سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ، پایبندی به برادریِ دیرین را دوست می دارد . پس بر آن، مداومت کنید . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» عبادت، مانع رشد ظلم‏

بندگى و عبادت حق، ریشه فضایل و عامل پرورش قواى درون و بهترین و برترین نیرو براى حفظ حقوق حق و حفظ حقوق مردم است.

انسانى که در فضاى بندگى واقعى قرار دارد، از ظلم و ستمگرى پاک است؛ زیرا وقتى خدا- که منبع عدل و عدالت است- محور حیات انسان باشد، بنده هم از او رنگ مى‏پذیرد و حقوق حق‏داران را رعایت مى‏کند.

البته این شش موردى که در محور عبادت صحیح توضیح داده شد، معلول معرفت انسان به حضرت حق و اوامر و شؤون اوست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/10/1 :: ساعت 8:55 صبح )
»» اهل گورستان‏

امیرالمؤمنین علیه السلام براى عبرت گرفتن از گذشتگان مى‏فرماید:

اهل گورستان همسایگانى هستند که با هم انس نمى‏گیرند و دوستانى که به دیدار یکدیگر نمى‏روند، نسبت‏هاى آشنایى بینشان کهنه و سبب‏ هاى برادرى از آن‏ها بریده شده است، با این که همه در یک جا جمعند تنها و بى‏کسند و در عین این که دوستان هم بودند از هم دورند، براى شب صبح و براى صبح شب نمى‏شناسند، هر یک از شب و روز که در آن کوچ کرده ‏اند برایشان همیشگى است.

سختى‏هاى آن جهان را سخت‏تر از آنچه مى‏ترسیدند مشاهده کردند و آثار آن جهان را بزرگ‏تر از آنچه تصور مى‏نمودند دیدند، اگر بعد از مرگ به زبان مى‏آمدند، نمى‏توانستند آنچه را به چشم دیده و دریافته‏اند بیان کنند، اگر چه نشانه‏ هاى آنان ناپدید شده و خبرهایشان قطع گردیده، ولى چشم‏هاى عبرت‏ پذیر، آنان را مى‏نگرد و گوش‏هاى خرد از آن‏ها مى‏شنود که از راه غیر گویایى یعنى به زبان عبرت مى‏گویند:

آن چهره‏هاى شکفته و شاداب بسیار گرفته و زشت شد و آن بدن‏هاى نرم و نازک بى‏جان افتاده، جامه ‏هاى کهنه و پاره و کفن پوسیده در برداریم و تنگى گور ما را سخت به مشقت انداخته، وحشت و ترس را به ارث بردیم و منزل‏هاى خاموش به روى ما خراب شد.

اندام نیکوى ما نابود و صورت‏هاى خوش آب و رنگ ما زشت و اقامت ما در قبور ترسناک طولانى شد، از اندوه، رهایى و از تنگى، فراخى نیافتیم!

زمین چه بسیار بدن ارجمند و صاحب رنگ شگفت‏آورى را خورده است که در دنیا متنعّم به نعمت و پرورده خوشگذرانى و بزرگوارى بوده، هنگام اندوه به شادى مى‏گراییده و به جهت بخل ورزیدن به نیکویى و حرص به کارهاى بیهوده و بازیچه، چون مصیبت و اندوهى به او وارد مى‏گشت متوجّه لذت و خوشى شده خود را از اندوه منصرف مى‏نمود، پس در حالى که او به دنیا و دنیا به او مى‏خندید، در سایه خوشى زندگانى که همراه با بسیارى غفلت بود، ناگهان روزگار او را با خار خود لگدکوب کرد و قوایش را درهم شکست و از نزدیک ابزار مرگ و علل موت به سویش نگاه مى‏کرد، پس او به اندوهى آمیخته شد که با آن آشنا نبود و با رنج پنهانى همراز گشت که پیش از این آن را نیافته بود و بر اثر بیمارى‏ها ضعف و سستى بسیار در او به وجود آمد، در این حال هم به بهبودى خود انس و اطمینان کامل داشت و هراسان رو آورد به آنچه اطبّا او را به آن عادت داده بودند از قبیل علاج گرمى به سردى و برطرف شدن سردى به گرمى، پس داروى سرد، بیمارى گرمى را خاموش نساخت و بلکه به آن افزود و داروى گرم بیمارى سردى را بهبودى نداده، جز آن که آن را به هیجان آورده سخت کرد، با داروى مناسب که با طبایع و اخلاط درآمیخت مزاج معتدل نگشت مگر آن که طبایع هر دردى را کمک کرده مى‏افزود، تا این که طبیب او سست شد و از کار افتاد و پرستارش او را فراموش کرد و زن و فرزند و غمخوارش از بیان درد او خسته شدند و در پاسخ پرسش کنندگان حال او گنگ گشتند و نزد او از خبر اندوه‏آورى که پنهان مى‏نمودند با یکدیگر گفتگو کردند، یکى مى‏گفت: حال او همین است که هست و دیگرى به خوب شدن او امیدوارشان مى‏کرد و دیگرى بر مرگ او دلداریشان مى‏داد، در حالى که پیروى از گذشتگانِ پیش از آن بیمار را به یادشان مى‏آورد که آنان رفتند ما هم باید برویم.

پس در اثناى این که او با این حال بر بال مفارقت دنیا و دورى دوستان سوار است ناگاه‏ اندوهى از اندوه‏هایش به او هجوم آورد، پس زیرکى‏ها و اندیشه‏هاى او سرگردان مانده از کار بیفتد و رطوبت زبانش خشک شود و چه بسیار پاسخ پرسش مهمى را دانسته ولى از بیان آن عاجز و ناتوان است و چه بسیار آواز سخنى که دل او را دردناک مى‏کند مى‏شنود، ولى خود را کر مى‏نمایاند و آن آواز یا سخن از بزرگى است که او را احترام مى‏نموده یا از خردسالى که به او مهربان بوده است.

به حقیقت مرگ را سختى‏هایى است که دشوارتر است از آن که همه آن‏ها بیان شود یا عقول مردم دنیا آن را درک کرده و بپذیرد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/10/1 :: ساعت 8:54 صبح )
»» تزکیه در نگاه قرآن‏

چه نیکوست که در این مسئله به بیان پروردگار بزرگ عالم در قرآن مجید توجه کنید:

 «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها* وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها* وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها* وَ السَّماءِ وَ ما بَناها* وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها* وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها* فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها* قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها* وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها» .

 «سوگند به خورشید و گسترش روشنى‏اش، و به ماه هنگامى که از پى آن برآید، و به روزچون خورشید را به خوبى آشکار کند، و به شب هنگامى که خورشید را فرو پوشد، و به آسمان و آنکه آن را بنا کرد، و به زمین و آنکه آن را گستراند، و به نفس و آنکه آن را درست و نیکو نمود، پس بزه‏کارى و پرهیزکارى‏اش را به او الهام کرد. بى‏تردید کسى که نفس را [از آلودگى پاک‏ کرد و] رشد داد، رستگار شد. و کسى که آن را [به آلودگى‏ها و امور بازدارنده از رشد] بیالود [از رحمت حق‏] نومید شد».

کلمه «الهام» در آیه شریفه، هم به معناى آگاهى‏ها و معلومات فطرى، و هم به معناى وحى است، و «فجور» به معناى دروغ که ریشه گناهان و به معناى معصیت و مخالفت حق و عدول از آن و فساد و کفر و زنا و خلاصه هر معصیتى است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/10/1 :: ساعت 8:54 صبح )
»» شهادت حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

امام رضا(ع)

 

«هر که مرا زیارت کند با وجود دوری خانه و آرامگاه من، روز قیامت در سه موضع نزد او می آیم تا او را از ترس های آن نجات دهم؛ هنگام رسیدن نامه های اعمال مردم به دست راست و چپ آنها، نزد صراط و نزد میزان».1

 

«امامت، شأنش عظیم تر و قدر و منزلتش برتر از این است که مردم، با عقل و فکر خود به آن برسند یا امامی برای خویش انتخاب کنند».2

 

«چه بسیار دور است و بسیار دور! عقل ها گم شده و اندیشه ها به حیرت افتاده اند از اینکه بتوانند شأنی از شئون امام را به وصف آورند یا فضیلتی از فضایل او را بیان کنند و در این باب، اقرار به عجز و ناتوانی خود کرده اند».3

 

«دوست هر کس خِرد اوست و دشمنش نادانی او».4

 

«هرگز دو گروه با یکدیگر نبرد نکردند؛ مگر اینکه با گذشت تر از آن دو، پیروز شده است».5

 

«حقیقت ایمان بنده ای کامل نمی شود؛ مگر آنکه در او سه صفت باشد: آگاهی و دانایی در دین، نیکو اندازه گیری در زندگی و شکیبایی بر گرفتاری ها».6

 

«همانا ایمان، از اسلام یک درجه برتر است».7

 

«با نعمت ها نیکو همسایگی کنید؛ زیرا نعمت ها فراریند، از گروهی دور نشده اند که دوباره به سویشان باز گردند».8

 

«عبادت به نماز و روزه بسیار نیست؛ عبادت، اندیشیدن در امر خداست».9

 

«پیوسته ملازم سلاح پیامبران باشید و آن، دعاست».10

 

«هرچه بندگان به گناهان تازه ای آلوده شوند، خدا برای آنها بلاهایی ناشناخته پدید آورد».11

 

1. محدث قمی، انوار البهیه، ص 221.

 

2. کافی، ج 1، ص 199.

 

3. همان، ص 201.

 

4. زبدة الأحادیث من تحف العقول، ترجمه: ولی فاطمی، ص 176.

 

5. همان، ص 177.

 

6. همان، صص 178 و 179.

 

7. همان، ح 1472.

 

8. همان، ح 1464.

 

9. اصول کافی، باب «التفکر»، ح 4.

 

10. همان، باب «ان الدعاء سلاح المؤمن»، ح 5.

 

11. همان، باب «الذنوب»، ح 29.

 

اشاره

 

پلک اول

 

محمدکاظم بدرالدین

 

نام: علی

 

لقب: رضا

 

کنیه: ابوالحسن

 

پدر: امام کاظم(ع)

 

مادر: نجمه یا تُکتَمْ

 

ولادت: 11 ذی قعده سال 148 هـ. ق، در مدینه

 

شهادت: آخر صفر سال 203 هـ. ق، در سناباد خراسان

 

مدت عمر شریف: 55 سال

 

دوران زندگی:

 

الف) پیش از امامت؛ 35 سال

 

ب) دوران امامت در مدینه؛ 17 سال

 

ج) دوران امامت در خراسان؛ 3 سال

 

طاغوت های معاصر:

 

الف) هارون؛ 10 سال

 

ب) محمد امین؛ 5 سال

 

ج) عبدالله مأمون؛ 5 سال

 

زیارت

 

زیارت، از آیین هایی است که رد پای آدمی را در خود نگه می دارد. در سکوت، روبه روی ضریح، دفعه های پیش را که با آرزوها و درخواست های دیگری آمده بودی، به یاد می آوری. فایل همه درخواست ها و حال و هوای سال های گذشته ات در فضای رواق مبارک موجود است. گاهی خوب که حرف هایت را می زنی و حاجت ها و آرزوهایت را می گویی، آن حضرت گوشه ای از فایل را باز می کند. جوابت می شود همین. دوستان خدا، اهل گفت وگوهای طولانی یا جواب های بلند نیستند؛ استادان یادآوری اند و یادآوری، بی تردیدترین معجزه است. شفا مگر چه تعریفی دارد، غیر از اینکه می خواهی کرامتی، تو را به پیش از این نقص برگرداند، بیشتر پاسخ ها را فقط یادمان رفته که این همه سرگردان می شویم که بیمار می شویم.

 

آدم هایی که خودهای قبلی شان را گم می کنند، ترسناکند. آدم از کسانی که خیال می کنند آدم تازه ای هستند و فراموش کرده اند از کجا آمده اند، وحشت می کند، ولی اهل زیارت، ترسناک نیستند. هم کوچکی هایشان یادشان است و هم بزرگی هایی که پیش روست. زیارت از زائر، مسافر خوب می سازد و مسافر خوب، از رسیدن بهتر است.1

 

1. نفیسه مرشدزاده، همشهری جوان، ش 235، ص 37.

 

مسمومیت

 

درباره چگونگی مسمومیت امام رضا(ع)، دو نقل وجود دارد:

 

1. غلام مأمون می گوید: به سفارش مأمون چند روز ناخن های خود را کوتاه نکردم. مأمون چیزی را در اختیار من گذاشت که در جوْف ناخن های خود قرار دهم. سپس در حضور آن حضرت به من دستور داد چند دانه انار بیاورم، آنها را بفشارم و برای علی بن موسی الرضا(ع) آب انار تهیه کنم. با آشامیدن آب انار آغشته به سم، آن حضرت مسموم شد و به شهادت رسید.

 

2. دانه هایی از چند شاخه انگور را با سوزنی زهرآلود مسموم کردند و به خدمت امام هشتم آوردند. امام با اصرار مأمون، چند حبه میل کرد و همان لحظه حالش دگرگون شد، برخاست، عبایش را بر سر کشید و از نزد مأمون بیرون آمد. آن حضرت تا وقتی به خانه اش رسید، گاهی می نشست و گاهی به دیوار تکیه می داد. وقتی آن حضرت به خانه رسید، به اباصلت هروی دستور داد، با آن حضرت سخن نگوید و درِ خانه را ببندد!1

 

مظلوم ما که دل ز غمش پر شراره شد

 

آخر به زهر کینه، دلش پاره پاره شد

 

دور از مدینه، شهر و دیار و عیال خویش

 

خون بر دلش ز فتنه مأمون، هماره شد

 

زهری چنان که چند قدم راه خانه را

 

هِی بر زمین نشسته و بر پا دوباره شد

 

محمد موحدیان قمی

 

1. حاج سید محمد آل طه، مشعل هدایت، ج 4، صص 140 و 141.

 

امام رضا(ع) و تقویت مذهب تشیع

 

یکی از فواید بزرگ آمدن امام رضا(ع) به خراسان، ترویج و تقویت مذهب تشیع بود. پس از آنکه امام رضا(ع) به دعوت اجباری مأمون عباسی، به خراسان آمد، مجالس بحث آزاد، در مرو خراسان با حضور آن حضرت تشکیل شد. طولی نکشید که مخالفان دریافتند این مجالس، موجب تقویت و استحکام مبانی تشیع می شود و امام با سخنان مستدل و قاطع خود، همه فرقه ها را از صحنه اجتماعی خارج می سازد. ازاین رو، مأمون به مأموران خود دستور داد مردم را از مجلس امام رضا(ع) پراکنده سازند. پس از آن امام رضا(ع) به دعا برای نابودی حکومت ننگین مأمون پرداخت. آن حضرت در دعایی از خداوند چنین می خواهد: «خدایا! انتقام مرا از کسی که به من ستم روا داشت و مرا حقیر و سبک کرد و شیعه را از در خانه من پراکنده ساخت، بگیر و تلخی ذلت و خواری را به او بچشان!»

 

از این سخن امام رضا(ع) درمی یابیم که شیعیان در مجالس تدریس امام رضا(ع) شرکت می کردند و جریان شیعی در آن محافل تقویت می شد، به گونه ای که ستمگران، اقدام به تعطیلی آن مجالس کردند.1

 

1. محمد محمدی اشتهاردی، حکایت های شنیدنی، صص 155 ـ 157.

 

کار امام، همت امام

 

امام کاظم(ع) در تنگنای شدیدی بود و از نظر امنیتی وضعیت ثابتی نداشت. هر روز و شب این خطر وجود داشت که امام هفتم را احضار یا دستگیر کنند. امام رضا(ع) نیز وارث دشواری های فراوان حاصل از اعمال فشار دستگاه حاکم بر پدر بود. در غیبت پدر، وی وظیفه داشت کارهای ایشان را سر و سامان دهد، خانواده و فرزندان او را از نظر اقتصادی و مذهبی اداره کند و به امور مزرعه و باغ ها و دخل و خرج ها برسد. در غیاب امام کاظم(ع)، چشم امید همه اعضای خانواده متوجه امام رضا(ع) بود و تأمین نان و زندگی آنها کار آسانی نبود.

 

پس از شهادت پدر، 18 سالی را که امام رضا(ع) در عصر هارون و امین و بخشی از دوران مأمون در مدینه گذراند، کار و کوشش آن حضرت برای امرار معاش خانواده بیشتر بود. آن حضرت افزون بر اداره خانواده خود، خانواده جمعی از شیعیان به ویژه علویان مغضوب را نیز اداره می کرد.1

 

1. علی قائمی، در مکتب عالم آل محمد(ص) (علی بن موسی الرضا(ع))، صص 116 و 117.

 

گفتار مجری

 

امام صادق(ع) به پسرش امام کاظم(ع) می فرمود: «عالم آل محمد(ص) از توست. کاش او را می دیدم که هم نام امیر مؤمنان علی(ع) است»

 

دو نفر به فریادرسی مشهورند: عالم آل محمد و قائم آل محمد(ص).1

 

گفت وگوی امام رضا(ع) با رؤسای مذاهب گوناگون، معروف و مشهور است. در برخی از کتاب ها، مناظره های آن حضرت با این افراد بیان شده است: جاثلیق؛ رئیس انصاری، رأس جالوت؛ رئیس یهود، هربذ؛ بزرگ زرتشتیان، عمران صابی؛ رئیس صابئین، نسطاس رومی؛ طبیب؛ یحیی بن ضحاک؛ متکلم و ابن قره؛ دانشمند مسیحی.

 

نخستین ساعت را بر اساس دستور امام رضا(ع) ساختند.2

 

خادمان حرم امام رضا(ع)، پیش از این پنج دسته بودند: خادم ها، فراش ها (که کارشان شبیه خادم ها بود، ولی در رواق های مخصوص خودشان)، دربان ها، کفشدارها و حفاظ (گروهی از خدمه که مراسم خاص را برگزار می کردند).

 

این پنج گروه، همراه با نقاره زن ها و مأموران روشنایی (مسئولان روشن کردن چلچراغ های حرم) در شیفت های هشت روز به هشت روز کارشان را انجام می دادند. اکنون چند خدمت جدید مانند حمل و نقل به این پنج دسته اضافه شده است.

 

پیش از اینکه کفشداری ها به شکل امروزی شان ساخته شوند، یک عده کنار درهای ورودی رواق ها می نشستند و برای نگه داری کفش ها از مردم پول می گرفتند. به تدریج، کفشداری های افتخاری، جای گزین آنها شدند تا اینکه کفشدار بودن نوعی خدمت شد و جزو خدمت های پنج گانه سنتی آستان قدس قرار گرفت.

 

امروزه آرزوی بسیاری از عاشقان است که هنگام طلوع و غروب آفتاب که صدای کرناها و نقاره ها از نقاره خانه بلند می شود، آن بالا باشند و از همان اتاق نقاره خانه گنبد را تماشا کنند. صدای نقاره نیز جزو خاطره هایی است که زائران از مشهد و زیارت امام رضا(ع) دارند. نقاره زن ها همیشه یک ریتم را می زنند، با این حال، هر بار که این نقاره ها نواخته می شود، نوایشان تازگی دارد. آستان قدسی ها به نقاره زن ها می گویند: عمله شُکوه، به این معنا که آنها نشان دهنده شکوه و عظمت حرم امام رضا(ع) هستند.

 

تنها مکانی که در کل دنیا، در آن نقاره نواخته می شود، حرم امام رضا(ع) است. نقاره زنی، پشت به پشت و به صورت موروثی، به نقاره زن ها منتقل می شود. احمد قوام شکوهی، پیرمردی 84 ساله است که 64 سال از عمرش را هر صبح و شام، در نقاره خانه امام رضا(ع) گذرانده است. نام خانوادگی او نیز از همین کار (عمله شکوه) گرفته شده است.3

 

ولایت عشق، اثر ماندگار تلویزیونی درباره امام رضا(ع) که یادتان هست؟ کمتر کسی است که نداند خواننده ترانه تیتراژ پایانی این سریال محمد اصفهانی بوده است، ولی کمتر کسی است که بداند شعر ولایت عشق را پیام پارسا سروده و موسیقی آن کار را زنده یاد بابک بیات ساخته است.

 

در قدیمی ترین منبع درباره شهادت امام رضا(ع)؛ یعنی تاریخ یعقوبی آمده است: «چون مأمون به طوس رسید، رضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد(ع)، در قریه ای که به آن نوقان گفته می شود، در اول سال 203 وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هاشم، انار مسمومی به او خورانید».4

 

پس از یعقوبی، طبری و مسعودی نیز علت فوت امام رضا(ع) را خوردنِ انگور بیان کرده اند، ولی طبری هیچ اشاره ای به زهرآلود بودنِ آن انگور و در نتیجه مسمومیت و شهادت امام رضا(ع) نکرده است.

 

داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع)، داستان بسیار معروفی است، درحالی که این داستان در هیچ یک از منابع تاریخی نیامده است و فقط در برخی دعاها از امام رضا(ع) با لقب «ضامن» و «ضامن الامت» یاد شده است. با این حال، این داستان چنان مشهور است که حتی در شبه قاره هند نیز مردم با عنوان امام ضامن از امام هشتم(ع) یاد می کنند.

 

در میان ائمه اطهار(ع) شاعران برای امام رضا(ع) بیشتر از دیگر امامان شعر سروده اند؛ چراکه آن حضرت در دوره ای ولیعهد نیز بود و شاعران دوستدار اهل بیت(ع)، راحت تر می توانستند شعرهایشان را برای آن حضرت منتشر کنند. در ادبیات فارسی نیز از قدیمی ترین شاعران تا شاعران معاصر اشعار بسیاری برای امام رضا(ع) سروده اند. قدیمی ترین نمونه به جا مانده، شعر سنایی، پدر غزل فارسی است که در 535 هـ. ق درگذشته است. وی قصیده ای طولانی در مدح امام رضا(ع) سروده که با این ابیات شروع می شود:

 

دین را حرمی است در خراسان

 

دشوارِ تو را، به محشر آسان

 

از معجزه های شرع احمد

 

از حجت های دین یزدان

 

همواره رهش مسیر حاجت

 

پیوسته درش مشیر غفران...

 

پس از او نیز شاعران بسیاری در مدح امام هشتم(ع) شعر سروده اند، از جمله این غزل منسوب به حافظ:

 

قبر امام هشتم و سلطان دین رضا

 

از جان ببوس و بر در آن بارگاه باش

 

راستی هر وقت دلتان گرفت و خواستید صدای داخل حرم را بشنوید با این تلفن تماس بگیرید: 2003334 ـ 0511

 

1. دیدار آشنا، آبان 1388، ش 109، ص 10.

 

2. به نقل از: ابوالقاسم سحاب، زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، صص 88 و 89.

 

3. همشهری جوان، ش 235.

 

4. تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمدابراهیم آیتی، ج 2، ص 471.

 

سخن بزرگان

 

( ابراهیم بن عباس، از همراهان امام رضا(ع) می گوید: «همه سخنان، پاسخ ها و مثال های آن حضرت برگرفته از قرآن بود. هر سه روز یک بار، قرآن را ختم می کرد و می فرمود: اگر بخواهم، در کمتر از سه روز هم می توانم قرآن را ختم کنم، ولی هرگز آیه ای را تلاوت نمی کنم؛ مگر اینکه در معنا، شأن نزول و وقت نزول آن می اندیشم».1

 

( ابراهیم بن عباس می گوید: «ندیدم آن حضرت (امام رضا(ع))، سخن دیگری را قطع کند. آن حضرت صبر می کرد تا سخنان سخن گو به پایان رسد و هیچ گاه خواسته هایی را که قادر به برآوردن آن بود، رد نمی کرد».2

 

( امام خمینی: «مأمون، حضرت رضا(ع) را با آن همه تزویر و سالوس تحت نظر نگه می دارد تا مبادا روزی قیام کند و اساس سلطنت را در هم بریزد.... اگر امام رضا(ع) نعوذ بالله درباری می شد، کمال عزت و احترام را به او می گذاشتند و دستش را هم می بوسیدند».

 

1. بحارالانوار، ج 49، ص 90.

 

2. کشف الغمه، ج 2، ص 316.

 

متن ادبی

 

شمع های خونچکانِ انا الیه راجعون

 

محمدکاظم بدرالدین

 

بر دقیقه های امروز چه رفته است که شعرهای مقدس، سکوتِ سوگ در دل دارند و قلم های حدیث نگار، زهر فراق بر جگر.

 

امروز، زخم دار کدام پیام اندوهناک است که رنگ تیره عزا همه جا جاری است. زمین را بنگر که تب دار انگورهای فریبنده است؛

 

آسمان را بنگر که اشک ریز مرثیه های رضوی است!

 

دنیای تمام دلدادگان، پر شده است از شمع های خونچکان «انا الیه راجعون».

 

کدامین دست شفابخش می تواند، این همه آوای سوزناک نیشابوری را تسلا دهد؟!

 

تو نیز چند قدمی از خودت بیرون بیا ای دل، تا کمی از شور خالصانه عشاق را بهره ببری. می دانم آ شفته ای، ولی خودت را برسان تا پای آیینه کاری های مغموم و رواق های داغدار! در میان جماعت نیایشْ نوش، بوی روشن گریه جریان دارد. می دانم ای دل، رمقی در پایت نمانده، ولی هر طور شده، خودت را به آبی ترین دریای رئوف برسان و تلفظ روحانی زیارت نامه را از خدا بخواه! آغازش اشک، پایانش اشک.

 

پنجره ای رو به توس

 

سودابه مهیجی

 

کجایی؟ ای شفای عاجل! تعبیر خواب های گره گشا! تقدیر دلتنگی های به ستوه آمده از خویش! کجایی ای شرق شهید! امام عشق های آهوانه! کجایی که امشب، مردد اندوه ها و خواسته ها و نداشته های خویشم؛ مردد زمین گیری و بی بالی و بی پر بودن. من پرواز می خواهم، من بی فاصلگی تا تو را می خواهم.

 

امشب پرآشوب و هنگامه خیزم، امشب مویه خوان و مرثیه پردازم. هر طرف شب، دامن دلم را به گوشه ای از آسمان تاریک سنجاق می کند و من از نمی دانم کجای اندوه، صدای جام شوکرانی را می شنوم که قصد لبان تشنه تو را دارد.

 

کجایی سجاده نشین شام شهادت؟! کجایی خسته تمام سالیان غمخواری انسان؟! بیا دلشوره مرا قضاوت کن که درست بلافاصله، از نام تو آغاز می شود و در لحظه های به نزدیکت رسیدن، سکوت می کند و لبخندِ خشنودی می شود. پلکی بزن به روی بغض های بی مونسم! دعاهای گریبان دریده من، امشب باید سر بر ضریح تو بگریند وگرنه، سحرگاهان، پنجره من رو به هیچ خورشید فروزنده ای گشوده نخواهد شد.

 

آسمان به پا خاسته است و به سمت مشرق می رود. ستاره هایش را از فرط اضطراب جا گذاشته و پابرهنه، در افق ها به سمت تو می آید. ماه، مغرب گهواره خویش را رها کرده و رهسپار خاوران امشب است. بادهایی که خطوط تمام درخت ها را قطع کرده اند و بوی تو را به دست دارند، به خانه سرازیر می شوند. من چه کنم در این میان که پریشان خاطر روایت اندوهم و هیچ قاصد بادپایی، دلم را و روحم را بر شانه نمی گیرد و به پرواز، تا جانب تو نمی آورد؟

 

استخاره تسبیح امشبم، اشارتی به تاک های خیانت و جنایت است. حدیث جام تلخ جفاپیشه، حدیث دعای دلگیر عجل وفات که اجابتش را کسی به سوی مهر تو، زهر تزویر می آورد و تو سر تسلیم به جانب عشق فرو می بری و شراب شهادت می نوشی. امشب حرفی اگر بگویم، تمام تفصیل حادثه رنگ پریدگی توست، شرح گریختن فرشتگان جامه دریده از بهشت که سراغ خانه تو را از خداوند بگیرند و در زمین به پرستاری خون جگر فرو ریخته به خاک، بشتابند که دیر است و خداوند خود، سر شعله خیز عشق را بر دامن می گیرد و پیکر رشادتِ از آتش ها گذشته و در خون غلتیده را به منزلگاه انس خویش می برد.

 

هیچ کس راه به شهادت تو نداشت. تنها ادامه عشق، ادامه تو، در کرانه های وداع نشست و درهای خانه را قفل سکوت زد تا صدای نجوای آخرین، از این نقطه تاریخ به گوش نامحرم هیچ ادوار و قرونی نرسد. کسی چه می داند وصیت تو در گوش او چه بود. کسی چه می داند کدام راز نهفته را در سینه اش گذاشتی و رفتی. تنها دیوارهای بی حواس، گریه پایانی چشمان شبیه به هم را دیدند که در تقرب عاشقانه شان، یکی ادامه دیگری بود و حدس روزهای سخت آینده خود را در جراحت رو به قبله پدر می دید.

 

پرده های سیاه سر در گریبان، پنجره های بی روزن، و خانه های بی رونق، دلتنگ سجاده و سجده تو می شد و مردمانِ همه در خواب، رویای روز دیگری را در سر می پروراندند که گندم های بی دردسر، درو کنند و سفره های بی زحمت بیندازند و لقمه های بی لیاقت در دهان بگذارند. من کجا بنشینم در این شب عمیق؟! کجا بایستم که جا برای دلْ آشوب من نیست. جای اضطراب من، امشب در بارگاه تسلای توست. امشب، تعلقم را به این اتاق، به این شهر انکار می کنم. دلشوره دارم ای بزرگ مرد؛ دلشوره زخم خوردن تو. مرا به خود برسان که باید سخنی از غزل های نگفته را همین امشب در آغوش تو بگیرم! مرا ناگهان کن در زیارت رخساره ات! مرا برگزین از خیل مراثی بی امید و بی نوید! من از آن خود نیستم؛ من هدیه ای به گلدسته های توام؛ دخیلی گره خورده در گیسوان مسلم عاشقی. حتی اگر مرده بی سرنوشتی هستم، به نام صدایم کن که محشور شوم در حوالی اعجاز عیسوی تو! معجزه ات مبارک باد بر من!

 

من اینک مصرانه، عشق را فقط و فقط در شهری می جویم که نامش شبیه شهادت است. من اکنون، تنها و تنها جغرافیای خوش بختی را محدود به مرزهای این شهر می دانم؛ شهری که در هیچ جای مسیرهای باد و بارانش، هراس بر پیکرم نمی وزد و بیگانگی به محض آغاز دروازه هایش، دست از سرم برمی دارد و می میرد؛ شهری که آشناست، با لهجه چادر گریه دار من، با کفش های همیشه در راهم که از هر جای دنیا راهشان به سمت این دیار کج می شود؛ به سمت صراط مستقیم؛ به سمت سرزمین بی دغدغه.

 

من این شهر را زادگاه تقدیر خویش می دانم؛ زادگاه آرزوها و دلخوشی هایم؛ بهشت خنده های ابدی و اشک های بی پایان؛ پردیس شفا و تهی شدن از درد و برازنده شدن برای تمام پیرهن های مبارک باد!

 

ای شهر! ای حریم آسوده خاطری! من از تو پرم، از من خالی نباش! از من رو نگردان! شانه خالی نکن که شانه های من، زیر بار دل به تو بستن می شکند. مرا اهل حوالی این حال و هوای خجسته کن. مرا مقیم قدمت آسمان پرنده خیز خود بدان! مرا هم لهجه حاجت روایان این دور و بر کن. من ناشناس نیستم؛ نمک پرورده این خاک دامن گیر و این دیار دلستانم. ای سراپرده برگزیدگی! در خیابان های مأنوس تو، من خانه بر دوش و غریبه نیستم. خانه زاد کرامت سلطان این ولایتم، فراخوانده پادشاه این ملک، سرسپرده سلیمان این کبریا.

 

بالا بلند! فرمانروای قلمرو استجابت ها و عنایت ها! خودت بگو کدامین کبوتر تو اینک پس از این همه عمر، مرا نمی شناسد؟ کدامین کنج قصر بی نهایتت، نقشی از ردپای زائرانه من در خاطرات خود ندارد؟ کدامین زاویه ضریح، بی بوسه بغض های من مانده؟ بگو کجای خانه ات، اشکی از گریه های مدام من فرو نچکیده؟ بگو کدامین گره گاهِ دخیلْ زارانِ حوالی تو، انگشتان ملتمس مرا در نیافته است؟

 

تجربه هایی از ملکوت حضور تو در من است؛ کلماتی که توجیه وجاهت زندگی است در چشم عالمیان؛ واژگانی که توصیه مصلحت آمیز توست برای دانستن و فهمیدن خداوند. گوشه هایی از لیاقتِ تو را داشتن، با من است که تنها به یمن عشق رخ داده؛ تنها به یاری دلدادگی وگرنه هرگز پای فلج مانده نیازم، به این سلامت طواف، قد نمی داد و صحت رؤیاهایم به تحقق های زودهنگام رو نمی کرد.

 

اینک، کبوتران مبعوث تو بر سرم گرد خوش بختی می ریزند و پروانگان از روی چادر فرشتگانی که جارو به دستِ حیاط خانه تواند، روی صدای دعا خواندن من می نشینند و آمین می گویند. من این سعادت محض را به التماس و زاری، از خداوند خویش جاودانه و بی زوال طلب می کنم!

 

تو ای ولی نعمت حاجت به دستان بی سرنوشت! ای امام پابرهنگان کویر عشق! هر آنچه خارزارِ مسیر عالم را، تو پیش پایم گلستان کن که دانسته ام هرگز مرا از ضمانت چشمان تو گریزی نیست. تو را که دارم، چرا جاده های اشتباه، خانه ام را، مقصد حیاتم را از من بدزدند؟ به تو می اندیشم تا مشام دلم را به سمت رایحه درست ترین گام ببری! خیالات قدیم هراس را از یاد برده ام، آرامش کنار تو، قدمتی بایسته تر دارد. تو پیش از تمام دلواپسی های من بوده ای. پس ترس هایم را باید به سکوت فرا خوانم.

 

 

برای هزارمین بار می گویم، سوگند به حقیقت صبر و دوام استجابت! سوگند به بی ریایی عشق و برملایی اشک های حزین! سوگند به لحظه ای که بزنگاه، نیاز و عجز را در می یابی و بلافاصله بی دریغ اعجاز را رونمایی می کنی! سوگند به تمام رأفتِ بر من فرا رسیده ات! خواهش های مرا از تو هیچ پایانی نیست، ای حوصله پایدار خداوندی! درد مرا پایانی نیست، عشق مرا تمام نیست، نام تو را بردن، بی انتهاست و تو را آرزو کردن، کرانی ندارد. «این راه را نهایت، صورت کجا توان بست...».1

 

1. مصرعی است از حافظ شیرازی.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/10/1 :: ساعت 8:53 صبح )
<   <<   6   7   8   9   10      
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 24
>> بازدید دیروز: 469
>> مجموع بازدیدها: 1328507
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب