دهها هزار نفر براى تماشا اجتماع کردند . فرعون و اطرافیان در جایگاه مخصوص قرار گرفتند . در این هنگام ساحران با غرور به حضرت موسى، علیهالسلام، گفتند: «یا تو آغاز به کار کن و عصا را بیفکن و یا ما آغاز مىکنیم و وسائل خود را مىافکنیم» . حضرت با خونسردى پاسخ داد: «شما کار خود را آغاز کنید» . ساحران، طنابها و عصاهاى خود را به میدان افکندند و با چشمبندى، سحر عظیمى را نشان دادند . صحنهاى که ساحران به وجود آورندند بسیار وسیع و هولناک بود . آنها بقدرى به پیروزى خود مغرور بودند که گفتند: «به عزت فرعون، قطعا ما پیروز هستیم! (1) » . وسایلى که ساحران به میدان افکندند به صورت مارهاى بزرگ و گوناگونى در آمدند . غوغایى برپا شد . ساحران که هم تعدادشان بسیار بود و هم آگاهىشان در فن چشمبندى و شعبدهبازى و استفاده از خواص مرموز فیزیکى و شیمیایى قوىتر بود با اعمال عجیب خود توانستند همه تماشاچیان را مجذوب و شیفته خود کنند . در این هنگام خداوند وحى کرد: «نترس . قطعا برترى و پیروزى با توست . عصایى را که در دست دارى بیفکن که تمام آنچه را ساحران ساختهاند مىبلعد» (2) . حضرت عصاى خود را افکند . آن عصا به اژدهاى عظیمى تبدیل شد و همه مارهاى مصنوعى ساحران را بلعید . تماشاچیان که وحشتزده شده بودند، پا به فرار گذاشتند . ساحران با خود گفتند: «قطعا تبدیل عصاى موسى به اژدها از نوع سحر نیست . اگر سحر مىبود، وسائل ما را نمىبلعید و نابود نمىکرد» . در این هنگام همه ساحران در برابر خداى موسى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار موسى و هارون ایمان آوردیم ... (3) » .
× × ×
چندى پیش در یکى از مجلات (4) آمده بود: «رشد فکرى بشر توجه به جادوگرى را در سالهاى اخیر افزایش داده است . مردم قرن بیستم حتى در کشورهاى پیشرفته، بیش از هر زمان دیگر به جادوگرى و پیشبینى وقایع علاقهمندند . در ایران و اروپا حتى کسانى که عقیده مذهبى قوى و ثابتى دارند، بیشتر معتقد به جادوگرىاند و هیچ کس نمىتواند آنها را متهم به خرافهپرستى کند . زیرا جادوگرى جزو خرافات نیست و بدون مطالعه یا با مطالعهاى سطحى نمىتوان به آثار آن پى برد ... (به طور مثال) امروزه عقل مىتواند به نحوه معجزه معراج پیغمبر، صلىالله علیه و آله، پى ببرد و شاید در آینده آنچنان علم پیشرفت کند که هر انسانى بتواند معراج پیامبر، صلىالله علیه و آله، (5) را تکرار کند» . مطابق آنچه که نویسنده این مقاله به آن معتقد است، آیا گذشت زمان و پیشرفت علم مىتواند معجزه را براحتى توجیه کند آنقدر که به صورت یک امر عادى، توسط هر کسى قابل اجرا باشد؟ براى روشنشدن موضوع به سراغ قرآن، احادیث و منابع معتبرى مىرویم که در این باره مطالبى را ذکر کردهاند .
معجزه چیست؟
معجزه قدرتى است که فقط با اجازه و خواستخدا و با قدرتى که خدا مىدهد براى اثبات حقانیت رسولان محقق مىشود و تمام مردم از انجام آن عاجزند . یعنى معجزه به اراده شخصى بستگى ندارد و همه انبیا هم تنها به اراده خداوند معجزهاى ارایه کردهاند . به عبارتى در معجزه اجازه و قدرت خداوند وجود دارد اما در سحر و جادوگرى این طور نیست . معجزه آن است که دیگران از عمل مشابه آن عاجز باشند: طوفان نوح (6) ، سردشدن آتش بر ابراهیم، علیهالسلام (7) ، شکافتهشدن دریا به عصاى موسى، علیهالسلام (8) ، نرمشده آهن در دست داوود، علیهالسلام (9) ، بیرونآمدن شتر صالح از دل کوه (10) ، زنده بیرونآمدن یونس، علیهالسلام، از شکم ماهى (11) ، ماجراى اصحاب کهف (12) ، معجزات حضرت عیسى، علیهالسلام (13) ، داستان اصحاب فیل (14) و معراج حضرت محمد، صلىالله علیهو آله (15) و ... از جمله امورى هستند که جز به اراده خداوند هرگز تحقق نمىیافتند .
سحر و جادو و تعریف انواع آن:
سحر، ظاهرنمودن امرى است که بر خلاف جریان عادى در عالم طبیعى باشد که اصطلاحا به آن خرق عادت مىگویند . در لغتبه معناى هر کارى است که براى پى بردن به چگونگى آن باید دقت زیادى به کار برد . واژه سحر بیش از 50 بار به معانى دانش، دروغ، چشمبندى، دیوانگى و رویگردانى از حق در قرآن کریم به کار رفته است (16) .
با توجه به برخى مسلمات علمى، سحر بر سه نوع است که دو نوع آن در قرآن آمده است و نوع سوم را علما با کسب شرایطى مانند انواع ذکرشده در قرآن دانستهاند:
1 - سحر مؤثر: سحرى که در میان یهود متداول بوده اما آن را به حضرت سلیمان، علیهالسلام، نسبت مىدادند، چون مىپنداشتند که سلیمان، علیهالسلام، آن ملک و سلطنت و آن تسخیر جن و انس و حیوانات و پرندگان را به وسیله جادو فراهم مىکند (17) . از امام محمد باقر، علیهالسلام، روایتشده است که چون سلیمان از دنیا رفت ابلیس سحر و جادو را درست کرد و کفار گفتند: عجب، پس تسلط سلیمان بر موجودات به دلیل داشتن سحر و جادو بوده اما مؤمنین گفتند: نه، سلطنتسلیمان از ناحیه خدا و او پیامبر خدا بوده است .
2 - سحر تخییلى: ساحر پدیدهاى را در نگاه و خیال ما غیرواقعى جلوه مىدهد . مانند ساحران زمان حضرت موسى ، علیهالسلام، که به او گفتند: اى موسى! یا (آن است که) تو (عصا را) بیفکنى یا آنکه ما نخستین کسى باشیم که افکند . (موسى) گفت: شما بیفکنید . پس ناگهان ریسمانها و عصاهایشان از سحر آنان در (نظر) موسى چنان نمودار شد که جنب و جوش دارد» (18) .
3 - سحر شیمیایى: در چنین سحرى با برخى از مواد شیمیایى تغییراتى را در اشیاء مختلف به وجود مىآورند که براى بیننده، غیرعادى جلوه مىکند . چنانکه اگر تخممرغ را براى مدتى در سرکه بگذاریم پوست آن حالتى مىیابد که مىتوان آن را در هر مایعى که نمىتوان در حالت عادى در درون آن قرار داد فرو برد . آنگاه بر روى آن آب سرد ریخت تا به حالت عادى برگردد (19) .
البته سحر و جادو با شعبده که یک نوع چشمبندى و تصرف در دید افراد است، تفاوت دارد . شعبده با استفاده از سرعتحرکت اعضاى بدن و بخصوص دست انجام مىشود . اما سحر با وسایل غیرعادى و با مقدمات غیرطبیعى انجام مىشود .
فرق بین معجزه و سحر:
1 - معجزه از طرف خداى رحمان و براى تصدیق نبوت رسولان ارایه مىشود اما سحر از طرف شیطان و ایادى اوست .
2 - معجزه آموختنى و قابل یادگیرى نیست و به مجرد طلبنمودن آن فورا از جانب پیغمبر و به اذن خداوند حاصل مىشود ولى سحر آموختنى است و ساحر در نشاندادن سحر خود محتاج به اعمال مخصوص از قبیل تسخیر جن و شیطان و مصرف انواع طلسمات، طعامهاى خاص و داروهاى معدنى است که موجب ازبینرفتن عقل و انحراف حواس است . چنانکه در نزد اهل سحر متداول است که به وسیله نوشیدن فنجان قهوه یا چاى و امثال آن در حواس انسان تصرف مىنمایند و امور عجیب را در نظر جلوه مىدهند .
3 - زمان و مکان هیچ دخالتى در معجزه ندارد بلکه پیغمبر در هر زمان و مکانى که باشد مىتواند از خداوند آن را بخواهد و آنچه که مىآورد با آنچه که مردم طلب کردهاند، دقیقا مطابق است ولى سحر محدود به زمان و مکان مخصوص است و محدود به امورى است که ساحر اراده مىنماید نه آنچه از او طلب مىکنند . در آیات آخر سوره لقمان آمده است که غیب اختصاص به خداوند دارد و هیچ کس را بر آن اطلاعى نیست و هر یک از انبیاء چنانچه حق تعالى اذن داده به مدد وحى و الهام به این غیب آگاه شدهاند و منجمان و پیشگویان و آنهایى که از طریق ریاضت و تسخیر جن، خبرهایى مىدهند، به غیب خداوند و امور جزئى و عوالم مافوق این عالم راهى ندارند و فقط از برخى امور کلى که در این عالم رخ مىدهد خبر مىدهند و اطلاعات آنها ناقص است و مبناى صحیحى ندارد که بتوان بر قول آنها اعتماد نمود و اکثرا در کار خود خطا مىکنند .
4 - معجزات پیامبران با مبارزهطلبى همراه است و تا کنون کسى نتوانسته استبا آنها مقابله کند . چنانکه خداوند، قرآن را معجزه بزرگ پیغمبر خود قرار داد (20) که اگر تمام افراد بشر هم جمع شوند قادر نیستند حتى یک آیه مانند آن را بیاورند ولى سحر و جادو تکرارپذیر است و با معجزات انبیاء تفاوت دارد چنانکه نه از پیامبران جادو بر مىآید و نه ساحران خواهند توانست معجزهاى در میان آورند و انتساب صفاتى چون ساحر و جادوگر به پیامبران خدا، خاصه به نبى اکرم، صلىالله علیهو آله، و تهمتبه ایشان و ائمه اطهار، علیهمالسلام، در حکم تهمتبه خداست .
حکم اسلام درباره سحر و جادو:
همه فرقههاى مسلمان، سحر را از گناهان کبیره و در مواردى با استناد به آیات قرآن ممنوع و کفر دانستهاند (21) . از حضرت على، علیهالسلام، روایتشده: «سحرکننده مانند کافر به خداوند است» . از امام صادق، علیهالسلام، روایتشده: «حد ساحر و جادوگر یک ضربه شمشیر بر سرش است» . و رسول خدا، صلىالله علیهو آله، فرمودهاند: «شهادت دو شاهد عادل حکم بر حلالبودن خون جادوگر است» . همچنین از امور مرتبط با سحر یکى انجام تردستى است که اگر مایه فریب مردم نباشد اشکالى ندارد اما اگر براى نیتسوئى مورد استفاده قرار گیرد، حرام است و دیگر احضار روح است که بیشتر مراجع آن را حرام دانستهاند (22) . البته اینکه عالمى وراى عالم ما وجود دارد چیزى نیست که در تعالیم اسلامى مورد تردید قرار گرفته باشد حتى در مورد اینکه موجوداتى غیر انسانى مانند جن در عالم حیات دارند نیز شکى وجود ندارد اما اینکه عدهاى فرصتطلب و سودجو که فسادهاى اخلاقى در آنان آشکار است ادعاى رابطه با عالم دیگر را داشته باشند و از این راه به کسب درآمد بپردازند و دههابار در طول یک روز قادر باشند چنین ارتباطى را برقرار کنند امرى است که براى هیچ عاقلى پذیرفتنى نیست . یکى از محققان اروپایى درباره جادوگرى مىنویسد: «اگر آدمیان قواعد مشخصى براى اداره تمام امور زندگى خود داشتند هرگز به خرافات روى نمىآوردند» . دیگرى مىگوید: «امروزه در غرب جادوگرها بیشتر به صفحات کتابهاى داستانى کودکان سپرده شدهاند» و نویسندهاى هم عنوان مىکند: «کسانى که در جامعه ما به جادوگرى متوسل مىشوند آنهایى هستند که شدیدا احساس درماندگى مىکنند» . لذا در اسلام گفته شده است که به این گونه افراد که پیشگویى مىکنند مراجعه نکنیم و به گفتههاى آنان ترتیب اثر ندهیم، بلکه در جمیع امور توکل و ایمان به پروردگار داشته باشیم و براى رفع بلایا به درگاه خالق یکتا دعا کنیم و صدقه بدهیم .
پىنوشت:
1 . سوره شعرا (22)، آیه 44 .
2 . سوره طه (20)، آیه 69 .
3 . همان، آیه 70 تا 74 .
4 . ماهنامه کهکشان، شماره 56، آذرماه 77، صص 40 تا 42، مقاله دنیاى ناشناخته سحر و جادو (که البته نویسنده و ماخذ مقاله مجهول و نامعلوم است) .
5 . معجزه معراج پیامبر، صلىالله علیه و آله، خود بحث جداگانهاى را مىطلبد که در این مقاله، مجال پرداختن به آن نبود . اما به عنوان نمونه مىتوانید به
کتاب «فروغ تجلى» نوشته سید امیر معصومى که ماجراى معراج پیامبر با زبانى ساده و روان در آن بیان شده است، مراجعه نمایید . 6 . سوره هود (11)، آیه 24 تا 49 .
7 . سوره انبیاء (21)، آیه 69 .
8 . سوره بقره (2)، آیه 50 .
9 . سوره سباء (34)، آیه 9 تا 12 .
10 . سوره هود (11)، آیه 60 تا 68 .
11 . سوره صافات (37)، آیه 139 تا 148 .
12 . سوره کهف (18)، آیه 9 تا 26 .
13 . سوره مائده (5)، آیه 110 .
14 . سوره فیل (105) .
15 . سوره اسراء (17)، آیه 1 و سوره نجم 53 .
16 . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، ج2، بهاءالدین خرمشاهى .
17 . ر . ک: سوره بقره (2)، آیه 102 و 103 .
18 . ر . ک: سوره طه (20)، آیه 65 و 66; سوره اعراف (7)، آیه 116 تا 121; سوره نمل (27)، آیه 13 و 14; سوره طه (20)، آیه 57 تا 75; سوره اسراء، آیه 101 و 102; سوره قصص (28)، آیه 36 و سوره یونس (10)، آیه 76 تا 85 . 19 . دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى .
20 . انعام (6)، آیه 7; سوره سباء (34)، آیه 43; سوره احقاف (46)، آیه 7 و 8; سوره مدثر (74)، آیه 24 و 25; سوره زخرف (43)، آیه 30 و 31 .
21 . ر . ک: دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى .
22 . مقام معظم رهبرى، آیةالله صافى گلپایگانى و آیةالله فاضل لنکرانى، سحر و جادو، شعبده و احضار روح را حرام مىدانند .
آن روزها، میان جوانها و مخصوصا دانشجویان زندگى و بودن معنى دیگرى داشت . تجربه رنج و درد، تجربه نادارى و فقر، تجربه مجاهدت و همدردى، تجربه تقسیم همه آنچه در کاسه بود .
آن روزها بر و بچههایى که از آنها یاد مىکنم وقتى دردى و عشقى به جانشان مىافتاد قبل از اینکه از کسى یا کسانى بخواهند حال و روز بیچارهها و ندارها و مظلومها را بفهمند و یا حق آنها را بهشون برگردانند از خودشان شروع مىکردند، از پول توجیبىشان، از تن دادن زیر بار کار، از کار کردن در کوره پزخانهها، حتى از ترک خانههاى امن و راحت و لوکس و زندگى دانشجویى در محلههاى پایین شهر، تا اینکه در میان شهرهاى بى در و دروازه تهران و اصفهان و شیراز و مشهد، اگر فلکزده بدبختى را پیدا مىکردند که ادارهاى و یا سازمانى به او ظلم مىکرد و حق او را نمىداد راه مىافتادند و آنقدر مىایستادند تا حق آن بیچاره را بگیرند . حتى اگر به زندان مىافتادند و یا شکنجه مىشدند . داشتن و نداشتن امکانات وسایل چیزى نبود که آنها را از رفتن و مبارزه و مجاهده باز بدارد . مهم این بود که با ظالم نباشند، با سکوت آب به آسیابش نریزند . خودشان را سرگرم بازیچهها نکنند . تا نشان بدهند که زندهاند، جوانند، مسلمانند و بالاخره نشان بدهند که هستند .
هیچکس و هیچ چیز نمىتواند نام و نشان آنها را از میان این سرزمین پاک کند .
البته همان موقع هم مسلمانان و مذهبىهاى شیک و آراستهاى هم بودند که بىدرد و داغ و در امنیت تمام خودشان را با بحث و فحصهاى شبهاى جمعه مشغول مىکردند . مثل همین الآن که مجالس بىدردهاى شیک از خیابان انقلاب تا تجریش در خانههاى لوکس تشکیل مىشود و سخنرانان شیک و البته بىدرد برایشان سخنرانى مىکنند تا استخوانى سبک کرده باشند .
- حیف از این جوانى که در بىدردى بگذرد!
- حیف از این جوانى که بىتجربه دستهاى پینه بسته، کار و تقسیم سیرى و گرسنگى بگذرد .
- حیف از این جوانى که در سکوت بگذرد، سکوت در وقت دیدن بىعدالتى و ظلم!
- حیف از این جوانى که بىهمراهى درماندهترین مردان و زنان بىپناه بگذرد!
- حیف از این جوانى که خرج گروهها و دستهها و کسانى شود که هیچگاه گرسنه نبودند . خسته و تنها نبودند!
بىگمان، امام مهدى (عج)، نیز یاران خودش را از میان این جماعت انتخاب نخواهد کرد .
حداقل به خاطر اینکه وقتى ظهور کند ناگزیر به جنگ، جهاد و رویارویى با ظالمان و ستمگران است و آنان هیچگاه مهیاى حضور در صحنههایى چنین نیستند .
یاد آن روزها بخیر!
روزهاى جوانى، روزهاى جهاد، روزهاى تجربه دستهاى پینهبسته .
جوانى بهار زندگى است، بهارى ارزشمند اما زودگذر.
حال باید دید که چگونه از بهار جوانى کاملا بهره بریم و از این سرمایه عظیم پاسدارى و حراست نماییم؟
این جاست که باید با تلاشى پىگیر و مستمر، دنبال راه و روش صحیح و کاملا بىعیب و نقص بود؛ راهى که انبیا و پیشوایان معصوم (علیهم السلام) در پیش گرفتند و نتیجه روشن و مطلوب آن را براى ما بازگو نمودند.
حضرت علی قلب نوجوان را مانند زمین کاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند که اگر آن چه را که باعث سعادت و کامیابى یک جوان است، بذر افشانى نکنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند کرد
در نظر پیامبر (صلى الله علیه وآله)، این دوران آنچنان مهم و ارزشمند است که به ابوذر غفارى دستور میدهد تا این فرصت طلایى را به عنوان غنیمت تلقى کرده و از آن کاملا بهره بردارى کند و میفرماید: «یا أباذر اغتنم شبابک قبل هرمک (1) اى ابوذر از جوانى خود پیش از فرا رسیدن دوران پیرى کاملا استفاده کن». پیرى دوران استفاده از ذخیرههاست نه ذخیره سازى. بدین جهت پیامبر از ابوذر میخواهد تا قدر جوانى خویش را شناخته و آینده را پیشاپیش بیمه کند.
بهره جوانى
عمرو بن حمق خزاعى، یکى از صحابه پیامبر و از یاران شجاع و مخلص امیرمؤمنان (علیه السلام) بود که سرانجام توسط دژخیمان معاویه دستگیر شد و پس از شهادت، سر مقدسش را به عنوان هدیه نزد معاویه بردند.
او هنگام جوانى براى پیامبر (صلى الله علیه وآله) آب برد، پیامبر پس از آشامیدن، در حق او دعا کرد و چنین فرمود: «اللهم امتعه بشبابه (2)؛ خدایا او را از جوانى بهرهمند ساز».
دقت در این ماجرا و دعاى پیامبر (صلى الله علیه وآله) بسیارى از مسائل را براى ما آشکار میسازد؛ زیرا آثار جوانى در نظر مبارک پیامبر، آن قدر مهم بوده که درباره عمرو چنین دعایى میکند.
تأثیر این دعاى مستجاب درباره عمرو فقط براى این نبوده که وى از نظر ظاهرى و شکل و قیافه جوان بماند؛ چرا که این اثر در برابر دیگر آثار مثبت جوانى بسیار ناچیز است، گفتنى است که عمرو در اثر دعاى خیر پیامبر (صلى الله علیه وآله) تا هشتاد سالگى از روحیهاى جوان برخوردار بود.
پیامبر دعا کرد تا فکر و اندیشه عمرو مانند یک جوان، و سلامت جسمى او، سلامت یک جوان، و حال عبادت او، همانند حال عبادت یک جوان بانشاط و سالم همچنان باقى بماند در نتیجه، او با این که هشتاد سال از عمر با برکت خود را پشت سر گذرانده بود اما همچنان قوى و نیرومند، در کنار امیرمؤمنان (علیه السلام) در صحنههاى نبرد میغرید و میخروشید؛ گویى فراموش کرده بود که هشتاد سال از عمر شریفش میگذرد.
پرسش از جوانى در قیامت
روشن است که نعمتهاى خداوندى هر چه ارزشمندتر باشد، در روز واپسین حساب دشوارترى را در پى خواهد داشت. جوانى یکى از همان نعمت هاى ارزشمندى است که انسان باید در دادگاه عدل الهى پاسخ گوى برخورد با این نعمت باشد.
پیامبر (صلى الله علیه وآله) نیز در این راستا میفرماید: «بندگان در روز قیامت هیچ گامى بر نمیدارند مگر اینکه باید به چهار چیز پاسخ دهند: نخست از عمر، که در چه کارى آن را به پایان رسانده؛ دوم از جوانى که در کجا به کار برده شده؛ سوم از علم و دانششان که چگونه از آن بهره جستهاند؛ و چهارم از دارایى و ثروتشان که از کجا آورده و در کجا به مصرف رساندهاند».(3)
در جوانى چه رازى نهفته است که از یک سو پیامبر سفارش فرموده و از سوى دیگر، در قیامت از آن سوال میشود؟
پاسخ این پرسش بسیار روشن است: جوانى دوران نشاط و سلامتى است فکر جوان همانند خود جوان بسیار مستعد است قلب جوان بسیار رقیق و مهربان است و تیرگى قلب بسیارى از بزرگسالان را ندارد.
بى جهت نیست که خداوند به جوانان نظر دیگرى دارد و از باب لطف و مرحمت برخى گناهان جوانان را نادیده میگیرد؛ اما زمانى که از سن جوانى بگذرد و به چهل سالگى برسند، دستور میآید تا هر گناه بزرگ و کوچک را بر همگان بنویسند و هرگز در این جهت کوتاهى نکنند.(4)
حساسیت امیرمؤمنان به دوران جوانى
امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز به این دوران بسیار حساس و امیدوار بودند؛ چرا که تمام افتخاراتى که به دست آورده بودند در همین دوران بوده است.
او میخواست تا هر نسلى که به مرحله شکوفایى میرسد قدر جوانى را بشناسد و کاملا از خود مراقبت کند در نامه اى که به فرزندش امام حسن مجتبى (علیه السلام) مینویسد، ضمن اشاره به آمادگى هاى دوران جوانى و بهره جستن از آن فرصتها به یک بحث تربیتى بسیار دامنه دار و گسترده میپردازد و در بخشى از آن نامه، چنین یاد آور میشود:
«...پسرم هنگامى که دیدم سالیانى از من گذشت و توانایى رو به کاستى رفت به نوشتن وصیت براى تو شتاب کردم و ارزشهاى اخلاقى را بر تو شمردم پیش از آن که اجل فرا رسد؛ در حالى که رازهاى درونم را به تو منتقل نکرده باشم و در نظرم کاهشى پدید آید چنان که در جسمم آمد و پیش از آن که خواهش ها و دگرگونى هاى دنیا به تو هجوم آورند و پذیرش و اطاعت مشکل گردد زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذرى است که در آن پاشیده شود
پس در تربیت تو شتاب کردم پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگرى مشغول گردد تا به استقبال کارهایى بروى که صاحبان تجربه زحمت آزمودن آن را کشیدهاند و تو را از تلاش و یافتن بى نیاز ساختهاند پس در آغاز تربیت تصمیم گرفتم تا کتاب خداى توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات به تو بیاموزم و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام به تو تعلیم دهم و به چیز دیگرى نپردازم»(5)
امیرمؤمنان در این بخش از نامه خود به فرزندش امام حسن (علیه السلام) بر مواردى تأکید میورزد که هر یک از این موارد، قابل بحث و بررسى است.
حضرت بر قلب و عقل جوان تکیه کرده که بزرگترین سرمایهى یک جوان است. ایشان قلب نوجوان را مانند زمین کاشته نشده ولى آماده بذر پاشى میداند که اگر آن چه را که باعث سعادت و کامیابى یک جوان است، بذر افشانى نکنیم، خواه ناخواه دیگران بذرافشانى خواهند کرد.
سرمایه دوم در کلام امیرمومنان (علیه السلام) نسبت به یک جوان، عقل است که در این مورد باید کنترل شود، تا دیگران فکر جوان را آلوده و منحرف نکنند و وجود این دو سرمایه بزرگ در یک جوان راه را براى استفاده صحیح از جوانى باز خواهد کرد.
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 77، ص 75؛ مشکاة الانوار، ص 171.
2- سفینة البحار، ج 2 ص 260
3- مشکاة الانوار، ص 171؛ کافى ؛ ج 2، 135.
4- سفینة البحار، ج 1، ص 504
5- نهج البلاغه، نامه 31، ترجمه محمد دشتى، ص 521
جوان از منظر معصومان-محمد جواد مروجى طبسى
زمانی که بور این آزمایش را بدون سمندر انجام داد،گالوتنومتر هیچ جریانی را نشان نداد.این بدان معنا بود که در اطراف موجود زنده میدانی وجود دارد که خاصیت مغناطیسی هم دارد.بور این وسیله را بر روی دانشجویان داوطلب خود امتحان کرد و مشاهده نمود که این میدان در بدن انسان هم وجود دارد وکاملا تابع رویدادهای اساسی زیست شناختی بدن است.او این میدان را حیاتی نامید چون هرگاه حیات از بین برود،میدان حیاتی هم از بین میرود.به گونهای که یک سمندر مرده در دستگاه هیچ پتانسیلی به وجود نمیآورد.
تشکیل میدان مغناطیسی بدن: همانگونه که میدانید،در بدن ما میلیون ها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصب ها صورت می گیرد.در اثر شار بار در اطراف آنها در بدن ما یک میدان تشکیل میشود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیون ها عصب به وجود می آید. امواج مغزی:دستگاه موجنگار مغز چهار نوع منحنی از امواج مغزی را ارائه میدهدکه عبارتند از:آْلفا،بتا،دلتا
و تتا.ریتمهای دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب از 1تا3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر میشوند.بهنظر میرسد که ریتمهای تتا که دارای تناوب 4تا7 دور درثانیه می باشند به خلق و خوی بستگی داشته باشند.ریتمهای آلفا از 8 تا 12 دور در ثانیه،در اوقات تفکروتامل آزاد رخ داده و در صورت تمرکز حواس و توجه قطع میشوند و بالاخره ریتمهای بتا با تناوب 13الی22 دور در ثانیه،ظاهرا منحصر به نواحی جلوئی مغز،یعنی جایی که فعالیت های پیچیده مغزی رخ میدهد میباشند.امواج آلفا امواج بسیار مهمی هستند که بوسیله هانسبرگر آلمانی کشف شدند و به گفته وی با نوعی هوشیاری و خودآگاهی معطوف به درون ظاهر میشوندو تغییرات فیزیولوژی مهمی در بدن ایجاد میکنند.
میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر
حتما تا به حالدرباره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاهای برق چیزهایی شنیدهاید.بنابرتحقیقات پروفسور لای امواج مغناطیسی که از نیروگاه های برق یا وسایل برقی مثل سشوار و ریشتراش برقی و...ساطع میشود به دی ان ای سلول های مغزی آسیب میرساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین میبرد.میدان های مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به دی ان ای مغز
اثر منفی دیگری به بدن دارند.این میدان ها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن میشوند.همانطور که میدانید نزدیک به 70%از بدن مارا آب فراگرفته و مولکول های آب به صورت دوقطبی هستند و زمانیکه ما در معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم،این
مولکولها در جهت آن میدان قرار میگیرند و این پدیده باعث میشود نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.
علاوه بر عوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث میشوند اختلال در میدان بدن ایجاد شود.مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسیته ساکن در بافت های بدن ذخیره میشوند و میدانی که در اطراف این بارها بوجود میآیند در میدان بدن ایجاد خلل میکنند.اینبارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره میشوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصب های بیشتر و مهمتری قرار دارند برای بدن به شدت مضر هستند.از جمله این نقاط ناحیه سر و دستها و قسمت مچ پابه پایین است و در بین این سه قسمت،سر اهمیت ویژهای دارد چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل درمیدان مغناطیسی مغز باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز میشوند. به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم،مثل موبایل یا سشوار و غیره.اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدانی بسیار قوی هستیم و آن میدان مغناطیسی زمین هست.عوامل داخلی اغتشاش در میدان بدن ما هم فعالیتهای حیاتی و اجتنابناپذیری هستند که در تمام طول عمر ما در جریان هستند پس چگونه میتوان اثرات سوء آنها که باعث اختلال در بدن ما و بیماری هایی مثل سرطان میشوند را خنثی کرد؟
در اینجاست که باید گفت خداوند راه حل تمام این سوالات را در یک عمل ساده که امکان آن برای همه افراد وجود دارد و بیش از چند دقیقه هم وقت نمی برد و هیچ ضرری هم ندارد به انسان هدیه داده و آن نماز است.
نماز و میدان مغناطیسی
آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست،بطور شگفتانگیزی اگر انسان در هر نقطه از زمین رو به قبله بایستد،میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق میگردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم میشود. یکی از نکات بسیار جالبی که پروفسوربور به آن دست یافته بود این بود که دریافته بود که در بدن تمام دانشجویان مؤنث ماهی یکبار تغییر ولتاژ شدید ایجاد میشود و میدان بدن به منظمترین حالت خود میرسد و به همین دلیل است که زنان نیازی ندارند در این مدت نماز بخوانند.
اخیرا هم کشف شده است که قلب زنان منظمتر و قویتر از مردان میزندو دلیل آن همین تغییر ولتاژ است.
نماز و بارهای الکتریکی: همانطور که قبلا اشاره شد بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود میآیند هم بر میدان بدن و هم بر امواج مغزی اثر سو دارند. و این اثرات در نواحیای که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند،خطرات جدیتری ایجاد میکنند و باید هرچه سریعتر از آن نواحی دور شوند.به طرز حیرتآوری میبینیم که این نواحی دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته میشوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته بهترین راه دفع این بارهای زائد استفاده از یک ماده رساناست که سریعترین و ارزانترین و بیضررترین ماده برای این کار آب است و جالب اینجاست که آب هرچه خالصتر باشد سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل میدهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان سفارش شده این اثر را ندارد.
نماز و امواج مغزی:با دفع بارهای زائد بدن در وضو امواج مغزی در ایدهالترین حالت قرار می گیرند.علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود میآید،تشعشع امواج آلفا و نیز توانایی مغز در تولید این امواج را افزایش می دهد.
کاش میشد آدمیت را به آنها آموخت.
کاش میشد یکی شدن با کل جهان هستی را به آنها فهماند.
کاش میشد کینه ها را زدود.
کاش میشد بذرهای نیکی را بر جهانیان پاشید.
کاش میشد انسان بودن را تجربه کرد.
کاش میشد!