بعثت، انقلابی بزرگ برضد جهل، گمراهى، فساد و تباهى و همچنین در بردارنده حکمت و تربیت است، در چنین روزی حضرت محمد(ص) از سوی خالق هستی به عنوان خاتم پیامبران انتخاب شد تا هدایت مردم را عهده دار شود .
سرآغاز تاریخ اسلام از روزى شروع مىشود که پیامبراسلام در خلوت محبوب، در دل غارى که در دامن کوهى در شمال مکه بود، صدایى شنید: «یا محمد اقرا» اى محمد! بخوان! (او شگفت زده) گفت: چه بخوانم؟ گفت: اى محمد! «اقرا باسم ربک الذى خلق، خلق الانسان من علق، اقرا و ربک الاکرم، الذى علم بالقلم، علم الانسان ما لم یعلم.» (علق/آیات5-1)
بخوان به نام پروردگارت که (جهان را) آفرید. همان که انسان را از خون بستهاى خلق کرد. بخوان که پروردگارت از همه بزرگوارتر است، همان که به وسیله قلم تعلیم نمود و به انسان آنچه را نمىدانست، یاد داد.
جبرئیل به حضرت محمد(ص) فرمود: «ارسلنى الله الیک لیتخذک رسولا» خداوند مرا به سوى تو فرستاده است، تا تو را پیامبر این امت قرار دهم.
حضرت محمد هرساله مدتى به کوه «حرا» مىرفت و به عبادت و راز و نیاز و تفکر مىپرداخت تا اینکه روزى فرشتهاى به او گفت: اى محمد! بخوان! محمد(ص) گفت: چه بخوانم؟ فرشته آیات آغازین سوره علق را بر وى قرائت کرد و پیامبر(ص) نیز آنها را خواند.
نخستین آیات
هماهنگى آغاز بعثت با نازل شدن نخستین آیات قرآن کریم، باعث شده است تا مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث به بررسى و تعیین نخستین آیات نازل شده برپیامبر(ص) بپردازند. دیدگاههایى در این باره وجود دارد که مهمترین آنها عبارتند از: پنج آیه نخست سوره علق، سوره فاتحة الکتاب و سوره مدثر.
دیدگاه نخست پرطرفدارترین دیدگاه در میان مورخان، مفسران و دانشمندان علوم قرآنى و حدیث مى باشد. از میان مورخان مسعودى، ابنهشام، ابناثیر، طبرى و یعقوبى در کتابهاى خود و از میان مفسران شیعه، صاحبان تفاسیر: تبیان، مجمع البیان، المیزان، نمونه و از میان مفسران اهلسنت صاحبان تفاسیر: طبرى (که حدود یازده روایت در این باره ذکر مىکند.) ، درالمنثور، انوارالتنزیل و اسرارالتاویل (معروف به تفسیر بیضاوى) و تفسیرالقرآن العظیم جزو طرفداران این نظریه هستند.
براساس روایات رسیده از امامان معصوم آیات آغازین سوره علق را نخستین آیات نازل شده در غار حرا مىدانند.
امام صادق مىفرماید: «اول ما نزل على رسول الله صلى الله علیه و آله بسم الله الرحمن الرحیم، اقرا باسم ربک...» نخستین آیاتی که بر رسول خدا صلى الله علیه و آله نازل شد، «...اقرا باسم ربک...» بود.
امام هادى نیز فرمود: جبرئیل به محمد صلى الله علیه و آله گفت: «اقرا قال: و ما اقرا قال: اقرا باسم ربک الذى خلق.»
طبرى از علماى اهل سنت در تفسیر خود، 11 روایت و سیوطى15 روایت نقل مىکند، مبنى براینکه در آغاز بعثت نخستین آیات سوره علق بر پیامبر نازل شده است.
بعثت و منت
در نفس انسان نیازها و غرایزمختلفنى قرار داده شده که همگى طالب ارضا و هدایت صحیح هستند. خداوند متعال براى هدایت انسان بهترین ابزار را در اختیار او قرار داده و امکانات متعددى به او عطا کرده است، تا هم بتواند نیروى خود را صرف ارضاى نفسانیات کند و هم با امکانات و نیروى داده شده، بر خواهشهاى نفسانی غلبه و کششهاى درونى را تحت نظم و ضابطه در آورد.
در این مسیر دو راهنما نیز در اختیار او قرار داده تا حق را از باطل و سره را از ناسره متمایز کند. یکى در درون انسان که عقل است و دیگرى پیامبران الهى که این راهنما از طریق وحى براى انسان فرستاده مىشود تا تمام رفتارها را به انسان بیاموزد و حدود و مقررات آن را نیز روشن نماید، چون عقل داراى خطا و نقصان است. برترین هادى آن است که داراى مقام عصمت و مرتبط با وحى باشد، تنها راه آن بعثت است. پس بعثت بزرگترین نعمت خداوند بربشراست و جا دارد که خداوند براین نعمت منت گذارد و این احسان و نیکویى را به رخ آنان بکشد .
چنان که مىفرماید: «لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین» (آل عمران/ 164)
خداوند برمؤمنان منت نهاد (نعمت بزرگى بخشید)، هنگامى که درمیان آنها پیامبرى از خودشان برانگیخت که آیات او را برآنها بخواند و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد و البته پیش از آن در گمراهى آشکار بودند.
کتاب خدا که در مدت بیست و سه سال به تدریج به پیامبر اسلام نازل شد از ابتداى نزول تا پایان نزول ، همه ى مردم و بویژه پیامبر بزرگوار را به اجراى حسنات اخلاقى دعوت کرد .
قرآن مجید امنیت و اعتبار و قیمت و ارزش انسان را پس از ایمان در گرو حسنات اخلاقى سپس کارهاى پسندیده دانست .
قرآن در ضمن توصیه هایش به پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) او را به سه حقیقت اخلاقى فرمان داد :
( خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ ) (1)
عفو و گذشت را فرا گیر و به همه ى کارهاى نیک و پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب .
در توضیح آیه شریفه باید گفت : خداى مهربان به پیامبر توصیه مى کند بى ادبى دیگران و بدى ها و آزارشان را نسبت به خود ندیده بگیر و در رفتارت با آنان سخت گیرى مکن و با آنان در حال مدارا باش و عذرشان را قبول کن و از آنان چیزى بیش از آنچه قدرت دارند مخواه .
پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) این توصیه را در تمام طول زندگیش به کار گرفت ، از بى ادبى مردمان گذشت کرد و بدى هاى آنان را به شخص خودش عفو فرمود و در هیچ شرایطى مدارا را از دست نداد و از احدى نسبت به خود انتقام نگرفت .
تفسیر منهج الصادقین از حضرت صادق (علیه السلام) در ذیل این آیه روایت مى کند :
خداى متعال پیامبرش را به این آیه به مکارم اخلاق امر فرمود و در قرآن آیه اى نیست که جامع تر از این آیه بر مکارم اخلاق باشد(2) .
در روایتى آمده است : روزى که این آیه نازل شد پیامبر به امین وحى گفت : این آیه چه مى گوید ؟ گفت : نمى دانم مگر این که بپرسم . به مقام قرب توجه کرد ، سپس گفت : اى پیامبر !
إنّ ربّکَ یَأمُرک أن تَصِل مَن قَطَعَک وَتُعطِى مَن حَرَمَک وَتَعفُو عَمن ظَلَمَک(3) ;
پروردگارت به تو فرمان مى دهد که صله ى رحم کنى با کسى که با تو قطع رحم کرده و عطا کنى به کسى که تو را از عطایش محروم نموده و گذشت کنى از کسى که بر تو ستم ورزیده است .
خذ العفو
عفو و گذشت اخلاق نیک و پسندیده ى خداست و بر بندگان است که براى راحت خود و راحت دیگران این خُلق پسندیده را از مولاى خود پروردگار مهربان فرا گیرند و در هر موقعیتى به کار بندند .
در بعضى از احادیث قدسیه آمده که خداى متعال مى فرماید :
نَادَیتُمونِى فَلَبَّیتکُم ، سَأَلتُمُونِى فَاَعطَیتُکُم ، بَارَزتُمونى فَأمهَلتُکُم ، تَرَکتُمونِى فَرَعیتُکُم ، عَصَیتُمُونِى فَستَرتُکُم ، فَإن رَجعْتُم إلى قِبلْتُکُم وَإن أدبرتُم عَنّى انتَظرتُکُم(4) .
مرا خواندید شما را اجابت کردم ، از من خواستید به شما عطا نمودم ، با من به جنگ و مخالفت برخاستید شما را مهلت دادم ، مرا واگذاشتید شما را رعایت کردم ، مرا معصیت کردید بر شما پوشاندم ، اگر به من باز گردید شما را مى پذیرم و اگر از من روى بگردانید به انتظار شما خواهم بود .
در حدیثى آمده است :
إذا تَابَ الشیخ یقولُ الله عزّ وجلّ : الآن ! إذا ذَهَبت قُوّتُک وَتُقطّعَت شَهوَتُک ؟ بَلى أنا أرحَم الرّاحِمین ، بَلى أنا أرحَم الرّاحمین(5) .
هنگامى که پیرمرد توبه کند خداى عزّ و جلّ مى فرماید : اکنون که قدرتت از دست رفته و میل و شهوتت قطع شده توبه مى کنى ؟ توبه کن که من مهربانترین مهربانانم ، آرى من مهربانترین مهربانانم .
راستى براى مردم چه زندگى خوشى و چه امنیت و راحتى و چه اعتبار و اعتمادى ظهور مى کند اگر همه متخلق به اخلاق حق شوند !!
از پیامبر اسلام (صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده است :
المُؤمِنُ یَأخُذ مِن اللهِ خُلقاً حَسناً(6) .
مؤمن از خدا اخلاق نیکو فرا مى گیرد .
وأْمُرْ بالعرف
سپس آیه ى شریفه به پیامبر توصیه مى کند : مردم را به همه ى کارهاى نیک و پسندیده و آنچه را عقل سالم و خرد ناب ، شایسته مى داند فرمان ده .
وأعرض عن الجاهلین
در مرحله ى بعد مى گوید : از نادانان روى بگردان و با آنان وارد ستیز و مجادله مشو .
نادانان به خاطر سفاهت و پوکى و پستى و کم ظرفیتى ، هنگامى که با بزرگان و اهل شخصیت و دعوت کنندگان به حق روبرو مى شوند ، سخن زشت مى گویند ، تهمت مى زنند ، سنگ اندازى در راه خدا مى کنند ، دهن کجى مى نمایند ، حق را به مسخره مى گیرند ; قرآن به پیامبر مى فرماید در برخورد با اینان هم چون خود آنان وارد مبارزه با آنان مشو ، بلکه بردبارى و حوصله به خرج ده و شکیبایى پیشه کن و سخن و کارشان را نادیده بگیر و با متانت و وقار از آنان اعراض کن که این گونه رفتار و منش هم در حفظ شخصیت تو مؤثر است و هم زمینه اى براى فرو نشاندن آتش خشم و حسد و تعصب نادانان و بیدار ساختن آنان است .
-------------------------------------------------------------
1 . اعراف ( 7 ) : 199 . 2 ـ منهج الصادقین : 4 / 154 .
3 ـ عوالى اللآلى : 2 / 137 ، المسلک الرابع ، حدیث 378 ، ذیل آیه ى شریفه ى ( خُذ العَفوَ وَأْمُرْ بِالْعُرفِ ) .
4 ـ کشف الاسرار : 3 / 829 . 5 ـ کشف الاسرار : 3 / 830 .
6 ـ کشف الاسرار : 3 / 830 .
پیامبر اسلام بر قوم و قبیله خاصى مبعوث نشده بود تا پیام وی در محدوده آن قوم و قبیله محصور بماند، بلکه بر طبق آموزههاى قرآنى مأموریت داشت پیام خود را به عموم مردم فارغ از تمایزات قومى، نژادى و زبانى ابلاغ کند. از این رو در سال ششم هجرى و در راستاى رسالت جهانى خویش، با ارسال نامههایى به سران ممالک همجوار آن روزگار، گام مهمى در جهت سیاست خارجى برداشت.
پیامبر که در این زمان دغدغه خاطر چندانى از جانب یهودیان مدینه و شرارتهاى آنها نداشت و نیز به دلیل انعقاد معاهده صلح حدیبیه، از جانب مشرکان مکه احساس خطر جدى نمىکرد بر آن شد تا نامههایى را به سران کشورهاى همجوار ارسال نماید و آنها را به اسلام فراخواند.
پیامبر اکرم سه نامه به سران کشورهای مطرح آن روز نگاشت تا آنان را به اسلام دعوت کند . نجاشى حاکم حبشه ، خسرو پرویز شاهنشاه ایران و هرقل امپراتور روم شرقى .
* نخستین نامه، نامهاى است که از سوى پیامبر و توسط دحیة کلبى به هرقل امپراتور روم شرقى ارسال شد:
بسم الله الرحمن الرحیم
من محمد بن عبدالله و رسوله الى هرقل عظیم الروم سلام على من اتبع الهدى. اما بعد: فانى ادعوک بدعایة الاسلام، اسلم تسلم و اسلم یؤتک الله اجرک مرتین. فان تولیت فعلیک اثم الاریسین.
به نام خداوند بخشنده مهربان
از محمد بنده و فرستاده خدا به هرقل، بزرگ رومیان
کسى که پیرو راستى گردد گزند نمىبیند. اسلام بیاور تا سالم بمانى و اسلام بیاور تا خدا دوبار تو را پاداش دهد و اگر از پذیرش آن سر باز زدى، گناه رعایا (کشاورزان) بر گردن تو خواهد بود.
* دومین نامه مورد توجه طبرى که به انعکاس آن پرداخته است مکتوب پیامبر اسلام به نجاشى پادشاه حبشه است که عمر و بن ابى امیه ضمرى مأمور ابلاغ آن شده بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
من رسول الله الى النجاشى الاصحم ملک الحبشه .
سلم انت . فانى احمد الیک الله الملک القدوس السلام المومن المهیمن و اشهد ان عیسى بن مریم روح الله و کلمته القاها الى مریم البتول الطیبه الحصینه فحملت بعیسى فخلقه الله من روحه و نفخه کما خلق آدم بیده و نفخه . انى ادعوک الى الله وحده لاشریک له و الموالاة على طاعته و ان تتبعنى و تومن بالذى جاءنى، فانى رسول الله و بعثت الیک ابن عمى جعفر و نفرا معه من المسلمین . فذا جاءک فاقرهم، و دع التجبر. فانى ادعوک و جنودک الى الله، فقد بلغت و نصحت، فاقبلو نصحى . والسلام على من اتبع الهدى .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
از محمد پیامبر خدا به نجاشى اصحم پادشاه حبشه.
تو با ما در صلح هستى . من بر خداى ملک قدوس سلام مؤمن مهیمن درود مىگویم و شهادت مىدهم که عیسى پسر مریم روح خدا و کلمه اوست که وى را به مریم دوشیزه پاکیزه القا کرد و عیسى را بار گرفت و خدا عیسى را از روح خود آفرید، چنان که آدم را با دست و دمیدن روح خود در او آفرید. من تو را به خداى یگانه بىشریک و اطاعت از وى دعوت مىکنم که پیرو من شوى و به خدایى که مرا فرستاده ایمان بیاورى که من پیغمبر خدایم و پسر عمویم جعفر و جمعى از مسلمانان را به سوى تو فرستادهام و چون بیایند، آنها را بپذیر و از تکبر بر کنار باش که من تو را با سپاهت به سوى خدا مىخوانم. من پیام خدا را ابلاغ کردم و اندرز دادم . اندرز مرا بپذیر و درود بر آن که پیرو هدایت شد.
* مکتوب پیامبر به خسرو پرویز پادشاه ایران که توسط عبدالله بن حذافه سهمى به خسرو رسانده شد، سومین نامه اى است که طبرى آن را این گونه گزارش کرده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
من محمد رسول الله الى کسرى عظیم الفارس . سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لااله الا الله وحده لاشریک له و ان محمد عبده و رسوله. ادعوک بدعاء الله فانى رسول الله الى الناس کافة لانذر من کان حیا و یحق القول على الکافرین. فاسلم تسلم . فان ابیت فان اثم المجوس علیک .
به نام خداوند بخشنده و مهربان
از محمد فرستاده خدا به خسرو، بزرگ پارسیان. درود بر آن که پیرو هدایت شود و به خدا و پیغمبر وى ایمان آورد و شهادت دهد که خدایى جز خداى یکتا نیست. من پیامبر خدا به سوى همه کسانم تا زندگان را بیم دهم . اسلام بیاور تا سالم بمانى و اگر دریغ کنى گناه مجوسان به گردن تو است.
25 رجب المرجب سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) است، این امام بزرگوار اسلام راستینی را که به واسطه تعالیم و مجاهدتهای پدر وی جعفر بن محمد نظم و استحکام یافته بود، حفظ و تقویت و با وجود موانع بسیار در راستای انجام وظایف الهی، با نثار جان خویش پایداری و فداکاری کرد .
ابوالحسن موسی بن جعفر امام هفتم از ائمه اثنی عشر و نهمین معصوم از چهارده معصوم است ، وی در ابواء (محلی میان مکه و مدینه) در روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ق متولد شد .
به جهت کثرت زهد و عبادت معروف به "العبد الصالح" و به جهت علم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه به " کاظم " مشهور شد .
آن حضرت به کنیه های ابو ابراهیم و ابوعلی نیز معروف بوده است. مادر آن حضرت حمیده کنیزی از اهل مغرب یا اندلس ( اسپانیا) بوده است و نام پدر حمیده را صاعد مغربی (بربری) گفته اند . برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بوده اند.
امام موسی الکاظم هنوز کودک بود که فقهای مشهور مثل ابوحنیفه از او مسئله می پرسیدند و کسب علم می کردند بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق (ع) (148 قمری) در بیست سالگی به امامت رسید و 35 سال رهبری و ولایت شیعیان را برعهده داشت.
شخصیت اخلاقی امام
او در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بداندیشان را با عفو و احسان بی کران خویش تربیت می فرمود. شبها به طور ناشناس در کوچه های مدینه می گشت و به مستمندان کمک می کرد. مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسه ها می گذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت می کرد. صرار (کیسه ها) موسی بن جعفر در مدینه معروف بود. و اگر به کسی صره ای می رسید بی نیاز می گشت، معذلک در اطاقی که نماز می خواند جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزی نبود.
برخورد حاکمان سیاسی معاصر با امام
مهدی خلیفه عباسی امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابی که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهی کرد و وی را به مدینه بازگرداند ، می گویند که مهدی از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش قیام نکند . این روایت نشان می دهد که امام کاظم قیام را در آنزمان صلاح و شایسته نمی دانسته است و با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به "العبد الصالح" معروف بوده است، به قدری در نظر مردم مقامی والا و ارجمند داشته که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهری نیز می دانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت شده و مهدی به حبس او فرمان داده است.
زمخشری در "ربیع الابرار" آورده است که هارون فرزند مهدی در یکی از ملاقاتها به امام پیشنهاد کرد فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت وقتی اصرار زیاد کرد ، فرمود می پذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودی که تعیین می کنم به من واگذاری، هارون گفت حدود آن چیست؟ امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه (آفریقا) و حد چهارمش کناره دریای خزر است.
هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت : پس برای ما چه چیز باقی می ماند؟ امام فرمود : می دانستم اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهی کرد (یعنی خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است)، از آن روز هارون کمر به قتل موسی بن جعفر بست.
در سفر هارون به مدینه هنگام زیارت قبر رسول الله در حضور سران قریش و رؤسای قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت : السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا بن عم . و این را از روی فخر فروشی به دیگران گفت. امام کاظم حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا ابت (یعنی سلام برتو ای پدر من)، می گویند هارون دگرگون و خشم از چهره اش نمودار شد.
زندانی کردن امام و چگونگی شهادت
درباره حبس امام موسی به دست هارون الرشید شیخ مفید در ارشاد روایت می کند که علت گرفتاری و زندانی شدن امام، یحیی بن خالد بن برمک بوده است، زیرا هارون فرزند خود، امین را به یکی از مقربان خود به امام جعفربن محمد ابن اشعث که مدتی هم والی خراسان بوده است سپرده بود و یحیی بن خالد بیم آن داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفربن محمد را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیی و برمکیان از مقام خود بیفتند. جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت موسی و یحیی این معنی را به هارون اعلام می داشت.
سرانجام یحیی پسر برادر امام را به نام علی بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویی کند. گویند امام هنگام حرکت علی بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود. و اگر ناچار می خواهد برود از او سعایت نکند. علی قبول نکرد و نزد یحیی رفت و به وسیله او پیش هارون رفت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامی مال به او می دهند تا آنجا که ملکی را توانست به هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعی از اشراف به استقبال او رفتند. اما هارون در قبر حضرت رسول (ص) گفت یا رسول الله از تو پوزش می خواهم که موسی بن جعفر را به زندان افکنم زیرا او می خواهد امت تو را برهم زند و خونشان بریزد. آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون و او را پوشیده به بصره نزد والی آن عیسی بن جعفربن منصور بردند.
عیسی پس از مدتی نامه ای به هارون نوشت و گفت که موسی بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کاری ندارد یا کسی بفرست که او را تحویل بگیرد یا من او را آزاد خواهم کرد. هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتی از او خواست که امام را آزاری برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیی بن خالد برمکی سپرد.
چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخر الامر یحیی امام را به سندی بن شاهک سپرد و سندی آن حضرت را در زندان مسموم کرد و چون آن حضرت از سم وفات یافت، سندی جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببیند در بدن او اثر زخم یا خفگی نیست. بعد او را در باب التبن در موضعی به نام مقابر قریش دفن کردند. مدفن این امام بزرگوار کاظمین است .
سوم شعبان سالروز ولادت امام حسین(ع) وارث بی کرانگی نبوت محمدی است، او با برخورداری از خصلتهایی چون بزرگ منشی، فداکاری، جانبازی و خداخواهی، آئینه تمام نمای فضیلت های الهی است .
حضرت امام حسین(ع) به گواه تاریخ، نه تنها در قلوب شیعیان خود نفوذ کرد بلکه فرق غیر اسلامی نیز او را انسانی آزاد و آزاده شناخته و برای آن سرور آزادگان امتیازات خاصی را قائل هستند.
حضرت امام حسین در تمام کمالات و فضیلتها حتی در عبادت برترین انسان بود. چرا به آن حضرت کنیه ابیعبدالله داده شده است؟! آیا این کنیه از کنیههای متعارف است؟! ظاهراً در این کنیه ویژگی است و اشاره است به محور بودن آن حضرت در تمام کمالات.
ابوعبدالله یعنی پدر بنده خدا. پدر در خانواده نقش بزرگی دارد و باید الگو باشد. پدر مربی و مکمل است. پدر الگو و مصدر است. برای همه، حضرت امام حسین پدر بندگان خدایند و همه بندگان؛ یعنی عبادت کنندگان در رسیدن به کمالات باید از امام حسین درس بیاموزند.
زیارت امام حسین معادل حج و عمره است. در روایات بسیاری آمده است اگر روزی مشاهده شد که بیت الله الحرام از حجاج خالی است، در آن وقت از باب وجوب کفایی بر مسلمانها واجب است به زیارت خانه خدا بشتابند. اگرچه مستطیع نبوده باشند و یا حج واجب خود را رفته باشند.
حسین با پدر
شش سال از عمر امام حسین با پیامبر بزرگوار سپری شد و آنگاه که رسول خدا (ص) چشم از جهان فروبست و به لقای پروردگار شتافت ، مدت سی سال با پدر زیست . پدری که جز به انصاف حکم نکرد و جز به طهارت و بندگی نگذرانید، جز خدا ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت .
پدری که در زمان حکومت خود، لحظه ای او را آرام نگذاشتند، همچنان که به هنگام غصب خلافت او جز به آزارش برنخاستند. در تمام این مدت ، با دل و جان از اوامر پدر اطاعت می کرد و در چند سالی که حضرت علی متصدی خلافت ظاهری شد، امام حسین در راه پیشبرد اهداف اسلامی ، مانند یک سرباز فداکار همچون برادر بزرگوارش می کوشید و در جنگهای جمل، صفین و نهروان شرکت و به این ترتیب ، از پدر خود، امیرالمؤمنین و دین خدا حمایت کرد.
امام حسین با برادر
پس از شهادت حضرت علی، به فرموده رسول خدا و وصیت امیرالمؤمنین امامت و رهبری شیعیان به حسن بن علی، فرزند بزرگ امیرالمؤمنین، منتقل شد و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوای خود امام حسن گوش فرادارند. امام حسین که دست پرورده وحی محمدی و ولایت علوی بود، در این زمان بخوبی همراه و همکار و همفکر برادر بود.
وقتی بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ ، امام حسن مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید، امام حسین شریک رنجهای برادر بود و چون می دانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است ، با منطق تصمیم اتخاذ شده را پذیرفت .
امام حسین در زمان معاویه
چون امام حسن از دنیا رفت ، به گفته رسول خدا (ص ) و امیرالمؤمنین و وصیت حسن بن علی امامت و رهبری شیعیان به امام حسین منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبری جامعه گردید.
امام حسین می دید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام ، بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده ، سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامی و قوانین خداوند است و از این حکومت پوشالی مخرب ، به سختی رنج می برد، ولی نمی توانست دستی فراز آورد و قدرتی فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامی پایین کشد، چنانچه برادرش امام حسن نیز وضعی مشابه او داشت .
امام حسین می دانست اگر تصمیم خود را آشکار سازد و به سازندگی قدرت بپردازد، پیش از هر جنبش و حرکت مفیدی به قتل خواهد رسد ، ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پیشه ساخت که اگر برمی خاست ، پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد و از این کشته شدن هیچ نتیجه ای گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده بود، چون برادر زیست و علم مخالفتهای بزرگ نیفراخت ، جز آنکه گاهی محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد می گرفت و مردم را به آینده نزدیک امیدوار می ساخت که اقدام مؤثری خواهد نمود. و در تمام مدتی که معاویه از مردم برای ولایت عهدی یزید، بیعت می گرفت ، حسین به شدت با او مخالفت کرد و هرگز تن به بیعت یزید نداد ، ولیعهدی او را نپذیرفت و حتی گاهی سخنانی تند به معاویه گفت و یا نامه ای کوبنده برای او نوشت .
معاویه هم در بیعت گرفتن برای یزید، به او اصراری نکرد و امام همچنین بود و ماند تا معاویه درگذشت و قیام عاشورا واقع شد.
اخلاق و رفتار امام حسین
با نگاهی اجمالی به 56 سال زندگی سراسر خداخواهی و خداجویی حسین ، درمی یابیم که همواره وقت او به پاکدامنی ، بندگی و نشر رسالت احمدی و مفاهیم عمیقی والاتر از درک و دید ما گذشته است .
شخصیت حسین بن علی آنچنان بلند و دور از دسترس و باشکوه بود که وقتی با برادر خود امام مجتبی پیاده به کعبه می رفتند، همه بزرگان و شخصیتهای اسلامی به احترام آنها از مرکب پیاده شده ، همراه آنان راه می پیمودند.
احترامی که جامعه برای حسین قائل بود، بدان جهت بود که او با مردم زندگی می کرد ، از مردم و معاشرت با آنها کناره نمی گرفت ، با جان جامعه هماهنگ بود، همچون دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود و بالاتر از همه ، ایمان بی تزلزل او به خداوند، او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
مردی که وارث بی کرانگی نبوت محمدی است ، مردی که وارث عظمت عدل و مروت پدری چون حضرت علی است و وارث جلال و درخشندگی فضیلت مادری چون حضرت فاطمه (س ) است ، چگونه نمونه برتر و والای عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلتهای خدایی نباشد.
درود ما بر او باد که باید وی را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم . امام حسین و حکایت زیستن ، شهادت و لحن گفتار و ابعاد کردار وی نه تنها نمونه یک بزرگ مرد تاریخ را برای ما مجسم می سازد، بلکه او با همه خویشتن ، آئینه تمام نمای فضیلتها، بزرگ منشیها، فداکاریها، جان بازیها، خداخواهیها وخداجوییها است ، او به تنهایی می تواند جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن شود.
امام حسین و حکومت دینی
رهبران الهی و مردان آسمانی برای تشکیل حکومت دینی تا پای جان کوشیدند و برای نجات انسانها از ستم و تجاوز به نام قانون مقرراتی وضع کردند. بعد از شهادت علی(ع) با روی کار آمدن خاندان اموی، حکومت اسلامی به حکومت استبدادی مبدل شد و حاکمها به نام خلیفه اسلامی، دین اسلام را بازیچه قرار دادند.
امتیازهای طبقاتی به وجود آمد و دوستان و شیعیان حضرت علی از تمام حقوق اسلامی ـ اقتصادی و غیره محروم گشتند . شیعیان در بدترین وضع به سر میبردند و محبت به علی و خاندان رسالت جرم بزرگی بود که موجب محرومیت و شکنجه شیعیان میشد. معاویه و تمام حاکمان زورگوی بنی امیه جز سفاکی و خونریزی کار دیگری نداشتند و در یک کلمه اسلام از مسیر خود منحرف شده بود.
بعضیها گفته و یا میگویند: چرا امام حسین زندگی خود را به مخاطره انداخت و چرا با حکومت نساخت؟! مگر زندگی راحت چیست؟! زندگی آسوده از منظر رهبران آسمانی، یعنی ملت و جامعه آسایش داشته باشد و مردم از زندگی خود راضی بوده و آزاد باشد و ستم شکل نگیرد و تفاوت قومی و نژادی نباشد.
امام حسین هنگامی زندگی آسوده دارد که حقوق انسانها و پیروان مذاهب به حکم قوانین اسلام داده شود، نه اینه مردم از حقوق خود محروم باشند و در محیط خفقان زندگی کنند. نه اینکه دسته ای از خدا بی خبر در حال شوکت و عزت و در منتهای خوشی زندگی نموده اما توده مردم، حتی نان خالی هم نداشته باشند.
حسین(ع) فرزند کسی است که پیوسته به درماندگان کمک و برای نجات طبقات محروم و مظلوم با ستمگران مبارزه میکرد و شبانگاه غذای فقرا را به دوش میکشید و به خانههایشان میبرد و هرگز غذاهای رنگارنگ میل نمی کرد و میگفت: من چگونه لباس نو بپوشم و سیر بخوابم در حالی که برهنه یا گرسنه ای باشد.
امام حسین و اصلاحات
بزرگترین اهداف رهبران الهی، اصلاح امور انسانها و جوامع بشری بوده است و بر همین اساس بود که امام حسین بارها در طول مبارزات و قیام خود میفرمود: من برای امر به معروف و نهی از منکر قیام میکنم. من خانه و کاشانه ام را رها نکردم و تک و تنها در مقابل ظلم نایستادم، مگر برای آن که انسانها را ارشاد کنم و از بدبختی و انحراف نجاتشان دهم. من برای اصلاح امور مسلمانها خروج نمودم، نه برای به دست آوردن قدرت و مقام و نه برای ظلم و طغیان.
امام حسین و آزادی
حریت و آزادی به معنای واقعی کلمه اصلی است از اصول و رکنی است از ارکن بقای هر نظامی . آزادی یکی از بزرگترین اهداف پیامبران بود. آنان آمدند تا بشریت را ازخفقان نجات دهند و جوامع بشری را از چنگال اهریمنان و زورگویان رها سازند. واژه مقدس آزادی را جز استکبار جهانی، همه انسانها طالبند. آزادی را حتی حیوانات و موجودات زنده دوست دارند.
امام حسین نگاه عمیقی به جهان اسلام دارد و میبیند با روی کار آمدن بنی امیه و بازی کردن با دین اسلام و مقدسات عالم، دیگر چیزی از اسلام نمانده و احکام و قوانین آسمانی از مسیر خود منحرف گشته،. شیعیان که طرفداران راستین اسلام بودند از حقوق خود محرومند.
بدین سان فرزند بزرگ و رشید علی دیگر به خود اجازه نمیدهد که بنشیند و این منظره را تماشا کند. او فرزند علی است باید مقدمات قیام را فراهم کند و به طاغوت و طاغوتیان اعلام خطر نماید. امام حسین برای آزادی مردم محروم قیام و انقلاب مقدس را به وجود آورد.
امام حسین و غیرت دینی
غیرت واژها ی مقدس و بسیار پر محتواست، امام حسین حتی در آن لحظات آخر عمر خود در حالی که زخم شدید برداشته بود، هنگامی که میبیند لشکر کفر به خیمه ها و حرم زنان و کودکان حمله ور شدهاند و قصد اهانت به اهل بیت رسالت: دارند با حالت ضعف و ناتوانی صدا زد: ای پیروان ابی سفیان! اگر دین و مذهب ندارید و از روز محشر نمیهراسید پس لااقل بیائید آزاد و آزاده باشید من که هنوز زنده ام، نخواهم گذاشت شما به حرم اهل بیت و خیمههای زنان حمله کنید.
امام حسین و حقوق بشر
یکی از مسائلی که در ادیان آسمانی به ویژه در اسلام وجود داشته و مورد بحث و گفتگوی پیروان مذاهب بوده و می توان گفت از اصیل ترین قوانین الهی است مسئلهحقوق بشر است، انسانها هر عقیده و مسلکی که دارند و در هر زمان و مکانی که هستند و یا خواهند بود باید به حقوق فردی و اجتماعی فرهنگی و اقتصادی خود برسند.
چهارم شعبان، سالروز ولادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) است، بزرگ مردی که در فضل، کمال، فتوت، ایثار، عشق، شجاعت و رادمردی الگویی برجسته است .
حضرت ابوالفضل(ع) در اخلاص، استقامت و پایمردی نمونه است و در هر خصلت نیک و صفت ارزشمندی که کرامت یک انسان به آن بسته است، سرمشق است.
تاریخ روشن از کرامتهای عباس بن علی است و نام او با وفا، ادب، ایثار و جانبازی همراه است و گذشت این سالها، کمترین غباری بر سیمای فتوتی، که در رفتار آن حضرت جلوه گر شد، ننشانده است.
میلاد فرزند شجاعت
ولادت نخستین فرزند ام البنین، در روز چهارم شعبان سال 26 هجری در مدینه بود. تولد عباس، خانه علی و دل مولا را روشن و سرشار از امید ساخت، چون حضرت میدید در کربلایی که در پیش است، این فرزند، پرچمدار و جان نثار آن فرزندش خواهد بود وعباس علی، فدای حسین فاطمه خواهد گشت.
با تولد عباس، خانه علی آمیخته از غم و شادی شد ، شادی برای این مولود خجسته و غم و اشک برای آینده این فرزند و دستان او در کربلا .
عباس در خانه علی و در دامان مادر با ایمان و وفادار خود و در کنار حسن و حسین رشد کرد و از این دودمان پاک و عترت رسول، درسهای بزرگ انسانیت ، صداقت و اخلاق را فرا گرفت.
تربیت خاص امام علی(ع) بی شک، در شکل دادن به شخصیت فکری و روحی بارز و برجسته این نوجوان، سهم عمده ای داشت .
استعداد ذاتی و تربیت خانوادگی او سبب شد در کمالات اخلاقی و معنوی، پا به پای رشد جسمی و نیرومندی عضلانی، پیش برود و جوانی کامل، ممتاز و شایسته گردد. نه تنها در قامت رشید بود، بلکه در خرد، برتر و در جلوه های انسانی هم رشید بود. او میدانست که برای چه روز عظیمی ذخیره شده است تا در یاری حجت خدا جان نثاری کند، او برای عاشورا به دنیا آمده بود.
عباس، نجابت و شرافت خانوادگی داشت و از نفسهای پاک و عنایتهای ویژه علی(ع) و مادرش ام البنین برخوردار بود. ام البنین هم نجابت و معرفت و محبت به خاندان پیامبر را یکجا داشت و در ولا و دوستی آنان، مخلص و شیفته بود. از آن سو نزد اهل بیت هم وجهه و موقعیت ممتاز و مورد احترامی داشت. اینکه زینب کبری پس از عاشورا و بازگشت به مدینه به خانه او رفت و شهادت عباس و برادرانش را به این مادر داغدار تسلیت گفت و پیوسته به خانه او رفت و آمد می کرد و شریک غمهایش بود .
فصل جوانی
از روزی که عباس چشم به جهان گشوده بود امیرالمؤمنین ، امام حسن و امام حسین را در کنار خود دیده و از سایه مهر و عطوفت آنان و از چشمه دانش و فضیلتشان برخوردار و سیراب شده بود.
چهارده سال از عمر عباس در کنار علی گذشت، دورانی که علی(ع) با دشمنان درگیر بود. گفته اند عباس در برخی از آن جنگها شرکت داشت، در حالیکه نوجوانی در حدود دوازده ساله بود، رشید و پرشور و قهرمان که در همان سن و سال حریف قهرمانان و جنگاوران بود.
حضرت علی به او اجازه پیکار نمیداد، به امام حسن و امام حسین هم چندان میدان شجاعت نمایی نمی داد. اینان ذخیره های خدا برای روزهای آینده اسلام بودند و عباس میبایست جان ، توان و شجاعتش را برای کربلای حسین نگه دارد و علمدار سپاه سیدالشهدا باشد.
ایمان، بصیرت و وفای عباس آنچنان مشهور و زبانزد بود که امامان شیعه پیوسته از آن یاد می کردند و او را به عنوان یک انسان والا و الگو می ستودند.
افتخار بزرگ عباس بن علی این بود که در همه عمر، در خدمت امامت، ولایت و اهل بیت عصمت بود، به ویژه نسبت به اباعبدالله الحسین(ع) نقش حمایتی ویژه ای داشت و بازو و پشتوانه و تکیه گاه برادرش سیدالشهدا بود و نسبت به آن حضرت، همان جایگاه را داشت که حضرت امیر نسبت به پیامبر خدا داشت.
در آینه القاب
وقتی به القاب زیبای حضرت عباس می نگریم، آنها را همچون آینه ای می یابیم که هرکدام، جلوه ای از روح زیبا و فضائل حضرت را نشان میدهند. القاب حضرت عباس، برخی در زمان حیاتش هم شهرت یافته بود، برخی بعدها بر او گفته شد و هر کدام مدال افتخار و عنوان فضیلتی است جاودانه.
نام این فرزند رشید امیرالمؤمنین "عباس" بود، چون شیرآسا حمله می کرد و دلیر بود و در میدانهای نبرد، همچون شیری خشمگین بود که ترس در دل دشمن میریخت و فریادهای حماسی وی لرزه بر اندام حریفان میافکند.
کنیه اش "ابوالفضل" بود، پدر فضل؛ هم به این جهت که فضل، نام پسر او بود، هم به این جهت که در واقع نیز پدر فضیلت بود و فضل و نیکی، زاده او و مولود سرشت پاکش و پرورده دست کریمش بود.
ابوالقربه (پدر مشک ) ، سقا ، قمر بنی هاشم ، باب الحوائج ، رئیس عسکر الحسین (فرمانده سپاه حسین ) ، علمدار ، سپهدار ، عبد صالح ، صحب لواء و طیار از جمله القاب آن حضرت است .
مظهر شجاعت و وفا
نه شجاعت دور از وفاداری ارزشمند است، نه از وفای بدون شجاعت کاری ساخته است. راه حق، انسانهای مقاوم و نستوه و عهد شناس و وفادار میطلبد. میدانهای نبرد، سلحشوری و شجاعت آمیخته به وفاداری به راه حق و آرمان والا و رهبر معصوم لازم است و اینها همه دربالاترین حد در وجود فرزند علی جمع بود. عباس از طرف مادر از قبیله شجاعان و رزم آوران بود، از طرف پدر هم روح علی را در کالبد خویش داشت. هم شجاعت ذاتی داشت، هم شهامت موروثی که معلول شرایط زندگی و محیط تربیت بود و بخشی هم زاییده ایمان و عقیده به هدف بود که او را شجاع میساخت.
عباس در همه عمر، یک لحظه از برادرش، امامش و مولایش دست نکشید و از اطاعت و خدمت کم نگذاشت. در تاریخ بشری، از گذشته تاکنون، هیچ برادری نسبت به برادرش مانند عباس نسبت به سیدالشهدا با صداقت و ایثارگر، فداکار، مطیع و خاضع نبوده است. وفا و بزرگواری و ادب او نسبت به امام به گونه ای بود که در تاریخ به صورت ضرب المثل در آمده است. هرگز در برابر امام حسین از روی ادب نمی نشست مگر با اجازه، مثل یک غلام. عباس برای حسین همانگونه بود که علی برای پیامبر. حسین بن علی(ع) را همواره با خطاب "یا سیدی"، "یا ابا عبدالله"، "یابن رسول الله" صدا میکرد.
پنجم شعبان سالروز ولادت امام سجاد(ع) است، مرد بزرگواری که وعظ و دعا سلاح وی برای مبارزه و انتقال پیام شهادت بود و در مدت 35 سال با روشن بینی و هوشیاری برای صیانت از معارف دینی و نشر مبانی اسلام فعالیت کرد .
وی فرزند حسین بن علی بن ابیطالب (ع) و ملقب به "سجاد" و "زین العابدین " است. امام سجاد در سال 38 هجری در مدینه ولادت یافت .
حضرت سجاد در واقعه جانگداز کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری و تب شدید از آن حادثه جان به سلامت برد ، زیرا جهاد از بیمار برداشته شده و پدر بزرگوارش با همه علاقه ای که فرزندش به شرکت در آن واقعه داشت به او اجازه حضور در میدان جنگ را نداد .
مصلحت الهی این بود که آن رشته گسیخته نشود و امام سجاد وارث آن رسالت بزرگ، یعنی امامت و ولایت گردد . این بیماری موقت چند روزی بیش ادامه نیافت و پس از آن حضرت زین العابدین 35 سال عمر کرد که تمام آن مدت به مبارزه و خدمت به خلق و عبادت و مناجات با حق سپری شد .
سن شریف حضرت سجاد را در روز دهم محرم سال 61 هجری که بنا به وصیت پدر و امر خدا و رسول خدا به امامت رسید ، به اختلاف روایات در حدود 24 سال نوشته اند . مادر حضرت سجاد بنا بر مشهور "شهربانو" دختر یزدگرد ساسانی بوده است .
آنچه در حادثه کربلا بدان نیاز بود، بهره برداری از این قیام و حماسه بی نظیر و نشر پیام شهادت حسین بود که حضرت سجاد در ضمن اسارت با عمه اش زینب (س) آن را با شجاعت، شهامت و قدرت بی نظیر در جهان آن روز فریاد کردند . فریادی که طنین آن قرنهاست باقی مانده و برای همیشه جاودان خواهد ماند .
واقعه کربلا با همه ابعاد عظیم و بی مانند سرشار از شور حماسی، وفا، صفا و ایمان خالص در عصر روز عاشورا ظاهرا به پایان آمد ، اما مأموریت حضرت سجاد و زینب کبری ( س) از آن زمان آغاز شد . اهل بیت اسیر را از قتلگاه عشق و راهیان به سوی "الله " و از کنار نعشهای پاره پاره به خون خفته جدا کردند .
شرایط ، مقتضیات و رسالتها در عصر امام
اقتدار حکومتهای جبار و ظالم عصر، نظارت شدید و سختگیریهای بسیار بر مخالفان سیاسی بویژه شیعیان، سرکوبی قیامها با کشتارهای بی رحمانه، جهالت سیاسی و مذهبی مردم، شیوع بی دینی و مفاسد اخلاقی و قلت یاران و مجاهدان واقعی، از جمله موانعی بودند که نگذاشتند امام سجاد به صورت مسلحانه قیام کنند.
مردم مسلمان عصر امام به علت تبلیغات و فعالیتهای سیاسی و فرهنگی حکومتهای نامشروع در برابر حقایق سیاسی و مذهبی در نهایت جهالت و بی دینی به سر می بردند. بدعتها و عقاید گمراه کننده و باطل به عنوان احکام و عقاید مذهبی، مورد اعتقاد و عمل مسلمانان قرار گرفته بود.
در چنین شرایطی، بزرگترین و مهمترین مسئولیت امام سجاد، احیای مجدد اسلام ناب محمدی ، تبیین جایگاه امامت و رهبری اهل بیت علیه السلام، مبارزه با جهالت سیاسی و مذهبی مردم و تربیت مجاهدان واقعی بود که با هوشیاری و درایت خود به شایستگی و با اقتدار کامل در این زمینه فعالیت کرد که آثار آن تا امروز نیز نمایان است .
امامان اهل بیت (علیهم السلام) به خاطر محدودیت هاى بسیار که آنان را از هر سو احاطه کرده بود ، فرصت نیافتند تا عظمت هاى وجودى خود را ابراز کنند .
امام عصر ـ امید آخرین (عج) ـ با عنایت و لطف خداوندى ، فرصت خواهند یافت تا آفاق پر عظمت و چند بعدى خویش را به منصه ظهور رسانند ، همچنانکه نبى اکرم (صلى الله علیه وآله) و امامان اهل بیت (علیهم السلام) پیش از این تصویر کرده بودند.
بنابر آنچه یاد شد ، منش و روش و خلق و خوى مهدى منتظر (عج) ، و با ابعادى گسترده تر از آنچه در زندگى دیگر امامان اهل بیت (علیهم السلام) دیدیم خواهد بود .
در روایات بسیارى آمده است که دوران امام عصر (عج) پر از سخت گیرى و کشتار و خونریزى است ، حتى در بعض روایات آمده که خداوند متعال مهر و محبت را نسبت به دشمنان عنود از قلب مقدس امام (عج) بر مى دارد تا جایى که مردم مى گویند :...لَیْسَ هَذا مِنْ آلِ مُحَمَّد ، لَوْ کانَ مِنْ آلِ مُحَمَّد لَرَحِمَ ....این از آل محمد نیست ، اگر از آل محمد بود رحم مى کرد .
ولى باید دانست که در زمان ظهور آن حضرت ، تمام نقاط در دست دشمن است و دشمن هم به شدت در برابر آن حضرت مقاومت مى کند ، امام صادق (علیه السلام)در این باره فرموده است :...إنَّ قائِمَنا إذا قامَ ، إسْتَقْبَلَ مِنْ جَهلَةِ الناسِ أشَدَّ ممّا استَقْبَلَهُ رَسُولُ اللّه (صلى الله علیه وآله)مِنْ جُهّال الجاهِلیَّةِ ...آنگاه که قائم ما قیام کند ، از مردمان نادان بدتر از آنچه پیامبر خدا از نادانان جاهلیت دید مى بیند . . .
در این صورت امام عصر (عج) راهى جز توسل به جهاد و جنگ و قاطعیت انقلابى در پیش رو نخواهد داشت .
وقتى که مقاومت دشمنان قسم خورده و معاند درهم شکسته مى شود ، عدل ، رفاه ، صلح و امنیت پایدار همه جا را فرا مى گیرد .
آنچه در پى مى آید ، روایاتى است که مظهر اخلاق و سیره اصلاحى امام زمان (عج) در سطح جهانى و آفاق بلند انسانى است.
در خلقت و خو همچو پیامبر (صلى الله علیه وآله)...امیرمؤمنان على (علیه السلام) به حضرت حسین (علیه السلام) نگاهى افکنده ، فرمود :
این فرزند من آقاست چنانکه پیامبر خدا او را آقا نامید و از صلب او مردى برخواهد آمد که هم نام پیامبر شماست ، در خلقت و خو به او مى ماند...
عبداللّه بن عطا گوید : از امام صادق (علیه السلام) درباره سیرت مهدى (عج) پرسیدم که چگونه است ؟ فرمود :
آنچه پیامبر (صلى الله علیه وآله) انجام داد انجام مى دهد ...
ابن عباس از پیامبر (صلى الله علیه وآله) حدیث کرده که فرمود :
نهمین آنان قائم اهل بیتم و مهدى امتم ، در شمایل و گفتار و کردار ، شبیه ترین مردم به من است ...
از احمد بن اسحاق بن سعد روایت است که از ابا محمد حسن بن على عسگرى (علیهما السلام) شنیدم که گفت :خداى را سپاس که پیش از اینکه مرا از دنیا بیرون برد ، جانشین پس از مرا به من نشان داد که در خلقت و خوى شبیه ترین مردم به پیامبر خداست .
کعب الاحبار از قول قتاده آورده :المَهْدِیُّ خَیْرُ النّاسِ ...مَحْبُوبُ الخَلائِقِ .مهدى بهترین مردم است ...محبوب مخلوقات است .
دادگرى و عدالت پرورى
به على بن موسى (علیهما السلام) گفته شد :یابن رسول اللّه قائم شما اهل بیت کیست ؟ فرمودند : چهارم از فرزندان من ، فرزند سرور کنیزان ، خداوند با او زمین را از ستم پاک مى سازد و از هر ظلمى تطهیر مى کند . . . چون ظاهر شود ، زمین با فروغ خدایش تابناک گردد و میزان عدل را بین مردم برقرار کرده ، کسى به دیگرى ظلم روا ندارد .
على بن عقبه از پدر خود روایت مى کند که گفت :چون مهدى به پا خیزد ، به داد فرمانروایى مى کند و جور در روزگارش برداشته گردد . . . و هر حقى را به صاحبانش بازمى گرداند . . .
در باب نص بر امامان دوازده گانه ، از امیرمؤمنان (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه وآله) آورده که فرمود :
واپسین آنان ، نام او بر وفق نام من است ، ظهور مى نماید و زمین را پر از داد مى کند چنانکه پر از جور و بى داد بود . . .
على (علیه السلام) از پیامبر (صلى الله علیه وآله) روایت کرده که فرمود :
منادى ندا در دهد : این مهدى است خلیفه خداوند ، از او پیروى کنید . زمین را پر از عدل و داد کند چنانکه پر از ظلم و جور شده بود ، آن زمان که هرج و مرج دنیا را در بر گیرد و برخى بر برخى دیگر شبیخون زنند ، نه بزرگان بر خردان رحم کنند و نه توانمندان بر ناتوانان مهر آورند . در این هنگامه است که خداوند بدو اذن خروج مى دهد .
امام جعفر بن محمد صادق (علیهما السلام) فرموده :نخستین چیزى که از عدل قائم نمایان مى شود ، این است که ندا دهنده اى از طرف او ندا در مى دهد ، آنکه حج نافله دارد ، طواف و استلام حجر را به کسى که حج واجب دارد بسپارد .
در اینکه حضرت مهدى (عج) زمین را لبریز از دادگرى مى کند ، صدو بیست روایت وجود دارد .
صلح و امنیت
امیرمؤمنان (علیه السلام) فرمود :چون قائم ما قیام کند ، ... دشمنى از دل هاى بندگان رخت بر مى بندد .
امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است :وقتى سیصد و اندى از یاران امام بر سراسر جهان فرمانروا شوند پیر زن ناتوان از شرق آهنگ غرب کند بى آنکه کسى او را باز دارد ...
...على بن عقبه از پدر خود حدیث کرده است که :...اگر قائم قیام کند ...راهها امن مى شود .
رفاه عمومى
امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده :آسیب دیدگانى که قائم اهل بیتم را درک کنند ، درمان مى یابند و ناتوانانى که او را دریابند ، توانا مى شوند .
امام جعفر صادق (علیه السلام) فرموده اند : قائم ما اگر قیام کند ، فردى از شما کسى را مى جوید که مال به او برساند و از زکاتى که به عهده دارد بردارد اما پیدا نمى کند تا آن را از او بپذیرد و مردم بدانچه خدایشان از فضل خویش به آنان روزى کرده ، بى نیاز مى شوند .
امیرمؤمنان (علیه السلام) از پیامبر آورده که فرمود :فرد به سوى او روى مى آورد در حالى که مال بر هم انباشته شده ، به وى مى گوید : اى مهدى به من عطا کن ، مهدى مى گوید :هر چه خواهى بردار !
امام محمد باقر (علیه السلام) فرموده است :چون قائم ظاهر شود سالى دو بار به مردم بخشش مى کند و در ماه دو بار ارزاق مى دهد و بین مردم مساوات مى کند تا آنجا که نیازمند به زکات را نیابى . زکات پردازان با زکات خود به سوى نیازمندان از شیعیان مهدى مى آیند اما آنان نمى پذیرند ، پول زکات را کیسه مى کنند و بر خانه هاى شیعیان مى گردانند ، شیعیان از خانه هاى خود بیرون آمده ، به آنان مى گویند : ما نیازى به پول هاى شما نداریم .
امام باقر (علیه السلام) در ادامه سخنان خود فرموده است :اموال مردم همه دنیا از درون و بیرون زمین براى مهدى جمع مى شود که به دنبال آن به مردم گفته مى شود : رو آورید به آنچه به خاظر آن رحم ها را قطع کردید و در آن خون هاى حرام را ریختید و به سبب آن مرتکب انواع گناه ها شدید . در اینجا امام مهدى بخشش مى کند که پیش از او هیچ کس چنان بخششها نکرده است .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود :در آخر زمان خلیفه اى خواهد بود که مال را پخش مى کند و نمى شمارد .
از خلیفگان شما خلیفه اى است که مال را بدون شمارش پخش مى کند .
عطایش گواراست عطاؤهُ هَنِیّاً .
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى فرماید :وَیَمْلاَُ اللّهُ قُلُوبَ أُمَّةِ مُحَمّد غِنى .خداوند ( در روزگار مهدى ) دلهاى امت محمد را پر از بى نیازى مى کند .
اصلاح اوضاع شیعیان اهل بیت (علیهم السلام)
امام على بن موسى (علیهما السلام) فرمود :مهدى براى مؤمنان مایه رحمت و براى کافران مایه عذاب خواهد بود .
امام على بن الحسین (علیهما السلام) فرمود :اگر قائم قیام کند ، خداوند آسیب را از شیعیان ما مى زداید .
امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود :در روزگار مهدى خداوند در کار شیعیان ما گشایش مى آورد و اگر نیکبختى آنان را در نیابد ، سرکشى خواهند کرد .
امام على بن الحسین (علیهما السلام):چون قائم ما قیام کند ، آسیب را از هر مؤمنى برمى دارد و توانمندیش را به او باز مى گرداند.
امام جعفر صادق (علیه السلام):چون قائم ما قیام کند ، دوره همراهى و همدلى فرا مى رسد و فرد نیازش را از کیسه برادر خود برمى گیرد بى آنکه از او ممانعت کند .
امام جعفر صادق (علیه السلام):خداوند در معراج به پیامبر درباره مهدى فرمود : با او از دشمنان انتقام مى جویم ، او مایه آسایش دوستان من است و اوست که حس انتقام جویى شیعیانت را از ستمگران و منکران و کافران آرام مى کند و تشفى مى دهد .
رشد عقلى و توسعه علمى و اخلاقى
امام جعفر بن محمد صادق (علیهما السلام):چون قائم ما قیام کند ، دستش را بر سرهاى بندگان مى نهد که بدین طریق خردهاى آنان را جمع مى کند ( و به تشتت آرا پایان مى دهد ) و اخلاقشان را کمال مى بخشد .
امام محمد باقر (علیه السلام) :چون قائم ما قیام کند ، دستش را بر سر بندگان مى گذارد که از این راه خردهاى آنان را ( با از بین بردن اختلاف آرا ) جمع مى کند و خردهاى آنان کمال مى یابند .
امام جعفر بن محمد صادق (علیهما السلام) مى فرماید :قائم ما اگر قیام کند ، خداوند حواس بینایى و شنوایى شیعیان ما را توسعه مى دهد تا جایى که ( نیاز به ) وسیله اتصال میان آنان و قائم نباشد ، با آنان سخن مى گوید و آنان او را مى شنوند و به او نگاه مى کنند.
امام جعفر صادق (علیه السلام):علم بیست و هفت بخش است . هرآنچه پیامبران آورده اند ، دو بخش است و تا امروز مردم چیزى بیش از آن دو بخش را نمى دانند . اگر قائم ما قیام کند آن بیست و پنج بخش را برمى آورد و در میان مردم پراکنده مى کند و دو بخش یاد شده را ضمیمه کرده ، تا آنچه مى پراکند بیست وهفت بخش گردد .
ارزیابى نهایى
امام جعفر صادق (علیه السلام) مى فرماید :دولت ما واپسین دولت است و هیچ خاندان صاحب دولتى نخواهد بود مگر اینکه پیش از ما فرمانروایى کنند تا اگر سیرت ما را دیدند نگویند چنانچه فرمانروایى از ما بود همانند سیره اینان رفتار مى کردیم ، این همان سخن خداوند است که : « فرجام کار خاص متقیان است » .
چگونه به امام مهدى (عج) سلام کنیم ؟
امام جعفر محمد صادق (علیه السلام) مى فرماید :اگر کسى از شما آن قدر ماند تا اینکه او را ببیند ، آنگاه که او را دید بگوید :
السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ بَیْتِ الرَّحْمَةِ وَالنُّبُوَّةِ ، وَمَعْدِنَ الْعِلْمِ ، وَمَوضِعَ الرِّسالَةِ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّةَ اللّهِ فِی أَرْضِهِ .
درود بر شما اى خاندان مهر ورزى و پیامبرى و سرچشمه دانش و قرارگاه پیغام گزارى ، درود بر تو اى بازمانده خداوند در زمین .
اگر ابعاد اخلاقى ـ انسانى حماسه بلند مهدى موعود نیک تصویر و ترسیم شود ، بى گمان انتظار ، کردارى هدفمند و فعال و پر بار و با شکوه خواهد بود .
علائم ظهور
وقت ظهور امام مهدی(عج) برای هیچکس جز خداوند متعال معلوم نیست، و کسانی که وقت ظهور را تعیین میکنند، دروغگو شمرده شدهاند. ولی علایم و نشانههای بسیاری برای ظهور آنحضرت در کتابهای حدیث ثبت شده است که ذکر تمام آنها مجال مفصل لازم دارد. علائم ظهور به دو دستة کلّی تقسیم میشوند: علائم حتمی و علائم غیرحتمی. چنانکه فضیلبن یسار از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: نشانههای ظهور دو دستهاند: یکی نشانهای غیرحتمی و دیگر نشانههای حتمی، خروج سفیانی از نشانههای حتمی است که راهی جز آن نیست؟ منظور از علائم حتمی آن است که به هیچ قید و شرطی مشروط نیست و قبل از ظهور باید واقع شود، و مقصود از علایم غیرحتمی آن است که حوادثی به طور مطلق و حتم از نشانههای ظهور نیست. بلکه مشروط به شرطی است که اگر آن شرط تحقق یابد مشروط نیز محقّق است. علائم غیرحتمی بسیارند که در بیان آنها به یک روایت، از امام صادق(ع) اکتفا میکنیم. امام صادق(ع) برای یکی از یاران خود علائم آخر الزمان را چنین بر میشمرند: 1) حق بمیرد و طرفدارانش نابود شوند. 2) ظلم و ستم فراگیر شده است. 3) کارهای بد آشکار شده و از آن نهی نمیشود. 4) بچهها به بزرگان احترام نمیگذارند. 5) قطع پیوند خویشاوندی شود. 6) انسانها اموال خود را در غیر اطاعت خدا مصرف میکنند و کسی مانع نمیشود. 7) کسی که امر به معروف میکند خوار و ذلیل است. 8) همسایه، همسایه خود را اذیت میکند. 9) سوگندهای دروغ به خدا بسیار گردد. 10) ستم و تجاوز شایع شده است. 11) نماز را سبک شمارند. 12) همّ و هدف مردم شکم و شهوتشان است. و امّا علایم حتمیالوقوع: امام صادق(ع) فرمود: پیش از ظهور قائم(عج) پنج نشانه حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، قتل نفس زکیّه، و فرو رفتن در بیابان. اینها اجمالی از علائم ظهور امام زمان(عج) است که بیان شد. از پیامبراکرم(ص) نیز روایت شده است که فرمود: ده چیز است که پیش از قیامت حتماً به وقوع خواهد پیوست: سفیانی، دجال، دخان، دابّه، خروج قائم، طلوع خورشید از مغرب، نزول عیسی، خسوف در مشرق، خسوف در جزیره العرب، و آتشی که از مرکز عدن شعله میکشد و مردم را به سوی بیابان محشر هدایت میکند... این بود مختصری از علائم و نشانههای ظهور. برای اطلاعات بیشتر در این زمینه میتوانید به کتابهای کمالالدّین و تمام النعمه و کتاب غیبت نعمانی و بحارالانوار، جلد 52 و کتاب غیبت شیخ طوسی مراجعه نمائید.
نام امام زمان(عج) در قرآن
عده ای می گویند چرا نام امام زمان (ع) صریحاَ درقران برده نشده است. پاسخ این است که گویا معرفی اولیاء الهی که امت باید از آنها پیروی کند فقط یک راه دارد و آن این است که نام آنان در کتاب آسمانی برده شود ، در صورتی که اگر به خود قرآن مراجعه کنیم خواهیم دید ، که قرآن به سه طریق شخصیتهای الهی را معرفی نموده است . 1 ـ معرفی با اسم پیامبر گرامی در انجیل از طریق اسم برای آیندگان معرفی شده است. الف : و مبشراَ برسول یاتی من بعدی اسمه احمد (صف / 6) ب : یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض ( صف / 26 ) ج : و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل (آل عمران / 144) 2 ـ معرفی با عدد الف : ولقد اخذ الله بنی اسراییل و بعثنا منهم اثنی عشر نقیباً (مائده / 12) ب : و اختار موسی قومه سبعین رجلاَ لمیقاتنا (اعراف/ 155) 3 ـ معرفی با صفت که یکی از طرق معرفی شخصیتهای الهی است و وجود مبارک امامان (ع) از این طریق نیز معرفی شده اند. الف:الذین یتبعون الرسول النبی الذی یجدونه مکنوناَ عندهم فی التوراه و الانجیل یامرهم بالمعروف و ینههم عن المنکر . . . (اعراف / 157) که در این آیه حضرت محمد (ص) با صفات دهگانه معرفی شده است. ب : اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم (نساء / 59) نتیجه اینکه اگرنام حضرت مهدی (ع) در قرآن نیست ولی صفات و خصوصیات حکومت او در قرآن وارد شده است، اصولاَ قرآن در معرفی افراد ، مصالح عالی را درنظر می گیرد گاهی ایجاب می کند که افراد را با نام معرفی نماید و گاهی مصالح ایجاب می کند که تنها به صفات افراد بپردازد چنان که درباره حضرت مهدی (ع) است. آیاتی که در سوره صف و توبه ـ از انتشار و گسترش اسلام در سطح جهانی نوید می دهد ، مانند ـ لیظهره علی الدین کله ـ اشاره به تشکیل حکومت است زیرا به تصریح مفسران این آیه که پیشگویی ازگسترش فراگیروهمه جانبة اسلام درسطح جهان است ، هنوز تحقق نپذیرفته است. و آیه: و لقد کتبنا فی الذبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون ـ این آیه نوید می دهد که صالحان ، وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهان را به دست خواهند گرفت و به اتفاق تاریخ بشر ، هنوز این وعده الهی تحقق نیافته است. و آیه ـ قل أرایتم ان اصبح ماؤکم غوراَ فمن یاتیکم بماء معین (ملک،30) در روایاتی که از ائمه اهل بیت (ع) به ما رسیده این آیه به ظهور حضرت مهدی (ع) و عدل جهان گستر او تفسیر شده است . از جمله در حدیثی از امام باقر (ع) در تفسیر این آیه می خوانیم : نزلت فی الامام القائم (ع) یقول ان اصبح امامکم غائباَ منکم،... و الله ما جاء تأویل هذه الایه و لابد ان بحین تا ویلها . فرمود: این آیه درباره امامی نازل شده است که قیام به عدل الهی می کند . . . به خدا سوگند تأویل این آیه نیامد و سرانجام خواهد آمد بنابراین مسئله مهم ، بیان خصوصیات دیگر آن حضرت است که افراد دل آگاه با شناخت آنها ، مهدی واقعی را از مدعیان قلابی مهدویت باز شناسند ، بخشی از این خصوصیات در قرآن آمده که اشاره شد به آن آیات و بخشی دیگر در اخبار و روایات آمده است.
ازدواج امام زمان(عج)
اگرچه از ظاهر بعضی روایات و ادعیة معصومین، چنین استنباط شده که آن حضرت دارای همسر و اولاد میباشد، امّا برخی روایات که دارای درجة اعتبار نیز هستند به فرزند نداشتن آن حضرت تصریح دارند.
به هر تقدیر، اگر چه همسر و فرزند داشتن آن حضرت محتمل است، امّا به روایت معتبری که موجب اطمینان باشد دست نیافتیم، و دنبال نمودن این موضوع لزومی ندارد، زیرا آنچه مسلّم است اینکه امام زمان(عج) در حال حیات و در غیبت کبری بسر میبرند و هر موقع که خداوند متعال اراده نماید آن حضرت ظهور میکنند و وظیفه ما در عصر غیبت، عمل به وظایف دینی و دعا جهت تسریع در امر فرج آن حضرت میباشد.
تعیین زمان ظهور
احدی از زمان ظهور حضرت مهدی(ع) اطلاعی ندارد جز ذات اقدس پروردگار و خود حضرت مهدی(ع) وهر کس در این زمینه مدت و زمانی را معین کند یقینا کذب محض و نسبت ناروا دادن به خداوند خواهد بود و در روایات متعددهای ائمه ما وقـّاتون( کسانی که برای ظهور، زمان تعیین می کنند) را تکذیب و آنها را لعن فرموده و به شیعیان نیز دستور تکذیب و لعن آنها را داده اند.