سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بدترینِ برادرانت، کسی است که تو را به مدارانیازمند کند و به عذرخواهی ناچارت سازد . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» حضرت عسکری علیه السلام طلایه دار عبادت و عرفان

 

 

عبادت، ستایش و عشق به معبود همواره در فطرت همه انسانها وجود دارد و آنان در کوران حوادث و در هنگام بروز پیشامدهای سخت و مشکلات طاقت فرسای زندگی، از این موهبت فطری خویش بهره می گیرند; به این جهت در همه ادیان و مذاهب برای عبادت جایگاه ویژه و آداب و رسوم خاصی منظور شده است . اما از آنجایی که برخی از انسانها راه و روش عبادت صحیح را نمی دانند و گاهی در این وادی راه خطا می پویند، خداوند متعال انبیا و اولیای خویش را مامور نموده است که راه صحیح عبادت، لوازم و آثار و موانع آن را به آحاد بشر بیاموزند و راه و روش عشق ورزیدن به معبود حقیقی را به آنان نشان دهند .

 

در بخش نخست این نوشتار که به مناسبت شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در ماه ربیع الاول ارائه گردید، با گوشه هایی از سیره و سخن آن حضرت در زمینه عبادت و عرفان آشنا شدیم، در اینجا نیز به نقل و توضیح فرازهایی دیگر از رهنمودها و رفتارهای عبادی آن حجت الهی می پردازیم:

 

مناجاتهای دلنواز

 

سالکان حقیقت طلب و نیایشگران عاشق، صفای باطن و راحتی روح بلند خود را در مناجاتهای شبانه و خلوتهای عارفانه با حضرت دوست می دانند . آنان آرام جان غمناک و شفای دل دردناک خویش را در راز و نیاز با پروردگار عالمیان می یابند و چاره حل همه مشکلاتشان را به دست او می بینند . این عارفان بلند همت هرگز راحتی خود را جز در رضای حضرت حق نمی طلبند و پیوسته در زیر لب زمزمه می کنند:

 

خاک درت بهشت من

 

مهر رخت سرشت من

 

عشق تو سرنوشت من

 

راحت من رضای تو

 

امام عسکری علیه السلام در یک سخن عارفانه ای فرمود: «من انس بالله استوحش من الناس; (1) هر کس با خداوند متعال انس بگیرد، از مردم وحشت می کند .»

 

همچنان که مولای عارفان علی علیه السلام چنین بود; هنگامی که معاویه از ضرار بن ضمره لیثی [یکی از یاران باوفا و از عاشقان علی علیه السلام] در مورد حالات امیرمؤمنان سؤال نمود، او در فرازی از پاسخ خود حالات امام را چنین توصیف کرد: «یستوحش من الدنیا وزهرتها ویستانس بالیل ووحشته; (2) علی علیه السلام از [دلبستگی] به دنیا و مظاهر آن وحشت می نمود و با شب و وحشت آن کاملا مانوس بود .»

 

ناگفته پیداست که منظور از انس با خدا و دوری از مظاهر غیرخدایی، گوشه گیری، انزواطلبی و رهبانیت نیست، بلکه منظور خلوت با پروردگار عالمیان می باشد که سرچشمه تمام نیکیها، زیباییها و قدرتهاست . اساسا هر عمل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در ارتباط با مردم که در راستای رضایت حضرت حق انجام می گیرد، نوعی انس با خداوند و امری پسندیده و موجب خشنودی خداوند متعال خواهد بود .

 

امام حسن عسکری علیه السلام در فرازهایی از مناجات دلنشین خود با آفریدگار جهان هستی، چنین راز و نیاز می کند: «یا من مواعیده صادقة، یا من ایادیه فاضلة، یا من رحمته واسعة، یا غیاث المستغیثین، یا مجیب دعوة المضطرین، یا من هو بالمنظر الاعلی، وخلقه بالمنزل الادنی . . . فصل علی محمد وآله واهدنی من عندک وافض علی من فضلک وانشر علی من رحمتک وانزل علی من برکاتک انک انت الرب الجلیل وانا العبد الضعیف وشتان ما بیننا یا حنان یا منان، یا ذالجلال والاکرام; (3) ای خدایی که در وعده هایش راستگوست! ای آفریدگاری که نعمتهایش افزون است! ای کسی که سایه رحتمش گسترده است! ای دادرس دادخواهان! ای اجابت کننده دعای بیچارگان! ای کسی که در بالاترین مرتبه قرار داری و آفریده هایت در پایین ترین منزل جای دارند! . . . بر محمد و آل او درود فرست و مرا خودت هدایت کن و فضل خودت را بر من افاضه کن و رحمت خود را بر من فراگیر ساز و برکات خودت را بر من نازل گردان، همانا که تو پروردگار بزرگ هستی و من بنده ضعیف و ناتوان; و چقدر تفاوت است بین من و تو، ای خدای مهربان و بخشاینده و ای صاحب جلالت و بزرگواری .»

 

دستورالعمل های عرفانی

 

حضرت عسکری علیه السلام در رهنمودها و دستورالعمل های مختلفی مردم را به رفتارهای انسانی و سلوک معنوی دعوت می نمود . آن بزرگوار گاهی در نامه های خصوصی و عمومی مطالب خویش را به مشتاقان حقیقت عرضه می داشت . یکی از دستورالعمل های امام عسکری علیه السلام که برای جویندگان سعادت بویژه شیعیان راهگشا و قابل تامل است، رهنمود آن حضرت در ضمن نامه ای به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری (4) از اصحاب مورد اعتماد آن وجود گرامی است; پیشوای یازدهم در فرازی از آن رهنمود چنین می نگارد: «فاعلم یقینا یا اسحاق! انه من خرج من هذه الدنیا اعمی فهو فی الآخرة اعمی واضل سبیلا، یابن اسماعیل! لیس تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور، وذلک قول الله فی محکم کتابه (5) حکایة عن الظالم اذ یقول «رب لم حشرتنی اعمی وقد کنت بصیرا قال کذلک اتتک آیاتنا فنسیتها وکذلک الیوم تنسی » (6) ; ای اسحاق! یقینا بدان هر کس از این دنیا نابینا [و گمراه] رود او در آخرت نیز نابینا و گمراه خواهد بود . ای پسر اسماعیل! مقصود از نابینایی، کوری چشم نیست، بلکه قلبهایی که در اندرون سینه ها قرار دارد کور می شوند و این همان سخن پروردگار متعال است که در کتاب محکم خویش از زبان ستمگری حکایت می کند که وی [هنگامی که روز قیامت نابینا محشور می شود با اعتراض به خداوند] می گوید: «خداوندا! چرا مرا نابینا محشور کردی، در حالی که در دنیا بینا بودم . خداوند می فرماید: همچنان که در دنیا آیات ما به تو رسید و آنها را به فراموشی سپردی، همینطور امروز تو از فراموش شدگانی » .

 

دستاورد عبادت

 

سلوک عرفانی و عبادت، انسان را به سوی کمال مطلق سوق می دهد و به همین جهت می تواند دستاوردها و آثار مثبت فراوانی را در زندگی انسان در پی داشته باشد . عظمت روحی، تعالی روانی و فکری، آثار جسمی، رفتاری و اجتماعی، مهار هوا و هوس، قویت باورهای توحیدی، ترقی نیروی ادراکی و معرفتی، توسعه افق فکر و اندیشه انسان، بخشی از آثار عبادت راستین در پیشگاه آفریدگار هستی است .

 

مردان بزرگی در عالم، راز موفقیتهای بی شمار خود را در پرتو همین رفتار معنوی جستجو می کردند . یکی از مهم ترین شخصیتها که از افتخارات دنیای اسلام به شمار می آید، دانشمند پر آوازه ایرانی، شیخ الرئیس ابوعلی سینا است .

 

او دارای نبوغ فوق العاده و صاحب اندیشه های ارزشمندی بود و آن چنان در کسب علم و دانش پیشرفت نمود که در دوران نوجوانی سرآمد دانشوران عصر، در تمام علوم رایج زمان خود گردید و از اساتید معاصر بی نیاز شد . بو علی سینا با همه موفقیتها و موقعیتهایی که در زندگی نصیبش شده بود، راز حل مشکلاتش را در عبادت و عبادتگاهها می جست .

 

او در خاطرات خود آورده است: «شب و روز جز به تحصیل علم به چیز دیگری نمی اندیشیدم و به غیر از فهمیدن به چیز دیگری توجه نداشتم، و به همین طریق پیش می رفتم، تا اینکه حقیقت هر مسئله ای برای من مسلم می شد و هرگاه در مسئله ای حیران بودم و یا نمی توانستم قضیه را بفهمم، به مسجد پناه می بردم، نماز می گزاردم و خالق هستی را ستایش می کردم، در این حال معمای من حل و مشکل برطرف می شد . (7) »

 

در اینجا به یکی از مهم ترین آثار عبادت در زندگی حضرت عسکری علیه السلام می پردازیم:

 

پیوند با ابدیت

 

انسانهای وارسته با دست یابی به مقام اطاعت و عبادت، از قید و بند اسارتها و بردگیهای درونی و برونی رهایی یافته، به قله های رفیع عظمت روحی و آزادی حقیقی می رسند . بندگان راستین حق که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و ائمه هدی علیه السلام در راس آنها قرار دارند، با ساییدن پیشانی خضوع در برابر قدرت لایزال حضرت باری تعالی به درجاتی از عظمت و شکوه دست می یابند که هرگز در مقابل الهه شرک و کفر و مظاهر مادی و رهبران زر و زور و تزویر، ذره ای احساس شکست و تحقیر و ترس نمی کنند و به غیر از خداوند عالمیان فرمانروایی را نمی شناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غیر خدا کوچک می نماید و اینجاست که به ابدیت پیوسته و مشمول خطاب خداوندی می شوند که: «عبدی اطعنی اجعلک مثلی، انا حی لا اموت اجعلک حیا لا تموت، انا غنی لا افتقر اجعلک غنیا لا تفتقر، انا مهما اشاء یکون اجعلک مهما تشاء یکون; (8)

 

بنده من! مرا اطاعت کن تا تو را جلوه ای از خودم قرار دهم، من زنده و ابدی هستم تو را نیز زنده و ابدی گردانم، من غنی بی نیاز هستم تو را نیز غنی گردانم، که نیازمند نباشی، من هر چه بخواهم انجام می شود تو را نیز چنین قرار دهم که هر چه بخواهی انجام شود .»

 

حضرت عسکری علیه السلام نمونه بارزی از چنین بندگان شایسته و ممتاز الهی بود که خداوند نیز همه چیز را در اختیار او نهاده و مطیعش گردانیده بود . به چند گزارش در این زمینه توجه کنید:

 

1 . هنگامی که آن وجود گرامی را به یک زندانبان خشن و قسی القلب به نام نحریر سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیتش ذره ای فرو گذاری نکرد . همسر نحریر وی را از این عمل باز داشته و با یادآوری مراتب عبادت ، اطاعت و پرهیزگاری امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذیت و شکنجه حضرت عسکری علیه السلام ترسانیده، پیوسته سعی می کرد که از فشارهای نحریر بر امام علیه السلام بکاهد; اما سخنان وی نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچ گونه تاثیری نداشت، بلکه وی تصمیم گرفت حضرت امام حسن علیه السلام را به قتل برساند . او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع » و در میان حیوانات درنده و وحشی رها ساخت و هیچ گونه تردیدی نداشت که آن حضرت به ست حیوانات وحشی کشته خواهد شد; اما بعد از لحظاتی به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکری علیه السلام در گوشه ای به نماز ایستاده و حیوانات وحشی گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند . در اینجا بود که امام را فورا از آن محل بیرون آوردند و به منزلش بردند . (9)

 

در زیارت آن حضرت بااشاره به این واقعه مهم چنین می خوانیم: «وبالامام الثقة الحسن بن علی علیه السلام الذی طرح للسباع فخلصته من مرابضها; (10)

 

[خدایا تو را] به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علی عسکری علیه السلام که در میان درندگان افکنده شد و تو او را از میان حیوانات وحشی نجات دادی .»

 

2 . محمد بن اسماعیل علوی می گوید: «امام عسکری علیه السلام را زمانی در نزد علی بن اوتامش (11) که یکی از دشمنان سرسخت آل محمدصلی الله علیه وآله بود، زندانی کردند . او مردی زشت خو و بدسیرت [بود] و با خاندان علی علیه السلام عداوتی دیرینه داشت . از طرف خلیفه به او دستور داده بودند که هر چه می تواند امام علیه السلام را اذیت کند و بر او سختگیری نماید . اما ابهت، هیبت و جلالت امام علیه السلام و حالات عرفانی و معنوی آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پیشه را متحول کرد - بااینکه حضرت عسکری علیه السلام بیش از یک روز در زندان او نبود - که صورت خود را به احترام حضرتش بر خاک می نهاد و سر خود را بالا نمی گرفت، و همراهی یک روزه این مرد با پیشوای یازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسکری علیه السلام را در منظر او نیک ترین مردم قرار داد . (12) »

 

3 . احمد بن خاقان در مورد عظمت روحی و جاذبه وصف ناپذیر حضرت عسکری علیه السلام می گوید: «در شهر «سر من رای » هیچ کس از علویان راهمچون حسن بن علی بن محمد بن الرضا، نه دیدم و نه شناختم .

 

در وقار، سکوت، عفاف، بزرگواری و کرامت در میان خاندانش و نیز در نزد سلطان و تمام بنی هاشم همتایی نداشت . از هیچ یک از بنی هاشم، سران سپاه، نویسندگان، قاضیان، فقیهان، دبیران، وزیران، فرماندهان و دیگر افراد، درباره حسن بن علی سؤالی نکردم، مگر آنکه او را نزد آنان در نهایت بزرگی و ارجمندی یافتم . مقام بلند، سخنان نیک، اطاعت و عبادت و معنویت، احترام در میان فامیل و سایر بزرگان، از جمله ویژگیهایی بود که من از زبان آنان در ستایش حسن بن علی شنیدم . بعد از این، ارزش و مقام وی در نظرم بزرگ آمد و فهمیدم که دوست و دشمن او را به دیده احترام می نگرند و می ستایند . (13) »

 

و این همه تکریم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود . همچنان که خودش فرمود: «ما ترک الحق عزیز الا ذل ولااخذ به ذلیل الا عز; (14)

 

هیچ عزیز [و صاحب شوکتی] از حق فاصله نگرفت، مگر اینکه خوار شد و هیچ خوار [و کوچکی] به حق نپیوست، مگر اینکه عزیز [وگرامی] شد .»

 

عبادت و تفکر

 

عبادت کننده ای که در طول زندگی از قوه تفکر و نیروی عقلانی خود بهره نگیرد، از اعمال معنوی و عبادتهای خویش سود چندانی نخواهد برد; چرا که ارزش و مراتب عالی اعمال، بستگی به معرفت هر شخص نسبت به معبود خود دارد و معرفت نیز حاصل نمی شود، مگر اینکه انسان با دیده عقل و اندیشه و دلی بیدار در قدرت و شکوه لایزال آفریدگار هستی بنگرد و در زوایای حیرت انگیز و شگفت آور این جهان باعظمت و آفریده های متنوعی که در گستره این عالم پهناور، طبق نظم خاص خود حرکت می نمایند و به دنبال اهداف خاصی سیر می کنند، بیندیشد .

 

عبادتی که توام بامعرفت باشد، هیچ گاه غرور آور نخواهد بود; بلکه هر چقدر شناخت و معرفت به معبود بالاتر رود، خضوع و تواضع در عبادت مضاعف گردیده، احساس لذت انس بیشتر خواهد شد و اینجاست که عبادت کنندگان با معرفت به همراه سرور و زینت عبادتگران، حضرت زین العابدین علیه السلام این زمزمه را سر خواهند داد که: «سبحانک ماعبدناک حق عبادتک; (15)

 

معبودا! تو پاک و منزهی، ما حق عبادت تو را بجای نیاوردیم .»

 

با توجه به این نکات، گفتار خردمندانه حضرت عسکری علیه السلام را باید به دقت به گوش جان سپرد که فرمود: «لیست العبادة کثرة الصیام و الصلوة وانما العبادة کثرة التفکر فی امر الله; (16)

 

عبادت [کامل] به بسیاری روزه و نماز نیست، همانا عبادت تفکر بسیار در امر خداوند است .»

 

پی نوشت ها:

 

1) عدة الداعی، ص 194; شمس الضحی، ص 594 .

 

2) عده الداعی، ص 195 .

 

3) مصباح المتهجد، ص 227; مهج الدعوات، ص 277 .

 

4) اسحاق بن اسماعیل نیشابوری از بزرگان شیعه و از محدثین مورد اطمینان در نزد ائمه اهل بیت علیهم السلام بود . امام عسکری علیه السلام در تجلیل از مقام وی فرمود: «فاتم الله یا اسحاق علی من کان مثلک - ممن قد رحمه الله وبصره بصیرتک - نعمته، وقدر تمام نعمته دخول الجنة; ای اسحاق! خداوند نعمت خود را برای هر کسی که مثل توست - که خدا به او مهر ورزیده و همچون تو او را بینایش گردانیده - کامل گرداند و تمام نعمت خود را با بهشت رفتن مقدر فرماید .» (مهج الدعوات، ص 63 - 67)

 

5) طه/125 و 126 .

 

6) تحف العقول، ص 484; معجم رجال الحدیث ج ج، ص 222 .

 

7) زندگی ابوعلی سینا، ص 29 .

 

8) الجواهر السنیه، ص 361 .

 

9) الارشاد، ج 2، ص 334; شمس الضحی، ص 595 .

 

10) مفتاح الفلاح، ص 176; بحارالانوار، ج 83، ص 354 .

 

11) در کافی نام این مرد علی بن نارمش ثبت شده است .

 

12) کشف الغمه، ج 3، ص 286; اصول کافی، باب مولد ابی محمد الحسن بن علی علیه السلام، حدیث 8 .

 

13) الارشاد، ج 2، ص 321; اصول کافی، باب زندگانی امام عسکری علیه السلام حدیث اول .

 

14) تحف العقول، ص 489 .

 

15) صحیفه سجادیه، ص 35 .

 

16) تحف العقول، ص 488



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 93/10/9 :: ساعت 12:31 عصر )
»» وظایف انسان در واجبات‏

حضرت على بن الحسین امام سجاد علیه السلام مى‏فرماید:

از انسانى که در مقام به دست آوردن فضیلت یعنى علوم مادى و ظاهرى است، ولى از انجام واجبات الهیه روى گردان است تعجب مى‏کنم، چنین انسانى از شناخت حقیقت امر الهى و بزرگداشت آن و وظیفه خود محروم است و به همین خاطر حقیقت را سبک و خوار شمرده و از آنچه حضرت دوست، او را براى آن ساخته که رسیدن به عالى‏ترین مقامات الهى و انسانى با عبادت و اطاعت است، غفلت نموده.

عارف با معرفت، جناب شیخ حسن مصطفوى در توضیح مختصرش نسبت به جملات بالا مى‏گوید:

تشخیص وظیفه از امور بسیار مهم است، به طورى که سالکان کار کرده و متدینین روشن ضمیر و حتى آنان که داراى مکاشفه هستند، از تشخیص این امر مهم عاجز بوده و در این مرحله انحرافات و گمراهى‏هایى پیدا مى‏کنند.

یکى وظیفه‏اش کسب و تأمین معاش خود و عائله است و از این جهت تسامح‏ مى‏ورزد، دیگرى وظیفه‏اش تحصیل علم به فرایض و آداب و سنن است، حقیر و سبک مى‏شمارد.

یکى دیگر موظف است که نهایت اهتمام به واجبات و محرمات داشته باشد، ولى به امور غیر لازم و کارهاى مستحبى مى‏پردازد.

آن یکى نماز نمى‏خواند و دم از دیندارى مى‏زند، یا روزه نمى‏گیرد و از فواید روزه مذاکره مى‏کند، یا اموال مردم را مى‏خورد و دست و صورت آب مى‏کشد.

 

یا به کتاب خدا و سنت عمل نکرده و به حرف خدا و پیغمبر گوش نمى‏دهد و خود را عالم به حقیقت تصور مى‏کند، یا اهل علم و دانش را مسخره کرده و عقل و برهان را کوچک شمرده و به سخن هر مدعى دروغگو تسلیم مى‏شود، یا مرتکب صدها خیانت و جنایت و بى انصافى و ربا خوارى و ظلم و دروغ و حیله و تزویر و تهمت و غیبت و بدگویى مى‏شود و در صف اول جماعت جا مى‏گیرد و به طور اجمال اغلب مردم متدین در مقام تشخیص وظیفه دچار اشتباه و انحراف مى‏گردند و بسا هست که به خاطر بجا آوردن امرى مستحب، ترک تکلیف واجب مى‏کنند، یعنى آن اندازه که به امور مستحبى و یا مرسوم و عرفى و متداول اهمیت مى‏دهند، به وظایف و فرایض لازم خود اهتمام ندارند و مى‏توان گفت: نود درصد از مرسومات میان مردم برخلاف شرع و عقل مى‏باشد و این معنى با دقت کردن در رسوم متداول در مجالس جشن و عقد و تعزیت و دید و بازدید و مهمانى، خوب روشن مى‏شود و مفهوم بدعت گاهى در بعضى از این امور صدق مى‏کند و اگر کسى بخواهد تقوا داشته باشد و مراقب حرکات و اعمال خود باشد، مى‏باید از این گونه مجالس و این رقم مصاحبت‏ها بپرهیزد.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( دوشنبه 93/10/8 :: ساعت 11:22 صبح )
»» ثمرات ارتباط معنوى‏

انسان با اتصال به نور نبوت و بهره ‏گیرى از فرامین حق، مراقب و مواظب حرکات و رفتارهاى خود خواهد شد و به این واقعیت پى خواهد برد که اگر مطیع شهوت شود، در وى صفت پلیدِ بى‏شرمى، حرص، چاپلوسى، نفاق، خسّت، حسد، شماتت و غیر آن پدید آید، اما اگر شهوت مطیع عقل گردد، عقلى که مطیع وحى است، در انسان صفت قناعت، خویشتن‏دارى، شرم، ظرافت، آرامى، پارسایى، کوتاه‏دستى، و بى ‏طمعى پدید آید.

و اگر مطیع حالت غضب شود، در وى کبر و تهوّر، ناپاکى و لاف زدن، بزرگى فروختن، مکر و حیله و جنگجویى، خودبزرگ ‏بینى و ظلم کردن به وجود آید، و اگر غضب را تابع عقل کند، البته عقل تابع وحى در وى صبر و بردبارى و عفو و ثبات و شجاعت و سکون و شهامت و کرم آشکار گردد.

و اگر مطیع حالت شیطانى نفس گردد، حیله‏گر و مکّار، خائن و یاوه‏سرا و بددرون و منافق، از کار درآید، و اگر آن حالت را وصل به عقل الهى کند، در وى زیرکى و معرفت، علم و حکمت، صلاح و سداد پیدا شود. این حالاتى است‏ که چهره مثبت و منفى ‏اش تابع پاکى و آلودگى نفس است و پاکى و آلودگى نفس، تابع پیروى یا نافرمانى او از دستورات خداست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:18 عصر )
»» توحید، روح تمام تعلیمات اسلامی

 

از مهمترین مسائل درباره معرفة الله، معرفت مساله توحید، و یگانگی ذات پاک اوست، در واقع توحید تنها یکی از اصول دین نیست، بلکه روح و خمیر مایه تمام عقاید اسلامی است، و با صراحت می توان گفت:اصول و فروع اسلام در توحید شکل می گیرد، همه جا سخن از توحید و یگانگی است، وحدت ذات پاک و توحید صفات و افعال خدا و در تفسیری دیگر وحدت دعوت انبیاء، وحدت دین و آیین الهی، وحدت قبله و کتاب آسمانی ما، وحدت احکام و قوانین الهی درباره تمام افراد بشر، و بالاخره وحدت صفوف مسلمین، و نیز وحدت یوم المعاد.

 

به همین دلیل قرآن مجید هر گونه انحراف از توحید الهی و گرایش به شرک را، گناهی نابخشودنی می شمرد: ان الله لا یغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشاء و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما ، خداوند (هرگز) شرک را نمی بخشد، و پایین تر از آن را برای هر کس بخواهد (و شایسته بداند) می بخشد، و آن کس که برای خدا همتایی قرار دهد گناه بزرگی مرتکب شده است » . (1)

 

و لقد اوحی الیک و الی الذین من قبلک لئن اشرکت لیحبطن عملک و لتکونن من الخاسرین ، به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی تمام اعمالت تباه می گردد، و از زیانکاران خواهی بود» . (2)

 

شاخه های توحید

 

ما معتقدیم:توحید شاخه های زیادی دارد که از همه مهمتر شاخه های چهار گانه زیر است:

 

الف:توحید ذات

 

یعنی ذات پاک او یگانه است و هیچ شبیه و نظیر و مانندی ندارد.

 

ب:توحید صفات

 

یعنی صفات علم و قدرت و ازلیت و ابدیت و...همه در ذات او جمع است و عین ذات یگانه اوست.نه مانند مخلوقات که صفات آنها از یکدیگر جدا، و از ذات آنها نیز جداست، البته عینیت ذات خداوند با صفات او نیاز به دقت و ظرافت فکری دارد.

 

ج:توحید افعال

 

یعنی هر فعل و حرکت و هر اثری که در جهان هستی است همه از اراده و مشیت خدا سرچشمه می گیرد: الله خالق کل شی ء و هو علی کل شی ء وکیل ، خداوند آفریننده همه چیز، و حافظ و ناظر بر همه اشیاست » . (3)

 

له مقالید السموات و الارض ، کلیدهای آسمانها و زمین از آن اوست (و در دست قدرت او می باشد) » . (4) آری «لا مؤثر فی الوجود الا الله ، هیچ مؤثری در جهان هستی، جز ذات پاک خداوند وجود ندارد» .

 

ولی این سخن به آن معنی نیست که ما در اعمال خود مجبوریم، بلکه به عکس ما در اراده و تصمیم گیریهای خود آزاد هستیم انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا ، ما او (انسان) را هدایت کردیم (و راه را به او نشان دادیم) خواه شاکر باشد (و بپذیرد) یا کفران کند (و سر باز زند) . (5)

 

و ان لیس للانسان الا ما سعی ، و برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست » . (6)

 

این آیات قرآنی با صراحت نشان می دهد که انسان دارای آزادی اراده است، ولی چون آزادی اراده و قدرت بر انجام کارها را خداوند به ما داده است، اعمال ما مستند به اوست بی آنکه از مسؤولیت ما در برابر کارهایمان بکاهد-دقت کنید.

 

آری او اراده کرده است که ما اعمال خود را با آزادی انجام دهیم تا از این طریق ما را آزمایش کند و در طریق تکامل پیش ببرد، چرا که تنها با آزادی اراده و پیمودن راه اطاعت خدا با اختیار، تکامل انسانها صورت می گیرد، زیرا اعمال جبری و خارج از اختیار نه دلیل خوبی کسی است و نه نشانه بدی او!

 

اصولا اگر ما در اعمالمان مجبور بودیم، نه بعثت انبیاء و نازل شدن کتب آسمانی مفهوم داشت، و نه تکالیف دینی و تعلیم و تربیت، همچنین پاداش و کیفر الهی نیز نامفهوم و خالی از محتوا می شد. این همان چیزی است که ما از مکتب ائمه اهل بیت-علیهم السلام-نیز آموخته ایم که به ما فرموده اند:نه جبر مطلق صحیح است و نه تفویض و واگذاری مطلق، بلکه چیزی در میان این دو است: «لا جبر و لا تفویض و لکن امر بین امرین » . (7)

 

د:توحید عبادت

 

یعنی، عبادت مخصوص خداست و هیچ معبودی جز ذات پاک او وجود ندارد، این شاخه توحید از مهمترین شاخه های آن محسوب می شود، و پیامبران الهی بیشتر روی آن تکیه کرده اند: و ما امروا الا لیعبدوا الله مخلصین له الدین حنفاء...و ذلک دین القیمة ، به آنها (پیامبران) جز این دستوری داده نشد که تنها خدا را بپرستند، و دین خود را برای او خالص کنند و از شرک به توحید باز گردند...و این است آیین پایدار الهی » ! (8)

 

برای پیمودن مراحل تکامل اخلاق و عرفان، توحید از این هم عمیقتر می شود و به جایی می رسد که انسان باید تنها به خدا دل ببندد، در همه جا او را بطلبد و جز به او نیندیشد و چیزی او را از خدا به خود مشغول نسازد: «کلما شغلک عن الله فهو صنمک، هر چیز تو را به خود مشغول سازد و از خدا دور کند، بت توست » .

 

ما معتقدیم:شاخه های توحید منحصر به این چهار شاخه نیست، بلکه توحید مالکیت (یعنی همه چیز از آن خداست) لله ما فی السموات و ما فی الارض (9) و توحید حاکمیت یعنی قانون تنها قانون خداست و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون (10) همه از شاخه های توحید است.

 

7- توحید افعالی و معجزات پیامبران

 

اصل توحید افعالی این حقیقت را تاکید می کند که خارق عادات عظیم و معجزاتی که از پیامبران الهی صادر می شده همه به «اذن الله » بوده است، چنانکه قرآن مجید درباره حضرت مسیح (ع) می گوید: و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی ، کور مادر زاد و مبتلا به بیماری (غیر قابل علاج) پیسی را به اذن من شفا می دادی!و مردگان را به فرمان من زنده می کردی!» (11)

 

و درباره یکی از وزرای سلیمان می فرماید: قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی ، کسی که دانشی از کتاب آسمانی نزد او بود گفت:پیش از آن که چشم بر هم زنی، من آن را (تخت ملکه سبا را) نزد تو خواهم آورد و هنگامی که (سلیمان) آن را نزد خود ثابت و مستقر دید، گفت:این از فضل (و اراده) پروردگار من است » . (12)

 

بنابر این نسبت دادن شفای بیماران غیر قابل علاج و زنده کردن مردگان به حضرت مسیح (ع) ، به اذن و فرمان خدا، که صریحا در قرآن آمده، عین توحید است.

 

پی نوشتها:

 

1- سوره نساء، آیه 48.

 

2- سوره زمر، آیه 65.

 

3- سوره زمر، آیه 62.

 

4- سوره شوری، آیه 12.

 

5- سوره انسان، آیه 3.

 

6- سوره نجم، آیه 39.

 

7- اصول کافی، جلد اول، صفحه 160 (باب الجبر و القدر و الامر بین الامرین) .

 

8- سوره بینه، آیه 5.

 

9- سوره بقره، آیه 284.

 

10- سوره مائده، آیه 44.

 

11- سوره مائده، آیه 110.

 

12- سوره نمل، آیه 40



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:17 عصر )
»» آخرالزمان و نشانه های ظهور

 

اگر آینده را با گذشته ای که از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شده مقایسه کنیم، آینده زمانش طولانی تر می شود. در روایات ما عمر دنیا به صدبخش تقسیم شده که بیست درصد آن، از آن دشمنان اهل بیت(ع) است و بقیه اش به اهل بیت(ع) اختصاص دارد.

 

مدت حکومت حضرت مهدی(ع) پس از ظهور سیصد و نه سال خواهد بود. البته در روایات اهل سنت تعبیر هفت سال و نه سال آمده و در منابع ما هم هر جا چنین ارقامی گفته شده، از آنها نقل کرده اند. بعد از پایان یافتن حکومت حق ایشان، رجعت اتفاق می افتد. اول امام حسین(ع) رجعت می کنند. پس از پنجاه هزار سال حکومت ایشان، حضرت علی(ع) می آیند و چهل و چهار هزار سال حکومت می کنند و پس از ایشان هم ائمه(ع) به ترتیب بازمی گردند تا نوبت به بازگشت حضرت بقیة الله(ع) می رسد و ایشان آخرین کسی هستند که در دوران رجعت از دنیا می رود. چهل روز پس از وفات ایشان رستاخیز می شود. با این ترتیب آخرالزمان شامل محدودة زمانی وسیعی می شود که همة روایات مربوط به نشانه های ظهور را در برمی گیرد.

 

آخرالزمان را می توان به سه مقطع زمانی تقسیم کرد:

 

1. از روز تولد رسول اکرم(ص) تا ظهور حضرت بقیةالله(ع)؛

 

2. از ظهور حضرت مهدی(ع) تا پایان حکومت حق آن بزرگوار که سی صد و نه سال است؛

 

3. از آغاز رجعت تا پایان دنیا.

 

موضوع بحث امروز ما مقطع اول است و به دو مقطع دیگر کاری نداریم.

 

هرچند دربارة جزئیات آخرالزمان، آینده پژوهی، آینده نگری و آینده اندیشی در میان اندیشمندان جهان اختلافات فراوانی مشاهده می شود لیکن در حالت کلی همة ادیان و به ویژه دین مبین اسلام گفته شده که آینده ای روشن در انتظار ماست. البته پیش از آمدن این آیندة روشن، مجموعه ای حوادث جانسوز و دردناک وجود خواهد داشت و آن قدر تاریکی ها گسترش می یابد که تمام تاریکی نمود پیدا کند. در این شرایط آقا بقیةالله(ع) به ناگاه ظهور می کنند و همة مشکلات را از بین می برند و تمام آن تاریکی ها را به نور مبدل می سازند.

 

در منابع، نشانه های فراوانی برای آخرالزمان بیان شده است. قدیمی ترین منبعی که به این موضوع پرداخته و الآن در اختیار ما وجود دارد کتاب الفتن نعیم بن حماد مروزی (اوایل قرن سوم) است. لازم به یادآوری است که پیش از این اثر، کتاب های زیادی در این زمینه نوشته شده اند لیکن غالباً در کشاکش زمان از بین رفته اند.

 

مؤلف این کتاب یکی از شخصیت های برجستة اهل سنت است که در این مجموعه، دوهزار و چهار حدیث نقل کرده و در هر کدام از این احادیث یک یا چند عنوان از نشانه های ظهور بیان شده است. به عبارت دیگر هزاران عنوان نشانه و توصیف برای ویژگی های آخرالزمان، در دسترس داریم.

 

کتاب ارزشمند نوائب الدهورفی علائم الظهور، تألیف مرحوم آیت الله میرجهانی هم که در زمان ما نوشته شده است متن پانصد و پنج حدیث کامل را در خود گنجانده است. و بالاخره در کتاب معجم الفتن و الملاحم آیت الله سید محمود دهسرخی ضمن چهار جلد، هزارو هشت سطر مدخل را آورده اند.

 

در میان این چند هزار نشانة ظهور، تنها پنج نشانه اند که حتمی هستند و قطعاً اتفاق خواهند افتاد و بقیه ممکن است اتفاق بیفتد و ممکن است اتفاق نیفتد. این پنج نشانة حتمی همگی در آستانة ظهور حضرت بقیةالله(ع) اتفاق می افتند و با وقوع هر کدام از آنها به طور طبیعی دل های بیشتری مجذوب و شیفتة ایشان می شود.

 

نکتة مهمی که لازم است در اینجا بیان کنم این مطلب است که بنابر اعتقاد قطعی و مسلم ما، احدی حق ندارد زمانی برای ظهور مشخص کند. ائمة هدی(ع) نه تنها خود هیچ زمانی را برای ظهور مشخص نکرده اند بلکه حتی به ما هم اجازة تحقیق و تفحص و صحبت از این موضوع را نداده اند.

 

بسیاری از بزرگان عقیده دارند، وقت ظهور تنها نزد خداوند مشخص است و چون در لوح محفوظ نیامده، فرشتگان و اولیای الهی نمی توانند از آن باخبر شوند؛ و لذا آنچه بعضی از افراد ادعا می کنند تنها ادعایی دروغین است و نه بیشتر. در اصول کافی احادیث فراوانی داریم که فرموده اند از تکذیب کسانی که برای ظهور زمان تعیین می کنند هرگز بیمناک نباشید!1 به عبارت دیگر هر چقدر هم این آدم بزرگ باشد تفاوتی نمی کند.

 

اگر ادعا کنیم تا کنون بیش از نود درصد از نشانه های ظهور اتفاق افتاده اند ادعای گزافی نیست؛ با این حال ما فقط می توانیم بگوییم ظهور نزدیک شده است بی آنکه بتوانیم زمانی را برای آن مشخص کنیم. تصور کنید شخصی برای اولین بار در جاده ای در حال رانندگی است و می خواهد به مقصدی مشخص برسد. تابلوهای راهنمایی متعدد و متنوع در طول مسیر هر کدام بیانگر نزدیک شدن به تونل، پمپ بنزین و امثال آن هستند. و برخی از آنها دقیقاً فاصلة ما را با آن مقصد و محل مشخص بیان می کنند. چند هزار نشانة ظهور هم اگر اتفاق بیفتند همانند آن تابلوهای راهنمایی عمل می کنند که نزدیک شدن به زمان ظهور را برای ما بیان می کنند. اولین تابلوی شمارش معکوس با خروج سفیانی نمایان می شود. با خروج او معلوم می شود که هشت ماه به آغاز ظهور باقی مانده است. در اینجا دیگر «کذب الوقاتون»2 معنا ندارد.3

 

نشانة حتمی دوم که مقارن و هم زمان با نشانة اول اتفاق می افتد خروج یمانی است. نشانة سوم در شب بیست و سوم ماه رمضان به شکل یک بانگ آسمانی شنیده می شود و پس از آن هم بعد از حدود یک ماه «خسف بیدا» واقع می شود [و ضمن آن سپاهیان سفیانی در سرزمین بیدا فرو می روند]. و حدود دو ماه بعد هم در بیست و پنجم ماه ذی الحجة نفس زکیه به شهادت می رسد که این دو مورد آخر را در واقع ما باید نشانه های قیام بدانیم نه نشانه های ظهور؛ چون ظهور ایشان بدون تردید در بیست و سوم ماه رمضان اتفاق می افتد و قیام جهانی حضرت هم در روز عاشورا یا دهم محرم الحرام خواهد بود. بین این دو، سه ماه و ده روز فاصله است. در این مدت همه با آقا آشنا می شوند و فرهنگ و سیره و منطق ایشان را می شنوند و سپس با بصیرت یا آن را قبول می کنند یا رد.

 

گفتیم که نشانه های غیر حتمی ممکن است اتفاق نیفتند مثلاً اینکه گفته شده دو سوم مردم زمین پیش از ظهور از بین می روند احتمال دارد به واسطة تضرع و زاری مردم رفع شود و همین طور طاعون فراگیر پیش از ظهور.4 در احادیث، بسیاری از گناهان زمینه ساز مشکلات و حوادث بیان شده اند و در واقع هرچه بر سر ما می آید نتیجة اعمال خود ماست چه خوب باشد چه بد.

 

آینده را به چند شکل می توان پیشگویی کرد:

 

ـ بعضی سعی می کنند آن را با روش علمی پیشگویی کنند که این سبک کارایی چندانی ندارد و با وقوع یک حادثه به راحتی تمام معادلات آنها برهم می خورد؛

 

ـ بعضی دیگر هم می خواهند بر اساس روش کاهنانه آینده را پیش بینی کنند که در ضمن آن عده ای شیاد خود را [کاهن و منجم] جا کرده و بسیاری از حوادث دروغین را به خورد مخاطبان خود می دهند به نحوی که حتی اگر در لابه لای آنها حادثة قابل اعتمادی هم وجود داشته باشد دیگر شنونده به آن اعتنایی نمی کند؛

 

ـ برخی هم بر اساس فلسفة تاریخ می خواهند نسبت به انجام این موضوع اقدام کنند حتی براساس روش هگلی آن هم این روش پاسخگو نیست؛

 

و بالاخره باید اذعان کنیم به رغم تحریف هایی که در کتب ادیان پیش از اسلام رخ داده باز هم با این حال مطمئن ترین پیش بینی ها آنهایی است که براساس وحی انجام شده باشند. این روش هنوز هم کاربرد دارد؛ چون بسیاری از مطالب گفته شده بالاتر از فهم شنوندگان آن دوره بوده است؛ به عنوان مثال وقتی گفته اند هرات5 با مارهای بال دار نابود می شود تشبیه زیبایی است از موشک و آنها که مارها را از نزدیک دیده اند شباهت فرود آمدن موشک را بر زمین و پایین آمدن مار را به خوبی درک می کنند. یا اینکه گفته اند عراق را عرج اشغال می کند لازم است بدانیم این لفظ برای کافر معمولی به کار نمی رود و به سرکرده کفار اطلاق می شود.

 

وجود مقدس آقا رسول الله(ص) فرمودند:

 

باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و الا خداوند بدترین شما را بر شما مسلط خواهد کرد و نیکان شما هر چه دعا کنند دعایشان مستجاب نخواهد شد.

 

متأسفانه امروز به چشم خود می بینیم به هر کس تذکر می دهیم می گوید به من ربطی ندارد مشکل دیگری است.

 

هیچ قومی نیست که ربا در میان آنها شایع شود جز اینکه به حالت غفلت و بی خبری مبتلا شوند؛ و هیچ قومی نیست که رشوه در میان آنها رواج پیدا کند مگر اینکه به خوف و ترس و وحشت گرفتار آیند؛ وقتی فحشا در میان مردم ظاهر شود؛ رانش زمین به وجود می آید. هنگامی که با اهل پیمان حیله شود، دشمن غلبه پیدا می کند. وقتی گناه زنا در میان مردم فراوان شود مرگ ناگهانی زیاد می شود تا جایی که فرصت نخواهند داشت پاهای شخص را [پیش از مرگ] رو به قبله کنند و یا از او درباره حساب و کتاب و اموراتش بپرسند.

 

بیش از ده سال قبل بود که خواندم حداقل دو هزار نفر در هر ماه به واسطة ایست قلبی در بهشت زهرا(س) مدفون می شوند.

 

هر قوم و جامعه ای که از حد خود تجاوز کند و فساد را پیشة خود سازد حتماً با قهر طبیعت مواجه خواهد شد.

 

حوادثی نظیر سونامی ها و کاتریناها سرآغاز آن خشم است و تنها خداوند است که می داند سرانجام آن چه خواهد شد.

 

در آستانة ظهور، مرگ سرخ و سپید خواهد بود.

 

وقتی از معنای این دو تعبیر پرسیدند، فرمودند:

 

مرگ سفید طاعون است و مرگ سرخ جنگ و خون ریزی.

 

نخستین نشانه ها، صاعقه هایی است که فرو می ریزند.

 

حال یا منظور صاعقه های آسمانی است یا موشک هایی که بر سر مردم فرود می آیند: در روایت آمده است:

 

قیامت برپا نمی شود تا اینکه در بعضی از صحراهای حجاز آتش روان شود؛

 

هزار سال پیش کسی نمی توانست تصور کند روان شدن آتش یعنی چه؟ ولی امروز همة ما می دانیم که اگر یکی از چاه های نفت منفجر شود، نفت آن روی زمین جاری می شود و آتش جریان پیدا می کند. و در ادامه فرموده اند:

 

آب در نجف روان می شود.

 

که ظاهراً با توجه به اقداماتی که انجام داده اند به زودی در نجف که در بلندی قرار دارد آب جریان پیدا خواهد کرد.

 

ظهور هنگامی به وقوع می پیوندد که دو ثلث مردم از بین بروند. شخص هر صبح و شام آرزوی مرگ می کند تا شاید از بحران هایی که با آنها دست به گریبان است خلاصی یابد و از شر مردمان درنده خو رها شود.

 

امیرمؤمنان(ع) بیانی دارند که می فرمایند:

 

کجا می توانند فرار کنند هنگامی که سر کردة کفار بیاید؛ همان کسی که ترش روی و تندخوی است. جای خود را امن و مرزها را ناامن می کند.

 

حوادثی که امروز در عراق مشاهده می کنیم یکی از مظاهر و مصادیق این احادیث شریف است. باز آمده است:

 

قرآن ها را زیبا چاپ می کنند و مساجد را آراسته می سازند. مناره ها را بلند نموده و قرآن را با الحان می خوانند و دیگر [این تلاوت] خشیتی ندارد و بر دل ها اثر نمی کند. مساجد آنها از حیث بنا آباد است ولی از لحاظ معارفی که باید در میان آنها مشاهده شود، خرابند. با شبهه های دروغین حرام ها را حلال می کنند: اسم شراب را عوض کرده و آن را می نوشند؛ رشوه را به نام هدیه می گیرند؛ ربا را به عنوان تجارت و مضاربه می خورند... . دروغ همه جا را فرا می گیرد و راستی کم می شود. همه با زبان به هم اظهار دوستی و محبت می کنند ولی در دل هایشان به هم کینه می ورزند. گناه را برای هم حسب و نسب قرار می دهند. اسلام وارونه می شود همانند پوستینی که آن را وارونه بپوشند.

 

اگر بخواهیم همة این احادیث را بخوانیم حدود هفت، هشت جلسه زمان می خواهد. امروز به کتاب مقدس مراجعه کردم به جملة جالبی برخوردم. در آنجا از پترس رسول باب 3 / بند 13ـ7 نقل شده که گفت:

 

آمدن آن روز خدا را انتظار بکشید. آن را بشتابانید.6 که در آن آسمان ها سوخته و از هم متفرق خواهد شد و عناصر از حرارت، از هم گداخته خواهد گردید. ولی به حسب وعدة او منتظر آسمان ها و زمین هایی جدید هستیم که در آنها عدالت ساکن خواهد شد.

 

این تعابیر برای من خیلی جالب بود؛ چون حدود دو هزار سال پیش نوشته شده و اصلاً این مفاهیم برای کسی قابل درک نبوده که بخواهد آنها را جعل کند.

 

در برخی دیگر از روایات مربوط به آخرالزمان آمده است که:

 

روی پل بغداد هفتاد هزار نفر کشته می شوند. در بغداد، بصره و جاهای دیگر رانش ها و زلزله ها پدید می آید. خون ها ریخته می شود. خانه ها ویران می گردد و اهل آنها فانی و نابود می شوند. اهل عراق دچار ترسی می شوند که همة آنها را فرا می گیرد. رانشی در دمشق پیش می آید که صدهزار نفر در آن کشته می شوند. حوادث جانکاهی رخ می دهد که موها را سپید می کند. فلزهای سخت و سنگین حرکت داده می شود.7 به زودی خواهد آمد که در بغداد کافر سرکرده ای از بنی قنطوره احاطه پیدا می کند و با یک سلسله افراد که رحمت از دل آنها ربوده شده پسران را می کشند و زنان را حلال می شمرند، آتش آنها شام را نیز می سوزاند. وای بر اهل حلب از محاصره ای که خواهند شد. سپس وارد بعلبک می شوند و در همه جای لبنان حوادث حلول می کند.

 

بیشترین نشانه ها مربوط به بنی قنطوره است که مالک عراق می شوند و اطراف شام را در دست می گیرند و پس از آن بحث کشته شدن صدهزار نفر در نیم روزی در باب الفیل، مسجد اعظم کوفه، مسائل بصره وبعد آذربایجان شوروی که آنجا هم شعله ور می شود.

 

از ارمنستان «شروسی» خروج می کند و می خواهد ایران و عراق را از بین ببرد. بین او و «مروزی» حادثه ای سخت رخ می دهد و میلیون ها نفر در آن کشته می شوند. هر یک به شمشیری آراسته متمسک می شوند که بر فراز آنها پرچم های سیاه برافراشته است. و این همان جنگی است که مرگ سرخ و طاعون بزرگ در آن واقع می شود. از کوفه صدهزار نفر که مابین شرک و نفاق هستند خارج می شوند.8 بی آنکه هیچ مانع و رادعی پیش روی آنان باشد.

 

لازم به ذکر است پس از اتمام سخنرانی حجت الاسلام مهدی پور به سؤالات حاضران در جلسه پاسخ دادند که به امید خدا در شماره های بعدی مجله تقدیم حضور شما خواهد شد. البته لوح فشردة کامل این نشست نیز موجود است و علاقه مندان می توانند جهت تهیة آن با دفتر مؤسسه تماس بگیرند.

 

پی نوشت ها:

 

1. لاتخافن أن تکذبه.

 

2. تعیین کنندگان وقت دروغ گفتند.

 

3. [منظور آقای مهدی پور این است که با توجه به آن که بیان کنندة این مطلب خود معصومین(ع) هستند دیگر تکذیب تعیین کنندگان وقت و زمان برای ظهوردر اینجا مصداق پیدا نمی کند و از آن قاعدة کلی به طور طبیعی استثنا می شود.]

 

4. برخی از اهل تحقیق معتقدند این آنفولانزای پرندگان نوعی طاعون است که از زنده کردن سلول های بعضی از افرادی که با طاعون از بین رفته اند آغاز شده و اگر خدای نکرده فراگیر شود بیش از صد و پنجاه میلیون نفر را به کام مرگ خواهد کشاند.

 

5. منطقه ای در افغانستان.

 

6. یعنی با خواستن و طلب کردن از خدا در پی شتاب بخشیدن به آن باشید.

 

7. می گویند روزانه چند تن بمب بر سر مردم می ریزند. هزار سال پیش چنین تعبیری را پیش گویی کردن جز با منطق وحی امکان ندارد.

 

8. روزی که حضرت امیر(ع) این مطالب را می فرمودند، صحبت هایشان حتی یک مصداق هم در کوفه نداشت؛ چون کوفه شهر جدیدالتأسیسی بود که اندکی قبل سلمان و حذیفه آن را در سال 17 هجری ساخته بودند.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:16 عصر )
»» گوشه هایی از تلاش علمی امام حسن عسکری (ع)

 

 

امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الثانی (یا 24 ربیع الاول) سال 232 ه . ق دیده به جهان گشود وبا نور خویش آسمان مدینه را نورانی کرد. پدر آن بزرگوار امام هادی علیه السلام و مادر با عظمتش «حُدَیْثه» بود که از او به عنوان «سوسن» و «سلیل» نیز یاد کرده اند. وی از بانوان نیکوکار و دارای بینش اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت آن حضرت، پناهگاه و نقطه اتکای شیعیان در آن دوران بحرانی و پر اضطراب بود.(1)

 

مجموع عمر حضرت عسکری علیه السلام به 28 سال می رسد و آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاول 260 ه . ق به دسیسه معتمد عباسی در شهر سامراء به شهادت رسید.(2)

 

دوران طاقت فرسا

 

خلفای عباسی از هر گونه اعمال فشار و محدودیت نسبت به امامان دریغ نمی کردند، و این فشارها و سخت گیریها در عصر امام جواد، امام هادی و امام عسکری علیه السلام در سامراء به اوج خود رسید. شدت این فشارها به قدری بود که سه پیشوای بزرگ شیعه که در مرکز حکومت آنها (سامراء) می زیستند، با عمر کوتاهی جام شهادت نوشیدند؛ امام جواد علیه السلام در سن 25 سالگی، امام هادی علیه السلام در سن 41 سالگی و امام حسن عسکری علیه السلام در سن 28 سالگی که جمعا 92 سال می شود. و این حاکی از جوّ پر اختناق و شدت صدمات رسیده به آنها می باشد.(3)

 

در این میان، محدودیتها و فشارهای دوران امام عسکری علیه السلام بیش از دو پیشوای دیگر بود. و علت اینکه امام حسن عسکری علیه السلام را، عسکری می گویند، این است که حضرت به دستور خلیفه عباسی در «سامراء» در محله «عسکر» سکونت اجباری داشت؛(4) چرا که خلیفه از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بود و حضرت را ناگزیر کرده بود که هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود.(5)

 

دربار عباسی به این مقدار نیز اکتفا نکرد، بلکه «معتز» امام را بازداشت و زندانی کرد(6) و حتی به «سعید حاجب» دستور داد امام را به سمت کوفه حرکت دهد و در طول راه او را به قتل رساند؛ ولی پس از سه روز خود معتز توسط ترکان به هلاکت رسید.(7)

 

پس از او «مهتدی» نیز امام را بازداشت و زندانی کرد و تصمیم به قتل حضرت داشت که خداوند مهلت نداد و ترکان بر ضد او نیز شوریدند و او را به قتل رساندند.(8)

 

حتی حضرت در زندان نیز توسط برخی جاسوسان مخفی تحت کنترل بود؛ از جمله شخصی زندانی به نام جمحی (عجمی) گزارشی از فعالیت حضرت و شیعیان آماده کرده بود که به خلیفه برساند، ولی حضرت عسکری علیه السلام به شیعیان زندانی تذکر داد که «هم اکنون گزارش تهیه شده در لای لباس او پنهان است.» شیعیان بعد از تفتیش متوجه شدند که مطالب خیلی مهم و خطرناکی را علیه امام و آنها تهیه کرده بود.(9)

 

این فشار و کنترل شدید در عصر «معتمد» به اوج خود رسید و سرانجام باعث شهادت امام گردید.

 

تلاشهای علمی امام عسکری علیه السلام

 

حضرت عسکری علیه السلام با وجود همه آن فشارها و کنترلها و مراقبتهای بی وقفه حکومت عباسی، یک سری فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و علمی در جهت حفظ اسلام و تشیع و مبارزه با افکار ضد اسلامی و ضد شیعی انجام داد که اهم کوششها و تلاشهای علمی ـ فرهنگی آن حضرت عبارت است از:

 

1. تربیت شاگردان

 

گرچه حضرت عسکری علیه السلام بر اثر نامساعد بودن زمان و محدودیت بسیار شدید که حکومت عباسی اعمال می کرد، موفق به گسترش دانش دامنه دار خود در سطح کل جامعه نشد، ولی در تربیت شاگردانی که هر کدام به سهم خود در نشر و گسترش معارف ناب تشیع و رفع شبهات دشمنان شیعه نقش مهم و به سزایی داشتند، موفق گشت.

 

شیخ طوسی رحمه الله تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است(10) که در میان آنان چهره های برجسته و مردان وارسته ای، مانند: احمد بن اسحاق اشعری قمی، ابو هاشم داود بن قاسم جعفری، عبدالله بن جعفر حمیری، ابو عمرو عثمان بن سعید عَمْری (نائب خاص حضرت حجت)، علی بن جعفر، محمد بن حسن صفار و... به چشم می خورند.(11)

 

2. تشویق نویسندگان

 

هر قلم به دست متعهد، نهایت تلاش خود را برای اطلاع رسانی، هدایت و... جامعه به کار می بندد؛ ولی تشویق از نویسنده و آثار او خستگیها را از تن او دور می کند، و بر فعالیت او می افزاید، و این خود عامل توسعه علم و دانش و آگاهی در جامعه می شود.

 

حضرت عسکری علیه السلام در کنار تربیت شاگردان از تشویق نویسندگان غافل نبود؛ از جمله داود بن قاسم جعفری می گوید: کتاب «یوم و لیلة» از یونس آل یقطین را به حضرت عسکری علیه السلام عرضه داشتم. امام فرمود: «تَصْنیفُ مَنْ هذا؛ نوشته چه کسی است؟» گفتم: نوشته یونس است. آن گاه فرمود: «اَعْطاهُ اللّهُ بِکُلِّ حَرْفٍ نُورا یَوْمَ الْقِیامَةِ؛(12) خداوند در مقابل هر حرف، نوری به او در روز قیامت عطا فرماید.»

 

البته سیره تمام امامان شیعه بر این بوده که بر نویسندگی و کتابت ترغیب و نویسندگان و قلمزنان را تشویق کنند. حضرت صادق علیه السلام به مفضل بن عمر فرمود: «اُکْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَکَ فی اِخْوانِکَ، فَاِنْ مِتَّ فَوَرِّثْ کُتُبَکَ بَنیکَ، فَاِنَّهُ یَأْتی عَلَی النّاسِ زَمانُ هَرْجٍ ما یَأْنَسُونَ فیهِ اِلاّ بِکُتُبِهِمْ؛(13) دانشت را بین برادرانت بنویس و نشر بده! اگر از دنیا رفتی، فرزندانت وارث کتابهایت می شوند. به حقیقت زمان هرج ومرجی فرا می رسد که مردم جز بر نوشته شان انس نمی گیرند[و توجه نمی کنند].»

 

و همچنین نقل شده است که برخی آثار را خدمت حضرت عسکری علیه السلام عرضه داشتند که درباره آن نظر دهد. حضرت فرمود: «صَحیحٌ فَاعْمَلُوا به؛(14) صحیح است بدان عمل کنید!»

 

بر اثر همین تشویقها بود که شانزده تن از شاگردان حضرت، دست به تألیف زدند و 118 عنوان کتاب، ثمره آن شد. از میان آنها علی بن حسن فضّال 36 کتاب، محمد بن حسن صفار 35 کتاب، عبدالله بن جعفر حمیری 19 کتاب، احمد بن ابراهیم 7 کتاب و هارون بن مسلم 6 کتاب دارد.(15)

 

و همین طور تعداد راویانی که از آن حضرت حدیث نقل نموده اند، به 106 نفر می رسد.(16)

 

3. تألیف

 

حضرت عسکری علیه السلام علاوه بر تربیت شاگردان و تشویق نویسندگان، خود نیز دست به قلم برده و کتب و نامه های فراوانی را برای توسعه علم و دانش و هدایت و راهنمایی جامعه از خود به یادگار گذاشته است که به نمونه هایی اشاره می شود:

 

یک. تفسیر القرآن که حسن بن خالد برادر محمد بن خالد آن را نقل کرده است. قابل یادآوری است که امروزه کتابی با عنوان «تفسیر الامام العسکری علیه السلام » موجود است که عالمان رجال و حدیث بر آن نقدها دارند و آن را غیر از نوشته اصلی می دانند.

 

دو. کتاب «المنقبة» که مشتمل بر بسیاری از احکام و مسائل حلال و حرام است.(17)

 

به جز اینها کتب دیگری نیز به آن حضرت منسوب است.(18)

 

سه. نامه های فراوان.

 

درزمان امام حسن عسکری علیه السلام تشیع در مناطق مختلف و شهرهای متعددی گسترش یافته بود و شیعیان در نقاط فراوانی متمرکز شده بودند؛ شهرها و مناطقی، مانند: کوفه، بغداد، نیشابور، قم، آبه (آوه)، مدائن، خراسان، یمن، ری، آذربایجان، سامراء، جرجان و بصره که از پایگاههای شیعیان به شمار می رفتند. در میان این مناطق، به دلائلی سامراء، کوفه، بغداد، قم و نیشابور از اهمیت ویژه ای برخوردار بودند.(19)

 

حضرت برای گسترش فرهنگ تشیع، توسعه علم و دانش، و هدایت و سازندگی، نامه های فراوانی به آن شهرها نوشته است، مانند: نامه آن حضرت به شیعیان قم و آوه که متن آن در کتابها مضبوط است،(20) و نامه های فراوان حضرت به مردم مدینه،(21) و نامه ای که امام به «ابن بابویه» نوشته، و نامه مفصلی که حضرت خطاب به «اسحاق بن اسماعیل» و شیعیان نیشابور نوشته است.(22)

 

در نامه اخیر، آن حضرت پس از توضیح درباره نقش امامت در هدایت امت اسلامی و تشریح ضرورت و اهمیت پیروی از امامان و هشدار از سرپیچی از فرمان امام، نوشته اند: «.. ای اسحاق! تو فرستاده من نزد ابراهیم بن عبده هستی تا وی به آنچه من در نامه ای که توسط محمد موسی نیشابوری فرستاده ام، عمل کند. تو و همه کسانی که در شهر تو هستند، موظفید بر اساس نامه مزبور عمل کنید.»(23)

 

4. پاسخ به شبهات

 

وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود. گاه ممکن است در جامعه شبهات ویرانگری به وجود آید که اگر درست جواب داده نشود، کل جامعه اسلامی را می تواند با خطر مواجه کند. یکی از مهم ترین فعالیتهای علمی حضرت عسکری علیه السلام شبهه زدایی بود که در این زمینه به برخی نمونه ها اشاره می شود:

 

یک. در دورانی که امام حسن عسکری علیه السلام در زندان بود، یکسال بر اثر خشکسالی قحطی شدیدی به وجود آمد. علمای اسلام مردم را جمع کرده، برای نماز استسقاء (طلب باران) به بیابان بردند و نماز خواندند. این قضیه چندین بار تکرار شد و اثری از باران دیده نشد؛ اما علمای نصارا وقتی با مسیحیان نماز استسقا خواندند، باران آمد و چندین بار این قضیه تکرار شد.

 

این موضوع باعث سرشکستگی و آبروریزی مسلمین شد. یکی از شیعیان به هر نحوی بود، خود را به زندان رساند؛ اما قبل از آنکه جریان را خدمت امام حسن عسکری علیه السلام عرض کند، با تعجب دید در میان زندان قبر آماده ای وجود دارد. با چشم گریان عرض کرد: من طاقت ندارم شما را در این قبر دفن کنند. حضرت فرمود: ناراحت نباش! خداوند نیز چنین مقدر نکرده است. بعد از شنیدن این سخن، عرض کرد: دو مطلب و پرسش مهم مرا به اینجا کشانده است:

 

1. پرسش اوّل این است که در روایات وارده از شما آمده است که با روزگار دشمنی نکنید (لا تُعادِ الاَْیّامَ) منظور از این روایات چیست؟

 

حضرت عسکری علیه السلام فرمود: منظور از روزگار، ما اهل بیت هستیم؛ شنبه متعلق به حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، یکشنبه متعلق به علی علیه السلام [و فاطمه زهرا علیهاالسلام ]، دوشنبه متعلق به امام حسن و امام حسین علیهماالسلام ، سه شنبه مربوط به امام سجاد و امام باقر و امام کاظم و امام رضا علیهم السلام ، چهارشنبه متعلق به امام جواد و پدرم حضرت هادی علیهماالسلام ، و پنجشنبه متعلق به من است و جمعه مربوط به فرزندم مهدی علیه السلام می باشد.

 

2. پرسش دوم این است که علمای اسلام سه روز برای نماز باران به بیابان رفتند و نماز خواندند و بارانی نیامد، ولی علمای نصرانی هر باری که نماز خواندند، باران بارید و اگر امروز هم به دعای آنها باران ببارد، ترس آن است که مسلمانان و شیعیان در عقیده خود متزلزل شوند و به مسیحیت گرایش پیدا کنند.

 

حضرت فرمود: عالم نصرانی تکه ای از استخوان بدن یکی از پیامبران را همراه دارد که آن را در میان انگشتان خود گذاشته [و همان را وسیله اجابت دعای خویش قرار داده]؛ لذا باران می بارد. تو خود را فورا به او برسان و آن را از میان انگشتان او بیرون آور! این عمل باعث پراکندگی ابرها و قطع باران می شود.

 

آن مرد با سرعت خود را به محل نماز مسیحیان رساند و استخوان را برداشت. اتفاقا ابرها پراکنده شدند و علمای مسیحی هر چه کردند، باران نبارید؛ لذا شرمنده شدند و مسلمانان مخصوصا شیعیان از شک و تردید بیرون آمدند و بر ایمان و اعتقاد خویش استوار گشتند.(24)

 

به نقل دیگر، خلیفه وقت عباسی امام حسن عسکری علیه السلام را از حبس بیرون آورد و به بیابان برد و جریان را به او عرض کرد. حضرت جریان استخوان را گوشزد نمود و دستور داد یکی از خادمانش استخوان را از دست عالم مسیحی بیرون آورد. او نیز چنین کرد و در نتیجه، باران نیامد. آن گاه خود حضرت دست به دعا برداشت و باران شدیدی شروع به باریدن کرد.(25)

 

دو. مردی از امام یازدهم سؤال کرد: چرا سهم الارث مردان دو برابر سهم الارث زنان است؟ مگر زنِ بیچاره چه گناهی دارد؟ حضرت عسکری علیه السلام در جواب فرمود: برای اینکه نفقه (و خرج) به عهده مرد بیشتر از زن است؛ مرد در جهاد و جبهه شرکت می کند، هزینه زندگی خانواده اش را باید تأمین کند، در قتل و جرح خطایی پرداخت دیه بر «عاقله» یعنی مردان فامیل واجب است، ولی زن در تمام این هزینه ها معاف است... .»(26)

 

5. برخورد با انحرافات و تحریفات

 

از دیگر فعالیتهای علمی و فرهنگی امام عسکری علیه السلام برخورد با بدعتها، تحریفات و انحرافاتی بود که در جامعه پیش می آمد؛ مخصوصا اگر این انحرافات از ناحیه اهل قلم و دانشمندان و علما سر می زد، حضرت نسبت به آن خیلی حساس بود، و این خود درس بزرگی است برای علما که در مقابل انحرافات و تحریفات و بدعتهایی که در جامعه ایجاد می شود، سکوت اختیار نکنند.

 

به نمونه ای در این زمینه توجه فرمایید:

 

«اسحاق کِنْدی» که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار می رفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تألیف کرد به نام «تناقضهای قرآن»! او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشه نشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود: آیا در میان شما مرد رشیدی وجود ندارد که گفته های استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟ شاگرد عرض کرد: ما همگی از شاگردان او هستیم و نمی توانیم به اشتباه استاد خود اعتراض کنیم. امام فرمود: اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، می توانید آن را برای استاد خود نقل کنید؟

 

شاگرد گفت: آری! حضرت فرمود: بعد از برگشتن نزد استاد با او به گرمی و محبت برخورد کن و سعی نما با او انس و الفت پیدا کنی. هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو: مسئله ای برای من پیش آمده است که غیر از شما کسی شایستگی پاسخ آن را ندارد و آن این است که: آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ای غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد؟

 

او در پاسخ خواهد گفت: بلی! ممکن است چنین منظوری داشته باشد. در این هنگام بگو: شما چه می دانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس می زنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار برده باشید! امام در اینجا اضافه کرد: او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خود کند.

 

شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار کرد تا آنکه زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید. سپس سؤال امام را مطرح و جواب پیش بینی شده را گرفت. استاد که می دانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمی تواند طرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد و گفت: تو را قسم می دهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟

 

شاگرد: چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهن من آمده باشد؟

 

استاد: نه! تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی. به من بگو این سؤال را از کجا یاد گرفته ای؟

 

شاگرد: حقیقت این است که «ابو محمد» مرا با این سؤال آشنا کرد.

 

وجود پرسش و طرح شبهه می تواند باعث بالندگی و رشد جامعه شود، به شرطی که به آن پاسخ صحیح و هدایتگر داده شود.

 

استاد: اکنون واقع امر را گفتی. سپس افزود: چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است [آنان هستند که می توانند حقیقت را آشکار سازند]. آن گاه استاد با درک واقعیت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود، تماما سوزاند.(27)

 

از آنچه گفته شد به خوبی وسعت تلاشهای علمی حضرت آشکار می گردد.

 

سحرگهان که نسیم حیات چون دم عیسیوزید صُور صفت بر بساط پهنه خضرا

بشارت آمد از قدسیان به عالم امکانکه فیض می رسد از مصدر عنایت یکتا

حدیثه مام و حسن نام و عسکری لقب آمدقدم نهاد و سحرگه به ارض اقدس بطحا

پسر به حضرت هادی پدر به مهدی قائم علیه السلامامام عسکری علیه السلام آن حجت خدای تعالی

ز صلب این به وجود آید آن که بعد ظهورشامید نوح و خلیل است و مقتدای مسیحا(28)

 

پی نوشت ها:

 

1. انوار البهیه، شیخ عباس قمی، کتابفروشی جعفری، ص 151.

 

2. الارشاد، شیخ مفید، قم، مکتبة بصیرتی، ص 345.

 

3. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، مؤسسه امام صادق علیه السلام ، چاپ دوم، 1374، ص 621.

 

4. ر. ک: علل الشرایع، صدوق، قم، مکتبة الطباطبائی، ج 1، ص 176 و 230.

 

5. بحارالانوار، مکتبة الاسلامیة، ج 50، ص 251؛ دلائل الامامة، جریر طبری، قم، منشورات الرضی، چاپ سوم، 1363 ه . ش، ص 226.

 

6. بحارالانوار، ج 50، ص 311.

 

7. همان، ص 313.

 

8. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، تهران، مکتبة نینوی الحدیثه، ص 134.

 

9. الفصول المهمة، ابن صبّاغ مالکی، چاپ قدیم، ص 304؛ نور الابصار، شبلنجی، قاهره، مکتبة المشهد الحسینی، ص 166.

 

10. رجال، شیخ طوسی، چاپ نجف، المکتبة الحیدریة، 1381 ه . ق ، ص 427.

 

11. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی، ص 627.

 

12. بحار الانوار، بیروت، ج 2، ص 150، ح 25؛ رجال النجاشی، ابوالعباس نجاشی، قم، مکتبة الداوری، 1402 ه . ق، ص 447، شماره 1208.

 

13. بحارالانوار، ج 2، ص 150، ح 27.

 

14. فلاح السائل، سید ابن طاووس، قم، دفتر تبلیغات، ص 183.

 

15. الذریعة الی تصانیف الشیعة، آغابزرگ تهرانی، تهران، المکتبة الاسلامیة، ج 3، ص 149؛ آشنایی با متون حدیث، مهریزی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ اوّل، ص 77.

 

16. ر. ک: الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 4، صص 283 ـ 297؛ آشنایی با متون حدیث، مهریزی، ص 77.

 

17. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج 3، ص 149.

 

18. تدوین السنة، سید محمد رضا حسینی، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1418 ه . ق ، ص 185.

 

19. حیاة الامام العسکری، محمدجواد طبسی، قم، دفتر تبلیغات، ص 223؛ تاریخ الشیعة، شیخ محمد حسین مظفر، مکتبة بصیرتی، ص 62، 78 و 102؛ سیره پیشوایان، ص 632.

 

20. معادن الحکمة فی مکاتب الائمة، فیض کاشانی، ص 264.

 

21. بحارالانوار، ج 50، ص 317.

 

22. همان.

 

23. اختیار معرفة الرجال، شیخ طوسی، دانشگاه مشهد، ص 575؛ بحارالانوار، ج 50، صص 219 ـ 323.

 

24. نور الابصار، شبلنجی، ص167؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، قم، کتابفروشی مصطفوی، ج 4، ص 425؛ داستانهای صاحبدلان، محمدی اشتهاردی، ج 2 ـ 1، صص 119 ـ 120.

 

25. بحارالانوار، ج 50، ص 370؛ فصول المهمة، ابن صباغ مالکی، چاپ قدیم، صص 304 ـ 305.

 

26. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 437؛ اثبات الهداة، حرّ عاملی، قم، مطبعة العلمیة، ج 3، ص 407، شماره 32.

 

27. مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 4، ص 424؛ سیره پیشوایان، صص 628 ـ 630 با تلخیص.

 

28. محمد آزردگان (واصل).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:15 عصر )
»» تجلی قرآن در گفتار معصومین

 

 

در روایتی از امام محمّد باقر (ع) آمده است: هر گاه حدیثی برای شما باز گفتم منبع آن را از قرآن، جویا شوید... . 1

 

سیره معصومین و گفتار آن بزرگواران همگی ملهم از قرآن کریم است و ایشان بارها بدان اشاره کرده اند. آنهایی که با قرآن آشنایی دارند به خوبی می توانند رابطه گفتار و رفتارآنان را با قرآن بسنجند و نتیجه گیری کنند، البته گاه این استفاده های آن حاملان آن قدر ظریف و لطیف است که جز خود آنها کسی ذوق آن را ندارد که این گونه از قرآن استفاده نماید. در شماره هایی از بشارت تجلّی قرآن در سیره معصومین را بررسی کردیم. در این شماره نیز گفتاری از امیرمؤمنان علی (ع) را آورده و رابطه های پیدا و پنهان آن را با قرآن نشان می دهیم:

 

در خطبه 199 نهج البلاغه می خوانیم:

 

تَعاهَدُوا اَمر الصَّلاة وَ حافِظوُا عَلَیها وَ استکثَرُوا مِنها وَ تَقَّربُوا بِها... .

 

«ملتزم شوید به امر نماز و آن را در وقت خود و با مراقبت و اهمیت بجای آورید و به وسیله آن به خداوند عالم نزدیک شوید به جهت این که خداوند می فرماید: آن بر مؤمنان در وقت های معینی مقرر و واجب شده است.

 

آیا به جواب اهل جهنم گوش نمی دهید وقتی از آن ها سؤال می شود: چه چیزی شما را به جهنم کشاند؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم». نماز گناهان را می ریزد؛ مانند ریختن برگ از درختان و گناهان را از گردن ها باز می کند همان گونه که مهارها و طناب ها از گردن حیوانات باز می شود.

 

و رسول خدا (ص) نماز را به چشمه آب گرمی تشبیه فرمود که بر در خانه هر انسانی قرار دارد و او در هر شبانه روز پنج بار خود را در آن شستشو می دهد. آیا در این صورت هیچ آلودگی در بدن او خواهد ماند. حق نماز را کسانی از مؤمنان شناختند که زینت متاع انبیا و آنچه وسیله خنکی چشم است از فرزندان و اموال به خود مشغول نکرده است. خداوند سبحان می فرماید: مردانی که نه تجارت و نه خرید و فروش، آنها را از یاد خدا و به پا داشتن نماز و پرداختن زکات باز نمی دارد.

 

و رسول خدا (ص) خود را برای نماز به زحمت می انداخت در حالی که بشارت بهشت به او داده شده بود؛ زیرا خداوند به او فرموده بود: اهل خود را به نماز امر کن و نسبت به آن شکیبا باش.

 

و آن حضرت همیشه اهل خود را به نماز امر و خود نیز بر آن شکیبایی می کرد.»

 

آیاتی که به طور صریح و یا به صورت اشاره مورد استفاده حضرت قرار گرفته اند؛ عبارتند از:

 

1ـ بر امر نماز محافظت کنید و مواظب باشید

 

اشاره به آیه شریفه: «وَ الَّذینَ هُم عَلی صَلَواتِهِم یحافِظُون»1

 

و آنها که بر نمازهایشان مواظبت می کنند.

 

2ـ نماز بر مؤمنان در وقت های معینی واجب شده است:

 

اشاره دارد به آیه شریفه:«انَّ الصَّلاة کانَت عَلَی المُؤمِنینَ کِتاباً مَوقَوتاً». 2

 

همانا نماز وظیفه ثابت و معینی برای مؤمنان است.

 

3ـ وقتی از اهل جهنم سؤال می شود، چه چیزی موجب شد که شما به جهنم درآیید؟

 

این آیه شریفه مورد استناد قرار گرفته است: «ما سَلَکَکُم فی سَقَر قالُوا لَم نَکُ مِنَ المُصلّین». 3

 

چه چیز شما را به دوزخ وارد ساخت؟ می گویند: ما از نمازگزاران نبودیم.

 

4ـ کسانی از مؤمنان حق نماز را شناختند که زندگی دنیا و زینت های آن از پرداختن به نماز و اهمیت آن مشغولشان نساخته است.

  اشاره به این آیه شریفه دارد: «المالُ وَ البَنُونُ زینَةُ الحیوةِ الدُّنیا وَ الباقِیات الصّالحِات خَیر عِند رِبّک وَ خَیر املاً 4 مال و فرزند، زینت زندگی دنیاست و باقیات صالحات ]ارزش های پایدار[ ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر کند.

 

و این آیه شریفه: «و ما اُوتیتُم مِن شَی فَمَتاعُ الحیوة الدنیا» 5

 

آنچه به شما عطا شده متاع زودگذر زندگی دنیاست.

 

5ـ مردانی که باز نمی دارد آنان را... .

 

دقیقاً این آیه مورد استناد قرار گرفته است: «رِجال لا تُلهیهِم تِجارة وَ لا ببع عَن ذِکرِ اللّه وَ اقام الصَّلاة وَ ایتاءِ الزَّکاة»7

 

مردانی که نه تجارت و نه خرید و فروش آنان را از یاد خدا و برپاداشتن نماز و ادای زکات غافل نمی کند.

 

6ـ و آیه نیز صریحاً مورد استناد قرار گرفته است:

 

اَهلَکَ بالصّلاة و الصطبرعلیها.8

 

خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش.

 

ملاحظه می شود که در یک کلام کوتاه، حضرت به صورت مستقیم و غیر مستقیم چه مقدار از قرآن بهره برده اند؛ البته آیات مورد نظر حضرت امیر (ع) در این بخش منحصر به موارد مذکور نیست و با دقّت بیشتری در کلام، در یک بحث تفصیلی و مشروح به آیات زیادی از قرآن می توان اشاره کرد، امّا به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می کنیم.

 

 

پی نوشت ها:

 

1ـ سوره مومنون، آیه 9.

 

2ـ سوره نساء، آیه 103.

 

3ـ سوره مدثر، آیه 42.

 

4ـ سوره کهف، آیه 46.

 

5ـ سوره شوری، آیه 36.

 

6ـ سوره نور، آیه 37.

 

7ـ سوره طه، آیه 32



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:14 عصر )
»» امام عسکری و زمامداران معاصر

درآمد
پس از حضرت موسی بن جعفر(ع) سالهای بسیار در سیاه چالهای هارون به سربرد، چنان می نماید که امام دیگری جز امام حسن عسکری(ع) به این سرنوشت دچارنشد. امام عسکری(ع) از سال 254 تا 260 سخت ترین روزهای زندگی اش را زیر نظر سه خلیفه غاصب (معتز و مهتدی و معتمد) گذراند.
آنان هرگز به زندان بسنده نکردند; بلکه بارها اندیشه پلید از میان بردن حضرت در سر پروراندند و در پرتو قدرت الهی که با خلع از خلافت، قتل و یا دیگرمشکلات روبرو شدند.
1 امام عسکری و معتز عباسی
معتز عباسی، پس از تصدی خلافت، روش اسلافش را پیش گرفت، امام عسکری را شدیدا زیر نظر قرار داد، چند بار روانه زندان ساخت و اورا به دست جنایتکاری به نام صالح بن وصیف سپرد.
صالح بن وصیف، که از دشمنان اهل بیت بود، فرصت را غنیمت شمرد، افرادی پست تراز خود را در زندان بر امام گماشت تا در طول شبانه روز حضرت را آزار دهند.
علی بن عبدالغفار می گوید: روزی گروهی از عباسیان و دسته ای از منحرفان [ودشمنان اهل بیت] بر صالح بن وصیف وارد شدند. صالح به آنان گفت: نمی دانم دیگرچه کنم؟ دو تن از شرورترین افرادی که سراغ داشتم، بر او گماشتم; اما چنان درآنها تاثیر نهاد که در مدتی کوتاه اهل عبادت شدند. از آنان پرسیدم: درباره اش چه می گویید؟
پاسخ دادند: چه بگوییم در باره کسی که روزها روزه می دارد و شبها تا بامدادنماز می گزارد; نه سخن می گوید و نه به کاری جز عبادت می پردازد. هرگاه به اونگاه می کردیم، لرزه بر انداممان می افتاد و توان تدبیر خویش از کف می دادیم.
هنگامی که عباسیان این سخن را از صالح بن وصیف شنیدند، در نهایت خواری ازنزدش بیرون رفتند. (1)
از این گفتگو چنان برمی آید که بداندیشان و دشمنان امام(ع) نزد صالح بن وصیف شتافته بودند تا از او بخواهند عرصه را بر امام تنگتر کند، اما سیمای ملکوتی حضرت چنان جذاب بود، که حتی پست ترین افراد رادگرگون می ساخت و به عبادت وا می داشت.
به گفته برخی از مورخان، معتز امام را به دست علی بن اوتامش، که از دشمنان سرسخت اهل بیت بود، سپرد.
علی به شدت تحت تاثیر واقع و از دوستان صمیمی اهل بیت شد.
شیخ مفید از محمد بن اسماعیل علوی چنین نقل می کند: امام نزد علی بن اوتامش زندانی گردید و به او، که از دشمنان خشن آل ابی طالب بود، دستور داده شد تابر امام سخت بگیرد. مدتی نگذشت که فرزند اوتامش در برابر امام چهره بر زمین سایید; هیبت و عظمت امام چنان بود که نمی توانست به حضرت بنگرد. چون امام اززندان بیرون آمد، علی بن اوتامش سرآمد روشن بینان و نیک گفتارانی شده که حضرت را به بزرگی یاد می کردند. (2)
فشارهای سخت و گوناگون بر امام، معتز عباسی راقانع نساخت. او سرانجام به سعید حاجب دستور داد امام را به طرف کوفه برده،در راه به قتل برساند. (3) حضرت به درگاه پروردگار شکایت برد و معتز را نفرین کرد. سه روز بعد، در اثر دعای امام عسکری، معتز به بدترین وضع کشته شد. (4)
اربلی از کتاب الدلایل چنین نقل می کند: محمد بن عبدالله می گوید: زمانی که[معتز] به سعید حاجب دستور داد تا امام عسکری(ع) را به طرف کوفه ببرد،ابوالهیثم به امام نوشت: فدایت شوم در باره شما خبری به ما رسیده، که ما راسخت نگران کرده است. حضرت در پاسخ نوشت: پس از سه روز گشایش فرا می رسد. معتزدر روز سوم کشته شد. (5)
2 امام عسکری(ع) و مهتدی عباسی
هنوز امام عسکری ازستم معتز کاملا رهایی نیافته بود، که به ستم مهتدی عباسی گرفتار شد. هر چنداین فرد به زهد شهره بود! (6)
ولی خلافت چنان دگرگونش ساخت که یکباره کمر به نابودی علویان، بویژه امام عسکری، بست. ابوهاشم می گوید: با امام عسکری درزندان مهتدی بودیم که فرمود: ای ابوهاشم، این سرکش اراده کرده بود امشب باسرنوشت اولیای خدا بازی کند، ولی خداوند عمرش را قطع و کوتاه کرد...
بامداد ترکها بر مهتدی شوریدند و او را به قتل رساندند. (7) از پاسخ نامه امام(ع) به احمد بن محمد چنان برمی آید که مهتدی همواره در فکر کشتن امام بوده است.
حضرت می نویسد:
«ذلک اقصر لعمره عد من یومک هذا خمسه ایام و یقتل فی الیوم السادس بعد هوان و استخفاف یمر به فکان کما قال.» (8) عمر او کوتاه تر از آن است که فکرمی کند. از امروز تا پنج روز به شمار. در روز ششم با خواری کشته خواهد شد.
پس آنچه امام فرموده بود، واقع شد.
3 امام(ع) و معتمد عباسی
احمد بن جعفر بن متوکل، مشهور به معتمد عباسی در سال دویست و پنجاه و شش هجری (9) بر مسند خلافت نشست. او، بدون در نظر گرفتن سوابق امام و بدون عبرت گرفتن از سرنوشت شوم معتز و مهتدی، امام را بیش از گذشته،تحت فشار قرار داد. این بار پیشوای یازدهم به دست یحیی بن قتیبه سپرده شد.
یحیی چنان عرصه را بر امام تنگ ساخت که همسرش اعتراض کرد. او در برابراعتراض همسرش سوگند یاد می کرد که حضرت را میان درندگان رها می کند. ابن شهرآشوب می نویسد: امام عسکری را به یحیی بن قتیبه سپردند. او بر حضرت بسیارسخت گرفت. همسرش به وی گفت: از خدا بترس و چنین میازارش; می ترسم [جایگاه معنوی اش] زیانی بر تو رساند. یحیی پاسخ داد: به خدا سوگند، او را به میان درندگان و شیران خواهم افکند. آنگاه با اجازه خلیفه، امام را میان شیران افکند. پس از مدتی، به محل نگهداری شیران نگریستند و امام را در حال نمازیافتند. فورا دستور داده شد امام را به خانه اش بازگردانند. (10)
بر اساس روایتی دیگر یحیی پس از سه روز همراه مربی و سرپرست شیران به محل نگهداری آنها رفت و بر خلافت انتظار، امام را در میان شیرانی که پیرامونش حلقه زده بودند، در حال نماز یافت.
مربی به قفس درندگان گام نهاد و بی درنگ طعمه شیران شد.
یحیی همراه بستگانش نزد معتمد عباسی شتافت و وی را از این واقعه آگاه ساخت.
معتمد نزد امام رفت و عاجزانه از حضرتش خواست تا برایش دعا کند! (11) البته نرمش معتمد عباسی دیری نپایید. او چنان شیفته قدرت و مقام بود که همه چیز رابه فراموشی سپرد و به چیزی جز شهادت امام(ع) نمی اندیشید.
4 ریشه آزارها
چرا خلفا در پس آزار امام(ع) بودند؟
بررسی دقیق و عمیق این امر فرصتی فزونتر می طلبد، ولی در لابه لای گفتار امام پاسخ اجمالی این پرسش به چشم می خورد. حضرت پس از ولادت فرزندش حجه بن الحسن(عج) فرمود:
ستمگران گمان بردند مرا می کشند تا این نسل را قطع کنند. (12) این جمله کوتاه نشان می دهد که دشمن در پی پیشگیری از ولادت امام دوازدهم حضرت بقیه الله الاعظم(ع) بود; ولی سرانجام قدرت خدا آشکار شد و موعود الهی علی رغم همه محدودیتها به عرصه گیتی گام نهاد.
فسلام علیه یوم ولد و یوم یبعث حیا.
پی نوشت ها:
1 کافی، شیخ کلینی، ج 1، ص 512.
2 ارشاد، شیخ مفید، ص 342.
3 مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 431.
4 البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج 11، ص 16.
5 کشف الغمه، اربلی، ج 2، ص 206.
6 الکامل فی التاریخ، ابن اثیر، ج 7، ص 233.
7 کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 134.
8 کافی، ج 1، ص 510.
9 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 507.
10 مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 430.
11 همان.
12 کمال الدین، شیخ صدوق، ج 2، ص 479.
13 کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 134


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:13 عصر )
»» پاسداری از حریم عقاید

 

سیره امام حسن عسکری (ع)

اشاره

بدون تردید یکی از مسؤولیت ها و وظایف مهم بزرگان و دانشمندان متعهد، حفاظت از سنگر عقاید و معارف اسلام از دستبرد تحریف و تغییر، و به تبع آن مبارزه و ستیز با راهزنان فکر و اندیشه اسلامی است، چرا که سکوت و تساهل در برابر آنها، علاوه بر این که موجب تزلزل اندیشه مردم در اصول و ارکان دین و تحریف حقایق می گردد، نوعی کتمان حقیقت نیز در پی دارد و انسان را مشمول این آیه می سازد که: «ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات والهدی من بعد ما بیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون; (1) کسانی که دلایل روشن و وسیله هدایتی را که نازل کرده ایم، بعد از آن که در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت می کند و همه لعنت کنندگان نیز آنها را لعن می کنند» .

 

سیره امامان (ع) ابعاد گوناگونی دارد . یکی از ابعاد مهم زندگی آنها دفاع از حریم حرمت عقاید، معارف و فرهنگ اسلام ناب بوده . آنها در این رهگذر کوشش فراوان کردند، حتی در سخت ترین اوضاع، در برابر تحریف گران و راهزنان طریق عقیده می ایستادند، و به عالمان شیعه تاکید می ورزیدند که در حفظ مرزهای عقاید و فرهنگ اسلام سر از پا نشناسند، و تا آخرین توان بکوشند، تا آن جا که امام باقر (ع) فرمود: «علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته یمنعونهم عن الخروج علی ضعفاء شیعتنا، و عن ان یتسلط علیهم ابلیس و شیعته النواصب، الا فمن انتصب کان افضل ممن جاهد الروم والترک والخزر الف الف مرة لانه یدفع عن ادیان محبینا و ذلک یدفع عن ابدانهم; (2) دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر ابلیس و لشکرهایش صف کشیده اند، و از حمله وری آنها به شیعیان ما که توانایی دفاع از خود را ندارند جلوگیری می کنند، و نیز از تسلط ابلیس و پیروان ناصبی او بر آنها جلوگیری می نمایند . آگاه باشید ارزش آن دانشمندان شیعه که چنین خود را در معرض دفاع قرار داده اند، هزار هزار بار بالاتر از سپاهیانی است که در برابر هجوم دشمنان اسلام از کفار و روم و ترک و خزر، پیکار می نمایند . زیرا دانشمندان شیعه نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلام، و مدافع دین دوستان ما هستند، در حالی که مجاهدان، حافظ مرزهای جغرافیایی می باشند» .

 

حفاظت از مرزهای معارف اسلام

 

امام حسن عسکری (ع) چه در عصر پدر، و چه در دوران شش ساله امامت خود (از سال 254 تا 260 ه . ق) علاوه بر طاغوت ستیزی، همواره با فرقه هایی که به نام اسلام، اسلام ناب را تحریف می کردند - مبارزه می کرد، و به طور مکرر در مورد خطر آنها به شیعیان خود هشدار می داد . آن حضرت در این راستا، بسیار کوشید، و با موضع گیری های قاطع در برابر آنها، به افشاگری پرداخت و از گسترش افکار ناراستین آنها جلوگیری کرد، چرا که وجود آنها سد بزرگی فرا راه تعمیق و گسترش در رشد اسلام ناب بود، و از سوی دیگر باعث تقویت دشمنان و طاغوت ها می شد و در نتیجه آب به آسیاب دشمن می ریخت .

 

امام حسن عسکری (ع) با جاذبه و دافعه نیرومند، دوستان خالص و دانشمندان کارآمد را به سوی خود جلب می کرد، و مخالفان و منحرفان دوست نما را که بر ریشه معارف اسلام تیشه می زدند به شدت دفع می نمود، برای دریافتن این مهم در سیره امام حسن عسکری (ع) نظر شما را به چند فراز جلب می کنیم:

 

1 - فارس بن حاتم، یکی از بدعت گزاران بود . جمعی گرداگرد او را گرفته بودند، او با تحریف حقایق، مطالبی را به نام معارف اسلام بدانها می آموخت، وی به تذکرات امامان و علمای شیعه اعتنا نکرده و از کار خود دست نکشید . سرانجام ابوجنید، به دستور محرمانه امام هادی (ع) او را به هلاکت رساند .

 

در پی این عمل شجاعانه، امام هادی (ع) برای ابوجنید، حقوق ماهیانه تعیین کرد . پس از شهادت امام هادی (ع)، امام حسن عسکری (ع) به خصوص دستور داد که حقوق ماهیانه او را مانند سابق بپردازند، حتی در این مورد برای یکی از نمایندگانش نامه نوشت، به این ترتیب برای نابودی بدعت و بدعتگزار، جدیت می نمود . (3)

 

2 - امام حسن عسکری (ع) شنید شخصی به نام «احمد بن هلال » با خودنمایی و الفاظ بازی فریبنده ای به عقیده صاف شیعیان می تازد و با صوفی بازی و کج اندیشی، عقیده مردم را متزلزل می کند، با این که بعضی می خواستند او را درستکار و پاکدل و پارسا معرفی کنند و می گفتند: او 54 بار پیاده برای انجام حج به مکه رفته است و . . . امام حسن عسکری (ع) با قاطعیت برای نمایندگانش در عراق نوشت: «احذروا الصوفی المتصنع; از آن صوفی ساختگی و دروغین، دوری کنید» .

 

باز عده ای واسطه شدند تا بلکه فکر امام حسن (ع) را در مورد احمد بن هلال تغییر دهند، امام با کمال صراحت بدون هیچ گونه ابهام فرمود: «امر ما در مورد احمد بن هلال که خدایش او را نیامرزد، به شما رسید، خداوند گناهان او را نمی آمرزد، و لغزش او را پس نمی گیرد، او بدون کسب رضایت و نظریه ما، با استبداد رای در امور ما دخالت کرده است، و مطابق هوس های نفسانی خود رفتار می کند، خداوند اراده کرده که او را به دوزخ بفرستد، ما صبر می کنیم تا خداوند بر اثر نفرین ما، عمر او را کوتاه کند» . (4)

 

3 - امام حسن (ع) در سرزنش صوفیان و صوفی مسلکان، آن چنان برخورد شدیدی می کرد که در ضمن گفتاری که به منزله بیانیه ای برای همه شیعیان در تمام اعصار بود، چنین نوشت: «الا انهم قطاع طریق المؤمنین، والدعاة الی نحلة الملحدین، فمن ادرکهم فلیحذرهم، ولیصن دینه و ایمانه; آگاه باشید آنان راهزنان طریق مؤمنان هستند، و مردم را به راه ملحدان و منکران دین فرا

 

می خوانند، هر کس که با آنها رو به رو شود، باید قطعا از آنها دوری کند، و دین و ایمان خود را از گزند آنان حفظ نماید» . (5)

 

موضع گیری در برابر منکران خدا و دوگانه پرستان

 

اسحاق کندی، یکی از منکران اسلام و قرآن بود، و به عنوان دانشمند و فیلسوف عراق در بین مردم شهرت داشت، مخالفت او با اسلام به اندازه ای بود که تصمیم گرفت کتابی بر ضد قرآن بنویسد و به پندار خود تناقضات قرآن را در آن بیان کند .

 

امام حسن عسکری (ع) از این موضوع اطلاع یافت . یکی از شیعیانش را که شاگرد اسحاق کندی در علوم ادبی و غیر مذهبی بود، به حضور طلبید، او به محضر امام آمد . امام حسن (ع) به طور محرمانه و خصوصی به او فرمود: «سخنی به تو می آموزم، نزد اسحاق کندی برو و همین سخن را به او بگو، البته نه بدون مقدمه، بلکه نزد او برو (با برنامه از پیش طرح شده) او را در کاری که بر ضد قرآن شروع کرده، کمک کن . وقتی که با او دوست خصوصی و مانوس شدی، به او بگو سؤالی به نظرم آمده می خواهم آن را از شما بپرسم، او می گوید بپرس، آن گاه به او بگو: «اگر گوینده قرآن (خداوند) نزد تو آید، آیا ممکن است که بگوید مراد من از آیات قرآن، غیر از آن معنایی است که تو گمان کرده ای، بلکه منظور من معنای دیگری است » ؟ !

 

اسحاق می گوید: آری چنین امکانی دارد .

 

در این هنگام به او بگو: «تو چه می دانی، شاید منظور خداوند از آیات قرآن، غیر از آن معانی باشد که تو می پنداری » .

 

شاگرد مطابق دستور امام حسن (ع) نزد اسحاق کندی رفت، و مدتی او را در کارش یاری رساند، به طوری که کاملا با او مانوس شد، تا این که در فرصتی به او گفت: «استاد! آیا ممکن است که خداوند غیر از این معنایی را که تو از آیات قرآن فهمیده ای اراده کرده باشد» ؟

 

استاد فکری کرد و سپس گفت: سؤال خود را دوباره بیان کن . شاگرد سؤالش را تکرار کرد .

 

استاد گفت: «آری ممکن است که خداوند اراده معانی دیگری غیر از معنای ظاهری که ما می فهمیم، کرده باشد» .

 

سپس به شاگرد گفت: این سخن را چه کسی به تو یاد داده است؟ شاگرد پاسخ داد: به دلم افتاد، و از تو پرسیدم . استاد گفت: این کلام بسیار ارجمند و عمیقی است که بعید است از ناحیه تو باشد .

 

شاگرد گفت: این سخن از امام حسن عسکری (ع) است، استاد گفت: «اینک حقیقت را گفتی، چنین مسایلی جز از خاندان نبوت شنیده نمی شود» . آن گاه استاد درخواست آتش کرد، و تمام آنچه را که درباره وجود تناقض در قرآن، تالیف کرده بود سوزانید و نابود کرد . (6)

 

در فراز دیگری از زندگی امام حسن عسکری (ع) می خوانیم: یکی از مسلمانان که پدرش دوگانه پرست بود، در ضمن نامه ای، از امام حسن (ع) خواست تا برای پدر و مادرش دعا کند . امام حسن (ع) در پاسخ او نوشت: «رحم الله والدتک، والتاء منقوطة; (7) خداوند مادرت را رحمت کناد، آگاه باش که تاء واژه والده دو نقطه دارد» . یعنی خیال نکنی که به جای تا، یاء است و برای پدرت نیز دعا کرده ام نه، فقط برای مادرت دعا کردم، چرا که برای دو گانه پرستان دعا نمی کنم .

 

برخورد شدید با واقفیه و غلات

 

واقفیه فرقه ای بودند که به هفت امام اعتقاد داشتند و امامت امامان بعد از امام کاظم (ع) را قبول نداشتند . غلات گروه دیگری از کژاندیشان و تندروها بودند که امامان را بیش از حد خود بالا می بردند، و در فکر و روش بر خلاف امامان (ع) حرکت می کردند . امام حسن (ع) با آنان برخورد شدید نمود، آنها را از خود طرد کرد، و شیعیان را از هرگونه گرایش و تمایل به آنها برحذر داشت، و با کمال صراحت از آنها بیزاری جست، در این رهگذر نظر شما را به دو حدیث زیر جلب می کنم:

 

یکی از شیعیان که در قسمت غرب ایران [کرمانشاه و اطراف آن] می زیست برای امام حسن (ع) در ضمن نامه ای چنین نوشت: «نظر شما درباره واقفیه چیست؟ آیا آنها را از خود می دانید، یا از آنها بیزاری می جویید» ؟

 

امام حسن (ع) در پاسخ او چنین نوشت: «آیا نسبت به عمویت (که از واقفیه است) ترحم می کنی؟ خدا او را رحمت نکناد، از او بیزاری بجوی . من در پیشگاه خدا از گروه واقفیه بیزارم . آنها را به دوستی نگیر . از بیمارانشان عیادت نکن، و در تشییع جنازه آنها شرکت منمای، هرگز بر جنازه آنها نماز نخوان . . .» . (8)

 

و در سرزنش غلات و تندروها در ضمن نامه ای نوشت: «من شما را افرادی افراطی می دانم که در پیشگاه خدا، دسته جدا کرده اید و در نتیجه در خسران و هلاکت افتاده اید . هلاکت و عذاب از آن کسی است که از اطاعت خداوند سرپیچی کند و نصیحت اولیای خدا را نپذیرد، با این که خداوند به شما فرمان داده که از خدا و رسول و اولی الامر، اطاعت کنید» . (9)

 

موضع گیری امام حسن (ع) در برابر طاغوت ها

 

امام حسن (ع) در مدت شش سال امامت خود; یعنی از سال 254 تا 260 ه . ق، با سه طاغوت رو به رو بود که عبارتند از: 1 - معتز عباسی; 2 - مهتدی; 3 - معتمد (سیزدهمین، چهاردهمین و پانزدهمین خلیفه عباسی)، در این مدت به سبب پاسداری از اساس تشیع و ارکان اسلام، از گزند آن یاغیان خودکامه، همواره با آنها درگیر بود، از این رو، آن حضرت و یارانش همیشه در زندان های مختلف تحت شکنجه های طاقت سوز قرار داشتند، و در خطر و خفقان بسیار شدید بودند، به طوری که در مورد امام حسن عسکری (ع) نیز همچون جدش امام کاظم (ع) گفته می شد: «لا یزال ینتقل من سجن الی سجن; همواره از زندانی به زندان دیگر، منتقل می شد» .

 

معتز عباسی رسما به مامور جلادش سعید حاجب، چنین فرمان داد: «اخرج ابا محمد الی الکوفة ثم اضرب عنقه فی الطریق; ابومحمد (حسن عسکری) را به سوی کوفه بیرون ببر و در مسیر راه (در جای خلوت) گردنش را بزن » . (10)

 

امام حسن (ع) در عصر خلافت معتمد عباسی (256 - 279 ه ق) مدتی در زندان صالح بن وصیف بود، زمانی در زندان علی بن نارمش و زمانی دیگر در زندان نحریر به سر می برد، حتی در زندان جاسوسی را بر او گماشته بودند، تا گفتار و رفتار آن حضرت را گزارش دهد . ابوهاشم جعفری، یکی از یاران آن حضرت می گوید: با چند نفر در زندان بودم، ناگاه امام حسن (ع) را وارد زندان کردند، در این هنگام شخص بیگانه ای که از گروه «جمحی » بود، زندانی شده بود و ادعا می کرد که از علویان است، امام حسن (ع) در غیاب او، به یارانش که در زندان بودند، فرمود: «این مرد جمحی از شما نیست، از او برحذر باشید، آنچه را گفته اید در نامه ای نوشته و آن را در میان لباس هایش پنهان کرده است تا آن را به خلیفه برساند» . یکی از حاضران لباس های او را جستجو کرد، همان نامه را یافت که مطالب خطرناکی در مورد زندانیان در آن نوشته شده بود . (11)

 

راز آن همه فشارها، و آن همه زندانی شدن ها و سرانجام مسموم شدن و شهادت امام (ع) چیزی جز این نبود که آن حضرت در حراست و حفظ اسلام از دستبرد تحریف ها و گزند طاغوت ها، تا آخرین توان خود می کوشید، و سرانجام جانش را در این راه فدای اسلام کرد . او برای حفظ این آرمان مقدس، همواره با شیعیان تماس داشت، و در همه جا نمایندگانش حضور داشتند، و نامه های آن حضرت همواره به آنها می رسید . ارتباط شیعیان با نمایندگان مخفی او برقرار بود . از سوی دیگر مطابق روایات بسیار، همه مسلمانان می دانستند که حضرت قائم (عج) درهم کوبنده کاخ طاغوت ها، و احیاگر آیین ناب اسلام، از نسل آن حضرت است . از این رو، نسبت به او احساس خطر بیشتری می کردند . محدث قمی در این باره می نویسد:

 

«سه نفر از خلفای عباسی تصمیم بر کشتن امام حسن (ع) گرفتند، زیرا به آنها خبر رسیده بود که حضرت مهدی (عج) از صلب او ظاهر می شود» . (12)

 

آری امامان (ع) این چنین برای حفظ کیان دین، پافشاری نموده و رنج ها و مرارت ها را تحمل می کردند، ما نیز به پیروی از آنها باید در این راستا کوشا و جدی باشیم، و هرگونه بی تفاوتی را از خود دور سازیم .

 

پانوشت ها:

 

1) بقره (2) آیه 159 .

 

2) ابی منصور، احمد بن علی ابن ابی طالب طبرسی، احتجاج طبرسی، ج 1، ص 155 .

 

3) شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، ترجمه ارشاد، ج 2، ص 343 .

 

4) علامه محمد باقر مجلسی، بحار، ج 50، ص 218 .

 

5) محقق اردبیلی، حدیقة الشیعة، ص 592 .

 

6) شیخ عباس قمی، انوار البهیة، ص 349 .

 

7) شیخ حر عاملی، اثباة الهداة، ج 3، ص 312 .

 

8) علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج 3، ص 312 .

 

9) سید محمد کاظم قزوینی، الامام الحسن العسکری من المهد الی اللحد، ص 81 .

 

10) ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 432 .

 

11) امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص 354 .

 

12) محدث قمی، انوار البهیه، ص 490



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:12 عصر )
»» روزنه های امید در عصر غیبت

 

 

وضعیت جهان پیش از ظهور امام عصر(ع) به گونهای است که شاید انسانهایی را به یأس بکشاند؛ چنانکه بعضی از روایات اشاره به همین موضوع داشته و رواج هرج و مرج، ناامنی، شیوع بیماری و گرسنگی و... را به عنوان ویژگیهای این دوران برشمردهاند؛ لیکن روایات دیگری نیز وجود دارد که در آنها به نکات روشن و روزنههای امید برای شیعیان و انسانهای مؤمن و متعهد اشاره شده است.

 

برخی از روایات درباره مؤمنانی سخن میگوید که هیچگاه زمین از آنان تهی نمیشود و آنان در شرایط سخت پیش از ظهور نیز در سراسر جهان حضور دارند. روایاتی هم به نقش علما و دانشمندان اسلامی در زمان غیبت اشاره دارند که هر از چند گاه یکی از آنان موجب دگرگونی در جامعه و حفظ دین خدا میشود. در بعضی از روایات معصومین(ع) نیز از نقش ویژه شهر قم پیش از ظهور امام زمان(ع) یاد شده است.

 

1. نقش مؤمنان حقیقی

 

بعضی از روایات در پاسخ کسانی آمده است که گمان میکردند روزگاری خواهد رسید که جامعه از وجود انسانهای مؤمن تهی و بیبهره شود. امام(ع) این گمان را نفی کرده و از وجود مؤمنان در هر روزگاری خبر داده است:

 

زید زراء میگوید:

 

به امام صادق(ع) عرض کردم: میترسم ما از مؤمنان نباشیم. امام فرمود: چرا چنین فکر میکنید؟ گفتم: زیرا میبینم در میان ما کسی نیست که برادرش را بر درهم و دینار مقدم دارد، ولی این را میبینم که درهم و دینار را به برادر دینی - که ولایت امیر مؤمنان(ع) ما را به دور یکدیگر به گرد آورده - ترجیح میدهیم. امام

 

صادق(ع) فرمود: این چنین نیست که میگویی شما اهل ایمان هستید لیکن ایمان شما کامل نمیشود تا هنگامی که قائم آل محمد(ع) قیام کند. در آن هنگام خداوند خفرَد شما را نیز کامل میکند و شما مؤمنان کامل میشوید. سوگند به آن خدایی که جانم در دست قدرت اوست که در سراسر جهان، انسانهایی هستند که همه دنیا در نظرشان با پر پشهای برابری نمیکند.1

 

2. نقش علما و دانشمندان شیعه

 

هرگاه ابرهای سیاهی و جهل سایه خود را بر جوامع بشری گسترانده است دانشمندان و علمای دینی مسؤولیت خود را در جهت زدودن جهل و نادانی از اندیشهها و فساد و تباهی از دامن مردمان، بهخوبی انجام دادهاند. طبق روایات، علما در آخرالزمان این نقش را به خوبی ایفا میکنند. امام هادی(ع) در این زمینه میفرماید:

 

اگر در دوران غیبت قائم آل محمد(ص) دانشمندانی نبودند که مردم را به سوی او هدایت و راهنمایی کنند و با حجتهای الهی از دینش دفاع نمایند و شیعیان ضعیف را از دامهای شیطان و پیروانش رهایی داده و از دام ناصبیها (دشمنان اهل بیت) نجات بخشند کسی در دین خدا پا برجا نمیماند و همه مرتد میشدند؛ ولی آنان رهبری دلهای شیعیان ضعیف را با قدرت در دست گرفته و حفظ میکنند؛ چنانکه ناخدای کشتی سکان و فرمان کشتی را نگاه میدارد. بنابراین آنان  نزد خدا والاترین انسانها هستند.2

 

رسول خدا(ص) پیرامون زنده کننده دین در هر قرن میفرماید:

 

خداوند بزرگ برای امت اسلام در آغاز هر قرن شخصی را برمیانگیزاند تا دین را احیا و زنده نماید.3

 

اینگونه روایات با صراحت به نقش علما در روزگار غیبت اشاره کرده و به خنثی شدن توطئه شیطانها و تجدید حیات دین به دست دانشمندان تصریح میکند.

 

اثبات این مطلب در روزگار ما به دلیل و برهان نیاز ندارد. نقش حضرت امام خمینی(ره) در از بین بردن نقشههای شوم دشمنان - که اساس دین را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر کسی پوشیده نیست. عزتی که اسلام در این عصر یافته به برکت انقلاب اسلامی ایران و بنیانگذار آن حضرت امام خمینی است.

 

3. نقش شهر قم در آخرالزمان

 

آنگاه که جامعه بشری به سوی انحطاط و تباهی پیش میرود روزنه امیدی نمایان میگردد، مردمی پرچمدار نور در دل تاریکیها میشوند. شهر قم در آخرالزمان این نقش را بر عهده دارد. روایات بسیاری وجود دارد که در آنها این شهر مقدس و انسانهای وارستهای که در آن وجود خود را از چشمه زلال مکتب اهلبیت سیراب کرده و رسالت ابلاغ پیام را برعهده گرفتهاند، ستایش شدهاند.

 

ائمه معصومین(ع) درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگی زمان غیبت امام زمان سخنانی دارند که به برخی از آنها اشاره میشود:

 

3-1 - قم حرم اهلبیت: از برخی روایات برداشت میشود که قم و اهل آن نشانه و الگوی تشیع و ولایت بوده و خواهند بود، از این رو هر کس را که می خواستند دوستدار اهلبیت و علاقهمند به آنان معرفی نمایند او را «قمّی» خطاب میکردند. چنانکه در روایتی آمده است:

 

گروهی خدمت امام صادق(ع) شرفیاب شدند و گفتند:ما از مردم «ری» هستیم، حضرت فرمود: آفرین به برادرانمان از «اهل قم». آنان چند بار تکرار کردند: ما از «ری» خدمت شما رسیدهایم. حضرت نیز سخن نخست خود را تکرار میکرد. آنگاه فرمود: حرم خداوند مکه است؛ برای رسول خدا نیز حرمی در مدینه است؛

 

کوفه حرم امیرالمؤمنین است و حرم ما (اهل بیت) شهر قم است. و به زودی دختری از فرزندانم به نام فاطمه در آن دفن میشود، هر کس او را (با معرفت) زیارت کند، بهشت بر او واجب میشود. راوی میگوید: «امام صادق این سخن را هنگامی بیان فرمود که هنوز امام کاظم متولد نشده بود».4

 

در روایت دیگری به نقل از «صفوان» آمده است:

 

روزی نزد (ابوالحسن) امام کاظم بودم و سخن از مردم قم و میزان علاقه و دلبستگی آنان به حضرت مهدی(ع) به میان آمد. امام هفتم فرمود: «خداوند آنان را رحمت کند و از آنان خشنود باشد».

 

آنگاه ادامه داد:

 

بهشت هشت در دارد که یکی از آنها برای مردم قم است، در میان شهرها و کشورها، آنان نیکان و نخبگان شیعیان ما هستند. خداوند ولایت و دوستی ما را با طینت و سرشت آنان آمیخته است.5

 

ائمه معصومین(ع) شهر قم را از ابتدا، پایگاه عاشقان اهلبیت و حضرت مهدی(ع) میدانستهاند و شاید دری از بهشت که به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدین یا بابالاخیار (درب نیکان) باشد؛ چنانکه در روایت نیز به اهل قم، «نیکان شیعه» گفته شده است.

 

3-2 - شهر قم، حجت بر دیگران: خداوند در هر زمان، انسانهایی دارد که بر دیگران حجتاند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته و برای اعتلای کلمهالله مبارزه میکنند، خداوند یاور آنان خواهد بود و شر دشمنان را از آنان دور میکند. در زمان غیبت امام عصر(ع) قم و مردم آن بر دیگر انسانها حجت هستند.

 

امام صادق(ع) میفرماید:

 

گرفتاریها و مشکلات از قم و مردمش به دور است و روزگاری خواهد رسید که قم و مردم آن حجت بر همه مردمان باشند و آن هنگام ظهور حضرتش میباشد و اگر چنین نبود زمین اهلش را فرو میبرد.

 

به یقین فرشتگان، گرفتاریها را از قم و مردمانش دور میکنند و هیچ ستمگری قصد قم را نمیکند مگر آنکه خداوند کمرش را میشکند و او را گرفتار درد، مصیبت یا دشمن میگرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از یاد ستمگران میبرد چنانکه آنان یاد خدا را فراموش کردهاند.6

 

3-3 - مرکز نشر فرهنگ اسلامی: یکی دیگر از موارد قابل توجه در روایات این است که شهر قم در روزگار غیبت به عنوان مرکزیتی برای رساندن پیام اسلام به گوش مستضعفان زمین درخواهد آمد و علما و دانشمندان دینی آن حجتی بر جهانیان خواهند شد.

 

امام صادق(ع) در این باره میفرماید:

 

به زودی شهر کوفه از مؤمنان تهی میگردد و علم و دانش از آنجا رخت برمیبندد و چون ماری که در گوشهای چنبره زده است محدود میگردد و آنگاه علم در شهری که به آن قم میگویند آشکار میشود و این شهر پایگاه علم و فضیلت و معدن دانش و کمال میگردد به گونهای که روی زمین هیچ مستضعف (فکری)

 

نمیماند که از دین آگاهی نداشته باشد - حتی زنان پردهنشین - و این زمان در نزدیکی ظهور قائم ما خواهد بود.

 

خداوند، قم و مردمش را جانشینان حضرت حجت قرار میدهد و اگر چنین نبود زمین اهلش را فرو میبرد و حجتی بر زمین نمیماند. علم و دانش از شهر قم به شرق و غرب جهان سرازیر میشود و بر جهانیان تمام میگردد به گونهای که هیچ شخصی نمیماند که دین و دانش به او نرسیده باشد. آنگاه حضرت قائم ظهور میکند و عذاب الهی بر کافران به دست آن حضرت فرو میآید؛ زیرا خداوند از بندگان انتقام نمیگیرد مگر هنگامی که حجت بر آنان تمام شده باشد.7

 

در روایت دیگری آمده است:

 

اگر مردم قم نبودند دین از بین میرفت.8

 

پینوشتها :

 

1 . بحارالانوار، ج67، ص351.

 

2 . تفسیر امام عسکری، ص344؛ الإحتجاج، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج2، ص6.

 

3 . سنن ابی داود ج4، ص104؛ جامعالأصول، ج12، ص63؛ کنزالعمال، ج12، ص193.

 

4 . بحارالانوار؛ ج60، ص217.

 

5 . همان، ص216.

 

6 . همان، ص213.

 

7 . سفینهالبحار، ج2، ص445؛ بحارالأنوار، ج60، ص213.

 

8 . بحارالأنوار، ج60، ص217



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( یکشنبه 93/10/7 :: ساعت 12:10 عصر )
<   <<   6   7   8   9   10      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 344
>> بازدید دیروز: 529
>> مجموع بازدیدها: 1328358
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان


























































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب