سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آنچه نمی شود مپرس که آنچه شده است تو را بس است [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اندیشه مهدویّت و جهانی شدن1

مقدمه

در هیچ جای دنیا نظیر ایران نسبت به اندیشه ی جهانی شدن واکنش مثبت نشان داده نشده است؛ با این که برخی پیدایش این فکر را ابتدا به سنت های دینی نسبت می دهند، اما برای بسیاری از مردم جهان این سنت ها از یاد رفته است حتی در جایی که مردم هم چنان سنت های مذکور را به نحوی پاس می دارند و ارتباط خود را با آن ها به طور کامل نگسسته اند. بعضی از اجزای این سنت ها، به ویژه اندیشه و فکر حکومت جهانی، فراموش شده است، حتی در مسیحیت که از میان دیگر ادیان به غیر از اسلام فکر و اندیشه ی نزدیکتری به اندیشه ی جهانی شدن دارد ماهیت نظریه بازگشت ثانویه به گونه ای است که نسبت کاملاً نزدیکی میان آن و اندیشه ی جهانی شدن نیست. البته در جهان اسلام با وضع متفاوتی رو به رو هستیم. وجود اعتقاد به اندیشه ی مهدویّت که به شکل عام مورد قبول مسلمانان است، بستر مناسبی در جهان برای پذیرش اندیشه هایی از قبیل اندیشه ی جهانی شدن فراهم آورده است، با این حال وضع شیعیان در میان مسلمانان از این جهت کاملاً متفاوت است، چون در هیچ منطقه از جهان اسلام، اندیشه ی مهدویّت و حکومت جهانی همانند اعتقادات شیعیان وجود ندارد و در هیچ جا این اندیشه به روش های مختلف از جمله کارهای عقیدتی یا اقدامات فرهنگی به طور عام و به ویژه دعای عهد، ندبه و توسل یا زیارت جمکران و مراسم نیمه ی شعبان تقویت و پشتیبانی نمی شود، بنابراین، رویکرد شیعیان به اندیشه ی مهدویّت - به ویژه در ایران که از دیرباز واجد حکومت شیعی متمرکزی بوده است- از این جاست که وقتی باب مباحث جهانی شدن در این کشور باز شد، علی رغم همه ی هشدارها این اندیشه با نوعی استقبال رو به رو شد. حتی اگر بپذیریم که در پس همه ی واکنش های مثبت نسبت به این نظریه در ایران، تمایل باطنی یا خفی وجود داشته باشد، باید این را بپذیریم که ایرانیان با این اندیشه، نظیر اندیشه ای غریب و یک سره منفی برخورد نکردند، آن ها در این فکر چیزی را می دیدند که برایشان بسیار آشنا و آرمانی به نظر می رسد و اندیشه های جهانی شدن در جان آن ها همیشه طنین انداز بوده است.

وجود چنین بستر مساعدی، پیآمدها و تبعات مختلفی در پی داشته است: وجهی از آن شوق به وعده ی تاریخی اسلام و تقویت اندیشه ی انتظار است. وجه دیگر آن به حیطه ی نظر بر می گردد. بحث و گفت وگو در مورد نظریه ی مهدویّت به مباحثات مربوط به جهانی شدن تبدیل گردیده است. مقایسه های مختلف ایجاد پیوند میان نظریه ی مهدویّت و نظریه ی جهانی شدن و بررسی ابعاد مختلف آن ها از جمله نتایج ورود نظریه جهانی شدن به عرصه ی گفتمان مهدویّت و یا برعکس بوده است. روشن است که فی نفسه کسی نمی تواند در برابر پیدایی چنین تبعاتی موضع انتقادی داشته باشد. در واقع به واسطه وجود بستری که درباره ی آن سخن گفتیم، چنین موضع منفی گرایانه مطلقی نه وجود داشته باشد و نه با استقبال روبه رو شود، البته تا جایی که به اثر اولیه، یعنی تقویت احساس عاطفی مربوط می گردد کمتر جایی برای اتخاذ موضع انتقادی وجود دارد. گر چه ممکن است از جهاتی چنین ضرورتی در آینده به وجود آید، اساس تردید در حوزه ی نظر چنین ضرورتی هم اکنون وجود دارد. دلایل متعددی هم وجود دارد، که برخی از دلایل را به طور معمول می توان در دیدگاه های کسانی یافت که به ایجاد ارتباط، مقایسه و یا نقد و ارزیابی دو گفتمان جهانی شدن و مهدویت دست می زنند؛ مثلاً مجموعه ی مقالاتی که در جهان شمولی و جهانی سازی در دو جلد در سال 1382 توسط مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی در تهران منتشر شده است. البته این خطا در همه مقالات این مجموعه وجود ندارد.

هلدر مک گرد، گلر بلات و پراتون (1999) و اترز (1995) به ویژه رابرتسون (60- 52: 1992) تاریخ جهانی شدن را به پیش از تجدد گسترش داده اند. جهانی شدن آن گونه که در نظریه مهدویّت طرح می شود. با جهانی شدنی که در نظریات جدید مورد بحث قرار گرفته یکی گرفته شده است، اگر به طور دقیق تر بخواهیم مشکل را مطرح کنیم، باید به خطایی که تحت تأثیر آن تمایزات و تفاوت های اساسی این دو نظریه ی جهانی شدن مورد غفلت قرار گرفته اشاره شود. در هر حال، صرف نظر از ابعاد مختلف این خطا، در واقع از منظر رویکردی انتقادی به مباحثات مربوط به گفتمان مهدویّت و گفتمان جهانی شدن و هم چنین به منظور ابهام زدایی در این خصوص و بالاتر از همه برای جلوگیری از خطاهای آتی ضرورت دارد، به طور اصولی در مقام مقایسه این دو گفتمان برآییم تا هدف اصلی از این مقایسه، دست یابی به درک درستی از تمایزات و تفاوت های دو گفتمان مورد بحث در زمینه ی مسئله ی جهانی شدن را بیان کنیم. البته به همین میزان نیز در جست و جوی شباهت این دو گفتمان خواهیم بود؛ گر چه پیشاپیش این را نیز متذکر می شویم که نباید از این وجه دوم انتظار چندانی داشته باشیم.

 

تقابلی بنیانی: گفتمان هایی متعلق به دو دنیای متفاوت

 

تا این جا مکرراً از واژه ی گفتمان برای اشاره به این دو نظریه استفاده کرده ایم، حال لازم است مجدداً بر این مفهوم تأکید کنیم، زیرا اساس تمایز و تفاوت را در این می دانیم که این دو نظریه به دو گفتمان کاملاً متفاوت تعلق دارند. نظریه ی جهانی شدن، نظریه ای است که در دل گفتمان علوم اجتماعی تجدد به طور خاص پروریده است تا جای گزینِ نظریه های قبلی این علوم؛ یعنی نوسازی، توسعه، دنیوی شدن و نظایر اینها باشد. گفتمان علوم اجتماعی تجدد اساساً گفتمان سکولار یا دنیا گرایانه ای است که پس از جای گزینی گفتمان دینی ما قبل تجدد، کار الهیات را آن گونه که در مسیحیت مطرح بوده است، در توضیح تحولات اجتماعی و معنادار کردن تاریخ به عهده گرفته است. این گفتمان، با زبان علم، تولید معنا و سخن می کند و تلاش دارد تا ادعاهای خود را بر پایه ی تجربه و واقعیت عینی، محقق و مستدل سازد. با این حال، به دلایل مختلف آن چه به این گفتمان ویژگی خاص می دهد این وجوه نیست؛ گر چه اعتبار نظریه جهانی شدن ناشی از همین موارد است. البته این که اهمیت این وجوه انکار می شود، بدین جهت نیست که علم در حوزه علوم اجتماعی در پرتو تحولات فلسفه و تاریخ علم فاقد حجیت و اعتبار ادعایی است، بلکه کافی است تأمل اندکی بر غلبه ی بحث های تجویزی و جهان گراها در مباحثات جهانی شدن داشت تا روشن گردد که نظریه ی جهانی شدن بیش از آن که رنگ علم یا علوم اجتماعی را داشته باشد، خصیصه ی فلسفه های تاریخ قرن هجدهم و نوزدهم غرب جدید را دارد با این که این امر در مواردی مثل نظریه پردازی های آن گونه یا آینده گرایانه نظیر تافلر آلوین با دیدگاه های کسانی مثل فوکویاما (فوکویاما، فرانسیس 1992- 1991) کاملاً واضح است. اما این وضع اختصاص به این دو ندارد. نظریه ی جهانی شدن، نظریه ای است که باید آن را در چارچوب فلسفه های تاریخ تجدد فهمید، مطابق فلسفه تاریخی که در نظریه ی جهانی شدن منعکس گردیده است، نظریه پردازان تجدد، ظاهراً به این بصیرت رسیده اند که فرآیندی از مدت ها پیش در تاریخ جهان در حال شکل گیری بوده است. گر چه آن ها اذعان دارند که نسبت به چنین فرایندی تا همین اواخر، علت آشکاری وجود داشته است اما از نظر آن ها این مسئله چیزی را تغییر نمی دهد. مسئله ی اساسی این است که اکنون ما به مدد آن ها به این بصیرت دست یافته ایم که گویی تاریخ بشر از آغاز به سمت و سویی که این نظریه پردازان نشان می دهند حرکت می کرده است.

بنابراین مهم این است که مطابق این فرآیند بشر دارد به مرحله ی پایان تاریخ خود می رسد که طی آن همگان در چارچوب نظم واحدی، جامعه ای یک پارچه را در سطح زمین بر پا خواهند ساخت. آن چه روایت شد، تفاوتی با روایات ادیان، به ویژه روایت مهدویّت از تاریخ بشری، خصوصاً تاریخ پس از اسلام، ندارد. با این حال محدود شدن به این حد، اکتفا به ظاهر است که اولین نکته ای که باید متذکر آن شد این است که در این جا با نوعی سکولاریزاسیون جدید آن گونه که در خود فلسفه و الهیات و نه جامعه شناسی مطرح است روبه رو هستیم. البته باید گفت: این آخرین نوع از مورد دنیوی سازی مفاهیم و اندیشه های دینی است. ما بیش از این با مواردی نظیر اندیشه ی جامعه ی بی طبقه ی مارکسیزم یا انسان گرایی جدید لیبرالیزم که اندیشه ی قانونی بهشت و خلافت الهی بشر را از محتوای دینی خود خالی کرده و به جای آن درکی دنیای نشانده اند، آشنا بودیم. این جا نیز فرآیند فکری - نظری مشابهی در کار است که حاصل آن ایجاد تقابلی ماهوی و التیام میان اندیشه ی جهانی شدن در گفتمان تجدد و وعده ی جهانی شدن در گفتمان دینی است. دلیل آن هم این است که مثل سایر موارد از دنیوی سازی مفاهیم و اندیشه های دینی و نظریه ی جهانی شدن سکولار، در عین این که کلیت فکر دینی به شکل صوری حفظ شود، محتوای دینی آن کاملاً حذف و با محتوایی کاملاً دنیایی جایگزین می گردد؛ به نحوی که حاصل کار و اندیشه کاملاً متضاد می گردد که به اعتبار تعلق به سپهرهای وجود شناختی متقابل به همین رو با یک دیگر آشتی پذیر نیستند. به منظور روشن شدن آن چه به اجمال تا این جا گفته شد بحث را دنبال خواهیم کرد.

جهانی شدن یک وعده ی الهی یا یک نتیجه ی ضروری درون دنیایی

 

نظریه ی جهانی شدن به عنوان نظریه ای در چارچوب گفتمان تجدد از قسم فلسفه های تاریخ قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است. البته همه ی نظریه پردازان جهانی شدن، این نظریه را به صورت کامل مطرح نمی کنند. و همان طور که گفته شد بعضی از آنان نظیر رابرتسون- فوکویاما باهلدمک گرو- گلوبرات پراتون و واترز آشکارا جهانی شدن را در چارچوب نظریه ای طرح می کنند که کل تاریخ بشر را در بر می گیرد. با این حال حتی آنان که چنین تصویر گسترده ای از مسئله ارائه نمی کنند و نظیر گیدنز آنتونی (1990) آن را محدود به تاریخ تجدد یا دوره های اخیر می بینند به اعتبار نگاه آینده گرایانه یا رستاخیز شناسانه شان بسیار فراتر از یک نظریه ی جامعه شناسانه خاص ارائه می کنند. پیش گویی آن ها در باب آینده ی تاریخ این نظریات را به لحاظ روش شناسانه از حدود و ظرفیت علم تجربی بیرون می برد و به هیئت نظریه ای در فلسفه ی تاریخ در می آورد از این منظر این نظریه ها را می توان بازنویسی فلسفه های تاریخ اولیه تجدد یا روایت بخش های پایانی این تاریخ دانست.

همان گونه که وگلین نشان داده است، فلسفه های تاریخ تجدد صورت دنیوی فلسفه ی تاریخ دینی است، وکلین اریک (1952) آغاز این تحول را از حدود قرن دوازدهم میلادی می داند که نهایتاً در قرن هجدهم میلادی به صورت فلسفه های تاریخ دنیاگرایانه سکولار در می آیند. یکی از اساسی ترین مشخصه های فلسفه های تاریخ دنیاگرایانه که به خوبی در نظریه ی جهانی شدن نیز ظاهر است، تبدیل نقطه ی موعود دینی به نقطه ای درون دنیایی است که در امتداد سیر تاریخ زمینی قرار می گیرد. نکته ی مهم در این جایگزینی این است که آن چه بیش از این در فلسفه ی تاریخ دینی، به صورت وعده ای الهی به آدمیان بشارت داده شده است، در فلسفه های تاریخ دنیاگرایانه به صورت نتیجه ی ضروری و حتمی تطور تاریخ در می آید و این همان ویژگی ای است که ما در نظریه ی دنیاگرایانه ی جهانی شدن می بینیم. در این نظریه این چنین تصویر می شود که جهانی شدن وضعیتی است که گویی تاریخ بشری در حال سیر به سمت آن بوده است. تفاوت اساسی در این جا این است که در نظریه ای هم چون نظریه ی مهدویّت، جهانی شدن یا پیدایی حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وعده ای الهی است، نه این که از دل ضرورت های تاریخی بیرون آمده باشد؛ به بیان دیگر، از منظر دینی هیچ ضرورت تاریخی، مستقل از اراده ی الهی، بشریت را به چنین سمتی نمی برد. بر همین اساس است که از منظر دینی هیچ امکانی برای پیشگویی و تشخیص زمان و نحوه تحقق این وعده وجود ندارد، در حالی که در نظریه ی جهانی شدن امکان محاسبه و ارزیابی بر اساس داده های تجربی و تاریخی جهانی شدن وجود دارد؛ گر چه به دلیل پیچیدگی و کثرت روندها و نیروهای درگیر پیش بینی آن از نظر روش شناختی عملاً ناممکن است. در واقع نظریه پردازان جهانی شدن دقیقاً چنین ادعایی دارند؛ یعنی رخدادها و حوادث تاریخی مشخصی خبر از وقوع چنین تحولی در آینده دارند، یا این که می گویند تحولاتی در قلمروهای مختلف اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی فرهنگی نشان می دهد که ما ضرورتاً به چنین سمت و سویی می رویم. از دلایلی که به روش تمایز نظریه ی مهدویّت را با نظریه های جهانی شدن از این حیث نشان می دهد، احادیثی است که ما را از توقیف این رخداد تاریخ ساز منع کرده است.(1) یا این که احادیث زیادی که تحت عنوان علائم دسته بندی شده، نشانه های وقوع این حادثه بزرگ را بازگو کرده اند، اما هیچ حدیثی این حادثه را به عنوان پیامد ضروری رخددادهای مربوط به علائم خوانده شده بیان نمی کند. آن چه شاید بیش از هر چیزی ماهیت قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و استمرار حکومت جهانی اسلام در آخرالزمان را در نظریه جهانی شدن به عنوان پیامد ضروری و طبیعی یک سلسله نظریات تاریخی متمایز می کند، آن دسته احادیثی است که از چنین مضمون غریبی دال بر تطویل روز آخر دارد. در این دسته از احادیث برای تأکید بر ماهیت وعده ی الهی و اراده ی قطعی خداوند قادر بر تحقق چنین حادثه ی عظیمی در تاریخ بشریت گفته شده است که اگر از جهان یک روز بیشتر نمانده باشد، خداوند آن روز را چنان طولانی می گرداند تا قیام حضرت و حکومت ایشان در زمین استقرار یابد. بنابراین چنین تعابیری از طرفی قطعیت و ضرورت وقوع این رخداد را می رساند، اما از طرفی آن را نه به عنوان حادثه ای طبیعی، بلکه غیر طبیعی نشان می دهد و گرنه تطویل یک روز چه معنایی می تواند داشته باشد؟ ضرورتی که این جا وجود دارد ضرورت ناشی از اراده ی خاص و وعده ی قطعی خداوند تبارک و تعالی است که به اقتضای آن حتی روند طبیعی تاریخ نیز در صورت لزوم بر هم خواهد خورد. پس تنها ضرورتی که در این جا وجود دارد، وعده و اراده ی خداوند است که الزاماً در درون هیچ تطور طبیعی تاریخی در نمی آید یا نتیجه ی طبیعی و پایان هیچ دگرگونی تاریخ نیست، بلکه به معنای دقیق در خلاف جهت چنین تطوراتی، سیر نهایی تاریخ را رقم خواهد زد.

برای اینکه دریابیم تا چه اندازه نظریه ی مهدویّت با نظریه ی جهانی شدن از حیث پیوند با تطورات تاریخی، منطق متفاوتی را بازگو می کند، باید بدین توجه کنیم که نظریه ی دنیاگرایانه ی جهانی شدن به عنوان تحول میمونی در مسیر تطورات میمون تاریخی دیگر نگاه می کند. از منظر این نظریه، جهانی شدن، رابطه ی کاملاً مثبتی با تطورات تاریخی پیش از خود دارد. اما برعکس، نظریه ی مهدویّت، رابطه ی سلبی با رخدادها یا اوضاع پیش از خود دارد. این معنا به بهترین وجه در دو دسته از احادیث منعکس شده است: یک دسته از احادیث، قیام آخر را محفوف به حوادث مصیبت بار و بسیار طاقت شکن می کند و دسته ی دوم آن هایی است که قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پاسخی به اوضاع و احوال و فهم تاریخی می داند. این که حضرت، جهان را پر از عدل و داد می کند، به بهترین وجه تقابل مذکور را باز می نماید. در واقع یک چنین درکی از شرایط ظهور آن چنان آشکار بوده است که موجب بعضی دیدگاه های انحرافی در میان مسلمین شده است. در هر حال، به این معنا، قیام ولی آخرالزمان به هیچ رو در مسیر طبیعی رخدادها و تحولات تاریخی پیش از ظهور قرار ندارد. شرایط پیش از ظهور از آن حیث که انحطاط کامل و یا فساد ساختاری جامعه بشری را منعکس می کند، نیازمند مصلح بزرگ است. اما در نظریه ی جهانی شدن، تجدد در مسیر رشد و توسعه طبیعی خود، به نقطه ی نهایی تاریخ؛ یعنی جهانی شدن می رسد. خواه توسعه ی فنی یا تطور اقتصادی و یا هر عامل دیگری که باشد. جهانی شدن به عنوان حلقه ای از سلسله تطورات مثبت تجدد تلقّی می گردد؛ یعنی این حوادث هر دو از یک جنس می باشند، نه این که نظیر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومت جهانی وی در تقابل با شرایط پیش از خود برای تغییر و اصلاح آن صورت گرفته باشد.

البته در بعضی از نظریات، جهانی شدن به عنوان پاسخی به مشکلات قلمداد شده است که دیگر حل و فصل آن ها در چارچوب دولت های ملی ممکن نیست.

مشکلات زیست محیطی، تشکل های جرم و خیانت، مشکلات جهان سوم، بی ثباتی های بازارهای مالی و نظائر آن از قسم اموری اند که تنها چاره ی آن ها به شرایط جهانی بستگی دارد. در باب این دسته از نظریات نکته ی مبهم این است که آن ها ماهیتی تجویزی دارند بعضی از قسم نظریات، توصیفی یا فلسفه ی تاریخی نیستند که به قصد توضیح تطورات تاریخی بیان شده اند، بلکه از قسم راه حل ها و سیاست هایی اند که برای چاره جویی بحران های موجود توصیه شده اند. از منظر این نظریات مشکلات مذکور و صلح همگانی و امنیت عمومی، ایجاد حکومت نظامی جهانی را ضروری ساخته است طبق این نظریات ضرورتاً تحت تأثیر این مشکلات به چنین سمتی می رویم؛ چون این مشکلات و مسائل با آن ها ماهیتی جهانی دارند و از حدود قدرت و امکانات یک یا چند دولت بیرون هستند و تحت ساختارهای فعلی قابل حل نیستند، بنابراین تا وقتی که نسبت به ماهیت تجویزی این نظریات غفلت وجود ندارد، به لحاظ ماهوی هیچ تعارض با نظریه مهدویّت ندارند؛ زیرا نظریه ی مهدویّت در بطن خود، مردم را به این فرا خوانده است که ظهور حضرت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را پاسخی به مسائل خود قلمداد کنند و با دست کشیدن از حرکت در مسیرهای انحرافی به سمت ایجاد آمادگی و نیازمندی نسبت به ظهور و حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) حرکت کنند. تنها مشکلی که با این نحوه رویکرد نسبت به مسائل جهانی وجود دارد، محتوا و نتیجه ای است که از آن ها گرفته می شود.

مشکل این نظریه ها دعوت به ایجاد نظامی جهانی یا حکومت جهانی نیست، بلکه مشکل آن ها در ماهیت نظمی است که آن ها به دنبال آن هستند و دیگران را به آن دعوت می کنند.

نه تنها در نتیجه ای که می گیرند با نظریه ی مهدویّت در تعارض می افتند؛ چون جهانی سکولار و غیر دینی را تجویز می کنند، بلکه در مسائل و مشکلاتی که آن را مسائل بشری تلقی می کنند نیز با نظریه ی مهدویّت در تعارض می افتند، مثلاً نابرابری موجود در جهان اساساً به هیچ رو مشکلی نیست که برای حل و فصل آن لازم باشد به سمت حرکتی جهانی و ایجاد نظمی عام حرکت کرد، در حالی که در نظریه ی مهدویّت این مشکل در کلیت و جامعیت آن پایه ی حرکت را می سازد. در بعضی موارد نیز که بر مشکل نابرابری دست گذارده می شود این مشکل به عنوان مسئله ی اساسی تلقی نمی گردد، بلکه به عنوان تبعات جهانی شدن، چاره ناپذیر به حساب می آید.

 

معنا و مفهوم جهانی شدن: ساختاریابی جهانی زمان و مکان یا شکل گیری نظام عام جهانی

 

تمایز نظریه ی مهدویّت با نظریه ی جهانی شدن در یک نقطه ی دیگر نیز کاملاً آشکار و برجسته می گردد. نزاع گسترده و پیچیده ای بر سر مفهوم جهانی شدن وجود دارد که خود فی نفسه یکی از وجوه تمایز این دو نظریه است؛ چون از این حیث هیچ گونه ابهامی در معنای حکومت جهانی اسلام در میان صاحب نظران وجود ندارد.

با این حال، عمده ی تمایز جایی است که در میان نظریه پردازان نظریه ی جهانی شدن بر سر آن اختلاف کمتری وجود دارد تا آن جا که جهانی شدن به عنوان وضعیتی واقعی، تحققی یا عینی و نه به عنوان نظریه ای تجویزی مورد توجه است. تقریباً این اتفاق نظر وجود دارد که جهانی شدن از لحاظ پدیدار شناختی با احساس خاصی از زمان و مکان پیوند دارد. البته در نظر نظریه پردازانی نظیر گیدنز (1955) این موضع دچار اغلاق و پیچیدگی است؛ زیرا از نظر او شیوع و عمومیت یافتن ویژگی های چهارگانه ی تجدد در فرآیند جهانی شدن دخیل است. با این حال، این طور به نظر می رسد که به تعبیر تاملیسون جان (4- 72: 1381) گیدنز روایت های دوگانه ای در باب جهانی شدن وجود دارد؛ روایتی که توسط وی ضعیف شمرده می شود، همانی است که جهانی شدن را به چهار نهاد اصلی تجدد ربط می دهد (گیدنز، آنتونی 78- 55: 1990) این شرح یا تفسیر از جهانی شدن و رابطه ی آن با تجدد توسط بعضی دیگر نظیر رابرتسون (142- 1992) نیز مورد انتقاد واقع شده است که از دید این منتقد جهانی شدن، در این شرح به مثابه ی بزرگ نمایی تجدد نمایش داده می شود بدون این که ساز و کار یا منطق ذی نقش در تبدیل تجدد به پدیده ای جهانی بیان گردد. در کنار این نوع نگاه در کارهای گیدنز، شرح دیگری نیز درباره ی جهانی شدن وجود دارد که تاملیسون آن را به طور ضمنی شرح قوی از جهانی شدن می نامد.

البته باید توجه داشت که ریشه های این شرح تازه در اولین صورت پردازی گیدنز از جهانی شدن نیز حاضر است؛ چرا که در این کار گیدنز، جهانی شدن را قوت یابی مناسب اجتماعی می داند که در سطح جهان و نقاط دور یک دیگر را به نحوی با هم ارتباط می دهد که در این نقاط وقایع مهمی تحت تأثیر حوادثی فرسنگ ها دور از خود قرار می گیرند یا بر آن اثر می گذارند (گیدنز 64: 1990) در هر حال، این تلقی در کارهای بعدی از حاشیه به مرکز آمده و در کانون درک گیدنز از جهانی شدن قرار می گیرد. از این جا وی به ساز وکارهای مدخل در جهانی شدن تجدد پرداخته و معتقد می شود که این تحول مستمر اوضاع و دغدغه های اصلی بفهمیم. بنابراین اندیشه هایی چون تلاقی حضور و غیاب از جا کندن وکنش از دور (گیدنز 1994) در کانون نظریه پردازی گیدنز از جهانی شدن قرار می گیرد که وی دقیقاً آن را مسئله ی مرتبط با سازماندهی زمان و مکان تلقی می کند. در هر حال، این که ربط دیدگاه های مختلف گیدنز، نحوه، تعداد و یا سازگاری و ناسازگاری موجود در آن ها چه کیفیتی دارد در این جا مورد نظر ما نیست، آن چه که باید بر آن تأکید کرد این است که در مجموعه ی این نظریات که ما تحت عنوان نظریات غیر تجویزی از جهانی شدن، دسته بندی می کنیم، جهانی شدن با دگرگونی ساختاری در مختصات زمانی - مکانی کنش های انسانی مشخص می شود خواه مسئله مربوط به آگاهی پدیدارشناسانه از این باشد که ما انسان ها بر روی یک زمین زندگی می کنیم و به یک دیگر پیوسته هستیم (رابرتسون 1992)؛ خواه سخن از فشردگی زمان و مکان یا مرگ مکان مرتبط با زمان باشد (هاروی دیوید 1989) یا پیدایی شبکه های ارتباطی بیرون از حوزه ی مهار و کنترل دولت و ملت ها (کاستلز 1996) همه جا جهانی شدن با دگرگونی در جغرافیا، مختصات زمانی - مکانی، جهات جمعی و قرب و بُعد این جهانی، آدم ها کنش ها، و پدیدهای اجتماعی سروکار دارد.

در نقطه ی مقابل این فهم از جهانی شدن، نظریه ی مهدویّت قرار دارد و البته در مجموعه ی آثار موجود در خصوص حکومت جهانی اسلام و نحوه ی قیام و ظهور بقیةالله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) احادیثی وجود دارد که می تواند برای درک ویژگی های شرایط تاریخی حیات جمعی انسان ها از جمله کیفیت مختصات زمانی - مکانی، کنش های جمعی و خصوصیت پیوند و اتصالات اجتماعات انسانی و نحوه ی ارتباط جماعات محلی با یک دیگر به کار گرفته شود. از جمله احادیثی که می گوید همه ی جهانیان ندای حضرت صاحب (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در کنار خانه ی خدا خواهند شنید، یا در زمان ظهور در قوّت اسماع و ابصار شیعیان توسعه داده خواهد شد و یا این که پس از ظهور، جهان در چنان امنیتی خواهد بود که زنی به تنهایی فاصله میان شام و عراق را بدون دغدغه و تعرض طی می کند.

اما نکته ی عمده در این بحث این است که اولاً روایات مربوط به حکومت جهانی اسلام هیچ قصد و توجه مستقیمی به این مقولات نداشته است از همین رو تمرکزی برای این جهات در آن ها دیده نمی شود.

این نکته که اساساً مسلمین از آغاز تاکنون در تصویر و یا درک خود از جهان مهدوی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) اتصال یا نزدیکی اجتماعات انسانی را لحاظ نکرده اند، خود دلالت آشکاری بر این دارد که بر عکس نظریه ی جهانی شدن، نظریه ی مهدویّت قرب و بُعد زمانی و مکانی را مستقیماً در سهم خود از جهانی شدن دخالت نمی دهد.

از این منظر، حکومت جهانی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در عین لحاظ نوعی ربط میان اجتماعات انسانی، با فرض تحت پوشش قرار دادن جوامع مستقل نیز سازگار است. در حالی که جهانی شدن در گفتمان تجدد دقیقاً در مقابل چنین درک جزیره ای از حیات انسانی قرار دارد.

در هر حال، نکته ی اساسی در خصوص ماهیت نظام جهانی مهدویّت در کیفیت اتصالات و پیوندهای اجتماع انسانی و مختصات جغرافیای زمانی - مکانی نظم آن نیست. نظریه ی مهدویّت اساساً از این حیث نظریه ای است که با عام گرایی ارتباط می یابد. وضع نهایی جهان، در این نظریه با این ویژگی مشخص می شود که همه ی جوامع انسانی، صرف نظر از نحوه ی روابط اجتماعی میان آنها، تحت پوشش نکات اجتماعی و قواعد رفتاری واحدی قرار می گیرد؛ یک دنیای جهانی شده از این منظر جهانی است که چتر ساختاری واحدی آن را در برگرفته است. جهانی بودن این جهان نه محصول ارتباطات آن، بلکه محصول تبعیت کل اجتماعات موجود در آن از این نظم ساختاری یا نظام الگوی واحد است.

بنابراین، می پذیریم که جهانی شدن در نظریه ی تجدد نیز در نهایت با مسئله ی عام گرایی ارتباط می یابد. با این حال برای درک تمایز این نظریه با نظریه ی مهدویّت از این نظر لازم است سمت و سوی تأکیدات در نظر گرفته شود. ما در این خصوص نظریه ی جهانی شدن دنیاگرایانه با وضعیتی معکوس با آن چه در نظریه ی مهدویّت می بینیم مواجه ایم، در حالی که مسئله ی اول و کانون توجه نظریه ی مهدویّت، عام گرایی است. در نظریه ی جهانی شدن، تمرکز ابتدایی و اصلی بر نحوه سازمان یابی زمان و مکان است. تنها در حوزه تجویزی است که نظریه ی جهانی شدن با عام گرایی ربط می یابد، اما از مشکلاتی که نظریه ی جهانی شدن از این حیث حتی حوزه تجویزی با آن مواجه است، در حوزه ی نظریه پردازی غیر تجویزی نیز با دشواری صعب و غیر قابل عبوری روبه رو گردیده است. در حالی که از منظر تجویزی ادله ی نظریه پردازان جهانی شدن، به لحاظ منطقی و به لحاظ نظری ناکافی تلقی شده است، در حوزه ی غیر تجویزی، دشواری هایی منشأ این شده است که به شدت با یکی کردن اندیشه ی جهانی شدن با اندیشه ی هم فکری یا عام گرایی مخالفت گردد با این که از ابتدا تمایل آشکاری برای این که جهانی شدن با عام گرایی یکی گرفته شود وجود داشته است. تا این جا نظریه ی جهانی شدن دنیا گرایانه پرونده خوبی از این حیث ندارد.

بنابراین علی رغم هر تمایلی که در عمل و نظر وجود دارد، برای این که جهانی شدن در نظریه ی تجدد به مفهوم عام گرایی دست یابد با دوران های روشن و امید بخشی روبه رو نیست.

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/3/20 :: ساعت 3:33 عصر )
»» بایسته های تبلیغ فرهنگ مهدوی2

ب) دیدگاه فرهنگی ـ اجتماعی

این دیدگاه ضمن پذیرش همه مبانی و اصولی که در دیدگاه کلامی ـ تاریخی در زمینه تولد، غیبت و ظهور آخرین حجت الهی، حضرت مهدی(ع) پذیرفته شده و براساس براهین و شواهد قطعی و تردیدناپذیر عقلی و نقلی به اثبات رسیده، در پی این است که موضوع مهدویت و انتظار را به عنوان مبنایی برای پی ریزی کلیه مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مسلمانان در عصر غیبت، طرحی برای رهایی جوامع اسلامی از تارهای درهم تنبیده فرهنگ و مدنیت مغرب زمین و راهکاری برای گذر همه اهل ایمان از فتنه ها و آشوبهای آخرالزمان مطرح سازد.

پیش از پرداختن به مهم ترین شاخصه های دیدگاه فرهنگی ـ اجتماعی لازم است به عنوان مقدمه نکاتی را یادآور شویم:

در معارف شیعی، برخلاف دیگر ادیان و مذاهب، منجی موعود تنها به عنوان شخصیتی مربوط به آینده که در آخرالزمان زمین را از هرگونه بی عدالتی و نابرابری پیراسته می سازد، مطرح نیست؛ بلکه او شخصیتی است فرازمانی که سه زمان گذشته، حال و آینده را به هم پیوند می دهد.

امام مهدی(ع) از یک سو شخصیتی تاریخی و مربوط به گذشته است؛ چرا که او براساس قرائن و شواهد تاریخی انکارناپذیر در زمان و مکان مشخص و از نسل و تبار شناخته شده به دنیا آمده و حوادث و رویدادهای مختلف تاریخی را رقم زده است. این امام از دیگر سو، شخصیتی است مربوط به زمان حال؛ زیرا او به موجب نصوص فراوان، حجت خداوند بر بندگان در عصر حاضر و امام زمان شیعیان است و مردم در همین زمان حال نیز وظایف و تکالیف مشخصی در برابر او دارند. و بالاخره این امام؛ همچون موعود دیگر ادیان، شخصیتی مربوط به زمان آینده است؛ چرا که بنا بر روایات بی شماری که از پیامبراکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نقل شده، او جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد آکنده می سازد و آینده بشر را رنگ و بویی خدایی می دهد.

براین اساس می توان گفت: همچنان که محدود کردن شخصیت امام مهدی(ع) به زمان گذشته و تنها سخن از موضوعاتی مانند تاریخ غیبت صغری و غیبت کبری و نواب اربعه گفتن جفایی آشکار به این شخصیت است، محدود کردن آن به زمان آینده و معرفی کردن امام مهدی(ع) تنها به عنوان منجی موعود و کسی که فقط در آینده نامعلوم منشأ تحولاتی در جوامع انسانی خواهد بود، نیز ستمی بزرگ به حجت خدا و امام حیّ و شاهد و ناظر است. بنابراین تنها زمانی می توان به شناختی جامع از شخصیت امام مهدی(ع) و اندیشه مهدویت و انتظار شیعی دست یافت که جایگاه و نقش این شخصیت و اندیشه را در سه زمان گذشته، حال و آینده بررسی کنیم و ضمن توجه به ریشه های تاریخی اندیشه مهدویت، رسالتی را که در عصر حاضر در برابر آن امام بزرگوار(ع) برعهده داریم به فراموشی نسپاریم و در عصر غیبت تمام تلاش خود را برای کسب رضایت آن حضرت و دوری از ناخشنودی ایشان، به کار بندیم.

شاید بتوان گفت معنای «معرفت امام زمان(ع)»، که پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) این همه در روایات بر آن تأکید کرده و دست نیافتن به آن را برابر با مرگ جاهلی دانسته اند، نیز چیزی غیر از این نیست؛ زیرا معرفت امام زمان(ع) آنگاه می تواند ما را از مرگ جاهلی برهاند که بتوانیم با شناسایی امام عصر خود از هدایتهای او بهره مند شویم و اوامر و نواهی او را پاس داریم وگرنه صرف اینکه بدانیم چه کسی در عصر حاضر امام ماست بی آنکه این امام تأثیری در زندگی و فعل و ترک ما داشته باشد، نمی تواند مایه نجات و رستگاری ما باشد.

در اینجا برای روشن تر شدن بحث، به چند روایت که در آنها حالات، ویژگیها و وظایف منتظران واقعی امام مهدی(ع) در زمان غیبت، بیان شده، اشاره می کنیم:

در نخستین روایت که از امام سجاد(ع) نقل شده، آن حضرت ضمن پیش بینی دوران غیبت دوازدهمین امام از سلسله جانشینان پیامبر اکرم(ص) کسانی را که در زمان غیبت، امامت این امام را پذیرا می شوند و در انتظار او به سر می برند، برترین مردم همه زمانها معرفی می کنند و دلیل این برتری را این می دانند که برای آنها غیبت و حضور هیچ تفاوتی نداشته و همان وظایفی را که در زمان حضور باید انجام دهند در زمان غیبت انجام می دهند:

غیبت دوازدهمین ولی خداوند ـ صاحب عزت و جلال ـ از سلسله جانشینان رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ و امامان بعد از او، به درازا می کشد. ای اباخالد! آن گروه از مردم که در زمان غیبت او امامتش را پذیرفته و منتظر ظهور اویند برترین مردم همه زمانها هستند؛ زیرا خداوند ـ که گرامی و بلندمرتبه است ـ چنان خِرَد، درک و شناختی به آنها ارزانی داشته که غیبت [و عدم حضور امام [برای آنها همانند مشاهده [و حضور امام [است.

خداوند مردم این زمان را به مانند کسانی قرار داده که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا ـ که درود خدا و او بر خاندانش باد ـ جهاد می کنند. آنها مخلصان واقعی، شیعیان راستین ما و دعوت کنندگان به سوی دین خدا در پنهان و آشکار هستند.10

در روایت دوم، امام صادق(ع) همه کسانی را که علاقه مند به داخل شدن در زمره یاران حضرت قائم(ع) هستند دعوت به انتظار کرده و به آنها سفارش می کنند که در زمان انتظار، پرهیزکاری و اخلاق نیکو را پیشه خود سازند و در پایان نیز آن حضرت به منتظران نوید می دهند که اگر این گونه عمل کنند، پاداش کسانی را می یابند که در زمان ظهور در پیشگاه قائم(ع) هستند:

هرکس دوست می دارد از یاران [حضرت] قائم [که بر او درود باد] باشد، باید که منتظر باشد و در این حال پرهیزکاری و اخلاق نیکو را پیشه خود سازد، در حالی که منتظر است. پس چنانچه بمیرد و پس از مردنش قائم ـ که بر او درود باد ـ به پا خیزد، پاداش او همچون پاداش کسی خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است. پس کوشش کنید و در انتظار بمانید، گوارا باد بر شما [این اجر] ای گروه مشمول رحمت [خداوند].11

بالاخره در سومین روایت، که پیش از این نیز بدان اشاره شد، امام مهدی(ع) با یادآوری ناگهانی بودن امر ظهور، از همه شیعیان می خواهند که در زمان غیبت هرآنچه را که موجب خشنودی آن حضرت می شود پیشه خود سازند و از هر آنچه که موجب ناخشنودی ایشان می شود پرهیز کنند؛ زیرا در غیر این صورت در زمان ظهور هیچ عذری از آنها پذیرفته نمی شود.12

با این نگاه به منجی موعود است که دیدگاه فرهنگی ـ اجتماعی، تبیین، تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار را سر لوحه فعالیتهای خود قرار داده و پرداختن به امور زیر را در عصر حاضر ضروری می داند:

1. شناسایی و نقد بنیادین وجوه مختلف فرهنگ و تمدن مغرب زمین، به عنوان فرهنگ و مدنیتی که در تقابل جدی با آرمان «حقیقت مدار»، «معنویت گرا» و «عدالت محور» مهدوی قرار دارد؛ زیرا انسانهای عصر غیبت تنها زمانی می توانند به ریسمان ولایت مهدوی چنگ زنند و به تمام معنا در سلک منتظران موعود قرار گیرند که باطل زمان خویش را به درستی بشناسند و با تمام وجود از آن بیزاری جویند؛

2. شناخت و نقد جدی مناسبات فرهنگی، سیاسی و اقتصادی حاکم بر جوامع اسلامی؛ مناسباتی که عمدتا به تقلید از الگوهای توسعه غربی و تحت تأثیر اندیشه های عصر مدرنیته در این جوامع شکل گرفته است؛ چرا که این جوامع بدون شناخت جدی وضع موجود خود نمی توانند به راهکارهای مبتنی بر آموزه های دینی برای خروج از فتنه های فراگیر عصر غیبت دست یابند؛

3. تلاش در جهت تدوین استراتژی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی جوامع اسلامی در عصر غیبت و تا رسیدن به عصر طلایی ظهور، براساس اندیشه مهدویت و انتظار؛

4. بازشناسی وجوه مختلف اعتقادی، تاریخی، فرهنگی و اجتماعی اندیشه مهدویت و انتظار با بهره گیری از منابع متقن و مستدل و استفاده از همه توان مراکز علمی حوزوی و دانشگاهی در زمینه مباحث، کلامی، فلسفی، عرفانی، اخلاقی، علوم اجتماعی و سیاسی و...؛

5. تلاش در جهت پالایش اندیشه ناب مهدوی از هرگونه شائبه جعل و تحریف و زدودن این اندیشه از زنگارهای جهل و خرافه، سخنان سست و بی اساس و هرگونه دیدگاه انحرافی مبتنی بر افراط یا تفریط؛

6. پاسخگویی عالمانه و متناسب با نیازهای روز به شبهات، پرسشها و ابهامهای موجود در زمینه اندیشه مهدویت؛

7. احیا و گسترش فرهنگ انتظار و تلاش برای شناساندن نقش سازنده این فرهنگ در پایداری و پویایی جوامع اسلامی؛

8. تبیین وظایف و تکالیف مردم در برابر حجت خدا و امام عصر(ع)، نهادینه ساختن این وظایف و تکالیف در فرد واجتماع و آماده ساختن جامعه اسلامی برای استقبال از واقعه مبارک ظهور؛

9. مقابله جدی با کلیه جریانهای سیاسی ـ فرهنگی که در قالب کتاب، نشریه، فیلم، نرم افزارهای رایانه ای، پایگاه های اطلاع رسانی جهانی (اینترنت) و... به تقابل با اندیشه مهدویت شیعی می پردازند؛

10. بررسی و نقد کلیه دیدگاه هایی که از سوی متفکران مغرب زمین در زمینه جهان آینده و آینده جهان مطرح است.

یکی از مهم ترین کتابهایی که می توان با استفاده از آن به شناختی نسبتا جامع از دیدگاه فرهنگی ـ اجتماعی رسید، کتاب زیر است:

استراتژی انتظار (2جلد در یک مجلد)، اسماعیل شفیعی سروستانی، چاپ اول: تهران، موعودعصر، 1381.

 

پی نوشتها :

1 .ترجمه نام کتاب چنین است: «پیمانه های خوبیها، درباره فواید دعا برای قائم(ع)».

2 .محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 176، ح 7.

3 .همان، ج 8، ص 368.

4 .محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج1، ص371، ح5.

5 .مترجم این کتاب سید جواد مصطفوی و ناشر آن دفتر نشر فرهنگ اهل بیت(ع) است.

6 .ر.ک: مصنفات الشیخ المفید، ج 7.

7 .ر.ک: همان، ج 3.

8 .ترجمه نام این کتاب این است: «شناساندن پیشوایان (نشانه های) هدایت به مردمان».

9 .ر.ک: کشف الغمة فی معرفة الأئمة، ج 1، مقدمه.

10.شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج1، ص320؛ محمدباقر مجلسی، همان، ج52، ص122، ح4.

11.محمدبن ابراهیم نعمانی، کتاب الغیبة، ص200، ح16.

12.محمدباقر مجلسی، همان، ج53، ص176



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/3/20 :: ساعت 3:32 عصر )
»» بایسته های تبلیغ فرهنگ مهدوی1

قسمت اول

اشاره :

در چند سال گذشته شور و شوق ظهور منجی موعود در سراسر جهان و در میان همه اقوام، ملل و مذاهب رشدی شتابان داشته و مباحث مربوط به آخرالزمان شناسی و منجی گرایی با سرعتی باورنکردنی گسترش یافته است. پیروان اهل بیت(ع) در سرزمین اسلامی ایران نیز به مدد انفاس قدسی حضرت بقیة اللّه الأعظم ـ أرواحنا له الفداء ـ توجه روزافزونی نسبت به موضوع مهدویت و انتظار پیدا کرده و عاشقان مهدی(ع) گوشه، گوشه این سرزمین را تبدیل به مجالس ذکر یاد و نام آن عزیز سفر کرده نموده اند.

امروزه در کشور ما کمتر مرکز علمی، آموزشی و فرهنگی دیده می شود که در آن محفل، انجمن، کانون، گروه یا نشریه ای با هدف تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار یا تحقیق و پژوهش در این زمینه شکل نگرفته باشد. اما حساسیتها و ظرافتهای فرهنگ مهدوی، از یک سو، و آسیبهایی که ممکن است در این میان از سوی دشمنان دانا یا دوستان نادان متوجه این فرهنگ شود، از سوی دیگر، ضرورت توجه به رسالتها و وظایف مبلغان و مروّجان فرهنگ مهدوی را دو چندان ساخته است.

با توجه به آنچه گفته شد در این سلسله مقالات تلاش شده که ضمن تبیین مهم ترین بایسته های تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدوی و ارائه راهکارهایی برای تعمیق و گسترش هر چه بیشتر این گونه فعالیتها، برخی از آسیبها و آفتهایی که فعالیتهای تبلیغی و ترویجی در حوزه مباحث مهدوی را تهدید می کنند، نیز بررسی شود.

با امید به این که مورد توجه شما عزیزان واقع شود.

1. بایسته های عملی

در فرهنگ اسلامی کسی که نقش دعوت کننده (داعی) مردم را به عهده می گیرد، رسالت و مسئولیت سنگینی دارد و لازم است خود بیش از هر کس دیگر به آنچه مردم را به آن فرا می خواند پای بند باشد؛ زیرا سخن آنگاه بر دل می نشیند که از دل برآمده باشد و تنها سخنی از دل برمی آید که از مرحله ادای زبانی فراتر رفته و به عمق جان راه یافته باشد. روشن است که انسان تا چیزی را با همه وجود نپذیرد و در عمل بدان پای بند نباشد به عمق جانش راه نمی یابد.

با توجه به آنچه گفته شد کسی که می خواهد جامعه پیرامون خود را به سوی امام زمان(ع) فراخواند و آنها را دعوت به توجه و انس و التفات بیشتر نسبت به آن حضرت کند، قطعا باید خود بیش و پیش از دیگران با امام زمان(ع) رابطه معنوی برقرار کند و در زندگی فردی و اجتماعی خود یاد و نام آن حضرت را همواره درنظر داشته باشد.

افزون بر این، انس و ارتباط معنوی با امام عصر(ع) از جهت دیگری نیز برای مروجان و مبلغان فرهنگ مهدوی ضروری است و آن به دست آوردن پشتوانه لازم در فعالیت تبلیغی و ترویجی است. توضیح آنکه: به دلیل شرایط فرهنگی خاص حاکم بر برخی از محیطها فعالیت تبلیغی و ترویجی چندان ساده نیست و قطعا مسائل و مشکلاتی را به همراه خواهد داشت؛ از این رو اگر مروج و مبلغ این فرهنگ از ظرفیت و تحمل بالایی برخوردار نباشد چه بسا که پس از مدتی دچار یأس و دلسردی شود. در این شرایط تنها چیزی که می تواند ظرفیت و تحمل لازم را به فعالان در این حوزه ببخشد و پشتوانه لازم را برای آنها فراهم کند ارتباط معنوی با امام عصر(ع) است. در صورت وجود این ارتباط معنوی، ظرفیت و تحمل محدود ما در پیوند با ظرفیت و تحمل نامحدود آن امام وسعت و گسترش می یابد و به ما توان تحمل سختیها و مشکلات این راه را پیدا می کنیم.

در اینجا ممکن است پرسیده شود: چگونه می توان با امام مهدی(ع) رابطه معنوی برقرار کرد؟ در پاسخ باید گفت: این کار بسیار ساده است. البته به شرط آن که از همان ابتدا به دنبال دست یافتن به جایگاههای بسیار بالایی چون تشرف خدمت آن حضرت نباشید، بلکه قدم به قدم و به تدریج این رابطه معنوی را گسترش داده و تعمیق بخشید.

نخستین قدمها برای ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر(ع) می تواند با انجام یک یا چند مورد از کارهای زیر آغاز شود: خواندن دعای عهد در هر صبحگاه؛ عرض سلام خدمت آن حضرت در آغاز و پایان هر روز؛ خواندن زیارت آل یاسین یا دعای ندبه در هر روز جمعه؛ دعا برای سلامتی آن حضرت در مواقعی چون قنوت نماز و تعقیب نمازهای روزانه؛ خواندن نماز امام زمان؛ توسل به آن حضرت در مواقع سختی و مشکلات و...

همانطور که گفته شد لازم نیست همه این کارها را به یکباره و همزمان آغاز کنید، یکی دو مورد از کارهای یاد شده را انتخاب و سعی کنید به طور مرتب و مستمر آن را انجام دهید و به تدریج کارهای دیگر را نیز به برنامه خود اضافه کنید.

گفتنی است که کتابها و آثار مختلفی در زمینه وظایف و تکالیف منتظران و راههای افزایش انس و پیوند معنوی با امام عصر(ع) تألیف شده که در اینجا به دو مورد از آنها اشاره می کنیم:

1. مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع)،1 سیدمحمد تقی موسوی اصفهانی (1348-1301ق.)، 2ج، ترجمه سیدمهدی حائری قزوینی، چاپ دوم: تهران، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر، 1412ق.

گفتنی است که این کتاب در سال 1380 با اصلاحاتی از سوی انتشارات برگ شقایق به چاپ رسیده است.

مرحوم سید محمدتقی اصفهانی در مقدمه کتاب مکیال المکارم یادآور می شود که این کتاب را براساس سفارشی که امام مهدی(ع) در خواب به او نموده بود تألیف کرده است.

کتاب یاد شده که یکی از منابع ارزشمند در زمینه شناخت ادعیه و زیارتهای مرتبط با امام عصر(ع) و وظایف شیعیان در برابر آن حضرت است در پنج بخش، به شرح زیر سامان یافته است:

1. شناخت امام زمان(ع) واجب است؛

2. اثبات امامت حضرت حجت بن الحسن العسکری(ع)؛

3. در بیان قسمتی از حقوق و مراحم آن حضرت نسبت به ما؛

4. درجات و خصوصیات امام زمان(ع) که موجب دعا برای آن جناب می باشد؛

5. بیان نتایج خوب از دعا برای فرج؛

6. اوقات و حالات تأکید شده برای دعا؛

7. چگونگی دعا برای تعجیل فرج و ظهور امام؛

8. تکالیف عصر غیبت.

2. پیوند معنوی، با ساحت قدس مهدوی (تکالیف الأنام فی غیبة الإمام علیه الصلوة والسلام)، دبیرالدین صدرالاسلام علی اکبر همدانی (در گذشته به سال 1326ق.) چاپ اول: تهران، بدر، 1361.

در این کتاب پس از مقدمه مؤلف، تکالیف منتظران در زمان غیبت، در شصت عنوان مستقل مورد بررسی قرار گرفته است.

همچنین شما می توانید با بهره برداری از کتاب راز و نیاز منتظران، که از سوی انتشارات موعود منتشر شده، بیش از پیش با دعاها، زیارتها، نمازها و صلوات و توسلات مرتبط با امام عصر(ع) آشنا شوید.

این نخستین قدم در راه ایجاد ارتباط معنوی با امام عصر(ع) است و قطعا با مواظبت بر انجام کارهایی که از آنها یاد شد، رفته رفته روح انتظار در شما زنده تر شده، پیوند معنوی شما با امام مهدی(ع) مستحکم تر می شود و با آن حضرت انس و الفتی بیشتر پیدا می کنید. اما پس از این مرحله باید تلاش نمایید که حضور امام عصر(ع) را بیش از پیش در زندگی فردی و اجتماعی خود احساس کنید. احساس حضور امام به این است که شما آن حضرت را شاهد و ناظر بر رفتار، گفتار و پندار خود بدانید و هر آنچه را که خشنودی امام زمان(ع) در آن است انجام دهید و از هر آنچه که موجب ناخشنودی آن امام می شود دوری گزینید. این حداقل وظیفه ای است که ما در برابر حجت خدا داریم و آن حضرت نیز به صراحت انجام این وظیفه را به عهده همه ما گذاشته اند:

هر یک از شما باید آنچه را که موجب دوستی ما می شود، پیشه خود سازد و از هر آنچه که موجب خشم و ناخشنودی ما می گردد، دوری گزیند؛ زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانی فرا می رسد و در آن زمان توبه و بازگشت برای کسی سودی ندارد و پشیمانی از گناه کسی را از کیفر ما نجات نمی بخشد.2

2. بایسته های نظری

1-2. شناخت همه جانبه از فرهنگ مهدویت و انتظار

براساس روایات قطعی و تردیدناپذیری که از طریق شیعه و اهل سنت نقل شده، بر هر مسلمانی واجب است که امام زمان خود را بشناسد. این موضوع از چنان اهمیتی برخوردار است که پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) فرموده اند:

کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد مانند کسی است که در عصر جاهلیت [عصر گمراهی]، از دنیا رفته است.3

امام باقر(ع) نیز در همین زمینه می فرماید:

هر کس در حالی بمیرد که امامی نداشته باشد، مردن او مردن جاهلیت است و هرآنکه در حال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن و یا تأخیر این امر [دولت آل محمد(ع)] او را زیان نرساند و هرکس بمیرد در حالی که امامش را شناخته همچون کسی است که در خیمه قائم با آن حضرت باشد.4

با توجه به این موضوع هر یک از ما وظیفه داریم که در حد توان، امام و حجت عصر خود؛ یعنی امام مهدی(ع) ـ که دوازدهمین امام از سلسله امامان شیعه و فرزند امام حسن عسکری(ع) است ـ بشناسیم. قطعا به همان میزان که ما امام زمان(ع) را بشناسیم به همان میزان هم از تیرگی، تباهی و گمراهی عصر جاهلی دور و به روشنایی، سعادت و رستگاری نزدیک می شویم.

دو دیدگاه در شناخت امام زمان (ع)

شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (ع) را از دیدگاههای مختلف می توان مورد مطالعه و بررسی قرار داد که مهم ترین آنها«دیدگاه کلامی(اعتقادی) ـ تاریخی» و «دیدگاه فرهنگی ـ اجتماعی» است. پیش از آن که به بررسی هر یک از دیدگاهها بپردازیم، لازم است یادآوری کنیم که این دو دیدگاه، مکمل یکدیگرند و بدون شک نمی توان بدون شناخت درست کلامی ـ تاریخی از امام مهدی (ع) به شناخت فرهنگی ـ اجتماعی از آن حضرت دست یافت.

الف) دیدگاه کلامی ـ تاریخی

در این دیدگاه به طور عمده دو بعد از ابعاد شخصیت و زندگانی امام مهدی (ع) مورد توجه قرار می گیرد: نخست این که آن حضرت، حجت خدا، تداوم بخش سلسله حجتهای الهی و دوازدهمین امام معصوم از تبار امامان معصوم شیعه (ع) است که در حال حاضر در غیبت به سر می برند ؛ دوم این که ایشان شخصیتی است تاریخی که در مقطع زمانی معینی از پدر و مادر مشخصی به دنیا آمده، حوادث متعددی را پشت سر گذاشته، با انسانهای مختلفی درارتباط بوده و منشأ رویدادها و تحولات مختلفی در عصر غیبت صغری بوده اند.

براین اساس در بیشتر کتابهایی که با دیدگاه کلامی ـ تاریخی به بررسی شخصیت و ابعاد وجودی امام مهدی (ع) پرداخته اند با سرفصلهای مشابهی روبرو می شویم که برخی از مهم ترین آنها به قرار زیر است:

1. لزوم وجود حجت الهی در هر عصر؛

2. اثبات ولادت؛

3. دلایل امامت؛

4. ویژگیهای شخصی؛

5. فلسفه غیبت؛

6. نواب خاص؛

7. راز طول عمر؛

8. معجزات؛

9. توقیعات (پیامها)؛

10. نشانه های ظهور آن حضرت و... .

قطعا پرداختن به همه کتابهایی که از قرنها پیش تاکنون با دیدگاه یادشده به رشته تحریر درآمده اند، در گنجایش این مقاله نیست، پس به ناچار تنها به ذکر عناوین و نویسندگان برخی از مهم ترین این کتابها ـ که در واقع مصادر اصلی فرهنگ مهدوی شیعی به شمار می آیند ـ به ترتیب تاریخ بسنده می کنیم.

شایان ذکر است که برخی از این کتابها در زمره مجموعه کتابهای حدیثی یا تاریخی شیعه اند که بخشی را به بررسی ابعاد اعتقادی و تاریخی فرهنگ مهدوی اختصاص داده اند:

1. الکافی، ابی جعفر محمد بن یعقوب کلینی (درگذشته به سال 328 یا 329 ق)، 8ج، چاپ چهارم: تهران، دارالکتب الإسلامیه، 1365.

همانطور که می دانید کتاب الکافی جزء کتابهای چهارگانه (کتب اربعه) روایی شیعه است. این مجموعه 8 جلدی شامل سه بخش کلی اصول (جلد 1 و 2)، فروع (جلد 3 ـ 7) و روضه (جلد 8) است. «اصول کافی» در بردارنده روایات اعتقادی، «فروع کافی» در بردارنده روایات فقهی و عبادی و «روضه کافی» شامل روایات اخلاقی است.

شایان ذکر است که جلد اول و دوم کتاب الکافی که مباحث اعتقادی را دربردارد، با عنوان اصول کافی در چهارجلد ترجمه شده و در دسترس همه علاقه مندان به معارف شیعی قرار گرفته است.5

بخش عمده ای از جلد اول (متن عربی) این کتاب (صص 554-168) با عنوان «کتاب الحجّه» به بیان دلایل وجود حجت خدا در عالم هستی، ویژگیهای امامان معصوم(ع)، دلایل امامت هر یک از امامان شیعه و تاریخ زندگانی آنها اختصاص یافته است.

عزیزانی که علاقه مندند مباحث یادشده را از متن ترجمه شده جست وجو کنند می توانند به جلد اوّل این کتاب (صص 395-236) و جلد دوم آن مراجعه کنند.

2. کمال الدین و تمام النعمة، ابی جعفرمحمد بن علی بن الحسین معروف به ابن بابویه و شیخ صدوق (در گذشته به سال 381 ق)، 2ج، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، مترجم منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1380.

چنانکه مرحوم شیخ صدوق در مقدمه این کتاب آورده است، امام مهدی (ع) در رؤیایی صادقه دستور تألیف کتاب یادشده را به ایشان داده اند.

کتاب کمال الدین و تمام النعمة که یکی از مصادر منحصر به فرد موضوع مهدویت به شمار می آید، مشتمل بر یک مقدمه و 58 باب است. در مقدمه به پاسخ برخی شبهات در مورد امام مهدی (ع) پرداخته شده و در ابواب کتاب موضوعات متنوعی مورد بررسی قرار گرفته است. برخی از موضوعاتی که در این ابواب بررسی شده به شرح زیر است:

1. احوال کسانی که عمرهای طولانی داشته اند؛

2. دلایل نیاز مردم به امام؛

3. روایاتی که از پیامبر (ص) و امام معصوم (ع) در مورد غیبت امام دوازدهم وارد شده است؛

4. میلاد امام مهدی (ع)؛

5. کسانی که آن حضرت را دیده اند؛

6. توقیعاتی که از امام مهدی(ع) رسیده است و ...

شایان ذکر است که مرحوم شیخ صدوق کتاب دیگری نیز با عنوان الإمامة والتبصرة من الحیرة در زمینه موضوع امامت امام مهدی(ع) به رشته تحریر درآورده اند.

3. کتاب الغیبة، ابن ابی زینب، محمّد بن ابراهیم بن جعفر، معروف به نعمانی (از علمای قرن چهارم هجری قمری)، تحقیق و تصحیح علی اکبر غفاری، مترجم محمد جواد غفاری، چاپ دوم: تهران، صدوق، 1376.

کتاب یاد شده مشتمل بر یک مقدمه و 26 باب است. نویسنده در مقدمه نسبتاً طولانی این کتاب، به بیان دلایل و انگیزه تألیف کتاب پرداخته و در ابواب مختلف آن موضوعات گوناگونی را مورد بررسی قرار داده که مهم ترین آنها به شرح زیر است:

1. ضرورت شناخت امام(ع)؛

2. غیبت امام زمان(ع)؛

3. ویژگیها و خصائل حضرت صاحب(ع)؛

4. علائم پیش از ظهور؛

5. وضع شیعه هنگام قیام قائم(ع) و... را بررسی کرده است.

4. الإرشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، محمدبن محمدبن نعمان معروف به شیخ مفید (درگذشته به سال 413ق)، 2ج، ترجمه و شرح سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، بی تا.

این کتاب مجموعه کاملی از تاریخ زندگانی و شرح احوال و اوصاف امامان شیعه است که در یک مقدمه و 40 باب سامان یافته است. باب 35 تا 40 این کتاب به امام مهدی(ع) اختصاص دارد و در آنها موضوعاتی چون تاریخ ولادت؛ ادله امامت؛ معجزات و نشانه های ظهور آن امام بررسی شده است.

شایان ذکر است که شیخ مفید(ره) رساله های مستقلی نیز در باب غیبت امام عصر و پاسخ به سؤالات و شبهات مطرح در این زمینه دارند که از آن جمله می توان به الرسالة فی الغیبة6 (چهار رساله مستقل) و الفصول العشرة فی الغیبة7 اشاره کرد.

5. کتاب الغیبة، ابی جعفر محمدبن الحسن الطوسی، معروف به شیخ طوسی (درگذشته به سال 460 ق.)، تحقیق عباداللّه الطهرانی و علی احمد ناصح، چاپ دوم: قم، مؤسسة المعارف الاسلامیه، 1417ق.

این کتاب که در مجموعه معارف مهدوی شیعه جایگاه خاص و قابل توجهی دارد، از دیرباز مورد توجه علما و اندیشمندان بوده و بسیاری از کسانی که در سده های اخیر به تألیف کتاب در این زمینه پرداخته اند، از آن بهره برداری کرده اند.

چنانکه شیخ طوسی (ره) در مقدمه کتاب آورده است، ایشان این کتاب را برای بررسی مباحث مختلف مرتبط با غیبت حضرت صاحب الزمان (ع)، دلیل آغاز غیبت و علت استمرار آن و همچنین پاسخ به شبهات و سؤالاتی که در این زمینه ها از سوی مخالفان مطرح می شده، به رشته تحریر درآورده اند.

این کتاب نیز چون برخی دیگر از کتابهایی که از آنها یاد شد، ابتدا به مسئله امامت امام عصر(ع) در زمان غیبت و دلایل موجود در این زمینه و همچنین اثبات تولد آن حضرت پرداخته و با ذکر برخی از توقیعاتی که از سوی آن حضرت صادر شده، معرفی برخی از کسانی که در دوران غیبت صغری توفیق وکالت و نمایندگی از سوی امام مهدی(ع) را داشته اند و همچنین بیان برخی نشانه های ظهور مباحث خود را به پایان برده است.

کتاب یاد شده توسط «شیخ محمد رازی» ترجمه و با نام تحفه قدسی در علائم ظهور مهدی موعود(ع) در سال 1350 از سوی انتشارات کتابفروشی اسلامیه منتشر شده است.

6. إعلام الوری بأعلام الهدی8، ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی معروف به امین الاسلام طبرسی (548ـ468 ق.)، 2ج، تحقیق مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول: قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء الثرات، 1417ق.

این کتاب دربردارنده تاریخ زندگانی، دلایل و معجزات و فضائل و مناقب پیامبر گرامی اسلام(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) است. در بخش پایانی کتاب یادشده مباحث مختلف مرتبط با امام دوازدهم شیعیان در ضمن پنج باب به شرح زیر بررسی شده است:

1. نام، کنیه، لقب، محل تولد، نام مادر امام دوازدهم و کسانی که آن حضرت را دیده اند؛

2. روایاتی که در زمینه امامت امام دوازدهم از پدران آن حضرت رسیده است؛

3. چگونگی استدلال به روایات برای اثبات امامت آن حضرت، دلایل و نشانه هایی که در دوران غیبت صغری از آن حضرت آشکار شده و دلالت بر امامت ایشان می کنند، برخی از توقیعات (نامه ها و پیامهایی) که از آن حضرت رسیده است، کسانی که آن حضرت را دیده اند و یا وکیل ایشان بوده اند؛

4. نشانه های سال و روز قیام قائم (ع)، سیره آن حضرت در زمان ظهور و خصال ظاهری آن حضرت؛

5. پاسخ به شبهات و پرسشهایی که مخالفان مطرح می کنند.

7. کشف الغمّة فی معرفة الأئمه، ابی الحسن علی بن عیسی بن ابی الفتح الإربلی (در گذشته به سال 693ق.)، 3ج، چاپ دوم: بیروت، دارالأضوا، 1405ق.

کتاب یادشده که دوره کامل تاریخ زندگی و فضائل و مناقب پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت گرامی ایشان(ع) است از دیرباز مورد توجه اهل تحقیق بوده و به دلیل نیکویی روش، روشنی عبارات، امانت در نقل و استناد به مصادر مورد قبول شیعه و اهل سنت ستایش شده است.9

بخش عمده ای از جلد سوم این کتاب (از ص233 تا 263) به ذکر امام دوازدهم اختصاص یافته و در آن تاریخ زندگی، دلایل امامت، نشانه های ظهور، ویژگیهای ظاهری، معجزات، توقیعات و دیگر موضوعات مرتبط با آن حضرت بررسی شده است.

8. إثبات الهداة بالنصوص والمعجزات، محمد بن الحسن الحُرّالعاملی (در گذشته به سال 1104ق.)، 7ج، تصحیح سید هاشم رسولی محلاتی، مترجم احمد جنتی، چاپ اول: دارالکتب الإسلامیه، 1366.

این کتاب براساس گفته مؤلف آن دربردارنده بیش از 20000 حدیث و دلیل نقلی در زمینه اثبات نبوت خاصه حضرت خاتم الانبیاء(ص) و امامت ائمه اطهار(ع) است.

از مهم ترین ویژگیهای کتاب یادشده این است که در بررسی زندگی پیامبر اکرم(ص) و هر یک از ائمه اهل بیت(ع) روایاتی که در کتابهای معروف و معتبر شیعه و اهل سنت درباره این بزرگواران وارد شده به تفکیک نقل و بررسی شده است.

بخش پایانی کتاب إثبات الهداة که دربردارنده بخشی از جلد ششم (ص 229ـ259) و تمامی جلد هفتم این کتاب است، به امام دوازدهم حضرت صاحب الزمان(ع) اختصاص یافته و در آن موضوعات زیر مطرح شده است:

1. نصوصی که از طریق شیعه و اهل سنت بر امامت صاحب الزمان(ع) وارد شده است؛

2. معجزات صاحب الزمان(ع)؛

3. صفات امام مهدی(ع) و نشانه های خروج آن حضرت؛

4. رد اندیشه های غلات و....

9. بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، محمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی (1111ـ1027ق). 110 ج، چاپ سوم: بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.

کتاب یاد شده یکی از بزرگ ترین مجموعه های روایی شیعه به شمار می آید و دربردارنده روایات بسیاری در زمینه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، فقهی، تاریخی و... است. سه جلد از این کتاب؛ یعنی جلدهای 51 تا 53 با عنوان «تاریخ الحجة» به بررسی ابعاد مختلف زندگی امام عصر(ع)، از تولد تا غیبت و از غیبت تا ظهور اختصاص یافته و در آن بخش عمده ای از روایاتی که در هر یک از این زمینه ها از پیامبر اکرم(ص) و ائمه معصومین(ع) نقل شده، جمع آوری گردیده است.

مجلدات یاد شده که دربردارنده مطالب جلد 13 از چاپهای قدیمی بحارالأنوار است به دفعات ترجمه شده و برای همه علاقه مندان قابل استفاده است. معروف ترین این ترجمه ها، ترجمه آقای علی دوانی است که با نام مهدی موعود(ع) از سوی انتشارات دارالکتب الاسلامیة منتشر شده است. اخیرا هم این کتاب با ترجمه حسن بن محمد ولی ارومیه ای از سوی انتشارات مسجد مقدس جمکران منتشر شده است.

در سالهای اخیر نیز کتابهای زیادی براساس دیدگاه کلامی ـ تاریخی و با بهره گیری از مصادر اولیه مهدویت به رشته تحریر درآمده اند که برخی از آنها به شرح زیر است:

1. إلزام الناصب فی إثبات الحجّة الغائب(ع)، شیخ علی یزدی حائری (در گذشته به سال 1333ق.)، 2ج، چاپ دوم: قم، مکتبة الرضی، 1404ق.

جلد اول این کتاب که در هفت فصل سامان یافته شامل مباحثی به شرح زیر است:

1. لزوم وجود حجت الهی در زمین؛

2. معرفت امام(ع)؛

3. بشارتهای الهی به ظهور امام مهدی(ع) در قرآن و دیگر کتابهای آسمانی؛

4. اخبار پیامبر و ائمه معصومین(ع) به ظهور حجت(ع)؛

5. آیاتی که به امام مهدی(ع) تفسیر شده اند؛

6. امکان غیبت و کسانی از انبیاء و اولیا که غیبت داشته اند، فلسفه غیبت و...

در جلد دوم این کتاب نیز این عناوین به چشم می خورد:

1. حکایت کسانی که در زمان غیبت کبری ادعای رؤیت کرده اند؛

2. اخبار اهل سنت به وجود حجت(ع)؛

3. نشانه های ظهور، حوادث عصر ظهور و رجعت و...

شایان ذکر است که این کتاب توسط «سیدمحمد جواد مرعشی نجفی» ترجمه و با نام چهره درخشان امام زمان(ع)، در سه جلد منتشر شده است.

2. امام مهدی(ع) از ولادت تا ظهور (ترجمه الإمام المهدی(ع) من المهد إلی الظهور)، سیدمحمد کاظم قزوینی (1373-1308ش)، ترجمه حسین فریدونی، چاپ اول: تهران، آفاق، 1376.

کتاب یاد شده که در زمره محدود کتابهای ارزشمند تألیف شده در سالهای اخیر است، مشتمل بر 24 فصل است که عناوین آنها به این شرح است:

1. امام زمان(ع) کیست؟؛

2. نام و نسب حضرت؛

3. بشارات قرآن؛

4. بشارات احادیث نبوی؛

5. بشارات احادیث اهل بیت(ع)؛

6. آیا امام زمان(ع) به دنیا آمده است؛

7. چگونه از دیده ها نهان شده است؟؛

8. پنهانی کوتاه مدت؛

9. نایبان چهارگانه؛

10. چه کسانی در غیبت کوتاه آن حضرت را دیده اند؛

11. پنهانی بلندمدت؛

12. چه کسانی در غیبت بلند آن حضرت را دیده اند؟؛

13. چگونه تا امروز عمر کرده است؟؛

14. هنگام ظهور؛

15. اوصاف و علائم آن حضرت؛

16. نشانه های ظهور؛

17. مدعیان دروغین مهدویت و مهدی خوانده ها؛

18. چگونگی و محل ظهور؛

19. چگونگی تسلیم شدن قدرتها؛

20. چگونگی حکومت به هنگام ظهور؛

21. جامعه در عصر ظهور؛

22. شمار سالهای زمامداری؛

23. پایان زندگی آن حضرت؛

24. پس از آن حضرت.

3. روزگار رهایی (ترجمه یوم الخلاص)، کامل سلیمان، 2ج، ترجمه علی اکبر مهدی پور، چاپ سوم: تهران، آفاق، 1376.

کتاب یاد شده از نظر جامعیت مباحث، کثرت تتبع روایات، روانی و شیوایی نگارش و نگاهی جدید به برخی روایات قابل توجه است. عناوین فصول بیست گانه این کتاب به شرح زیر است:

1. مهدی منتظر کیست؟؛

2. سیمای حضرت مهدی(ع)؛

3. میلاد مسعود؛

4. راز غیبت؛

5. استفاده از امام غائب؛

6. راز طول عمر؛

7. غیبت صغری؛

8. غیبت کبری؛

9. دوران حیرت؛

10. انتظار؛

11. یاران امام زمان(ع)؛

12. روزگار رهایی؛

13. فرود آمدن حضرت عیسی(ع)؛

14. دولت حق؛

15. نشانه ها؛

16. اهل آخرالزمان؛

17. نشانه های خارق العاده؛

18. آشوبهای جهانی؛

19. آشوبهای بیگانگان؛

20. انقلابیها و شورشیها.

در پایان چاپ فارسی این کتاب فهرستهای ارزشمندی آمده که برای اهل تحقیق بسیار قابل استفاده است.

در پایان این قسمت از مقاله برای آشنایی عزیزانی که قصد تحقیق و پژوهش در حوزه مباحث مهدوی دارند دو کتابنامه رانیز معرفی می کنیم:

1. در جست وجوی قائم: معرفی 1852 جلد کتاب پیرامون احوالات حضرت بقیة اللّه الأعظم امام زمان(ع)، سید مجید پورطباطبائی، چاپ اول: قم، مسجد مقدس صاحب الزمان قم (جمکران)، 1370.

2. کتابنامه حضرت مهدی(ع): معرفی بیش از 2000 عنوان کتاب مستقل به زبانهای مختلف، 2ج، علی اکبر مهدی پور، چاپ اول: قم، مؤسسه چاپ الهادی، 1375



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/3/20 :: ساعت 3:31 عصر )
»» بصیرت اخلاقی در عصر ظهور 2

 

1 ـ 4. اجرای بهینة قوانین الهی و گزاره‌های اخلاقی

 

پایبندی به دستورات و تکالیف دینی (قوانین الهی) و گزاره‌های استوار اخلاقی، راز پویایی و ماندگاری جوامع و راه درخشان به‌‌روزی و رستگاری انسان‌ها است. عدم اجرای کامل و بهینة آنها یا به کار بستن ناقص و ضعیف آنها در اجتماع، موجب زوال و فروکاهیدگی آن و زندگی مضطرب، نابسامان، غیر الهی و غیر اخلاقی می‌شود.

 

سستی در اجرای حدود الهی، عمل به قوانین بشری مخالف با دستورات دینی، تبعیض و برخورد چندگانه با تکالیف دینی، تفسیر و تحلیل شخصی و نادرست از آنها، غرق شدن در زندگی مادی و شهوانی و … موجب دوری بشر از خدا و معنویت شده و او را در گرداب ناملایمات و کاستی‌های اخلاقی می‌اندازد.

 

«عصر ظهور» دوران رهایی انسان از این کاستی‌ها و ناراستی‌ها در پرتو عمل به دستورات الهی ـ به خصوص ارزش‌های اخلاقی ـ و برپاداشت قوانین دینی و آموزه‌های وحیانی است.«لایبقی موضع قَدَم الاّ وطئهُ و اقام فیه الدّین الواجب لله»[13]؛ «جای پایی در روی زمین نمی‌ماند جز اینکه به آنجا گام می‌نهد و آیینی را که از سوی خداوند واجب گشته، اقامه می‌کند».

 

«… یُمهّد الارض و یُحیی السنّةو الفرض»[14]؛ «زمین را مهد ]زندگی[می‌سازد و سنّت و واجبات ]دینی[ را زنده می‌کند».«یقیم الناس علی ملّتی و شریعتی و یدعوهم الی کتاب ربّی»[15]؛ «مردم]جهان[ را به ملّت و آیین من در می‌آورد و آنان را به کتاب پروردگار من دعوت می‌کند».طبق روایت امام باقر علیه السلام نیز آن حضرت دست خود را بر سر تمامی بندگان خدا می‌گذارد و عقول آنها را متمرکز و اخلاقشان را کامل می‌کند (اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و اکمل به اخلاقهم)[16].

 

دو. رویکرد دانایی محور

 

در این رویکرد، مکانیسم تربیت عقلانی و دانش اندوزی قدسی مورد توجه قرار گرفته و به فزونی دانایی و حکمت انسان در پرتو تعالیم قرآن و یادگیری کامل آموزه‌های اعتقادی و معرفتی و بالارفتن سطح دانش و خردورزی او پرداخته می‌شود؛ انسان در پرتو رشد فکری و علمی و بهره‌وری از خرد ناب انسانی، حقایق را بازشناخته و مسیر درست و بایسته را انتخاب می‌کند. در این رابطه می‌توان مکانیسم‌های زیر را شمارش کرد:

 

2-1. شکوفاسازی عقل فردی و جمعی

 

مهم‌ترین مکانیسم رسیدن به بصیرت اخلاقی، کمال فکری است؛ یعنی، توجه ویژه دین به شکوفا کردن عقل و خرد آدمی و بالا بردن سطح دانایی و روشن بینی او. پس نخستین و اساسی‌ترین مکانیسم، شکوفایی بعد فکری و عقلی انسان‌ها است. عقل، پایه و اساس انسانیت، حجت باطنی خداوند، وسیلة فهم و دریافت معارف بنیادین اعتقادی و یکی از منابع استنباط احکام فقهی اسلام است. شکوفا سازی و تربیت این موهبت ارجمند الهی، رسالت تمامی ادیان آسمانی، به ویژه دین اسلام بوده است.

 

اسلام، به عقل و تعقل بسیار اهمیت داده و تربیت اخلاقی را به نوعی تربیت عقلانی و بازپروری قوة استدلال می‌داند. فیلسوفان و متکلمان شیعی ـ از جمله شیخ طوسی، شیخ مفید، فارابی، بو علی سینا و… ـ بر این باورند که عقل آدمی، توان شناسایی حسن و قبح افعال را دارا است و عقلی دانستن حسن و قبح را نیز به این معنا می‌دانند که عقل آدمی، می‌تواند در ابتدا به حسن و قبح عملی پی ببرد.

 

محتوای برخی از روایات، این است که اساساً زیربنای اخلاق، وابسته به عقل و خرد است؛ زیرا عقل است که آدمی را از ارتکاب اعمال زشت و رفتار ناپسند باز می‌دارد و او را به پاکی گزینی و روشن‌بینی ایمانی و اخلاقی دعوت می‌کند. به عبارت دیگر عقل همانند پیامبر بیرونی است که انسان‌ها را از ارتکاب اعمال زشت باز می‌دارد. امام علی علیه السلام می‌فرماید:

 

«العاقل من تورع عن الذنوب و تنزه من العیوب»[17]؛ «خرد‌مند کسی است که خود را از گناهان بر حذر داشته، خود را از عیوب پاک سازد.» و نیز «العاقل من قمع هواه بعقله»؛ «خردمند کسی است که در پرتو عقلش، بر هواهای نفسانی پیروز گردد».

 

با توجه به سخنان امام علی علیه السلام عقل عبارت است از : نیروی تشخیص و ادراک حق و باطل در «قلمرو نظر» و خیر و شرّ در «قلمرو عمل» از یک سو و بازدارنده از اعمال گناه و هدایت کننده به اعمال صالحه از سوی دیگر.

 

پس برای برخورداری از روحیات متعالی و اخلاقی‌، در درجة اول باید به پرورش خرد و عقل پرداخت. طبیعی است وقتی علت، پرورده باشد، معلول نیز قوی‌تر و استوارتر به وجود خواهد آمد. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «دعامة الانسان العقل و العقل منه الفطنة و الفهم و الحفظ والعلم»؛ «ستون وجودی انسان، عقل است و هوشمندی و فهم و حفظ و دانش از عقل سرچشمه می‌گیرند».[18]

 

وصول به کمالات اخلاقی در پرتو نیروی خرد و عقل امکان پذیر است و هر مقدار عقل دچار رکود گردد، به همان نسبت امکان رشد اخلاقی ممتنع خواهد بود. رسول خدا در روایتی می‌فرماید : «انما یدرک الخیر کله بالعقل»؛ «همانا همه نیکی‌ها و کمالات در پرتو عقل عاید انسان می‌گردد».

 

البته آنچه در امر تربیت عقلانی از اهمیت برخوردار است، بذل توجه به پرورش عقل الهی است؛ چرا که انسان سعادتمند در مکتب اسلام، کسی است که علاوه بر تربیت یافتن در عقل معاش، عقل معاد نیز در وی رشد ‌یابد. به نظر مرحوم نراقی، عقل برترین قوة وجود آدمی است و با پیروی از آن است که دیگر قوا تعدیل شده و به فضایل مربوط دست می‌یابند.[19]

 

البته در عین حال که بر عقل تأکید فراوان شده، به تزکیه درون و تحولات درونی نیز توجه گشته است؛ یعنی در امر تربیت اخلاقی، باید به تحوّل و پاکی درونی نیز توجه داشت. قرآن هر گاه از هدایت بشر صحبت می‌کند؛ این هدایت، بیشتر هدایت درونی، قلبی و شهودی (الهامی و ایجابی) است.

 

برای مثال در جایی می‌فرماید:«و یزید الله الذین اهتدوا هدیً»؛[20] «خداوند هدایت آنهایی را که هدایت یافته اند، افزون خواهد نمود». این شهود از منظر اسلام، به معنای تحولی درونی و باطنی است که فرد را به یک منشأ متعالی (خداوند) وصل می‌کند و آدمی را واجد دریافت الهامات و مکاشفات دینی و مذهبی می‌نماید.

 

عصر ظهور، در آن شکوفایی عقل فردی و جمعی بشر و غلبه بر جهل، دانایی بر جهالت و دانش قدسی بر علم پوشالی است. در عقل فردی، انسان خردورز به رشد بالایی از تعقل و اندیشه می‌رسد و می‌تواند خوب و بد را بشناسد و خوب را انتخاب کند. در عقل جمعی همة بشر به یک رشد متوازن فکری و درک و فهم بالای اجتماعی می‌رسند و با تمرکز عقول، زمینه ریشه‌کنی ناملایمات و ناهنجاری‌ها به وجود می‌آید و انسان‌های فهیم و دانا به حقیقت زندگی دست می‌یابند.

 

در روایت بسیار قابل توجهی، به این بعد از کمال فکری و عقلی بشر ـ که در عصر ظهور در حد بالایی خواهد بود ـ اشاره شده است. امام باقر علیه السلام می‌فرماید: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم»[21]؛ «وقتی قائم قیام کند، دست (عنایتش) را بر سر بندگان می‌نهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و فهمشان بالا می‌رود (کامل می‌گردد)». علامه مجلسی در مراة العقول درباره این روایت می‌گوید: «ضمیر در «یده» یا به خداوند بر می‌گردد و یا به قائم و در هر دو حال این سخن کنایه از بخشندگی و مهربانی، یا قدرت و تسلط می‌باشد و این دومی احتمالش بیشتر است».

 

به نظر می‌رسد این جمله، کنایه از تربیت مردم، توسط امام قائم علیه السلام می‌باشد و تعبیر از «رؤوس» (سرها)، به آن دلیل است که مردم، سر را مرکز خرد و اندیشه می‌دانند و دست بر سر نهادن کنایه از اقناع و تربیت است و فرقی نمی‌کند که خداوند مربی باشد و یا مهدی علیه السلام ؛ زیرا قانون مهدوی، همان قانون الهی است و تربیت او، آیت تربیت پروردگار بلند مرتبه می‌باشد. بدین ترتیب نتیجة طبیعی و مطلوب تربیت ـ که عبارت از گرد آمدن عقل‌ها و تکامل اندیشه‌ها است ـ به بار می‌نشیند.[22]

 

منظور از گرد هم آمدن عقل‌ها، توافق بر عقیده‌ای واحد و برنامة قانون واحد می‌باشد. آن طور که به سختی می‌توان، تصور کرد بین دو نفر که در تفکر کلی دولت جهانی مهدوی ذوب شده‌اند، اختلافی درگیرد، به ویژه زمانی که امت و بشریت به درجه‌ای از کمال برسند که افکار عمومی آنها «معصوم» گردد و همنوایی و اتفاق در کارها بسیار آسان شود.

 

مراد از تکامل اندیشه‌ها (کملت به احلامهم)، رشد یافتگی هر چه بیشتر انسان‌ها است. این تعبیر به جنبه خیرخواهانة انسان باز می‌گردد؛ همان جنبه‌ای که نخستین مرحلة آن عدالت فردی و بالاترین مرحله‌اش «عصمت»[23] است که جامعه بشری سرانجام به آن خواهد رسید.

 

این نتیجه در هر دو جنبة علمی و روانی، موجب پدید آمدن بینش و بیداری در دولت و جامعة مهدوی می‌شود؛ همان بینشی که در ژرفای آن، جز برای کسانی که در آن عصر زندگی می‌کنند، ممکن نیست و ما نیز تنها عناوین کلی آن را می‌شناسیم.

 

پس دست نهادن بر سر بندگان خدا، به معنای تربیت و اعتلای اندیشه‌ها و افکار و عواطف انسان‌ها است که اگر همراه با رشد اخلاقی و تزکیه و تربیت صحیح باشد در انسان «بصیرت اخلاقی» ایجاد می‌کند و او را به سرمنزل مقصود رهنمون می‌سازد.

 

روایت دیگر از امام باقر علیه السلام : (فَجَمعَ به عقولهم و اکمل به اخلاقهم)مؤید این برداشت است. پرورش خرد و اندیشة آدمی (تربیت عقلانی) و بالابردن سطح دانایی و بصیرت او، مکانیسمی تأثیر‌گذار و با ارزش در رشد و شکوفایی معنوی او است که در هر عصری کارساز بوده و در جامعة مهدوی، به طور کامل محقق خواهد شد.

 

2-2.‌ شکل گیری اندیشه و فکر قرآنی (اندیشه واحد قرآنی)

 

قرآن، برنامه جامع و کامل برای ساختن جامعه‌ای سالم و آباد، انسانی فرهیخته و متعالی و آینده‌ای رو به رشد و مترقی است. وجود آموزه‌های وحیانی قرآن، به عنوان مبنا و معیار درستی و نادرستی اندیشه‌ها و افکار و تربیت کننده و اصلاح گر نفوس و دل‌ها، عامل رستگاری و نجات همة انسان‌ها در هر سطح و منزلتی است.

 

حاکمیت فکر قرآنی و قانون جامع الهی، افکار و آرای گوناگون فلسفی و سیاسی و اندیشه‌های ناقص و دنیا‌گرایانه، عامل برخی از انحرافات، ارزش ستیزی‌ها، دنیاگرایی‌ها، تشویش‌ها و حتی بی‌عدالتی‌ها و جنگ‌ها است.

 

از منظر دینی، بسیاری از این آرا و نظریات، برخاسته از هواهای نفسانی و فکر ناقص بشری هستند و چون راهی به حقیقت ندارند،‌ در گره گشایی از کار بشر، ناتوان می‌باشند. اگر بتوان این آرا و اندیشه‌ها را در پرتو قرآن بال و پر داد و از تعدد و چند‌گانگی آنها جلوگیری کرد، می‌توان امیدوار به حل مشکلات شد.

 

حضرت علی علیه السلام در بارة اینکه امام مهدی علیه السلام  نظرات، قوانین و خواست‌ها را مطابق با قرآن می‌کند، می‌فرماید: «یعطف الهوی علی الهدی اذا عطفوا الهدی علی الهوی و یعطف الرأی علی القرآن اذا عطفوا القرآن علی الرأی…»[24]؛ «او خواسته‌ها را تابع هدایت وحی می‌کند، هنگامی که مردم هدایت را تابع هوس‌های خویش قرار می‌دهند و در حالی که به نام تفسیر، نظریه‌های گوناگون خود را بر قرآن تحمیل می‌کنند، او نظریه‌ها و اندیشه‌ها را تابع قرآن می‌سازد».

 

بر همین اساس او افکار و اندیشه‌ها را متمرکز می‌کند: «اذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع به عقولهم و کملت به احلامهم».«وقتی قائم ما قیام می‌کند، دست ]عنایتش[ را بر سر بندگان می‌نهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و ]فهم‌شان بالا می‌رود[ و عقولشان متمرکز می‌گردد».[25] و آنها را به سمت اندیشه واحد قرآنی سوق می‌دهد: «هو الذی یجمع الکلم و یتم النعم»[26]؛ «او کسی است که وحدت کلمه را ایجاد می‌کند و نعمت را کامل می‌سازد».

 

برای اینکه این اندیشه واحد و جامع شکل بگیرد، آن حضرت حقایق قرآنی و آموزه‌های اصیل آن‌را تعلیم می‌دهد و موجب دانایی پرهیزگارانه انسان‌ها می‌شود؛ چون قرآن کریم هم بر نور دل‌ها می‌افزاید و هم بر دانش و حکمت آنان: «….. یعلم الناس القرآن علی ما انزل الله جل جلاله»[27]؛ «قرآن، همان گونه که خداوند نازل کرده به مردم یاد داده می‌شود» و «استأنف بکم تعلیم القرآن و شرایع الدین… کما انزل الله علی محمد»[28]؛ «وقتی قائم قیام می‌کند، قرآن و احکام دین را همان گونه که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است، از نو به شما می‌آموزد».

 

2-3.‌ تعلیم حکمت قدسی

 

«حکمت» عبارت است از: معرفت لازم برای شناخت و در‌یافت اصول و قواعد کمال در عرصه دنیا و سرای ابدیت و به کار بستن آنها در مسیر حیات معقول.[29] آیات قرآنی، حیات با حکمت را (که هدف از بعثت پیامبران تبلیغ آن بوده است)، از آن خدا و به حیات طیبه تعبیر نموده است؛ بلکه آن را حیات حقیقی نامیده است: «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً»؛[30] «هر کس، از مرد یا زن، کاری شایسته کند و با ایمان باشد، قطعاً او را به حیاتی پاک، زنده خواهیم داشت».

 

نیروی علم، خیر و صلاحش در این است که به آسانی میان گفتار دروغ و راست، عقاید حق و باطل و کارهای زشت و زیبا فرق بگذارد و چون این نیرو به دست آمد، ثمرة حکمت از آن حاصل می‌شود که سرچشمة اخلاق نیکو است و همان است که خدا درباره‌اش فرموده است: «و من یؤت الحکمة، فقد اوتی خیراً کثیراً»؛ «به هر کسی که حکمت داده شده، خیر فراوانی به او اعطا گشته است».

 

نیروی خشم حسنش نیز در این است که انقباض و انبساطش به اندازه‌ای محدود شود که حکمت اقتضا دارد. همچنین شهوت، خیر و صلاحش در این است که به فرمان حکمت (عقل و دین) باشد و….[31] در این رویکرد می‌بینیم که حکمت جایگاه ویژه‌ای در رشد فکری و اخلاقی انسان دارد و نوری الهی است که بر دل مردان الهی متجلی می‌شود و منجر به بصیرت می‌گردد (درجة بالای حکمت، بصیرت است). بدین جهت «تعلیم حکمت قدسی» بارزترین ویژگی عصر ظهور است تا مردم در پرتو آن، پاک‌گزین و خیرگرا شوند و از نیروی دانش و خرد، در جهت نورانیت و معنویت درون استفاده کنند.

 

«تؤتون الحکمة فی زمانه…»[32]؛ «در زمان ظهور، به مردم حکمت عطا می‌شود» و «یملأ الله عزوجل به الارض نوراً بعد ظلمتها و عدلاً‌ بعد جورها و علماً بعد جهلها»[33]؛ «خدای عزوجل به وسیلة او، زمین را پس از تاریکی آن از نور آکنده می‌سازد و پس از ستم آن، از داد پر می‌نماید و آن را پس از جهل و نادانی، از دانش مالامال می‌کند». این حکمت آموزی باعث درمان و ریشه کنی جهالت و نادانی و فزونی علم و دانایی می‌شود: «او مانند پیامبر صلی الله علیه و آله نشانه‌های جاهلیت را از بین می‌برد«کما هدم رسول الله امر الجاهلیة».[34]

 

به راستی «جهل» سرچشمه و منشأ بسیاری از آفت‌ها و رذایل است؛ زیرا بدون معرفت و دانایی، نخستین شرط سلامت عمل محقق نمی‌شود و آفت‌ها و رذایل اخلاقی از جهالت و نادانی سر ریز می‌گردد. امری که در عصر ظهور، معکوس شده، شکل درست و طبیعی خود را پیدا می‌کند (جهالت‌ها از بین می‌رود).

 

2-4.‌ نهادینه کردن آموزه‌های بنیانی

 

بر اساس این سازوکار، برای اینکه انسان بتواند اعمال و رفتار درست و با اعتدالی بروز دهد و اخلاق‌گرا و معنویت‌گرا، باید زیربناهای فکری و معرفتی‌اش استوار و فخیم گردد؛ یعنی، تا انسان شناخت درست و باور عمیقی نسبت به مبانی اعتقادی خود (به خصوص توحید)، نداشته باشد و آنها را با دل و جان نپذیرد، کمتر هنجار پذیر شده و به سمت کمالات واقعی خود حرکت می‌کند. پس رشد فکری و اخلاقی بشر، مترتب بر تعمیق باورهای دینی و آشنایی عمیق با آغاز و فرجام خود و حاملان وحی (انبیا) و راهبران طریق (امامان) است.

 

همان گونه که مهم‌ترین برنامه رسول اکرم صلی الله علیه و آله، جایگزینی توحید، به جای شرک و بنیان نهادن تمدن توحیدی بود؛ آن هم با تغییر در باورهای اعراب جاهلی. در عصر ظهور نیز تقویت بنیان‌های فکری و اعتقادی مورد توجه خاصی خواهد بود:

 

«یدعو الناس الی کتاب الله و سنة نبیه و الولایة لعلی بن ابیطالب و البراءة من عدوه»[35]؛ «مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر، ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب و بیزاری از دشمنان او دعوت می‌کند» و «لا یبقی فی الارض الانودی فیها شهادة لا اله الاالله»[36]؛ «هنگامی که او قیام می‌کند، زمینی باقی نمی‌ماند، مگر آنکه گلبانگ توحید در آن بلند گردد».

 

منابع

 

[1]. سیدمهدی موسوی، روش های تربیت، ص13و14.

 

[2]. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص 57، ج49.

 

[3]. نعمانی، الغیبة، ص 275، ح55.

 

[4]. علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج2، ص 473.

 

[5]. طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص 290.

 

[6]. صافی، منتخب الاثر، ص592، ح4.

 

[7]. کلینی، کافی، ج8، ص396، ح597.

 

[8]. صافی، منتخب الاثر، ص209، ح49.

 

[9]. طوسی، کتاب الغیبه، ص 185.

 

[10]. محمدبن مسعود، تفسیر عیاشی، ج2، ص 57، ح49.

 

[11]. نعمانی، الغیبة، ص 184، ح35.

 

[12]. ابن طاووس، ملاحم، ص 64؛ مقدسی شافعی، عقدالدرر، ص145؛ صراط المستقیم، ج2، ص262.

 

[13]. صدوق، کمال الدین، ج2، ص 411.

 

[14]. صافی، منتخب الاثر، ص 210.

 

[15]. صدوق، کمال الدین، ج2، ص 611، ح6.

 

[16]. راوندی، الخرائج و الجرائح، ج2، ص 841، ح71.

 

[17]. غرر الحکم.

 

[18]. مختار امینیان، مبانی اخلاق اسلامی، ص125.

 

[19]. محمد مهدی نراقی، علم اخلاق اسلامی، ترجمه مصطفوی، ص96.

 

[20]. مریم (19)، آیه 76.

 

[21]. محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج1، ص 25، ج1.

 

[22]. ر.ک: سید محمد صدر، تاریخ پس از ظهور، ص 460.

 

[23]. همان، ص 460.

 

[24]. نهج البلاغه، خطبه 138.

 

[25]. کلینی، کافی، ج11، ص25، ح1.

 

[26]. حائری یزدی، الزام الناصب، ص 75.

 

[27]. مفید، الارشاد، ج2، ص 386.

 

[28]. حر عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص 560، ح 628.

 

[29]. محمد تقی جعفری، عرفان اسلامی، ص 149.

 

[30]. نحل (16)، آیه 97.

 

[31]. ر. ک: المحجة البیضاء، ج5، ص 136.

 

[32]. نعمانی، الغیبة، ص 239، ح30.

 

[33]. صدوق، کمال الدین، ج1، ص 260، ح5.

 

[34]. نعمانی، الغیبة، ص 230، ح13.

 

[35]. عیاشی، تفسیر عیاشی، ج2، ص 57، ح49.

 

[36]. همان، ج1، ص 183



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/3/20 :: ساعت 3:29 عصر )
»» بصیرت اخلاقی در عصر ظهور 1

امام مهدی علیه السلام نخست به تربیت انسان‌ها می‌پردازد تا دیگر برنامه‌های اجتماعی خود را به شایستگی انجام دهد و عدالت، دادگری، قانون‌گرایی، صلح، امنیت، آرامش و… را در سطح جامعه پایدار سازد.

 

 بخش اول

چکیده

شکل‌گیری جامعة نمونه و کامل انسانی و تحقق برنامه‌ها و اهداف متعالی دینی، تنها در پرتو اصلاح و بهْ‌‌سازی فراگیر و چند بعدی انسان و جامعه، امکان‌پذیر است. تا زمانی که بسترهای واقعی اصلاح و شکوفایی در اجتماع فراهم نشود و تغییرات بایسته و مثبت در آن صورت نگیرد، جامعه نمونه جهانی ـ که مبتنی بر فطرت پاک و سالم انسانی و سرنوشت مشترک جمعی است ـ به وجود نخواهد آمد و تا هنگامی که این جامعه واحد شکل نگیرد، جهان آکنده از چندپارگی، تباهی، بیدادگری، اضطراب و ناامنی، تجاوزگری و انحطاط خواهد بود.

 

ویژگی اصلی این جامعة نمونه، اخلاقی و عقلانی کردن رفتار‌ها، گفتارها و پندارها است؛ یعنی، رسیدن انسان‌ها به بصیرت اخلاقی و تحقّق جامعة سالم و فاضله که بر اساس منابع معتبر دینی، در عصر ظهور مُصلح کل، امام مهدی علیه السلام  صورت خواهد گرفت.

 

دستیابی انسان به بصیرت اخلاقی، اوج شکوفایی او است تا بتواند بر ناراستی‌ها و کژی‌ها غلبه کند و راه درست و مستقیم الهی را بپیماید. برای تحقّق این هدف و برنامه متعالی، سازکارها و مکانیسم‌هایی تربیتی و اخلاقی وجود دارد که این مقاله عهده‌دار تبیین و بررسی آنها است.

 

پیش‌درآمد

 

تحقق هر برنامه و دستیابی به هر هدفی، نیاز به روش‌ها و سازوکارهای خاص خود دارد و پویش غیر روشمند و یا بهره‌گیری از مکانیسم‌های ناهمگون، در روند امور انسانی اختلال ایجاد کرده و موجب انحراف و ناکارآمدی برنامه‌ها می‌شود. اصل بنیادین دانش‌ها و فنون، روشمند کردن آنها، در مبانی معرفتی، تحقیق و پژوهش، برنامه ریزی و تولید علمی است.

 

این انگاره در علوم انسانی ـ به خصوص علوم تربیتی ـ جایگاه ویژه‌ای دارد و موجب پویایی و مانایی آن، در عرصه نظریه پردازی و ارائة راه‌کارهای عملی شده است. مکاتب و مشرب‌های مختلف تربیتی، با روش‌ها و سازوکارهای خاص خود، درصدد ایفای نقش مؤثری در زمینه تربیت بوده و سعی در حضور جدی و پرثمر در این عرصه حساس و تأثیرگذار دارند.روش‌های مطرح در این زمینه ـ به خصوص ـ از منظر دینی را می‌توان بدین ترتیب شمارش کرد:

 

1. روش اخلاقی: در این روش برای دور کردن مردم از صفات بد و نزدیک کردنشان به فضیلت ها، صفات نیک و بد، یک به یک بررسی می‌شود و با تکیه بر آیات قرآنی و احادیث اسلامی، محاسن و معایب هر کدام و نتایج و عواقب آنها، مورد توجه قرار می‌گیرد و راه‌کارهای متناسب برای رفع کاستی‌ها و عیوب ارائه می‌گردد.

 

2. روش عرفانی: در این مشرب، تکیه اصلی بر تصفیة باطن و قطع ریشه‌های صفات بد و ایجاد فضیلت‌های انسانی، از طریق معرفت نفس و شناخت خدا و انقطاع کامل از غیر او است. در این شیوه، بیشتر به اصل کمال انسانی، اهتمام داده می‌شود وبر عنصر محبت و عشق به مبدأ وجود تکیه می‌گردد.

 

3. روش فلسفی: در این روش، مبارزه با رذیلت‌های اخلاقی و تحقق کرامت‌های انسانی، از طریق ابزار عقل و با تعقل دربارة خوبی و بدی افعال صورت می‌گیرد و نیز تبیین و تأکید این نکته که صفات پسندیده، امور وجودی بوده و از آثار وجود است؛ در صورتی که صفت‌های بد، اموری عدمی هستند. وجود خیر محض بوده و شایسته است که انسان رو به سوی آن باشد و هرچه شخص بتواند خویش را از عدم، دور کرده و به وجود نزدیک کند، کامل شده است.

 

4. روش تجربی: این طریقه‌ای است نوپا و نوظهور که روان شناسی جدید و متولیان امور تعلیم و تربیت در دنیای امروز، مروج آنند. در این روش، بیشتر بر روی ضررهای جسمی، رفاه تن و موفقیت‌ها و شکست‌های اجتماعی تکیه می‌شود و نقش آمار و نمونه دهی در آن حائز اهمیت است و….[1] هر یک از این‌ها، مکانیسم‌ها و سازوکارهای متناسب با خود را ارائه می‌دهند و یا به بعضی از جنبه‌های تربیتی انسان بیشتر می‌پردازند.

 

به نظر می‌رسد موفق‌ترین مکتب و مشرب تربیتی آن است که به همة جنبه‌ها و ابعاد انسان توجه کند و از روش‌ها و سازوکارهای متناسب و فراگیر بهره ببرد. قرآن و روایات اسلامی، این نگره را مورد توجه جدی خود قرار داده و بر جامع بودن روش‌ها و مکانیسم‌های تربیتی تأکید کرده است. براساس فرض این پژوهش مهم‌ترین بعد تربیتی اسلام، رسیدن انسان به «بصیرت اخلاقی» است که از طریق روش‌ها و سازوکارهای خاص خود به دست می‌آید.

 

«بصیرت اخلاقی» ـ چنان که در شماره پیش گذشت ـ عبارت است از: رشد و بالندگی توأم فکری و اخلاقی انسان جهت رسیدن به کمال نهایی و دستیابی به روشن‌بینی دینی و دانایی معنوی که منجر به تزکیه و تهذیب انسان و دوری او از ناراستی‌ها و کژتابی‌های گوناگون می‌گردد و منجر به تشکیل حیات معقول انسانی و حیات طیبه می‌گردد.

 

بصیرت اخلاقی، تعلیم و تربیت قدسی انسان است که در عصر ظهور مهدی موعود، به طور کامل محقق می‌شود؛ یعنی، عصر ظهور، دوران شکوفایی و بالندگی انسان، در پرتو تعلیم و تربیت واقعی و رسیدن او به بصیرت اخلاقی است و آن با مکانیسم‌ها و شیوه‌های گوناگونی محقق می‌شود. در واقع چند مؤلّفه مهم اخلاقی ـ فکری در این نظام قابل شناسایی است:

 

1.‌ انقلاب بزرگ فرهنگی و اخلاقی؛2.‌ بالابردن سطح دانایی و خرد ورزی انسان؛3.‌ ریشه کنی عوامل فساد و تباهی فرد و اجتماع؛4. کمک گرفتن از عقل و خرد در جهت شناخت مبدأ و معاد و نیکی‌ها و زشتی‌ها؛5.‌ کمک به قدرت انتخاب گری مردم در جهت دادن به آنها برای تغییر وضع نابسامان خود؛6. رشد توأم فکری و اخلاقی انسان (تزکیه و تعلیم مردم)؛7. مهذب کردن اخلاق مردم و آشنا ساختن آنان با فضایل انسانی و….

 

روشن است برای نجات انسان‌ها از گرداب ضلالت و جهالت و اصلاح جوامع و فروکاستن از مشکلات عدیده، باید سازوکارها و شیوه‌های مختلفی به کار گرفته و از ابزار و امکانات مناسبی استفاده شود. در عصر ظهور از همة امکانات و مکانیسم‌های ممکن برای به‌سازی اخلاق و پاک‌زیستی انسان و ایجاد محیط سالم و متعالی بهره گرفته خواهد شد و این در پرتو عنایات الهی و شخصیت، قدرت و درایت ویژة امام مهدی علیه السلام  ممکن خواهد بود.

 

به عبارت روشن‌تر، در هر جامعه‌ای،بهترین برنامه‌ها و قوانین، باید به دست بهترین و شایسته‌ترین افراد و مجریان اجرا شود. به همین دلیل ساختن انسان و پرورش و رشد افرادی صالح و خردورز، مقدمه اصلی برای تشکیل هر نظام صالح و انسانی است.

 

امام مهدی علیه السلام  نخست به تربیت انسان‌ها می‌پردازد تا دیگر برنامه‌های اجتماعی خود را به شایستگی انجام دهد و عدالت، دادگری، قانون‌گرایی، صلح، امنیت، آرامش و… را در سطح جامعه پایدار سازد. برای تحقق این برنامه جامع و کامل اخلاقی، از روش‌ها و سازوکارهای گوناگونی ـ متناسب با سطح فکری و اخلاقی مردم ـ بهره گرفته می‌شود. در این قسمت مکانیسم‌ها و سازوکارهای برگرفته از روایات و منابع دینی، ذکر می‌شود:

 

سازوکارهای دستیابی به بصیرت اخلاقی

 

«بصیرت اخلاقی»، تنها یک اصطلاح و مفهوم پژوهشی نیست؛ بلکه واقعیت عینی است که با تحقق آن، انسان ها به مراحل بالای تربیتی و اخلاقی دست می‌یابند و گام در مسیر سالم و بایسته می‌گذارند. این واقعیت با سازوکارها و مکانیسم‌های خاص خود، قابل تحقق و اجرا است که در این پژوهش، براساس رویکردهای مختلف (اخلاقی، فکری، علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و…) به آن پرداخته می‌شود. دقت و ژرف اندیشی در منابع روایی، این رویکردها را مورد تأیید قرار می‌دهد و فهم و درک تحولات روحی و اخلاقی انسان‌ها را در آن عصر، امکان پذیر می‌سازد. این رویکردها عبارت است از:

 

یک. رویکرد جامع فرهنگی ـ تبلیغی

 

براساس این رویکرد، «بصیرت اخلاقی» و تعلیم و تربیت قدسی انسان، براساس برنامه‌های جامع فرهنگی ـ تبلیغی و فراگیری و تعمیم ارشاد دینی و هدایت‌گری به همة انسان‌ها در تمام نقاط جهان، به دست می‌آید و نشان دهنده اهمیت و بایستگی اصلاح و تربیت فرد و جامعه، در تمامی سطوح و مراحل است. مکانیسم‌های جامع فرهنگی ـ تبلیغی عبارت است از:

 

1-1. فرهنگ سازی جامع

 

عصر ظهور، دوران گسترش فرهنگ سالم و انسانی در همه سطوح جامعه و زدودن خرافات، پیرایه‌ها و آداب و رسوم ناسالم و غیر مفید است. همچنین عصر فعالیت‌های گستردة فرهنگی است؛ یعنی، بعضی از مشکلات و کاستی‌های جامعه، از طریق فرهنگی (تبلیغی و آگاهی بخشی و ارشادی)، قابل حل است و اقدامات حکومت جهانی نیز، بیشتر ماهیت فرهنگی و ارزشی دارد.

 

در این برهة نورانی، انسان‌ها به عمق و زشتی مفاسد اخلاقی و کژتابی‌های فکری و عملی پی می‌برند و از آلودگی‌ها بی‌زار می‌گردند و این تنها در سایه ترویج و تعمیق «فرهنگ برتر دینی» و یا «فرهنگ سازی جامع» است؛ یعنی، فرهنگ سالم دینی در همه سطوح گسترش می‌یابد و ماهیت امور فرهنگی می‌شود.

 

در روایتی می‌فرماید: «یدعوا الناس الی کتاب الله و سنة نبیّه…»[2]؛ «مهدی علیه السلام  مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و… دعوت می‌کند» و نیز:«یظهر علی الثقلین و لایترک فی الارض الادنین»[3]؛ «بر ثقلین (انس و جنس) پیروز می‌شود و ریشة پستی و انحراف را از روی زمین بر می‌دارد». این فرهنگ سازی جامع، همان اصلاح گری اخلاقی و الهی است که جامعه و انسان‌ها را از فساد و انحطاط فرهنگی به دور می‌سازد: «ان یصلح امة بعد فسادها».[4]

 

1-2. فراگیری و تعمیم تربیت

 

یکی از انگاره‌های اهمیت دار در تربیت و بالندگی اخلاقی و روحی انسان‌ها، فراگیری و شمول آن به همة افراد اجتماع است؛ یعنی همگان باید در سطوح و مراحل مختلف زندگی، از برنامه‌های تربیتی و اخلاقی برخوردار شده و به تزکیه و تهذیب نفس و حکمت‌آموزی و خردورزی بپردازند. اگر بخش‌هایی از اجتماع ـ ولو اندک ـ از طهارت نفس و اخلاق فاضله بی‌بهره باشند، بخش‌های دیگر را به تباهی کشانده و مانع تأثیر برنامه‌های تربیتی می‌شوند.

 

مهم‌تر از آن، افراد هنجار شکن و تباه‌گر، خود از موانع اصلی تعلیم و تربیت بوده و همواره درصدد انحراف و اغوای دیگران و افساد جوامع بر می‌آیند. به همین جهت تعلیم و تربیت واقعی، آن است که شامل همة افراد بشر بوده و برای همگان، راه‌کارهای مناسب اصلاح و بازسازی اخلاقی ارائه دهد.

 

در عصر ظهور، تعلیم و تربیت، جهانی، فراگیر و کارآمد بوده و شامل همه گروه‌های سنّی، فکری، اعتقادی، سیاسی، جغرافیایی و… می‌شود. کسی نیست که از این هدایت‌گری و تربیت‌ها بی‌بهره باشد و همچنان بر تباهی و ناراستی خود باقی بماند.

 

در روایات آمده است:«لایبقی کافرٌ الاّ اَمن و لاطالِحٌ الاّ صَلَحَ»[5]؛ «روی زمین کافری باقی نمی‌ماند جز اینکه ایمان می‌آورد و شخص ناشایستی نمی‌ماند، جز اینکه به صلاح و تقوا می‌گراید». «یذهبُ الشرّ و یبقی الخیر … یذهب الزّنا و شرب الخمر و یذهب الربا»[6]؛ « شرّ از بین می‌رود و خیر باقی می‌ماند…زنا و شراب‌خواری و ربا ریشه‌کن می‌شود».

 

«… یعمل بکتاب الله لایری فیکم منکراً الاّ انکره»[7]؛ «… او به کتاب خدا عمل می‌کند و زشتی در شما نمی‌بیند؛ مگر اینکه از آن نهی می‌کند».«… تعدم الفتن و الغارات و یکثر الخیرُ و البرکات»[8]؛ «]به وسیله مهدی علیه السلام ‌[، فتنه‌ها و چپاولگری‌ها از بین می‌رود و خیرات و برکات بسیار می‌شود».«به یمحق الله الکذب و یذهب زمان الکلب…»[9]؛ «خداوند به دست او دروغ‌گویی را از بین می‌برد و روزگار سخت را برمی‌اندازد».

 

1-3. بهره‌وری از هدایت‌های کلامی

 

یکی از مؤلفه‌های مهم و تأثیرگذار در تعلیم و تربیت، بهره‌وری از کلام نافذ و تأثیرگذار و بیان صریح و مهرورزانه تعالیم و ایده‌ها است. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در شیوة تربیتی خود، از روش کلامی مستقیم بهرة کاملی می‌برد و با سخنان نورانی و رسای خود، بر روح و روان مخاطبان تأثیر گذاشته و تا ژرفای وجود آنها نفوذ می‌کرد.

 

این شیوه، همواره مورد توجه بوده و به خصوص از سوی اساتید اخلاق و مربّیان نفوس به کار گرفته می‌شد. بیان صمیمی و شفاف نکات اخلاقی و تربیتی و آگاهی بخشی دربارة خیر و شرّ، سعادت و ضلالت، نور و ظلمت، راستی و کژی، ارزش‌ها و ناهنجاری‌ها و…، موجب رشد فکری و اخلاقی انسان شده و او را از غفلت، بی‌خبری و جهالت خارج می‌کند.

 

حضرت مهدی علیه السلام  هنگام ظهور و از کنار خانه مکرّم الهی، برنامه‌های خود را با سخنان نورانی و روشن آغاز می‌کند و مردم جهان را با آموزه‌های دینی و وحیانی و ارزش‌های بایسته انسانی آشنا می‌سازد و آنها را به نیکی‌ها، حقایق و کتاب الهی دعوت می‌کند. تأثیر کلام رسا و دلنشین آن حضرت در هدایت و تربیت انسان‌ها و خردورزی و دانایی آنان قابل انکار نیست.

 

در روایات آمده است: «یدعو الناس الی کتاب الله و سنّة نبیّه و الولایة لعلیّ بن ابی طالب…»[10]؛ «او مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر و ولایت علی بن ابی طالب … دعوت می‌کند».«… یحق الحق بکلماته و یقطع دابر الکافرین»[11]؛ «او حق را با کلماتش تأیید می‌کند و پشت کافران را در هم می‌شکند».

 

امام باقر علیه السلام می‌فرماید:«مهدی علیه السلام  از مکه به هنگام نماز عشا ظهور می‌کند؛ در حالی که پرچم و پیراهن و شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله را به همراه دارد و چون نماز عشا را خواند، فریاد بر می‌آورد: ای مردم! شمارا به ذکر خدا و به ایستادنتان در برابر خدا ]در روز قیامت[ متذکر می‌شوم؛ در حالی که حجتش را ]در دنیا[ بر شما تمام کرده است و پیامبران را مبعوث نموده و قرآن را فرو فرستاده است.

 

خداوند به شما فرمان می‌دهد که به او شرک نورزید و فرمانبر او و پیامبرانش باشید. آنچه را قرآن امر به احیای آن کرده است، احیا و زنده کنید و آنچه را که امر به نابودی آن کرده است، نابود سازید و یاوران راه هدایت باشید و بر تقوا و پرهیزگاری همکاری نمایید؛ زیرا دنیا، فنا و زوالش فرا رسیده و نفخة وداع سرداده است. من شما را به سوی خدا و رسولش و عمل به کتاب او و نابودی باطل و احیا و زنده ساختن سیرة پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت می‌کنم. آن‌گاه در میان 313 نفر از یارانش ظهور می‌کند»[12].

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/3/20 :: ساعت 3:28 عصر )
»» آتش احسان بر خان حضرت على اکبر علیه السلام‏

از سروده‏اى در کتاب مقاتل‏الطالبین که دربار حضرت على‏ اکبر علیه السلام است، برمى ‏آید که از زمانى که على اکبر علیه السلام به دنیا آمد تا روز شهادتش در عاشورا، هر چند سال که داشت، هجده سال و یا بیست و پنج سال، براى این که در شهادت سن مطرح نیست، در این مدت، او حتى به انداز یک پلک به هم زدن هم از خدا غافل نبود. على ‏اکبر علیه السلام وقتى که دیگر جوان رشیدى شده بود و خانه‏ اش از خان ابى ‏عبدالله علیه السلام جدا شده بود که به نظر مى ‏رسد ائمه بچه‏ هاى خود را زود زن مى ‏دادند و على اکبر علیه السلام هم زن گرفته بود و چون ادب داشت، نمى ‏خواست در خانه پدرش باشد، اما هر روز پیش او مى ‏آمد. او خانه را که عوض کرد، هر شب تابستان و زمستان بر روى پشت بام مى‏رفت، و از ساعت یازده به بعد شب آتش روشن مى ‏کرد و سپرده بود که هر کس مشکل دارد و خانه ‏اش را بلد نیست، این آتش نشان او باشد. هر وقت شب هم که مى ‏خواهد بیاید، بیاید که او مشکلش را حل مى ‏کند. به نگهبانان دروازه‏ هاى شهر مدینه هم سپرده بود، اگر غریبه‏ اى مى ‏خواست وارد شهر شود و خانه نداشت؛ پول نداشت؛ نان نداشت، به او بگویند، به آن جا که آتش روشن است، برود. آن جا هم به او اتاق مى‏ دهند، و هم به او نان مى‏دهند.

آن‏ها با مردم این گونه رفتار مى ‏کردند و به آن‏ها محبت مى‏ نمودند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/3/19 :: ساعت 1:18 عصر )
»» سیمای علی اکبر حسین علیه السلام

قال الامام حسین علیه السلام: أشبه الناس خلقا و منطقا و خلقا بر سولک و کنا إذا اشتقنا إلی نبیک نظرنا إلی وجهه. 

امام حسین فرمودند :علی اکبر علیه السلام شبیه ترین مردم در خلق و خوی و کلام به رسول خدا بود و ما هرگاه مشتاق دیدار رسول خدا می شدیم به چهره علی اکبر نگاه می کردیم.

حضرت علی اکبر از خاندان والا بدنیا آمد عضوی پاک و طاهر از حزب خدا و نیروی الهی در زمین بودند و از صفات نیکوی خاندان و اجدادش بهره ای کامل داشت چنانچه شاعر در دو بیت زیر وصف می نماید:

فی بأس حمزة فی شجاعة حیدر 

بإبا الحسین و فی مهابة آحمد

و تراه فی خلق و طیب خلائق 

و بلیــغ نـطق کـالنبی محمـد

در شدت و سختی چون حمزه و در دلاوری و شجاعت چون امیرالمؤمنین و در ابا و خوشیتنداری چون حسین و در مهابت و بزرگی چون رسول خدا. او را در خلق و خلق پسندیده و کلام بلیغ همچون پیامبر اکرم محمد صلی الله علیه و آله می بینی.

حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام تنها پدر ایشان نبود بلکه حسین علیه السلام دریائی بود که ثروت زیاد علم و حکمت و بزرگی را از جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله که مدینه العلم بود و پدرشان که باب مدینه العلم بود ارث برده بود و از چشمه جوشان آن علم به فرزندانش نوشانده بود. حضرت علی اکبر بسیار مهربان و فروتن بر مومنین بود و در برابر دشمنان چون شیر ، غرنده بود. علی اکبر در تمامی خلق و خوی خود پشت سر پدرش گام می نهاد.

 

مادر بزرگوار علی اکبر:

 

مادر بزرگوار ایشان لیلی ثقفیه بود که از عربهای اصیل بود که نسبشان به نبی ثقیف که در بین عربها بسیار مشهور است می رسد. این بانوی مکرمه در جوار زنان اهل بیت زندگی نمود و از ایمان و پرهیزگاری خاندان رسول الله بهره مند شد ودر اوج کمال فرزندی از ایشان بدنیا آمد که شبیه ترین افراد به رسول خدا بود. در مدینه النبی متولد شد در حالی که عثمان بر سر کار بود. (مقاتل¬الطالبین لأبی فرج الاصفهانی ص 81) برخی معتقدند دوسال قبل از خلافت عثمان بوده است. (نسب قریش ص 57). 

 

اوصاف و صفات:

 

آل رسول صلی الله علیه و آله از صفات و خصائص نیکوئی برخوردارند که بر همگان آشکار است. در این میان علی اکبر علیه السلام بدلیل اینکه ویژگی « أشبه الناس برسول الله » از جایگاهی ویژه برخوردار است تا جائی که مردم مدینه هنگامی ایشان را دیدند به یاد رسول الله صلی الله علیه و آله و مشتاق ایشان میشدند.

 

همدوش با رسول خدا :

 

برخی از اوصاف ظاهری رسول اکرم صلی الله علیه و آله عبارتند از:

وجه رسول خدا چون ماه شب چهارده بود ، قامتی بلند داشتند، موهای بلند نه مجعد و نه نرم، سفید روی، پیشانی بلند، ابروهای بلند و کشیده و پیوسته، بینی متوسط، محاسن ایشان پرپشت و انبوه و گونه های ایشان کم گوشت، دهانی وسیع و دندانهائی براق، شکمی متوسط، در نگاه با حیا بود و بیشتر به زمین نگاه می افکند و سبقت در سلام داشت. 

اینها برخی از اوصاف ظاهری و رفتاری رسول خدا بود که در فرزند ایشان حضرت علی اکبر نیز وجود داشت تا جائی که دشمن بیم برگشتن ایشان را داشت و این نه به خاطر اینکه ایشان فرزند رسول خداست بلکه به خاطر شباهت ظاهری و باطنی ایشان به رسول خدا صلی الله علیه و آله بود. (سفینةالنجاة ج1، ص 74).

آمده است که هنگامی که ایشان وارد در معرکه کربلا شدند کسی حاضر به مقابله ایشان نشد چرا که ایشان شبیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و در شجاعت چون علی بن ابیطالب علی السلام بودند.

 

اشتیاق مردم مدینه

 

هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به مدینه وارد شدند مدینه به نور ایشان مزین شد و ایشان در آن جا زندگی نمودند تا زمانی که رحلت فرمودند. در این زمان چون حسنین علیهماالسلام بسیار به جد خود شباهت داشتند مورد احترام و دلگرمی اهل مدینه و مسلمانان بودند. بعد از اینکه حضرت علی اکبر علیه السلام متولد شدند و به عنوان جوانی هاشمی و محمدی در جامعه حاضر شدند به دلیل شباهت ایشان با رسول الله صلی الله علیه و آله مردم مشتاق ایشان شدند و هرگاه دلتنگ رسول خدا صلی الله علیه و آله می شدند به زیارت علی اکبر علیه السلام می رسیدند تا جائی که حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام می فرماید هرگاه من مشتاق دیدار جدم رسول الله صلی الله علیه و آله می شدم به فرزندم علی اکبر نظر می افکندم.

روایت شده است که امام حسین علیه السلام خانه ای مستقل برای ایشان تهیه نمود و کسانی که مشتاق زیارت ایشان بودند به دیدار ایشان می آمدند و از جود و کرم ایشان بهره مند می شدند و برخی در ضیافت حضرت بودند و این خانه محلی فرهنگی برای ورود فقراء و طبقات مختلف مسلمانان بود. حضرت علی اکبر علیه السلام بسیار حریص و مشتاق بر بخشش و کرم بودند بطوری که آتشی بر مکانی بلند تهیه می نمودند و این آتش بر ضیافتخانه و مهمانسرا دلالت می کرد تا اینکه فقراء و غریبان از آنجا اطلاع پیدا کنند و به آنجا بیایند. تمامی این فضیلتها گذشت تا زمانی که در عرصه کربلا در راه دین جانفشانی نمودند تا بعنوان اولین شهید کربلا در تاریخ به ثبت رسید . حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در رثای فرزندش پس از شهادت می فرماید: 

اللهم أشهد علی هولاء القوم، فقد برز الیهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و مظقا برسولک محمد صلی الله علیه و آلهو کنا إذا استقنا الی وجه رسولک نظرنا الی وجهه ... خدایا شاهد بر این قوم باش که جوانی که شبیه ترین فرد در خلق و خلقت و کلام به رسولت بود و ما هنگامی که مشتاق دیدار روی رسول الله صلی الله علیه و آله به صورت علی اکبر علیه السلام نگاه می کردیم .... خدایا برکات زمین را از ایشان بگیر و جمع ایشان را از هم متفرق کن و پیوندشان را بگسلان... (مقتل خوارزمی ج2، ص30)

 

سخنان امام پیرامون حضرت علی اکبر علیه السلام

 

امام حسین علیه السلام هنگامی که بر سر مشهد ایشان حاضر شدند فرمودند: قتل الله قوما قتلوک ..... خدا بکشد کسانی که تو را شهید کردند چه چیز آنها را بر خدای مهربان جری و نا سپاس کرد و بر حریم رسول خدا صلی الله علیه و آله تاختند سپس دیدگان حضرت پر از اشک گردید و فرمود: بعد از تو ننگ بر دنیا باد. (الارشاد ص 239) 

امام صادق علیه السلام در زیارت حضرت علی اکبر علیه السلام می فرماید:

السلام عیک یا ابن رسول الله السلام علیک یابن امیرالمؤمنین السلام علیک یابن الحسین، السلام علیک یابن خدیجة الکبری و فاطمه الزهراء صلی الله علیه و آله علیک – ثلاثا – لعن الله من قتلک – ثلاثا – أنا إلی الله منهم بری ء (کامل الزیارت ص 200)

حضرت مهدی سلام الله علیه در زیارت ناحیه می فرماید:

السلام علیک یا أول قتیل، من نسل خیر سلیل من سلالة ابراهیم الخلیل صلی الله علیک و علی أبیک 

سلام بر تو ای که اول شهید بودی از بهترین خاندان از نسل ابراهیم خلیل الله سلام بر تو و بر پدرت.

 

مزار مبارک:

 

در روز سیزدهم محرم بنی اسد به کربلا آمدند تا اجساد پاک شهداء را به خاک بسپارند قبل از اینکه کاری کنند امام سجاد علیه السلام تشریف آوردند و این کار را به پایان رسانیدند و برادرشان علی اکبر را در نزد و پایین پاهای پدربزرگوارشان دفن نمودند. شیخ جعفر شوشتری می گوید: همانگونه که در روایت است هنگام نگاه به قبر علی اکبر در پایین پاهای أباعبدالله الحسین و نگاه بر قبر ایشان قلب انسان می شکند. (خصائص الحسینیة)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/3/19 :: ساعت 1:15 عصر )
»» خجسته میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک


نامت، تکرار جاودانه مهر است، در هجامه های مکرر درد.
نامت به گل می ماند؛ زیبایی... سکوت... و پرپر شدن.
نامت به شادی می ماند؛ سرور رقصانی که سینه پدر را به گُل می نشاند، وقتی که در ازدحام بی کسی هایش فریاد می شود.
نامت به شادمانی می ماند، علی! حتی در میان هجوم نیزه و تیر و... بی کسی.
و به برادر و به یاور. و به پدر بزرگ؛ وقتی که پدر، دلتنگ آغوش گرم محمد0ص) می شود، وقتی که پدر می خواهد به آرامش و سکوت چهره ای فراموش شده در اذهان سنگ شده مردم پناه ببرد. نامت بزرگ است؛ یک بزرگی آرام؛ یک بزرگی بی انتها که ساحل را می شود در زلالی دریای چشمانت یافت... نامت بزرگ است، «اکبر»!
نامت به تشنگی می رسد... ؛ درست وقتی که از لبان خشکیده پدر، آب طلب می کنی و مولای تشنگان، نام بلندت را در صفحه اول تشنگان، سرخ می نویسد و از آن جاست که با تشنگی، خویشاوند می شوی می سوزی، خاکستر می شوی و آن گاه، در تاریخ، جاودانگی را حک می کنی.
نمی دانم چرا نامت همیشه پس از آب می آید؛ دو واژه بعد از تشنگی؟ کسی که خویشاوند نزدیک زلالی است...، از خانواده دریا، کسی که به کوثر می رسد چرا؟ تشنگی چرا؟!
و پدر هم تشنه است؛ حتی تشنه تر از گریه های پیچیده در خیمه، حتی تشنه تر از غیرت متلاطم شمشیرِ عمو، حتی تشنه تر از... تو.
برو، برو پسرم! و چه نزدیک است سیراب شدنت؛ آن هم از دست زیباترین مخلوق هستی، از دست جدّت، محمد صلی الله علیه و آله وسلم ! برو پسرم!

مهتاب شب های لیلا علیهاالسلام

هلال ماه جبینش از دل شبِ زلفش رخ نمود، ابرهای پلک واره از هم دور شد و برق نگاه یک جفت ستاره، آسمان مهتابی رخسارش را شکافت!
این نخستین تصویر از شمایل شهزاد بنی هاشم در قاب نگاه چشم های لیلا علیهاالسلام بود!
از وقتی که پنجره چشم هایش را به روی جاده بی انتها نگاه لیلا باز کرده بود، خواب را از دیدگان او ربوده بود؛ نه از آن جهت که دستی باید گهواره بی تابی هایش را تکان می داد و یا جرعه های شیره گل، لبان او را به شبنم می نشاند!
لیلا نیز مثل هر زن دیگری، راه و رسم مادری می دانست و سلوک مهربانی می شناخت، اما آن چه در گهواره دستان او تکان می خورد، یک کودک نبود که سپیدی موی مادر را به پای بزرگ شدن خویش بطلبد.
او از هم اینک بزرگ بود!
همانند اسم اعظمی که بر وی خطاب می کردند و غیرت بوتُراب را در برق چشمان او به تماشا می نشستند! انگار که از هم اکنون با ذوالفقار نگاهش، دروازه های کربلا را می گشود!
آن جلال و جبروتی که کودک لیلا را بر تخت بزرگی و شوکت می نشاند، تکرار خطوط نسخه وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم بر صفحه هستی علی اکبر علیه السلام بود. گویی برگه ای از کتاب جان پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله وسلم در پیش چشم لیلای دور مانده از خاتم رُسُل قرار گرفته بود و او در آن نظر نمی افکند و چیزی نمی خواند، جز آن چه به امین اللّه منتسب بود!
لیلا دیگر مادر کودک خویش نبود، بلکه دایه کودکی های پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شده بود! و چه موهبتی برتر از آن که زنی موسپید شود در راه روسپیدی عشق!
مگر نه آن که چیزی نخواهد گذشت که کودک رسول واره لیلا، دلاور صحنه های کربلا خواهد شد؟!

هرروز روز تولد توست

تکّه ای از دوردست ترین ستاره روشن، زاده می شود و هبوط می کند به رسمِ تمامیِ شهابانی که تابه حال دیده اند.
پس اشکِ دریغ از قلمِ سوخته ام فرو می چکد و دفترم آتش می گیرد.
اینک تو از راه رسیده ای؛ مرد دیگری از سلاله ای روشن، از مطّهرترین تباری که شجره نامه های زمین، تا به حال در خویش به تجربه نشسته اند.
خوش آمدی دلاور مرد! امّا حیف از تو! حیف از عظمتی چون تو که اسیر پنجه خونین جهانی این چنین ناپاک و نامهربان شود!
زاده شده ای و نگاهت که می کنم، اگرچه نوزادی تازه رسیده ای، امّا گویی که دستان قدرتمندت، از هم اینک دسته شمشیر را خوب می شناسند!
به سینه بستر تو که چشم می دوزم، غصّه ای تاریک، تمام تنم را می لرزاند که آخر، این سینه، در ظهر تفتیده ای نه چندان دور، مکان فرودی خواهد شد برای دردناک ترین تیرها که از دست شقی ترین کمانداران پرتاب خواهند شد.
تصویری از بارش یکریز سنگ و تیر و نیزه، در چشمان کوچک و معصوم تو پیداست و لب های ظریفت از حالا، چنان عطشناک و خشکند، گویی تجربه و تمرینی می کنی برای بیابان موعود!
خطوط پیشانی روشن و بلندت، از همین آغاز زیستن تو، سرنوشتی غریب را فریاد می زنند، هرچند چندان حیرت انگیز نیست؛ که آخر، مردان بزرگ تاریخ، همیشه چنین زیسته اند. گویی بزرگی و عظمت، قیمت گزافی دارد که باید آن را پرداخت. آری! تیر و خنجر، داغ و عطش و ظلم، همان اند که روزی بر تو، وحشیانه باریدن خواهند گرفت؛ بر تو که شبیه ترینی به جد ّ بزرگِ خویش، حضرتِ رسول صلی الله علیه و آله وسلم ، به پیغمبری که ختم تمامی آسمانیان بوده است.
آیا کدام تیغی خواهد بود که بر پیکرِ تازه سالِ تو فرو بنشیند و از شرم، به یک لحظه ذوب نگردد؟
کدام تیری خواهدبود که پرتاب شود از کمانی که چهره تو را نشانه گرفته باشد، ولی آن تیر پرواز کند واز حرارتِ خجلتِ خویش، در راه آتش نگیرد و خاکستر نشود؟!
کدام خنجر است که تاب بیاورد، آن گاه که در دستی هرزه، می چرخد و پیچ و تاب می خورد و سر از پیکر مطهرترین جوان تاریخ جدا می کند؟! ... جوانِ بنی هاشم اینک زاده می شود؛ آری! سرسبز و سربلند، چونان شکوفه ای، بهاری که بر شاخسارِ بلندترین درخت زمین، تابناک می روید. و امّا هزاران دریغ و افسوس، که هر شکوفه ای آن گاه که می شکفد، لاجرم چیده خواهدشد با دستانی که هرگز خواهان ماندگاری و طراوت و عطرپراکنیِ هیچ گلی نیستند!
دریغ که سرافرازترین گل ها، در اوج شکوفایی و زیبایی خویش، از شاخسار فرو افتد!
هان ای غنچه ای که این گونه شکوفا پدید آمده ای! تبریک و اظهار شادمانی ام را بپذیر؛ اگرچه چشمانم، اشک آلود داغ حادثه ای است که به زودی اتفاق خواهد افتاد.
نیک آمده ای و نیک تر خواهی رفت؛ این قصّه ای است که تاریخ از تو روایت کرده است؛ امّا چه فرق می کند؟ مهم این است که همواره خاطره زیباترین گل ها، جاودانه در مشام عطرپرستِ ایمان آورندگان و گل خواهان تکرار می شود.
گل های همیشه سرخ را مگر می شود که از یاد برد؟
از آن زمان که تو را دانسته ام، سال هاست که هر لحظه در ذهنِ هرچند حقیرم، زاده می شوی و هر روز، روز تولّد زیبای یگانه توست.
پس در هر بهار، که گلستانی آفریده می شود، تداعی سرسبزترین گلی است که در عظیم ترین و معطّرترین گلستان تاریخ، روزی زاده شد.
امّا درد از زمستانی که هرسال، به تاراج گل ها بر می خیزد و تا بهار بعد، باید در هجران گدازنده ای، تنها دل به خاطرات خوش ساخت و به عطری که هر از گاه، در کوچه پس کوچه های خاطرِ لبریز، می پیچید!
آری! تو بی شک همیشه هستی، همیشه بوده ای و همیشه خواهی ماند.
دلاور مرد! قدمت گرامی!



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/3/19 :: ساعت 1:13 عصر )
»» علی اکبر علیه السلام الگوی جوانان

سپیده سخن

دیرزمانی است که جوانان کشورهای اسلامی، که از تابش وحی و زلال معارف ناب الهی بهره می برند، باشیوه های گوناگون و متنوع دشمن در راهزنی فکر و فرهنگ رو به رویند.

پیروزی انقلاب اسلامی ایران، این حساسیت ناپیدا را به صورت آشکار در آورد و سردمداران استکبار را به اظهار نظر شفاف واداشت.

امروز دشمن به خوبی دریافته است که ما جوانان با ویژگی هایی همانند آرمان خواهی، عدالت طلبی، عشق به باورهای آسمانی و علاقه به رهبران مذهبی، لشکرهایی به هم فشرده و آماده کارزاریم. ازاین رو، ایجاد تردید در باورهای آسمان زاد، تزریق فرهنگ بیگانه با نمایش آداب و رسوم و شیوه های زندگانی آنان، کوشش حساب شده در کنار زدن چهره های مورد علاقه مردم بویژه جوانان، پرورش روحیه ذلت و خواری در بیگانه ساختن ما با الگوهای شایسته فرهنگ اسلامی و ارائه الگوهای ساخته شده از آن سوی مرزها به عنوان معجزه آفرینان خوشبختی و سعادت و رفاه را در دستور کار خود قرار دادتا بدین وسیله دست یکایک ما را از دستان پرمحبت اسوه های صداقت پیشه و راستین در آورده و دل و دیده مان را از آموزه های ناب دینی تهی گرداند. غافل از آنکه نسیم سعادت بخش معارف الهی وسخنان قدسی پیشوایان محبوب ما، به سان کیمیایی گرانسنگ، دلهای آگاه و بیدار همگان را از غبارها پاک ساخته، آینه گونه محل پذیرش آفتاب هدایت می گرداند.

در این بخش از گفتگوی خود، دل به امواج پاک و صفات روشن وزندگی ساز اسوه ای ارزشمند و الگویی کم نظیر می سپاریم و برای امروز و فردای حوادث ارمغانهایی پربها نصیب خود می سازیم.

 

الگوی شایسته

ما جوانان به دنبال الگویی هستیم که نخست هم سن و سالمان باشدو همانند ما در توفان جوانی بوده و در نشیب و فراز حوادث حضورداشته باشد. معصوم نباشد; زیرا با ما فرق خواهد کرد و دربحرانهای اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی درگیر شده باشد تا به خوبی او را همانند خود بدانیم و از شیوه زندگانی، روش برخورداو با دیگران، چگونگی سخن گفتن، شهامت، شجاعت، دلیرمردی و بی باکی وی برای خود سرمشق بگیریم و او را نمونه ای تمام عیار برای امروز و فردای زندگی خود بدانیم.

دفتر زندگانی چنین الگویی را، که برخی هجده ساله و پاره ای سالهایی بیشتر دانسته اند، می گشاییم و با یکدیگر به صحیفه صفات و ارزشهای چشمگیر او می نگریم. آرام آرام با او همراه شده وبیشتر از گذشته به ناگفته های گفتنی اش که همگی برایمان مشعلی فروزان خواهد بود، دل می سپاریم.

او یازدهم شعبان سال سی و سوم هجری (1) به دنیای پر غوغای حیات پاگذاشت. پدر در گوش راست او اذان گفت و دیگر گوش وی را باترنم اقامه آشنا ساخت تا از آغاز با نغمه توحید، نبوت، امامت وولایت آشنا شود و با چنین سرودهایی راه روشن رستگاری را از عمق جان بیابد. دیری نپایید که در هفتمین روز تولد وی، بنا به سنت پسندیده دینی، سرش را تراشیدند و هم وزن موهای زیبایش، به مستمندان چشم به راه نقره صدقه دادند.

آشفتگی اوضاع سیاسی و آتش افروزی حاکمان ستمگر آن عصر بدان حد بود که نام «علی » جرمی نابخشودنی حساب می شد و برزبان راندن این واژه مقدس ممنوع بود. پدر وی، که به خوبی می دانست نام دیباچه شخصیت و نشان دهنده شرافت، ادب و عظمت انسان است،نام کودک را «علی » نهاد تا بهترین برکات و زیباترین صفات بردریای وجود فرزندش ریزان شود و بدسگالان سیه سرشت خود را باامواج پاک و زلال غیرت دینی و شخصیت مذهبی رو به رو ببینند. درپی آن، لقب «اکبر» نیز برای او انتخاب کرد تا «علی اکبر»که به عنوان پسر نخست خانواده است با دیگر فرزندان، که نام آنان نیز علی خواهد بود، تفاوت یابد. (2)

پدر علی که همانند پدرانش از تمامی اصول اساسی و شیوه های شیرین تربیتی آگاهی داشت، خود را با دنیای کودکی هماهنگ می کردو رفتاری که شایسته نوباوگی و کودکی فرزند بود، انجام می داد تاهمانند جد عزیز خود عمل کرده، لحظه ای از شرایط روحی روانی کودک دلبند خویش دور نماند. (3)

همراه با بزرگ شدن علی، پدر سخنان برتر، آداب والاتر وشیوه های زندگی و احترام بیشتر به او می آموخت تا خصیت خود راباز یابد و از ارزش وجود خود بیشتر آگاه شود.

بدین خاطر هنگام نام بردن از او، الفاظی تواءم بااحترام به کار می برد تا از آغاز زندگی، احساس سرافرازی و شخصیت کند و درفردای حیات خود، راست قامت و قوی دل از حقوق محرومان دفاع کرده، در برابر ستم ستمکاران بی تفاوت یا مایوس نباشد.

 

به سوی مدرسه

علی که هفت ساله شد، به تمرینهای فکری و آموزش های دینی پرداخت و با مراقبت های صحیح سنجیده پدر، بنیان های اعتقادی درروان او و شیوه های رفتاری در اعمال او رشدی بیشتر یافت. (4)

روزی پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتی آموزش تمام شد و علی در حضور پدر سوره حمد راقرائت کرد، پدر، پول و هدایای فراوان به عبدالرحمان بخشید ودهانش را پر از مروارید ساخت. آنگاه به اطرافیان که از این همه بذل و بخشش تعجب کرده بودند، فرمود:

«این هدایا توان برابری عطای معلم علی را ندارد که در برابرتعلیم قرآن، همه هدایا ناچیز است.» (5)

دوران نوجوانی علی به تدریج آغاز شد و هر روز بیشتر از روزقبل، زمینه های رشد و شکوفایی معنوی و عقلانی در وجود وی فراهم می گردید.

علی در جوانی با ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خود نگاه انبوه جوانان را به سوی خود جلب می کرد. آنچه در این فراز از داستان او گفته می شود، نکته هایی است که بی تردید با مطالعه و رد شدن تاثیری بسزا نخواهد داشت، از این رو، باید از سرصبر و تامل بیشتر مطالعه و مرور کنیم و به خاطر بسپاریم.

علی صفات جد خود را می دانست، از این رو، هماره در آینه اخلاق ورفتار او نظر می کرد و خود را بدان صفات می آراست. به هنگام جوانی در میان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود;

ولی در درتنهایی اهل تفکر و همراه با حزن بود. علاقه فراوانی به خلوت با خدای خود و پرداختن به راز و نیاز و گفتگو باخالق هستی داشت. در زندگی آسان گیر، ملایم و خوش خو بود، نگاهش کوتاه می نمودو به روی کسی خیره نمی شد. بیشتر اوقات بر زمین چشم می دوخت و بابینوایان و فقرا که از نظر ظاهری در جامعه و نگاه دنیا طلبان احترام چشمگیری نداشتند. نشست و برخاست می کرد، با آنان همسفره می شد و با دست خود دردهانشان غذا می گذارد. اصالتهای فکری واستواریهای روحی، وی را چنان کرده بود که هیچگاه و از هیچ حاکمی هراس نداشت.

هرگز عیب جویی نمی کرد و از مداحی نابجا و شنیدن چاپلوسی افراددوری می کرد. تمامی انسانها را بندگان خدا می دانست و از تحقیرآنان خود داری می ورزید. در طول عمر خویش به کسی دشنام نداد وناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگویی شیوه همیشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست می آورد، به دیگران بویژه نیازمندان انفاق می کرد. هرگاه کسی هدیه ای به او تقدیم می کرد،با گشاده رویی می پذیرفت. اگر فردی مهمانی داشت و او را دعوت می کرد، می پذیرفت. به عیادت بیماران می رفت، هرچند خانه بیمار دردور افتاده ترین نقطه شهر باشد. در تشییع پیکر مردگان حاضر می شدو هیچ یار از دست رفته ای را تنها نمی گذاشت.

برای همسالان برادری مهربان و برای کودکان پدری پرمحبت بود ومسلمانان را مورد لطف و عطوفت خویش قرار می داد. امور دنیوی واضطراب های مادی او را متزلزل نمی ساخت.

زندگی علی ساده و بی پیرایه بود و در آن از تجمل، اسراف وتبذیر اثری دیده نمی شد. آنان که اخلاقی نیکو و فضایلی شایسته داشتند، همیشه مورد تکریم و احترام وی بودند و خویشاوندان ازصله او بهره مند می شدند. از صبری عظیم برخوردار بود و از هیچ کس توقع و انتظاری نداشت.

در میدان رزم سلحشوری شجاع، نیرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بیمناک نمی ساخت. در اجرای عدالت و دفاع از حق،قاطع و استوار بود. به یاری محرومان و مظلومان می شتافت و دربرابر ظالمان می ایستاد تا حق را به صاحبش برنمی گردانید، آرام نمی گرفت. به دانش اندوزی و فراگیری معارف اهمیت زیادی می داد وهمواره پیروان خود را از جهالت و بی خبری باز می داشت.

به پاکیزگی و آراستگی علاقه ای وافر داشت و این صفت از دوران کودکی در او دیده می شد. از این رو هماره برتمیزی لباس و بدن اهتمام می ورزید.

بسیار فروتن بود و از تکبر نفرت داشت و اکثر اهل جهنم راگردن فرازان و سرکشان می دانست. نه تنها برانسانها بلکه برحیوانات نیز شفقت داشت و با مهربانی و ملایمت و انصاف با آنان رفتار می کرد.

آنان که قیافه ظاهری و سیمای به نور نشسته علی را دیده اند،چهره وی را این گونه ترسیم کرده اند:

قیافه اش بسیار با ابهت بود و چون ماه تابان می درخشید. به زیبایی و پاکیزگی آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و ازبلندکوتاهتر. رنگی روشن و به سرخی آمیخته و چشمانی سیاه وگشاده با مژه هایی پرموداشت، گونه هایش هموار و کم گوشت بود،مویش نه بس پیچیده و نه بسیار افتاده می نمود. از سینه تا ناف خط موی بسیار باریک داشت، اندامش متناسب و معتدل و سینه وشانه اش پهن بود.

سرشانه هایش از هم فاصله داشت. پشتی پهن داشت، جز ران و ساق که زیر مفصلهااست، استخوانهای بند دستش کشیده و کفی گشاده وبخشنده داشت. دو پنجه دست و پایش قوی و درشت و انگشتها کشیده وبلند و دو کف پا از زمین برآمده بود. به سرعت راه می رفت وهنگام راه رفتن چنان بود که گویی از زمین سراشیب فرود می آید یااز روی سنگی به نشیب می رود. چون به طرف کسی بر می گشت با تمام بدن بر می گشت. دیده اش فروهشته و نگاهش به زمین بود تا به آسمان.

بینی اش قلمی کشیده و باریک و میانش برآمدگی داشت و نوری ازآن می تافت.

دهانش نه بسیار کوچک و نه بزرگ بود. دندانهای زیبایش سفید،براق و نازک بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود،بوی مشک و عنبر از او بلند بود. (6)

پاره ای از مورخان این ویژگیها را برای جد وی نگاشته اند; اماعلی را در این خصوصیات همانند دانسته اند.

... بااین ویژگیهای روشنی آفرین به خوبی می توان او را شناخت،وی علی اکبر پور والای امام حسین(ع)است. جوانی زیبا که همانندجد خود رسول خدا(ص)در سیرت، سپید و در صورت، آسمانی می نمود وهماره یاد و نام پیامبر(ص)از چگونگی سخن گفتن و یا راه رفتن ودیگر برخوردهای اجتماعی اخلاقی او می تراوید. از این رو، امام حسین(ع) او را شبیه ترین مردم حتی نسبت به خود در خلقت وآفرینش، اخلاق و صفات روحی، گفتار و آداب اجتماعی به رسول خدا(ص) معرفی می کرد. (7)

آنان که با صورت دلربای پیامبر(ص)و صدای پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه که علی از پشت دیوار زبان به سخن می گشود،گویی صدای رسول اکرم(ص)را می شنیدند.

گاهی که اباعبدالله(ع)برای صوت قرآن جد عزیزش دلتنگ می شد، به علی می فرمود: علی جان! برایم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم. (8)

کلام شیرین، بیان روان، ادب بسیار در برابر پدر و مادر، اطاعت بی چون و چرا از مقام ولایت و دلدادگی به حقیقت، برگی دیگر اززندگانی زرین علی اکبر بود. این ویژگیها چون با فروتنی اوهمراه می شد، نگاه تحسین آمیز همگان را به دنبال داشت.

 

در ساحل فرات

علی درحماسه کربلا، درخششی چشمگیر داشت و با هربار حمله خود،دهها نفر را به خاک هلاکت می انداخت. هنگامی که با 25 سوار به ساحل فرات روانه شد و برای سیصد نفر از خاندان، عیال و اصحاب امام حسین(ع)آب آورد، بسیاری از مسوولان و سرپرستان حفاظت ازفرات را از دم تیغ خود گذراند و پشت دشمن را به لرزه درآورد.

عمویش ابوالفضل(ع)که خود در دلاوری و بی باکی و شجاعت و شهامت،زبانزد همگان بود، به خاطر چنین صفات تابناک، علی را بسیاراحترام می کرد.

قهرمانان تاریخ و دلیرمردان عرصه های نبرد، کمتر از دانش وبینش بهره دارند; زیرا در مسیر رزم و جنگ قرار داشته و فرصت نداشته و یا علاقه کمتری به درس آموزی و دانش آفرینی از خودنشان می دهند; اما علی اکبر، جوانی چند بعدی بود و سطرهای کتاب وجودش با حکمت نگاشته شده بود. چشمه های دانش و دانایی از اعماق وجودش می جوشید. در مجالس گوناگون عالمانه و اندیشمندانه لب به سخن می گشود و به دور از غرور و تکبر مردانه سخن می گفت.

از آنجا که از جد خود رسول خدا(ص)سخنان بسیاری روایت می کرد،به عنوان «محدث » شناخته شد.

افزون برصفات ظاهری و باطنی که به طور چشمگیر در وجود حضرت علی اکبر(ع) دیده می شد. کمالات و مقامات معنوی وی نیز دررتبه ای برتر از دیگران قرار داشت.

ماجوانان هرچند از صفات خوبی بهره مند باشیم، گاه توان تحمل سختی ها و ظرفیت رویارویی با مصایب را از دست می دهیم و سنگینی ناملایمات زندگی، تعادل رفتار و گفتارمان را می رباید.

علی اکبر در چنین صحنه های سخت و طاقت سوز، تنها به رضا وتسلیم الهی فکر می کرد و چنان در برابر بلاهای الهی آرام و مطمئن بود که گاه حیرت و شگفتی دیگران را برمی انگیخت. از این رو، درهنگامه دردآلود کربلا به پدر گفت: «اولسنا علی الحق » (پدرجان!)آیا ما برحق نیستیم؟

و چون امام فرمود: آری، گفت: در این هنگام، باکی از مرگ نداریم. (9)

این روحیه قوی و صفات شایسته، چنان ابهت و عظمت به علی اکبرداده بود که افزون بردوستان، دشمنان آگاه نیز به برتری هایش اعتقاد و اعتماد داشتند و اعتراف می کردند. معاویه روزی ازاطرافیانش پرسید: «چه کسی در این زمان برای خلافت مسلمانان بردیگران برتری دارد و برای حکمرانی بر مردم از دیگران سزاوارتر است؟ »روباه صفتان زشت سیرت که نام و نان خود را در تملق می یافتند،به ستایش خلیفه پرداختند و او را لایق این منصب معرفی کردند.

معاویه گفت: نه چنین نیست:

«اولی الناس بهذالامر علی بن الحسین بن علی جده رسول الله وفیه شجاعه بنی هاشم و سخاه بنی امیه و رهو ثقیف.» (10)

شایسته ترین افراد برای امر حکومت، علی اکبر فرزند امام حسین است که جدش رسول خدا(ص)است و جاعت بنی هاشم، سخاوت بنی امیه وزیبایی قبیله ثقیف را در خود جمع کرده است.

فروغ چهره خوبان شعاع طلعت توست کمال حسن تو مدیون این ملاحت توست به خلق و خلق رسول و به منطق نبوی فزون تر از همه کس در جهان شباهت توست به پیکر تو مجسم لطافت روح است عجب بود که در این خاکدانه قامت توست نگار مهر تو غارتگر دل پدر است عیان به چشم سیاهت غم شهادت توست (11)

 

پی نوشتها:

1- علی الاکبر الامام الحسین(ع)، علی محمد علی دخیل، ص 7.

2- معالی السبطین، ج 1، ص 206.

3- برای آشنایی بیشتر با چگونگی این برخوردها بنگرید: محجة البیضاء، ج 2، ص 233.

4- مسائل الخلاف، ج 1، ص 93.

5- لؤلؤ و مرجان، ص 44 و 45، راز خوشبختی، ص 189.

6- تاریخ یعقوبی، ج 1 ص 513 و 514، فرسان الهیجاء، ص 293 و 294.

7- موسوعة کلمات الامام الحسین(ع)، ص 360.

8- مصائب امام حسین(ع)، ص 108.

9- ابصار العین فی انصار الحسین، مرحوم سماویآ ص 21.

10- مقاتل الطالبیین( فارسی)، ص 78، وسیلة الدارین فی انصار الحسین(ع)، ص 285 و 286.

11- شاعر معاصر، حبیب چایچیان( حسان)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/3/19 :: ساعت 1:13 عصر )
»» مزد صبر بر امتحانات الهى‏

گذرگاهى خطرناک‏تر و در عین حال لطیف‏تر از گذرگاه امتحان و ابتلا نیست، انسان براى دست یافتن به قدرت‏هاى عالى معنوى امتحان مى ‏شود و چون در این‏ امتحان پیروز و سربلند شد براى ورود به عالم آخرت با سرمایه‏ اى سنگین و حالاتى ملکوتى و الهى آماده مى ‏گردد و به وقت ورود مورد استقبال ارواح طیبه صالحان قرار گرفته و برزخ او شعبه‏ اى از بهشت خدا خواهد بود.

چون قیامت گردد براى شرکت در عالى ‏ترین مسابقه که هدفش جنات الهى است وارد مى ‏شود و در آنجا مورد استقبال ملائکه رحمت و خشنودى خداى مهربان قرار مى‏ گیرد و در وقت ورود به بهشت مخاطب به این خطاب عاشقانه مى ‏گردد:

[وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ‏].

نگهبانانش به آنان گویند: سلام بر شما، پاکیزه و نیکو شدید، پس وارد آن شوید که [در آن‏] جاودانه‏ اید.

آرى، بهشت و نعمت جاوید آن و تهنیت خزنه بهشت، مزد آن صبر و حوصله و برخورد صحیحى است که به ابتلائات و آزمایش‏هاى الهى داشتند.

[وَ الْمَلائِکَةُ یَدْخُلُونَ عَلَیْهِمْ مِنْ کُلِّ بابٍ* سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ].

و فرشتگان از هر درى بر آنان درآیند.* [و به آنان گویند:] سلام بر شما به پاس استقامت و صبرتان [در برابر عبادت، معصیت و مصیبت‏] پس نیکوست فرجام این سراى.

مسئله حتمیت امتحان و ابتلا باید به طور دائم به وسیله پدران و مادران متعهد و معلمان دلسوز و به خصوص خطیبان و واعظان و ناصحان و پنددهندگان به‏ فرزندان و جوانان و مردم گوشزد شود و به تمام عباد خدا براى برخورد صحیح با آزمایش‏هاى الهى و ابتلائات ربانى آمادگى داده شود.

رها گذاردن فرزندان و شاگردان کلاس و مردم از تعلیم این حقیقت دور از انصاف و مخالف با قواعد الهى است.

آنان که در این زمینه آمادگى لازم را ندارند، در برخورد به کم‏ترین حادثه، محکوم حادثه مى ‏گردند و نیروهاى الهى آنان در مدار برنامه‏ هاى ابلیسى و شیطانى قرار مى ‏گیرد، امتحان گذرگاه لطیف و در عین حال گذرگاه و عقبه بسیار پرخطرى است.

تا درین زندان فانى زندگانى باشدت‏

 

کنج عزلت گیر تا گنج معانى باشدت‏

این جهان را ترک کن تا چون گذشتى زین جهان‏

 

این جهانت گر نباشد آن جهانى باشدت‏

کام و ناکام این زمان در کام خود درهم شکن‏

 

تا بکام خویش فردا کامرانى باشدت‏

روزکى چندى چو مردان صبر کن در رنج و غم‏

 

تا که بعد از رنج گنج شایگانى باشدت‏

روى خود را زعفرانى کن به بیدارى شب‏

 

تا به روز حشر روى ارغوانى باشدت‏

گر بمیرى در میان زندگى عطاروار

 

چون درآید مرگ عین زندگانى باشدت



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/3/19 :: ساعت 8:31 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 285
>> بازدید دیروز: 846
>> مجموع بازدیدها: 1360176
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب