحام منماة للعدد، و القصاص حقناً للدماء و الوفاء بالنذر تعرضاً للمغفرة و توفیة المکاییل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعن و ترک السرقة ایجاباً للعفة و حرم اللّه الشرک اخلاصاً له بالربوبیة.
«فاتقواللّه حق تقاقه و لا تموتن الا و انتم مسلمون».
و اطیعوا اللّه فیما امرکم به ونها کم عنه، فانه «انما یخشی اللّه من عباده العلماء».
* * *
ترجمه:
سپس رو به اهل مجلس کرد و مسئولیت سنگین مهاجران و انصار را برشمرد و فرمود:
شما ای بندگان خدا! مسئولان امر و نهی پروردگار و حاملان دین و وحی او هستید، و نمایندگان خدا بر خویشتن، و مبلغان و به سوی امتها می باشید.
پاسدار حق الهی در میان شما، و حافظ پیمان خداوند که در دسترس همه شماست و آنچه پیامبر(ص) بعد از خود در میان امت به یادگار گذارده «کتاب اللّه ناطق» و قرآن صادق، و نور آشکار و روشنائی پرفروغ او است.
کتابی که دلائلش روشن، باطنش آشکار، ظواهرش پر نور، و پیروانش پرافتخار.
کتابی که عاملان خود را به بهشت فرا می خوند، و مستمعینش را به ساحل نجات رهبری می کند.
از طریق آن به دلائل روشن الهی می توان نائل گشت، و تفسیر واجبات او را دریافت، و شرح محرمات را در آن خواند، و براهین روشن و کافی را بررسی کرد، و دستورات اخلاقی و آنچه مجاز و مشروع است در آن مکتوب یافت.
سپس افزود:
خداوند «ایمان» را سبب تطهیر شما از شرک قرار داده.
و «نماز» را وسیله پاکی از کبر و غرور.
«زکات» را موجب تزکیه نفس و نمّو روزی.
«روزه» را عامل تثبیت اخلاص .
«حج» راوسیله تقویت آئین اسلام .
«عدالت» رامایه هماهنگی دلها.
«اطاعت» را باعث نظام ملت اسلام.
«و امامت» ما را امان از تفرقه و پراکندگی.
«جهاد» را موجب عزت اسلام.
«صبر» و شکیبایی را وسیله ای برای جلب پاداش حق.
«امر به معروف »را وسیله ای برای اصلاح توده های مردم.
«نیکی به پدر ومادر» را موجب پیشگیری از خشم خدا.
«صله رحم» را وسیله افزایش جمعیت و قدرت.
«قصاص» را وسیله حفظ نفوس.
«وفاء به نذر» را موجب آمرزش .
«جلوگیری از کم فروشی» را وسیله مبارزه با کمبودها.
«نهی از شرابخواری »را سبب پاکسازی از پلیدیها.
«پرهیز ازتهمت ونسبتهای ناروا» را حجابی در برابر غضب پروردگار.
«ترک دزدی »را برای حفظ عفت نفس و،
«تحریم شرک »را برای اخلاص بندگی و ربوبیت حق.
اکنون که چنین است تقوای الهی پیشه کنید،و آنچنانکه شایسته مقام اواست از مخالفت فرمانش بپرهیزید، و تلاش کنید که مسلمان از دنیا بروید.
خدا را در آنچه امر یا نهی فرموده، اطاعت کنید-و راه علم و آگاهی راپیش گیرید - چرا که:
از میان بندگان خدا، تنها عالمان و آگاهان ازاو می ترسند و احساس مسولیت می کنند.
* * *
تفسیر:
در این بخش از خطبه بانوی اسلام (س)، نیز به نکات مهمی اشاره شده، از آن جمله:
1- مسؤلیت سنگین مسلمانان در ابلاغ رسالت و گسترش اسلام در جهان، و پاسداری از قوانین و تعلیمات و ارزشهای اسلامی مسئولیتهای خطیری که اگر آن به دست فراموشی بسپارند باید منتظر مجازات و کیفر الهی، و دوری از رحمت بی پایانش باشند.
2- عظمت قرآن ناطق را به عنوان یک کتاب و ناطق و نور آشکار و چراغ پرفروغ که با ظلمتهای جهل و تعصب و خرافات به مبارزه برمی خیزد دقیقاً گوشزد فرموده است.
همان کتابی که ظاهرش زیبا و پرنور، باطنش آشکار و پربار، دلائلش قانع کننده و نجاتبخش است.
همان رهبری که نجات پیروان خود را تضمین کرده، و دعوت آن ها را به بهشت جاویدان برعهده گرفته است.
همان فرشته نجاتی که با منطق فصیحش دلائل توحید را آشکار ساخته، و مبانی عقیدتی را با براهین روشنش استحکام بخشیده و برنامه های عملی را که در مسیر تکامل انسانیت مورد نیاز او است تبیین کرده، و «مجاز» را از «ممنوع»، «نیک» را از «بد»، و «حق» را از «باطل» مشخص نموده است.
3- در بیان فلسفه احکام ضمن عبارات کوتاهی، داد سخن داده، از ایمان گرفته تا وفاء به نذر، و از توحید گرفته تا ترک کم فروشی هر یک را با جمله گویائی توصیف نموده است.
چه تعبیر جالبی «خداوند ایمان را برای پاکساختن شما از آلودگی شرک قرار داده است».
این تعبیر به خوبی نشان می دهد که حقیقت توحید و معرفة اللّه در سرشت انسان وجود دارد، اسلام برای آن آمده است که آلودگیهای عارضی را که از طریق شرک حاصل می شود، شستشو کند، همانگونه که یک لباس سفید را بعد از آلودگی می شویند تا رنگ اصلیش آشکار گردد.
خداوند «نماز» را برای دمیدن روح تواضع در انسانها، و پائین کشیدن سرکشان از مرکب غرور، از طریق سجده و رکوع، و نیایش به درگاه پروردگار تشریع فرموده.
«زکات» سبب می شود که روح انسان از اسارت وابستگی به اموال و زخارف دنیا رهائی یابد، و ثروت جامعه را از طریق تقویت بنیه مالی محرومان رشد کند.
«روزه» انسان را بر هوای نفس مسلط ساخته، و روح اخلاص را در او می دمد و شکوفه های تقوی را بر شاخسار وجودش آشکار می سازد.
کنگره عظیم اسلامی «حج» پایه های اسلام را مستحکم نموده، و قدرت و توان مسلمین را در زمینه های مختلف فکری و فرهنگی و نظامی و سیاسی افزایش می دهد.
عدالت اجتماعی، کینه ها را از دلها می شوید، و به نابسامانیها، سامان می بخشد. خداوند از طریق قبول رهبری پیشوایان معصوم، به مسلمانان نظام اجتماعی سالم می دهد و در خط توحید، و دور از هر گونه نفاق و پراکندگی، به حرکت درمی آورد.
همچنین برای هر یک از جهاد و صبر و استقامت و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل مربوط به قصاص و پایبند بودن به تعهدات، و مبارزه با کم فروشی و پاکی دامنها از بی عفتی و ترک شرب خمر، انگشت روی نقاط حساس گذارده و جان کلام را بیان فرموده است.
5- بانوی اسلام(س) بار دیگر به مسأله مسئولیت مسلمانان در برابر اسلام و قرآن باز می گردد، و آن ها را به تقوا دعوت می کند، مخصوصاً روی مسئله عاقبت و پایان کار تکیه کرده، و بر این اصل اصرار می ورزد که مراقب باشید و کاری کنید که مسلمان از دنیا بروید!
قلب و جان خود را به نور علم و دانش روشن سازید که فقط آگاهان احساس مسئولیت می کنند و از خدا می ترسند و در خط تقوا گام برمی دارند.
پی نوشت ها:
1. در نسخه بدل «و حرم الشرک» روایت شده است.
2. قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه 102، در قرآن «اتقواللّه» آمده است.
3. قرآن کریم، سوره فاطر، آیه .28
شباهتهای امام مهدی (علیهالسلام) به سایر امامان (علیهمالسلام)
بنا بر روایات همه امامان معصوم(علیهمالسلام) از یک نور آفریده شدهاند و یک هدف را بر عهده داشتهاند و آن هدایت مردم و اشاعه نور ایمان در دل آنها بودهاست اما بنا بر اقتضائات، در هر زمانی صفتی خاص در هر یک از امامان (علیهمالسلام) بروز کردهاست. امام مهدی (علیهالسلام) آخرین امام از سلسله ائمه (علیهمالسلام) هستند و اهداف و زحمات اهل بیت (علیهمالسلام) را به سرانجام میرسانند. ایشان جامع همه کمالات الهی انبیاء و اولیاء و ائمه (علیهمالسلام) میباشند به همین خاطر از جهات مختلفی به آن بزرگواران شباهت دارند. در این بخش به شباهتهای میان امام مهدی (علیهالسلام) و ائمه (علیهمالسلام) میپردازیم.
اینک منم...
در روایتی امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: قائم به دیوار کعبه تکیه داده و مردم جهان را مخاطب قرار میدهد و میفرماید: «هر کس بخواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم آدم و شیث؛ هر کس بخواهد نوح و سام را ببیند، اینک منم نوح و سام؛ هر کس بخواهد ابراهیم و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل؛ هر کس بخواهد موسی و یوشع را ببیند، اینک منم موسی و یوشں هر کس بخواهد عیسی و شمعون را ببیند، اینک منم عیسی و شمعون؛ هر کس بخواهد محمد -صلی الله علیه و آله - و علی -علیه السلام- را ببیند، اینک منم محمد و علی، هر کس بخواهد حسن و حسین -علیهماالسلام- را ببیند، اینک منم حسن و حسین، هر کس بخواهد امامان از اولاد حسین -علیه السلام- را ببیند، اینک منم آن امامان معصوم از نسل پاک حسین...» (1)
آینه تمام و کمال عصمت پیشگان
مهمترین شباهتهای میان امام مهدی (علیهالسلام) با سایر امامان (علیهمالسلام) عبارتند از:
1- شباهت امام مهدی به امیرالمومنین (علیهماالسلام):
بارزترین صفات امیرالمومنین (علیهالسلام)، علم، زهد و شجاعت ایشان میباشد که تمام آنها در امام مهدی (علیهالسلام) نمودار است. امام علی (علیهالسلام) درباره علامتهای امام بر حق میفرماید: «امام، آگاهترین فرد است به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون و اوامر و نواهی او و هر چه مردم نیازمند آن هستند.» (2)
او از حقایق مادی و معنوی پرده برمیدارد و مجهولات و نادانستهها را برای همگان روشن میسازد. انسانها را همراه با تکامل علوم مادی و دانش بشری، در خداشناسی و تکامل معنوی نیز کمک میکند و جامعههای جاهل را، آگاه، بینا و دانا میسازد.رهبر جامعه موعود، امام عالمی است که کسی دانشمندتر و حکیمتر از او نیست "أَوْسَعُکُمْ کَهْفاً وَ أَکْثَرُکُمْ عِلْما" (3) علم و دانش در قلب و وجود او ریشه دوانده و جای گرفته است: «به درستی که علم به احکام خدا و سنت پیامبر -صلی الله علیه و آله - در دل مهدی -علیه السلام- می روید؛ همان طور که زراعت میروید بهترین روئیدنی»(4) امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «او عالمترین مردم و حکیمترین مردم و با تقواترین مردم و بردبارترین مردم و شجاعترین مردم و بخشندهترین مردم و عابدترین مردم است» (5)
همه امامان معصوم (علیهمالسلام) از یک نور آفریده شدهاند و یک هدف را بر عهده داشتهاند و آن هدایت مردم و اشاعه نور ایمان در دل آنها بودهاست اما بنا بر اقتضائات، در هر زمانی صفتی خاص در هر یک از امامان (علیهمالسلام) بروز کردهاست.
2- شباهت امام مهدی به امام حسن (علیهماالسلام):
یکی از مهمترین اوصاف رهبر یک جامعه حلم و بردباری است و از جمله آثار این صفت: سکون، آرامش داشتن و سبک- سری نکردن در مواقعی است که شخص از دیگران نارواها ببیند. بارزترین صفت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) حلم و بردباری ایشان بود. امام مهدی (علیهالسلام) در طول دوران غیبت صغرا و کبرا ناملایمات زیادی از دوست و دشمن دیده است و همه آنها را تحمل کرده و بلکه در مواقعی، برای رفع این جهالتها دعا کرده و از خداوند طلب بخشش کرده است. حضرت مهدی (علیهالسلام) در نامهای به شیخ مفید نوشتند:
«ما بر احوال شما آگاه هستیم و هیچ چیز از اوضاع شما بر ما پوشیده نیست. ما در رسیدگی و رعایت امور شما اهمال نکردهایم و شما را از یاد نبردهایم.»(6)
مرحوم سیدبنطاووس میفرماید: در یک سحرگاه در سرداب مطهر (منزل حضرت در سامرا) از حضرت صاحبالامر ارواحنا فداه این مناجات را شنیدم که میفرمود:
خدایا! شیعیان ما را از شعاع نور ما و بقیه طینت ما خلق کردهای، آنها گناهان زیادی با اتکاء بر محبت به ما و ولایت ما کردهاند، اگر گناهان آنها گناهی است که در ارتباط با توست از آنها بگذر ... و آنچه از گناهان آنها که در ارتباط با خودشان است، خودت بین آنها را اصلاح کن...آنها را از آتش جهنم نجات بده و آنها را با دشمنان ما در خشم و سخط خود جمع نفرما. (7)
3- شباهتهای امام مهدی به امام حسین(علیهماالسلام):
امام مهدی(علیهالسلام) شباهتهای زیادی به امام حسین (علیهالسلام) دارند. برخی از این شباهتها عبارتند از:
الف- موعود کتب آسمانی: از هر دو بزرگوار در قرآن و سنت پیامبران(صلواتاللهعلیهم) و کتابهای آسمانی یاد شده است. (8)
ب- نهی از زشتی ها: امام حسین(علیهالسلام) در امر به معروف و نهی از منکر اهتمام داشتند و تقیه نکردند، امام مهدی(علیهالسلام) نیز اینگونهاند. امام حسین(علیهالسلام) میفرمایند: «همه خیرها در آن زمان است که مهدی قیام میکند و همه این زشتیها را ازمیان برمیدارد.» (9) امام باقر(علیهالسلام) فرمودند: «دنیا پایان نمی یابد تا اینکه خدای عزوجل مردی از ما اهل بیت را بر میانگیزد او به کتاب خدا عمل میکند و زشتی در شما نمیبیند مگر اینکه از آن نهی میکند.» (10)
امام مهدی (علیهالسلام) آخرین امام از سلسله ائمه (علیهمالسلام) هستند و اهداف و زحمات اهل بیت (علیهمالسلام) را به سرانجام میرسانند. ایشان جامع همه کمالات الهی انبیاء و اولیاء و ائمه (علیهمالسلام) میباشند به همین خاطر از جهات مختلفی به آن بزرگواران شباهت دارند.
ج- آزاد از بیعت طاغوت: امام حسین (علیهالسلام) زیر بار بیعت طاغوت زمان نرفتند، امام مهدی (علیهالسلام) نیز زیر بار بیعت طاغوتی نمیروند. در روایتی از امام رضا (علیهالسلام) علت غیبت این گونه بیان شدهاست: «برای اینکه آن زمان که با شمشیر قیام میکند کسی بر عهده او [امام مهدی علیهالسلام] بیعتی نداشته باشد.» (11)
د- بر بال فرشتگان: فرشتگان، هر دو امام بزرگوار (امام حسین و امام مهدی علیهماالسلام) را در زمان ولادت به اذن خداوند متعال به آسمان بالا بردند. (12)
ه- مصیبت بزرگ: مصیبت امام حسین (علیهالسلام) سختترین مصیبتهاست، مصیبت امام مهدی (علیهالسلام) نیز طولانی و محنتش شدید است.
و- کیست مرا یاری کند: امام حسین (علیهالسلام)، هنگامی که میخواستند از مکّه به سوی عراق خروج کنند، یاری خواستند، امام مهدی (علیهالسلام) نیز، هنگام ظهور در مکه یاری میطلبند. در این زمان نیز اگر گوش دلمان را باز کنیم ندای امام مهدی (علیهالسلام) را خواهیم شنید که از اهل ایمان یاری میطلبند، آیا کسی هست که ندای آن حضرت را پاسخ گوید؟ (13)
ادامه دارد....
پی نوشت:
1. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 53، باب 28، ص 9.
2. همان،ج 25، باب 4، ح 33،ص 165.
3. همان، ج 51، باب 2، ح 14، ص 115.
4. همان، ج 52، باب 27، ح 16، ص 318.
5. معانیالاخبار، ابنبابویه، باب معنی الإمام المبین، ح 4، ص 102.
6. بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج 53، ص 175
7. این مطلب به نقل از مرحوم علامه مجلسی قدس سره از ملحقات کتاب انیس العابدین و علامه میرزا حسین نوری قدس سره میباشد. البته محدث نوری در نجم الثاقب در ذیل حکایت 19 در انتساب این واقعه به سیدبنطاووس تردید می فرمایند.
8. ر.ک به: المحجّة فیما نزل من القرآن فی الحجّة علیهالسلام و جلد دهم بحارالانوار و تفاسیر و غیر این کتب.
9. الغیبه، طوسی، ص 438.
10. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 52،، باب 27، ح 182، ص 378.
11. کمالالدین، صدوق، ج 2، باب 44، ح 4، ص 232، ترجمه منصور پهلوان.
12. همان، باب 41، روایاتی که در مورد مادر مکرمه حضرت قائم (علیهالسلام) وارد شدهاست.
13. با استفاده از: مکیالالمکارم، آیت الله سید محمد تقی موسوی اصفهانی، ترجمه سید مهدی حائری قزوینی، ج1، ص 321 تا 328.
روز بازگشت به فطرت
در فرهنگ اسلامی اولین روز ماه شوال به عنوان عید فطر و جشن بازگشت به فطرت معین شده است، زیرا مسلمانان روزه دار در طول ماه رمضان با ارتباطهای پی در پی با خداوند متعال واستغفار از گناهان به تصفیه روح و جان خویش همت گماشته و از تمام آلودگی های ظاهری و باطنی که بر خلاف فطرت آن هاست، خود را پاک نموده و به فطرت واقعی خود برمی گردند . امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز از همین زاویه به عید فطر می نگرد و با اشاره به روز عید می فرماید: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه وشکر قیامه وکل یوم لا یعصی الله فهو عید (1) ; این عید کسی است که خدا روزه اش را پذیرفته و نماز او را ستوده است و هر روز که خدا نافرمانی نشود، آن روز عید است .»
بلی روز ترک گناه و فاصله گرفتن از زشتی ها و پلیدی ها و روز غلبه بر شیاطین، روز عید است . عید فطر روز بازگشت به فطرت است، این معنا رامی توان از لغت «عید فطر» هم فهمید، چرا که «عید» به معنای بازگشت و «فطر» به معنای «فطرت و طبیعت » است .
مسلمانان در این روز در اثر یک ماه ضیافت و مهمانی خداوند به صفای باطن دست یافته و در حقیقت، شخصیت واقعی خویش را بازیافته اند، آری، فطرت پاک انسان در طول سال در اثر غبارهای جهل و نادانی و غفلت به انواع گناهان و معصیت ها مبتلا شده و از حقیقت خود دور می شود و در نتیجه دچار خودفراموشی و خدا فراموشی می گردد . اما با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، انسان مسلمان در پرتو فضای معنوی آن ماه و تلاش های خویش به یک زندگی نوین دست می یابد، که می توان آن را «بازگشت به خویشتن » نامید .
در روز عید فطر گوئی یک مسلمان از نو متولد می شود، چرا که طبق گفتار امیرمؤمنان علیه السلام، روزه داران در شب عید فطر از تمام آلودگی ها و پلیدی ها پاک شده اند و کمترین پاداش خود را که پاکی و پاکیزگی است دریافت نموده اند . آن حضرت چنین می فرماید: «واعلموا عباد الله! ان ادنی ما للصائمین والصائمات ان ینادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان: ابشروا عباد الله! فقد غفر لکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون (2) ; ای بندگان خدا! بدانید که کوچکترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار است، این است که فرشته ای در روز آخر ما مبارک رمضان به آن ها ندا می دهد: ای بندگان خدا! بشارتتان باد که [خداوند متعال ] تمام گناهان گذشته شما را آمرزید، پس بنگرید که بعد از این چگونه عمل خواهید کرد .»
شیخ مفید می نویسد: اینکه روز اول ماه شوال عید اهل ایمان قرار داده شده است، به خاطر این است که آنان برای قبولی اعمالشان در ماه رمضان خوشحالند و از اینکه خداوند متعال گناهانشان را بخشیده و بر عیب های آنان پرده کشیده و مژده و بشارت از طرف خداوند رسیده است که ثواب های بسیاری برای روزه داران عطا خواهد کرد و از اینکه مؤمنین در اثر تلاش های شب و روز ماه مبارک رمضان چند مرحله به قرب الهی نزدیک شده اند، حالت سرور و نشاط دارند . در این روز غسل معین شده و این علامت پاکی از گناهان می باشد، عطر زدن و بوی خوش استعمال کردن و لباس زیبا و تمیز پوشیدن و به صحرا رفتن و زیر آسمان نماز خواندن همه اش علامت شادی و سرور و از روی حکمت می باشد (3) .
مراتب روزه داران در عید فطر
بدون تردید تک تک مسلمانان با فرا رسیدن عید سعید فطر نوعی شادی و لذت درونی در خود احساس می کنند، اما استقبال مسلمانان از روز عید فطر یکنواخت و مساوی نیست . زیرا هر کسی نسبت به معرفت و ایمان خود به این عید بزرگ و با عظمت می نگرد و از آن بهره می گیرد . زمینه ها، ذهنیت ها، مراتب ایمان و عوامل دیگری در نگرش و انگیزه افراد دخالت دارد .
به همین جهت عارف واصل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی قدس سره (4) روزه دارانی را که به عید سعید فطر وارد می شوند، به پنج گروه تقسیم می کند و نوع نگرش آنان رانسبت به این روز با عظمت توضیح می دهد . ایشان در مورد پایین ترین مراتب استقبال کنندگان از عید فطر می نویسد: «گروهی از روزه داران حقیقت روزه را نشناخته اند و با زحمت و تکلف از خوردن و آشامیدن و سایر مبطلات خود داری می کنند و این را نوعی طاعت می شمارند و خود را منت دار خداوند می دانند . آنان از اعضاء و جوارح خود مراقبت نکرده و با دروغ و غیبت و بهتان و افترا و دشنام، به آزار دیگران پرداخته و زحمات خود را هدر می کنند و در نزد خدای عالمیان منزلتی ندارند، مگر اینکه حضورشان در روز عید برای حسن ظن به عنایت خدای بزرگ باشد و در نمازگاه خود در روز عید فطر از گناهان استغفار نموده و طلب آمرزش کنند .»
وی عالی ترین مرتبه استقبال کنندگان از عید فطر را از آن روزه داران عارفی می داند که لذت ندای خدای «جل جلاله » ، رنج گرسنگی و تشنگی و شب زنده داری را از یاد آنان برده و با شوق و شکر بلکه با وجد و سکر (5) آن را پیشواز نموده، در سرعت سیر و سلوک و پیشروی به سوی خیر، جدیت به خرج داده و از عمق جان به ندای رب الارباب لبیک گفته اند .
خداوند متعال اعمال را از این گروه به حسن قبول می پذیرد و آن ها را به مقام قرب نزدیک می نماید و در پیشگاه صدق در جوار خود با اولیاء و اصفیاء می نشاند و از «جام اوفی » به آن ها می چشاند و به مقام «او ادنی » می رساند (6) . آری، در حقیقت در سحرگاه عید فطر اولیاء الهی با حضرت حق چنین نجوا دارند:
ای عید عاشقان به حقیقت جمال تو
هر لحظه عیدیی رسدم از وصال تو
عید کسان غره شوال و عید من
آن ساعتی بود که ببینم جمال تو
حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی در مورد ابعاد اقتصادی و اجتماعی عید فطر می توان به پرداخت زکات فطره به عنوان عاملی ارزشمند برای فقرزدایی، توسعه اقتصادی و حل مشکلات اجتماعی در جامعه اسلامی اشاره نمود . افزون بر اینکه در کنار کمک به فقراء، موارد مصرف دیگری نیز برای زکات فطره در اسلام منظور شده است که از جمله آن ها احیای روحیه همیاری و تعاون، رسیدگی به وضع بهداشتی، درمانی و فرهنگی مسلمانان می باشد . از زکات فطره می توان قرض بدهکاران حقیقی و افرادی را که در راه معصیت و خلاف بدهکار نشده اند، پرداخت نمود . در ساختن مسجد، مدرسه، پل ها و راه ها و بیمارستان ها و برطرف کردن سایر نیازهای مسلمانان نیز می توان از این بودجه مردمی استفاده کرد .
همچنین با این بودجه می توان باورهای دینی و اعتقادات مسلمانان ضعیف الایمان را تقویت نمود و کسانی را که در معرض شبهات و وسوسه های دشمنان قرار دارند یاری کرد .
مسلمانان با عمل به این موارد که با پرداخت زکات فطره انجام می شود، در حقیقت به بخشی از دعاهای ماه رمضان - که در مدت یکماه بعد از نماز زمزمه می کردند - ، در روز عید فطر جامه عمل می پوشانند . گذشته از این ها، پرداخت زکات فطره که با نیت عبادت و تقرب به خداوند متعال انجام می شود، نوعی بهره گیری از مادیات برای رسیدن به معنویات است .
بدین جهت گفته اند که قبول روزه موکول به پرداخت زکات فطره می باشد، چرا که دادن زکات موجب جدایی از تعلقات مادی و هواهای دنیوی و نفسانی است و انسان مؤمن برای دوام فطرت الهی خویش و بازگشت به عهد فطری «الست » از هر آنچه رنگ تعلق دارد، باید رها و آزاد باشد و زنجیر مادیات را از پای خود برکند تا سبک بال به سوی خداوند گام نهد . همچنانکه امام علی علیه السلام فرمود:
«تخففوا تلحقوا (7) ; سبکبال باشید تا [به مقصد] برسید .»
رسیدن به وصال حق باگران باری و تعلقات بسیار سازگار نیست . خداوند متعال می فرماید: «قد افلح من تزکی وذکر اسم ربه فصلی » (8) ; «همانا رستگار شد کسی که [با پرداخت زکات، ] خود را تزکیه نمود و آنکه نام پروردگارش را یاد نموده و سپس نماز خواند .»
یکی از مصادیق این آیه، عید فطر و زکات فطره می باشد . در روایات آمده است که همواره رسول خدا صلی الله علیه و آله روزهای عید فطر قبل از رفتن به مصلی فطره را تقسیم می کرد و این آیه را می خواند (9) .
تعظیم شعائر اسلامی
خداوند متعال می فرماید: «ومن یعظم شعائر الله فانها من تقوی القلوب » (10) ; «هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد، این کار نشانه تقوای دل هاست .»
تعظیم شعائر الهی یکی دیگر از ویژگی های عید سعید فطر می باشد . شعار تکبیر و تهلیل و تحمید و تقدیس از جمله اعمالی است که به روز عید جلوه خاصی می بخشد .
یک مسلمان باید از راه های مختلف ندای حیاتبخش توحید را به گوش جهانیان برساند، که یکی از آن راه ها بیان شعارهای مذهبی است . رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید: «زینوا اعیادکم بالتکبیر (11) ; عیدهای خود را با [شعار] تکبیر زینت دهید .» و در حدیث دیگری می فرماید: «زینوا العیدین بالتهلیل والتکبیر والتحمید والتقدیس(12) ; عیدهای فطر و قربان را با شعارهای لا اله الا الله و الله اکبر و الحمدلله و سبحان الله زینت دهید .»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خود نیز چنین می کرد . آن حضرت در روز عید فطر از منزل بیرون می آمد و تا رسیدن به مصلا با صدای بلند، شعار «لا اله الا الله » و «الله اکبر» سر می داد و حتی در میان خطبه ها و قبل و بعد از آن با صدای رسا این کلمات را تکرار می نمود . حضرت رضا علیه السلام در مورد علت تکبیرهای زیاد در روز عید فطر می فرماید: «تکبیر، تعظیم و زرگداشت خداوند متعال است و نوعی تشکر از هدایت ها و نعمت های پروردگار جهانیان می باشد . (13) »
تقویت وحدت مسلمانان
اجتماع روز عید فطر می تواند در پیوند و همدلی مسلمانان نقش آفرین باشد . آنان در گردهمایی روز عید فطر و قرار گرفتن در کنار هم، از نظرات، مشکلات و گرفتاری های همدیگر آگاه می شوند . در این گردهمایی بغض ها و کینه ها تبدیل به دوستی و همدلی می شود و مؤمنان در یک صف واحد احساس اتحاد و نزدیکی بیشتری به همدیگر می کنند .
عید فطر از سویی حکایت از پیوند معنوی انسان با خدای خویش دارد و از سوی دیگر حکایت گر ارتباط وی با هم کیشان خود است .
حضرت سجاد علیه السلام روز عید فطر را روز جشن و شادی و اجتماع و همیاری مسلمانان نسبت به یکدیگر می داند و می فرماید: «اللهم انا نتوب الیک فی یوم فطرنا الذی جعلته للمؤمنین عیدا وسرورا ولاهل ملتک مجمعا ومحتشدا (14) ; پروردگارا! ما به سوی تو برمی گردیم در روز عید فطرمان که آن را برای اهل ایمان روز عید و شادی و برای اهل ملت خودت روز اجتماع و همیاری قرار دادی .»
حضرت رضا علیه السلام در مورد نقش عید فطر در تحولات معنوی، اقتصادی و اجتماعی جامعه می فرماید: «انما جعل یوم الفطر العید، لیکون للمسلمین مجتمعا یجتمعون فیه ویبرزون لله عزوجل فیمجدونه علی ما من علیهم، فیکون یوم عید ویوم اجتماع ویوم زکات ویوم رغبة ویوم تضرع و . . . فاحب الله عزوجل ان یکون لهم فی ذلک مجمع یحمدونه فیه ویقدسونه (15) ; روز فطر، عید مقرر شده تا مسلمانان در این روز گرد هم آیند و برای خداوند ظهور کنند و او را به خاطر نعمت هایش تعظیم کنند . پس این روز، روز عید، روز اجتماع، روز فطر، روز زکات، روز رغبت و روز تضرع و . . . است . پس خداوند بزرگ دوست دارد که مسلمانان در چنین روزی اجتماعی داشته و در آن، او را ستایش کرده و مقدس بدارند .»
عید فطر و حرکت های سیاسی
در طول تاریخ، اجتماع روز عید فطر آنچنان مهم و تحول آفرین بوده که رهبران سیاسی نیز از آن بهره گرفته اند . در این مورد می توان از حرکت سیاسی ابومسلم خراسانی و شورش وی بر علیه دستگاه خلافت بنی امیه نام برد . وی به سلیمان بن کثیر دستور داد به اقامه نماز عید فطر و ایراد خطبه بر علیه امویان بپردازد .
سلیمان نیز انقلاب و شورش بر علیه سلطنت اموی را در خطبه نماز عید فطر اعلام کرد . به این ترتیب آنان در سال 129 ق در روز عید فطر در شهرهای ماوراء النهر به پا خاسته و قیام خود را اعلام کردند (16) و در مدت کوتاهی سلسله بنی امیه را منقرض ساختند .
حرکت امام رضا علیه السلام برای نماز عید
در این میان حرکت معنوی، اجتماعی و سیاسی حضرت رضا علیه السلام برای نماز عید اهمیت خاصی در تاریخ اسلام دارد . این حماسه جاویدان نشان می دهد که اگر پیشوایان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین و رهبران صالح در جوامع مسلمان فرصت می یافتند و می توانستند از نمازهای عید فطر و قربان بهره برداری کنند، چه نتایج پرباری برای مسلمانان داشت .
برای آشنایی خوانندگان گرامی با عظمت این حرکت و نقش آن در تحولات معنوی و سیاسی جهان اسلام و همچنین توجه به سیره اهل بیت علیهم السلام در اجرای مراسم عید فطر و قربان خلاصه ای از آن واقعه را می خوانیم:
بعد از جریان ولایتعهدی حضرت رضا علیه السلام، عید فرا رسید . مامون با اصرار زیاد از آن حضرت خواست تا برای اجرای مراسم عید حضور یابد و ضمن اقامه نماز عید خطبه بخواند . امام رضا علیه السلام به فرستاده مامون فرمود: شروطی را که میان من و تو در پذیرفتن امر ولایتعهدی بود، خودت می دانی [ . بنا، بر این بود که من از این گونه امور معاف باشم] . مامون پیغام داد که: من می خواهم با این عمل دل مردم آرامش یابد و فضیلت شما را بشناسند .
پیغام ها از سوی مامون و امتناع حضرت رضا علیه السلام پیوسته ادامه داشت تا آنکه حضرت رضا علیه السلام در اثر پافشاری خلیفه فرمود: دوست دارم مرا از این امر معاف داری و اگر معاف نمی داری، من همچنانکه پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام برای نماز عید بیرون می آمدند، خواهم آمد . مامون گفت: هر طور که دوست داری بیرون بیا و مراسم عید را به انجام برسان . آن گاه دستور داد سرداران و تمام مردم صبح زود در مقابل منزل مسکونی حضرت رضا علیه السلام اجتماع نمایند . با انتشار این خبر مردم مرو مشتاقانه برای شرکت در مراسم و بهره گیری از وجود حضرت رضا علیه السلام خود را آماده کردند . هنگامی که خورشید طلوع کرد، امام علیه السلام غسل نمود و عمامه سفیدی را که از پنبه تهیه شده بود بر سر گذاشت و یک سر آن را روی سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداخت . دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند . آن گاه عصای پیکان داری به دست گرفت و از منزل بیرون آمد . آن حضرت در حالی که پا برهنه بود و پیراهن و سایر لباس هایش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و یاران نزدیک خویش - که آنان نیز چنین کرده بودند - به همین شکل از منزل به سوی مصلا حرکت کردند .
موقع خروج از منزل، امام رضا علیه السلام سر به سوی آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گفت، این تکبیرها آن چنان با صلابت و روحانیت خاصی ادا می شد که گویی آسمان و در و دیوار با نوای حضرتش هم آواز هستند . سرداران و نظامیان و سایر مردم که با آمادگی و آراستگی تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامی که امام رضا (ع) و یارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پیروی از امام رضا علیه السلام و هماهنگ با او فریاد تکبیر سردادند .
شهر مرو یکپارچه فریاد تکبیر سر داد و به دنبال آن از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت علیه السلام به لرزه در آمد، سرداران هنگامی که حضرت را با آن حال دیدند از مرکب های خود پیاده شدند و کفش های خود را در آورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام علیه السلام به راه افتادند . حضرت رضا علیه السلام پیاده راه می رفت و هر ده قدم یک بار می ایستاد و سه تکبیر می گفت .
یاسر خادم می گوید: در این حال ما خیال می کردیم که آسمان و زمین و کوه با او هم آواز گشته است، شهر مرو یکپارچه گریه و شیون بود، فضل بن سهل ذوالریاستین با مشاهده این اوضاع به مامون گفت: اگر [امام ] رضا علیه السلام با این وضع به مصلا برسد، مردم مجذوب او خواهند شد [و ممکن است با یک اشاره طومار حکومت را در هم پیچند، ] به نظر من بهتر است که از او بخواهی تا برگردد .
مامون هم فورا کسی را فرستاد واز حضرت رضا علیه السلام در خواست نمود تا از میانه راه برگردد . امام رضا علیه السلام هم کفش های خود را طلبید و سوار مرکب شده، به منزل مراجعت کرد . (17)
این روایت گذشته از اینکه تدبیر و دوراندیشی حضرت رضا (ع) را برای شکست سیاست های شیطانی مامون نشان می دهد، چگونگی اجرای مراسم باشکوه عید در سیره اهل بیت (ع) و کیفیت یک نماز واقعی عید را بیان می کند .
پی نوشت ها:
1) نهج البلاغه، حکمت 428 .
2) امالی شیخ صدوق، ص 100 .
3) مسار الشیعة، ص 30 .
4) ایشان که استاد اخلاق و عرفان برجسته ای در حوزه علمیه قم بود، در سال 1343ق به دیار حق شتافت . در مکتب تربیتی این عارف فرزانه بزرگان فراوانی تربیت شدند که از جمله آن ها می توان از حضرت امام خمینی قدس سره، آیت الله مرعشی نجفی قدس سره، شیخ اسماعیل تائب تبریزی، آخوند ملا علی معصومی و میرزا عبد الله شالچی تبریزی نام برد . در مورد مقام عرفانی و جذبه این استاد کامل عرفان همین قدر کافی است بدانیم که حضرت امام خمینی قدس سره آن گاه که پس از یکدوره طولانی تبعید، در اوج عزت و افتخار از پاریس به ایران مراجعت کرده و به شهر قم وارد شد، در اولین فرصت به مزار شیخان رفته و در کنار قبر استادش حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی حاضر شده و در کنار آن نشست، آن گاه به نشانه تواضع و حق شناسی، تحت الحنک عمامه خود را باز کرد - و با آنکه همیشه دستمال همراه داشت - با گوشه عمامه خود غبار سنگ استاد عارف را زدود و سپس به قرائت فاتحه و تلاوت قرآن پرداخت .
5) سکر، یک اصطلاح عرفانی است و عبارت است از یک نوع کیفیت نفسانی که موجب انبساط روح است و آن بواسطه غلبه سروری است که هرگاه عشق و محبت سالک به آخرین درجه برسد، بر وی عارض می شود . او در آن حال بر قوای حیوانی و نفسانی خویش چیره می گردد و حالت بهت و سکر و حیرت پدید می آید و این حالت، عارف سالک را مبهوت و متحیر و سرگردان می کند . در شرح کلمات باباطاهر آمده است که سکر حقیقی آن است که سالک در فنا مقام گیرد .(فرهنگ علوم عقلی، ص 300).
6) برگرفته از المراقبات، ص 334 .
7) نهج البلاغه، خطبه 21 .
8) اعلی/14 و 15 .
9) تفسیر المیزان، ذیل آیه 14 سوره اعلی .
10) حج/31 .
11) کنزالعمال، ح 24094 .
12) همان، ح 24095 .
13) عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 122 .
14) صحیفه سجادیه، دعای 45 .
15) وسائل الشیعه، ج 7، ص 481، ح 4 .
16) تاریخ طبری، ج 6، ص 26 .
17) اصول کافی، مولد ابی الحسن الرضا علیه السلام، حدیث 7 .
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت | صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت |
ماه رمضان، تنها ماهی است که نامش در قرآن شریف آمده و از بهترین فرصتها برای مسلمین جهان است. این ماه در فرهنگ اسلامی، بخشی از برنامه ریزی الهی برای تربیت جامعه بشری تلقی می شود و به برکت آن هر سال تحولی فکری، فرهنگی، در جامعه اسلامی پدید می آید.
ماه رمضان، هر سال همچون ابری بهاری فرا می رسد و بر زمین و زمان، برکت و رحمت و مغفرت فرو می بارد و در جانها و جامعه ها، حیاتی نوین می دمد و بسیار زود و با سرعت رخت برمی بندد.
سلام بر رمضان، ماهی که قبل از آمدنش در انتظار آنیم و قبل از رفتن، اندوه سپری شدن آن را داریم.
وبه تعبیر زیبای امام سجاد علیه السلام : «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ مِنْ مَطْلُوبٍ قَبْلَ وَقْتِهِ وَمَحزُونٍ عَلَیْهِ قَبْلَ فَوْتِهِ؛(1) سلام بر تو که [از جمله چیزهایی هستی که] قبل از زمانش مورد طلب است و قبل از رفتنش بر آن اندوه خورده می شود.»
این ماه، سالی یک بار چون بهترین عزیزان سفرکرده رخ می نماید و در اوج عشق و اشک اولیای الهی همه را تنها می گذارد و از میان ما رخت برمی بندد.
بسیاری از انسانها، در این دریای رحمت شنا می کنند و گوهرهای «معرفت»، «محبت» و کیمیای طهارت و «تقوا» برمی گیرند، برخی جسم و جان را صفایی دیگر می بخشند و برخی از آبشار رحمت رمضان جامها می نوشند، هر کس به میزان تلاش و صفا و اخلاص خویش از مهمانسرای حضرت دوست بهره می گیرد، آب حیات می نوشد و گوهر شب چراغ می اندوزد.
همراهی با این اردوی تربیتی خدا، یکی از شرایط نجات و فوز و فلاح انسانهاست. «قَدْ اَفْلَحَ مَنَ تَزَکّی وَذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی»(2)
یاران رمضان بسوی قله های بلند «تقوا» راه می سپرند و هر کس آرزوی دیدار یار دارد، باید رمز رمضان را بیاموزد. بی شک مبلغان عزیز که خود خادمان فرهنگ رمضان اند، از انوار این ماه، نور می گیرند و در بازتاب فروغ درخشان رمضان، نقشی بزرگ، ایفا می کنند.
در آستانه خداحافظی با شهر اللّه اکبر و عید اولیای الهی، شیفتگان ماه خدا، غم فراق دارند و به چگونگی تداوم انوار رمضان می اندیشند و راهکارهای شرب مدام از فیوضات رمضان را می جویند.
دانش آموختگان مدرسه رمضان، باید دانش خویش را در صحنه جامعه و دیگر فرصتهای سال به کار گیرند وگرنه، دانشهای نظری بدون کاربرد عملی به زودی فراموش می شود. پرورش یافتگان اردوی رمضان باید از آداب و عادات و اعمال و اندیشه های این ماه و سازندگی انسانی آن فاصله نگیرند وگرنه ریاضتها کم کم تأثیر خود را از دست خواهد داد.
ارمغانهای این ماه پربرکت را این چنین می توان فهرست کرد:
1. روزه داری و شب زنده داری؛
2. تلاوت و تعلیم و تعلم قرآن مجید؛
3. اقامه نمازهای باشکوه جمعه و جماعت؛
4. آشنایی بیشتر با گفتار و رفتار معصومین علیهم السلام ؛
5. افزایش صدقات و انفاق و تقویت روح گذشت و احسان؛
6. صله ارحام و رسیدگی به خویشاوندان؛
7. دعا و نیایشهای بیشتر؛
8. تذکر و ارشاد و راهنمایی دیگران؛
9. توبه و بازگشت از لغزشها و گناهان؛
10. عادت به نوافل و نمازهای مستحبی.
رمضان، هزاران گوهر گرانبها به انسانها هدیه کرده و می کند، ولی سه گوهر «آزادی»، «آگاهی» و «عشق الهی» از درخشان ترین هدیه های آن است.
آری، رمضان به برکت روزه داری، انسان را از سلطه هوسها، و نیازهای کاذب و تحمیلی و افراط در نیازهای واقعی، آزاد می کند و به انسان «آزادی اراده» می بخشد.
انسان در سایه رمضان با «معارف بلند قرآنی» آشنا می شود و با بهترین رهنمودهای زندگی انس می گیرد. اطلاعات و آگاهیهای قرآن، فوری ترین و ضروری ترین مواد آموزشی و تربیتی برای جامعه بشری است. اصولا قرآن نرم افزار مدیریت صحیح انسان و جهان است و همه مشکلات جامعه ناشی از عدم استقرار این نرم افزار زندگی بخش، در قلب افراد و دولتهاست.
«عشق الهی» و «اولیای الهی» بهترین عامل کنترل و هدایت انسان در جاده پر سنگلاخ زندگی است. نیایشهای رمضان، شعله های عشق الهی را در جان مؤمنان برمی افروزد.
دستیابی به سعادت جاودانی و رهایی از همه رنجهای دنیوی و اخروی، بدون «گوهر تقوا» مقدور نیست و رمضان این گوهر آسمانی را به زمینیان می بخشد و آزادی و آگاهی و عشق الهی پیش نیاز حتمی برای صعود به جایگاه بلند «متقین» است و رمضان اردوگاه تربیتی «متقین» است. متقین در آغاز بر خویش حاکم می شوند و سپس فرمان حکومت بر هستی را با امضای خدا دریافت می کنند.
پاسداری از این «گوهرهای آسمانی» نیاز به هوشیاری و مراقبت و برنامه ریزی و همکاری همگانی دارد و به تعبیر امروزین، «عزم عمومی» می خواهد. مبلغان گرامی در این فرایند عظیم و گسترده نقشی حساس برعهده دارند. دولت و ملت باید تمام نیروی خود را در پاسداری از «آزادی و آگاهی و عشق الهی» به کار گیرند و با دشمنان و غارتگران این سه گوهر آسمانی مبارزه کنند.
ولایت و امامت و عشق مهدوی عجل اللّه تعالی فرجه و تقویت ولایت فقیه، ضامن تداوم دستاوردهای رمضان در جامعه اسلامی است. و اعلام برائت از کفار و مشرکان و تکیه بر خدا و نیروهای مؤمن و بریدن چشم طمع از شرق و غرب، پیش نیاز تشکیل جامعه توحیدی است و در جوامع شرک آلود هیچ گاه «عزم ملی» پدید نخواهد آمد.
در جوامع اسلامی عزم واحد تنها در سایه توحید و پیروی عاشقانه از اولیای الهی شکل می گیرد و امام و امامت، نظام امت است.(3)
ماه رمضان هم دستاوردهای فردی دارد، هم ارمغانهای اجتماعی، هم ره آورد فرهنگی دارد، هم ره آورد اقتصادی، هم کارآیی بهداشتی، درمانی دارد، هم کارکردهای سیاسی، اجتماعی.
هم آموزش است، هم کارورزی، هم تمرین است، هم تعلیم. همه ره آوردها را باید توسعه داد و تداوم بخشید.
احیای مساجد، فعال شدن هیئات مذهبی، تأسیس و گسترش فعالیتهای قرآنی و ارتباط نزدیک تر با عالمان دین، بخشی از ارمغانهای پربرکت رمضان است که باید در جهت تقویت و تداوم این دستاوردها، تلاش کرد.
ماه رمضان، ماه برگشت به قرآن است، باید در نظام قانون گذاری، در نظام اقتصادی، در نظام آموزشی و تربیتی و در مواضع سیاسی، اجتماعی به قرآن بازگشت و برای قرآن آموزی، قرآن باوری، قرآن پژوهی و گسترش اندیشه های قرآنی و قرآن سالاری برنامه ریزی کرد.
همه ما افراد و نهادها، دولتمردان و مردم، باید اندیشه ها را برقرآن عرضه کنیم، عواطف را با قرآن میزان کنیم و رفتار فردی را بر اساس قرآن و رهنمودهای اهل بیت علیهم السلام تنظیم نماییم. برنامه و بودجه سالیانه و برنامه های توسعه و چشم اندازهای آینده را از قرآن و عترت فراگیریم و از کفر و شرک جهانی نهراسیم.
ماه رمضان، ماه بازگشت به زلال طبیعت و فضای پاکیزه فطرت و تمرین آزادگی از «خور و خواب و خشم و شهوت» است. با حضور در نماز عید فطر در زیر آسمان و فضای باز و سجده بر زمین و شعار تکبیر و توحید و با صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام باید بسوی خدا بازگشت.
اعمال و دعاها و شعارهای ماه رمضان و روز عید فطر، بازگوکننده دستاوردهای روزه و رمضان است.
خداوند متعال پس از برگزاری اردوی بزرگ تربیتی رمضان، اجتماعی با شکوه و اختتامی زیبا و دلنشین را تدارک دیده است، اصولا اعیاد اسلامی رنگ و بوی دیگری دارد، از یک سو، روز ستایش و سپاس به درگاه آفریننده انسان و جهان و نعمت بخش رحیم و رحمان است و از سوی دیگر روز قدرشناسی از پیام آوران و اولیای الهی است، روز اعلام بیعت و حمایت از آنان که پیوند انسان و خدا را برقرار می سازند، روز شعارهای زندگی بخش تکبیر و توحید و صلوات بر محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله است.
آنچه در جشنهای غفلت آفرین معمول و موسوم است، و برخی مؤمنان هم گاه گرفتار آن می شوند، شایسته فارغ التحصیلان دانشگاه عرفانی رمضان نیست.
1. رقص و پایکوبی؛
2. موسیقیهای مطرب و نامشروع؛
3. کف زدنها؛
4. سوت و آواهای بی معنی؛
5. تمسخر مؤمنان؛
6. اختلاط زنان و مردان نامحرم؛
7. بدحجابی و دیدزنی؛
8. میگساری؛
9. مصرف مواد مخدر؛
10. و هرگونه اذیت و آزار دیگران، در جشنهای اسلامی جایگاهی ندارد.
فرائض و آداب و محتوای دعاهای عید فطر و قربان را باید تحلیل کرد، تا آداب و اعمال اعیاد اسلامی درخششی دیگر داشته باشد.
1. صحیفه سجادیه، دعای چهل و پنجم.
2. اعلی/14 و 15.
3. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، حکمت252، «وَالاْءمامَةَ نِظاما لِلاُْمَّةِ».
واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده و به معنای بازگشت است، و واژه «فطر» از فطرت گرفته شده و به معنای سرشت است. بنابراین عید فطر; یعنی بازگشت به فطرت و سرشت.
بازگشت از این نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانی به طور صحیح برقرار است یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکی که خداوند به ما داده و بر اثر حجاب های جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، در کلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شده اند یا نه؟ که اگر چنین است باید ابتدای نجات و آغاز پیروزی بر طاغوت نفس رادر نماز عید فطر اعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این که: آن چه را در ماه رمضان آموخته اند و در راه خودسازی و بهسازی به کار برده اند ابراز بدارند، باکلمات و حرکات، بلکه در قلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعار آمیخته باشعور و فریاد برون و درون که:
«الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر و لله الحمد والحمدلله علی ما هدانا و له الشکر علی ما اولانا; خدا بزرگ تر از آن است که توصیف گردد. آری چنین است، معبودی جز خدای یکتا و بی همتا نیست، و خدا بزرگ تر از آن است که وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطر آن که ما رادر راستای پاکسازی و بهسازی هدایت کرده، و شکر او را که جمعیت ما و امت ما رابرترین جمعیت و امت قرار داده است.» رمضان اندک اندک پایان می پذیرد، و به انتهای خود می رسد، مسلمانان در مکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایش هاو تقویت صبر و اراده، پس از فراگیری و آموزش به خودسازی پرداخته اند; اینک جشن می گیرند که در راه پر دست انداز جهاد اکبر، با گام های استوار عبور کرده اند و به مقصود رسیده اند. چرا که برای انسان بازگشت به خویشتن، فرا رسیدن بهار معنویت است; مانند درختانی که پس از گذران زمستان سرد زمستانی، به بهار رسیده اند و درمسیر حرکت قرار گرفته اند، به راستی چه عیدی شیرین تر و چه پیروزی ای شکوهمندتر ازبازگشت به خویشتن، و پیروزی بر طاغوت نفس اماره؟
که فطرت را زیر پای سهمگین خود منکوب کرده است.
چهار عید در اسلام در اسلام به طور رسمی چهار عید وجود دارد که عبارت اند از:
عید قربان، عید غدیر، عید جمعه و عید فطر، عید قربان جشن ایثار و فداکاری است،و مسلمان در این رابطه به خویشتن باز می گردد که آیا به باطن و ماهیت چنین عیدی رسیده است یا نه آن گونه که ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بن علی(ع) آن را در کربلا تکمیل کرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان با ژرف اندیشی به خویشتن می نگرد که آیا انتخاب او در مسئله بسیار مهم رهبری،صحیح بوده است یا نه؟ که در بینش اسلام ناب، مسئله بسیار عمیقی است، و از ارکان زیربنایی نظام اسلام است، که اگر او نباشد هیچ یک از مفاهیم اسلام، ارزش و اصالت خود را نمی توانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت به خویشتن است که نقش اساسی درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستی که برقراری اتحاد و یک رنگی وهمدلی مسلمانان، وسیعترین و ژرف ترین برکات را برای آنها به ارمغان خواهد آورد.
ولی آیا می دانید که اگر عید فطرت و خودسازی نباشد، عیدهای دیگر تکمیل نخواهدشد. اگر چنین عیدی در زندگی انسان تحقق یابد همه روز، روز عید است چنان که امیرمومنان علی(ع) فرمود: «انما هو عید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه، و کل یوم لا یعصی الله فیه فهو عید; (1) امروز تنها عید کسانی است که روزه آنها در پیشگاه خدا پذیرفته شود، و عبادت های شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزی که گناه نکنی روز عید تو است.» حضرت علی(ع) این سخن را از سرچشمه وحی گرفته بود، چرا که وقتی خطبه رسول خدا(ص) را در مسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، از آن حضرت پرسید: «بهترین کار در ماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد:
«الورع عن محارم الله عزوجل; (2) ورع و پرهیزکاری از آن چه خداوند حرام نموده است می باشد; یعنی همان خودسازی و بازگشت به فطرت پاک توحیدی ».
مسئله عید و فطرت در قرآن
برای این که مسئله «بازگشت به فطرت » را که ماهیت عید فطر را تبیین می کند، بهتر بفهمیم و به اهمیت آن، بهتر و عمیق تر پی ببریم،مسئله عید و فطرت را به طور خلاصه از دیدگاه قرآن، مورد بررسی قرار می دهیم.
در قرآن مجید کلمه عید یک بار آمده، که در رابطه با حضرت عیسی(ع) و حواریون وشاگردان مخصوص او است، به این ترتیب که: آن شاگردان مخصوص برای تکمیل ایمان خودبه عیسی(ع) گفتند: «آیا پروردگار تو می تواند غذایی از آسمان (مائده) برای مابفرستد؟» حضرت عیسی(ع) از این تقاضا که بوی شک و تردید می داد، نگران شد و به آنها فرمود:
«از خدا بترسید اگر ایمان دارید.» ولی به زودی حضرت عیسی(ع) دریافت که مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسی(ع) است، تا در پرتو دیدار آن، قلبشان پاک و سرشار از اطمینان و یقین گردد، از این رو به خدا عرض کرد: «اللهم ربنا انزل علینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا و آخرنا و آیه منک; (3) خداوندا!
مائده ای از آسمان بر ما بفرست تا عیدی برای اول و آخر ما باشد و نشانه ای از تو.
» و از آن جا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزی و پاکی و ایمان به خدابوده است، حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است، و مطابق روایات چون «مائده » در روز یک شنبه نازل شده، مسیحیان این روز را مانند جمعه مامسلمانان، روز عید می دانند و تعطیل می کنند. نتیجه این که در قرآن کلمه «عید»
به عنوان تکمیل ایمان، و وصول به مرحله یقین که اساس خودسازی است، مطرح شده است.
بنابراین ما که پیرو قرآن هستیم، باید به مسئله عید به عنوان محور پاکسازی وبهسازی بنگریم. عید فطر وقتی برای ما عید واقعی است که در مسیر خودسازی، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقی در ما پدیدار شده باشد.
اما در مورد فطرت، باید توجه داشت که قرآن با صراحت، خداشناسی و دین رامسئله ای فطری می شمرد. آیات متعددی در قرآن به این مطلب دلالت دارد، از جمله درآیه 30 روم می خوانیم: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیهالاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم; ای پیامبر! روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن، این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده، دگرگونی درآفرینش خدا نیست.» این آیه با صراحت بیان کننده آن است که دین اسلام بر اساس فطرت و سرشت و نهاد انسان می باشد، و دستورهای آن همه و همه هماهنگ با درون ذات وجود انسان است، و اگر فطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیت های ناسالم، محفوظ باشد، همان را می خواهد که آیین ناب اسلام آن را می خواهد، و خداوندآئینش را بر اساس نیازهای فطری بشر تدوین نموده است. و اگر انسان دارای فطرت نخستین، به دور از حجاب ها و زنگارها باشد، بدون هیچ گونه تردید و دغدغه، راه توحید و دستورهای صحیح الهی را می پسندد و برمی گزیند، معنای جهاد اکبر و مبارزه بی امان با طاغوت نفس این است که پرده ها و حجاب ها و زنگارها را از روی فطرت پاک برداریم و آن را پیروی کنیم.
فطرت در تعبیرات دانشمندان بر دو گونه است: فطرت عقل و فطرت دل.
فطرت عقل یعنی استدلال روشن عقلی، که انسان بعد از رسیدن به کمال عقل بامشاهده نظام جهان و دقت در اسرار هستی، بی درنگ به این حقیقت منتقل می شود که محال است، این نظام و اسرار شگفت انگیز معلول مبدئی فاقد عقل و شعور باشد و این «عقل فطری » بدون نیاز به استاد و معلم به مقصود می رسد، ولی فطرت مفهوم دیگری نیز دارد که از آن تعبیر به «فطرت دل » می شود، که تفسیر فطری بودن دین با این تعبیر، صحیح تر و مناسب تر به نظر می رسد. و منظور از آن این است که انسان وقتی به اعماق جانش می نگرد، نور حق را می بیند، و ندایی را با گوش دل می شنود، ندایی که او را به سوی مبدا علم و قدرت بی نظیر هستی دعوت می کند، که گاهی از آن تعبیر به «درک وجدانی » می شود، مانند آن که وقتی انسان یک گل زیبا را می بیند، بدون مقدمه و استدلال به زیبایی آن پی می برد و از آن لذت می برد. اینک پس از این بیان به اصل بحث باز می گردیم که «عید فطر» به معنای بازگشت به فطرت است، یعنی مساله جهاد اکبر و خودسازی در ماه رمضان، انسان را به مقامی می رساند که پرده های جهل، هواپرستی و خرافات و هرگونه موانع ضد فطرت، از سر راه فطرت برداشته می شود، و انسان مسلمان در این هنگام به فط رت ناب خود که از درون ذات وجودش می جوشد باز می گردد، همان فطرتی که آیینه صاف خدانما و حق نما است; همان پیامبر باطن که اگر از اسارت زنجیرهای جهل و هواپرستی آزاد گردد، راهنمای کامل و دقیق انسان به سوی کمالات است. و به طور روشن موجب سعادت انسان می گردد.
هرگاه انسان در پرتو فیوضات و برکات ماه رمضان و عبادت روزه، به این درجه رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است، و آغاز ماه رمضان در واقع برای او عیداست و باید جشن پیروزی بگیرد، وگرنه هرگز برای او عید نخواهد بود.
جالب این که در آیه مذکور، دین «قیم » و استوار و به عبارت دیگر خالص و ناب،آن دینی است که با فطرت بی آلایش و سالم آمیخته شده باشد.
نکته قابل توجه این که شواهد زنده متعدد عینی وجود دارد که نشان دهنده فطری بودن ایمان به حق است; مانند واقعیت های تاریخی که نشان می دهد، در میان هر ملتی در هر دوره ای اعتقاد به خداشناسی و مذهب وجود داشته است، چنان که شواهدباستان شناسی و آثار و علائم به جا مانده از دوره های قبل از تاریخ بیان کننده این واقعیت است.
مطالعات روانی و اکتشافات روان کاوی در ابعاد روح انسان نیز شاهد دیگری برفطری بودن اعتقادات دینی است، روان شناسان چهار تمایل عالی و اصیل را به عنوان ابعاد چهارگانه روح معرفی می کنند که عبارت اند از حس دانایی، حس زیبایی، حس نیکی، و حس مذهبی. که این خود نیز دریچه دیگری بر فطری بودن دین است. (4)
شاهد دیگر بر واقعیت فطری بودن دین حق، «ناکامی تبلیغات ضد مذهبی » است، که در همه جای دنیا مشاهده می شود، فروپاشی شوروی و کمونیسم در عصر حاضر یکی ازنمونه های آن است.
و هم چنین تجربیات شخصی در سختی هاو رنج ها شاهد دیگر بر توجه انسان به خواست فطرت یعنی خداجویی و پناه آوردن به حق است، که در قرآن در آیات گوناگونی به این مطلب اشاره شده است.
این بحث را با چند گفتار از پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) پایان می بریم:
در حدیث معروفی از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم فرمود: «کل مولود یولد علی الفطره حتی لیکون ابواهما اللذان یهودانه و ینصرانه; (5) هر نوزادی بر فطرت اسلام ودین خالی از شرک آفریده شده است، و رنگ هایی همچون یهودیت و نصرانیت انحرافی است که از طریق پدر و مادر به آنها انتقال می یابد.» و امیر مومنان در ضمن گفتاری می فرماید: «فبعث فیهم رسله، و واتر الیهم انبیائه لتستادوهم میثاق فطرته; (6) خداوند رسولان خود را به سوی انسان ها فرستاد و انبیای خود را یکی پس از دیگری ماموریت داد تا وفای به پیمان فطرت را از آنها مطالبه کند.» نتیجه این که نباید فطرت را که همانند آیینه خدانما و حق جو، در درون، ما را راهنمایی می کند،و آیین حق را نشان می دهد به باد فراموشی بسپاریم، بلکه باید در پرتو جهاد اکبربه ویژه در ماه رمضان خود را به این مرحله برسانیم تا از این پیامبر و چراغ فروزان درون بهره مند گردیم.
پی نوشت ها
1- سید رضی، نهج البلاغه، حکمت 428.
2- شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 295.
3- مائده (4- آیه 114.
4- شرح این مطلب در کتاب «حس مذهبی یا بعد چهارم روح انسانی » ترجمه مهندس بیانی آمده است.
5- علامه طبرسی، تفسیر جمع الجوامع، ذیل آیه 30 روم.
6- سید رضی، نهج البلاغه، خطبه اول.
یک ماه سخت بندگی را پشت سر گذاشتیم ، ماه تشنگی ها و گرسنگی های دلچسب بندگی ، ماه زیبای همجواری با خداوند متعال ، ماه بارش رحمت و برکت ، ماه مبارک رمضان با همه سختی ها و شیرینی هایش گذشت و اینک در آستانه یک بزم باشکوه هستیم ، روز تقدیر از اطاعت کردن های ما ، روز بزرگ پاداش گرفتن .
عید فطر از بزرگترین اعیاد مسلمانان است، روزی بزرگ که خداوند متعال در این روز بهترین ها را به بندگان روزه دارش عطا می کند ، بندگانی که نه گرما را شناختند نه طولانی بودن روز را ، با همه سختی ها امر پروردگار مهربانی ها را گردن نهادند و دم بر نیاوردند.
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) طی خطبهای در عید فطر فرمودند: آگاه باشید که خداوند این روز را عید و شما را اهل آن قرار داد، پس یاد خدا کنید تا شما را یاد کند، او را بخوانید تا شما را استجابت کند، استغفار کنید تا شما را ببخشد و فطره خود را بپردازید که آن سنّت پیغمبر شما است.[1]
جایگاه ویژه عید فطر
در اهمیت این روز همین نکته کافی است که نوشته اند: « امّا خیرته من الایام یوم الفطر » ؛ (2) برگزیده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از روزها، روز فطر است.»
امام علی علیه السلام می فرمود: « الا و ان هذا الیوم یوم جعله الله لکم عیدا و جعلکم به اهلا فاذکروا الله یذکرکم و ادعوا یستجب لکم؛ (3) هان امروز روزی است که خداوند آن را برای شما عید قرار داده و شما را نیز شایستة آن ساخت، پس به یاد خدا باشید تا او نیز شما را یاد کند و او را بخوانید تا خواسته تان را به اجابت برساند.»
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) طی خطبهای در عید فطر فرمودند: آگاه باشید که خداوند این روز را عید و شما را اهل آن قرار داد، پس یاد خدا کنید تا شما را یاد کند، او را بخوانید تا شما را استجابت کند، استغفار کنید تا شما را ببخشد و فطره خود را بپردازید که آن سنّت پیغمبر شما است
شبی چون شب قدر و روزی چون روز قیامت
امام علی(علیه السلام) در خطبه ای فرمودند: «اى مردم! امروز شما روزى است که در آن به نیکوکاران پاداش داده مىشود و بدکاران در آن زیان مىکنند. امروز، شبیه ترین روزها به قیامت شماست. با بیرون آمدن خود از خانه هایتان به مصلاى خود، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید. و از توقف و ایستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید و از بازگشت خود به خانه هایتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید. و اى بندگان خدا! بدانید نزدیک ترین و کمترین چیز که براى مردان و زنان روزهگیر فراهم است، این است که فرشتهیى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مىدهد که اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد و بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.» (روضة الواعظین/ ترجمه مهدوى دامغانى/ 565 )
شب عید فطر شب بسیار با عظمتی است ، شبی که آن را هم پایه ی شب قدر می دانند، در روایتی آمده است: «... کارگر وقتى از عملش فارغ شد اجرتش را مىدهند و پایان عمل روزه دار شب عید است بنا بر این در شب عید مغفرت و آمرزش که پاداش روزه داران است نازل مىشود. ....(و سفارش شده است ) وقتى آفتاب غروب کرد غسل کن و بعد از خواندن نماز مغرب دو دست را بلند کن و بگو: یا ذا الطّول، یا ذا الحول، یا ذا الجود، یا مصطفى محمّد و ناصره صلّ على محمّد و على اهل بیته و اغفر لى کلّ ذنب احصیته علىّ و نسیته و هو عندک فی کتاب مبین. سپس به سجده برو و صد مرتبه بگو: اتوب الى اللَّه. بعد حوائج خود را از خدا بخواه.» (علل الشرائع / 259)
امیرمومنان علی علیه السلام می فرماید: « شایسته می دانم آدمی در سال، چهار شب دست از هر کاری بکشد و خود را به عبادت آماده سازد: شب عید فطر، شب عید اضحی، شب نیمةشعبان و شب اول رجب.» (بحارالانوار، ج 97، ص 36 و39 )
جمع شدن برای اظهار بندگی
فضل بن شاذان می گوید: «روز فطر، عید قرار داده شد تا برای مسلمانان محل گردهمایی باشد که در آن جمع شوند و به خاطر خدای عز وجل به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمت هایش به شکوه و بزرگی یاد کنند تا هم روز عید باشد و هم روز اجتماع، هم روز بالندگی باشد و هم روز زکات دادن، هم روز رغبت (و توجه به نعم الهی باشد) و هم روز تضرع. چون روز فطر، روز اول سال است که خوردن و نوشیدن در آن حلال می شود و چون اول ماه های سال نزد اهل حق، ماه رمضان است. لذا خداوند دوست دارد که اجتماعی در این روز برای مسلمانان باشد که خدا را در آن ستایش و تقدیس کنند.»(4)
جشن پیروزی
روزه داری در گرمای طاقت فرسای تابستان هر لحظه اش برای خداوند متعال ارزشمند بود ، لحظاتی که نفس به معنای واقعی اسیر دست ما بود و بر او غالب بودیم ، و این تلاش را خداوند بی نیاز مطلق ارج می نهد و پاداشی در خور به آن می دهد .
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: « رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمود: هر گاه روز اول ما شوال (عید فطر) فرا می رسد، یک منادی از سوی خدا ندا می دهد؛ ایها المومنون اغدوا الی جوائزکم»؛ ای مومنان به سوی جایزه هایتان بشتابید.» در ادامه حضرت باقر علیه السلام رو به جابر کرد و به تفاوت این پاداش با پاداش های دنیاداران اشاره کرد و فرمود: « یا جابر! جوائز الله لیست بجوائز هولاء الملوک... هو یوم الجوایز؛ (5) ای جابر! جوایز خدا، از نوع جوایز این پادشاهان نیست... آن روز روز جایزه هاست.»
رسول خدا دربارة نوع این جایزه می فرمود: « ان الله بنی الجنه من یاقوت احمر و سکت بالذهب، ستورها السندس و الاستبرق، اشجارها الزمرد، ثمارها الحلل، اعدها الله لهذه الامه یوم الفطر؛ (6) خداوند بهشت را از یاقوت سرخ بنا نهاد و مواد آن را از طلا و پرده هایش را از دیبا و درختانش زمرد و میوه هایش را از جواهرات زیبا ساخت و آن را عیدی این امت در عید فطر قرار داد.»
روز مغفرت و آمرزش
امام علی علیه السلام در یکی از خطبه های عید فطر فرمودند: « عبادالله ان ادنی ما للصائمین و الصائمات ان یتادیهم ملک فی آخر یوم من شهر رمضان ابشروا عبد الله فقد غفرلکم ما سلف من ذنوبکم فانظروا کیف تکونون فیما تستانفون؛ (7) ای بندگان خدا! کمترین چیزی که به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»
ای بندگان خدا! کمترین چیزی که به زنان و مردان روزه دار داده می شود، این است که فرشته ای در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا می دهد: هان! بشارتتان باد ای بندگان خدا که گناهان گذشته تان آمرزیده شد. پس متوجه باشید در آنچه بعد از این ماه انجام می دهید.»
چگونه برای عیدی گرفتن آماده شویم؟
امام صادق علیه السلام فرمود: « هرگاه آفتاب غروب کرد سه رکعت نماز مغرب را بخوان و دست های خود را بلند کن و بگو:« ای صاحب عطای همیشگی، ای صاحب سال، ای برگزیننده محود و یاری کننده اش! بر محمّد و آل او درود فرست و تمام گناهانی را که مرتکب شده ام و آن را فراموش کرده ام، برایم بیامرز با آن که گناهانم در نزد تو در کتاب مبین (نوشتة آشکار) است.» پیشانیت را به خاک بمال و در حال سجده صد بار بگو: « به سوی خدا می روم» و از خدای بزرگ در خواست نیاز کن.» (8)
درباره امام سجاد علیه السلام نوشته اند: «یحیی لیله عید الفطر بالصلاه حتی یصبح و یبیت لیله الفطر فی المسجد و یقول: یا بنی ما هی بدون لیله یعنی لیله القدر؛ (9) شب عید فطر را با نماز زنده نگاه می داشت تا این که صبح می شود. شب عید را در مسجد می ماند و می فرمود: فرزند عزیزم شب عید فطر کمتر از شب قدر نیست.»
پی نوشت ها:
1. خمینی، سید روح الله، توضیح المسائل (المحشی)، موسسه النشر الاسلامی التابعه لجامعه المدرسین، 1424، ق
2) بحارالانوار، ج 97، ص 48
3) من لا یحضره القیه، ج 1،ص517
4) همان، ج 1 ص 522، وسایل الشیعه، ج 5، ص 141
5) وسایل الشیعه، ج 5، ص 140، فروغ کافی ج 4، ص 168
6) مستدرک الوسایل، ح 6677
7) میزان الحکه، ج 7، ص 131. تنبیه الخواطر، ص 392
8) من لا یحضره الفقیه، انتشارات امام مهدی قم، ج 2، ص 109
9) بحارالانوار، ج 88، ص 119
عید فطر
بدان که نامهاى عید چهار چیز است:
در فارسى به روز عید، جشن مىگویند.
گفتهاند: عید روزى است که در آن اجتماع باشد و برگرفته از عود به معنى بازگشتن است. از آن جهت عید نامیده شده است که در آن از اندوه به شادى باز مىگردند و آن روز براى همه مردم روز شادى است، مگر نمىبینید که در روز عید زندانیان را کیفر و مؤاخذه نمىکنند و پرندگان را شکار نمىکنند و جانوران وحشى را نمىگیرد و کودکان را به مدرسه نمىفرستند.
و هم گفتهاند: از این جهت به آن نام عید دادهاند که هر انسانى به آنچه که خداوند به او وعده داده است، در این روز مىرسد.
و نیز گفتهاند: از این جهت عید مىگویند که انسانها در آن روز به توبه و دعا به پیشگاه خداوند برمىگردند و خداوند هم به عطا و بخشش به ایشان برمىگردد.
و هم گفتهاند: از این سبب به آن عید مىگویند که خداوند به بندگان مؤمن خود فایدههاى نیکو و منفعتهاى بزرگ و عطیّه و بخششهاى فراوان ارزانى مىدارد.
یوم الزّینة (روز جشن) که خداوند در سوره طه در حکایت موسى علیه السلام فرمود:
قَالَ مَوْعِدُکُمْ یَوْمُ الزّینَةِ وَ أَن یُحْشَرَ النَّاسُ ضُحًى» «1»
موسى گفت: وعدهگاه شما روز جشن است [روزى که] همه مردم را پیش از ظهر گرد هم مىآورند.
یعنى روز عید آنان که در آن روز از همه جا آمده و در آنجا جمع مىشدند، همان طور که یوم الدّین به معناى روز جزاست.
عید فطر زمان روزه گشایى، از اعیاد بزرگ اسلامى است که در آن روز درهاى رحمت و برکت و پاداش و عیدى به سوى مسلمانان گشوده مىشود و عبادت و تلاش روزهدار مورد سپاس پروردگار قرار مىگیرد.
در آن روز خجسته شور و حالى برپا مىگردد؛ فرشتگان فوج فوج به سوى زمین براى تبرّک و شاد باش پراکنده مىشوند و بوى عطر خوشى از الطاف الهى در سراسر زمین گسترده مىشود؛ زیرا این روز، عید فطر است و انسانها به پاس یک ماه بندگى و صبر، آمرزش خداوند را هدیه مىگیرند.
امام باقر علیه السلام از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در توصیف ماه شوّال نقل مىفرماید:
هر گاه هلال ماه شوّال طلوع کند به مؤمنان ندا مىرسد، بشتابید براى دریافت جایزههاى خود که این روز، روزه جایزه است.
سپس حضرت فرمود: سوگند به آن کسى که جانم در دست اوست که این جایزهها درهم و دینار نیست. «2» امام على علیه السلام فرمود: رسول اللّه صلى الله علیه و آله در خطبه شعبانیه معروف؛ اوضاع روز عید فطر را چنین شرح فرمود:
بامداد عید فطر، خداوند فرشتگان را به همه سرزمینها مىفرستد. آنان به زمین فرود مىآیند و بر دهانه کوچهها و راهها مىایستند و با صدایى که آن را همه آفریدههاى خدا جز جنّ و آدمیان مىشنوند، مىگویند: اى امّت محمد! براى نمازگزاردن، به پیشگاه خداوند کریم بروید که از گناهان بزرگ عفو مىکند و پاداشهاى گران عنایت مىکند.
و چون در محل نماز عید حاضر مىشوند، خداوند متعال به فرشتگان مىفرماید:
اى فرشتگان من! مزد کارگر چون کار خود را انجام مىدهد چگونه است؟
آنان عرضه مىدارند: پروردگارا! باید مزدش کامل پرداخت شود.
خداوند مىفرماید: شما را گواه مىگیرم که من پاداش روزه رمضان و نمازشان را، خشنودى و آمرزش خود از ایشان قرار دادم و خداوند خطاب به بندگان خویش مىفرماید:
اى بندگان من! هر چه مىخواهید از من بخواهید که سوگند به عزّت و جلال خودم که امروز در این اجتماع خویش، هر چه براى دنیا و آخرت خود بخواهید عطا مىکنم؛ و سوگند به عزّت خودم تا آنگاه که مراقب باشید، اسرار شما را پوشیده مىدارم و شما را در پناه مىگیرم و رسوا نمىکنم. باز گردید که آمرزیده شدید. همانا مرا خشنود کردید و من از شما خشنود شدم؛ پس فرشتگان شاد مىشوند و از اینکه خداوند در روز عید فطر، چنین نعمتهایى به بندگان خود در این امّت ارزانى فرموده است: بشارت و تبریک مىدهند. «3» حضرت على علیه السلام در بعضى از اعیاد فطر، فرمود:
انَّما هُوَ عِیدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِیامَهُ وَ شَکَرَ قِیامَهُ وَ کُلُّ یَوْمٍ لایُعْصَى اللَّهُ فِیهِ فَهُوَ یَوْمُ عِیدٍ. «4»
این عید است براى کسى که خداوند روزهاش را قبول و نمازش را سپاس نهاده، و هر روزى که خداوند در آن نافرمانى نشود، روز عید است.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: امیرمؤمنان على علیه السلام در روز عید فطر خطبهاى ایراد فرمود که در فرازى از آن آمده است:
اى مردم! همانا این روز شما؛ روزى است که در آن نیکوکاران پاداش دریافت مىکنند و هرزه کاران زیان مىبینند و شباهت بسیارى به روز قیامت دارد. پس با بیرون آمدن از خانههاى خود به سوى عبادتگاههایتان، به یاد آن روزى افتید که از گورهایتان به سوى پروردگار بیرون مىآیید و از ایستادن در جایگاه نماز به یاد آن روزى باشید که در پیشگاه پروردگارتان مىایستید و از بازگشتن به سوى خانههایتان آن روزى را یاد آورید که به خانههاى خود در بهشت و جهنّم باز مىگردید. اى بندگان خدا! کمترین چیزى که براى مردان و زنان روزهگیر مىباشد این است که: فرشتهاى در آخرین روز ماه رمضان ندا مىدهد که اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد؛ بنگرید در آینده چگونه خواهید بود. «5» عید فطر از خواستههاى بارز پروردگار است که گرد آمدن مردم را براى حمد و ستایش خود، دوست مىدارد.
فضل بن شاذان مىگوید: شنیدم که امام رضا علیه السلام مىفرمود:
روز فطر، عید قرار داده شد تا براى مسلمانان محلّ گردهمایى باشد که در آن گردهم مىآیند و به خاطر خداى عز و جل به صحنه آیند و خدا را در برابر نعمتهایش به شکوه و بزرگى یاد کنند، تا هم روز عید و اجتماع و هم روز بالندگى و روز زکات دادن و روز اشتیاق و روز فروتنى باشد. چون روز عید فطر، روز اول سال است که خوردن و نوشیدن در آن حلال مىشود. از این روز خداوند دوست دارد، اجتماعى در این روز براى مسلمانان باشد که خداوند را در آن ستایش و نیایشِ با شکوهى به جاى آورند. «6»
آداب عید فطر
شیوههاى بروز شادى در روز عید فطر برگرفته از فلسفه و حکمتِ عید قرار دادن این روز است. اگر شادى براى انجام تکلیف است، باید شیوههاى شادى نیز همسو با اداى تکلیف باشد. به چند نمونه از آداب شادى در فرهنگ معصومان علیهم السلام اشاره مىکنیم:
1- شاد کردن دیگران:
ائمه اطهار علیهم السلام جشن و شادى این روز را به شکلهاى گوناگونى به دیگران منتقل مىکردند. از جمله روایات معتبرى از سیره امام سجّاد علیه السلام درباره آزادى بردهها آمده است که حضرت در شب عید از بردگان، طلب عفو و گذشت مىفرمود و بردهها را در روز عید آزاد مىکردند و بردههاى دیگر را جایگزین آنان مىنمودند. «7»
2- تکبیر و تهلیل
از جلوههاى سرور در این روز و شب قبل از آن، سر دادن شعار توحیدى است.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در روز عید فطر و قربان در حالى که صدایش را به تکبیر بلند مىکرد، بیرون مىرفت و مىفرمود: دو عید فطر و قربان را با تهلیل (لا اله الا اللّه) و تکبیر (اللّه اکبر) و تحمید (الحمداللّه) و تقدیس (سبحان اللّه) زینت دهید. «8»
3- طهارت و پاکیزگى
غسل کردن و عطر زدن و لباس تمیز پوشیدن و تبریک گفتن از سنّتهاى شادى آفرین روز عید است.
امام صادق علیه السلام مىفرمود:
کسى که روز عید نمىتواند در جماعت مردم شرکت کند، پس غسل کند و خود را به آنچه یافت خوش بو کند و تنهایى نماز بخواند همانگونه که به جماعت مىخواند.
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله هم وقتى عطر و گلى در روز عید فطر به دستش مىرسید از همسرانش شروع مىکرد. «9»
4- کمک به مستمندان
کمک به فقیران در این روز بزرگ اختصاص به فطریه و کفّارات و صدقات ندارد، سیره عملى پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و اولیاى الهى چنین نشان مىدهد، روز عید نسبت به نیازمندان ایثار و گذشت فراوانى داشتهاند. صدقات مردم را جمع نموده و به فقیران و سالمندان اطعام و ولیمه مىدادند. «10»
5- زیارت
دید و بازدید از اقوام و آشنایان و بزرگان دینى از سیره رفتار نیک اعیاد است، به ویژه در روز عید فطر که براى تبریک و تهنیت و امداد به یکدیگر؛ ملاقات و صله رحم به جاى آورده مىشود.
یکى از آدابى که در روز عید فطر به آن سفارش شده، خواندن دعاى ندبه و زیارت امام حسین علیه السلام است. کسانى که امکان رفتن به زیارتگاه آن حضرت را ندارند، مناسب است از راه دور زیارت کنند و زیارتهایى دیگر براى آن حضرت به مناسبتهاى مهم در کتب ادعیه آمده است. «11» به طور کلى آثار رحمت و برکات عید سعید فطر بسیار است، حتّى به یوم الرّحمة (روز رحمت) شناخت شده است؛ زیرا در آن روز بندگان خدا مورد لطف و رحمت پروردگار قرار مىگیرند و نیز خداوند در آن روز مبارک، دستور ساختن عسل را به زنبور عسل الهام فرموده و بیان کرده که در زنبور عسل عبرت بزرگى است و هنرمندى و شگفتى آفرینش در زنبور آشکار مىباشد. «12»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- طه (20): 59.
(2)- روضة الواعظین: 2/ 339.
(3)- روضة الواعظین: 2/ 347؛ فضائل الأشهر الثلاثة: 127- 128.
(4)- نهج البلاغه: حکمت 428.
(5)- بحار الأنوار: 87/ 362، باب 1، حدیث 13؛ الأمالى، شیخ صدوق: 101، حدیث 10.
(6)- من لایحضره الفقیه: 1/ 522، حدیث 1485؛ وسائل الشیعه: 7/ 481، باب 37، حدیث 9911.
(7)- بحار الأنوار: 46/ 103، باب 5، حدیث 93؛ إقبال الأعمال: 260.
(8)- کنز العمال: 8/ 546، حدیث 24095؛ الجامع الصغیر: 2/ 32، حدیث 4579.
(9)- بحار الأنوار: 87/ 372، باب 1، ذیل حدیث 24؛ الکافى: 4/ 170، باب نوادر، حدیث 5.
(10)- جامع الأصول، ابن اثیر: 7/ 89.
(11)- بحار الأنوار: 98/ 100، باب 13، حدیث 34.
(12)- بحار الأنوار: 61/ 234، باب 10؛ المصباح، کفعمى: 514، فصل 42