نوجوانان همواره در جست و جوی الگوهایی هستند تا آنها را سرمشق خود قرار دهند. اغلب نوجوانان در محیطی خارج از محیط خانواده به دنبال ایده های تازه می گردند. این شیوه، رفتاری طبیعی است چرا که آنان می خواهند به بزرگسالانی تبدیل شوند که در خارج از محیط خانواده آنها قرار دارند ؛ ولی این امر برای والدین نگران کننده است. یافتن یک سرمشق می تواند نوجوان را از آنچه که هست بهتر کند یا این که او را به تباهی و انحراف بکشاند. برای این که به نتیجه مطلوبی برسیم لازم است آموزش و راهنمایی را از سنین پایین آغاز کنیم. آموزش فرزندتان را برای انتخاب یک الگوی مناسب از زمانی که خیلی کوچک است شروع کنید ولی اگر تا به حال به این موضوع توجه نداشته اید بهتر است از همین امروز راهنمایی ها را آغاز کنید.
اگر در هنگام صرف شام همه افراد خانواده شما دور یکدیگر جمع می شوند بهترین زمان برای گفت و گو پس از صرف شام است. نخستین قدم برای آموزش فرزندان این است که سرمشق مورد علاقه او را به همه افراد خانواده معرفی کنید و از آنها بپرسید: «چرا این فرد محبوبیت دارد...؟» سپس به آنها اجازه دهید تا فرد مورد نظر را ارزیابی کنند .
در ابتدا از فرزندتان بپرسید که با پیروی از این فرد و از این الگو چه نکات بدی را یاد خواهد گرفت؟ سپس درباره خصوصیات مثبت و نقطه نظرهای خوبی که می تواند بیاموزد گفت و گو کنید. به خاطر داشته باشید که نظر و سخن شما اگر چه می تواند مؤثر باشد ولی نمی تواند به میزان دریافت و درک فردی نوجوان کمک کند.
نکته دیگر در آموزش نوجوانان این است که ابتدا سرمشق های منفی و الگوهای نامطلوب را معرفی کنید و سپس به بررسی الگوهای مثبت و مطلوب بپردازید. اگر فردی مذهبی هستید بهتر است آخرین سرمشق و الگویی را که بررسی می کنید، یک الگوی مذهبی قرار دهید و با بررسی نکات مثبت و مطلوب وی فرزندتان را به پیروی از او دعوت کنید. در غیر این صورت می توانید فردی را برگزینید که مورد توجه شماست و می تواند سرمشق خوب و مثبتی برای فرزندان شما باشد.
در آموزش ها و راهنمایی ها ، موضوع با اهمیت این است که به فرزندان خود تفهیم کنید که یک فرد ، موجود کاملی نیست. یک قهرمان یا یک سرمشق می تواند از همه نظر کامل به نظر برسد ولی به دلیل ویژگی های خاصی که دارد، ممکن است برای نوجوان الگوی خوبی محسوب نشود. لازم است نوجوان به راهی قدم بگذارد که او را به بزرگسالی مطلوب برساند و بهترین راه را خود و خانواده اش می توانند برگزینند. نوجوان نباید بدون تأمل و تفکر ، از زندگی قهرمانان تلویزیونی و سرمشق های مورد علاقه اش پیروی کند، بلکه بهتر است جنبه های تحسین برانگیز و پسندیده فرد را مورد توجه قرار دهد و برای پرورش دادن ابعاد مذکور در خود تلاش کند.
به نوجوانان توصیه کنید تا چند فرد مختلف را سرمشق زندگی خود قرار دهند. آنها می توانند بسیار شاداب تر و سرزنده تر از دوست خود باشند، می توانند قوی تر از قهرمانان ورزشی مورد علاقه خود شوند، حتی می توانند سختکوش تر از والدین خود شوند و باهوش تر از بهترین آموزگار مدرسه.
در صورتی که نوجوانان به پیروی از ویژگی های مثبت افراد مختلف تشویق شوند و از این که فرد خاصی را سرمشق خود قرار دهند اجتناب ورزند، می توانند خود را از گمراهی و احتمالاً تباهی رهایی بخشند. زیرا در مواردی که قهرمان مورد علاقه نوجوان شکست می خورد یا دچار انحطاط اخلاقی می شود، نوجوانی که او را سرمشق و الگوی زندگی خود قرار داده نیز با بحران جدی رو به رو خواهد شد.
زمانی که نوجوان از سرمشق و فرد موردعلاقه اش سخن می گوید از او بپرسید که چرا او را تحسین می کند؟ سعی کنید شنونده باشید و قضاوت نکنید. اگر به انتقاد از قهرمان مورد توجه فرزندتان بپردازید ممکن است با فریاد و اعتراض او رو به رو شوید و نوجوان از سخن گفتن در این باره خودداری کند. ممکن است انتخاب فرزندتان شما را مضطرب و نگران سازد اما با آرامش از او پرس و جو کنید و به ویژگی خاصی که قهرمان مورد توجه فرزندتان دارد و توانسته نظر او را به خود جلب کند پی ببرید.
ارزش های پیشرفته (برتر) فرزند خود را بشناسید. اگر فرزندتان با خبر شود که سرمشق و قهرمان مورد علاقه اش سابقه اعتیاد به مواد مخدر را دارد آیا ناراحت می شود؟ از اینکه بفهمد که قهرمان مورد توجه او به تخریب و خشونت می پردازد چه احساسی دارد؟ با وجود این، در چه زمینه هایی می خواهد او را الگوی خود قرار دهد؟ آیا ابعادی از زندگی الگوی فرزند شما وجود دارد که مورد توجه نوجوان قرار نگرفته باشد؟ آیا نوجوان می خواهد شبیه به قهرمان مورد علاقه اش زندگی کند یا این که کاملاً مثل او باشد؟
البته ما بزرگسالان نیز علاقه مندیم که مانند افراد معروف و مشهور زندگی کنیم ولی نمی خواهیم به فردی کاملاً شبیه به الگوی مورد نظرمان تبدیل شویم. بهتر است به طور مرتب الگوها و سرمشق های مثبت را به نوجوان معرفی کنید، درباره آنها به گفت و گو بپردازید. سعی کنید الگوهای مثبت را وارد زندگی کنید. الگوهای مثبت را می توان در مکانهای مذهبی، مدرسه یا حتی همسایگی خود یافت. به این ترتیب می توانید تأثیری را که قهرمان مورد علاقه فرزندتان بر او گذاشته است کمرنگ سازید.
مادری می گفت : زمانی که دختر من 10 سال داشت، نوجوان هیجده ساله ای به او درس می داد. او تأثیر قابل ملاحظه ای بر دختر من گذاشت. وی عضو شورای دانش آموزی بود، در منزل یک کدبانو و در کلاس درس نیز محبوبترین شاگرد به حساب می آمد. همه شاگردان او را دوست داشتند و می خواستند مثل او شوند. خوشبختانه این دختر توانسته بود الگوی مثبت و ممتاز ارائه کند. او از شخصیتی قوی برخوردار بود و از دوست شدن با کسانی که لباس پوشیدن او را قدیمی می دانستند و به دلیل رفتار شایسته اش او را مسخره می کردند، پرهیز می کرد. در تمام روزهای تابستانی دخترم از او سخن می گفت. وقتی که درباره پوشش ( لباس) مناسب با دخترم صحبت می کردم بلافاصله به گفته ها و تذکرات او اشاره می نمود و همیشه نکاتی را که وی به آنها توجه می کرد در نظر می گرفت مانند: خوب درس خواندن، کمک کردن و مهربانی با افرادی که دیگران به آنها توجهی ندارند و .. رفتار و گفتارش بر دختر من تأثیر زیادی گذاشت. او به عنوان یک دختر شاداب و دوست داشتنی سرمشق دانش آموزان کوچک تر از خود بود. اگر درسهایی را که او به دخترم آموخت، من بیان می کردم چنین تأثیر عمیقی نمی گذاشت و چه بسا با مقاومت او رو به رو می شد.
بهتر است که ما، پدرها و مادرها، در جست جوی الگوهایی باشیم که بتوانند ما را یاری کنند تا نوجوان خود را به سوی یک زندگی مناسب و مطلوب راهنما شویم.
1- گام های نخست
اولین گام مهم برای پیشگیری و کمک به فرزندان این است که والدین ، خود به مواد مخدر معتاد نشوند . این مربوط به زمانی است که پدر و مادر هنوز صاحب فرزندی نشده اند . موادی همچون نیکوتین و الکل بر روی جنین به ویژه در سه هفته نخست بارداری اثرات مخربی بر جای می گذارد . پژوهش ها حکایت از آن دارند نوزادانی که از مادران معتاد به دنیا می آیند ممکن است در مراحل زندگی ، بیشتر در معرض خطر اعتیاد قرار گیرند.
وانگهی کارشناسان د راین مورد هم عقیده اند که توجه مهرآمیز، در شکوفایی خود ارزشمندی ، به طور همیشگی اهمیت دارد و کمبود آن دلیل عمده پناه بردن به دامن مواد مخدر است . بنابراین پیش از شروع دوران تحصیل باید رهنمودهای رفتاری خانوادگی چون درستی و شرافت ، انصاف ، عدالت ، احترام به دیگران و رعایت قانون را بنیان نهاد .
2- نخستین درس ها
به محض این که کودک شما به سنی رسید که تا حدی خوب را از بد شناخت ، به وی بفهمانید که امکان دارد برخی فرآورده ها از آن جمله مواد شوینده و پاک کننده ها ، هوا پخش ها و داروها سمی باشند .
3- دوران دبستان
بچه های پنج تا نه ساله از راه تجربه اندوزی چیز می آموزند . در چنین سنینی آنان قادرند از واقعیات به توهمات و خیالبافی پرداخته و باز به دنیای واقعی برگردند بی آنکه حتی تفاوت این دو را باز شناسند . به هر حال آنچه را که می بینند برایشان کاملاً حقیقی و باورنکردنی است .
از نظر کودکان خردسال ، نه گفتار پدران و مادران ، بلکه کردارشان مهم است . چنانچه بچه ها سیگار کشیدن و میگساری پدر و مادر خود را ببینند ، به احتمال زیاد همین راه را در پیش می گیرند .
4- گزینش های صحیح
حال زمان آن رسیده است که به فرزندانتان درس تصمیم گیری مستقل و« دنباله رو نبودن » را بیاموزید .
مادر نوجوانی می گوید : من می خواهم به بچه هایم بفهمانم صِرف این که کسی به آنان می گوید کاری را انجام دهند دلیل بر درست بودن آن نیست . اگر تردید دارند که عملی صحیح است یا نه ، حتماً با فرد مطمئنی مشورت کنند .
در سال های آخر دبستان بسیاری از بچه ها متوجه می شوند که کدام یک از هم شاگردی هایشان به استعمال دخانیات ، مصرف مواد مخدر و می نوشی روی آورده اند .
5- خطرات بو کشیدن
در سنین بین پنج تا نُه بچه ها با استنشاقی هایی ( بو کشیدنی ها ) سر و کار پیدا می کنند ؛ مانند هوا پخش های تحت فشار شامل رنگ ها ، افشانه های آشپزی یا چسب . در این سن آنها دوست دارند این قبیل مواد فرار را استنشاق کنند تا تغییر حالت را بیازمایند . این حقیقت که ممکن است چنین لذتی زودگذر به آسیب دائمی مغز و بالاتر از آن به مرگ بینجامد ، به ذهن این خردسالان خطور نمی کند .
یکی از مهمترین آموزش هایی که پدر و مادرها می توانند در این سن به بچه ها بدهند این است که چگونه جواب منفی دهند .
6- راه های گریز
کمک کنید تا فرزندانتان به جاهایی که احتمالاً در آنجا ناچار به مصرف مواد مخدر می گردند نروند . اگر یک مهمانی در کار است حتماً بپرسید : چه کس دیگری دعوت شده است ؟ آیا پدر و مادر صاحب خانه درمنزل هستند ؟
مادری می گوید : آخرین چاره این است که به فرزندانتان بگویید اگر مکان مورد نظر را دل آزار و زجر آور تشخیص دادند فوراً آنجا را ترک کنند . وی خاطر نشان می سازد من به فرزندم گوشزد می کنم : اگر در آبریزگاه ( دستشویی ) بوی ماری جوانا یا حشیش و بَنگ به دماغت خورد فوری به دستشویی دیگر برو . به فرزندانتان توضیح دهید که مواد مخدر چه ضررهایی دارند. . در آغاز دوران نوجوانی ، بچه ها به طور روزافزونی به فیلم های تلویزیونی و مملو از تصاویر مواد مخدر و استعمال مشروبات الکلی روی می آورند .
دونابل ، هماهنگ کننده مشارکت در هیأت کمیسیون بزهکاری کخ و مادر دو بچه غیر معتاد ، آنچه را که فرزندانش تماشا می کردند زیر نظر می گرفت ، گوش می داد و می گفت : فقط گفتن این که فرزندانمان تصمیم گرفته اند به سینما بروند کافی نیست . من و همسرم می پرسیدیم که برای دیدن کدام فیلم می خواهید بروید و در این مورد بررسی می کردیم . این همان کاری است که ضرورتاً باید انجام داد . او از لحظات آموزش هم سود می جست به طوری که می گوید :
مثلا" وقتی که با تمام اعضای خانواده جلوی تلویزیون نشسته ویک برنامه مبارزه با مواد مخدر را تماشا می کنید ، این « لحظه حساس » را سکوی پرتابی بدانید . شما می توانید بلافاصله در باره مضرات مواد مخدر و ... با بچه ها سخن بگویید تا جایی که نه آنان را تحت فشار قرار دهید و نه تهدیدشان کنید . پیام خود را کوتاه و نه موعظه وار به گوششان برسانید ولی بدانید که انجام پیاپی این عمل ناشدنی است .
راستی شما راجع به اعتیاد چگونه با فرزندانتان صحبت می کنید؟ بهتر است از هر جا که می توانید آغاز کنید و از این که گاه به حرف هایتان توجه نمی کنند ، آزرده خاطر نگردید . مفهوم یک مورد را کاملاً روشن سازید و بر این موضوع شدیداً تأکید کنید که اعتیاد خطرناک است و شما نمی خواهید فرزندانتان به دام آن گرفتار شوند .
7- دوره راهنمایی
این دوران شاید آسیب پذیرترین عهد زندگی نوجوانان باشد که طی آن فشار روانی با انتقام جویی و کینه ورزی توأم می گردد . آنان موهایشان را بلند می کنند یا ممکن است از ته بتراشند . لباس های عجیب و غریب می پوشند . به موسیقی تند و پرسر و صدا گوش می دهند و هورمون های جنسی شان غلیان می کنند . بچه های در این سن وسال راجع به همه چیز کنجکاوند و مایلند هر چیزی که آنان را به اصطلاح بی خیال می کند امتحان نمایند.
برای پدران و مادران حیاتی است که تمام راه های ارتباطی را باز نگه دارند . اکثر اوقات که پدر ومادر سرگرم استراحت هستند خیال می کنند که بچه ها به کار خویش مشغولند لیکن نمی دانند که امکان دارد این آزادی به فاجعه بدل گردد. والدین عزیز : سال اول دوران راهنمایی را همچون دوره کودکستان بپندارید . کیف مدرسه بچه ها را بازبینی کنید . بخواهید تکالیفشان را به شما نشان دهند . بگذارید به طور شایسته مسئولیت های مدرسه جدید خود را بپذیرند .
8- نترسانید ، بلکه آگاهی دهید
اکثر آموزگاران مجرب عقیده دارند که اگر می خواهید نوجوانان در این دوره در برابر فشارهای روانی و وسوسه های پیرامونشان پایداری کنند باید "مجهز به اطلاعات باشند" نه "ترسو". متأسفانه بیشتر پیام هایی که به نوجوانان داده می شود به قصد ترساندن آنهاست " اگر مشروب بخوری به الکل معتاد می شوی ، هر کس که مواد مخدر مصرف می کند آدم نابابی است و... در این صورت تصور کنید چنانچه آنان با شخصی از آشنایان برخورد کنند که فرضاً در مهمانی کمی حشیش ، ماری جوانا و یا غیره می کشد و یا بازیکن بسکتبال مشروب خواری را ببینند که درعین حال خوب بازی می کند آن وقت چه خواهد شد ؟ این ضد و نقیض گویی ها باعث می شود که آنها دچار تردید گردند. نوجوانی می گفت : بعد از استعمال ماری جوانا در یک مهمانی به خانه برگشتم ، پدر و مادرم به حالم پی بردند و گفتند : تو به زودی معتاد شده و خواهی مرد . آنها اطلاعی از مواد مخدر نداشتند و بی آن که بخواهند از این موضوع آگاه شوند به بحث خاتمه داده بودند . امروزه اطلاعات اغلب بچه ها در باره مواد مخدر بیش از پدران و مادران است .
آلان لشنر ، مدیر مؤسسه ملی سوء استعمال مواد مخدر ( ان . آی . دی . ا ) به دنبال این سخن می افزاید : به همین دلیل است که پدر و مادر باید بررسی خویشتن را انجام داده و اطلاعات صحیحی در زمینه مواد مخدر به اطلاع بچه ها برسانند . این اندرز را بی درنگ آویزه گوش خود کنید: گفت و گو درباره خطرات دراز مدت بهداشتی با نوجوانانی که در دوره راهنمایی تحصیل می کنند ، اثر چندانی ندارد . دلخوشی بچه ها در چنین دوره ای این است که در نظر همسالان خود خوب جلوه کنند . به آنان خاطر نشان سازید که سیگار کشیدن به بدبویی دهان و زردی انگشتان می انجامد . یا این که اگر می گساری کنند ، احتمالاً مریض شده و مطرود دوستانشان می گردند .
9- ایجاد محدودیت
بسیاری از جوانانی که از مواد مخدر استفاده می کنند صرفاً به این خاطر است که دوستانشان تن به این کار می دهند . برای این که توانایی فرزندتان از لحاظ مقاومت و زیر بار اعتیاد نرفتن استحکام یابد ، معاشران او و پدر و مادرشان را بشناسید و رفت و آمدهای وی را زیر نظر داشته باشید . سوق دادن بچه ها به مسیر مناسب، همیشه کار آسانی نیست . بازداشتن آنان از معاشرت با دوستی « ناباب » ممکن است فقط به اصرار بیشترشان به ادامه دوستی منتهی گردد .توصیه من این است که دوستانشان را عاقلانه انتخاب کنند .
10- سرگرم و مشغول بودن
بر حسب پژوهش های به عمل آمده ، نوجوانانی که از احوالشان غافل مانده ایم و یا دست به کاری نمی زنند ، به احتمال زیاد به دامن مشروبات الکی و مواد مخدر پناه می برند . فرزندانتان را سرگرم کنید و به قول یکی از مربیان : اگر شما فرزندانتان را به کاری مشغول نکنید . آنها گرفتارتان می کنند . بر پدران و مادرانی که فرزند دانش آموز در دوره راهنمایی تحصیلی دارند واجب است که برنامه فعالیت های فوق برنامه و روزمره برای فرزندانشان تنظیم کنند و از این راه حس مسئولیت پذیری آنها را استحکام بخشند .
11- نقش والدین
تحقیقات بیست ساله علمی نشان داده است که دخالت مستقیم پدر و مادر در زندگی فرزندانشان مهمترین عامل حمایتی آنها به شمار رفته و در باز داشتن آنان از سقوط در دام اعتیاد مؤثر است . مادری می گوید : پدر و مادر نه "کلید" بلکه "شاه کلیدند". اینان باید از هرگونه دگرگونی به ویژه دگرگونی روانی و رفتاری فرزندان خود با خبر باشند . از این رو توصیه می کنیم که پدر و مادر مرتباً با اولیای مدرسه تماس داشته و از وضع آنها آگاه گردند .
12- دبیرستان
در این دوره فشارهای روانی همچنان پابرجا هستند . نخستین اولویت برای جوان ، پذیرفته شدن در دسته ها و گروه های جوانان است . هرچند حساسیت ایشان نسبت به دوران نوجوانی اندکی کاهش یافته ، ولی تمایل به می گساری و مواد مخدر در این مرحله فزون تر می گردد؛ خاصه زمانی که موفق به دریافت گواهینامه رانندگی خود می شوند . در این سن باید به آنان گوشزد کرد به همان اندازه که مشروبات الکلی و مواد مخدر برای بدنشان ضرر دارد ، ممکن است وادارشان سازد به اموری دست بزنند که به همان اندازه می تواند زیانبار باشد . پرسش مهمی که با پاره ای از پدر و مادرها مطرح می شود این است که چنانچه من قبلاً در جوانی سیگار می کشیدم و یا به موادی از این قبیل روی می آوردم ، حالا اگر فرزندمان بفهمد چه می شود ؟ مناسب ترین پاسخ این است که عین حقیقت را بگویید و شرح دهید که در جوانی مرتکب اشتباهی شده بودید. احتمال دارد نسبت به بازگو کردن مسائل خودتان دورویی کرده و واقعیت را بیان نکنید. لیکن نباید در مورد بچه ها چنین عملی را انجام دهید .
13- صریح باشید
اطمینان حاصل نمایید که فرزندتان با قواعد و قوانین آشنایی دارد و می داند که اگر قوانین ، نادیده گرفته شوند چه پیامدهایی حاصل می گردد؟
14 - ثابت قدم باشید
جوا ب منفی دادن ، همیشه کار ساده ای نیست نه برای پدر و مادر و نه برای جوانان ؛ ولی در مواردی که پاسخ شما مثبت نیست ، صراحت آن را بیان کنید .
15- منطقی باشید
وقتی قانون و قاعده ای نقض می شود ، مجازاتی بیش از حد مقرر، در نظر نگیرید و بدانید تنبیه و مجازات ، آن زمان اثربخش است که با تخلّفِ صورت گرفته هماهنگ باشد .
16- گوش فرا دهید
سعی کنید که در گفت و گو فقط خودتان سخنگو نباشید ، بلکه به سخنان جوانان خوب گوش بسپارید و به اصطلاح برای حرف های آنان شنونده خوبی باشید . در این صورت خواهید توانست از میان صحبت ها ، به نظراتشان پی ببرید . آموزشگاه ، جامعه ، نیروی انتظامی و انجمن های مبارزه با مواد مخدر همگی می کوشند جوانان را از استعمال مواد مخدر دور سازند اما هیچ کدام از آنها قادر نیستند جای خالی خانواده را پر کنند . مسئولیت پدر و ماد ر از این بابت بس خطیر است . نظر کارشناسان این است که چنانچه فردی در دوران جوانی به سوی اعتیاد کشانده نشود ، در سنین میانسالی به این سو حرکت نخواهد کرد .
با فرزندانتان صحبت و گفت و گو کنید ؛ به سخنانشان گوش فرا دهید ؛ اصول ارزشی را برایشان توصیف کنید و به خاطر بسپارید که آنان از شما تقلید می کنند. حمایت و عشق شما به آنان احساس « خود ارزشمندی » می دهد . آنها را سرگرم سازید و در مورد زندگی شان مسئول باشید و تا سر حد امکان بر میزان دانستنی های خویش در باره مواد مخدر بیفزایید ؛ نگذارید سکوت شما علامت رضا باشد
آیا از تنهایی وحشت دارید؟ آیا وقتی تنها هستید نمی توانید لحظه ای را بدون صدای رادیو، تلویزیون و نوار موسیقی سر کنید؟ آیا فقط در زمانی که با دیگران و در جمع هستید احساس راحتی می کنید؟ آیا احساس می کنید نقاب به چهره زده اید؟ به عبارتی دیگر آیا نمی توانید با خود حقیقی تان یعنی آنگونه که در درون خود هستید با دیگران رابطه برقرار کنید؟ آیا در دنیای بیرون از خود به دنبال خوشبختی و آرامش هستید؟ آیا درگیر رابطه عاشقانه ای شده اید که نمی توانید لحظه ای بدون او احساس شادی، آرامش و خوشبختی کنید؟ آیا در رابطه ای قرار دارید که طرف مقابل شما به مسایل اخلاقی بی توجه ، بی بند و بار، بی مسئولیت، دروغگو و پنهان کار است؟ آیا طرف مقابل شما بسیار پرخاشگر، عصبی و بددهن است، شما را آزار می دهد و حتی کتک می زند و با این وجود شما خود را بدون او ناتوان و درمانده می بینید؟ آیا در ارتباطات خود با دیگران احساس می کنید بارها و بارها مورد سوءاستفاده قرار می گیرید، بیشتر از آنچه که دریافت می کنید از خود مایه می گذارید، سعی می کنید همه را راضی و خشنود کنید ولی در درون از خود راضی نیستید و به خاطر ترس از تنها ماندن و طرد شدن همچنان روابط خود را با آنها ادامه می دهید؟
آیا مراقبت از شخص بیماری را برعهده دارید که مسئولیت بهبودی و مراقبت خود را نمی پذیرد؟ آیا شخص مورد علاقه شما پرخور است و به سلامت خود هیچ توجهی ندارد و شما خود را مسئول مراقبت از او می دانید؟ آیا به سختی تلاش می کنید از بازی قمار یکی از اعضای خانواده و یا دوستانتان جلوگیری کنید ولی موفق نمی شوید؟ آیا مدت طولانی است که تلاش می کنید فرد الکلی یا معتاد مورد علاقه تان را نجات دهید و او همچنان به رفتار بیمارگونه خود ادامه می دهد؟ و آیا اداره و کنترل امور زندگی خود را از دست داده اید و احساس درماندگی و آشفتگی می کنید؟
اگر پاسخ شما به برخی از پرسش های بالا آری است، تنها مشکل شما گم کردن خود حقیقی تان است. مفهوم هم وابستگی به شما کمک می کند خود را از رنج و درد غیرضروری رهایی بخشید و ضمن احساس شادی و خوشبختی امکان آن را فراهم کنید تا اگر طرف مقابل شما و دیگران بخواهند و مایل باشند رشد کنند، مسئولیت بهبودی شان را بپذیرند و از مصیبت و رنج رهایی یابند.
ولی هم وابستگی چیست؟ مفهوم هم وابستگی در حوزه بهبودی از وابستگی به مواد شیمیایی شکل گرفته است. درمانگران و مشاورانی که به درمان الکلی ها و معتادان مشغول بودند، متوجه حالت ها و رفتارهای غیرمعمولی و غیرطبیعی در اعضای خانواده وابستگان به مواد شیمیایی شدند. آنها مشاهده کردند که به همان اندازه که فرد الکلی یا معتاد به الکل و دیگر مواد شیمیایی وابسته است؛ همسران، فرزندان و یا حتی آشنایان آنها هم، وابسته به کنترل و مراقبت کردن از آنها هستند. به عبارتی بستگان فرد الکلی و معتاد، به فرد معتاد یا الکلی اعتیاد پیدا می کنند، درست مثل فرد الکلی و معتاد که به مواد شیمیایی اعتیاد دارد. آنها یعنی همان نزدیکان و اعضای خانواده ی فرد وابسته به مواد شیمیایی، بدون توجه به سلامتی و نیازهای اساسی خود به طور مسئولانه ای که به نوعی فداکاری هم به نظر می آید، به شدت مشغول مراقبت از فرد بیمار می شوند، آنها خسارت های فرد وابسته به مواد شیمیایی را پرداخت و جبران می کنند. برای او ترحم و دلسوزی می کنند، از او در برابر آنهایی که از رفتارهای بی مسئولانه و غیرمعمولی فرد وابسته به مواد خسارت دیده اند و آسیب خورده اند حمایت می کنند. حتی برای دفاع از او دروغ می گویند و مشکل اعتیاد او را انکار می کنند. درست مثل فرد معتاد یا الکلی که در حمایت از مصرف مواد خود و ادامه رفتار اعتیادگونه اش؛ پنهان کاری می کند، دروغ می گوید و به طور کل مشکل خود را انکار می نماید.
درمانگران و مشاوران مشاهده کردند مشکل این افراد آنقدر شدید است که حتی وقتی فرد الکلی یا معتاد وارد برنامه بهبودی از وابستگی به مواد شیمیایی می شود همان کسانی که شدیداً درگیر نجات او بودند با انجام رفتارهایی، شرایط را برای برگشت مجدد فرد به سوی اعتیاد آماده می کنند. |
این گونه به نظر می آید که اعضای خانواده و دوستان فرد بیمار نیازمند آن هستند که دست نیاز به سوی آنها دراز شود، یعنی همان کاری که فرد معتاد و یا الکلی در آن مهارت کافی دارد. او به طور مداوم نیازمند کمک اطرافیان است تا به مصرف مواد ادامه دهد. از آنها پول می خواهد تا موادش را تهیه کند. از آنها حمایت می خواهد تا رفتار مخربش را توجیه کند. از آنها ترحم و دلسوزی می خواهد تا احساس محق بودن کند. از آنها گریه و غم می خواهد تا به این صورت آنها را برای رفتارش سرزنش کند، حتی از آنها دعوا، خشم و پرخاشگری می خواهد تا خیالش آسوده شود که اگر دارد تخریب و نابود می کند، آنها هم دارند تلافی می کنند، پس چیزی به کسی بدهکار نیست...
اعضای خانواده و دوستان اینگونه با برآوردن نیازهای فرد بیمار احساس مثبت بودن می کنند و نیاز خود را ارضاء می کنند. در اینجا ست که اگر فرد بیمار بهبودیش را آغاز کند و به طرف زندگی مستقل قدم بردارد، اطرافیان وابسته به او احساس می کنند دیگر مورد علاقه فرد بیمار در حال بهبودی نیستند چرا که دیگر او مشکلاتی ندارد که به اطرافیان خود محتاج و نیازمند باشد. حالا دیگر چه کسی باقی می ماند تا این افراد با رفع نیازهایش نیاز خود را به نجات دادن ارضاء نمایند و از این طریق احساس رضایت نمایند.
از این روی برای درمانگران و مشاوران این رفتارهای اعضای خانواده و نزدیکان افراد معتاد و الکلی به عنوان نوعی ناخوشی یا بیماری مدنظر قرار گرفت که در ابتدا آن را هم الکلی و بعدها هم وابسته نامیدند. مفهوم هم وابستگی برای دست اندرکاران وابستگی به مواد شیمیایی به این لحاظ اهمیت دارد که تعیین کننده نوعی کمکی است که می توان به افراد وابسته به مواد شیمیایی اعتیاد آور ارائه کرد و بر شکل درمانی که به طور کل اشخاص (معتاد) دریافت می کنند، تأثیر می گذارد. بنابر این هم وابستگی مفهوم بسیار مهمی در درمان وابستگی به مواد شیمیایی و یکی از مفاهیم بنیادین در توانبخشی این بیماران است. گاه مشاهده شده است که برخی از مشاورین و درمانگران به دلیل عدم آشنایی با تأثیر روابط اعضای خانواده بر فرد بیمار؛ همسران و نزدیکان بیمار را تشویق به مدارا و به اصطلاح تشویق به فداکاری کرده و از آنها می خواهند بیشتر از گذشته به فرد معتاد یا الکلی خدمت کنند و آنها را به غلط از فراری شدن معتاد از خانه و وخیم تر شدن اوضاع او، می ترسانند. در حالی که غافل هستند که با پذیرش مصیبت های فرد معتاد و تحمل او، بیمار را بیمارتر کرده و او را در ادامه مصرف مواد اعتیادآورش و وابستگی بیشتر به رفتار وسواس گونه اش کمک می کنند.
البته در اینجا باید به خاطر داشت که شرایط اقتصادی و اجتماعی برخی از نزدیکان فرد بیمار و کمبود حمایت های اجتماعی امکان یک زندگی مستقل و عاری از چسبندگی را برای آنها بسیار سخت و دشوار می سازد و گاهی کنترل و مراقبت از فرد بیمار برای آنها به عنوان تنها راه چاره مطرح می شود.
چرا که آنها با کنترل و مراقبت از فرد بیمار اولاً تلاش می کنند رنج و درد غیرضروری ترس ناشی از خسارت ها و صدمات رفتارهای وسواسی و معتادگونه او را، کاهش دهند تا خود گرفتار نشوند. دوماً آنها هیچ جای دیگر و منبع درآمد دیگری نداشته (البته اگر فرد معتاد برای آنها چیزی باقی گذاشته باشد) و مهارت لازم برای دستیابی به خودکفایی اقتصادی را هم ندارند و ناچار هستند به قول خود بسوزند و بسازند و یک قربانی تمام عیار باشند. ولی بارها مشاهده شده است که همسران معتادان و فرزندان آنها بعد از جدایی و مستقل شدن افرادی را برای زندگی مشترک و دوستی انتخاب می نمایند که وابسته به مواد شیمیایی بوده اند و یا به نوعی دچار رفتارهای وسواسی و غیرمعمولی هستند. سؤال این است که چرا این افراد بعد از قطع رابطه با یک فرد بیمار، رابطه دیگری را با بیمار دیگر برقرار می کنند؟ آیا می توان گفت آنها هم وابسته هستند؟ به نظر آنها نیازمند فرد نیازمندی هستند که با کنترل و نجات او احساس ارزشمند بودن کنند و از این روی با وجود جدا شدن از فردی بیمار، جذب فرد بیمار دیگری می شوند.
گستره مفهوم هم وابستگی به حوزه بهبودی از اعتیاد به مواد شیمیایی محدود نمی شود. همانطوری که اشاره شد در ادامه بررسی ها مشخص شد که این افراد تنها در کنار افراد الکلی و معتاد چنین رفتارهایی را از خود نشان نمی دهند، بلکه اصولاً درگیر روابطی می شوند که آن طرف رابطه فردی کژ رفتار و غیرمعمول است. چرا که آنها از طریق تلاش به منظور کنترل و مهار رفتار چنین افراد نابهنجاری و نجات آنها، جلب توجه کرده و تأیید دیگران را طلب می نمایند و از آنجایی که تصور می کنند رفتار مثبتی انجام می دهند، احساس خود ارزشمندی می کنند. آنها در ادامه این شیوه از زندگی و متمرکز ساختن توجه خود بر دنیای خارج از خود حقیقی شان، تماس و ارتباطشان با دنیای درونشان یعنی خواسته ها، علایق، باورها، نیازها و احساس هایشان را از دست می دهند و به عبارتی «خودشان را گم کرده و خود دروغینی می سازند تا مسئولیت بقا و حیات آنها را در ارتباط با دنیای بیرون برعهده گیرد و این خود کاذب و دروغین همان نقابی است که آنها بر چهره می زنند.» این افراد مستعد مبتلا شدن به انواع بیماری هایی مرتبط با فشار روانی هستند و اغلب دچار بیماری های دستگاه گوارش، فشار خون و به طور کل ناراحتی های قلبی و عروقی می گردند و در کنار مشکلات جسمی هم وابسته ها دچار بسیاری از اختلالات روانشناختی می شوند که مهم ترین و بارزترین آنها انواع رفتارهای وسواسی عملی و اعتیادهاست.
اعتیادها یی از قبیل : خوردن، ارضاء جنسی، ورزش، تماشای تلویزیون و رایانه، کارکردن، قمار، استفاده از کارت های اعتباری، روابط با دیگران، پول خرج کردن یا خرید نمودن، مخالفت با دیگران و متداولترین رفتار تکراری،اعتیاد به الکل یا مواد مخدر و به طور کلی اعتیاد به هر نوع مواد شیمیایی اعتیادآور.
بنابر این مشاهده می شود که فرد هم وابسته نه تنها در یک رابطه، طرف مقابلش می تواند یک وابسته به مواد شیمیایی باشد بلکه خود او هم می تواند معتاد به مواد شیمیایی باشد. به همین لحاظ برخی از درمانگران و مشاوران وابستگی به مواد شیمیایی می گویند که هرگز معتاد به مواد شیمیایی را ندیده اند که هم وابسته نبوده باشد و هم از آن روی اعتقاد دارند در زیر هر نوع اعتیاد و وسواس عملی هم وابستگی نهفته است. با توجه به شیوع و گستره انواع اعتیادها و وسواس های عملی و همینطور روابط غیرمعمولی و کژکارانه، برخی براین باورند که ?? درصد از جمعیت کشوری مانند ایالات متحده آمریکا با وجود شرایط اقتصادی و اجتماعی که امکان زندگی مستقل را فراهم می آورد، هم وابسته هستند. برخی آنچنان هم وابستگی را همگانی می بینند که آن را وضعیت مزاجی بشریت می دانند.
به دلیل مشغولیت فوق العاده فرد هم وابسته با موقعیت های دنیای خارج از خود و رنجی که در اثر تمرکز و توجه بیش از اندازه به نیازهای دیگران و کنترل رفتار آنها، متحمل می شود، در درمان هم وابستگی به جداسازی و گسستن فرد هم وابسته از این موقعیت ها و از طرف مقابل رابطه کژکارانه و غیرمعمولی تأکید می شود. این جداسازی به معنی رد و عدم پذیرش مسئولیت هاست که فرد هم وابسته نسبت به طرف مقابل و دیگران احساس می کند.
رهایی از هم وابستگی فرایندی ساده و سریع نیست. طبق تجارب برخی از متخصصین برای این منظور 3 تا 5 سال به همراه شرکت در یک برنامه بهبودی جامع زمان لازم است. برنامه ای متشکل از گروه های خودیاری هم وابستگان گمنام و گروه خانواده و آشنایان معتادان یا الکلی های گمنام و همینطور گروه درمانی و مشاوره فردی. هم وابستگی به عنوان یک الگوی جدید به متخصصین یاری رسان و مردم جویای بهبودی کمک می کند تا جنبه معنوی انسانی بهتر شناخته شود و نیز تأثیر و حضور آن در تمامی ابعاد زندگی انسان مورد توجه قرار گیرد.
منابع:
1- ت، فروهر. 1381، عطش برای آزادی. چاپ اول، تهران، مؤسسه خیریه تولد دوباره.
2-وایتفیلد چارلز. 1991، هم وابستگی: رهایی از وضعیت بشری. ترجمه حسام الدین معصومیان شرقی چاپ اول، تهران، نشر فارابی حکیم.
ضمن روایات فراوانی آمده است که اساس و علت خلقت، اهل بیت علیهم السلام هستند. خداوند به پیامبر اکرم (ص) فرمود: اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی کردم؛ و رسول گرامی اسلام خطاب به حضرت زهرا(س) فرمود: اگر تو نبودی خداوند زمین و آسمان را خلق نمی کرد.
در روایات ذکر شده است بعد از هبوط حضرت آدم(ع) به زمین و ناله و زاری کردن او، خداوند کلماتی را به وی آموخت و افرادی را به حضرت معرفی کرد که آنها را علل خلقت هستی معرفی نمود.
" فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه." (بقره / 37)
پس حضرت آدم (ع) از حضرت حق کلماتی را فرا گرفت و آن کلمات را وسیله - قبول - توبه خویش قرار داد.
درباره این آیه احادیثی نقل شده که بسیار فوق العاده است و با توجه به آیه مذکور و این روایات، انسان می تواند به خوبی درک نماید که حضرت صدیقه علیهاالسلام، علت خلقت است و یکی از اسباب آفرینش جهان می باشد؛ یعنی همانطور که رسول اکرم(ص)، امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام سبب خلقتند، حضرت صدیقه سلام الله علیها نیز یکی از علل آفرینش است و معقول نیست کسی علت خلقت باشد و ولایت نداشته باشد.
در این باره دو روایت، یکی از حضرت علی علیه السلام و دیگری از جناب ابن عباس نقل می کنیم:
1- روایتی که از وجود مقدس حضرت علی علیه السلام رسیده است و جمعی از حفاظ عامه آن را ذکر کرده اند چنین است:
حضرت علی علیه السلام می فرماید: از پیامبراکرم(ص) معنای آیه شریفه ی " فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه" را سؤال کردم، فرمود: هنگامی که خدای تعالی، آدم را در هند، و حوّا را در جدّه فرود آورد… -حضرت آدم مدتها گذشت که اشک غم بر چهره می ریخت- تا این که خدای تعالی جبرئیل را نازل کرد و فرمود:
یا آدم، آیا من ترا به دست - قدرت - خودم نیافریدم؟ آیا از روح خود بر تو ندمیدم؟ و ملائک را به سجده کردن بر تو فرمان ندادم؟ و حوّا را به ازدواج تو در نیاوردم؟ حضرت آدم عرض کرد: بله، خطاب آمد: پس این گریه (مداوم) تو از چیست؟ عرض کرد: خدایا، چرا گریه نکنم، که از جوار رحمت تو رانده شده ام. خدای تعالی فرمود: اینک این کلمات را فراگیر که به وسیله آن، خدا توبه تو را قبول می کند و گناهت را می بخشد، بگو یا آدم: خدایا، تو پاک و منزهی، نیست خدایی جز تو، من بد کردم و به خود ستم روا داشتم، پس به حق محمد و آل محمد، مرا ببخش، به درستی که تو بخشنده و مهربان هستی.
پیامبر اکرم در پایان سخن فرمود: این است آن کلماتی که خدای تعالی به حضرت آدم آموخته است. گویی خدای متعال حضرت آدم را با این کلمات تسلی داده است که اگر از جوار رحمت من دور شده ای، اینک ارزش فرا گرفتن این کلمات گرانقدر، عوض، هم سنگ و برابر جوار رحمان و هم تراز فردوس و جنان است، و جبران آن نعمتی که از آن محروم شده ای.
2- روایت دیگر در همین موضوع از ابن عباس است که از پیامبراکرم(ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود:
بعد از آن که خدای تعالی آدم(ع) را آفرید، حضرت آدم عطسه کرد و با الهام خدایی "الحمد لله رب العالمین" گفت. خدای تعالی در جواب او فرمود: "یرحمکَ ربّک" رحمت خدا بر تو باد.
هنگامی که فرشتگان بر حضرت آدم سجده کردند، تکبر به او راه یافت و در حالی که بر خود می بالید عرض کرد: پروردگارا، آیا مخلوقی که نزد تو محبوبتر از من باشد، آفریده ای؟ و این سؤال را سه بار تکرار کرد و هر سه بار بی جواب ماند، دفعه سوم که حضرت آدم(ع) سؤال خود را بازگو می کرد، متوجه گردید که سؤال بی پاسخ او، سخن به جایی نبوده است، آنگاه از جانب پروردگار خطاب آمد:
بله، ای آدم، مخلوقاتی از تو محبوبتر دارم، که اگر آنها به وجود نمی آمدند، ترا نیز نمی آفریدم.
عرض کرد: پروردگارا آنها را به من نشان بده.
در آن هنگام از جانب خدای تعالی به فرشتگان درگاه الهی وحی شد: پرده ها را کنار بزنید. چون حجاب ها برداشته شد، از پشت پرده ی غیب، پنج شبح ظاهر شدند که در پیشگاه عرش ایستاده بودند.
حضرت آدم عرض کرد: پروردگارا اینان کیستند؟
خطاب آمد: این پیامبر من، این علی امیرالمؤمنین پسر عمّ او، این فاطمه دخترش و این دو، حسن و حسین، پسران علی، فرزندان پیامبر من هستند. و پس از معرفی نام های آنها، خدای تعالی فرمود: یا آدم، اینان مقام اول را دارا هستند و درجاتشان بسیار عالی است و مرتبه تو، تالی مقام والای اینها می باشد.
و بعدها وقتی که حضرت آدم مرتکب و مبتلای آن ترک اولی شد، عرض کرد:
پروردگارا، از تو مسئلت دارم که به حق محمد، و علی، و فاطمه و حسن و حسین از خطای من درگذری؛ پس دعایش مستجاب شد و مشمول عفو و آمرزش خدای تعالی قرار گرفت و این است معنای آیه شریفه که خدا می فرماید: پس آدم کلماتی از پروردگارش فراگرفت که به وسیله آن کلمات توبه او مورد قبول واقع گردید.
ابن عباس، سپس روایت را چنین ادامه می دهد که پیغمبر(ص) فرمود: هنگامی که آدم(ع) بر زمین فرود آمد، انگشتری برای خود ساخت که نقش نام مبارک پیامبر اعظم اسلام "محمد رسول الله" بود و ابی محمد، کنیه او شد.
منبع:
1- تفسیر نمونه،ج 1.
2- درّالمثور، سیوطی،ذیل آیه مورد نظر.
گفتگو با خانم دکتر جمیله علم الهدی عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی
منع رعایت حجاب در مدارس وادارت دولتی در فرانسه که اخیراً مسلمانان فرانسه با آن مواجه شده و برخی کشورهای دیگر اروپایی نیز بحث و بررسی آن را شروع کرده اند، از یک سو بحث تعوض به حقوق بشر و آزادی های فرهنگی را مطرح کرده است و از سوی دیگر این مسائل بحث جایگاه حجاب در اعمال مناسک و رفتارهای دینی را دامن زده است. به این بهانه گفت و گویی را با دکتر جمیله علم الهدی، دکترای فلسفه تعلیم و تربیت و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی ترتیب داده ایم و نظرات ایشان را در خصوص بحران حجاب و چالش های فرا روی دولت فرانسه جویا شده ایم که از نظرتان می گذرد.
ابتدا بفرمائید قانون منع حجاب در فرانسه در کدام بستر فکری و فلسفی شکل گرفته است؟
- ما در مورد قوانین سکولار به معنی غیر دینی دچار سوء تفاهم هستیم. وقتی گفته می شود سکولار به معنی غیر دینی های الهی تعبیر درستی است ولی اگر سکولار را به معنی غیر ایدئولوژیک بگیریم و تصور کنیم که علم، حقوق، اقتصاد می تواند غیر ایدئولوژیک باشد، برداشت غلطی است. شاید بیشترین چیزی که داعیه سکولار بودنش را داشتیم، علم است.
- به خصوص علوم طبیعی که نسبت به ارزش های دینی کاملاً بی طرفند. دینی که در کلیسا بود با علم مدرن مخالفت می کرد و سرآغاز علم مدرن در حقیقت یک نوع مبارزه با قدرت طلبی یا تمامیت خواهی کلیسا بود.
- گالیله یا دانشمندان اولیه ما که اتفاقاً محصولات مدارس کلیسا بودند، و در مدارس اسکولاستیک پرورش پیدا کرده بودند، می خواستند اظهار نظرهایی بکنند که خلاف کتاب مقدس تصور می شد و با آنها مخالفت شد. این خاطره تلخی است که همچنان در ذهن بشریت باقی مانده و شمارگان بسیار سنگینی هم از دانشمندانی که توسط کلیسا سوخته شده اند وجود دارد و در حقیقت تعارض بین علم و دین از آنجا شروع شد و به نظر می رسد که اول دین شروع به مخالفت با علم کرد.
- مشکل اساسی این بود که کتاب مقدس، آموزه های خاصی داشت، یک مقدار فلسفه و علوم طبیعی یونان هم اضافه شده بود و کنار کتاب مقدس به عنوان درس های مقدس تدریس می شد. دانشمندان جدیدی که آمدند و با آن طبیعیات گذشته مخالفت کردند به نظر می رسید که آنها مخالفت با دین می کنند. نظریه های علمی قدیم مثل نظریه ای که می گفتند زمین مرکز جهان است، یک نظریه علمی بود. نه عیسی، نه موسی و نه هیچ پیغمبر دیگری آن را نگفته بود. بلکه نظریه ای بود مربوط به علوم یونانی و چون این درس در مدارس کلیسایی داده می شد تصور کردند این مخالفت با دین است. روش جدید، روش آزمون و تجربه است که با روش نقلی که در کلیسا به عنوان روش تحقیقی معرفی شده بود، مخالفت داشت و این امر مخالفت با دین تلقی شد و مبارزه کردند و یک خاطره بسیار تلخی برای بشریت به جا گذاشتند که علم با دین مخالف است و از آن موقع تصمیم گرفتند که علم را بر نظریه های دینی مبتنی نکنند و کاملاً بی طرفانه بررسی کنند و این تفکر به سیاست و حقوق و اقتصاد و بقیه نهادهای اجتماعی هم سرایت کرد، تا جایی که تصور این شد که دین باید فقط به بحث های اخلاقی آن هم اخلاق فردی، توصیه هایی برای روابط انسانی مثل نوع دوستی، ایثار و فداکاری فقط در حد توصیه بپردازد و دست و پای دین باید جمع بشود. تصور حکومت سکولار از اینجا پدید آمد که حکومت هم باید غیر دینی باشد. چون جنگ های صلیبی و دخالت هایی که کلیسا در امور حکومتی می کرد، باعث شده بود مردم یک حکومت غیر دینی را حکومت خوبی تلقی کنند.
سوالی که فوکو،متفکر فرانسوی در باره علم می کند این است که: آیا واقعاً علم بی طرف و مبتنی بر آزمون های بی طرفانه تجربی است؟ در کتاب های مختلفیف فوکو این را ثابت می کند که علم بی طرف نیست و از یک ایدئولوژی حمایت می کند و قبل از اینکه علمی باشد به عنوان یک نهاد اجتماعی است.
یعنی دارای یک صنفی از طرفدارانش هست که برای جلب حمایت های مردمی تلاش هایی می کند. نظریه فوکو که یک متفکر فرانسوی پست مدرن است به شدت در شرق این تاثیر را گذاشت که نسبت به همه چیز این سوال را بکنیم حتی نسبت به حکومت. آیا حکومت غیر ایدئولوژیک یا "غیر آئینی" امکان پذیر است؟ ممکن است حکومتی غیر کلیسایی، غیر یهودی و یا حکومتی غیر اسلامی باشد، ولی حکومت غیردینی یعنی لامذهب یا لائیک غیر ممکن است؟
فلسفه علم به این نظریه رسیده که علم ایدئولوژیک نداریم و دانش از یک سری مبانی ارزشی حمایت می کند لذا خود بی طرفی یا عینیت که در علم است یک ایدئولوژی است.
چنانکه علم گرایی به صورت یک ایدئولوژی از قرن 17 در اروپا شروع و در تمام دنیا هم منتشر شد و غیر دینی معنای علمی پیدا کرد، در حالی که خود علم و دانشمندان هیچ وقت مدعی نبودند مثلاً در مورد نظام هستی گفتند ما روابط پدیده ها را فقط می توانیم کشف کنیم. آن هم در یک محدوده ای که ابزارهای تحقیق به ما اجازه بدهد. ولی علم گرایی باعث شد که مردم در مورد روح رفتند از علم سوال کردند و علم گفت من نمی دانم. اینها گفتند که چون علم نمی داند پس روحی وجود ندارد. رفتند در مورد خدا از علم سوال کردند، علم گفت من نمی دانم اینها گفتند چون نمی داند پس نیست. در باره آخرت و جهان پس از مرگ از علم خواستند هر چه علم تلاش کرد ثابت کند که من اصلاً نمی خواهم به این موضوع بپردازم ودغدغه فکری من نیست و ابزارهای تحقیقی ام اجازه نمی دهد. در قرن 17، 18، 19 و تا اوایل قرن 20 مردم تلاش زیادی کردند که علم در باره هستی، فلسفه، باورهای دینی و اخلاق حرف بزند.
علم واقعاً نمی داند که صداقت خوب است یا بد. حداکثر می تواند به شما بگوید که اگر در جامعه صداقت وجود داشته باشد اعتماد مردم بالا می رود، ولی اصلاً راجع به اینکه چه خوب است و چه بد، نمی تواند حرف بزند و این کار فلسفه وایدئولوژی است.
ولی علم گرایی یا سیانتیسم باعث شد که مردم تقاضای این کار را از علم کردند و ناتوانی علم را در نظر نمی گرفتند. این وضعیت سبب شد که مردم در نیمه دوم قرن بیستم دو باره به سوی آیین ها برگشتند البته لزوماً به سوی آیین های معتبرهم برنگشتند بلکه به سوی آیین های خرافی و ابداعی رفتند و آیین های شرقی دوباره مورد توجه قرار گرفت. چون نیازهایی که داشتند را سیانتیسم نمی توانست جواب دهد. در همان قرن 19 مارکسیسم مدعی می شود که من یک ایدئولوژی و تفکر علمی هستم و می خواهند حکومت، تفکر و ایدئولوژی را براساس علم بنا کنند و نمی توانند.
حالا سوال جدی تر این بوده که علم از خودش سوال کرده، واقعاً ما غیر ایدئولوژیک هستیم؟ و متوجه شده که یک آیین و ایدئولوژیی است، اگر چه نمی تواند راجع به کل هستی، هدف از زندگی، احکام و اخلاق صحبتی بکند ولی به خوبی از یک سری ارزشها مثل عینیت مثل بی طرفی می تواند دفاع کند. اگر شما مقداری با فلسفه علم آشنا باشید می دانید که تقریباً این نظریه جا افتاده که علم گرانبار از ارزشها و ایدئولوژی ها است و نظریه نه تنها در پیش فرض های خود بلکه در روشهای تحقیقش ایدئولوژیک برخورد می کند.
آیا حکومتها غیر ایدئولوژیک هستند و لائیسیته چیزی غیر از ایدئولوژی است؟
- لائیسیته خودش یک ایدئولوژی است. شما همین که بگویید هیچ دینی یاهیچ حکم دینی یاهیچ اخلاق دینی نباید وارد حکومت بشود این خود یک ایدئولوژی، نگرش و موضع است که شما در جنبش های اجتماعی و نوع حکومت داری اتخاذ کرده اید.
پس ما حکومت غیر دینی نداریم بلکه حکومتی داریم که می خواهد یک دین خاص را انتخاب کند. همان طور که در ایران دین اسلام حاکم است آنها هم از لا ئیسیته حمایت می کنند. پس اینکه تصور کنیم حکومت فرانسه یک حکومت غیرایدئولوژیک است و از احکام و تجلیات دینی مثل حجاب ممانعت می کند، این غلط است.
در یک حکومت دموکراتیک از نوع حکومتهای فرانسوی چطور می شود یک دین را بر بقیه ادیان ترجیح داد؟ و بین ادیان اسلام، مسیحیت، یهودیت، بودیسم و سایر ادیان، لائیسیته را انتخاب کرد؟
- دلیل اینکه ما در ایران اسلام را بر سایر ادیان متنوعی که وجود دارد ترجیح داده ایم این است که اکثریت یک جامعه این دین را به عنوان مبنای حکومتی خود قرار داده اند.
- آراء مردم تعیین کننده است. یعنی نظریه مردم است. شما امروز به این دلیل می توانید بگویید اسلام مبنای حکومت ماست که مردم خواسته اند. چون اصل آزادی اصلی است که تمام مردم به طور شهودی دریافت کرده اند، یعنی آزادی چیزی نیست که شما بخواهید بحث بکنید که ما به مردم آزادی بدهیم یا ندهیم.
اصلاً دست شما نیست که بدهید یا ندهید. مردم درذاتشان آزادند. چون آزادند خودشان می توانند انتخاب کنند. اگر سکوت کنند یا اگر رای بدهند آن وقت شما می توانید از حکومت دینی حمایت کنید. من نمی دانم واقعاً مردم فرانسه که دومین دین رسمی کشورشان اسلام است آیا موافق هستند که ایدئولوژی لائیسیته مبنای حکومتی شان باشد؟ اگر موافق باشند به خود حق می دهند که حقوق و آزادی های ادیان دیگر را به خاطر منافع دین مسلط محدود کنند ولی اگر نبود چی؟ به نظر می رسد، این راهپیمایی ها و نگرانی هایی که وجود دارد حرف دیگری دارد. یعنی مردم مدعی اند و شما وقتی در پاریس صدای اذان می شنوید و بیشتر مردم روز جمعه مسجد می روند و نماز جمعه می خوانند باید فکر دیگری بکنید، یا حکومتی نه فقط مسئله حجاب را بلکه مسئله لائیسیته را به انتخابات بگذارد و ببیند که مردم چه می خواهند؟ مثل ما که جمهوری اسلامی را به انتخابات گذاشتیم و ادیان رسمی را شناسایی کردیم و برای ادیان رسمی مراسم مذهبی خاصی قائل هستیم.
مبانی فکری و اندیشه ای این دو نوع نگرش فمینیستی در فرانسه چیست؟
- یک نگرشی که حجاب را تجلی آزادی زن می بیند و نگرش دیگر حجاب را مخالف آزادی زن می بیند. آنهایی که از سکس لطمه خورده و بحران خانواده دارند را تحت فشار قرار می دهد و احساس می کنند منزلت زن در حال پایین آمدن است، به پوشش به عنوان یکی از وسایلی که می تواند منزلت زن را بالاتر ببرد و ماهیت زن را نمایش بدهد،نگاه میکنند. ظاهر را بپوشانیم تا باطن جلوه گر بشود. این ظاهر خیلی همه را سرگرم می کند پس ظاهر را کمی کنترل کنیم تا آن اندیشه زن، کار و نوشته های زن و هنر مصنوعات زن جلوه کند و نگرش مقابلش این است که فکر می کند این حجاب سمبلی است از در قفس رفتن زن، به نظر من مخالفت ها و موافقت هایی که با حجاب در اروپا و در فرانسه بطور خاص انجام می شود نشانگر تضاد دو نگرش فمینیستی است. نگرشی که تا سالهای اخیر غلبه داشت نگرشی بود که حجاب را مخالف آزادی زن می دانست ولی نگرشی که امروز در مالزی، کشورهای شرق دور و در کشورهای اسلامی به طور اکثریت و در کشورهای اروپایی دارد رواج پیدا می کند ناظر بر نگرش فمینیستی است که اتفاقاً برگشتن زن به خانه، منزلت زن در خانه و نقش های اصلی زن و از جمله حجاب را در حقیقت بازگشت منزلت از دست رفته زن می داند.
- طبیعی است که شما می دانید سکس در حقیقت تجربه بسیار تلخی است که زنان در سالهای اخیر بیشتر لطمه اش را خورده اند. مثلاً خانواده های همزیست که در فرانسه بسیار رواج دارد،دیگر هیچ ازدواج رسمی و قانونی صورت نمی گیرد. دختران و پسران در کنار هم زندگی می کنند بدون اینکه هیچ گونه روابطه حقوقی داشته باشند و معمولاً در روابط جنسی آزادی که دارند مردان برنده می شوند و زنان صدمات شدیدتری می خورند و مسائل حقوقی متفاوتی که به بار می آورد.
به نظر می رسد که دفاع از حقوق زن در حقیقت راهش برگرداندن زن به خانواده اولیه است. در حقیقت نگرش هایی که حجاب را خواهان است نگرش های قدیمی نیست بلکه یک رویکرد پست مدرن حجاب است. رویکردهای گذشته حجاب، حفظ عفت و عصمت زن است.
ولی امروز حجاب را وسیله ای برای حفظ حقوق زن می دانند. این بازگشت به حجاب در فرانسه و در اروپا و کشورهایی مثل مالزی به نظر من یک رویکرد جدید است. حالا اینکه چه نوع حجابی باشد، تنوع در حجاب، انواع حجاب، که اینها بحثهای دیگری است. من بیشتر دنبال تفاوت رویکردهای گذشته هستم. رویکرد جدید یک رویکرد حقوقی است، یک رویکرد دفاع از آزادی ها و دفاع از منزلت زن است. رویکرد گذشته معمولاً دفاع از عفت و در حقیقت نجابت زن است.
البته هر دو به ثبات خانواده کمک می کنند ولی دغدغه اصلی فقط عفت و عصمت نیست بلکه بیشتر حقوقی است. کشور ایران هنوز هم هست و حرف اول را عفت زن می تواند برای رویکردهایی که حجاب گرا هستند و رویکردهایی که مخالفت با حجاب می کنند بیشتر رویکرد حقوقی به خودشان گرفته اند ولی در اروپا این تفاوت اساسی وجود دارد. به هر حال مسلمانان به عنوان معتقدین به حجاب بیشترین دفاع را می کنند ولی این طور نیست که فقط آنها دارند دفاع می کنند، افراد دیگری هم هستند که مدافع این حقوق هستند. من تصورم این است که حکومت فرانسه تحت فشار برخی گروهها به وضع چنین قانونی دست زده و خیال هم نمی کنم که در حقیقت از آثار زیانبارش بخصوص انتخابات در امان بماند. به هر حال مسلمانها تعدادشان خیلی زیاد است و با حساسیتی که روی این موضوع پیدا کرده اند خصوصاً زنان که تعدادشان هم خیلی بالاست فکر می کنم که لطمه ای می زنند به انتخابات در آینده یعنی یا اساساً شرکت نمی کنند یا اگر شرکت کنند ممکن است به گروهایی رای بدهند که الان مطرح نیستند.
به نظر شما این قانون چه تبعات و پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟
- من خیلی خوشحالم و به نظرم خیلی جالب می آید که ببینید که یکی از احکام دینی که اساساً زیاد مطرح هم نبوده ولی امروز به دلیل آن رویکرد حقوقی تبدیل به یک جنبش اجتماعی می شود. این جنبش فرا گیرتر از این خواهد شد، به کشورهای دیگر هم سرایت خواهد کرد و این موافقت ها و مخالفت ها یک جنبش جدید حقوق زنان را پدید می آورد.
من با نگرش های قبلی خیلی مسئله داشتم، چون واقعاً این تلقی که حجاب مخالف آزادی و حقوق زن است برای حل آن در ایران باید تلاش بکنیم ولی الان بدون اینکه ما زحمتی بکشیم در طرف غربی ما که دردها و فشارهای سکس روی شانه هایش احساس می شود و رنج شدیدی برده، خود بخود این اتفاق می افتد. ما دیگر اینجا تنبلی و کارهایی که خودمان داریم و بلاهایی که سرمان آمده و نتوانسته ایم تا حالا کاری برای این موضوع انجام بدهیم به طور منطقی فکر می کنم آنجا دارد انجام می شود. فکر می کنم که این یک جنبش فراگیر خواهد شد، مخالفتها و موافقتها همچنان ادامه پیدا خواهد کرد و اتفاقاً هر چه مخالفتها شدیدتر شود یعنی در حقیقت حکومتها سریعتر و شتابزده تر به قانون منع حجاب بپیوندند، از آن طرف احتمالاً جنبش شدید تر خواهد شد و نگرش جدیدتری را در غرب پدید می آورد و در شرق هم آثارش را خواهد گذاشت. من به این حرکت خیلی خوش بین هستم و احتمالاً یک سری فدائیانی خواهد داشت.
خیلی ها شانس داشتن شغل و تحصیل را از دست خواهند داد و این هزینه ای است که باید بپردازیم وقتی می خواهیم یک جنبش شروع شود قطعاً باید هزینه ای پرداخته شود. ولی خوش بین هستم به این که این جنبش می تواند یک حرکت نویی در دفاع از حقوق زن باشد چون دفاع از حقوق زن را از این شکل کنوانسیونهایی که از این طرف و آن طرف آمده در حقیقت تبدیلش یک مقدار شکل واقع گرایانه تری از آن حالتهای ایده آلیستی بدهد. ما تلاش کنیم به وضع آن برسیم تا برابر بشویم. این واقعاً مبنای حرکت فمینیست تا حالا بوده یعنی همه اش دنبال برابری بود ولی این حرکت، حرکتی است که کاملاً رویکرد متفاوتی را نشان می دهد و برابری با مرد، دیگر مطرح نیست. سوال جدی تری که همان منزلت واقعی زن است مطرح است: لزومی ندارد که زن با مرد برابر باشد. حالا واقعاً کی گفته که مردان الان وضعیت و ایده آلی دارند که ما تلاش کنیم که به آنها برسیم؟ نه، وضعیت مطلوب خودمان را می خواهیم، یک چیزی برای خودمان داریم تعریف می کنیم دنبال تعریف جدیدی برای خودمان هستیم. شما مطمئن باشید که این نوع حرکتها متفکرین را وا می دارد برای این که تعریف های جدیدی بدهند.
از بحث دین که بگذاریم این قانون با دموکراسی و آزادی فردی مغایرت دارد. نظر شما در این باره چیست؟
- البته ما یک مقدار متفاوت از آنها فکر می کنیم. آزادی فردی که آنها می گویند آزادی بیان و عقیده اولش است. اولین حرفشان آزادی بیان و عقیده است. یعنی هر کسی آزاد است اعتقادی داشته باشد و آن اعتقادش را بیان کند. اگر حجاب هم نوعی بیان عقیده تلقی بشود لزوماً باید جزو آزادی های فرد باشد و نباید آن را محدود کنید. من مطمئن هستم که به حجاب به عنوان یک اعتقاد صرف نگاه نمی کنند. به عنوان یک جلوه ای از اعتقاد، جلوه خیلی بارزی که از دور هم داد می زند اگر شما نقاش را آزاد می گذارید که تابلواش را بکشد و هیچ وقت هیچ نقاشی را به خاطر تابلواش زندانی نمی کنید، اگر که نویسنده آزاد است که با زبان و با نوشتن عقیده اش را ابراز کند. خوب زن هم باید آزاد باشد که با نوع پوشش خود عقیده اش را ابراز کند. از نوع آزادی هایی که شما معتقد هستید به آزادی هایی که ما می گوییم. اصلاً در بحث دین و آزادی های معنوی و ... اصلاً آن بحث ها را نداریم همان آزادی که خودتان می گویید، آزادی که آنها بهش اعتقاد دارند. اولین اصل حقوق بشر آزادی ابراز عقیده است و اگر حجاب نوعی ابراز عقیده است چرا مانعش می شوید و ضمن این که حالا واقعاً چه لطمه ای به شما می زند؟ یعنی واقعاً اگر بخواهیم آزادی افراد را محدود کنیم تنها قانونی که می تواند آزادی دیگران را محدود کند، تزاحم برای آزادی های دیگران است یعنی اگر که کسی بخواهد با ابراز عقیده اش تهمتی به دیگری بزند، شما می گویید این را باید ببرید زندان.
- اگر کسی بگوید که فلانی دزد است و مال مردم را خورده، این قدر از بانک اختلاس کرده، شما می گویید به دلیل تهمتی که زده برود زندان جوابگو بشود. ولی حجاب آزادی چه کسی را محدود کرده؟ حجاب مال خودش است. به کسی لطمه نمی زند یعنی مزاحمتی برای دیگران ایجاد نمی کند. اگر شما بتوانید بگویید به ما چه که مزاحمتی برای دیگران ایجاد کرده باز راهی برای برای منع حجاب پیدا می شود. پس اگر نوعی ابراز عقیده است پس باید آزاد باشد، اگر هم مزاحمتی برای کسی تولید نمی کند، باز هم باید آزاد باشد، یعنی چیزهایی که برای دیگران مزاحمت ایجاد نمی کنند طبق دموکراسی فرانسوی باید آزاد باشند، حجاب چه مزاحمتی ایجاد کرده و در کجا؟
البته تلقی شان این است که چون تعداد افزایش پیدا می کند ممکن است در آینده مثلاً بحث جدا سازی کلاس ها و... و یا مثلاً در ورزش هایی مثل ژیمناستیک و شنا و ... افراد با حجاب شرکت نکنند و این مقاومت در برابر قوانین و حکومت است؟
در بحث تفکیک، خب این هم باز در حقیقت مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی کند. می توانند از بودجه های خصوصی مراکز خاصی برای خودشان تولید کنند و دیگر به آن مراکز ورزشی مختلط نروند، این کار را که می توانند انجام دهند یعنی مخالفتی نخواهند داشت.
- اگر آن چیزی که اینها می گویند یعنی باز هم مزاحمت برای دیگران ندارند یعنی حتی اگر این طور باشد این را می توانند در بخش خصوصی انجام بدهند و به بخش دولتی کار نداشته باشند. ولی وقتی که کسی حجاب دارد یعنی این که موافق است با مختلط بودن در محل کار، حجاب مانع تفکیک نمی شود، خودش حجابش را حفظ می کند. اینها مدعی این نمی توانند بشوند و می توانند این بخش ها را به بخش خصوصی واگذار کنند. یعنی این نوع ورزشگاه های مخصوص زنان یا مردان را به بخش خصوصی واگذار کنند. از دولت بودجه ای ندهند ولی نه این که مانعش شوند.
بیشتر جنبه تبلیغاتی حجاب است که اینها را نگران می کند چون نوعی تبلیغ پشتش هست. زمینه هایی که سکس و بحران خانواده ایجاد کرده این تبلیغ را خیلی گیرا کرده ، چه این که ما در ایران زمینه هایی به دلیل ناهنجاری های موجود در خانواده ها داشتیم و تلقی شان این بود که دین باعث شده مثلاً تبعیضاتی که در خانواده یا ظلم هایی با خلاف هایی که مردان در حقیقت ظاهراً متدین که ظاهراً با آداب و رسوم دینی انجام می دادند به پای دین نوشته می شد تصورشان این شد که پس دین مخالفت آزادی زنهاست و مخالف حقوق زن است و خشونت علیه زنان، دین وادار کرده این قسمت را به دین نسبت دادند که آنها هم می دانند که حجاب نوعی تبلیغ دینی است و این وضعیتی که خانواده در فرانسه پیدا کرده و در اروپا زمینه ای فراهم کرده که این شرایط مثل حجاب خیلی پذیرا باشد. اینجا هم در ایران مشکلاتی که ما در خانواده های مذهبی و غیر مذهبی داشتیم، در خانواده های مسلمان داشتیم. گاهی می بینید خانواده ای با حجاب است و لیکن به دلیل مشکلاتی که خانواده داشته همان پرسش ها را مطرح می کند. چرا در اسلام به زن ظلم می شود در حالی که شما می گویید کجای قرآن نوشته مثلاً( و عاشروا هن بالمعروف) یک تابلویی است که مدام مثل تابلوی نئون برق می زند. در قرآن چندین بار این موضوع را گفته که با آنها (زنان) به نیکی رفتار کنید. این را نمی بینید یا مثلاً نفقه که حق بسیار مهمی است نمی بینیم بعد می بینیم که مثلاً می گویند چرا دیه زن نصف مرد است. مشکلاتی که در خانواده ظاهراً خانواده مسلمانی وجود دارد باعث شده که فکر کنیم اسلام بد است. در حقیقت پتانسیل تبلیغاتی حجاب خیلی بالاست و این پتانسیل تبلیغاتی مانعی شده برای زنان مسلمان نه این که آزادی دیگران محدود بشود.
از این که وقتتان را در اختیار ما گذاشتید، از شما سپاسگزاریم.
وعده ازدواج و بهانه شناخت خصوصیات رفتاری از مهمترین عواملی است که ارتباط بین دخترها و پسرها را در جامعه ما توجیه می کند. بخصوص دخترها که معمولاً با وعده ازدواج تن به دوستی می دهند.
اما جوان امروز در ارتباط با جنس مخالف خود به دنبال چیست؟ ازدواج، عاطفه، محبت، وقت کشی، عشق یا ...؟
روان شناسان معتقدند، میل و کشش به جنس مخالف از نظر فیزیولوژی یک نیاز طبیعی، فطری و روانی است. آنان می گویند در تمام فرهنگها و کشورها ، پسران و دختران در سن بلوغ اولین نگاه و گرایش را به سوی جنس مخالف ابراز می کنند. اما مرز این کشش در هر فرهنگی تعریف شده است، برای مثال در جوامع غربی و سایر جوامع غیر مسلمان ارتباط میان دو جنس مخالف به خود فرد سپرده شده و هر شکلی از این ارتباط مورد پذیرش جامعه و فرهنگ آن است. اما در کشورهای مسلمان و برخی فرهنگها این ارتباط محدود است و در مواردی به فضای سیاسی و اجتماعی جامعه بستگی دارد اما رابطه دخترها و پسرها در جامعه ی ما چگونه است؟
در گذشته های نه چندان دور ارتباط بین پسرها و دخترها مانند امروز مورد توجه نبود. سن ازدواج پایین بود ارتباطات به شکل وسیع نبود، از این رو کنترل بیشتری بر جوانان صورت می گرفت، اما واقعیت این است که بسیاری از جوانان امروز در ارتباط های خود به ازدواج فکر نمی کنند، به اعتقاد جامعه شناسان در جامعه امروز وجود مسایل اقتصادی، نگاه دوگانه جامعه مدرن و سنتی، فراگیری اطلاعات و دانش و پدیده جهانی شدن که مبتنی بر ارزشهای دینی نیست، احساس دو گانه ای را در این نسل پدیدار کرده است.
یک صاحبنظر در این باره می گوید: غرایز احساسی عاطفی و اخلاقی جوان برگرفته از فضیلت های نهفته در ذات اوست که با نکات متعالی و دستورات حیات بخش اسلامی می تواند مورد سنجش عمیق قرار گیرد. آنچه که جوان متهور و متحول امروز ایران طلب می کند، مسلماً آشفتگی ها و نابسامانی های غربی نیست. وظیفه ی والدین ، مربیان و مسئولان است که در زمینه مسائل جوانان به خصوص ارتباط دختر و پسر، روح، فکر و اخلاق اجتماعی آنان را مدنظر قرار دهند و بر این محور که بسیار حساس و پیچیده است، برایشان تعیین تکلیف کنند. اگر فرهنگ ازدواج صحیح را به جوان آموزش ندهیم، غرایز جوانی او ممکن است رشته اخلاق را گسسته و او را به بیراهه بکشد.
اما آیا ارتباط بین دو جنس همیشه به پیوندهای عاطفی و صمیمانه منجر می شود؟ آیا این نوع ارتباط نمی تواند به زمینه های علمی، فرهنگی و ... محدود باشد؟ یک صاحبنظر در این باره می گوید:
«از آنجا که در جامعه ما نگاه دوگانه ای نسبت به این مسئله وجود دارد، نتوانسته ایم به تعریف قابل قبولی در این باره برسیم به همین دلیل نوع نگاه به دو جنس مخالفی که کنار یکدیگر قرار می گیرند، عمدتاً با سوء ظن و سوء نیت همراه است و به معنای ناخوشایند موضوع یعنی دوست دختر و پسر تعبیر می شود. در حالی که می توان به جوانها آموزش داد که مباحثه و مکالمه با یک غیر همجنس در صورتی که بر محوری صحیح انجام گیرد، شاید حتی مزیت اخلاقی و اجتماعی و شخصیتی برای او و جامعه در برداشته باشد.»
چرا ارتباط ناسالم
برخی کارشناسان تربیتی تحلیل اینگونه رفتارها و تفکرات را به اِعمال محدودیت های غیر منطقی به جوانان نسبت می دهند و می گویند که وقتی جوان عرصه را بر خود تنگ ببیند و نتواند خود را از نظر عاطفی و اخلاقی با محیط تطبیق دهد و مربیان، معلمان و برنامه ریزان نهادهای آموزشی و تربیتی نیز نتوانند به احساسات و تمایلات منطقی و احساسی او پاسخ دهند، جوان سرخورده به اجتماع پناه می برد و سعی می کند چیزهایی را که طی سالهای زندگی از او دریغ شده است به هر ترتیب ممکن حتی با هنجارشکنی به دست آورد.
عده ای نیز تنگناهای اقتصادی ، گسترش ارتباطات، فردگرایی و بی تفاوتی به ارزش ها را دلیل این گونه رفتارهای اجتماعی می دانند و معتقدند این دلایل موجب شده بسیاری از جوانان امروزی نسبت به ازدواج دید مثبتی نداشته باشند و به نوعی از زیر مسئولیت تشکیل خانواده شانه خالی کنند. یک روان شناس در این باره می گوید:
«متأسفانه مشکلات مالی و تصویب قوانینی که به نوعی حقوق زنان را در جامعه تضمین می کند از عواملی است که موجب شده پسران زیر بار ازدواج نروند. از سوی دیگر بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح می دهند خوش باشند. از این رو به ازدواج با نگاه منفی می نگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنان در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکان پذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.»
این روان شناس دلیل این گونه نگرش نسل جدید به ارزشها را بی توجهی مسئولان به نیازهای جوانان می داند و می گوید:
«از آنجا که در موقع بحران نتوانستیم مسائل روز را به موقع هنجاریابی کنیم اغلب جوانان امروزی این حق را برای خود قائل شده اند که به سوی رفتارهای فرد گرایانه گرایش یابند و هنجارهای اجتماعی را نادیده بگیرند.»
وی سوء رفتارها، اضمحلال اخلاقی، رواج بی بندوباری، پریشانی و بی ثباتی احساس و عواطف را از عواقب بی حد و حصر ارتباط جنس ها نام می برد و می گوید:
«اگر اینگونه ارتباطات به عادت تبدیل شود دیگر چیزی به نام هسته یا کانون خانواده شکل نخواهد گرفت. سن ازدواج بالا می رود، جنس ها نسبت به هم بی اعتماد و بی تفاوت می شوند و در نهایت خانواده ای شکل نمی گیرد و به این ترتیب شاهد گسترش بسیاری از مسایل رفتاری، ناهنجاری های اخلاقی و حتی بهداشتی در جامعه خواهیم بود. اینجاست که نقش کارشناسان علوم دینی و تربیتی در هنجاریابی و جایگزینی هنجارهای متعادل و مرام تربیتی صحیح و متعالی که مورد پذیرش خانواده، فرد و نهادهای اجتماعی باشد روز به روز آشکارتر می شود.
دیدگاه اسلام
به طور طبیعی زن و مرد به عنوان دو پیکره جامعه انسانی به زندگی مشترک با یکدیگر نیازمندند . در شرع نیز به پیوند میان این دو سفارش بسیار شده است، از این رو اخلاقی ترین، معنوی ترین و انسانی ترین جلوه پیوند زن و مرد در ازدواج تجلی پیدا می کند و هر نوع رابطه (جنسی) که خارج از قانون ازدواج باشد، مشکلات متعددی را از لحاظ اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی به بار می آورد.
در جوامع غربی که پایه های اخلاق دینی و مذهبی سست و ضعیف است، رابطه زن و مرد از چارچوب قوانین و هنجارهای موجود تجاوز می کند . به طوری که ارتباط آزاد دختران و پسران به شکل طبیعی و غریزی جریان دارد و از اینجاست که ریشه های فساد اخلاقی شکل می گیرد و بنیاد اجتماعات بشری را متزلزل می کند.
اما اسلام چه حد و مرزی برای ارتباط بین زن و مرد قائل است؟
خداوند در قرآن می فرماید: زنان پلید برای مردان پلیدند و مردان پلید برای زنان پلید و زنان پاک برای مردان پاک هستند و مردان پاک برای زنان پاک . اینان از آنچه درباره ی ایشان می گویند برکنارند ، برای آنان آمرزش و روزی نیکو خواهد بود. ( نور / 26)
از دیدگاه اسلام ارتباط دوستانه و صمیمی میان دو جنس مخالف فقط در چارچوب ازدواج معنا دارد. البته حضور در اجتماع با رعایت موازین اسلامی و حفظ حجاب ظاهری و درونی در عرصه های علمی و مشارکت های اجتماعی قابل قبول است. اما خارج از این چارچوب برای ایجاد ارتباط ، اسلام ازدواج موقت یا دائم را توصیه می کند. از این رو در اسلام رابطه دوستی بین دختر و پسر معنا ندارد. اما به شرط رعایت ضوابط اسلامی منعی برای این ارتباط نیست و چه بسا اینگونه ارتباطات زمینه ساز دوستی های فکری ، معنوی و عقلی هم بشود.
اما وقتی جوانان تن به ازدواج دائم نمی دهند و جامعه قدرت پذیرش ازدواج موقت ، بخصوص در مورد دختران را ندارد، برای پاسخ به نیاز جوانان و سر و سامان دادن به رابطه دختر و پسران چه باید کرد؟
خداوند در این باره می فرماید : به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنی ورزند که این برای آنها پاکیزه تر است ، زیرا خدا به آنچه می کنند آگاه است و به زنان با ایمان بگو که دیدگان خود را از هر نامحرمی فرو بندند و پاکدامنی ورزند و زیورهای خود را آشکار نگردانند مگر آنچه که از آن پیداست.... ( نور / 30 و 31 )
و در ادامه می فرماید : کسانی که وسیله ی زناشویی نمی یابند باید عفت ورزند تا خدا آنان را از فضل خویش بی نیاز گرداند... ( نور 33 )
اساس هر نظمی در جهان به نظم در رابطه دو جنس مخالف بر می گردد. اگر این نظم برقرار نشود جامعه به سوی انحطاط می رود. مشکل این است که ما در بسیاری از موارد بخصوص در مورد مسائل اقتصادی از غرب الگو گرفته ایم که این مورد موجب بسیاری از ناکامی های اقتصادی و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه شده است، در حالی که اگر موازین الهی و اسلامی در جامعه پیاده شود، شاهد این بحرانها نیستیم. یک جوان وقتی عدالت اسلام را ببیند، خودش می خواهد روابط آزاد نداشته باشد و این قید را با طیب خاطر می پسندد. این یک اصل رهایی بخش است که نباید با جنس مخالف ، ناسالم برخورد کنیم. در عین حال جامعه نیز باید بسترسازی کند تا شرایط ازدواج دائم فراهم شود. اما در یک کلام برای حل بحران های اجتماعی ، راهی جز بازگشت به مبانی سنتی و سنت های اصیل دینی نداریم.
هیچ باغبانی را سرزنش نمیکنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است، چون باغ بیدیوار از آسیب مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمیماند. هیچکس هم با نام (آزادی) دیوار خانه خود را برنمیدارد و شبها در حیاطش را باز نمیگذارد، چون خطر رخنه دزد، جدی است.
هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض دید رهگذاران نمیگذارد تا بدرخشد، جلوه کند و چشم و دل برباید، چون خود جواهر، ربوده میشود.
هرچه که قیمتیتر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر میرود. هر چه که نفیستر باشد، بیم ربودن و غارتش بیشترو مواظبتش لازمتر.
اگر در شیشه عطر را باز بگذاری، عطرش میپرد.
اگر رشته مرواریدت را در کمد و صندوق نگذاری و در آن را نبندی گم میشود.
گوهر عفاف را به بهای چند نامه و نگاه و لبخند نفروشند.
زن به خاطر لطافتی که دارد، نباید در دستهای خشن کامجویان دیو سیرت که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند او را دور اندازند، یا زیر پایشان له کنند.
زن به خاطر عصمتی که دارد و میراث دار پاکی مریم است، نباید بازیچه هوس و آلوده به ویروس گناه گردد.
گوهر عفاف و پاکی، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.
دزدان ایمان و غارتگران شرف نیز فراوانند.
اگر در مقابل پنجره ی خانهات، توری نزنی، از نیش پشهها و مزاحمت مگسها در امان نخواهی بود.
وقتی راه پشهها را میبندی، خود را (مصون) ساختهای نه (محدود) و زندانی.
وقتی در خانه را میبندی، یا پشت پنجره اتاقت پرده میآویزی، خانه خود را از ورود بیگانه و نگاههای مزاحم در پناه قرار دادهای، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.
اگر برای ایمنی از خطرها و آسودگی از مزاحمان، خود را بپوشانی، نه کسی ایراد میگیرد، و نه اگر هم ایراد بگیرد، اعتنا میکنی. چرا که سخنش را بیمنطق و ناآگاهانه میدانی و میبینی.
اینکه (دل باید پاک باشد) بهانهای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه (لاقید)، و گر نه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد.
ظاهر، آینه باطن است و... (از کوزه همان برون تراود که در اوست.)
زن، به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را حراج نکند.
دربازار سوداگران شهوت ،سادگی و خامی است که کسی خود را در معرض دید و تماشای نگاههای مسموم و چشمهای ناپاک قرار دهد و به دلبری و جلوهگری بپردازد و خیال کند بیمار دلان و رهزنان عفاف رابه وسوسه نمیاندازد و از زهر گناهها و نیش پشههای شهوت در امان میماند!
بعضی از (نگاه)ها، ویروس (گناه) منتشر میکند، و بعضی از چهرهها حشره مزاحمت جمع میکند.
خراب کردن همه دیوارها و برداشتن همه پردهها و بازگذاشتن همه پنجرهها، نشانه تیرهاندیشی است، نه روشنفکری! علامت جاهلیت است نه تمدن!
میگویی نه؟ به طومار کسانی نگاه کن که پس از رسوایی و بیآبرویی، با دو دست پشیمانی بر سر غفلت خویش میزنند و بر جهالت خود لعنت میفرستند.
کسی که از (جماعت رسوا) نگریزد (رسوای جماعت) میشود! |
آن که ایمان را به لقمهای نان میفروشد.
آن که یوسف زیبایی را با چند سکه قلب عوض میکند.
آن که (کودک عفاف) را جلوی صدها گرگ گرسنه میبرد و به تماشا میگذارد، روزی هم (پشت دیوار ندامت) اشک حسرت بر دامن پشیمانی خواهد ریخت.
از اول جامه عفاف، سفید و شفاف است، نباید گذاشت چرکابه گناه بر آن بپاشد.
از اول باید مواظب بود که این کاسه چینی نشکند و این جام بلورین ترک بر ندارد.
از اول نباید به پای بیگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد که بوتههای نورس عصمت را لگدمال کند.
ولی ... گریه بیحاصل است و بیثمر، وقتی که شاخه شکست و گل چیده شد!!
مشکلات و مسائل دنیای ماشینی باعث شده که روز به روز افسردگی در میان افراد بیش تر شود . متاسفانه این پدیده به صورت خفیف ، متوسط و یا شدید نه تنها در افراد مسن و میان سال بلکه در بسیاری از جوانان نیز دیده می شود .
افسردگی می تواند بسیاری از عوامل زندگی از جمله فعالیت های روزانه ،خوراک ، لذت های زندگی ، تفکرات خوب ، تحرک ، سلامت جسم و روان ، تحصیلات و ... را تحت تاثیر قرار داده که در نتیجه فرد افسرده نمی تواند به خوبی از زندگی خود بهره مند شود .
به طور کلی افسردگی و مشکلات روحی - روانی می تواند از طریق اختلالات هورمونی باعث یائسگی زودرس ، مشکلات قاعدگی ، چاقی ، لاغری ، مشکلات پوست ، ریزش مو و .... شود. بیشتر این افراد ، انزوا طلبی ، افکار نادرست ، خستگی و بی حالی ، ترس و دلهره ، نا امیدی در زندگی و ... را در خود احساس می کنند . خوشبختانه افسردگی قابل درمان بوده و شخص می تواند با درمان های دارویی و غیر دارویی درمان شده و به صورت فردی طبیعی ، فعال و خوش بخت درآید .
برای درمان انواع افسردگی ، سالیان درازی است که از انواع داروهای ضد افسردگی شیمیایی استفاده می شود ولی چون درمان افسردگی گاهی چندین ماه و یا چندین سال طول می کشد ، بنابراین مصرف کنندگان این داروها همیشه از عوارض جانبی آن ناراضی و نگران هستند ، به همین دلیل در دو سه دهه گذشته تحقیقات وسیعی بر روی گیاهان دارویی ضد افسردگی ، آرام بخش و ضد درد صورت گرفته و تعدادی داروی گیاهی موثر و دارای حداقل اثرات جانبی به بازارهای جهانی عرضه شده است که می تواند در بسیاری از موارد ، جایگزین داروهای شیمیایی ضد افسردگی شود .
در حال حاضر یکی از بهترین داروهای گیاهی ضد افسردگی که دارای خاصیت دارویی و خواص ارزنده دیگری نیز می باشد ، دارویی است که از عصاره گیاهی با نام علمی HYPERiCUM PERFURMATUM ، که در جهان با نام علمی St.JOH NS WORT مشهور است ، تهیه می شود . این گیاه در ایران با نام های علف چای ، گل راعی ، علف هزار چشم و هوفاریقون شناخته می شود .
قدمت مصرف این گیاه ، بیش از دو هزار سال است و نزد بیشتر اقوام و ملل جهان به عنوان بهترین داروی بیماری های عصبی مورد استفاده بوده تا اینکه در حدود یک قرن پیش ، برای اولین بار در آلمان از آن فراورده صنعتی تهیه شده و سپس در حدود سه دهه قبل در بیشتر کشورهای اروپایی و آمریکا محصولات زیادی از آن به بازار آمد . در حال حاضر بیش از 50 کارخانه داروسازی جهان از گیاه علف چای ، داروهای مختلف ضد افسردگی تهیه می کنند ؛ در ایران نیز برای اولین بار در سال 1378 از عصاره این گیاه دارویی به شکل قطره و با نام «هایپیران » HYPIRAN، منطبق با استاندارد جهانی و با کیفیتی برابر با انواع خارجی تهیه و به عنوان داروی رسمی ایران شناخته شد. با توجه به اینکه به طور اساسی و به علت شرایط آب و هوایی ، گیاهان دارویی ایران دارای مرغوبیت خاصی می باشند ، لذا علف چای ایران دارای بهترین کیفیت بوده و داروی ساخته شده از آن ( هایپیران ) نیز از کیفیت و استاندارد بالایی برخوردار است . این دارو در افسردگی ، انواع مشکلات عصبی ، میگرن ، پر خوابی ، مشکلات و دردهای دوران قاعدگی ، ترس و دلهره ، افسردگی دوران کهولت ، شب ادراری کودکان و وزوز گوش استفاده می شود . هایپیران دارای عوارض جانبی نبوده و فقط در موارد محدودی که ممکن است تداخلاتی با داروهای دیگر ایجاد کند در راهنمای دارو ذکر شده است . این دارو قابل مصرف در سنین مختلف می باشد ( از کودکان ، جهت شب ادراری تا افسردگی سنین کهولت )
نکاتی که در مورد اثرات ایده آل این دارو و اکثر داروهای گیاهی باید در نظر داشت این است که حداقل 2 تا 3 هفته پس از مصرف نباید انتظار اثر داشت چون داروهای گیاهی دیر اثر بوده و اثر آنها به طور اصولی پس از یک ماه ظاهر می شود و به تدریج به حداکثر می رسد ، به علاوه مقادیر مصرف نوشته شده در راهنمای داروی گیاهی ، باید به دقت رعایت شود و همچنین داروهای گیاهی را باید به طور منظم و مرتب مصرف کرد، چرا که مسئله مقدار ، مدت مصرف و نظم در مصرف دارو شرط اصلی اثر بخشی داروهای گیاهی است . در حقیقت افرادی که دارای حوصله ، نظم و دقت باشند به طور اصولی از داروهای گیاهی نتایج بهتری کسب می کنند .
آمارهای تحقیقات کلنیکی نشان داده که رعایت مصرف صحیح هایپیران ، بیش از 90 درصد اثرات ایده آل و مثبت را بر جای گذاشته است با توجه به بی ضرری هایپیران و داروهای مشابه آن در جهان ، این دارو در لیست داروهای OTC ( بدون احتیاج به نسخه ) قرار گرفته و در همه جای دنیا می توان آن را از داروخانه ها خریداری کرد . همچنین مصرف طولانی هایپیران بدون مشکل بوده و در صورت احتیاج می توان ماه ها و حتی سال ها از آن استفاده نمود .
نکته بسیار با اهمیتی که افراد دارای افسردگی باید بدانند این است که درمان افسردگی احتیاج به زمان داشته و باید امیدوار باشند که در صورت درمان صحیح ، افسردگی آنها برطرف شده و می توانند زندگی شاد و خوبی را دنبال کنند .
زندگی پر از فراز و نشیب های روحی است و زمانی که چرخ زندگی در سرازیری بیفتد ، نشیب های روحی تداوم یافته ، عملکرد طبیعی فرد مختل می شود و امکان بروز یک بیماری جدی و رایج به نام " افسردگی " افزایش خواهد یافت . افسردگی ، روح ، جسم ، ذهن و رفتار فرد را درگیر می کند. امکان بروز این بیماری هم در زنان و هم در مردان وجود دارد، اما بنا به دلایلی زنان دو برابر مردان به این بیماری مبتلا می شوند.
در کشور آمریکا در حدود 19 میلیون نفر ( 10/1 بزرگسالان ) مبتلا به افسردگی هستند . پژوهشگران نشان داده اند که شرایط بیولوژیکی و شیوه ی زندگی ، از عوامل روانی – اجتماعی علت ابتلای بیشتر زنان به این بیماریست . از این رو اشاره به دو نکته حائز اهمیت است :
1- هر فردی به دلیل خاص خود ، به این بیماری مبتلا می شود و حتی دو نفر از مبتلایان به دلایل مشابه ، دچار افسردگی نشده اند .
2 ـ علائم افسردگی در بیشتر مواقع بروز می کند ، ولی زمانی که شخص ، عزیزی را از دست می دهد ، احساس اندوه ، ناامیدی و کاهش توانایی های روزمره ، علائمی عادی به نظر می رسند.
همانطور که ذکر شد ، زندگی مملو از فشارهای روانی ، کار زیاد و خسته کننده ، بیکاری دراز مدت ، در گیری ها و مشکلات خانوادگی و مالی ، تحریک پذیری فرد را افزایش خواهد داد . از آنجا که میزان تحمل فرد محدود است ، تا نقطه ای خاص می تواند تحریک شده و تجربه های مطلوب را پشت سر بگذارد. اما زمانی که تحریک احساسات ادامه پیدا کند ، ممکن است فرد نتواند مانند روزها یا ماه های قبل زندگی کند و به کار و فعالیت ادامه دهد ؛ لذا حالتی گذرا پدید خواهد آمد که گاه به یک بیماری جدید تبدیل خواهد شد .
انواع افسردگی و علائم آن
افسردگی دو نوع است ، یک قطبی و دو قطبی . در نوع دوم ( دو قطبی ) علاوه بر احساس غم و اندوه ، با علائمی چون پرحرفی ، فعالیت زیاد و تحریک پذیری نیز رو به رو خواهیم بود . زنان کمتر از مردان به نوع دوم ( دو قطبی) افسردگی مبتلا می شوند . علائم افسردگی عبارتند از :
1 - اندوه ، اضطراب ، احساس پوچی و بی ارزشی .
2 - کاهش سطح هیجانات.
3 - تحریک پذیری ، گریه ی زیاد ، بی قراری.
4 - احساس گناه ، ناامیدی ، منفی گرایی.
5 - پُرخوابی ، کم خوابی و بیدار شدن زود هنگام.
6 - اشتهای زیاد ، کاهش وزن ، پُرخوری ، کاهش اشتها.
7 - کاهش توان و انرژی فرد ، کم شدن احساسات.
8 - تفکر در باره ی مرگ و حتی خودکشی.
9 - دشواری در به یاد آوردن ، تمرکز پیدا کردن و تصمیم گرفتن.
10 - علائم فیزیکی ماندگار که به درمان پاسخ نمی دهند ،مانند سردرد ، دردهای مزمن و اختلالات گوارشی.
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف ) ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلای به این بیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی ) با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب ) محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه ی ما وجود دارد که از جمله ی آنها می توان به از دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباط با اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگی اشاره کرد که این ها از جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 موارد منجر به بیماری افسردگی خواهد شد .
ج ) عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفته و پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد .
آنچه زنان درباره افسردگی باید بدانند :
تنوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچ کدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود.
بلوغ و افسردگی
پیش از بلوغ ، دختران و پسران کمتر دچار افسردگی می شوند و این نسبت در سنین 11 تا 13 سالگی تغییر می کند . در سن 15 سالگی دختران دو برابر پسران به این بیماری مبتلا می شوند ؛ البته در دوره بلوغ ، نقش ها و انتظارهای فرد به طور چشمگیری تغییر پیدا می کند و فشار روانی ناشی از بلوغ ، شکل گیری هویت فرد ، تشکیل اندام های جنسی ، جدا شدن از خانواده و استقلال در تصمیم گیری ، پسران و دختران را درگیر می سازد . تغییرات هورمونی ، ذهنی و جسمی نیز فشار روانی خاص خود را ایجاد خواهد کرد و به علت ظرافت های خاص دختران بیش از پسران علائم افسردگی ، اضطراب و اختلال های گوارشی را نشان می دهند .
دوره میانسالی و نقش روابط اجتماعی و محیط های شغلی
پژوهشگران معتقدند که علت بروز افسردگی در زنان ، آسیب پذیرتر بودن آنان نیست بلکه بیشتر بستگی به فشاری دارد که با آن روبه رو می شوند . مسئولیت بیش از حد در محیط کار یا در منزل ، جدا شدن از همسر و به تنهایی مسئولیت پرورش فرزند یا فرزندان را به عهده گرفتن ، مراقبت از والدین یا فرزندان از جمله فشارهایی هستند که زنان را متأثر می سازد . کیفیت زندگی مشترک نیز تأثیر قابل توجهی بر ابتلا به این بیماری دارد . اگر زن و شوهر روابط دوستانه ، محکم و همراه با اعتماد دو جانبه نداشته باشند ، از زندگی مشترک خود احساس رضایت نمی کنند و در نتیجه میزان خطر ابتلا به افسردگی افزایش خواهد یافت.
دوره های تولید مثل
دوره های تولید مثل زنان مانند تخمک گذاری ، دوره قاعد گی ، دوره بعد از وضع حمل ، یائسگی و حتی عقیم شدن ، نوسان هایی را در روحیه و خُلق زنان ایجاد می کند و ممکن است در دوره های کوتاه مدت به بروز افسردگی منجر شود . بنا به نظر محققین ، هورمون ها بر مغز اثر گذاشته ، روحیه و احساسات فرد را تغییـر می دهد و رابط های شیمیایی مغز تحت تأثیر هورمون ها قرار می گیرند . بیشتر زنان در دوره قاعد گی با تغییرهای جسمی و رفتاری زیادی مواجه می شوند که گاه به صورت احساس افسردگی و تحریک پذیری بروز می کنند . این تغییرها پس از تخمک گذاری ایجاد شده و تا زمان شروع قاعد گی شدیدتر می شوند . تغییر روحیه ، پس از وضع حمل نیز به صورت گذرا بروز می کند . علاوه بر این ، دوره نگهداری از فرزند به دلیل دشواری ها و استرس های خاص خود می تواند خطر ابتلا به بیماری را افزایش دهد ، به ویژه در افرادی که سابقه ابتلا به دوره های کوتاه مدت افسردگی را ذکر می کنند .
نقش عوامل نژادی ، اجتماعی و فرهنگی
نژادهای مختلف از نظر ابتلا به افسردگی متفاوت اند . از نظر اجتماعی و فرهنگی ، زنانی که در دوره ی کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند ، بیش از سایرین به افسردگی مبتلا می شوند چنانچه این آزارها باعث تخریب اعتماد به نفس شده و احساس پوچی در فرد ایجاد می کند . به علاوه احساس گناه ، سرزنش خویشتن و انزوای اجتماعی را نیز به دنبال دارد . پرورش یافتن در یک خانواده بی کفایت نیز از جمله عوامل مهم ابتلا به افسردگی در سالهای بعدی عمر به حساب می آید .
فقر و پائین بودن سطح زندگی نیز دستاوردهایی جز فشارهای روانی ، انزوا طلبی ، عدم دستیابی به منابع جدید را به همراه نخواهد داشت . در بین افراد کم درآمد ناامیدی ، ناراحتی و نارضایتی به ویژه کسانی که مورد حمایت اجتماعی قرار نگرفته اند ، رواج دارد .
سالخوردگی و افسردگی
در دوره ی سالخوردگی ، زمانی که فرزندان یکی پس از دیگری خانه و خانواده را ترک می کنند ، زن با یک خانه ی تهی مواجه خواهد شد . برخی از زنان که مستعد ابتلا به بیماری افسردگی هستند ، با از دست دادن هویت و هدف زندگی روبه رو می شوند . البته بسیاری از سالمندان از زندگی خود رضایت دارند و آنچه اهمیت دارد این است که نباید افسردگی را با واکنش های طبیعی ناشی از مشکلات اقتصادی ، جسمی و اجتماعی اشتباه کرد .
علائم افسردگی
1- شکایات مختلف جسمی و دردهای پراکنده
2- احساس خستگی دائم
3- سوء هاضمه و یبوست
4- اختلالات قاعدگی و جنسی
5- عدم احساس شادی و نشاط
6- لذت نبردن از زندگی
7- زودرنجی
8- از دست دادن توانایی انجام کارهای روزمره
9- کم خوابی و کم اشتهایی و گاهی برعکس
10- از دست دادن قدرت تصمیم گیری
11- احساس بی ارزشی و بی کفایتی
12- اشتغالات ذهنی دائمی درباره مرگ
13- اقدام به خودکشی
علل پیدایش افسردگی
1- عوامل زیستی
2- روانی اجتماعی
3- زمینه ژنتیکی
4- از دست دادن افراد مهم زندگی در دوران کودکی
5- کم کاری غده تیروئید
6- طلاق
7- مرگ همسر ، فرزندان یا نزدیکان
درمان افسردگی
با وجود همه دانستنی ها درباره افسردگی ، باید دانست که این بیماری قابل درمان است و حتی شدیدترین نوع آن نیز به درمان پاسخ خواهد داد . در واقع ، بخشی از ناامیدی ناشی از افسردگی سبب می شود که فرد درمان پذیر بودن بیماری را باور نکند . لازم است که اطلاعات کافی درباره تأثیر مثبت راه های درمانی جدید در اختیار مبتلایان گذاشته شود تا درمان را زودتر شروع کنند .
اگر چه راه های درمانی متعدد هرگز نمی توانند در حد قابل توجهی ، توان فرد را برای مقابله با دشواری ها و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات و ناملایمات افزایش دهند و به او کمک کنند که از زندگی خود لذت ببرند .
نخستین گام، آزمایش های تشخیصی و گام بعدی ارزیابی روانشناسی است . درمان دارویی رایج ترین شیوه درمانی است . درمان گیاهی ، روان درمانی نیز از جمله راه های درمانی هستند .
روشهای درمانی
درمان های رایج در افسردگی به دو گروه عمده تقسیم می شوند :
1- درمان های غیر دارویی مانند : روان درمانی و رفتار درمانی
2- درمان های داروئی و جسمی از قبیل داروهای ضد افسردگی و الکتروشوک که بیمار در شرایط حاد ، باید حتماً در بیمارستان بستری شود .
در موارد خفیف یا واکنشی ، نیازی به تجویز دارو نیست و روان درمانی ، افزایش ارتباطات اجتماعی و حمایت اجتماعی کافی است . بیمار افسرده را باید تشویق کرد تا در زندگی نقطه امید و اتکا پیدا کند . مانند : اعتقادات مذهبی ، تشکیل خانواده و غیره ؛ خانواده نیز باید از زدن برچسب تنبلی و سرکشی به بیمار جداً خودداری کنند .
خوشبختانه امروزه درمانهای داروئی بسیار مؤثر و کم عارضه ای برای درمان افسردگی وجود دارد ، البته تشخیص بیماری ، انتخاب نوع دارو و مدت درمان بر عهده پزشک معالج می باشد .
در طول مدت درمان ، بیمار و خانواده او باید همکاری کامل در مصرف دارو داشته و از قطع زود هنگام دارو خودداری نمایند .
باید دانست که داروهای ضد افسردگی ، اعتیادآور نیستند و عوارض چندانی نیز ندارند . مصرف به موقع دارو به مقدار لازم و مدت کافی ، می تواند بسیاری از بیماران را نجات دهد .
لازم به یادآوری است که داروهای ضد افسردگی باید به مدت طولانی ( چند ماهه ) و تحت نظر پزشک مصرف شوند تا اثرات مطلوب خود را نشان دهد .
1-مثبت اندیش باشید:
البته این به معنای از بین بردن حقیقت نیست . بلکه به این معناست که، اندیشه مثبت را هم به ذهن خود راه بدهید وگرنه افکار منفی در ذهن شما رسوب خواهند کرد . تو گویی افکار منفی ،افکار مثبت را می خورند . اگر می خواهید قاضی خوبی باشید، هر دو طرف دعوا را به محکمه وجدان راه بدهید .
2-به بروشور داروهایی که پزشک تجویز خواهد کرد ، دقت کنید که چه عوارضی خواهند داشت و آنها را یادداشت کنید.
بهتر است لااقل از هم اکنون یک دفترچه حاوی تاریخچه بیماری ها و درمان ها و مشکلات روحی و جسمی که به شما وارد شده اند و یا وارد خواهند شد تهیه کنید و این موارد را به طور منظم و پیگیر در آنها یادداشت کنید . فهرست نوشیدنی ها و غذاهای نشاط آور و کسل کننده را از منابع و کتب علمی در رابطه با غذا و دارو شناسایی و تهیه کنید .
3-مواد مخدر و مسکر و دخانیات مثل سیگار و قلیان را به موزه زباله ها بفرستید .
اگر معتاد هستید در پنج مرحله و طی پنج ماه ترک کنید، یعنی تدریجی ولی پیگیر و جدی : نیت در ترک، کم نمودن مصرف ، کمتر مصرف نمودن، کوشش در فراموش نمودن ، ترک نهایی آن .
4- در صورت امکان آپارتمان نشینی را ترک کنید ، یک خانه کوچک ولی حیاط دار رو به آفتاب ، به آپارتمان 600 متری نیز ارجح خواهد بود . به طور منظم و به صورت هفتگی دل به طبیعت بزنید اگر این کار به همراه خانواده و اقوام و به خصوص افرادی که با آنها در تفاهم هستید صورت بگیرد ،بهتر است . دو رکعت نماز در طبیعت آرامش دل را دو چندان می کند . هر روز صبح ، ظهر و عصر خود را به مدت5 الی 30 دقیقه در معرض آفتاب قرار دهید . از طریق اتخاذ روش های علمی ، حقایق را چاره کنید تا بتوانید از اضطراب بپرهیزید .
5-هر روز صبح ناشتا 15 الی30 دقیقه بدوید و ورزش کنید . هر روز عصر به مدت 30 الی 60 دقیقه دویده، نرمش کرده و ورزش کنید و ورزش هایی که همه بدن در آن شرکت کنند مثلاً بسکتبال ، فوتبال و والیبال در اولویت خواهند بود..
- شنا یکی از مفرح ترین عوامل فرار از افسردگی است . کوه نوردی را هر هفته انجام دهید . استحمام بعد از ورزش بسیار مناسب و خوب است و از همه بهتر شنا است ، بنابراین اگر به فن شنا هم آشنا نیستید در هفته دو مرتبه ، در عمق کم آب تنی کنید |
6- گوش دادن به موسیقی آرام و غمگین راترک کنید.
7- اگر مسأله ای در زندگی شماست که به راستی لاینحل است، با آن مدارا کنید ولی با مشکلات زندگی بجنگید ولی جنگی هوشمندانه و صبورانه . یادتان باشد زندگی همچون کوهی است که ما در حال بالا رفتن از آن برای رسیدن به قله آن هستیم ، مهم این است که ما به بالا رفتن ادامه دهیم وگرنه به دره اش سقوط خواهیم کرد .
8-تماشای تلویزیون را به میزانی که باید استفاده کرد محدود کنید .
(تماشای خبرها، مباحث علمی و مثبت و برنامه های آموزشی و طنز و مفرح) را جایگزین کنید به طبیعت بروید. ورزش کنید شنا کنید قایقرانی کنید . تیراندازی و ...
9- مطالعه مطالب حادثه ای را فقط به آن اندازه که در جریان شناخت و چگونگی مبارزه خلافکاری های جاری جامعه باشید مطالعه کنید و نه به صورت علاقه مندانه.
10ـ داشتن مدیریت علمی در برنامه ریزی های ریز و درشت مسائل زندگی علاوه بر اعتماد به نفس به شما باعث جلوگیری از شکست و سرخوردگی های شخصی و در نزد جامعه می شود .
11ـ به جای تماشای زیاد غروب ، طلوع خورشید را زیاد ببینید . حکایت، حکایت همان دیدن نیمه پر لیوان است.
12- آن که رفته، رفته. داشته ها را داشته باش. زندگی همچون دایره است با خود بگو به او خواهی رسید. گردش روزگار در این دنیا و یا آن دنیا این مهم را ثابت می کند .
13- دیدار ، مباحثت و همنشینی با اجتماع بخصوص قشر نمونه و فهمیده آن و نیز اقوام و خانواده به خصوص آنان که هدفمند و مثبت اندیش هستند را قدر بدانید .
14- خود باشید و پیروزی های دیگران را معلم شکست های خود کنید تا بیش از این شکست نخورید، شما هم آن سربالایی هایی را که دیگران رفته اند طی کنید . سربالایی های زندگی را نه با سرعت که با قدرت طی کنید .
15- مطالب مثبت ، شاد و آموزنده را جزو وظایف روزانه خود کنید، تا آموزش ببینید و لذا از قبل این فراگیری ها شاد هم خواهید شد . چون مسائل مهمی را که تاکنون نمی دانسته اید یاد می گیرید و توأم با آن به خاطر بالا رفتن ظرف داشته هایتان به خود می بالید و شادمان خواهید بود . (غرور مثبت شادی آور است )
16- با رعایت بند 15 از این به بعد به دیگران نیز حسادت نخواهید کرد بلکه سعی می کنید از آنها مسائل جدیدی یاد بگیرید و از مباحث و جلوس با آنان لذت خواهید برد و با جایگزینی غرور مثبت به جای غرور منفی ، شادمان تر خواهید شد . مسائل را بهتر و متواضعانه تر درک خواهید کرد. حرف های افراد منفی را از این گوش به آن گوش به در کنید و طرف خالی نیمکت خود را به افراد مثبت دهید .
17- لازم نیست حتماً به آرمانهایتان برسید حتی اگر مثبت بوده باشند، همین که شما تلاش خود را کرده باشید و یا تلاش کنید که از رسیدن به هدف مهم تر است . شنیده اید که می گویند ورزش وسیله است نه هدف.
18- رنگ های تیره مثل مشکی ، قهوه ای را از لباس و کفش و شلوار تن خود و دکوراسیون محل کار و منزل و حتی رنگ خودرو و رنگ قلم خود دور کنید.
رنگ های آبی ، زرد، صورتی را جایگزین کنید. رنگ قرمز اگرچه شاد است ولی باید به صورت تلفیقی با سایر رنگ ها باشد و به تنهایی به کار نرود چون در غیر این صورت زیادی و تندی رنگ آن محرک بد اعصاب خواهد بود . رنگ سبز آرامبخش است ولی همنشینی زیاد با آن افسردگی می آورد و لذا باید آن را با رنگ های شاد تلفیق نمود .مثلا نارنجی .
19ـ سعی کنید با اتخاذ روش های مدیریتی و مدبرانه، بر اعصاب خود مسلط شوید و مواردی را که تاکنون به آن پرداخته شد را به صورت جدی پیگیر باشید تا کمتر در معرض بیماری ها باشید .
- روح که بیمار شود جسم را هم گرفتار خواهد شد . بله البته اگر بیماری دارید که صعب العلاج است باید به افکار مثبت روی آورید و مدارا را سرلوحه قرار دهید و سعی کنید وجود آن را به فراموشی بسپارید و یا لااقل افکار حاشیه آن را پرورش ندهید و بزرگنمایی نکنید . |
20 ـ سعی کنید زیاد در معرض دستگاه هایی همچون لوازم برقی: دلر، ماشین لباسشویی، آبمیوه گیری ، چرخ گوشت، جارو برقی و لوازم صوتی و تصویری و موبایل قرار نگیرد .
مثلاً: برای موبایل خود از گوشی های سیم دار استفاده کنید و یا به هنگام کار کردن ماشین لباسشویی به اتاق دیگری بروید و یا فاصله 2 ، 3 متری خود را از لوازم صوتی و تصویری حفظ کنید و مدت زیادی را با آنها به سر نبرید . افسردگی قابل درمان است. مگر ندیده اید درخت یا گیاهی خشکیده را که پس از مبارزه دوباره شکوفا می شود بنابراین با شناخت عوامل 20گانه ای که شما به دلیل یک یا چند عامل آن به این بیماری گرفتار شده اید به جنگ علمی و پیگیر آن بروید مراجعه پیگیر نزد روانپزشک را فراموش نکنید . هیچ انسان عاقل و مثبتی به شخصی که در حال سقوط به دره ای است و این در حالی است که او فقط گیاهی را در دستانش محکم گرفته و ادامه زندگی اش به آن گیاه کوهی است ، هرگز توصیه به رها کردن آن ناجی نمی کند ، چرا که او می تواند به جای سقوط به دره ، به بالا رفتن و نجات خود ادامه دهد، به خود مشاوره های مثبت و منطقی بدهید. هیچ کس بهتر از خود شما ، ناجی شما نخواهد بود ، چون در این صورت شما همچون بیننده ای خواهید بود که فقط خارها را نخواهد دید و گل قرمز را نیز خواهد دید ، حتی اگر خارها، گل را احاطه کرده باشند ، اما شما وظیفه دارید خارها را به کناری بزنید ، چون شما گل را دوست دارید و باید او را نجات دهید
روان شناسی افسردگی – نویسنده : کوروش درخشان یگانه