بیشتر ما بر این باوریم که وقتی پا به سن می گذاریم، انواع بیماریها به سراغمان می آیند و دیگر به تنهایی قادر به انجام کارهایمان نیستیم. اما تحقیقات نشان می دهد که ما میتوانیم حتی با وجود افزایش سن، هوشیاری ذهنی و سلامت جسمی خود را حفظ کنیم. چنانچه زنی در کهنسالی دچار فراموشی یا پوکی استخوان شود، اینها علائم بروز «بیماری» است، نه نشانه افزایش سن.
یکی از رازهای مقابله با دشواریها و بحرانها کنار گذاشتن نگرانی و ناامیدی است. هرگز به خودتان احساس ترحم نکنید و در مقابل مشکلات تسلیم نشوید. |
مطالعات دانشمندان نشان می دهد که حدود 70 درصد از عوارض به ظاهر مرتبط با افزایش سن، قابل پیشگیری هستند و ما توان و اختیار کاهش آنها را داریم. آنان معتقدند که فقط حدود 30 درصد از مسائل مرتبط با کهولت به طور ژنتیکی در وجود فرد ریشه دارند و چندان قابل پیشگیری و تغییر نیستند. چه عوامل شخصیتی و چه عادات و خلق و خوهایی موجب سلامتیِ توأم با افزایش سن خواهد بود؟ پرهیز از کشیدن سیگار، بهرهمندی از تغذیه مقوی و مناسب و ورزش ِ مرتب همگی در این امر نقش دارند. اما توجه به هفت عامل را هرگز فراموش نکنید:
1. ذهن خود را فعال نگاه دارید
تحقیق روی افراد سالخورده و تندرست نشان می دهد که آنها از لحاظ ذهنی بسیار فعال هستند. مغز انسان همانند هر ماهیچه و عضو دیگری چنانچه مورد استفاده قرار نگیرد، به مرور زمان ضعیف می شود و تحلیل می رود، اما با پرورش و فعال سازی پیوسته مغز، می توان همواره بر رشد آن افزود. فراموش نکنید مغز انسان توانایی یادگیری مطالب جدید را در هر سنی دارد!
اما چطور می توان ذهن را فعال و هوشیار نگاه داشت؟ با مرور گذشته خود می توانید به کارهای مورد علاقه تان که تا به حال فرصت انجام آنها را نداشته اید، برسید. مثلاً چنانچه به یادگیری زبان علاقه مندید، در کلاس زبان ثبت نام کنید، عضو انجمنی خیریه شوید یا...
نکته مهم دیگر حفظ «خوشبینی» است. اگر روحیه ای خوشبین داشته باشید، می توانید در شرایط سخت و بحرانی بهتر عمل کنید.
2. کار را فراموش نکنید
در میان افراد مسنِ تندرست به ندرت می توان فرد تنبلی را یافت. در واقع کسانی که با وجود کهنسالی تندرست هستند، اغلب در جوانی همواره کار و تلاش کردهاند و از حرفه خود لذت بردهاند. علاقه به شغل، موجب کاهش استرس و عوارض مخرب آن می شود و از بروز انواع سرطان جلوگیری می کند. به این ترتیب یکی از رازهای طول عمر زنان، تلاش و فعالیت فراوان آنهاست.
3. منضبط باشید
اکثر افراد کهنسال و تندرست با برنامه ریزی و انضباطی خاص روزهای عمر خود را سپری کردهاند. آنها اغلب در ساعتی مشخص از خواب بیدار می شوند و در زمانی معین به رختخواب میروند. به علاوه در طول روز برنامه تغذیه ای مشخصی دارند و همواره از کار و فعالیت خود لذت بردهاند.
تأثیر ِداشتن انضباط و برنامه مشخص بر حفظ تندرستی و طول عمر چگونه است؟ تحقیقات نشان می دهد که این افراد به ندرت به سیگار یا انواع مواد اعتیادآور رو آوردهاند. بهعلاوه از آنجا که در ساعات معین استراحت می کنند یا بیدار می شوند و از تغذیه مناسبی هم برخوردارند، معمولاً دچار اضافه وزن نمی شوند و خستگی شدید آنها را آزار نمی دهد. برخورداری از برنامه صحیح در زندگی موجب می شود شما نتوانید ذهنتان را با افکار ناخوشایند پر کنید و به خودتان آسیب برسانید.
4. به دیگران کمک کنید و از این کار لذت ببرید
بسیاری از افراد با وجود مشکلاتی که در زندگی خود با آنها روبه رو هستند، همواره داوطلبانه به دیگران کمک میکنند. آنها کمک خود را در قالب عضویت در انجمنهای خیریه یا سازماندهی برنامههایی برای کمک به افراد نیازمند انجام می دهند. این نوع فعالیتها که حضور بیشتر شخص در جامعه را به همراه دارد، اغلب باعث می شود خود فرد به ندرت بیمار یا دچار انواع استرس شود.
برقراری و تداوم روابط اجتماعی سالم، سیستم دفاعی بدن را قوی و فعال می کند. به علاوه در این حالت، به هنگام نیاز، دیگران هم با رغبت بیشتری به شما کمک می کنند و هرگز تنها نخواهید ماند.
5. با شور و اشتیاق انگیزههای خود را تقویت کنید
چنانچه احساس می کنید در زندگی هدف یا انگیزه مشخصی ندارید، باید خودتان دست به کار شوید. پزشکان معتقدند که افراد سالخورده و تندرست همواره در طول زندگی، انگیزهها و اهداف جدیدی را در نظر گرفته اند و با توجه به این انگیزهها و هدفهای نوین، همچنان با سلامتی به زندگی ادامه دادهاند. شما هم این روش را به کار بگیرید. به علاوه، پیش از این که یکی از اهداف خود را به پایان برسانید، به فکر برنامه بعدی باشید تا بلافاصله به آن مشغول شوید.
مغز انسان توانایی یادگیری مطالب جدید را در هر سنی دارد! |
6. با سختی و شکست کنار بیایید
اغلب وقتی با افراد سالخورده و تندرست روبه رو میشویم، تصور می کنیم آنها زندگی آسانی را پشت سر گذاشته اند. اما وقتی پای صحبت ایشان می نشینیم، متوجه می شویم که آنها هم بحرانها و مشکلات عظیمی را پشت سر گذاشته اند. هنر این افراد تسلط بر اوضاع و تلاش آنها در جهت بهبود وضعیت بوده است. آنها همواره سعی کردهاند از استرس و ناراحتی خود بکاهند. یکی از رازهای مقابله با دشواریها و بحرانها کنار گذاشتن نگرانی و ناامیدی است. هرگز به خودتان احساس ترحم نکنید و در مقابل مشکلات تسلیم نشوید.
7. به خدا توکل کنید
«ایمان به پروردگار و اعتقاد به خواست او» موجب میشود فرد با آسایش روحی و روانی بیشتری زندگی را سپری کند. به علاوه، فرد مؤمن با استرس و تنش کمتری روبه رو می شود. دانشمندان نیز به رابطه مستقیم میان ایمان به خدا و تندرستی پی بردهاند. همچنین، ایمان به خدا موجب افزایش اعتماد به نفس در فرد می شود و همین ویژگی بر تواناییهای فرد میافزاید.
آیا تا به حال به افرادی توجه کردهاید که در دهه هشتم عمر خود هستند و جوان به نظر می رسند و در مقابل افرادی سن کمتری دارند، اما پیر به نظر می آیند؟
البته این طبیعی است که جسم ما پیر شود، ولی این موضوع کاملاً با این که شخص پیر به نظر برسد، تفاوت دارد. به علاوه این احساس هر شخصی است که خودش را چقدر پیر ببیند.
هیچ کس پیر نمی شود، مگر این که خودش انتخاب کند که پیر باشد. به جای این که از مردم بپرسیم چند سال دارید؟ بهتر است بپرسیم چند سال زندگی کرده اید؟
یک راه ساده برای این که من و شما پیر نشویم این است که از تمام روزهای عمرمان استفاده کنیم. ما به عنوان جانشین خدا در زمین وظیفه داریم بهترین باشیم و بهترین کارها را انجام دهیم. و برای این که تمام عمرمان جوان بمانیم باید هفت کار انجام دهیم.
1. همواره در حال آموختن باشیم
برای چیزی که از قبل می دانید وقت نگذارید؛ اما به محض این که مطلب جدیدی را بیاموزید به جوان ماندن خود کمک کردهاید. شروع به جمع آوری اطلاعات درباره مطالب باارزش کنید؛ می توانید با کلام خدا شروع کنید؛ وقتی ما قرآن می خوانیم کلام خدا را در ذهن و قلبمان جای می دهیم و به کارهایی که او می گوید انجام دهیم فکر می کنیم. به محض این که همه چیز را از منظر او می بینیم، نگرانی و هیجانات ما به پایان می رسد. در همان زمان انرژی می گیریم و حس امید و انتظار در ما به وجود می آید. هنگامی که پر از ترس، اضطراب و ناامیدی نباشیم، جسم و روح ما به بهترین شکل وظایف خود را انجام می دهند. برای جلوگیری از پیری، هر روز مقداری از کلام خدا را بیاموزید. کتاب آسمانی یک نامه عاشقانه است برای پذیرش بی قید و شرط خداوند در رابطه با هر کسی که به سوی او برود. وقتی حقیقت عشق او را درک کنیم و آن را با فکر و زندگی روزانه مان یکی کنیم، جوان ماندن ما تضمین می شود. وقتی احساس اطمینان و پشتگرمی داریم، هر چیزی در درونمان به گونه ای دیگر جریان پیدا می کند.
به علاوه باید به یادگیری هر چیز جدید درباره سلامتی خود ادامه دهیم؛ ما مسئول نگهداری جسمی هستیم که به ما به امانت سپرده شده؛ و اگر بخواهیم سالم بمانیم باید نظم و انضباط را بیاموزیم. به خاطر داشته باشیم که بدن همچون هدیه ای مقدس است که ما در برابر آن مسئولیم؛ کار ما فقط خوردن، خوابیدن و انجام تکالیف نیست؛ بلکه بایستی از جسممان در برابر صدمات محافظت کنیم. اگر یادگیری را متوقف کنیم در جاده زندگی به سرعت به سوی پیری پیش می رویم.
به دنبال کارهایی بروید که بلد نیستید؛ مثل چگونگی کار با کامپیوتر و یادگیری یک زبان خارجی؛ در این راه نیز پشتکار داشته باشید و خود را ملزم به فراگیری کنید. تداوم در یادگیری، ذهن شما را جوان و کارآمد نگه می دارد.
2. عشق بورزیم
خداوند دوست ندارد که بندگانش با تلخی و حرارت، اضطراب و رنجش خاطر یا دشمنی زندگی کنند؛ این گونه احساسات اثراتی منفی روی بدن، ذهن و تمام جنبههای زندگی ما می گذارند؛ و بایستی آنها را از زندگی حذف کرد. الگوهای رفتاری ای مثل حسادت، خودخواهی و خشم و کینه باید ترک شوند و عشق ورزیدن جایگزین آنها گردد. خداوند می خواهد که ما ظرفیت دوست داشتن افراد را داشته باشیم و در این حالت است که زندگی ما به خوبی شکل می گیرد. پروردگار، هنر عشق ورزیدن و دوست داشتن را در وجود ما نهاده است. دوست داشتن باعث می شود انرژی خاصی در زندگی ما جریان یابد و در این صورت است که جوان می مانیم؛ در غیر این صورت ناامیدی وجودمان را فرا می گیرد. اگر عشق نورزیم یا این احساس را در خود به وجود نیاوریم، خیلی زود به سمت پیری می رویم. برای این که جوان بمانید، خدا و انسان ها را دوست بدارید و اجازه بدهید که دیگران هم شما را دوست داشته باشند.
3. لبخند بزنیم
آیا می دانید که خندیدن روی تمام سلول های بدن شما اثر می گذارد؟ وقتی که می خندیم، سیستم ایمنی بدنمان تحریک و به گونه ای که باید، فعال می شود. با این کار به جسم مان اجازه می دهیم تا دفاع بهتری در برابر آسیب ها داشته باشد.
اگر در زندگی گناه و سرکشی کنیم و در مسیر غلط گام برداریم، از خداوند دور میشویم و فردی ترشرو و اخمو خواهیم بود. در مقابل، «خندیدن» شادی را در قلب ما جای می دهد و ما را به خدا نزدیک می کند. شادی قلبی و واقعی از هر دارویی بهتر است، اما یک روح بیمار و کسل حتی روی استخوان های ما اثر می گذارد.
شاید شما با خود فکر کنید، من به علت شرایطی که دارم نمی توانم بخندم.؛ بله درست است؛ واقعیت هایی وجود دارند که خندیدن را برایمان دشوار می کنند؛ اما شادی و لذتی که ما از آن صحبت می کنیم، چیزی است درونی که به اوضاع و شرایط ما بستگی ندارد. لذت واقعی وقتی به وجود می آید که راه و مسیر زندگی را درست تشخیص دهیم و بدانیم یک قادر مطلق در کنار ماست و از درون شاد باشیم. در این صورت است که می توانیم لبخند بزنیم.
بیشتر ما از نعمت سلامتی برخورداریم؛ مکانی برای زندگی کردن داریم؛ و کسانی را داریم که دوستمان دارند؛ اینها والدین، فرزندان، خواهران، برادران یا همسر ما هستند. آیا شما ترجیح می دهید به چیزهایی که ندارید توجه کنید و نیز به ناتوانی، درد، خطر، یا ترس؟ هر یک از ما باید قلبی شکرگزار داشته باشیم؛ و نتیجه این سپاسگزاری، خوشی و شادابی است.
هنگامی که می خندیم مثل بچه ها می شویم. به یاد داشته باشید که «خندیدن» خاص بچه ها نیست؛ در درون هر زنی هنوز یک دختربچه وجود دارد و درون هر مردی یک پسربچه؛ وقتی به کودک درونمان اجازه ابراز وجود بدهیم، می توانیم احساسمان را بیان کنیم و از زندگی لذت ببریم. در این شرایط عمری طولانی تر خواهیم داشت.
پس زندگی را کمتر جدی بگیرید و به مشکلات لبخند بزنید. اگر دوستی ندارید که شما را شاد کند، چنین کسی را برای خود پیدا کنید. به خاطر داشته باشید که می توانید با او با شادی زندگی کنید.
4. فعال باشیم
درختان قوی در کهنسالی هم میوه می دهند.؛ معنای این کلام این است که باید در زندگی همواره مفید و فعال باشیم و به سنمان فکر نکنیم. سعی و تلاش در زندگی برای امور دنیوی کار اشتباهی نیست؛ باز ایستادن از کار و تلاش اشتباه است. البته نباید به دنیا وابسته شویم. اما در عین حال همانطور که مغز ما به بدنمان پیام می فرستد و این کار همواره ادامه دارد، خود ما هم بایستی هرگز بازنشسته نشویم و پیوسته فعال باشیم؛ در واقع ما زمانی پیر می شویم که دست از کار و فعالیت بکشیم.
هنگامی که تجربه یا پولی به دست می آورید، از خود بپرسید که خداوند می خواهد ما با این پول یا تجربه چه کاری انجام دهیم. هزاران راه برای خدمت به خداوند وجود دارد. بنابراین از خود خدا بخواهید که طرح و برنامه ای را به شما نشان بدهد. آیا دوست دارید جوان بمانید و خداوند برایتان خیر و برکت قرار دهد؟ اگر چنین است سعی کنید در زندگی مفید واقع شوید.
5. گذشته را فراموش کنیم
افراد زیادی در «گذشته» زندگی می کنند و به خود صدمه می زنند. با سرزنش کردن خود به جسمتان آسیب نرسانید. حسادت را از خود دور کنید. با این کار از تلخی و مشکلات زندگی می کاهید، اما با رنجش خاطر و دشمنی ورزیدن خود را پیر می کنید. این گونه سختگیری های ذهنی، روح و روان، احساسات و جسم شما را تحلیل می برد. خداوند هرگز دوست ندارد که بندگانش با این مشکلات زندگی کنند.
اگر یادگیری را فراموش کنیم و به گذشتهها هم فکر کنیم، به سرعت پیر می شویم و به ناراحتی های قلبی نیز مبتلا می گردیم. خداوند دوست دارد که ما ذهنمان را بر حال و آینده متمرکز کنیم؛ پس باید بیاموزیم که دیگران و خودمان را ببخشیم و گذشتهها را فراموش کنیم.
6. از آرزوهای زیاد بپرهیزیم
در رؤیاها فرو نروید که زود پیر می شوید. وقتی برای هدفی تلاش می کنید و فعال و باانگیزه هستید جوان می مانید. هرگز به کارهای راحت و کوچک و نیز کارهایی که خداوند ما را از آن برحذر می دارد نیندیشید. به اهداف بزرگی فکر کنید که با کمک پروردگار محقق می شوند؛ و به این بیندیشید که خدا همواره با کارهای عجیب، بندگانش را شگفت زده می کند. از او بپرسید که برای من چه سرنوشتی را در نظر گرفته ای؟
به خاطر داشته باشید که خدا را همیشه و همه جا در کنار خود دارید (و او از رگ گردن به شما نزدیکتر است). وقتی به این باور برسید، انرژی بیشتری می گیرید و ایمانتان قوی تر می شود.
7. به چیزی دل نبندیم، به جز خدا
در قلبتان به خدا توکل کنید و در اعماق وجودتان به او بیندیشید. بدانید که او شما را به راه راست هدایت می کند.
هرگز صحبت کردن با خدا و گوش دادن به فرامین او را ترک نکنید. به او عقیده داشته باشید و بدانید که می تواند هر کاری را انجام دهد. هنگامی که ما می آموزیم در همه کارها به خداوند تکیه کنیم و در مشکلات از او یاری جوییم، این خود باعث می شود که یک حس اطمینان و لذت در ما به وجود آید؛ و در این حال مشکلات، سختی ها و غم و غصه ما را پیر نمی کند.
آیا جسم ما پیر می شود؟ بله، البته؛ اما بدانید که فکر، روح و قلبمان هرگز پیر نمی شود؛ و دیگر این که بهترین انتخاب خداوند است.
او در تمام امور زندگی با شماست، به شما قدرت انجام همه کارها را میدهد و قوای تازه ای به شما می بخشد.
روانشناسی بهداشت ، در سالهای اخیر اهمیت زیادی برای نقش راهبردهای مقابله و سبک زندگی افراد در چگونگی وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها قائل شده است . شیوه های مقابله ؛ تواناییهای شناختی و رفتاری ای هستند که فرد مضطرب به منظور کنترل نیازهای خاص درونی و بیرونی فشارآور به کار گرفته می گیرد .
در مقابله مذهبی از منابع مذهبی مثل دعا و نیایش ، توکل و توسل به خداوند و .... برای مقابله استفاده می شود. یافته های اخیر نشان داده اند از آنجایی که این نوع مقابله ها هم منبع حمایت عاطفی و هم وسیله ای برای تفسیر مثبت حوادث زندگی هستند ، می توانند مقابله های بعدی را تسهیل نمایند ، بنابراین به کارگیری آنها برای اکثر افراد ، سلامت ساز است.
رفتارهای مذهبی ارزش مثبتی در پرداختن به نکات معنی دار زندگی دارند. رفتارهایی از قبیل توکل به خداوند ، زیارت و غیره .... می توانند از طریق ایجاد امید و تشویق به نگرش های مثبت ، موجب آرامش درونی فرد شوند. باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر عبادت کننده هاست ، تا حد زیادی اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اغلب افراد مؤمن ارتباط خود را با خداوند مانند ارتباط با یک دوست بسیار صمیمی توصیف می کنند و معتقدند که می توان از طریق اتکاء و توسل به خداوند ، اثر موقعیت های غیر قابل کنترل را به طریقی کنترل نمود. به همین دلیل گفته می شود که مذهب می تواند به شیوه فعالی در فرآیند مقابله مؤثر باشد.
به طور کلی مقابله مذهبی ، متکی بر باورها و فعالیت های مذهبی است و از این طریق در کنترل استرس های هیجانی و ناراحتی های جسمی به افراد کمک می کند. داشتن معنا و هدف در زندگی ، احساس تعلق داشتن به منبعی والا ، امیدواری به کمک و یاری خداوند در شرایط مشکل زای زندگی ، برخورداری از حمایت های اجتماعی ، حمایت روحانی و ..... همگی از جمله منابعی هستند که افراد مذهبی با برخورداری از آنها می توانند در مواجهه با حوادث فشارزای زندگی ، آسیب کمتری را متحمل شوند.
مذهب می تواند در تمامی عوامل ، نقش مؤثری در استرس زایی داشته باشد و در ارزیابی موقعیت ، ارزیابی شناختی فرد ، فعالیت های مقابله ، منابع حمایتی و .... سبب کاهش گرفتاری روانی شود. بر این اساس ، مدتها است که تصور می شود بین مذهب و سلامت روان ارتباط مثبتی وجود دارد و اخیراً نیز روانشناسی مذهب ، حمایت های تجربی زیادی را در راستای این زمینه فراهم آورده است . ویتر و همکاران او نشان دادند که 20 تا 60 درصد متغیرهای سلامت روانی افراد بالغ ، توسط باورهای مذهبی تبیین می شود. در مطالعه دیگری ، ویلتیز و کریدر نشان دادند که در یک نمونه 1650 نفری با میانگین سنی 50، نگرش های مذهبی با سلامت روانی رابطه مثبتی دارند. به علاوه مذهبی بودن با رضایت زناشویی در مردان و زنان و رضایت شغلی در مردان مرتبط بود.
بر اساس مطالعات انجام شده دیگر ، بین مذهبی بودن و معنا دار بودن زندگی و سلامت روانی ارتباط نزدیکی وجود دارد. در یک بررسی که 836 بزرگسال با میانگین 4/ 73 سال شرکت داشتند، معلوم شد که بین سه شاخص مذهبی بودن ( فعالیت های مذهبی غیر سازمان یافته و فعالیت های مذهبی سازمان یافته ) و روحیه داشتن و دلگرمی به زندگی ، همبستگی مثبتی وجود دارد . به علاوه اسپیکا و همکارانش ، 36 مطالعه تجربی در مورد مرگ و درگیری مذهبی را مرور کردند و نتیجه گرفتند که ایمان قوی تر ، یا معتقد بودن به زندگی بعد از مرگ با ترس کمتر از مرگ همبستگی دارد. همچنین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهب درونی داشتند ، ترس کمتری را از مرگ گزارش کردند.
مطالعات دیگر ، تأثیر مداخلات مذهبی را در کاهش اضطراب و تحمل فشارهای روانی پس از بهبودی ، نشان داده اند . به عنوان مثال ، نتایج دو بررسی نشان داد ، کسانی که به اعتقادات مذهبی پایبند بودند ، اضطراب و ناراحتی کمتری را نسبت به کسانی که به اعتقادات مذهبی پای بند نبودند ، گزارش کرده اند. گارنتر و همکاران در زمینه سلامت روانی و اعتقادات مذهبی شش مقاله را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند که در تمام این مطالعات بین اعتقادات مذهبی و سلامت روانی رابطه مثبتی وجود دارد . هانت سازگاری زناشویی 64 زوج را مورد بررسی قرارداد و نشان داد که مذهب به طور مثبت با سازگاری زناشویی ، خوشحالی و رضایت زناشویی بالاتر ارتباط دارد و همچنین نتیجه گرفت که مذهب یک عامل مهم در جلوگیری از طلاق است.
زاکرمن و همکاران در پژوهشی گزارش کردند ، در افراد سالمندی که نمره کمتری در شاخص مذهبی بودن به دست آوردند ، میزان مرگ ومیر 42% بود ، در حالی که این میزان برای افراد سالمندی که نمره شاخص مذهبی بالایی داشتند 19% بود. در مطالعه دیگری ، کونینگ ، کلین و همکاران دریافتند که سرطان در بین افرادی که نمره بالاتری در شاخص مذهبی درونی کسب می کنند کمتر شایع است . در بررسی دیگری ، مشاهده کردند افرادی که همیشه از مقابله های مذهبی استفاده می کنند نسبت به افرادی که کمتر و گاهی از این مقابله ها استفاده می کنند در 9 شاخص از 12 شاخص سلامت روانشناختی ، نمرات بالاتری کسب کردند . موریس اثر زیارت مذهبی را روی افسردگی و اضطراب 24 بیمار سالمند بررسی کرد. او دریافت که علائم آنها بعد از زیارت رفتن کاهش زیادی داشته و حداقل تا ده ماه بعد از برگشتن از زیارت هم این اثر ادامه دارد . در مطالعه دیگری ، مکین توش نقش مذهب را در سازگاری افراد با یک رویداد معنی دار زندگی بررسی کرد. او با 124پدر و مادری که کودک خود را به علت سندرم مرگ ناگهانی از دست داده بودند مصاحبه کرد و دریافت که مذهبی بودن با یافتن معنی در مرگ ارتباط مثبتی دارد. به علاوه مذهبی بودن با افزایش صلاحیت روانی و کاهش ناراحتی در بین والدین در طی 18 ماه بعد از مرگ کودکانشان ، ارتباط داشت.
علیرغم این که اکثر تحقیقات ذکر شده در ادیان دیگری صورت گرفته است و از آنجایی که باور و اعتقاد ما مسلمانان بر این است که دین اسلام به عنوان یک ایدئولوژی ، ارائه دهنده کامل ترین و سلامت سازترین سبک زندگی بشریت است و احکام و دستورات آن حوزه های وسیع اخلاقی ، بین فردی ، بهداشتی و اجتماعی را در بر می گیرد ، لذا مطالعه علمی اثرات و نقش متغیرهای مذهبی در سلامت روانی یک ضرورت اساسی به نظر می رسد .
با توجه به آمار تکاندهنده و روبه رشدی که امروزه در مورد شمار مبتلایان به افسردگی وجود دارد، لزوم تغییرات درونی بهمنظور زندگی بهتر و سالمتر و بهره بردن از سلامت جسمی و روحی برای سازندگی مفیدتر جامعه، امری حیاتی تلقی میشود. لذا پول را فراموش کنید و نگران گذر عمر و از دست رفتن جوانی نباشید. بلکه رفتار و افکار خوشایندی داشته باشید تا بتوانید خوشحال باشید و از نعمت جوانی و زندگی لذت ببرید.
حتی در دنیای ماشینی امروز نیز بسیاری افراد خوشحال هستند و خوب زندگی میکنند. جالب است بدانید که محققان دریافتهاند که سلامتی و کارایی افراد تا حد زیادی تحت تاثیر ویژگیهای شخصیتی و درونی آنهاست.
این تحقیق10ساله نشان میدهد که صرف نظر از تغییر در وضعیت تاهل- شغل یا محل اقامت افرادی که در سال 1973 روحیه خوبی داشتهاند و خوشحال بودهاند در سال 1983 نیز روحیه خوبی داشتهاند. در صورتی که در مدت این دهه اتفاقات خوب یا بد بسیاری در زندگیشان رخ داده است.
اما نکته اصلی اینجاست که چگونه میتوان روحیه شاداب و خوی خوشحال داشت؟ چه کسانی از ناملایمات زندگی نیز ناراحت و افسرده نمیشوند؟
در پاسخ باید گفت چهار شیوه اصلی و مهم وجود دارد تا افراد خوشحال باشند:
1-عزت نفس: افراد خوشحال، خود را دوست دارند.
در دهه 1980 هیچ موضوعی بهاندازه خود و خویشتن، روان شناسان را مشغول نکرد. بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که افراد باعزت نفس بالا، از سلامتی بیشتری برخوردارند و حتی در زندگی خانوادگی ، شغلی و جمعهای دوستانه نیز رضایت بیشتری دارند. به عبارت دیگر، وقتی افراد خود را میپذیرند، زندگی و پستی و بلندی های آن را نیز میپذیرند و احساس خوبی در مورد آن دارند.
در حال حاضر، داشتن عزت نفس بیشتر، امری محال نیست زیرا بسیاری از کتابها، مقالات و برنامهها در مورد اینکه بهخودمان احترام بگذاریم، تواناییهای خود را تقویت کرده و مثبت بیندیشیم و احساس قربانی بودن و بدبختی نکنیم،وجود دارد که میتوانیم از آنها بهرهمند شویم.
باید گفتار منفی را نیز قطع کنیم. برای اینکه در زندگی به محبت برسیم باید ابتدا به خودمان علاقه داشته باشیم.
در ارزیابی عزت نفس، افراد در شرایط گوناگونی قرار میگیرند ولی هیچکس نمره صفر نمیگیرد زیرا ممکن است عزت نفس ما ضعیف باشد اما در اعماق وجودمان دارای آن هستیم پس باید آنرا تقویت کنیم. بد نیست بدانید افرادی که عزت نفس ضعیفی دارند، در کلام خود به جای عبارت «من خوب فکر میکنم» میگویند «گاهی اوقات یا تا حدی خوب فکر میکنم.»
از طرف دیگر افرادی که عزت نفس خوبی دارند مایل به برقراری روابط بیشتر اجتماعی با دیگران هستند. چنین افرادی در روابط اجتماعی مسئولیتپذیر هستند و بیشتر سعی میکنند کارهای مثبت انجام دهند زیرا خود را مسئول و پاسخگوی کردارشان میدانند. بیشتر به موفقیت فکر میکنند تا شکست. بههمین دلیل مرتب از خود نمیپرسند: «مگر من چه کردهام که مستحق چنین مشکلی باشم ؟» زیرا میدانند که گفتار و رفتارشان پیامد و عواقبی دارد پس تمایل دارند کارهایی انجام دهند که پیامدهای مثبت داشته باشد تا در انتها پشیمان نشوند.
البته بسیاری افراد نیز خود را بهتر از متوسط میبینند ودر قضاوتهایشان نسبت به رفتار گذشتهشان همواره خود را محق می دانند که این امر نباید با عزت نفس اشتباه گرفته شود. ما باید بتوانیم به عقاید و نظرات دیگران احترام بگذاریم و در مواردی نیز با افراد آگاهتر از خودمان مشورت نماییم. زیرا در غیراین صورت فقط خود را کامل میپنداریم و هیچ حرکت و رفتار مغایر به تمایل خود را نخواهیم پذیرفت که خود این موضوع نیز میتواند منجر به افسردگی و یاس شود.
مرتب خود را با دیگرانی که از نظر خانوادگی، درآمد و تحصیل از شما بالاتر هستند مقایسه نکنید بلکه سعی کنید با امید به خدا و تکیه بر تواناییهایتان خود را باور کرده و به سمت کمال حرکت نمایید.
نهایتاً این که
عزت نفس باید مثبت و واقعگرایانه باشد، زیرا بر مبنای دستاوردهای واقعی افراد شکل میگیرد. باید واقعیت آنچه هستیم بپذیریم تا احساس خوبی داشته باشیم. |
2- خوشبینی: افراد خوشحال، امیدوار هستند.
چنانچه موافق باشید که «همه افراد شانس کافی برای انجام تقریباً همه کارها دارند» امیدوار هستید. وقتی به کار جدید دست میزنید، انتظار موفقیت داشته باشید نه شکست. بهعبارت دیگر، وقتی به یک لیوان نصفه نگاه میکنید، نیمه پر آن را ببینید، تا خوشحالتر باشید.
در ضمن افراد خوشبین، سالمتر هستند. آنها در مواجهه با مشکلات نمیگویند:«در جایی اشتباه کردم اما سعی میکنم دوباره همه چیز را درست کنم.» چنین افرادی کمتر آسیبپذیرند و نسبت به بیماریها نیز قویتر هستند. چنین افرادی حتی در مراحل گوناگون بیماری نیز آثار خفیفتر از خود بروز میدهند در صورتی که افراد بدبین با یک بیماری نه چندان جدی نیز از پا میافتند.
وقتی میخواهید کاری را انجام دهید- اگر خوشبین باشید- حتی موانع موجود را نیز فرصتی برای یافتن راهی جدیدتر و بهتر تلقی میکنید.
اگر خوشبین باشید به جای «نه» بیشتر میگویید «بله».
در این بخش نیز لازم بهذکر است که واقعبین باشید و اهداف محال و غیرقابل دسترس برای خود تعیین نکنید تا با نرسیدن به آنها انگیزه لازم و کافی را برای ادامه از دست بدهید.
بسیاری افراد حتی در مورد ازدواج نیز چنان رویاپردازی میکنند که با عدم تحقیق هر مورد احساس شکست در ازدواج و بدبختی میکنند.
باید به اندازه کافی خوشبین بود تا بتوان حرکت کرد و به اندازهای واقعگرا بود که افکار و رفتار را کنترل نمود و به هر کاری دست نزد. |
3- برونگرایی: افراد خوشحال، در خود نمیمانند.
مطالعات گوناگون حاکی از آن هستند که افراد برونگرا و اجتماعی افرادی هستند که رضایت بیشتری از زندگی داشته و خوشحالترند. البته بخشی از برونگرایی مربوط به ذات و خلق وخوی افراد است. بدینمعنا که، برخی ذاتاً شادابتر و گرمتر میباشند. آنها با وارد شدن به اتاقی که پر از افراد گوناگون است به راحتی وارد شده و خود را معرفی کرده و با افراد صمیمانه برخورد میکنند. بدین صورت بهتر هم پذیرفته میشوند.
اما این مسئله تا حدی هم اکتسابی است و افراد درونگرا نیز میتوانند با تمرین، آداب اجتماعی را بهتر و بیشتر بهجای آورند. دیگران را دوست بدارند و دوست داشته شوند.
چنین تفکری بهتحقق تجربههای مطلوبتر کمک میکند. گویی طبیعت و روزگار نیز افراد برونگرا را بیشتر حمایت میکند. چنین افرادی راحتتر ازدواج میکنند. احتمال اینکه شغل بهتری پیدا کنند و دوستان صمیمی داشته باشند ،بیشتر است.
برون گرایان بیشتر با مردم در تعامل بوده و دوستان بیشتری دارند. در فعالیتهای اجتماعی نیز بیشتر شرکت کرده و شاید همین مورد برخورد با افراد گوناگون ، فرصتهای مختلفی را برایشان ایجاد میکند.
4-کنترل شخصی: افراد خوشحال معتقدند که :خودشان قادر به انتخاب سرنوشت خود هستند.
تحقیقات حاکی از این است که احساس قوی کنترل بر امور شخصی در افراد ،بیش از هر عامل دیگری موجب بروز احساست مثبت و حس رضایت از زندگی و خوشحالی میباشد.
اگر دقت کرده باشید برخی افراد به این عبارات فکر کرده و آنها را بیان میکنند: «من نقشی در خوشبختی یا بدبختی خود ندارم» یا «زندگی مرا با خود برده و من نمیتوانم در جهتی که میروم دخالت کنم» یا «جهان فقط به کام برخی افراد قدرتمند است.»
چنین عباراتی نمایانگر احساس عجز فرد میباشد و در نتیجه استرس بیشتر و ناکامی در زندگی نیز از پیامدهای آن خواهد بود.
در مقابل افرادی که احساس کنترل بر امور شخصی و خویشتن دارند از سلامت جسمی و روحی بیشتری نیز برخوردارند. از حق انتخاب خود در زندگی لذت برده و 93درصد آنها افرادی فعال، آگاه و خوشحال هستند. چرا که این احساس کنترل همواره با نوعی مدیریت در امور همراه است و این مدیریت با مدیریت زمان همراه شده و زمانی که فرد حداکثر استفاده را از زمان خود میکند، بدیهی است که نتیجه بهتری هم میگیرد و به دستاوردهای بیشتری میرسد که موجب اعتماد به نفس بیشتر و خوشحالی او میباشد.
*نهایتاً چگونه خوشحال باشیم؟
- تاکنون به اندازه کافی گفته شد که خوشحالی بهدنبال احساس عزت نفس پدید میآید و خوشبینی نیز در این میان نقش قابل توجهی ایفا میکند. اما اینکه ما باید خود را تقویت کنیم، مورد دیگری است.
نخسیتن گام این است که خود را مسئول اتفاقات و مسائلی که برایمان رخ میدهد بدانیم. بدین ترتیب برای بهتر شدنشان تلاش میکنیم و موقعیت خود را در جهان هستی ارتقا میدهیم.
شاید جالب باشد که بدانید، تحقیقات نشان میدهد اکثر افراد موفق در دوران کودکی با مشکلات بسیاری روبه رو بودهاند. همین مشکلات انگیزهای به آنها داده که بخواهند سرنوشت خود را بهدست گیرند و در این راه از تمام توان خود استفاده کنند. بدین ترتیب قابلیتها و شایستگیهای آنان شکوفا شده و بهتدریج موفق شدهاند.
پس به یاد داشته باشید که انگیزه، ثبات، توسعه فکر و اندیشه، توافق ، مصالحه و آگاهی از جمله عوامل تأثیر گذارند.
باید بپذیریم که قدرت تأثیر بر سرنوشت خود را داریم. حداقل میتوانیم حضور اجتماعی خود را موثرتر و مطلوبتر گردانیم.
ما شاید محصول گذشته خود باشیم، اما آنچه میتوایم تولید کرده و به وجود آوریم، آینده است |
شخصیت انسان مانند رنگ چشم برنامهریزی نشده تا هرگز قابل تغییر نباشد. پس حرکت کنید و مطمئن باشید با وجود تمام محدودیتهایی که در زندگی هر یک از ما وجود دارد، میتوانیم انتخاب کنیم و بهتر و موثرتر بیندیشیم و زندگی کنیم.
در مدیریت بهره وری با توجه به منابعی که در اختیار دارید با بهترین نحوه استفاده از آنها در صدد رفع نیازها و احتیاجات بر می آیید. در خانواده هم منابعی از قبیل زمان، فضا، تجهیزات و آدمهایی برای انجام کارها وجود دارد. طرح برنامه برای استفاده صحیح از این منابع را «بهره وری خانواده» می نامند. سرنوشت یک خانواده همان اندازه که به قواعد، ارتباطات و نظام خانوادگی بستگی دارد، به نقشه های بهره وری نیز مربوط است. بهره وری از این نظر مورد نیاز است که زندگی دیگران را بهبود بخشد. البته هر چه خانواده بزرگتر باشد، بهره وری آن نیز پیچیده تر می شود.
برای حداکثر استفاده از آنچه هر کس دارد، ابتدا باید دانست که چه چیزهایی وجود دارد.
در اغلب موارد، بیشتر توانایی افراد خانواده _ به ویژه کودکان _ هدر می رود، زیرا توانایی آنان هرگز واقعا کشف نشده است. اگر کودکان اجازه داشته باشند یا تشویق شوند که در سنین کودکی با تمام قوا در اختیار خانواده قرار بگیرند، پدر و مادر هم کمتر به ستوه می آیند. |
یکی از بهترین پاداشها برای هر فرد انسانی این است که سودمند و مفید باشد. شما هرگز نمی فهمید که فرزندتان تا چه حد مفید است، مگر اینکه به او فرصت دهید آنچه را که قادر است به شما نشان دهد. هر فرد به (مهم بودن و به حساب آمدن) و همچنین احساس کمک کردن و مفید بودن، نیاز دارد. بچه ای که بتواند خود را همانند فردی با ارزش و اهمیت ببیند، اگر حس کند که کسی به بعضی از کمکهای او نیازمند است و این کمکها صادقانه مورد توجه قرار می گیرد و درباره اش به درستی داوری می شود، می تواند حس اهمیت داشتن و با ارزش بودن را بدست آورد.
وقتی به آنچه که باید انجام شود واقف شوید، انتخاب بهترین فرد برای انجام کار، قدم بعدی و گاهی مشکلترین قدم است. بعضی خانواده ها فقط با فرمان پدر و مادر اداره می شود. در برخی نیز پدر و مادر هیچگاه تصمیم نمی گیرند و تصمیم گیری همیشه با فرزندان است. بسیاری از خانواده ها همیشه روش اقتدار را به کار می برند و یا همیشه رأی گیری می کنند و از این قبیل هر روشی مناسب موقعیت خاصی است. آنچه مهم است این است که بهترین روش را که مناسب آن موقعیت باشد، انتخاب کنیم. خانواده ها متوجه شدند که در اوقات مختلف باید از روشهای مختلف استفاده کنند. خانواده هایی که همیشه یک کار را به یک نفر ارجاع می دهند، برای خود مشکل ایجاد می کنند. تنوع در وظایف، مِی تواند به میزان زیادی از یکنواختی خسته کننده کارهای خانوادگی بکاهد. طرحهای خوب هم می تواند مدت دار باشد: مثلا یک هفته، یک سال، تا ساعت هشت امشب، تا وقتی پدر برگردد یا وقتی که قد شما سه سانتیمتر بلند تر شود.
کارهای سخت خانواده را می توان با استفاده از راه های خلاق و شاد و متنوع به تفریح تبدیل کرد. دقت کنید از کسی که کارهای خسته کننده را بر عهده دارد نباید متوقع باشیم که به وقت انجام آنها شاد و خوشحال به نظر بیاید.
بعضی از خانواده ها آنقدر وقت خود را صرف مشاغل خانوادگی می کنند که دیگر وقتی برای لذت بردن از یکدیگر برایشان باقی نمی ماند. وقتی چنین حالتی پیش می آید، افراد خانواده به غلط متقاعد می شوند که خانواده محلی است که در آن ،بر دوش آنان باری سنگین گذاشته می شود.
اگر مشکل خانوادگی شما این است که کسب و کار مانع حظ بردن از یکدیگر شده لازم است که با دقت به اولویت و زمان بندی کارها بپردازید. |
کارهای خانوادگی را به دو گروه زمانی «اول» و «دوم» تقسیم کنید. مسلماً گروه اول اولویت دارند(اگر بیش از پنج موضوع در این گروه قرار داشته باشد، تعدادش بیش از حد است). گروه دوم کار خوبی است که اگر موقعیت اجازه دهد، می توان آن را هم در برنامه قرار داد.
در خانواده شما چه مقدار وقت برای تماس فردی با اعضای خانواده مانده است؟ چه مقدار از این وقت، شادی آفرین است و لذت بیشتری تولید می کند؟ هر گاه متوجه شدید که بیشترین وقت شما به کسالت و یا برخوردهای ناخوشایند می گذرد، حتماً اشکالی در کار است. این حالت موجب می شود که در افراد خانواده خود به چشم مزاحم بنگرید.
وقت خانوادگی را باید به سه بخش تقسیم کرد:
1 - وقت شخصی: زمانی برای هر فرد که تنها باشد. هر کس احتیاج دارد که وقتی را به تنهایی بگذراند. یکی از فریادهای اندوهگین اکثر افراد خانواده این است که برای خود وقت و فرصت اختصاصی می خواهند. هر عضو خانواده احتیاج دارد که محل یا فضایی را متعلق به خود بداند و در آن از استیلای دیگران آسوده باشد. بزرگ یا کوچک بودن فضا مهم نیست، فقط تعلق داشتن به او مطرح است.
احساس این که «من جایی برای خود دارم» بدین معنی است که من «به حساب می آیم.» |
2- وقت دو نفری: زمانی برای بودن با هر یک از افراد دیگر: در اینجا این سؤال مطرح است که چگونه یک نفر می تواند به دیگری مجال دهد که او را بشناسد و چگونه هر یک از آنان با دیگری مشارکت و همراهی کند، به طوری که هر دو سود ببرند؟
لازم نیست بر سر این که چه کسی حق دارد برای دیگران تکلیف معین کند، نزاع کنید. این عقیده که «تو باید وضع خود را با وضع من مطابقت بدهی» برای دو طرف گران تمام می شود.
اگر ما بخواهیم برای انجام کاری آنقدر صبر کنیم تا دو نفر احساسشان مانند یکدیگر بشود، باید همیشه صبر کنیم. |
اگر از دیگران بپرسیم که در چه وضعی هستند و به آنان نیز موقعیت خود را بگوییم و بعد به گفت وگو درباره واقعیت موجود بپردازیم، نتیجه بهتری به دست می آید.
3- وقت گروهی: زمانی برای بودن با تمام اعضای خانواده: برای فراهم آوردن چنین امکانی، اولین قدم این است که به این نکته اهمیت بدهیم و سپس راه های تحقق آن را بیابیم. اگر مسائل مربوط به کارهای خانوادگی بدون حضور تمام افراد خانواده انجام شود، احتمال سوء تفاهم چندین برابر می شود. مهم است که همه اعضای خانواده از جریانات مطلع باشند و به جای ارتباط در گوشی که امکان ساختن شایعه و سوءظن را فراهم می کند، تماس مستقیم داشته باشیم و واقعیت ها را خود بیازماییم. در خانواده های آشفته که ارتباط در گوشی بسیار متداول است راه را برای انواع تحریف هموار می کند. این نوع خانواده ها در یک خانه زندگی می کنند اما خیلی تجربه واقعی با یکدیگر ندارند و از حضور حقیقی یکدیگر بی بهره اند و تصور زندگی خانوادگی بیشتر فریب است تا واقعیت.
البته داشتن وقت گروهی، ضمانتی برای بهبود کارهای خانوادگی نیست. مهم آن است که زمانی را که شما به عنوان یک گروه با هم هستید، چه پیش می آید. آیا سکوت برقرار است؟ آیا از این وقت برای آشناتر شدن با بقیه افراد خانواده استفاده می کنید؟ درباره چه صحبت می کنید؟ آیا زمانی است که خوب گوش می کنید تا شادی ها، شکست ها، رنج ها و صدمه ها عیان شود؟ آیا برای نقشه های جدید و حل بحران های کنونی از این فرصت استفاده می کنید؟
گردهمایی خانواده در پایان روز فرصتی است تا آنچه را که در دنیای خارج از خانه اتفاق افتاده با یکدیگر در میان بگذارند و با یکدیگر تجدید رابطه کنند و یک برنامه کامل تفاهم و رفع اختلاف را برگزار کنند.
آشنا شدن با نحوه استفاده از وقت و زمان یکی از عوامل موثر در هر ارتباطی است. هیچ دو نفری کاملاً مثل هم از وقت استفاده نمی کنند. نحوه بهره گیری هر کس از زمان بستگی به آگاهی، دانش، انگیزه و علاقه او دارد. پیش بینی زمان برای اجرای تعهدات و دستورهای برنامه امری اساسی است که درک زمان بخش مهمی از پیش بینی زمان است. نگرش ما نسبت به زمان به مقدار زیادی بر کارآیی ما بر انجام کارها اثر می گذارد. بی آن که متوجه باشیم زمان، بر بسیاری از افراد حکومت می کند. متأسفانه بسیاری از خانواده ها از کودکان می خواهند، از زمان به نحو مفیدی استفاده کنند که خود بزرگتر ها نمی توانند.
تمرین
1- در حال حاضر قادر به چه کاری هستید؟
2- همه بنشینید، یک فهرست از تمام کارهایی که در خانواده شما باید انجام شود تهیه کنید.
3- آیا تمام کارهای اساسی انجام نشده، یا شاید کارها بدانجام می شود یا تعداد زیادی کار بر دوش یک فرد و تعداد کمی بر دوش دیگران گذاشته شده است؟ اگر هر یک از این موارد صحت داشته باشد، شخصی در خانواده شما و یا دیگران مزاحم و مانع کارش شده اند.
4- چگونه تصمیم می گیرید که چه کسی باید یا می تواند چه کاری انجام دهد و در چه زمانی؟
5- کارهای خانوادگی گروه «اول» شامل چند موضوع می شود؟
6- دو روز را در نظر بگیرید: یک روز تعطیل آخر هفته و یک روز از روزهای وسط هفته، چه مدت زمانی را همه اعضای خانواده در کنار هم هستید؟
7- در پایان هر روز امکاناتی را که برای اوقات شخصی، دو نفری و گروهی داشته اید محاسبه کنید.
8- درباره خود و ارتباطتان با زمان فکر کنید. نگاهی به فهرست تقسیم وقت خود بیندازید.
وقت، در حقیقت همان عمر انسانی است که لحظات و دقایق آن به صورتهای مختلف سپری می شود. بدیهی است عمر وبهتر بهره گرفتن از آن ، تنها سرمایه ای است که در اختیار انسان قرار گرفته و آنچه ارزش واقعی یک انسان کامل را تعیین می کند ، صرف کردن به موقع این سرمایه ی مهم است . و همین لحظات و دقایق زودگذرو ارزشمند است که سرنوشت انسان را تعیین می سازند. وقت همان عمر انسان است که نه برگشت پذیر است و نه چیزی جانشین آن می شود. آدمی که بر اساس هر چه پیش می آید وقت می گذراند ، تصور مبهم و گنگی از هدفش در ذهن دارد و حتی ممکن است کاملاًهدفش را گم کند.ولی وقت شناس و طراح خوب وقت ، جنبه های مختلفی ازراههای رسیدن به هدف رادر نظرمی گیرد.سودمند کردن وقت معنی اش آن است که از تمام امکانات موجودی که در اختیار داریم ، بهترین شان را انتخاب کرده و آن را در زمان مشخص به نیکوترین نحو به کار اندازیم .انتخاب امور مهم زندگی و برنامه ریزی برای آنها غالباً کار مشکلی است . این کارها نیاز به فکر و اندیشه دقیق وقدرت تصمیم گیری دارد و هم چنین نیازمندآگاهی به این امر است که چه معیار ومحکی رابرای انتخاب کارهای مقدم تر خود در نظر می گیریم .به نظر می رسد بسیاری از مردم فقط از آن جهت در برنامه ریزی دچار اشکال می شوند که آن را در ذهن و خیال خود تنظیم می کنند درحالیکه آنان به روشی نیاز دارند که بیشتر به اهمیت برنامه ریزی آگاهشان کند و آن را جدی تر در نظر بگیرند. تجربیات نشان داده که بهتر است به جای آنکه در ذهن و خیال خود برنامه ریزی کنیم آن را به قلم آورده و در کاغذی بنویسیم .
تسلط بر وقت با برنامه ریزی
در هر برنامه ریزی اعم از اینکه برای مدت طولانی ، متوسط و یا کوتاه باشد مراعات دو اصل ضروری است :
1- تنظیم لیست کارهای مورد نظر
2- تنظیم حق تقدّم هر کار،بر دیگری .
وقتی لیست کارها را تنظیم کردید . ببینید کارهایی که بیشترین اهمیت را در حال حاضر برای شما دارند ، کدامند . برای این کار از سیستم«الفبا »کمک بگیرید.حرف«الف » در کنار آن کارهایی از لیست که برای ما مهم ترین است ، بگذارید . حرف « ب» را برای کارهایی با ارزش متوسط و « پ » را برای کارهای کم ارزش در نظر بگیرید . مواردی که با حرف « الف » مشخص شده ، باید آن دسته از اموری باشند که برای شما در درجة اول اهمیت هستند و با انجام این امور در اولین فرصت ، بهترین استفاده را از وقت خود می کنید . در این حال انجام امور «ب» و «پ» را به بعد موکول می کنید .
داشتن هدف ،جزئی از طبیعت انسان بوده و بشربدون آن قادر به ادمه زندگی نیست بنابراین تنظیم هدفهای زندگی به شما کمک می کند تا با تجسم روشن ترآنچه می خواهیددرآینده داشته باشید از هم اکنون به ساختن آینده شروع کنید .
دومین قدم اساسی را برای کنترل وقت و زندگی موقعی می توان برداشت که صورت هدفهای زندگی تنظیم شده و آماده ، در دسترس باشد .
یکی از رموز اصلی انجام کار بیشتر در روز این است که وقتی لیست کارهای روزانه را تهیه کردید آن را در معرض دید خود قرار دهید و همچنان که روز را سپری می سازید یک به یک آن را به صورت دستورالعملی به کار ببندید ، به مجردی که کاری را انجام دادید در لیست روی آن خط بکشید . در آخر روز آنچه از لیست باقی مانده در ورقة دیگر یادداشت کنید.
بعضی از مردم وقت گرانبهای خود را به علت ترس از انجام کارهای غلط ، صرف رفتارهای وسواسی می نمایند .بررسیها نشان داده ، اشخاصی که خوش بینانه به موفقیت می اندیشند و در این راه تلاش می کنند بیش از کسانیکه ترس و واهمه دارند ( به انتظار شکست هستند) ،شادند و در کار خود موفق می شوند .
از اشتباه کردن نترسید . اشتباه و شکست جزء امور طبیعی و عادی انسانهاست.به این فکر کنید که هر اشتباه شما را به توفیق نهایی نزدیکتر می سازد . |
بنابراین ،اولین و اساسی ترین سرمایة هر کس دوران عمر اوست . عمر یعنی دقایق ، ساعات ، روزها و سالهایی که زنده هستیم ، فقط در چارچوب این اوقات است که برنامه ریزی خوب و مفید امکان پذیر می باشد و این برنامه ریزی را با مشخص کردن اهداف اصولی زندگیتان شروع کنید .
منبع:
راز شاد زیستن - ترجمه وحید افضلی راد
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد جاذبه زمین را کشف کرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد فکر کرد که چقدر بدشانس است و آن جا را برای همیشه ترک کرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد آن سیب را نقاشی کرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد مرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را با لذت خورد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد توشه ای از علم سیب بر ذهن گذاشت و عصاره ای شفابخش ساخت برای اثبات توانگری خویش در آن چه مردم معجزه ی طب می نامیدند.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: این سیب توطئه خصمانه دشمنان من است و رفت تا انتقام بگیرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد با تنها رمقی که از فرط گرسنگی در دستانش جاری بود، سیب را در جیب نهاد برای روز مبادا!
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سفری کرد به دل ذرات نهان سیب تا فلسفه ی جهان را در آگاهی از پیوند ذرات آن بیابد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد رفت تا سخاوت درخت را با دوستانش تقسیم کند.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد گفت: من هم مثل تو از ریشه و خانواده ام وامانده ام و آن یگانه سیب، همدم یک عصرگاه آن مرد تنها شد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد سیب را خاک کرد تا نگاه بدبینانه دیگران طراوت سیب را پژمرده نکند.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و او اندیشید که چه دنیای کینه توزی که حتی درخت را به جنگ با آدمی برمی انگیزد و آن درخت را قطع کرد.
یه روز یه سیب از روی درخت افتاد روی سر یه مرد، و آن مرد شعری درباره یک سیب نوشت: زندگی یک سیب است، گاز باید زد با پوست...
موفقیت،بزرگترین آرزوی بشر(5)
اصول موفقیت
اصول موفقیت، یکسری مبانی و اصولی است که با بکار بردن آنها میتوانیم به آنچه که میخواهیم برسیم. این اصول، اصول مطمئنی هستند، که اگر آنها را بکار ببریم، طعم شیرین موفقیت واقعی را میچشیم.
1- به اهداف بزرگ بیندیشید.
«طرح کوچک را کنار بگذارید و طرحهای بزرگ را در نظر بگیرید و هدف خود را بالا ببرید»
دانیل بارنهایم
برای زندگی خود اهدافی بزرگ انتخاب کنید. هدفهای کوچک و بیارزش گر چه دست یافتنیاند، ولی راضیکننده نیستند. واضح است که هدف عالی و بزرگ به تلاش و کوشش بسیار نیاز دارد اما دستاورد این تلاش کم نخواهد بود.
اگر میخواهید در کارهایتان ممتاز و برجسته باشید، به طور خستگی ناپذیر تلاش کنید، کمتر بخوابید و بیکار نباشید، زیرا در صدر قرار گرفتن و ممتاز بودن، مستلزم همتی والاست. همه ی ما میتوانیم جزء بهترینها باشیم، به شرطی که بخواهیم. با تمام وجود بخواهید و این خواست درونی و قلبی را همواره تکرار کنید. آن وقت مشاهده خواهید کرد که کارها به خودی خود به موفقیت میرسند.
2- آیا هوش و استعداد در موفقیت تأثیر دارد؟
«با استعداد متوسط امّا پشتکاری بیش از اندازه به هر چه بخواهید، میرسید. پشتکار همیشه جایگزین استعداد شده است»
باکستون
اگر هوش و استعدادی سرشار داشته باشیم و آن را درست به کار گیریم، به یقین راه رسیدن به موفقیت و کامیابی بر ما هموار خواهد شد اما اگر در کارها جدیت به خرج ندهیم بیاستعدادترین افراد مصمم و با اراده نیز از ما پیشی خواهند گرفت.
این حقیقت که توان بالقوه ی مغز چندین برابر عملکرد آن است و هیچ انسانی نتوانسته به تمامی از هوش خود بهره گیرد بارها به صور گوناگون مطرح شده است. علم امروز با استفاده از اطلاعات به دست آمده در زمینه ی عملکرد سیستم مغزی به این نتیجه رسیده که هر کسی قادر است به گونهای مفید قوای فکری خویش را به کار اندازد.
بخاطر داشته باشیم، کار ذهن حفظ کردن نیست بلکه بدست آوردن ارتباط بین موضوعات گوناگون است.
3- آیا شانس و اقبال در موفقیت دخیل است؟
«طالع و اقبال با گنجینههای خود به استقبال کسانی میرود که با اعتماد به نفس و جرأت بسیار در جستجوی حق خویشاند» هیلر ویلمن
شانس و اقبال به معنای استفاده ی به جا از فرصتهای پیش آمده است. اگر چشم بینا و گوش شنوا نداشته باشیم و از هوش و ذکاوت و نیروی تصمیمگیری خود استفاده نکنیم، چگونه میتوانیم شانس را در آغوش کشیم؟ باید همواره جویای شانس باشیم و با فراست و تیزبینی به فرصتهایی که زندگی در اختیارمان میگذارد، پرو بال دهیم. «شانس» به معنای توانایی درک موقعیتها و انتخاب بهترینها میباشد.
کسانی که معتقدند زندگی در مسیر مخالف خواستهها و آرزوهایشان حرکت میکند، در اشتباهند. زندگی با کسی سرجنگ و نزاع ندارد. تصادف ناگوار گر چه در زمان رسیدن به هدف وقفه ایجاد میکند، امّا هرگز به نفس هدف خللی وارد نمیسازد. نیچه فیلسوف و اندیشمند بزرگ این مطلب را به زیبایی بیان کرده است:
«دنیا نه مخالف با انسان و نه موافق با او، بلکه بیطرف است».
4- خواستن، توانستن است.
«خواستن نه به معنای میل داشتن، آرزو کردن و امیدوار بودن، بلکه به معنای عمل کردن است»
(مثلانگلیسی)
برای موفقیت در زندگی، باید با همه ی وجود و به گونهای خلاق در جستجوی آرزوی قلبی خویش باشیم و تمام قوای ذهنی خود را بر هدفمان متمرکز سازیم. باید برای غلبه بر مشکلات خود را آماده سازیم.
درمقاله ی بعد به 4اصل دیگربرای رسیدن به موفقیت اشاره می کنیم.
ادامه دارد...
منبع:کتاب تکنولوژی و مهندسی فکر
نویسنده:دکتر محمد علی حقیقی
موفقیت،بزرگترین آرزوی بشر(4)
تصویر ذهنی درخشانی از وضعیت مطلوب در سر بپرورانید.
تصویر ذهنی در واقع برداشت درونی از دنیای بیرونی است. بنابراین هر طور که دنیا را از دریچه ی نگاه و ذهن خود مشاهده کنیم، آثار و پیامدهای متناسب با آن را خواهیم دید. مانند اینکه: دو نفر یک لیوان تا نیمه آب را مشاهده میکنند. یکی توجهش به نیمه ی پر لیوان جلب میشود و آن را در نظر میآورد و دیگری تحت تأثیر نیمه ی خالی قرار میگیرد و فقط آن نیمه را تماشا میکند!
نکته ی دیگری که در مورد تصاویر ذهنی قابل بیان میباشد، تأثیر این تصاویر بر روی سیستم عصبی است: پس از آنکه این تصاویر در مغز تجزیه و تحلیل و پردازش گردید، معمولاً در ذهن ایجاد بار مثبت یا منفی میکند و متناسب با آن دستورات لازم جهت ایجاد واکنش از مغز به اندامها صادر میگردد. بنابراین، ذهن را میتوان به عبارتی محل تجمع آن دسته از بارهای مثبت و منفی دانست که در اثر تصویرهای ذهنی به جا مانده است. اگر بین این بارهای مثبت و منفی توازن برقرار باشد، ما روحیه ی متعادلی خواهیم داشت. اگر در مجموع، بار ذهنیمان مثبت باشد و میل به تلاش و حرکت داشته باشیم، از روحیه ی خوبی برخور داریم و اگر بار ذهنیمان منفی باشد و میل به کار و تلاش نداشته باشیم روحیه ی ما ضعیف و نگران کننده است.
بهرهوری خود را به نحو مطلوبی افزایش دهید!
انسان از دیرباز در اندیشه ی استفاده ی موثر و مفید از تواناییها، امکانات و منابع هستی بوده است، اما در دنیای امروز این امر بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است.
بهرهوری، یک ابزار اساسی برای توسعه در ابعاد مختلف فردی، اجتماعی و اقتصادی است. بهرهوری بالا در جامعه از یک سو زمینه ی حرکت و تلاش ملی را فراهم میآورد و از سوی دیگر، باعث تقویت انگیزههای یکایک آحاد ملت در به ثمر رسانیدن این تلاشها میشود.
به طور کلی، فعالیتهایی که سه مشخصه ی زیررا به نحو مطلوب در برداشته باشند، از بهرهوری مناسبی برخوردار خواهند بود: کارایی، اثر بخشی، کیفیت. حال به تعریف هر یک از این مشخصهها میپردازیم:
1- کارایی:
منظور از کارایی داشتن بازدهی مناسب است. یعنی حاصل زمان اجرای کار در حد استاندارد بوده یا به آن نزدیک باشد. کارایی در واقع به کار بستن اعمالی است که برای انجام یک کار ضروری میباشد. نه بیشتر و نه کمتر. کارایی معمولاً با درصد، سنجش میشود و میتوان گفت به معنی خوب انجام دادن کار است. در مدیریت، کارایی را نسبت بین خروجیها و وردیهای یک سیستم بیان کردهاند.
2- اثر بخشی:
منظور از اثر بخشی انجام کارها در جهت هدفهای اصلی است. هر چه فعالیتها به طور موثرتری در جهت هدفهای اصلی قرار گیرد، اثر بخشی آن بیشتر است. ممکن است فعالیتی دارای راندمان خوبی باشد ولی اثربخشی نداشته باشد. پس اثربخشی به معنی کار خوب انجام دادن و درجه ی رسیدن به اهداف تعریف میشود.
3- کیفیّت:
برخورداری از کیفیّت مطلوب در تمامی مراحل، یک شرط لازم برای فعالیتهای بهبود بهرهوری است. گاهی کیفیت را در اثربخشی منظور میکنند ولی در اینجا به دلیل اهمیت فوقالعاده، آن را جدا کردهایم.
در دو مقاله ی آتی به« اصول موفقیت» و «راههای رسیدن به موفقیت» می پردازیم.
ادامه دارد...
منبع:کتاب تکنولوژی و مهندسی فکر
نویسنده:دکتر محمد علی حقیقی
موفقیت،بزرگترین آرزوی بشر(3)
نیروی عظیم و شگفتانگیز مغز خود را بکار گیرید
توانایی مغز انسان بسیار بیشتر از آنچه تصور میکنید هست و ما تنها بخش اندکی از این سرمایه ی عظیم خدادادی را استفاده میکنیم. بخش مهمی از فرآیندهای پیچیده ی مغز انسان را میتوان در قالب توانمندی و قدرت تفکر متعالی، تدبّر و اندیشه خلاق مشاهده نمود. ما برای تقویت و توسعه ی بنیان فرهنگی خود و جامعه، نیاز فراوانی به تفکر و اندیشه ی خلاق داریم. تردیدی نیست در جوامعی که مغزهای متفکر و اندیشمندان آن افرادی متعهد و پایبند به اصول انسانی هستند، رشد و ترقی بیشتری مشاهده شده و مشکلات یکی پس از دیگری رفع میشود و بالعکس، جوامعی که از این نیرو بهره کمتری میبرند ضعف و گرفتاری و مشکلات آنها بیشتر است و وابستگی در آنها افزایش پیدا میکند.
مغز هریک از ما بطور استثنایی و بالقوه هم دارای استعدادهای نهفته ی علمی و هم استعدادهای بالقوه ی هنری است. اگر مشاهده میشود بیشتر افراد فقط از کارایی یک طرف مغز خود استفاده میکنند، به دلیل نارسایی و ناتوانی عضو طرف دیگر نیست بلکه به این علت است که طرف دیگر مغز بدون تمرین و استفاده باقی مانده و به اندازه ی کافی مجال و فرصت تکامل و پیشرفت همانند طرف دیگر به آن داده نشده است.
ضمیر ناخود آگاه خود را برنامهنویسی کنید!
بیشتر افراد تصور میکنند که قید و بندها و فشارهایی که در جریان کار و زندگی به انسان وارد میشود، تنها از نوع فیزیکی و ملموس است. همچنین فکر میکنند که گفتگوهای پراکنده، پندارها و تصورات گوناگونی که از طریق آنان به دیگران و یا از طریق دیگران به آنان القاء میشود تأثیر یا قدرتی در بر ندارند. ولی واقعیت اینطور نیست.
اصولاً فعالیتهای جاری ما به دو دلیل انجام میگیرد:
1- دلایل منطقی، معقول، و خردمندانه
2- دلایل غیرمنطقی، غیرمعقول و نابخردانه
حال برای اینکه بتوانیم ضمیر ناآگاه خود را که سرچشمه ی جنبههای غیرملموس رفتار در انسانها میباشد، پرورش دهیم و از آن استفاده ی بهینه بنماییم، باید آن را ناآگاهانه برنامهنویسی کنیم. برای این عمل میتوانیم، قدرت کلام را افزایش دهیم. انسان علاوه بر حواس پنجگانه که به کمک آنها تصاویر ذهنی را تشکیل میدهد مجهز به دستگاهی است که به کمک آن میتواند ارتباط کلامی برقرار نماید. قدرت تأثیر و اثر تلقینی «ارتباط کلامی» در شرایط ویژهای بسیار افزایش مییابد و میتواند به خوبی در مغز جای گیرد.
عواملی که در تحقق این فرایند نقش اساسی دارند عبارتند از:
الف) کلام دلنشین
کلام، اگر با فرکانس معین و طنین خاص ادا شود و بار القایی داشته و با محتوی باشد، میتواند در ذهن دیگران موثر واقع شود.
ب) اطمینان بخشی
اگر پیام یا کلام حاوی برهان و دلایل محکم و اطمینان بخشی باشد و به نحوی اطمینان خاطر بهوجود آورد که هر گونه شک و شبههای را از بین ببرد، اثر تلقینی بیشتری خواهد داشت.
ج) تن آرامی
بین جسم و روح ارتباط دائمی و تنگاتنگ برقرار است.هنگامی که از لحاظ فکری تحت فشار قرار داریم، این فشار به صورت کنشهای عصبی و انقباضهای ماهیچهای خود را نشان میدهد. برای اینکه روان ما، آسوده و راحت و آماده ی پذیرش باشد، تن ما نیز باید چنین باشد. آموزشهای مختلف ورزشی جهت آرام کردن جسم را بیاموزید و تمرین کنید!
د) توجه و تمرکز
هرگاه پیامی حاوی چند عنصر باشد، قدرت جذب آگاهانه ی همه ی آنها در یک لحظه پایین میآید در حالیکه اگر توجه به یکی از عناصر پیام متمرکز گردد، عناصر دیگر بطور ناخودآگاه میتوانند جذب و دریافت گردند. بنابراین تمرکز بر روی یک نقطه یا پیام، قدرت نفوذ آن را افزایش میدهد.
هـ) تمرین و تکرار
تکرار به تقویت فرآیند نفوذ کمک میکند. تا آنجا که پیام به مغز راه یابد و به نگرش یا بینش درونی منجر شود. تکرار هر کلام یا پیام، ممکن است سرانجام در ذهن بنشیند و واکنشهای متناسب با خود را ایجاد نماید. به همین سبب خیلی باید مراقب کلمات و جملاتی که به هر عنوان در جریان کار و زندگی تکرار میشوند بود. زیرا ممکن است آنها بدون آنکه شخص متوجه شود پیامهایی را به درون مغز بکشانند و موجب رفتار یا عادتهای نامناسبی در انسان شوند.
و) شور و هیجان
هر نوع حالت یا احساسی که توأم با شور و هیجان باشد در صورتی که با یک رفتار مناسب توام شود اثر تلقینی آن به شدّت افزایش مییابد و ممکن است منجر به بروز یک الگوی رفتاری جدید شود. از این روست که بعضی از وقایع و رویدادها، اثر ژرف و عمیقی در وجود انسان میگذارند به طوریکه تا مدتها اثر آن پایدار میماند.
ز) همسانی و ذکر مثال
اگر پیامدهنده با پیامگیرنده هماهنگ و همسان باشد، اثر پیام نیرومندتر و نفوذ آن بیشتر خواهد شد.
ح) باور و اعتقاد
اگر پیام از روی ایمان و اعتقاد صادر شود و به اصطلاح از تمام وجود سرچشمه بگیرد، اثر نفوذ آن به شدت افزایش مییابد. آنگونه که گفتهاند کلامی که از دل برآید بر دل نشیند.
در مقاله ی بعد به «چگونگی پروراندن وضعیت مطلوب در ذهن» و«راههای افزایش بهره وری» می پردازیم.
ادامه دارد...
منبع:کتاب تکنولوژی و مهندسی فکر
نویسنده:دکتر محمد علی حقیقی