وقتی که چهره ی همه بی عار است
آئینه هم مشابه دیوار است
دیگر چه اعتماد به سبزی ها
وقتی درختِ مزرعه هم ، « دار» است
دهقان به خوابِ پنبه فرو رفته است
حتماً مترسک است که بیدار است
پس کاج را کجاست رگ غیرت ؟
اینجا گیاه هرزه ، علمدار است
دیگر چه انتخاب کند گلّه ؟
هر چه سگ است در دِهِ ما ، هار است
شاعر نگاه کرد به چوپان، گفت :
این گرگ ور پریده چه خونخوار است
وقتش رسیده است علی (ع) باشی
در این زمین ، معاویه بسیار است
یاعلی
آئینه از نگاه که آزار دیده است؟
این شهر پاک ، حمله ی تا تار دیده است
از من مخواه گفتن تصویر روشنی
هر چیز دیده آینه ام تار دیده است
ناخن به جیوه میکشد و جیغ میزند
از بسکه چهرهای گنهکار دیده است
یکروز از کنار درختی عبور کرد
ترسید و گفت: هیکل یک دار دیده است
خورشید را که دید به "العفو" سرگذاشت
انگار کن جهنم دوار دیده است
"کفتار "را به صورت گفتار خواند و گفت:
گفتار را شبیه به کفتار دیده است
حتی نماز را به کراهت اقامه کرد
جای چمن همیشه نمکزار دیده است
تسبیح را که دید اعوذ برب گفت
میگفت مهره ی کمر مار دیده است
بس که به نام عشق سر کار مانده بود
هر عاشفی که دیده سر کار دیده است
باید به باز سازی آئینه فکر کرد
این شهر پاک حمله ی تاتار دیده است
یاعلی
گناه می چکد از سقفِ اعتقادِ گِلینم
میان این همه سنگ بنا خراب ترینم
سوار ناقه ی معراجم و عروج ندارم
به گِل نشسته تقلای پای آهِ حزینم
تنیده پیچکِ عصیان به دور ساقه ی زردم
نشسته آفتِ تردید، روی برگ یقینم
نه آسمانِ بزرگی نه یک ستاره ی روشن
نه هیچ دستِ بلندی که خوب ماه بچینم
به شکلِ ظاهری ام هیچ اعتماد نشاید
دچار زلزله ای سخت گشته کوهِ یقینم
یا علی
پایم که وصله می زنم این راه پاره را
من چند بار تجربه کردم دوباره را
هر که پیاده بود از اینجا عبور کرد
چشمم ندید گرد عزیز سواره را
عیب از لباسهای منا جات ما نبود
باید عوض کنیم تنِ بی قواره را
از عقل ، این ضریح ندیدم کرامتی
بی خود مرید بوده ام این هیچکاره را
عقلم به هیچ جای دگر قد نمی دهد
امشب بریده ام نفسِ استخاره را
لبریزِگناه
من از خجالت گرم گناه لبریزم
من از تغافلِ عفو اله لبریزم
بجز شکست ندارد نتیجه کردارم
تلاشِ جاهلم از اشتباه لبریزم
بجز ندامت از این سینه برنمی خیزد
غبار آینه هستم از آه لبریزم
کسی که همسفرم شد به دردِسر افتاد
مسیر غفلتم از کوره راه لبریزم
نگاهِ منتظرم از امید سرشارم
امیدِسرشارم از نگاه لبریزم
نوشته اند مرا سرنوشتِ یوسف شهر
زِ نابرادری و گرگ و چاه لبریزم
استفاده از آب میوههای تازه طبیعی به خصوص برای کودکان بسیار مفیدتر از آب میوههای آماده میباشند.
امروزه با ترویج نادرست مواد غذایی مخصوصاً نوشیدنیهایی که ترکیبات نامشخص و غیرمجاز شیمیایی و مصنوعی دارند میتوان گفت که جوانان امروز از سلامت کاملی برخوردار نیستند. به عنوان مثال انواع نوشابهها، نوشابههای انرژیزا، آب میوههای آماده، پودر شربتها هیچ کدام از منابع مغذی ویتامینها برخوردار نیستند و میتوانید با استفاده از آب میوههای طبیعی تازه و شیر جایگزین خوبی برای تأمین نیازهای بدن پیدا کنید.
تغذیه مناسب شامل مواد انرژیزا مانند کربوهیدراتها و چربیها به مقدار مناسب و میوهجات که نیاز بدن را به انرژی تأمین میکنند بنابراین نیازی به دریافت انرژی بیشتر توسط این گونه نوشیدنیهای مصنوعی نظیر آب میوههای آماده که امروزه در طعمهای مختلف و در بستهبندیهای گوناگون با ترکیباتی نظیر آب و شکر و اسانس و موادنگهدارنده شیمیایی عرضه میشود نمیباشد.
به طور کلی آب میوههای طبیعی تازه معمولاً دارای مواد مغذی مانند کلسیم، آهن، ویتامینهای A، C، B۱ و پروتئین میباشد که برای رشد و نمو و انجام فعالیتهای ضروری بدن لازم هستند.
استفاده از آب میوههای تازه طبیعی به خصوص برای کودکان بسیار مفیدتر از آب میوههای آماده میباشند زیرا به جرأت میتوان گفت که همه آنها از ترکیباتی نظیر آب و قند تهیه میشوند به طوری که یک بسته آب میوه آماده حاوی تقریباً ۲۲۸ کالری و یک بطری نوشابه ۱۵۹ کالری انرژی است درحالی که فقط نصف لیوان آب سیب حاوی ۶۰ کالری انرژی میباشد بنابراین آب میوههای آماده علاوه بر این که فاقد بسیاری از فواید میوههای کامل میباشند دارای کالری زیاد بوده و باعث بروز چاقی در افراد میشوند.
علاوه بر آب میوه فرآوردههای دیگری نیز به نام پوره یا نکتار وجود دارد که گاهی نکتار با آب میوه اشتباه میشوند. پوره در واقع قسمتهای گوشت خوش خوراک میوه است که پس از جدا شدن هسته، دم، پوست به صورت خمیر در میآید.
در تولید پوره معمولاً ابتدا میوه خرد و گرم میشود سپس از داخل فیلترهای توری عبور میکند و گوشت میوه به صورت خمیر یکنواختی درمیآید اما نکتار که امروزه هم بیشتر به همراه نام آب میوهجات بر روی بستهبندیهای مختلف نوشته میشوند یک نوشیدنی است که از اضافه کردن آب، شکر، اسانس و افزودنیهای دیگر همراه با مقداری پوره میوه به دست میآید که با آب میوههای طبیعی تفاوت دارد.
در حال حاضر آب میوههای آماده به صورت بستهبندی در بطریهای شیشهای یا فلزی، پلاستیکی و پاکتی و انواع پودری آن در پاکتهای آلومینیومی چند لایه در طعمها و نامهای مختلف در بازار به چشم میخورد.
این گونه آب میوهها با شرکتهای تولیدی متفاوت که روز به روز تعداد آنها افزوده میگردد از ترکیباتی نظیر آب، شکر، اسید سیتریک، ویتامین C به عنوان مکمل و نگهدارنده و رنگ و اسانس و مواد افزونی دیگر تولید میشوند در این میان اکثر والدینی که فرصت کافی برای تهیه آب میوههای تازه و طبیعی ندارند از آب میوههای آماده برای کودکان عزیز خود استفاده میکنند.
ولی تحقیقات نشان داده که این آب میوهها در بسیاری از موارد نه تنها فرق چندانی با نوشابههای معمولی ندارند بلکه ویژگیهای تغذیهای و ویتامینی یک آب میوه طبیعی را نداشته و به علت مقدار شکر بالایی به کار رفته در این گونه نوشیدنیها سلامت افراد را با بیماریهای نظیر چاقی، فشار خون، دیابت به خطر میاندازند.
براین اساس افراد چاق و بیماران دیابتی باید قبل از نوشیدن آب میوه به مواد تشکیلدهنده آن توجه نمایند و فقط از آب میوههایی که به طور طبیعی تهیه شدهاند استفاده کنند چرا که قند پنهان موجود در این گونه نوشیدنیها برای مبتلایان به دیابت بسیار خطرناک است.
هشدارهایی جهت ارزیابی نوشیدنیهای آماده توسط مصرفکننده:
▪ از مصرف نوشیدنیهایی که دارای بوی نامطبوع میباشند خودداری کنید.
▪ از خرید آب میوههای خارجی که فاقد برچسب فارسی میباشند خودداری کنید.
▪ به تاریخ تولید، انقضا و شماره پروانهای ساخت و علامت استاندارد و نیز ترکیبات مندرج روی بستهبندی توجه کنید. از خرید آب میوههای به صورت باز خودداری کنید، زیرا که هیچ گونه نظارتی روی این آب میوهها صورت نمیگیرد و در خاتمه توصیه میشود هیچ گاه از آب میوههای خانگی پرهیز نکنید چون از ارزش غذایی بیشتری برخوردار هستند و از تازگی و سلامت آن آگاهی دارید.
بسیاری از سالمندان وقتی احساس افسردگی میکنند، به تنهائی با این احساس دست و پنجه نرم میکنند.
ورود به دوران سالمندی امتیازات بسیاری با خود دارد؛ از قبیل خردمندی، صبوری و رضایت خاطر. اما همین دوران مسائل منفی هم به دنبال دارد، به ویژه آنکه با ضعیفتر شدن بدن، فرد قادر به انجام کارهایی که قبلاً انجام میداده، نخواهد بود. با این اوصاف شاید شیوع بیماری افسردگی در سالمندان تعجبآور نباشد.این مقاله بیماری افسردگی در سالمندان و راههای درمان و مواجهه مؤثر با آن را بررسی میکند.
این تصور که افسردگی بخش جداییناپذیر دوران سالمندی است، تصوری نادرست است، اما با وجود این، بسیاری از سالمندان نگرانیهای خود را بروز نمیدهند و وقتی احساس افسردگی به آنان دست میدهد، بهتنهایی با این احساس دست و پنجه نرم میکنند.
اگرچه راههای مؤثر برای درمان این بیماری وجود دارد اما به احتمال بسیار افراد سالمند خودکشی را تنها راه رهایی خود میدانند. اگر شما یا یکی از دوستان و بستگانتان دچار افسردگی شدهاید، هرچه زودتر از پزشک خود کمک بگیرید.
▪ بیولوژی افسردگی
افراد سالمند به احتمال بسیار حوادث یا عوامل محیطی را مسئول افسردگی خود میدانند، در حالی که مرگ همسر یا دوستان و یا یک بیماری مزمن همگی عوامل مهمی هستند که در افسردگی آنان نقش دارند، عوامل طبیعی بیولوژیک علت بروز افسردگی هستند.
مطالعه و بررسی تصویرهایی که از مغز گرفته شده نشان میدهد که در افسردگی، مدارهای مغز که مسئول تنظیم و کنترل حالات روحی، تفکر، خواب، اشتها و رفتار فرد هستند، بهخوبی از عهده انجام کامل این وظایف برنمیآیند. ترکیبات شیمیایی که سلولهای مغزی برای ایجاد ارتباط با یکدیگر استفاده میکنند از کنترل خارج میشوند و این امر هم در افراد سالمند و هم در جوانان یکسان اتفاق میافتد و همیشه هم امری است غیرطبیعی.
▪ الگوهای خاص در سالمندان
افسردگی علل خاصی دارد که الگوهای معینی را در افراد سالمند نشان میدهند. مثلاً بسیاری از افراد پس از بازنشستگی از کار دچار افسردگی میشوند؛ یعنی هنگامی که میکوشند تا خود را با وضعیت جدید و جریان عادی زندگی جدید خود وفق دهند، دچار افسردگی میشوند.
سپس این افسردگی در دهه بعد زندگی کمتر میشود تا اینکه در اواسط دهه ۷۰ عمر عواملی نظیر بیماریهای مزمن، مرگ مکرر همسالان و دوستان و محدودیتهای حرکتی عامل افسردگی آنان میشود.نحوه بروز علائم افسردگی در سالمندان و جوانان متفاوت است.
اضطراب و کند شدن جریان تفکر و فعالیت در سالمندان شایع است.علاوه بر این، سالمندان تمایل به داشتن علائم بیماریهای جسمانی دارند، اگرچه پاسخ به این موضوع که این علائم، افسردگی هستند یا فقط بخشی از علائم بیماریهایی هستند که با بالا رفتن سن بروز میکنند، مشکل است.
سالمندان علاوه بر ابتلا به ضعفهای جسمی، احتمالاً بیشتر گرفتار بیماریهای سردرد، تپش قلب، کاهش میل جنسی، دردهای شکمی، دردهای کمری، تنفس کوتاه و یبوست میشوند، بیماریهای خیالی و توهمات نیز بسیار شایع است.همچنین اختلالات ذهنی در بیماران افسرده در سنین ۱۸ – ۸۸ سالگی رخ میدهد، اما جوانان از قوای ذهنی بیشتری برخوردارند و لذا این مسائل در سالمندان بیشتر دیده میشود. اما مهم، تفاوت قائل شدن میان تاثیرات افسردگی و بیماریهایی نظیر آلزایمر است.
▪ بیماری و افسردگی
چندین بیماری وجود دارد که موجب افسردگی سالمندان میشوند، از جمله مشکلات قلبی، کمکاری تیروئید، کمبود ویتامین ۱۲B، اسیدفولیک و بیماری سرطان.بسیاری از داروها نیز موجب شروع یا تشدید افسردگی میشوند، مانند بتابلوکرها، اما داروهایی که در درمان فشار خون استفاده میشوند مانند دیگوکسین و استروئیدها و داروهای مسکن نیز موجب حادتر شدن یا شروع افسردگی میشوند.افسردگی غالباً پس از سکته پیش میآید و درمان آن میتواند در بهبودبخشی به تواناییهای طبیعی بیمار نقش کلیدی داشته باشد.
▪ درمان مؤثر
داروهای ضدافسردگی میتوانند در بازگرداندن تعادل به هدایتکنندههای عصبی مفید باشند. حمایتهای اجتماعی و رواندرمانی نیز در رفع بسیاری از عوامل افسردگی مؤثر هستند.
مطالعات نشان میدهند که ۸۰ درصد افراد مبتلا به افسردگی اگر تحت درمان مناسب دارویی و رواندرمانی و دیگر اقدامات درمانی قرار گیرند، بهبود مییابند.اما این بهبودی در سالمندان دیرتر از جوانان حاصل میشود و بهطور متوسط ۱۲ هفته برای رسیدن به بهبود نسبی زمان لازم است و لذا باید صبور بود. تحقیقات نشان میدهند که استفاده همزمان از رواندرمانی و دارو درمانی در پیشگیری از بازگشت افسردگی بسیار مؤثر است.
اگر فقط فارغالتحصیل بعضی رشتههای فنی مهندسی باشید، آنوقت میتوانید بدون هیچ زحمتی و تنها با اجاره دادن مدرکتان، چند میلیونی به جیب بزنید!
همیشه هر حکم یا قانونی، استثناهایی هم دارد و ملت میگردند ببینند چطور میشود قضیه را پیچاند؛ چطور میشود نقضش کرد. مثلا همیشه گفتهاند مدرکت را بگذار در کوزه آبش را بخور.
این جمله قصار، حکایت از این نکته اساسی دارد که چیزی که به وفور در این مملکت یافت میشود، فارغالتحصیل بیکار است و شما هم دلت را به مدرک لیسانست خوش نکن عزیز! یعنی اینکه با این مدرک دو زار هم کف دستت نمیگذارند.
اما همین قضیه هم استثنا دارد؛ اگر فقط فارغالتحصیل بعضی رشتههای فنی مهندسی باشید، آن وقت میتوانید بدون هیچ زحمتی و تنها با اجاره دادن مدرکتان، چند میلیونی به جیب بزنید! این گزارش درباره یکی از عجیبترین راههای گرفتن کره از آب مدرکهای سابقا بیبخار دانشگاهی است.
کافی است فارغالتحصیل یکی از رشتههای مکانیک، برق، زمینشناسی و خصوصا فارغالتحصیل رشته عمران باشید تا با یک تلفن ناقابل و قدمرنجهای کوچک به یکی از هزاران شرکت پیمانکاری، در کمال عزت و احترام به استخدام شرکت مذکور دربیایید!
تعجب هم دارد! بالاخره در روزگار قحطی کار، اینکه بدون عجز و التماس و پارتیبازی و در به دری و به راحتی آب خوردن به استخدام یک شرکت عمرانی در بیایی و اسمت را به عنوان یکی از مهندسین شرکت ثبت کنند بیشتر شبیه یک لطیفه یا خواب است. اما در این گزارش، نه قرار است برای شما جوک تعریف کنیم و نه خوابتان را تعبیر!
تلفنتان را بردارید و قسمت استخدام یکی از نیازمندیهای روزنامهها را جلویتان باز کنید تا ببینید چه گوهری را گذاشتهاید روی تاقچه خاک بخورد. «دعوت از مهندسین عمران، مکانیک، برق و... جهت رتبهبندی شرکت، با بهترین شرایط»، «مهندس عمران یک میلیون و دویست هزار تومان» بشتابید!
اگر فارغالتحصیل زمینشناسی باشید، میتوانید بین 300 تا 500 هزار تومان روی مدرکتان حساب کنید. مهندس برق بین 200 تا 400 و مکانیک بین 500 تا 700 هزار تومان. مهندسین عمران هم از 800 هزار تا یک میلیون و 200 هزار تومان را نقدا جزو داراییهای خود حساب کنند. این حداقلهای ماجراست و البته برای کسانی که 3 سال سابقه کار و بیمه هم داشته باشند. بدون بیمه و سابقه، این مقادیر کمتر میشود!
« اگر شرکتهای پیمانکاری مثلا میخواهند قراردادی بالای 400 میلیون تومان ببندند. برای این کار نیاز به رتبه دارند. در چنین وضعیتی اگر خودمان مهندس داشته باشیم که هیچ وگر نه با دوستانی مثل شما قرارداد میبندیم و شما به صورت صوری میشوید جزو مهندسین شرکت ما. مدرکتان را در اختیار ما قرار میدهید و ما هم با شما قراردادی میبندیم و برحسب مدرک تحصیلیتان، مبلغ موردنظر را تقدیمتان میکنیم. مدت قراردادها در تهران یک ساله است و طی این مدت نمیتوانید جای دیگری از مدرکتان استفاده کنید. انشاءالله پس از اتمام قراردادتان با شرکت ما، میتوانید بروید با شرکتهای دیگر هم قرارداد ببندید!»
اینها توضیحات منشی مودب یکی از شرکتهای پیمانکاری است.
خانم منشی در کمال احترام و خونسردی توضیحات مفصلتری درخصوص این «معامله پرسود دو طرفه» میدهد و بعد هم مدارک مورد نیاز را ردیف میکند؛ «اصل مدرک، کپی آن، کپی شناسنامه، سوابق بیمهای و کارت ملی».
و البته یک توضیح ضروری: «سابقه بیمه هم نداشته باشی مشکلی نیست. فایل مربوط به مهندسین بیسابقهمان هم باز است. شما تشریف بیاورید اینجا. توضیحات بیشتر را خدمتتان عرض میکنم».
بد نیست آدم قبل از مراجعه به این شرکتها مظنه بازار را در بیاورد. اختلاف قیمتها مشکوک میزند و به نظر میرسد میشود پول بیشتری هم به جیب زد. کافی است بفهمند توی باغ نیستی. مدرکت را بزخر میکنند میرود پی کارش!
- مدرک شما را 300 هزار تومان میخریم.
- اختیار دارید! الان با جای دیگری تماس گرفته بودم. میگفتند برای مهندسی مکانیک 700-750 هزار تومان میدهند.
وقتی خانم منشی میبیند رنج بازار دستت است دیالوگش را عوض میکند: «چند لحظه گوشی» و بعد تلفن را حواله میکند به «آقای مهندس». «عذر میخواهم، گویا اشتباهی پیش آمده، ما برای مدرک شما 800 هزار تومان پرداخت میکنیم. خانم منشی فکر کرده بودند سابقه کار ندارید...»
بازار اجاره مدرکها آن قدر پرمایه (فقط از لحاظ مادی البته) است که هر مهندسی را وسوسه میکند.
آخرین اطلاعات حاکی از این است که راههایی هم وجود دارد که دارندگان مدارک تحصیلی مذکور بتوانند همزمان با 2 شرکت پیمانکاری وارد معامله شوند؛ یک شرکت در تهران، یک شرکت هم در شهرستان: «ما مدرک شما را به مدت یک سال در اختیار میگیریم. البته کپی برابر با اصل مدرکتان را. وقتی مدرکتان را گرفتیم و رتبهمان را به دست آوردیم ظرف 3-2 ماه قراردادهایمان را میبندیم.
اما به هر حال تا یک سال نمیتوانید در تهران از مدرکتان استفاده کنید. ولی در همین مدت، میتوانید بروید با یک شرکت پیمانکاری در شهرستان هم قرارداد ببندید و مدرکتان را هم در اختیار آنها بگذارید».
حالش را بردید؟ قیمت شهرستانها هم قیمتهای بدی نیست. فقط در شهرهای کوچک که کلا بازار این شرکتها رونق چندانی ندارد، قیمتها پایین میآید. در شهرهایی مثل اهواز و شهرکرد که بازارشان در حد تهران داغ است، قیمتها بالای 600-500 هزار تومان است و در شهرهایی مثل ارومیه و زنجان اجاره مدرکها میآید زیر 450 هزار تومان.
در هر صورت، با یک حساب سرانگشتی، دارندگان مدارک کارشناسی مکانیک یا عمران، با اجاره همزمان مدرکشان در تهران و شهرستان، میتوانند روی درآمد ماهانه 150 تا 200 هزار تومان حساب کنند! یک میلیون و 200 هزار تومان در تهران و حدود 600 هزار تومان در شهرستان. سرجمع میافتد سالانه یک میلیون و 800 هزار تومان در سال. به عبارتی، ماهیانه 180 هزار تومان درآمد خالص بیزحمت هلو برو تو گلو.
دوست من مهدی در آخرین مطلب خود در کتابچه پاسخی به ارزیابی من از سخنان او در باب معرفت غربی و معرفت مسلمانان و امتناع شناخت اسلام و قرآن از منظر اسلامیان کنونی نوشته است که من پیش از ادامه این بحث مایلم پرسش ها و تردیدهایی را در باب ادعاهای او طرح کنم.
می گوید: "کفر و ایمان پرسشی الاهیاتی است و من طرفدار نهادن اسلام و قرآن در چارچوب مطالعات زبانی و علوم انسانی مدرن هستم." می پرسم آیا منطقا از مطالعات زبانی و علوم انسانی مدرن می توان نتایج الاهیاتی گرفت یا نه؟ اگر نه مهدی چرا گرایش به آن دارد که نتایج الاهیاتی بگیرد و در همان چارچوب های زبانی مثلا باقی نمی ماند؟ اگر آری چرا می گوید الاهیات مساله او نیست؟
می گوید: "روشن است که با دریافتی مدرن از اسلام و قرآن نمیتوان به شیوه و معنای سنتی «ایمان» ورزید. معنای ایمان تغییر میکند." اولا این گزاره برای من "روشن" نیست و باید برای آن استدلال عرضه شود. دیگر آن که مهدی برای اندریافت کهنگی و نوشدن ایمان باید نخست به این پرسش بیندیشد که آیا ایمان محمد به دلیل تفاوت زمانی از ایمان ابراهیم جلوتر است و ایمان علامه طباطبایی به دلیل فاصله 1400 ساله از ایمان محمد ایمان تر است یا نه. آیا مقوله ایمان کهنه می شود؟ آیا در ایمان پیشرفت وجود دارد؟ اینها همه پیش از آن ادعا باید پاسخ روشن خود را گرفته باشند. و این پرسش ها پرسش های هولناکی است.
می گوید: "رویکردهای سنتی، دیگر، اعتبار و مشروعیت ندارند و قابل دفاع نیستند. پس ایمان سنتی هم قابل دفاع نیست." می پرسم بر اساس کدام استدلال سنت بی اعتبار شده است؟ و برای که بی اعتبار است؟ اگر سنت بی اعتبار است آیا اصل بر تجدد دائمی است؟ و اگر این اصل است بستر تجدد کجا است؟ اگر همه چیز تجدد بیابد اصولا تفاهم ممکن است؟ آیا مثلا می توان زبان را بر تجدد دائم بنیان کرد؟ و اگر نمی توان و حدی از کلیشه و سنت و سنگوارگی لازمه بقای زبان و تفاهم بر اساس آن است آن حد کجاست و رابطه تجدد و سنت چگونه است؟
می گوید: "خدای سنت هم قابل دفاع نیست. باید خدای تازهای را ایمان آورد، اگر از ایمان گریزی نباشد. ما همواره در تاریخ بلند بشر خدایان خود را ساختهایم. ما خدایانی را که در ذهن داشتهایم و آفریدهایم، پرستیدهایم. اکنون خدایان قدیم بتانی بیش نیستند. خدایان جدید یا در راهاند یا هرگز نخواهند رسید." می پرسم بین این خدایان جدید و خدایان قدیم چه نوع رابطه ای در کار است؟ آیا خدای جدید بکلی جدید است؟ اگر آری چگونه در کنار خدایان قدیم بازشناخته می شود؟ و اگر نه چه پیوندی میان کهنه و نو برقرار است؟
بعد به قلب نقد خود می رسد و می گوید: "مشکل عموم مسلمانان از نگاه من این جاست. مسأله اصلی معنای معرفت است. اگر مسلمانان نپذیرند که انقلابی معرفتی در جهان رخداده و یک منظومه معرفتی از میانرفته و منظومه معرفتی تازهای جایگزین آن شده، البته بحث درباره قرآنشناسی مدرن به جایی نخواهد رسید". من می پرسم پرسش بنیاد برافکن آن است که چه چیز تازه است؟ چه چیزهاست که عوض شده و کدام چیزهاست که عوض نشده است. اگر جای چیزهای عوض شده و ناشده را اشتباه بگیریم جز سقوط عقلی و منطقی در پیش نداریم. سخنی در تازه شدن جهان نیست. اما داستان ما در صد سال گذشته و بل صد و پنجاه سال گذشته این بوده که در پی اندریافت آنچه واقعا تازه است مدام بحران از پی بحران آفریده ایم و قوم خود را نه راهنمایی که رهزنی کرده ایم. همه هنر آن است که ارزیابی ما از تغییر جهان و انسان فاشگوی واقع ها و واقعه ها باشد. جز این سعی مان باطل خواهد بود.
من به هزاران هزار کتابی که مهدی می گوید در مقولات مورد اشاره او انتشار یافته کاری ندارم. ارجاع به این هزاران کتاب جای دو صفحه استدلال را نمی گیرد. من با مهدی بر سر این اختلافی ندارم که : "بپذیریم انقلابی در درک انسان از خود و جهان رخ داده است. این انقلاب نمیتواند هیچ پدیدهای را نادیده بگیرد." این سخن نه تازه است و نه اذعان به آن چیزی را تغییر می دهد. اما بسیار چیزها تغییر کرده است. راستش آن است که من کمتر دیده ام که کسی از روشنفکران ما در ماهیت اجتماعی و معرفتی این تغییرات اندیشیده باشد. اندیشه کردن غربیان به تغییر جهان به هیچ وجه وظیفه دشوار ما را سبک تر نمی کند. این راهی است که در آن ماحصل اندیشه غربی برای ما تنها حکم ماده خام را دارد. پخته خواری آفت بزرگ اندیشه است. ما خود کدام راه را به پای خود رفته ایم؟ من وزن خود و دیگران و مردم خود را تنها بر این پایه می سنجم نه بر پایه تکرار یا ترجمه اندیشه های غربیان.
بیش از این پیش نمی روم اما دریغ دارم از این پرسش آخر که ناپرسیده بماند. مهدی از "گستره عظیم پژوهش در فرهنگ شفاهی و حجم بیحد و مرز نوشتهها در این زمینه" می گوید و اینکه "جامعهشناسی، قومشناسی، نقد ادبی، زبانشناسی و نشانهشناسی مدرن در ارزیابی فرهنگ شفاهی و چگونهگی سازوکار عقل شفاهی تا کجاها رفته و چه راههایی را شکافته است". و از تاثیر این مجموعه بر شناخت سیره نبوی سخن می راند و مدعی می شود که "بررسی سیره نبوی به شیوه ابن هشام، از نظر عقلی دیگر ممتنع و نامعتبر و نامشروع است". من می پرسم مهدی به دانش گسترده غربیان چگونه می تواند استناد کند اگر از آن به اندازه ادعایی که می کند بهره نیاندوخته باشد؟ دانش غربی دانش اوست و تا زمانی که من آن را از خود نکرده باشم کی می توانم به آن استناد کنم به صرف اینکه در خارج از من وجود دارد؟ من اگر از متن آن گستره عظیم دانشی خبری نداشته باشم چگونه می توانم بگویم با این دانش جدید چه اتفاق های تازه در شناخت فرهنگ کهنه من می افتد؟ درک عظمت تولیدات در یک رشته علمی با استناد به کمیت آثار آن، غیر از توغل در آن آثار و رسیدن به حکم است و این البته زمان می برد و من باور ندارم که قائل به آن ادعا در همه رشته هایی که یاد کرده آنقدر توغل کرده باشد که بتواند چنان حکمی را بر اساس ماحصل همه آن دانش های چندگانه صادر کند. پس آیا می توان به آن حکم تکیه کرد؟ آیا هیچ راهی جز فروتنی و در حد دانش خویش ایستادن وجود دارد؟