»» نقش نماز در شخصیت جوانان 6
فلسفه نماز
بحث درباره فلسفه و حکمت نماز در واقع آشنایى با اسرار و رموزى است که در این عمل عبادى نهفته است این نکته براى ما بسیار روشن است که هرگز خداوند متعال هیچ دستورى را بدون حکمت و علت بر بندهاش واجب نمى سازد اگر حکمى از جانب او رسد یا واجب است و یا حرام و یا مستحب است و یا مکروه.
در اعمال واجب مصلحت شدیده نهفته است و در حرام مفسده شدیده در مستحب و مکروه، مصلحت و مفسده وجود دارد و لیکن چون مصالح و مفاسدشان زیاد نبوده به حد وجوب و حرمت نرسیده است. و به همین خاطر خداوند در مستحب و مکروه امر و نهى نکرده است. امّا در واجب و حرام خداوند بندهاش را الزام به انجام و ترک فعل نموده است. این مطلب براى ما پر واضح است که خداوند چون مصالح بندگان خود را مىخواسته آنها را مکلف به انجام برخى از اعمال کرده است.
براى ما تردیدى روا نیست و از حیث روحیه تعبد و تسلیم پذیرى در مقابل پروردگار این امر پذیرفته است امّا در اینجا مى خواهیم جهت عقلى قضیه براى ما روشن گردد چون بحث ما درباره فلسفه نماز است و فلسفه هر چیزى یعنى تبیین عقلى آن چیز.
وقتى لفظ فلسفه به کلمهاى اضافه شود به همین معنا خواهد بود. مثلاً فلسفه روزه، فلسفه حج، فلسفه وضو و فلسفه جهاد.
بنابر این در این فصل مى خواهیم براى پرسشهاى نماز پاسخ عقلى و منطقى ارائه نمائیم.
چرا باید نماز خواند؟ حقیقت نماز چیست؟ معناى رکوع و سجود چیست؟ چرا باید پیشانى به زمین گذاشت؟ دست به قنوت برداشتن به چه معناست؟ و سئوالاتى از این قبیل مطالبى هستند که باید توضیح داده شوند که ما بصورت مجمل و فشرده راز و رمز و فلسفه وجودى هر یک از اجزاى نماز را بیان خواهیم داشت نخست به فلسفه اصل نماز اشاره مى کنیم.
فلسفه نماز
تمام پدیدههاى نظام هستى معلول و مخلوق ذات حق بوده و منشأ آفرینش آنها خالق قادرى است که هستى از او نشأت گرفته است. همه موجودات از جمله انسان از فیض حق وجود یافتهاند. و نه تنها در مقام حدوث بلکه در مقام بقاء نیازمند و محتاج اویند.
یعنى خداوند نه تنها نعمت وجود را به موجودات اعطا نموده است بلکه ربوبیت و سرپرستى آنها را نیز عهده دار گشته است پس خدا هم خالق است و هم رب، و همه موجودات به خالقیت و ربوبیت او اعتراف دارند.
یسبح لله ما فى السموات وما فى الارض الملک القدوس العزیز الحیکم.
«تسبیح مىگوید خدا را آنچه در آسمانها و در زمین است آن پادشاه پاک عزیز حکیم را»(1).
انسان که اشرف کائنات است بر اساس فطرت به ربانیت او مقر و معترف است و هرگونه شرک را از او نفى مى کند و لازم است که فقر خویش و غناى خالق، کوچکى خود و عظمت رب را اظهار نماید و رمز نماز در همین است که بنده اظهار عبودیت و بندگى نماید. چنانچه در کلام گوهر بار امام رضا(علیه السلام) آمده است که: علة الصلاةِ انَّها اقرارٌ بالربوبیّة لله ـ عزّ وجل ـ وخلعُ الانداد وقیامٌ بین یدى الجبّار جلّ جلاله بالذّل والمسکنة والخضوع والاعتراف.
«علت نماز اقرار به ربوبیت خدا و نفى هرگونه شریک براى او و ایستادن با خضوع و کوچکى و بیچارگى در پیشگاه خداست»(2).
از آن جهت که آدمى مرکّب از عقل و شهوت است و نیز در فرمان بردارى او هیچ گونه جبرى وجود ندارد بلکه با اختیار زندگى مى کند قطعاً
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه جمعه، آیه 1.
2 ـ میزان الحکمة، ج5 ص376.
داراى معاصى و گناهان هم هست پنج بار ایستادن در مقابل خداوند در حال نماز به معناى اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان و طلب مغفرت در مقام عمل است.
پس «نماز، ایستادن با اعتراف به گناه و درخواست آمرزش گناهان پیشین و نهادن صورت بر زمین پنج نوبت در شبانه روز با عظمت خدا، همراه است»(1).
و چون هواى نفس هر لحظه او را به غفلت و سرکشى سوق مى دهد و به غرور و خود خواهى دعوت مىکند و به افزون طلبى و تمامیت خواهى فرا مىخواند باید در مقابل آن، عاملى باشد بسیار قوى و نیرومند که جلوى این رذایل را سد نموده و او را به سمت عزت و عظمت انسانى سوق دهد که آن نماز است چون نماز تنها عنصر بازدارنده از ذمائم اخلاقى است.
چنانچه در حدیث آمده است که «نماز موجب یاد خدا و دورى از غفلت و سرکشى و باعث خشوع، فروتنى و خواهان طلب افزایش معنوى و مادى است»(2).
و چون در سرشت آدمى نسیان و فراموشى عجین است هر لحظه بیم آن مى رود که انسان خود و آفریدگارش را به باده نسیان و فراموشى سپرده و طغیان و سرکشى را پیشه خود سازد و عمرى را در حیوانیت و پستى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.
2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.
سپرى سازد و کمال و انسانیت خویش را در حیات حیوانى ببیند اینجاست که: «نماز او را به مداومت بر ذکر خدا در شب و روز بر مىانگیزاند تا بنده، مولى و مدبر و آفریدگار خود را فراموش نکند چرا که فراموشکارى، باعث طغیان و سرکشى خواهد بود»(1).
وبالاخره اینکه فلسفه نماز، حضور در پیشگاه ربوبى و اظهار بندگى و عبودیت و اقرار به ربوبیت پروردگار و جاودانگى بر آن ذاتى است که موجب مىشود بنده در پى اصلاح و سعادت خویش برآید و به کمال انسانى خود دست یابد. «انسان در حال نماز در محضر خدا و به یاد خداست و همین حالت او را از معاصى بازداشته و از همه تباهى ها و تاریکى ها او را مانع مى شود»(2).
فلسفه قبله
حالت نماز از بهترین حالات روحانى و معنوى انسان در تمام لحظات عمرش بحساب مى آید بنده خود را به تمام معنى آماده مى سازد تا با معبود خویش سخن بگوید. عبد وقتى در مقابل معبود خویش قرار مىگیرد و مهیاى سخن گفتن با او مىگردد احساس مىکند که باید آدابى را درنظر بگیرد و با حفظ آن آداب با او سخن بگوید چنانچه در عرف اجتماعى هم چنین است.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ همان مأخذ.
2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.
یکى از آداب این حالت معنوى و ملکوتى، قیام در مقابل کعبه است، محلّى که جلوه اى از حق در آن تجلّى یافت و نمونهاى از تصویر کعبه حق در بیت المعمور در این سراى مادى در آن مکان ظهور یافت. لذا فرمان رسید به آنان که مى خواهند از دنیّت دنیا اِدبار نموده و قلب خویش را از همه امور سرگرم کننده آن بازداشته و با انقطاع از ملعبه هاى خلق وصال به حق پیدا نمایند به قبله اقبال نمایند تا شاید بدان واسطه نورانیت قلبشان به وجود جسمانى و مادى آنان تسرّى یافته و قدرت حق را با خلافتى که از قِبَل او بعهده دارند در زمین ظاهر سازند. چنانچه از امام صادق(علیه السلام) منقول است که فرمودند: «هرگاه براى نمازى رو به قبله ایستادى از دنیا و آنچه در آن است و مردم و آنچه در آنند مأیوس باش و قلبت را از هر چیز که تو را از خدا غافل مى کند خالى کن و با چشم دل عظمت خدا را نظاره کن»(1).
و قیام مقابل کعبه در حال نماز باید یادآور ایستادن انسان در مقابل عظمت الهیاذا استقبل المصلى القبلة استقبل الرحمان بوجهه لا إله غیره.
«آنگاه که نمازگزار روى به قبله مى ایستد روى به آن خدایى ایستاده است که جز او خدایى نیست»(2).
در واقع رو کردن به قبله به معناى بردن دل بدانجاست یعنى سپردن دل به صاحبدل است که گناه را از او باز دارد و در مسیر کمال سیر دهد بنابر این استقبال ظاهرى به کعبه باید با توجه باطنى بدان همراه باشد والاّ نماز، او را سودى نبخشد. «حاتم اصم را از نمازش پرسیدند در جواب گفت: چون وقت نماز آید وضو سازم و به موضع نماز روم پس براى نماز کعبه را در میان دو ابروى خود فرض مىکنم و صراط را زیر دو قدم خود و بهشت را بر راست و آتش را از چپ و ملک الموت را پشت سر و آن نماز را آخرین نماز خود پندارم و با خوف و رجا، با خضوع و خشوع و اخلاص آن را انجام دهم»(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ میزان الحکمه، ج5 ص396.
2 ـ میزان الحکمه، ج5 ص376.
پس استقبال به قبله در حال نماز به معناى استدبار دل از غیر خداست. و اعراض از قبله به معناى استقبال به غیر اوست. و به همین خاطر توجه به قبله در نماز از واجبات شمرده شده و روى گردانى از آن از محرمات به حساب آمده چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)فرمودند: «آیا آن کس که در نماز صورتش را از قبله بر مىگرداند نمى ترسد از اینکه خداوند او را مسخ نماید و صورتش را مبدّل به صورت حمار کند»(2).
سرّ الله اکبر
گفتن تکبیر به معناى ورود در حریم معنوى نماز است و با تعظیم و تکبیر در شروع نماز خداوند او را تکریم و تعظیم نماید و او را نزد بندگان دیگرش بزرگ بدارد چون او با بیان الله اکبر نه تنها خالق خویش را بزرگتر دانسته بلکه از او نفى شرک نموده است. و این مضمون کلام گوهر بار امام حسن عسکرى(علیه السلام) است که فرمودند: «هنگامى که نمازگزار دو دستش را جهت گفتن الله اکبر بالا برد و ثناى خدا گوید خداى تعالى به ملائکه خود چنین فرماید: اى عبادت کنندگان من آیا نمىبینید بندهام را که چگونه مرا بزرگ و عظیم شمرد و از شریک و تشبیه و نظیر پاک دانست و دستش را بلند کرد و دورى جست از گفته هاى دشمنان من که براى من شریک قائلند
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ احیاء العلوم، ج1 ص339.
2 ـ المحجه البیضاء، ج1 ص382.
شما را شاهد مى گیرم به درستى که به زودى من او را در دار جلالم بزرگ و عظیم خواهم کرد و پاک مىگردانم او را در پاکیزگى دار کرامتم و او را از گناهان پاک مى سازم و از عذاب جهنّم و آتش آن او را حفظ مى کنم»(1).
و شاید سرّ بالا بردن دستان به هنگام تکبیر (الله اکبر) نفى همه امور دنیوى و قدرتهاى پوشالى و یا نفى همه اوصاف مادى از اوست. چنانچه از على(علیه السلام) منقول است که فرمودند: وجه دیگر «الله اکبر» این است که کیفیت و چگونگى را از او نفى مى کند گویى اذان گوینده مى گوید: خداوند والاتر از آن است که وصف کنندگان صفت او را ادراک کنند»(2).
گفته مىشود همین که وقتى بندهاى تکبیره الاحرام نماز را بگوید خداوند به او توجه کند و فرشته اى را مأمور کند که ثواب همه اجزاى نماز را به دست او سپارد و او را نزد خود عزیز دارد و مشمول عزت خود گرداند و در قلب او اثر کبریائى خویش را نمایان سازد اگر ذکر تکبیر او از روى صدق و صفا باشد.
ولى اگر در قلب او چیزى باشد که از حقیقت معناى تکبیر بازش دارد خداوند او را از حلاوت و شیرینى یاد خود محرومش سازد و از قرب به خود و شادمانى مناجات محجوب سازد. امام صادق(علیه السلام) را در این باره کلام زیبائى است که فرموده ایشان چنین است: «پس به هنگام نماز دل خود را بیازماى اگر شیرینى نماز را و در عمق جان، سرور و بهجت آن را
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج82 ص221.
2 ـ بحار الانوار، ج81 ص131.
مى یابى و دلت از راز و نیاز با او شادمان است و از گفتگو با او لذت مى برد بدان که خداوند، تو را در تکبیرى که بر زبان راندهاى تصدیق فرموده است و گر نه بدان فقدان لذّت مناجات و محرومیت از شیرینى عبادت دلیل بر این است که خداوند تو را در گفتن تکبیرات دروغگو دانسته و از درگاه خود رانده است»(1).
و اینکه چرا گفتن هفت تکبیر در ابتداى نماز داراى ثواب و فضیلت است هشام بن حکم گوید از امام موسى کاظم(علیه السلام) پرسیدم امام در پاسخ فرمودند: «اى هشام خدا آسمانها را هفت، زمین را هفت و حجابها را هفتگانه آفرید پس چون پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) را به معراج برد و قرب او به پروردگارش به اندازه فاصله دو کمان یا نزدیکتر شد یک حجاب از حجابهایش برداشته شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) تکبیر گفت و آغاز نمود به گفتن کلمات افتتاحیه نماز، پس چون حجاب دوم برایش برداشته شد تکبیر گفت و به همین منوال گذشت تا به هفت حجاب رسید پس آن جناب هفت تکبیر گفت بدین علت براى افتتاح نماز هفت تکبیر گفته مى شود»(2).
فلسفه حمد و سوره (قرائت)
بعد از گفتن تکبیر که نماز گزار وارد نماز مىشود خواندن سوره حمد واجب است و گفتن بسم الله در شروع آن ضرورى است. سوره حمد از
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج81 ص230. و مصباح الشریعة، باب 13.
2 ـ علل الشرایع، باب 30 ص322.
عظمت بالایى نزد خدا برخوردار بوده به حدى که شاید هیچ سوره دیگرى به بزرگى آن نرسد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به جابر بن عبد الله انصارى فرمود: «اى جابر آیا برترین سورهاى را که خدا در کتابش نازل فرموده به تو نیاموزم؟ جابر عرض کرد: آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا آن را به من بیاموز.
پس رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) سوره حمد (امّ الکتاب) را به او تعلیم داد و فرمود اى جابر آیا آگاهت نسازم از این سوره؟ عرض کرد. چرا پدر و مادرم فداى تو باد یا رسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم) از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ»(1).
در برخى از آیات قرآن رموز و اسرارى است که آن را داراى فواید وآثار بسیار نموده است که سوره حمد جزء آن دسته از آیات و سوره هاست در شروع آن بسم الله الرحمن الرحیم است که با هفت آیه دیگر کامل مى گردد. الله اسم خاص خداست که مستجمع جمیع اسماء و صفات الهى است و هیچ کتاب الهى و آسمانى نازل نشد مگر با بسم الله. و هر کارى بدون آن آغاز شود بى نتیجه خواهد بود.
پس گفتن بسم الله در ابتداى هر کارى رنگ الهى بخشیدن به آن است. که هر عملى بدون آن رنگ غیر الهى دارد.
الحمد لله رب العالمین: حمد و شکر براى اظهار سپاس از نعمات و برکاتى است که بدون منّت بر بندگانش ارزانى داشت، و رشد و تربیتش را
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسیر عیاشى، ج1 ص20.
بر عهده گرفت پس جز او کسى مستحق حمد و ثنا نیست.
الرحمن الرحیم: سرّ رحمان و رحیم در رحمت عامه و خاصه اوست. یعنى او هم رحمان است که سایه رحمتش بر همه مخلوقات (کافر و مؤمن) گسترانده شد و هیچ موجودى از رحمت عامش بى بهره نیست و هم رحیم است که علاوه بر توجه عام به همه آفرینش، عنایت خاص به بندگان مؤمن خویش دارد و آنان که در همه لحظات حیات، او را درنظر دارند در دار الرحمه او بسر مى برند. پس نماز گزار با ذکر الرحمان الرحیم اراده مىکند که مشمول رحمت رحیمیه او قرار گیرد تا از خاصان بحساب آید چون رحمت رحمانیه اش شامل همه چرندگان و درندگان است. چنانچه گفته شد که: الرحمن لجمیع العالم والرحیم بالمؤمنین خاصه. «رحمان براى همه عالم است ولى رحیم اختصاص به مؤمنین دارد».
مالک یوم الدین: این جمله بدان معنى است که اى خدا هر چند مالکیت و فرمانروایى مجازى در دنیا پوششى براى مالکیت تو شده است ولى روزى که پرده ها برداشته شود و حقایق ظهور نماید همه ملوک و پادشاهان در مقابل تو بردهوار ایستاده و چون غلامانى ذلیل و خوار پیش تو ظاهر گردند. آن روز چه بسا امیرانى که شرمنده در اسارت باشند و اسیرانى که در بارگاه تو عزت و امیرى یابند و چه بسا اغنیائى که فقیروار ظاهر شوند و فقرایى که متحول باشند. اِن الغنى والفقر بعد العرض على الله. «همانا توانگرى و بىچیزى در روز قیامت معلوم گردد»(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، حکمت 446.
پس بسیار جاى تعجب است که برخى با قدرت و قهاریت تصنعى و ساختگى خود بر جان و مال دیگران حکم مى رانند در حالیکه بزودى همه این قدرتهاى پوشالى زایل و قدرت مطلقه الهى ظاهر مى گردد و از همین قدرتمندان مستبد که با استبداد خویش عرصه زندگى را بر زیر دستان ضیق کرده بودند سئوال مىشود که: لِمَنِ الملک الیوم؟ امروز حاکمیت و قدرت از آن چه کسى است؟
در پاسخ گویند:
ِللهِ الواحد القهّار. «از آن خداى یکتا و قدرتمند. آنجاست که به ضعف و زبونى خود پى برند و به مالکیت و قهاریت او اقرار و اعتراف نمایند.
نمازگزار با تکرار این کلام در هر نمازى همه همت خویش را بکار مى گیرد تا حقیقت این کلام را در روح خود زنده سازد و از هر گونه غرور و تکبر خود را دور ساخته و عظمت و کبریائى را در دنیا و آخرت در ذات ربوبى مشاهده نماید و قلب خویش را با این اعتقاد تسکین بخشد و خود را بنده او سازد نه غیر او.
این شمهاى از حقیقت بود که بیان آن آمد ولى بسیارى از حقایق دیگر در این آیه (مالک یوم الدین) نهفته که سالکان واقعى به اسرار آن باریابند و بى جهت نبود که امام سجّاد(علیه السلام) در حال نماز وقتى به این جمله مى رسید آنقدر تکرار مى کرد که نزدیک بود روح از بدنش جدا گردد»(1).
إیّاک نعبد وإیّاک نستعین: آیات قبل، ذکر اوصاف الهى بود که بنده در
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسیر نور الثقلین، ج1 ص16.
حال نماز آنها را بر زبان خویش جارى نمود. با بیان به اوصاف کمال در ذات ربوبى که وقتى علم بدان حاصل آمد و بنده خود را در مقابل مولى از همه اوصاف کمالیه تهى دیده، خود را فقیر محض و او را کمال مطلق و غنى على الاطلاق داند. زمانى که این معنى او را به سرچشمه یقین رساند آنجاست که تمام وجودش اظهار عبودیت در قبال او کند و این سخن از عمق وجودش به زبان آید که ایاک نعبد و ایاک نستعین. یعنى عبودیت و بندگى در مقابل تو شایسته است و اَحَدى غیر تو لایق چنین مقامى نیست. اگر بندگى موجب عزت باشد و بردگى باعث سعادت، فقط بندگى و بردگى در مقابل توست نه اطاعت در برابر صاحبان قدرت. وقتى عبودیت عبد در قبال او معنى پیدا کند لاجرم در خواست هر نوع کمک باید از او باشد چون او مصدر همه کمالات و سرچشمه تمام فیوضات است. و عبد واقعىاش با معرفت به این معنا مىگوید ایاک نستعین یعنى کمک و یارى و هرگونه توفیق را از تو طلب مى کنم و درخواست کمک و استعانت از غیر تو خلاف عقل و ادب است چون کسى غیر از تو قدرتى ندارد تا از او طلب گردد و موجودى جز تو مکنتى ندارد تا از او استعانت شود. هرکس هر وصف کمالى را که واجد است و هرگونه قدرتى را که صاحب است از سرچشمه رحمت و قدرت تو گرفته است. پس هرگونه عبودیت و استعانت شایسته توست و کسى جز تو شایسته این مقام نیست.
اهدنا الصراط المستقیم: انسان و سایر موجودات نه تنها فقیرند بلکه فقر محضند. آدمى با درک این نکته که چیزى از خود ندارد و مستقل نیست از
خداوند استعانت جست و بلا فاصله بعد از کمک خواستن از خداوند مى گوید: «خدایا ما را به راه مستقیم هدایت کن» شاید رمز این نکته آن باشد که مهمترین مصداق دستگیرى خدا از بنده، قراردادن او در مسیر هدایت است.
درخواست و تقاضاى عبد این است که پروردگارش او را در مسیر عبودیت که همان صراط مستقیم است مستقر سازد یعنى روح عبودیت و بندگى را از او نگیرد چون استقرار در راه راست داشتن روحیه تعبد پذیرى است. واَنِ اعبدونى هذا صراط مستقیم. «و اینکه مرا عبادت کنید که این است راه مستقیم»(1).
«و یکى از حکمتها و اسرارى که در راه مستقیم وجود دارد این است که آدمى را از هوا پرستى و تبعیت از سلیقه هاى فردى خارج و به محبت الهى و گرایش به دین خدا متمایل مى گرداند»(2). هرگونه افراط و تفریط را از او دور ساخته و راه میانه و اعتدال را پیش او مى گذارد.
وامّا اینکه کلمات «نعبد»، «نستعین» و «اهدنا» چرا به صورت جمع «ما» آمده با اینکه عابد و عبادت کننده یک نفر مى باشد؟ مطالب مختلفى گفته شد. که خلاصه آن چنین است:
برخى گفته اند: چون عابد، عبادت خود را در ضمن عبادت سایر مخلوق و از جمله اولیاء که خدا عبادتشان را قبول مى کند تقدیم بارگاه
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه یس، آیه 61.
2 ـ بحار الانوار، ج24 ص9.
قدس مى کند تا به این وسیله عبادت او در کنار عبادت آنها مقبول گردد.
امّا امام خمینى(رحمه الله) با تأئید به این نکته، سرّ دیگرى را بیان مى کنند و آن این است که چون سالک در الحمد لله جمیع حمدها را از هر حمد کننده اى محصور به ذات مقدس حق نمود و در فطرت تمام موجودات خصوصاً نوع انسانى، خضوع در پیشگاه مقدّس وجوددارد. چنانچه قرآن کریم مى فرماید:
وَاِنْ مِنْ شَىء الاّ یسبح بحمده ولکن لایفقهون تسبیحهم.
«هیچ موجودى نیست مگر اینکه خدا را با حمدش تسبیح مى کند و لیکن شما نمى فهمید»(1).
به همین خاطر سالک نمازگزار با صیغه جمع اظهار مى کند چونکه جمیع موجودات در همه حرکات و سکنات خود عبادت ذات مقدّس حق تعالى کنند و از او کمک و استعانت جویند»(2).
صراط الذین انعمت علیهم: بارزترین مصداق راه راست و صراط مستقیم الهى، راه نعمت داده شدگان است که رحمت خاصه خداون شامل حالشان شده است. یعنى انبیاء و صدّیقان و شهیدان و صالحان. چنانچه خود در کتاب مبین فرمودهاند: ومَنْ یُطعِ اللهَ والرسولَ فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین والصدیقین والشهداء والصالحین وحسن اولئک رفیقاً.
«و هر کس که خدا و رسولش را فرمان برد پس ایشان با کسانى باشند که خداوند
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 44.
2 ـ آداب الصلاه، ص280.
آنان را نعمت بخشید (آنان عبارتند از) پیامبران و راستگویان و شهدا و صالحان و آنان دوستان خوبى مى باشند»(1).
و راه دیگران که غضب شدگان و گمراهان باشند را از راه من جدا کن (غیر المغضوب علیهم ولا الضالین) پس با همه اسرارى که در سوره حمد نهفته که ما به گوشه اى از آن اشاره کردیم جادارد که خداوند به ملائکه و فرشتگان خویش بعد از قرائت حمد و سوره بفرماید: «آیا این بنده مرا نمىبینید که چگونه با خواندن کلام من لذّت مى برد؟ شما را شاهد مى گیرم اى ملائکه من، هر آینه در روز قیامت به او خواهم گفت:
در بهشت من قرائت کن و به درجات بالا ارتقاء پیدا کن. پس او دائم قرائت خواهد نمود و به عدد حروف درجه اى از طلا، درجه اى از نقره، درجه اى از لؤلؤ، درجهاى از جوهر، درجهاى از زبرجد سبز، درجه اى از زمرّد سبز و درجه اى از نور و ربّ العزه به او عطا خواهد شد»(2).
و امّا اسرار سوره توحید تا بدان حدّ است که امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: «یهود از پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) سئوال کردند که براى ما بیان کن نسبت پروردگار خود را. پس آن حضرت سه روز صبر کرد و پاسخ آنها را نداد تا اینکه این سوره (سوره توحید) نازل شد»(3).
و نیز از امام سجاد(علیه السلام) درباره این سوره سئوال شد حضرت(علیه السلام)فرمود:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه نساء، آیه 72.
2 ـ روایت از امام حسن عسکرى(علیه السلام) ـ بحار الانوار ـ ، ج82 ص221.
3 ـ اصول کافى، ج1 کتاب التوحید باب النسبه حدیث 1 ص122.
«چون خدا مى دانست که در آخر الزمان اقوامى هستند که داراى اندیشه عمیقند قل هو الله احد و آیاتى از سوره حدید تا علیم بذات الصدور را نازل فرمود»(1).
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 10:7 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان3
آفات و موانع آثار نماز
چنانچه در این بخش روشن شد وجود موانع، عامل اصلى عدم ترتب آثار در زندگى نمازگزار است و گفته شد که آنچه مهم است شناسائى و معرفت آن موانع مىباشد. لذا در این قسمت از بحث به اهمّ آن آفات و موانع اشاره مىشود تا شاید با شناخت آن در رفع آنها بکوشیم و آثار نماز را در زندگى و حیات خویش لمس نمائیم. وامّا مهمترین آفات عبارتند از:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ المیزان، ج16 ص139.
الف ـ اکتفا به صورت و ظاهر نماز:
تکیه کردن به صورت نماز و اعتماد به هیأت ظاهر آن، بدون معرفت عقلى و قلبى به اذکار و اوراد و روح و حقیقت نماز، یکى از عوامل مهم عدم تأثیر گذارى آن است. همانطور که قبلاً گفته شد مفهوم نماز و حقیقت آن، در ظاهرش خلاصه نمىشود بلکه نماز علاوه بر صورت و ظاهر داراى سیرت و باطن نیز هست یعنى حقیقت نماز بسى گستردهتر از تصور عدهاى است که آن را در حرکات ظاهرى محدود دانسته و به همان هیأت صورى تمسک و تشبث جستهاند، آثار نماز به حقیقت و روح آن پیوند و گره خورده است و براى دسترسى و وصول به آن فواید و آثار چارهاى جز نفوذ به باطن و قیام به حقیقت آن نیست و در واقع ذکر بودن نماز هم به همین معناست. امّا اینکه حقیقت و باطن نماز چیست؟ گفته شد که حضور قلب، فهم معناى اذکار، تعظیم در مقابل عظمت الهى و هیبت و عزت آن ذات ربوبى، رجاء و امیدوارى از او، اعتراف و اقرار به بىمقدارى و ناچیز بودن خویش از معانى باطنیه و مفاهیم کامله نماز است(1). چنانچه از امام رضا(علیه السلام) در این باب سئوال شد فرمودند: «علّت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار است و مبارزه با شرک و بت پرستى و قیام در پیشگاه خداوند در نهایت خضوع و نهایت تواضع و اعتراف به گناهان و تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و تعظیم
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مرحوم نراقى ـ معراج السعادة ـ ، ص666.
پروردگار»(1).
بنابر این توقع دست یابى به همه آثار مفیده که موجب صفاى باطن و جلاى دل و دورى بنده از قاذورات و پلیدىهاى اخلاقى مى گردد با صرف انجام حرکات ظاهریه، انتظارى غیر منطقى و عقلى مى نماید چون اکتفا به ظاهر و غفلت از اینکه چه مىگوید و با که سخن مىگوید و چه مى خواهد و حمد و ثنائى که بر زبان مى آورد چه معنایى در بردارد چیزى از آثار نماز را بر نمى تابد. اینگونه نمازگزاران مصداق بارز کلام عتاب آلود خداوند مىباشند که فرمود: فویل للمصلین الذین هم عن صلاتهم ساهون. «اى واى بر نمازگزاران که دل از یاد خدا غافل دارند»(2).
و یا اینکه رسول گرامیش فرمود: هر کس که نداند و نفهمد که در نماز چه مى گوید نقصان کرده است.
پس آنچه که به نماز معنى مىبخشد حرکات ظاهریه آن نیست بلکه آن روح نماز است که فرد نمازگزار را تعالى و کمال مىبخشد. بارى اینکه نماز چون جمیع عبادات داراى قشر و صورت و لب و حقیقتى است.
«مادام که انسان صورت انسان و انسان صورى است نماز او نیز صورى و صورت نماز است و فایده آن نماز، صحّت و اجزاء صورى فقهى است در صورتى که قیام به جمیع اجزاء و شرایط آن کند. ولى مقبول در گاه و پسند خاطر نیست. و اگر از مرتبه ظاهر به باطن و از صورت به معنى پى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشیعه، ج3 ص4.
2 ـ سوره مبارکه ماعون، آیه 6 ـ 5.
برد نماز او حقیقت پیدا مىکند پس بر مؤمن به حق و حقیقت و سالک الى الله به قدم معرفت لازم است که خود را براى این سفر معنوى و معراج ایمانى مهیا کند و عوائق و موانع سیر و سفر را از خود دور سازد»(1).
ب ـ عدم اخلاص و حضور قلب:
یکى دیگر از عواملى که موجب مى شود تا نماز تأثیرى در حیات نمازگزار نگذارد و او را در قوس صعود سیر ندهد فقدان خلوص و نبود حضور قلب و خشوع باطن است.
اینکه نماز را «ذکر الله» نامیدهاند شاید وجهش این باشد که ذکر الله یعنى استحضار یاد خدا در دل که ملازم کمال و سعادت دو سرا و مفتاح فلاح است. ملاک و میزان هر عملى در خلوص و حضور است و با توجه به همین نکته است که امام العارفین و سید السالکین على(علیه السلام) فرموده اند:
«همانا دو نفر از امت من به نماز مىایستند و رکوع و سجودشان یکى است و حال آنکه مابین آنها مثل مابین زمین و آسمان است»(2).
اگر سئوال شود که معناى حضور قلب چیست؟ مستفاد از کلام بزرگان و اولیاى دین این است که: «حضور قلب یعنى فارغ ساختن دل از همه براى عملى که به آن مشغول است تا اینکه بداند که چه مى کند و چه مى گوید و تمرکز فکر و اقبال به نماز داشته باشد و این را خشوع دل نیز
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امام خمینى ـ سر الصلاة ـ ، ص22.
2 ـ بحار الانوار، ج81 ص249.
مى گویند یعنى جمیع حواس را متوجه نماز سازد و به جز معبود در دل او چیزى نگذرد و دیگرى خشوع جوارح است که اعمال ظاهرى نماز گزار است»(1).
وحضور قلب یعنى پرستش و عبادت خداى به نحوى که گویا تو او را مى بینى و قلب تو تجلیگاه اوست و حداقل مراتب آن اینکه فهم کنى که اگر تو او را نمىبینى او تو را مى بیند. اعبد الله کانک تراه وإن لم تکن تراه فإنَّه یراک»(2).
از حضرت موسى(علیه السلام) روایت شده که از جانب خدا بر او وحى شد اى موسى چون مرا یاد کنى یاد کن و اعضاى تو مضطرب و لرزان باشد و در وقت یاد من خاشع و با وقار باش و چون مرا یاد کنى زبان خود را در عقب دل خود بدار یعنى اوّل به دل یاد کن و بعد به زبان و چون در حضور من بایستى بایست مانند بنده ذلیل و مناجات کن با من با دل ترسناک و زبانى راستگو. و از امام باقر(علیه السلام) حدیث شده است که: نمازهاى بندهگاهى نصف آن بالا مى رود و گاهى ثلث آن و گاهى ربع آن و گاهى همه آن و بالا نمىرود مگر آنچه دل او رو به آن آورد و امر به نافله شده تا نقصانى که به جهت عدم حضور قلب در نماز به هم رسد تمام کند. و این سخن و کلام عرشى امیر المؤمنین(علیه السلام) است که: «خوشا به حال آن کس که خالص کند براى خدا عبادت و دعا را و مشغول نشود قلبش به آن چیزى که چشمش
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ رک: معراج السعاده، ص666.
2 ـ بحار الانوار، ج25 ص204 روایت 16 باب 6.
مىبیند و فراموش نکند ذکر خدا را بواسطه آن چیزهایى که گوشش مى شنود و محزون نشود دلش به آن چه که به غیر عطا شده است».
و در سیره سید الساجدین امام زین العابدین(علیه السلام) آوردهاند که ابو حمزه ثمالى گوید امام(علیه السلام) را دیدم که نماز مى گذارد و رداى مبارکش از کتف او افتاد او درست نکرد تا از نماز فارغ شد من آن را به حضرت عرض کردم فرمودند آیا مى دانى در خدمت که بودم بدرستى که نماز به درجه قبول نمى رسد مگر به قدرى که دل متوجه او باشد»(1).
بنابر این مستفاد از اخبار و روایات این است که نماز بدون خلوص و حضور اگر چه مقبول حق است و از حیث فقهى رفع تکلیف مىکند ولى چنین نمازى محرک انسان در طریق وصول و مسیر عروج نیست. یعنى اگر کسى نماز بدون حضور قلب اقامه کند به تکلیف خود عامل بوده و به همین جهت عقاب و عذاب تارک الصلاه بر او مترتب نیست و به همین دلیل به حکم فقهى مهر صحت بر او مىخورد و لیکن اثر چنین نمازى به همین مقدار است که فارق میان او و تارک الصلاه است.
پس معلوم شد که اگر نماز ما آن همه تأثیر معنوى و عرفانى را که در روایات آمده ندارد گیرش در کجاست. رادع و مانع اصلى این است که دل به نماز نمى دهیم. اکثر ما راضى هستیم به اینکه نمازى خوانده باشیم تا در زمره سرکشان و طاغیان قرار نگیریم و این نکته را از آن جهت گوئیم که وقتى به نماز ایستیم بسیارى از کارهاى فراموش شده در اذهان زنده
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ رک: سر الصلاه (امام خمینى)، ص36. معراج السعاده، ص668 به بعد.
مىشود. تو گوئى نماز کلید خاطرات و رمز بازگشائى اوهام و خیالات است. در غالب نمازهاى ما این کلام امام خمینى(رحمه الله)صادق است که:
«نماز کلید دکان یا چرکه حساب یا اوراق کتاب و یا فرصتى براى مشغول شدن به افکار متشتته و خواطر شیطانیه ماست»(1).
«یکى از بزرگان ابتدا به جوالبافى اشتغال داشته است و روزى یک جوال مى بافت و آخر هفته حساب مى کرد و مزد شاگردهایش را مى پرداخت. روزى به هنگام حساب یک جوال از قلم افتاد آنچه فکر کردند که آن را به چه کسى دادهاند به خاطرشان نیامد. غروب نزدیک بود و استاد نماز نخوانده بود مشغول نماز شد و در نماز به خاطرش آمد که آن جوال را به چه کسى داده است. پس از اتمام نماز شاگردش را خواسته و به او گفت جوال را به فلانى دادهایم. شاگردش گفت: استاد! تو نماز مى خواندى یا جوال پیدا مى کردى؟ استاد از این واقعه متنبّه شد و مشغول اصلاح خود و قلب خود گردید»(2).
و نیز در همین باب در شرح حال سید رضى و سید مرتضى علم الهدى دو برادرى که از شاگردان وارسته شیخ مفید(رحمه الله) بودهاند آوردهاند که سید رضى به برادر بزرگ خود سید مرتضى در نماز جماعت اقتدا نمىکرد برادر بزرگتر به نزد مادر شکایت برد و مادر سید رضى را نصیحت کرد سید رضى به توصیه مادر به مسجد برادر آمد و به او اقتدا
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سر الصلاه، ص48.
2 ـ نشان از بىنشانها، ص323.
کرد. امّا در اثناء نماز، نمازش را تمام کرد و از مسجد بیرون رفت، سید مرتضى نزد مادر آمد و گفت سید رضى آنچه امروز کرد بدتر از پیش بود مادر ماجرا را از سید رضى جویا شد. سید رضى در جواب گفت: در اثناء نماز دیدم که برادرم در خون حیض غرق است به ناچار نماز را شکستم چون که طهارت شرط صحت نماز است، مادر شرح حال را با سید مرتضى در میان گذاشت سید گفت راست مىگوید زیرا در مسیر رفتن به مسجد زنى درباره احکام خون حیض از من سؤال کرد به او پاسخ دادم. امّا در اثناء نماز به این اندیشه افتادم که جوابى که دادم درست بود یا اشتباه»(1).
پس علم و آگاهى به این نکته بر همه خصوصاً بر جوانان که داراى قلبى پاک و باطنى صاف مى باشند لازم است که حضور قلب و اخلاص هر چند که شرط صحت نماز نیست ولى شرط کمال آن است و باید این مانع که خواطر غیر الهى و شیطانى در حال نماز است را از بین برده و نمازى با خلوص و حضور قلب بخوانند تا نمازشان آنها را از عالم مُلک به ملکوت پرواز دهد که الصلاه معراج المؤمن.
ج ـ استخفاف و سبک شمردن نماز:
در تعالیم و دستورات دین اسلام اگر خواسته باشیم احکام و تعالیم فردى را طبقه بندى نمائیم نماز در بالاترین مرتبه طولى نسبت به سایر
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نشان از بىنشانها، ص323.
احکام قراردارد. مسلّم است که در مقام انجام عمل به هر یک از دستورات الهى باید به جایگاه آن توجه کامل بعمل آید چون که آثار و برکات وجودى هر یک از آنها بنابر اهمیتى است که شارع در نظر داشته است سبک شمردن حکمى از احکام دین به این معناست که آن اهمیت الهى را بکاهیم. حال این کاستن مى تواند شامل محافظت نکردن و مراقبت نداشتن آن به وقت خاص خودش یا ترجیح امور غیر ضرور بر آن و یا درست ادا نکردن برخى از اجزا و ارکان آن و مواردى دیگر بشود. همه این امور مىتواند در حقیقت نوعى تضییع یا تضعیف در حکم الهى بشمار آید. و هر گونه تضعیفى مانع از ظهور برکات و بروز آثار آن حکم خواهد بود.
در باب نماز که یکى از احکام الهى است تأکید و توصیه زیادى شده است و این حکم از سایر احکام الهى مستثنى نیست. از رسول گرامى اسلام روایت است که: «هر کس به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد سزاوار عذاب آخرت است»(1).
و نیز خاتم رسالت(صلى الله علیه وآله وسلم) در حدیثى دیگر فرمودهاند: «کسى که نماز را سبک شمارد خداوند برکت و خیر را از عمر و مال او بر مى دارد و نتیجه کارهایش را از بین مى برد و با گرسنگى و تشنگى و ذلت جان او را مى گیرد»(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ شیخ عباس قمى ـ سفینه البحار ـ ، ج2 ص43.
2 ـ همان مأخذ، ص43.
و در حدیث دیگر آمده است که: «نماز، چون در وقت آن گزارده شود سپید و درخشان نزد صاحب خود باز مى گردد و مى گوید: همان طور که مرا رعایت کردى خداوند تو را مورد رعایت و حفظ خویش قرار دهد. لیکن اگر نماز، در غیر وقت آن گزارده شود و رعایت حدود آن نشود سیاه و ظلمانى نزد صاحب خود مى آید و مى گوید: همان گونه که مرا ضایع ساختى خدایت تو را ضایع و تباه سازد»(1).
و این روایت از امام صادق(علیه السلام) معروف است که در آخرین لحظات عمر شریفش دستور داد که همه اهل بیتش اطراف او جمع شوند وقتى همه آمدند بعنوان آخرین وصیت فرمودند:
«اگر کسى از شما نمازش را سبک شمارد هرگز به شفاعت ما معصومین نمى رسد»(2).
این موضوع نه تنها مورد تأکید همه اولیاى دین بوده بلکه سیره مستمره شان بر این اساس استوار بود که با دقت و توجه هر چه بیشتر از نماز خود محافظت مىکردند. برخى از زنان پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) نقل مى کردند که حضرت نزد ما نشسته بود و با ما سخن مى گفت و ما با او سخن مى گفتیم هرگاه وقت نماز داخل مى شد از براى آن حضرت حالتى روى مى داد که گویا ما او را نمى شناختیم به او عرض مىکردیم که تو را چه شده است فرمود اداى امانتى است که خداوند آن را بر آسمانها و زمین و کوهها
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار، ج80 ص25 روایت 46.
2 ـ بحار الانوار، ج84 ص234 باب 16.
عرضه کرد و همه از تحمّل آن اِبا کردند(1).
نه تنها پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بل همه اهل بیت عصمت و طهارت بر این سیره منسلک بودهاند و نیز تابعین ایشان در طریق سعادت و وصول به کمال آن را تعقیب مىکردند. در خاطرات امام خمینى(رحمه الله) نقل است که: به نماز اول وقت بسیار اهمیت مى داد روایتى از امام صادق(علیه السلام)نقل مى کردند که اگر کسى نمازش را سبک شمارد از شفاعتشان محروم مىشود. من یک بار به ایشان عرض کردم سبک شمردن نماز شاید به این معنى باشد که شخص نمازش را یک وقت بخواند و یک وقت نخواند گفتند نه این خلاف شرع است منظور امام صادق(علیه السلام) این بود که وقتى ظهر مى شود و فرد در اوّل وقت نماز نمى خواند در واقع به چیز دیگرى رجحان داده است(2).
د ـ عدم مداومت در نماز:
خداوند متعال نماز پنجگانه را در اوقات معین براى بندگانش فرض و واجب کرده است. همه فقهاء اعم از شیعه و سنى اجماع دارند بر اینکه افضل اوقات نماز، اقامه آن به وقتشان است و حتى برخى از فقهاى شیعه چون شیخ مفید و اتباع ایشان اوقات شرعى نمازهاى یومیه را مضیق دانسته و قبول آن در غیر وقت را از باب تفضّل مى دانند. اینکه شارع براى نماز اوقات پراکندهاى را تعیین فرمود شاید وجهش این باشد که هرگاه
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ معراج السعاده، ص669.
2 ـ امام در سنگر نماز، ص16.
انسان به امور زندگى دنیایى بپردازد و به امر معیشت همّت نماید مشاغل مادى او را از تأمل وتفکر به امور معنوى بازداشته و یا مورد غفلت قرار مىدهد به همین جهت بر بنده مؤمن امر شد که در میان فواصل کارهاى دنیوى لحظاتى را به امر معنوى او روحى اختصاص دهد و در مقابل معبود خویش، کُرنش کند تا حقیقت انسانى اش به باده نسیان و فراموشى سپرده نشود و شخصیت آدمى به این واسطه تعدیل گردد چه اینکه اگر همه اهتمام او در مسیر مادیات محدود بود ایشان را با سایر حیوانات تمایزى نبود. نماز چون داروى شفا بخش براى روح مىباشد که اگر سستى و فترتى در اقامه آن ایجاد شود و به صورت مداوم انجام نگیرد قطعاً سلامت روح را تأمین نخواهد کرد چنانچه در مرض جسم هم همین است.
پس این فریضه مهم نباید ابزار و وسیله اى براى رفع مشکلات جسمى و روحى در مقاطعى از زندگى یا پر نمودن اوقات بیکارى ما تلقى گردد. چگونه بهبودى و سلامت براى یک مریض در گرو استفاده بجا و منظم از داروهاست. نماز و سایر فرایض دینى نیز چنین است.
با این وصف اگر خواسته باشیم که در سفر یا مرض و یا به بهانه خواب نوشین صبحگاهى نماز را ترک نمائیم و در صورت مساعد بودن و سلامتى جسمانى و قیام به آن در اوقات بیکارى اکتفا نمائیم بسیار روشن است که از چنین نمازى بهره و نصیبى نخواهیم برد. چنانچه پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)
فرموده اند: آفةُ العبادة الفترةُ «آفت عبادت سستى و عدم مداومت است»(1).
پس در صورت ترک این فریضه الهى و امتثال مقطعى و غیر مداوم آن و یا هر گونه فترت و سستى در نماز موجب از بین رفتن آثار و فواید آن خواهد شد بنابر این قیام به نماز در وقت خود و مداومت در آن براى ترتب آثار ضرورى است و شاید به همین جهت باشد که قرآن کریم یکى از اوصاف مؤمنین را چنین بیان مى کند. الذین هم على صلاتهم دائمون «آنان که همواره نمازشان را مى خوانند و هرگز نماز را ترک نمى کنند»(2).
مواردى که بیان شد آفات عمده و موانع اساسى در ظهور برکات نماز بشمار مى آیند امّا عناصرى مثل ریا، عجب و خودبینى و گناهان دیگر بسیار مهم مى باشند.
باشد که همه ما خصوصاً نسل جوان ما با برداشتن این موانع و زدودن آن بتوانیم از نورانیت و صفا، قداست و فلاح و سعادت دو سرا که در این فریضه بزرگ الهى نهفته است کمال بهره را ببریم.
در پایان این مقال بعنوان حسن ختام، خطابم به همه جوانان عزیز و وارثان خون شهید که ثبات شخصیتشان متضمن قوام و پایدارى جامعه و تزلزل در افکار و رفتار آنان موجب لغزش و تزلزل اجتماع است این است که بر شما فرض است معرفت و آگاهى به اینکه ترک عبادات خصوصاً نماز، منشأ سقوط و مصدر هبوط و سرچشمه همه رذایل اخلاقى و
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ علامه مجلسى ـ بحار الانوار ـ ، ج77 ص68.
2 ـ سوره مبارکه معارج، آیه 23.
مشکلات زندگى است و نماز با حفظ شرایط و رفع موانع، نردبان صعود، معراج شهود، رفرف عروج، مَسند سلوک، مَرکب خلوص و مقصد معبود است. جوانان عزیز «شماها بهتر مى توانید تهذیب نفس کنید شما به ملکوت نزدیکتر هستید از پیرمردها، در شما آن ریشه هاى فساد کمتر است. یک پیر بخواهد اصلاح شود بسیار مشکل است جوان زودتر اصلاح مى شود. هزاران جوان اصلاح مىشوند و یک پیر نمى شود. نگذارید براى ایام پیرى. الان خودتان را باید تبعه تعلیمات انبیاء کنید مبدا این است از اینجا باید رفت»(1).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ امام خمینى(رحمه الله) تفسیر سوره حمد، ص41 (انتشارات محمد).
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 9:9 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان2
براى پرداختن به این موضوع که نماز در ساختار شخصیت جوان، موجد چه آثارى بوده و نقش و تأثیر آن تا چه حدى است به نظر مىرسد که تبیین و توضیح چند مطلب در این باب لازم و ضرورى باشد. نخست حقیقت و روح نماز است و دیگرى اهمیت دوران نوجوانى و جوانى و نیز روحیه انفعالى و تأثیر پذیرى این نسل (نسل جوان) در مقابل عوامل خارجى است.
به نظر مىرسد تا وقتى که مطالب و مسائل مزبور روشن نشود و جایگاه خود را پیدا نکنند فواید و آثار این امر عبادى یعنى نماز در زندگى جوانان در پردهاى از ابهام خواهد ماند و قطعاً موضوع مورد بحث، موضع و جایگاه حقیقى خود را پیدا نکند. لذا به همین خاطر ابتدا به مطالب مزبور پرداخته، سپس ارتباط نماز با تعدیل و تکامل شخصیتى و ایفاى نقش آن در زندگى فردى و اجتماعى جوانان را بیان خواهیم کرد.
روح و حقیقت نماز
نماز لفظ و واژهاى است که در متون دینى ما بعنوان «صلاة» از آن یاد شده و داراى معانى متعدّدى بوده که یکى از آن معانى، همین عمل مخصوصى است که به نام «نماز» در دین اسلام تشریع شده است. این لفظ در برخى از آیات به معناى سلام و تحیت آمده است آنجا که خداوند در قرآن مىفرمایند:
إنَّ الله وملائکته یصلّون على النّبى یا ایّها الذین آمنوا صلّوا علیه وسلّموا تسلیماً.
«همانا خداوند و فرشتگان بر پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) درود مىفرستند شما هم اى اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم بر او سلام گوئید»(1).
و در آیه دیگر با اشاره به همین معنى مىفرمایند: هو الذى یصلى علیکم وملائکته «اوست خدایى که هم او و هم فرشتگانش بر شما تحیت و رحمت مىفرستند»(2).
وبه معناى دعا هم در برخى از آیات آمده است. آنجا که به پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)دستور گرفتن زکات داده مىشود خداوند مىفرماید بعد از گرفتن زکات براى آنها و در حقشان دعا کن. خذ من اموالهم صدقة تطهّرهم وتزکیهم بها وصلّ علیهم إنّ صلواتک سکن لهم.
«اى رسول ما، تو از مؤمنان صدقات را بگیر تا بدان واسطه نفوس آنان را پاکیزه سازى و آنها را به دعاى خیر یاد کن همانا دعاى تو در حق آنان، موجب تسلى خاطر
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه احزاب، آیه 56.
2 ـ سوره مبارکه احزاب، آیه 43.
آنهاست»(1).
«صلاة» به هر دو معناى مزبور که در حقیقت به معناى واحد بر مىگردند که همان دعا باشد مورد بحث ما نیست بلکه مراد از «صلاة» همان معنایى است که با طریق مشخص و با ارکان مخصوص و جزئیات معین از طرف شارع مقدس، حقیقت پیدا کرده است و پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله وسلم)آن حقیقت نازله را در عمل تشریع و خود، آن را تحقق عملى بخشید. نه تنها شخص پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) در طول عمرش به عمل بدان پاى بند بود بلکه همه مسلمین موظف بودند که آن را شبانه روز پنج بار بجاى آورند. اَقم الصلاة لدلوک الشمس الى غسق اللیل.
«نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب برپا دار»(2).
که این آیه اشاره اجمالى به نمازهاى پنج گانه دارد. نماز با این شیوه مرسوم که مصداق آن براى همه مسلمین روشن و آشکار است چیزى نیست که مورد فهم و درک نباشد چون آنچه که از سنّت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)و اهل بیتش استفاده مىشود پر واضح است که این تلقى از نماز یعنى اعمال مخصوصهاى که با تکبیرة الاحرام شروع و به سلام ختم مىگردد. و این است معناى دیگرى که از آیات استفاده مىشود. آنچه که مسلّم است این است که این عمل ظاهرى که اصطلاحاً بدان نماز گفته مىشود تمام حقیقت نماز نیست بلکه این صورت و چهره ظاهرى آن است. نماز امرى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه توبه، آیه 103.
2 ـ سوره مبارکه اسراء، آیه 78.
است الهى که تحقق آن همانند سایر امور داراى ظاهر و باطن است که در متون دینى به هر دو جهت آن اشارت رفته است. تصویر ظاهرى نماز همان است که با اعمال مخصوصه انجام گیرد و حفظ آن نیز فرض و واجب است امّا روح و باطن نماز عبارتست از: اخلاص، حضور قلب، ذکر خداوند و تعظیم در مقابل او، امید و دلبستگى به ذات ربوبى، اعتماد و رکون به وجود سرمدى و محو شدن در مقابل ذات یکتایى که در مقابل عظمت و جلالت او قیام نموده است.
حقیقت نماز اعم از معناى ظاهر و باطن است و محدود و محصور نمودن آن به ظاهر، چون محدود نمودن حقیقت انسان و انسانیت او به جسم مادى است. همانطور که حقیقت انسان در این جسم خاکى و هیکل مادى قالب گیرى شده و به اطوار مختلف و گوناگون درآمده و به این شکل ظاهرى وجود یافته است چنانچه خداوند فرماید: وقد خلقتکم اطواراً «وبه تحقیق شما را به صورت گوناگون آفرید»(1).
حقیقت نماز هم چون سایر امور در باطن و روح او نهفته شده که این قالب و صورت را پذیرا شده است هرگاه آن حقیقت بخواهد در عالم خارج تحقق یابد قطعاً باید در همین طور و قالب خاص باشد و در غیر این صورت نماز نبوده بلکه پدیده دیگرى است.
هرگاه این قالب خاص و صورت ظاهرى نماز با روح و باطن آن آمیخته و قرین گردد نماز حقیقت خود را یافته و تأثیر خود را مىگذارد. در چنین
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه جن، آیه 14.
صورتى است که این امر الهى، ستون دین(1)، معراج مؤمنین(2)، روشنگر چهره مسلمین(3)، مقرِّب متقین(4)، مکمّل اخلاص مخلصین، مبعِّد خصائص ملحدین(5)، مسوِّد چهره شیاطین(6)، وممیّز مؤمنین از کافرین(7)، قرار مىگیرد.
پس نمازى که فقط ظاهر داشته باشد و فاقد روح باشد مُعطى شى نخواهد بود. بنابر این قیام به ظاهر آن، تحرکى در نماز گزار ایجاد نخواهد کرد و از سوى ذات بارى به این نماز اقبال و توجهى نیست چنانچه از رسول گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) روایت شده که فرمودند:
«خداوند متعال نظر نمىافکند به نمازى که آدمى دل خود را با بدن خود به نماز حاضر نکند»(8).
پس حقیقت نماز اعم از صورت ظاهرى و معناى باطنى است و تمسک به هر یک از این دو بدون دیگرى نماز نیست در نتیجه هم کسانى که به ظاهر آن تشبث جسته و از روح آن بىخبرند از حقیقت نماز غافلند و هم آنانکه نماز نمىخوانند و ادعا دارند که ما به معنا و حقیقت آن
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تهذیب، ج1 ص173 روایت 68. کافى، ج7 ص25 روایت 7.
2 ـ بحار الانوار، ج82 ص303 روایت 2 باب 4.
3 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1874.
4 ـ اصول کافى، ج3 ص265 روایت 6. نهج الفصاحه، حدیث 1878.
5 ـ مجمع البیان، ج7 ص447 ذیل آیه 45 عنکبوت.
6 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1877.
7 ـ نهج الفصاحه، حدیث 1098.
8 ـ معراج السعاده، ص668.
رسیدهایم معرفتى از نماز ندارند چون نماز در هر دو صورت فاقد حقیقت است.
اهمیت دوران جوانى
بر هیچ اهل علمى پوشیده نیست که در شکل گیرى شخصیت هر فرد، مقطع جوانى از جایگاه خاص و اهمیت ویژهاى برخوردار است. شاید بتوان گفت که ثبات شخصیت هر انسانى در این سنین آغاز و به هر نحوى که شکل گیرد غالباً به همان صورت قوام یافته و تثبیت مىگردد و به همین دلیل در روایات بر اهمیت و برترى این مقطع سنى تأکیدات زیادى رفته و نیز روانشناسان این دوره را حیات مجدد انسان نامیدهاند.
صاحب شریعت اسلام، حضرت خیر الانام که از سر چشمه وحى الهام مىگرفت در تکریم و احترام به جوانان فرمودند:
فضل الشابّ العابد الذى یَعبُدُ فى صباه على الشیخ الذى یَعبُد بَعْدَ ماکَبُرَتْ سِنُّهُ کفضلِ المرسلین على سایر النّاس.
«فضیلت و برترى جوان عابد که از آغاز جوانى خدا را عبادت کند بر پیرى که وقت پیرى مشغول عبادت گردد چون فضیلت پیغمبران است بر سایر مردم»(1).
و در جاى دیگر با اشاره به ارزش جوانى مىفرماید: اغتنم شبابک قبل هرمک.
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج الفصاحه، حدیث 2050.
«جوانىتان را قبل از فرارسیدن پیرى غنیمت و قدر بدانید»(1).
وخطاب به والدین و مربیان در برخورد با جوانان و نوجوانان مىفرمایند:
اوصیکم بالشّبان خیراً فانّهم اَرَقُّ افئِدةً انّ الله بعثنى بشیراً ونذیراً فحالفنى الشُّبّانُ وخالفنى الشیوخُ ثُمَّ قَرَاَ فطال علیهم الأمَدُ فقستْ قلوبُهُم.
«به شماها در باره نوبالغان و جوانان به نیکى سفارش مىکنم که آنها دلى رقیقتر و قلبى فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبرى برانگیخت تا مردم را به رحمت الهى بشارت دهم و از عذابش بترسانم. جوانان سخنان مرا پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند ولى پیران از قبول دعوتم سرباز زدند و به مخالفتم برخاستند. سپس به آیهاى از قرآن اشاره کرد و درباره مردم کهن سال و پیر که مدت زندگى آنان به درازا کشیده و دچار قساوت قلب شدهاند سخن گفت»(2).
همه این سخنان گوهر بار که در خطاب به مسلمانان تأکید داشتند علاوه بر سیره عملى و برخورد بزرگوارانه و محترمانهاى که با جوانان داشتهاند حاکى از حساسیت عنفوان جوانى است.
بنابر این از منظر علم و دین، در تمام عمر و طول حیات انسانى هیچ برههاى مهمتر از دوره نوجوانى و جوانى نیست. یکى از روانشناسان معروف غربى بنام دکتر «ماى لى» در اهمیت این دوره از عمر آدمى چنین مى گوید:
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج الفصاحه، حدیث 372.
2 ـ سفینه البحار، ج2 ص176.
«در نوجوانى مسأله شخصیت و هویّت با شدّت تمام از نو وارد میدان مى شود پس نوجوانى و جوانى یکى از مراحل و مراتب بارور هستى است که طى آن ساختهاى قطعى شخصیت و هویت بزرگسال تثبیت شده یا دوباره مطرح مى کردند»(1).
انعطاف پذیرى روحیه جوانان
نسل جوان تنها قشر منحصر به فردى است که بیشترین روحیه تأثیر پذیرى را داراست شفافیت روحیه جوانان و حساسیت ایشان، عامل اصلى توجه دستگاههاى تبلیغاتى استکبار و بنگاههاى فرهنگى غرب، براى سوق دادن آنان به انحرافات اخلاقى و اهداف پلید خویش در طول تاریخ بوده است.
درست از زمانى که دنیاى غرب در اثر تحقیقات و مطالعات خود به این نتیجه رسید که جوانان آسیب پذیرترین قشر هر جامعهاند با تشکیل بنگاههاى فرهنگى تبلیغى همه همت خود را در به دام انداختن آنان به فساد و تباهى تحت عنوان آزادى و عناوین مقدس دیگر به کار گرفت تا اینکه به اغراض استکبارى و سلطه طلبى خود دست یازد. اگر چه غرب در القاى فرهنگ خود به کشورهاى اسلامى از راههاى متعدد و در سطوح مختلف وارد عمل شده است ولى تاریخ بهترین شاهد و گواه است که نفوذشان بیشتر از طریق جوانان تحصیل کرده یا عوام مقلد (جوانانى که به
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ دکتر ماى لى ـ شخصیت ـ ترجمه دکتر محمود منصور، ص120.
مبانى دین آشنایى چندانى ندارند) بوده است که سقوط اسلام در اندلس (اسپانیاى فعلى) یا سلطه غرب بر مسلمانان الجزایر بهترین نمونه تاریخى است.
روح ظریف و باقد است، احساسات پاک و با لطافت، عواطف زلال و با صداقت، جوان را چون گلى شکفته و با طراوت نموده است که بیشترین تأثیر پذیرى را براى پژمرده شدن داراست.
تشبیه نوجوان و جوان به نهال نورس در کلمات معصومین، حاکى از همین مطلب است که او را مىتوان به هر جهتى هدایت نمود بر خلاف درخت تنومندى که کسى قادر به جهت دهى او نیست مگر با بریدن تنه آن درخت.
بنابر این جوانى با نوعى اثر پذیرى روحى و حالات انفعالى و تشویشات ذهنى همراه و آمیخته است که کمتر صبغه و رنگ عقلى و استدلالى دارد. به همین جهت عوامل خارجى در جهات مثبت یا منفى بیشترین اثر را در او مى گذارد. آنچه که از دیدگاه اسلام مهم است سوق دادن او به سوى تکامل انسانى و اهداف متعالى است. سنت و سیره پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله وسلم) و اولاد طاهرینش نسبت به جوانان، مبیّن همین نکته است.
پس صرفاً بکار گرفتن احساسات جوانان و تشویق و تحریص آنان از قدرت احساسى و عاطفى مقصود شارع مقدس نیست بلکه سوق دادن آن در قلمرو دین و عقلانى نمودن اهداف عالیه انسانى، همه همت رهبران دین مى باشد و ادعاى ما این است که همه تعالیم دین و احکام الهى خصوصاً نماز در همین راستا بر مسلمین فرض و واجب شده است.
نیازهاى غریزى و فطرى جوانان و پاسخ آن
با تمهید مقدمات و مطالبى که ذکر شد مى توان گفت که فلسفه همه عبادات دینى در این نکته معطوف است که متأثرترین قشر یعنى جوانان را مؤثرترین قشر در اجتماع انسانى قراردهد. چون احساس به یک تکیه گاه محکم و امنیت و آرامش در پناه آن تنها عنصرى است که مى تواند به جوان اعتماد و اطمینان بخشیده و او را از اضطرابات درونى و تشویشات ذهنى رها سازد. همه مشکلات و معضلات روحى و روانى که هویّت او را در معرض خطر انداخته و ثبات شخصیت او را از کَفَش ربوده و خلاء عظیمى را در او ایجاد کرده ناشى از نداشتن یک ملجاء و عدم دست یابى به یک پناهگاه دائمى و مستحکم است. همه صاحبان مکاتب کوشیدهاند تا به نحوى این آتش احساسات درونى را خاموش و یا حداقل از شعلههاى آن بکاهند. به همین خاطر راه حلهایى چون آزادى بىقید و شرط جوانان در ارضاى هواهاى نفسانى و غرایز حیوانى و سوق دادن و جهت دهى ایشان به میخانه ها و کاهواره ها و صدها طرق دیگر را بعنوان پناهگاه ارائه دادند امّا پس از رویکرد جوانان به آن مأمنهاى بظاهر مستحکم، سقفهایشان فرو ریخته و به واهى و خیالى بودن آنها پى برده اند. چون با ارضاء نیازها و دفع هواهاى نفسانى، اهداف خود را تأمین شده نمى یافتند.
«امروزه اشتیاق شدید جوانان سراسر جهان به شنیدن موسیقى به
اصطلاح پاپ (pop) و پوشیدن لباسهاى نوعاً جدیدى مثل بلوجین که زبان حال میل به آزادى از قید و بندها و تحرک و تکاپو و اعلام استقلال یک تنه از قید ضوابط و معیارهاى اجتماعى است کاملاً واضح است. بسیارى از جوانان تیز و چابک پا در رکاب سفر مى گذارند بدون آنکه بدانند به کجا مى روند. در این مسحور شدگى و حتى تسخیر شدگى در قبال شیوه زندگى جدید که از غرب سرچشمه گرفته و جهانگیر شده است شمار کثیرى از جوانان مسلمان شریک بودهاند دانستن این نکته براى جوانان مسلمان لازم است که این پدیدهها با علل ژرفترى ارتباط دادند که از نظر معنوى بیطرف نیستند»(1).
جوانان در زندگى و حیات جوانى خویش امور زیادى را در حال تجربه کردن مىباشند او چون سایر افراد جامعه امّا عاطفى و احساسىتر از دیگران در صدد دست یابى به امرى است که قلبش را بدان واسطه تسکین بخشیده و نوعى آرامش را تحصیل نماید و لیکن به هر چیزى که روى مىآورد بعد از مدّت کوتاهى در مى یابد که آن عنصر، مطمئن وواقعى نیست. البته تشخیص این امر در ابتداى سنین نوجوانى و جوانى بسیار دشوار است شور و هیجان جوانى در جوانان غالباً فرصت تعقل و اندیشه اینکه انسان براى یک زندگى و حیات طولانى و اهداف متعالى خلق شده را از او سلب کرده و به همین خاطر او بعد از تجربه عملى، به پوچى و بى پایگى بسیارى از مأمنهایى که بدان پناه آورده است پى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ دکتر نصر ـ جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص338.
خواهد برد. و دشمنان دین خصوصاً غرب به خاطر درک همین نیازهاى فطرى و غریزى جوانان تلاش زیادى انجام مى دهند تا این گرایشها را به جهاتى که اهداف آنها را تأمین مى کند سوق دهند و آنها را از کمالات معنوى و دینى منحرف سازند. کسى که خود مدّت زیادى از عمرش را در میان غربیها سپرى کرده و الان هم زندگى خود را با آنها در حال تجربه کردن مىباشد قضاوت و داوریش چنین است که گوید: «در شیوه زندگى کنونى غرب کشش و گرایشى هست که افراد جامعه را به زیستن در لحظه کنونى فارغ از همه تاریخ و گذشته و غرق شدن در طلب سرفرازیهاى لحظهاى و لذت حسى آنى وا مى دارد. پرستش قهرمانان ورزشى و میل به رکورد شکنى دایمى و فایق آمدن بى وقفه برطبیعت نشان دهنده یک وجه از این دل مشغولى به تن است در حالى که جنبه بسیار ویرانگرتر همین گرایش را مىتوان در استفاده از مواد مخدر و طبعاً مشروبات الکلى، روابط جنسى آزاد و نظایر آن دید که تماماً از تلاش نفس براى غرق نمودن خود در لذتهاى آنى جسمى و غریزى حکایت دارد. بدیهى است که ورزش مستلزم انضباط و سخت کوشى است و این از جهات مثبت آن است. امّا بزرگداشت بیش از حدّ ورزش و کما بیش پرستیدن قهرمانان ورزشى ناشى از اهمیت گزافى است که به تن داده شده است. علاوه بر اینکه نقش و اهمیتى که به ورزش داده مى شود ابداً بى ارتباط با اشتیاق به لذت جوییهاى جسمانى نیست. که همه این عوامل متضمن از دست رفتن
ایمان و اعتقاد جوانان به معیارهاى اخلاقى است»(1).
یک جوان مسلمان با تحصیل معرفت و دستیابى به علوم مقدس دینى باید خود را مجهز ساخته و به دامى که جوانان غربى بدان گرفتار آمدند هویت خود را از دست ندهد.
نقش نماز و تعالیم دینى در شخصیت جوانان
اینکه در انسان تمایلات و گرایشاتى وجوددارد که او را متوجه به اهدافى مى سازد و مى خواهد به دست یابى با آن اهداف خود را تسکین و اطمینان ببخشد نشانه آن است که باید چنین ملجائى وجود داشته باشد. چون اقتضاى حکمت بالغه الهى این است که هیچ نیازى را بدون پاسخ نگذارد.
آرى اگر انسان احساس عطش و گرسنگى مى کند باید آب و طعامى باشد تا رفع تشنگى و گرسنگى نماید. حال باید دید که چه عواملى اضطراب او را رفع مى کنند و چه دارویى براى او شفا بخش است و کدام طبیب به درد او عالم مى باشد؟
تردیدى نیست که روح و حقیقت تعالیم دین به نیازهاى روحى و گرایشات غریزى و فطرى او برگشت مى کند و با جزم و یقین مىتوان گفت که هیچ یک از دستورات دین بىارتباط با تکامل انسانى او نیست. «جان و جوهر پاسخ اسلامى به دنیاى متجدد در جهات دینى و معنوى و فکرى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ دکتر حسین نصر جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص342.
زندگى بشر نهفته است. همین جهات است که کردار بشر و نحوه تلقى او را از جهان پیرامون رقم مى زند. مهمترین پاسخ یک جوان مسلمان و مهمترین گامى که باید او پیش از هر چیز بردارد این است که قوت ایمان خود را حفظ کند و اعتمادش را به صدق و اعتبار وحى اسلامى از دست ندهد. دنیاى متجدد به تدریج تباه شده است و در صدد است همه آنچه را که مقدس و طبعاً دینى است از بین ببرد و بخصوص با اسلام به عنوان دینى که از نگرش قدسى نسبت به زندگى و قانون الهى در برگیرنده همه افعال و اعمال بشر عدول نکرده است مخالفت دارد. اکثر مشترقان غربى حدود دو قرن به اسلام مى تاخته اند و سعى داشته اند به مسلمین یاد دهند که دین خود را چگونه بفهمند»(1). همه این تلاشها بدان جهت صورت مىگیرد که اسلام چون مسیحیت و یهودیت تحریف نشده و متون واقعى آن در دست است و پاسخ همه معضلات را مى توان در او جست.در متن و منبع همین دین (قرآن) به مسلمانان تعلیم داده مى شود که قرآن شفاى همه امراض قلبى انسانهاست قد جاءتکم موعظةٌ من ربکم وشفاءٌ لما فى الصدور. «اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمد و درمان آنچه که در سینه هاست»(2).
و خداوند، عالِم به سرّ و علن همه موجودات بوده پس تنها طبیب حاذق اوست و قرآن تنها نسخه کاملى است که با عمل بدان مى توان
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ جوان مسلمان و دنیاى متجدد، ص352.
2 ـ سوره مبارکه یونس، آیه 57.
سلامت کامل را بدست آورد چنانچه على(علیه السلام) فرمودهاند: «از قرآن براى بیمارىهاى خود شفا طلب کنید و براى حل مشکلات خویش به آن استعانت بجوئید چه اینکه در قرآن شفاى بزرگترین دردهاست که آن درد کفر و نفاق و گمراهى است»(1).
و نیز در همین دین تأکید بسیار رفته است به اینکه اطمینان قلبى شما انسانها در گرو یاد الهى است. الا بذکر الله تطمئنّ القلوب «آگاه باشید که با ذکر و یاد خدا دلها آرامش مىیابد»(2).
پس تنها ملجأ و پناهگاه واقعى، اتصال قلوب به عالم لاهوت و سپردن دل به دست صاحبدل و توجه کامل به خالق قادر است تا اینکه خود را بدان وابسته ببند و از غیر او دل برکند و پاسخ اصلى و برآوردن همه نیاز و فقر خود را در بىنیازى و غناى او یابد و هدایت خویش را در عمل به دستورات و تعالیم او بداند و تعدیل شخصیت و تکمیل انسانیت خود را در انس و آشنایى با تعالیم قرآن و دستورات اسلام جستجو نماید.
یاد و ذکر خدا مایه آرامش دلها
انسان موجودى است که در زندگى خود، خواه نا خواه با اضطرابات و نگرانى هایى روبروست. گاهى این نگرانى ها براى برخى محدود به مسائل مادى است و گاهى از این حد گذشته و جنبه غیر مادى و معنوى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نهج البلاغه، خطبه 176.
2 ـ سوره مبارکه رعد، آیه 28.
هم پیدا مى کند. این حالت گاهى برخى از انسانها را چنان به خود مشغول مى دارد که تمام عمرشان را در بر مى گیرد و با همان حالت از دنیا مى روند و در برخى دیگر، مدّتى از حیاتشان را اشغال و زمانى سر بلند مى کنند که مدت زیادى از عمرشان سپرى شده است. امّا عده اى از افراد آگاه با تدبیر خاص جلوى این حالات درونى خود را گرفته و نا آرامى درونى خود را آرامش می بخشند.
براى همه ما این نکته حائز اهمیت بسیارى است که بدانیم عامل این آرامش چیست و چگونه آن اضطراب به طمأنینه تبدیل شده و آرامش تضمین و تأمین مى گردد.
آرى خداوند با یک جمله کوتاه و مختصر پاسخ این سؤال را داده اند که «بدانید با یاد خدا دلها آرام مى گیرد».
امّا باید گفت که این کلام الهى براى بسیارى از افراد حتى تحصیل کردههاى ما شاید مبهم بوده و تفسیر آن روشن نیست. علامه طباطبائى(رحمه الله)صاحب تفسیر ارزشمند المیزان در تبیین و تفسیر این آیه مى فرمایند: «در این آیه و کلام الهى تذکر و توجهى براى مردم است که قلبها را متوجه و متمایل به یاد و ذکر او سازند. زیرا هیچ تلاش و همتى براى انسان در زندگیش نیست مگر براى رسیدن به سعادت و نعمت و هیچ ترسى ندارد مگر ترس از افتادن در بدبختى و سختى و شقاوت و خداوند تنها سبب و یگانه عاملى است که امور خیر در دست اوست و نیز همه خوبى ها به او بر مى گردد. و او قادر بر بندگان و ضامن سعادت ایشان است. پس توجه و
اعتماد و اتصال به او موجب نشاط و شادابى و کمال مطلوب است. پس قلبها به یاد او از نگرانى ها و اضطرابات مطمئن مى شوند و تسکین مى یابند»(1).
در روایت وارد شده است که وقتى این آیه (آیه 28 سوره رعد) نازل شد پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) به اصحابش فرمود آیا مىدانید معنى این آیه چیست؟ اصحاب گفتند خدا و رسولش بهتر مى دانند. فرمود: «کسى که خدا و رسول او و اصحاب پیامبر را دوست بدارد». و در روایت دیگر دارد که خدا و رسول و اهل بیت و پیروان و شیعیان ما را دوست داشته باشد»(2).
نماز بارزترین مصداق ذکر خدا
ذکر در لغت به معناى حفظ مطالب و معارف آمده با این فرق که حفظ به معناى بدست آوردن در ابتداى امر گفته مى شود و ذکر به ادامه و حاضر داشتن آن. که آن حضور گاهى قلبى است و گاهى قولى و به همین خاطر ذکر را به دو قسم قلبى و زبانى تقسیم کرده اند(3).
و امّا مصداق ذکر: براى ذکر افراد و مصادیق زیادى در قرآن و سنت بیان شده است ولى آنچه از فحص و بررسى در آیات و روایات بدست مى آید این است که نماز، فرد واقعى و مصداق حقیقى ذکر الهى است چون نماز
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص358.
2 ـ المیزان فى تفسیر القرآن، ج11 ص370.
3 ـ مفردات الفاظ القرآن، ص181.
دستورى است که در همه شرایع و ادیان الهى جزء فرائض و واجبات بوده است و خداوند در قرآن کریم تصریح کرده است که مراد از ذکر الهى، نماز است.
اَقِم الصلاة لذکرى «نماز را بپا دار تا به یاد من باشى»(1). و در آیه دیگر مى فرماید: ولذکر الله أکبر «نماز بزرگترین ذکر الهى است»(2).
اینکه نماز را برترین مصداق ذکر خدا یاد کرده شاید بدین جهت باشد که در حال قیام به نماز، نفس آدمى در اثر توجه به مبدأ اعلى و خالق یکتا از اضطراب درونى دور شده و سختىها و ناملایمات را از یاد مىبرد. و شاید وجه کمک گرفتن از نماز در آیه استعینوا بالصبر والصلاة «یعنى از صبر و نماز استعانت بجوئید»(3) همین باشد. در تفسیر آیه 91 سوره مبارکه مائده «انّما یرید الشّیطان أن یُوقعَ بینکم العداوةَ والبغضا فى الخمر والمیسر ویصدّکم عن ذکر الله وعن الصّلاة فهل أنتم منتهون» «شیطان مىخواهد در میان شما به وسیله شراب و قمار عداوت ایجاد کند و شما را از ذکر خدا و نماز بازدارد آیا خوددارى خواهید کرد». گفته شد که: «به این دلیل خداوند در این آیه نماز را جداى از ذکر خدا اسم برد ـ با توجه به اینکه نماز هم ذکر خداست ـ که نماز فرد کامل از ذکر الهى است و خداوند اهتمام بیشترى به امر آن دارد و در روایت صحیح هم وارد شده که نماز پایه و ستون دین است»(4). و نیز از
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه طه، آیه 14.
2 ـ سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.
3 ـ سوره مبارکه بقره، آیه 45.
4 ـ المیزان، ج6 ص123 چاپ بیروت (دوره بیست جلدى).
کلمه «موقوت» در آیه 103 سوره مبارکه نساء که فرمود: انّ الصلاة کانت على المؤمنین موقوتاً. «استفاده مىکنند که وقت در نماز کنایه از ثبات و تغییر ناپذیر بودن این فریضه الهى است یعنى نماز یک فریضه ثابتى است که در هیچ حال ساقط نمىشود و هرگز تبدیل به چیز دیگر نمى گردد آنطور که مثلاً روزه در مقام اضطرار تبدیل به فدیه مى شود»(1).
بنابر این کمترین تردید در این مطلب روا نیست که یاد خدا آرام بخش دلها از همه یأسها و ناآرامى ها بوده و نماز روشنترین مصداق و فرد اکمل از ذکر الهى است.
نتیجه اینکه نماز تنها عامل بازدارنده از همه لغزشها و تنها تکیه گاه امن و مأمن مستحکم براى انسانها خصوصاً جوانان است که هرگز نفس خویش را از افتادن در مهلکه حوادث مصون نمى بینند و شاید به همین سبب باشد که در کتاب آسمانى قرآن کمتر عبادتى چون نماز مورد اهمیت قرار گرفته است تا آنجا که حدود صد و چهارده مورد این کلمه در قرآن بکار رفته و در پانزده مورد امر به آن شده است. و در صدق و درستى ادعاى ما همین بس که جوانى از انصار نماز را با پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) بجا مى آورد و با این وصف آلوده به گناهان زشتى نیز بود. این مطلب را به عرض پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم) رساندند. حضرت فرمود:
انّ الصلاةً تناهُ یوماً «نمازش او را روزى از این اعمال پاک مىکند»(2).
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ المیزان، ج5 ص65 چاپ بیروت.
2 ـ مرحوم طبرسى ـ تفسیر مجمع البیان ـ ، ج7 ص447.
آیا نماز انسان را از زشتى باز مىدارد؟
چنانچه گفته شد نماز انسان را از اعمال زشت باز مى دارد و در قرآن و سنّت عامل دورى انسان از فحشا و منکرات شمرده شده است. با این توصیف که نماز، تنها ذکر الهى باشد که این همه اثر داشته باشد جاى این سئوال است که: پس چرا بسیارى از افراد خصوصاً جوانان با اینکه اهل نمازند چنین آثارى در زندگى شان مشهود نیست؟ اگر قرآن مى فرماید: اِنّ الصلاةَ تنهى عنِ الفحشاء والمنکر
«همانا نماز از فحشا و زشتى دور مى کند»(1).
پس چرا بسیارى از افراد نماز مىخوانند ولى دامان آنان به گناهان و زشتى ها آلوده است؟
اگر آثار نماز، نورانیت قلب و طهارت باطن باشد چگونه قلب پاک و طاهر، آلودگى و پلیدى را پذیراست؟
در پاسخگویى به این سئوال عالمان دینى و مفسران، اقوال متعددى را بیان داشته اند که به صورت فشرده بیان میشود.
1 ـ برخى از ایشان در مقام جواب به این اشکال، در مفهوم و معناى نماز، دقیق شده اند و گفته اند که منظور از نماز در این آیه که مىفرماید: «نماز بخوان همانا نماز تو را از فحشاء و منکرات دور میسازد» به معناى دعاست و مراد دعوت کردن و تشویق نمودن مردم است به امر الهى و معنى آیه این است که: قیام کن به دعوت کردن مردم به سوى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سوره مبارکه عنکبوت، آیه 45.
دستورات الهى که این دستور الهى مردم را از فحشاء و منکرات دور می سازد. این قول صحیح نیست چون با ظاهر آیه سازگار نیست.
2 ـ بعضى دیگر قولشان این است که: قسمى از نمازها داراى چنین آثارى مىباشند امّا همه نمازها چنین انعکاس و بازتابى ندارند.
3 ـ عدهاى از مفسرین جواب دادهاند به اینکه: نمازگزار مادام که مشغول نماز است اثر دورى از گناه در او ایجاد شده و بعد از اقامه نماز این اثر و فایده مترتب نیست. یعنى اثر نماز که دورى از منکرات و زشتىها باشد مقطعى و زود گذر است.
4 ـ جواب دیگرى که داده شد این است که: نماز مثل یک انسان به نماز گزار گوید از فحشاء و زشتى دورى و اجتناب کن و لیکن لازمه نهى از گناه و زشتى این نیست که مخاطب در مقام عمل مجبور به ترک یا دورى باشد. نهى نماز از نهى خداوند متعال که بزرگتر نیست. نهى خداوند موجب ترک از زشتى نمىگردد تا چه رسد به نهى نماز.
5 ـ برخى دیگر از مفسرین در دفع اشکال مزبور گفتهاند: نماز را براى این مىخوانند که به یاد خدا بیفتند چنانچه خداوند فرمود: اَقِمِ الصلاة لذکرى «نماز را براى یاد و ذکر من بپا دار». و کسى که به یاد خدا باشد قطعاً کارها و اعمالى که مورد رضاى خدا نباشد انجام نمىدهد. و اگر کسى را مىبینیم که نماز مىخواند باز دست به گناه مىزند او اگر نماز نخواند یقیناً گناه و معصیت بیشترى خواهد کرد. و نماز همین مقدار
در او تأثیر گذاشته که گناه و معصیت او را کمتر نماید(1).
6 ـ قول آخر سخن علامه طباطبائى(رحمه الله) است که به نظر مىرسد مستدلترین پاسخ به این اشکال باشد. ایشان ضمن ردّ و کافى نبودن اقوال و پاسخهاى مزبور چنین مىفرمایند: «آنچه از ظاهر آیات نماز بر مىآید این است که اگر دستور دادهاند به اینکه مردم نماز بخوانند براى این بوده که نماز آنان را از فسق و فجور باز مىدارد. و این تعلیل مىفهماند که نماز عملى است عبادى که انجام آن صفتى در روح پدید مىآورد که آن صفت به اصطلاح، پلیسى است غیبى و صاحبش را از فحشاء و زشتى دور مىسازد و قلب و دلش از معاصى و منکرات پاک مىگردد. پس اثر طبیعى نماز اجتناب از معاصى است به نحو اقتضاء نه علت تامه دورى باشد. یعنى این اثر در همه نماز گزاران وجوددارد امّا به نحو اقتضاء نه به نحو علیت. پس اینکه گفته شد در بعضى افراد و مصادیق نماز این اثر مطرح است نه در همه نمازها صحیح نیست. و یا اینکه گفته شود اثرش فقط در حال نماز است نیز قول درسى نیست بلکه اثرش دائمى و همیشگى است و همینطور اقوال دیگر با این استدلال طرح مىگردند و رد مىشوند پس نماز این اثر بازدارندگى را در زندگى نمازگزار بصورت مطلق ایجاد مىکند یعنى هم این اثر کلّى است و هم دائمى. امّا در حدّ اقتضاء نه در حد علّت تامه. وقتى
ــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ تفسیر المیزان، ج16 ص138.
اقتضائى شد موانع باید برطرف گردند تا اثر ظاهر گردد»(1).
پس تخلف آثار دورى و پاکى از رذایل اخلاقى در نماز، زمانى است که موانعى بر سر راه آن بوده باشد. که آن موانع جلوى تأثیرش را سد کرده است.
بنابر این هر گاه بر درخت نماز، بار و ثمرى ننشست که نمازگزار از آن بهرهگیرد بدون تردید موانعى در آن دخیلاند که نخست باید آن موانع را شناخت سپس در رفع آن باید کوشا بود.
در واقع پاسخ صحیح از میان پاسخهاى ششگانه همین قول آخر است و مطالعه در زندگى قائمین و تارکین به نماز مؤید همین قول است. چون آنانکه به نماز اهمیت مىدهند نسبت به حلال و حرام الهى مقیدند و کسانى که نسبت به نماز اهمیت کمترى قائلند به همان اندازه در مقابل گناهان، حساسیت کمترى از خود نشان می دهند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 8:59 صبح )
»» نقش نماز در شخصیت جوانان1
بسم الله الرحمن الرحیم
سخن ما
قال الامام علىّ بن ابى طالب(علیه السلام): «الله الله فى الصّلوة فإنّها عمود دینکم»:
«خدا را، خدا را درنظر گیرید در توجه به نماز، که پایدارى دینتان به نماز باشد».
گر چه هر یک از احکام و فرائض دینى به جاى خود از اهمیت و ارزش خاصى برخوردار است، امّا در این میان بعد از معرفت الهى هیچ فریضهاى به والایى مرتبه نماز نرسد. چرا که این، تنها نماز است که معراج مؤمن و عامل تقرب انسان وارسته، به خدا شناخته شده و معیار پذیرش همه واجبات قرار گرفته است. به این جهت آخرین پیام سفیران الهى، سفارش به نماز، این استوانه استوار دین بوده، چنانچه پرسش نخستین روز رستاخیز هم از آن خواهد بود.
آرى نماز، تنها محبوبِ دلدادگان به حضرت حق و روشنى دیده و چراغ راه پویندگان کوى دوست و محفل انس خلوت نشینان وادى عرفان است. آنان که زندگى را بىیاد او نخواهند و رستگارى خویش را با شهادت در محراب نماز بینند «فزت ورب الکعبة» و با تمام وجود در راه زنده داشتن نام و یاد خداى خویش و اقامه نماز و راز و نیاز با او کوشند و سرانجام خود فدایى راه نماز شوند «اشهد انّک قد اقمت الصلوة» این همه، جایگاه ویژه و عظمت فوق العاده این فرضیه الهى را روشن مىسازد و همگان را به تعظیم این عالىترین نمونه شعائر الهى وادار مىکند، که هم
خود، اهل نماز و راز و نیاز باشند و هم در جهت اشاعه فرهنگ نورانى نماز در جامعه تلاشى پیگیر نمایند، (الذین إن مکنّاهم فى الأرض اقاموا الصلوة)، تا به وظیفه دینى خود عمل نموده باشند و همواره مشمول رحمت بىپایان الهى قرار گیرند. و در این راستا فضلاى اهل قلم حوزه، رسالتى بس عظیم دارند که با تألیف و انتشار آثار ارزشمند دینى، فرهنگ نماز و انس با خداوند متعال را در جامعه دینى ترویج دهند و رایحه دلپذیر معنویت را به فضاى جان همگان بویژه نسل جوان برسانند. چنانچه تاکنون آثار فراوانى را در این رابطه منتشر نمودهاند که از آن جمله است اثر گرانقدر فاضل گرامى جناب حجة الاسلام والمسلمین آقاى مصطفى خلیلى، تحت عنوان «نقش نماز، در شخصیت جوانان». و ما خادمان فرهنگى آستانه مقدّسه مفتخریم که در آغازین روزهاى سالى که به نام اوّلین شهید محراب، «حضرت امام على بن ابى طالب(علیه السلام)» نامگذارى شده، با عنایات کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) و مساعدتهاى تولیت معظم حضرت آیة الله مسعودى و معاون امور ادارى، مالى ایشان جناب آقاى فقیه میرزایى موفق به چاپ و نشر این اثر گرانمایه شدیم; باشد که گامى در جهت ترویج فرهنگ دینى برداشته و از اقامه کنندگان نماز باشیم.
مقدّمه
حمد و سپاس خدایى را سزاست که شکر شاکرین و حمد حامدین و ذکر ذاکرین و سعى خالصین متوجه درگاه اوست. ستایش بیکران مرا و راست که در خلق خویش هیچ کاستى نگذاشت بل همه مخلوقات حتى پست ترین شان را به راستى بگذاشت. تسبیح لایتناهى بر آستان او که آدمى را در مسیر سعادت بر همه موجودات، ولایت و تاج خلافت در سیاره زمین بر او کرامت و خلعت «لقد کرّمنا» بر اندامش عنایت و بعد از تکوین، مصداق «فتبارک» بر قامتش مقالت فرمود.
حمد و آفرین بر ذات جهان آفرین که هستى را آمیخته با حکمت و تعالیم را براى بشر همراه با مصلحت و براى وصول به سربلندى و عزّت توأم ساخته است.
و درود بى پایان بر ختم پیامبران و فص رسولان و اهل بیت و پاکان که شریعت به دست ایشان پایان و حجت خدا به عصمت آنان تمام گردید.
درود بى منّت و سلام با عزت بر سالکان راه طریقت و شاهدان کوى حقیقت که سر در راه حفظ شریعت در کف اخلاص نهاده و نزد دوست تحفه بردند.
با حمد بى انتهى بر ذات ربوبى و درود بى منتهى بر شأن مصطفوى، مُصحف بى مقدار نماز را محمّد ساخته تا شاید از این فریضه الهى که بزرگترین و مهمترین فریضه در تمامى ادیان الهى تشریع شده، نفوس مستعده بهره گیرند.
بر همه جوانان معزّز و مکرّم، معرفت به این نکته لازم است که در دین مبین اسلام، نماز لبیک همه ذاکران، عمل آزادگان، طواف عارفان، میقات کعبه عاشقان، سعى وصفاى پاکدلان، پرواز بیدار دلان مقصد سالکان، داروى دلهاى مجروح، شفاى قلبهاى محزون و تسکین دلهاى مفتون است. نماز کمال عابدان و معراج عالمان، معبد عاشقان و گل خوشبوى بوستان قلب پاک جوانان است.
جوان چون واجد قلب پاک و فاقد و فارغ از هرگونه ارزشهاى ناپاک است مىتواند با نماز، پلّههاى کمال را طى کند و به قلّه جمال باریابد. با برپایى نماز به مقام سرورى و سیادت راه یابد و دعاى اللهم اجعلنى للمتقین اماماً (خدایا مرا پیشواى پرهیزکاران قرارده) را ورد کلام خود سازد.
چون که هیچ عملى مثل نماز بینى شیطان را به خاک مذلّت نمىساید و توجهات الهى را نصیب انسان نمىسازد و هیچ بندهاى جز از طریق نماز به مقام قرب نمىرسد. بسیار زیبا فرمودهاند آن رهبر فرزانه که: «مبتدىترین
انسانها رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز مىکنند. برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت اُنس خود با محبوب را در نماز میجوید. این گنجینه ذکر و راز را هرگز پایانى نیست و هر که با آن بیشتر آشنا شود جلوه و درخشش بیشترى در آن مىیابد»(1).
پس بیائیم همّت نمائیم که با تمسک به نماز به مقام قرب، راه یابیم و جوانى خویش را با سیره مردان الهى گره زنیم تا شاید در جهان جاودانى در منزلگه صادقان و صالحان منزل گزینیم که طوبى لهم و حسن مآب.
براى جوانان عزیز باید مسلّم باشد که هر چه در بهار جوانى کاشتند در پائیز پیرى درو خواهند نمود و به سنین بعد از جوانى عبادت را موکول نمودن از وسوسه هاى شیطانى است.
جوانا ره طاعت امروز گیر***که فردا جوانى نیاید ز پیر
* * *
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 86/4/27 :: ساعت 8:46 صبح )
»» نوسترآداموس: مردی که فردا را پیشبینی میکند
میشل دونوسترادام(Michel De Nostradame) که بیشتر با نام لاتین خود؛ یعنی نوسترآداموس (Nostr Adamus) شناخته شده است؛ در روز چهاردهم دسامبر سال 1503 م. در ناحیه سن رمی فرانسه متولد شد.
خانواده وی از شجره پزشکی یهودی و ایتالیایی الاصل بود. پدر بزرگ وی در شکلگیری و تربیت نوسترآداموس نقش اساسی داشته و آموزههای اشراقی مکتب کابالیستها را مستقیماً به وی تعلیم داده است. نوسترآداموس در سن 22 سالگی از دانشگاه بسیار معتبر آن روزگار فرانسه؛ یعنی مونپلیه در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد و برای نجات بیماران از بیماری مرگ سیاه یا طاعون، بلافاصله مشغول به کار شد. شاوینی، پیرو و مفسر معروف نوسترآداموس مینویسد که وی سه سال تمام بر روی نخستین اشعار وحیآمیز خود که از آینده و رویدادهای آن خبر میآورد کارکرد و در سال 1555م. دفتری را - که در بر گیرنده بیش از سیصد پیشگویی شعرگونه بود - به پسرش سزار هدیه کرد. سپس در سالهای بعد مجموعه کاملی از شعروارههای نوسترآداموس در 1000 قطعه؛ یعنی 10 سانتوری که هر سانتوری مشتمل بر 100 قطعه بود، را منتشر شد. نوسترآداموس بر خلاف شایعات واهی و عبثی که پیرامون شیطانپرستی و خداستیزی به وی نسبت دادهاند، فردی عمیقاً مؤمن و پایبند به مذهب کاتولیک به بود و در نامهای به پسرش صریحاً متذکر میشود که:
«... و از زمانی که اراده ذات خداوند متعال بر این قرار گرفته که تو فقط در نور طبیعی و در این نقطه زمین به دنیا بیایی... از آنجایی که برایم ممکن نیست نوشتهای را به صورت رسمی و کامل برایت به ارث بگذارم؛ چون بر اثر بیعدالتی و گذشت زمان نابود خواهد شد...؛ چون که همه چیز تحت اختیار و سلطه قادر متعال و خداوند یکتا قرار دارد.»
در واقع او با این عبارات، صریحاً اشاره به عدم اصالت ادبیات رمزی علم اخترشناسی و طالعبینی نموده است و همه ارادهها را موکول به خواست و اراده خداوند متعال مینماید.
بررسی پیشگوئیهای نوسترآداموس درباره «جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران»
«شاهزاده عرب، مریخ، خورشید، ناهید، شیر، حکومت کلیسا را از طریق دریا از پای در خواهد آورد، از جانب ایران (پرشیا) بیش از یک میلیون پرهیزگار به بیزانس و مصر، به سوی شمال هجوم خواهند آورد.»3
«از کشور عربی خوشبخت (در منطقه غنی و ثروتمند اعراب) شخصی قدرتمند و مسلط بر شریعت [حضرت] محمد(ص) زاده خواهد شد، اسپانیا را به دردسر انداخته و بر گرانادا (غرناطه) مستولی میشود. از طریق دریا بر مردم نیکوزیا ظفر خواهد یافت.»4
«مرد مشرقی از محل استقرار خویش خارج خواهد شد، برای دیدار فرانسه از کوه آپونین خواهد گذشت، از فراز آسمان، از برفها، دریاها و کوهها گذر خواهد کرد و همگان را با عصایش مضروب خواهد کرد...»5
ادبیات رمزآلود، واژهای است که به بهترین نحو میتواند عمق معانی شعروارههای نوسترآداموس را بیان کند؛ چرا که طبق نظر اغلب مفسران معروف نوسترآداموس؛ یعنی اریکاچیتهام، گی بوحک و ژان شارل دو فن برون، حداقل وقایع ذیل را میتوان بدون هیچ شک و تردیدی از میان شعروارههای رمز آلود نوسترآداموس بر شمرد:
آتشسوزی بزرگ لندن در سال 1666م. اعدام چارلز اول، روی کارآمدن حکومت مذهبی کرامول در انگلستان، وقوع انقلاب فرانسه، انقلاب روسیه، رویارویی استالین و تروتسکی پس از مرگ لنین، اضمحلال رژیم شوروی، اعدام لویی شانزدهم و ماری آنتوانت، به قدرت رسیدن ناپلئون و انتخاب لقب امپراتور توسط وی، به قدرت رسیدن هیتلر و رژیم نازی، به قدرت رسیدن موسولینی در ایتالیا و ژنرال فرانکو در اسپانیا، ترور کندی، سقوط شاه ایران و وقوع انقلاب اسلامی در ایران، رهبری امام خمینی(ره) از فرانسه - او دقیقاً عنوان میکند که رهبر ایران از فرانسه باعث سقوط شاه ایران میشود - ، وقوع حادثه یازدهم سپتامبر و آتشی که در برجهای دوقلوی شهر جدید (نیویورک) ایجاد میشود و بسیاری از حوادث تاریخی دیگر از سالهای 1555 میلادی به بعد که حدوداً 450 سال را دربر میگیرد.
«دو محاصره،
در گرمایی سوزان، انجام میگیرد.
آن مرد،
از فشار تشنگی،
به خاطر دو فنجان مملو از آب،
کشته میشود.
دژ نظامی، مملو میشود،
و یک آرمانگرای کهنسال [امام خمینی (ره)]
نشانههای نیرا (سرزمین ایران) را
به اهالی ژنو [سازمان ملل متحد]
نشان خواهد داد.»6
رهبر پاریس،
اسپانیای بزرگ را اشغال میکند،
کشتیهای جنگی
در برابر مسلمانان [محمدیها] که از پارتیا [ناحیهای در ایران] و مدیا [ناحیهای در ایران] برخاستهاند، میایستند. آن مرد، سیکلاد [اروپا] را تاراج میکند، و آنگاه انتظاری بزرگ در بندر یونان حکمفرما میشود.
در مجموع نوسترآداموس به این موضوع به صراحت اشاره میکند که ایران (پارت، نیرا، پرشیا، مدیا) با کمک مسلمانان سراسر جهان، از جمله کشورهای عربی و مخصوصاً سوریه، عربستان سعودی و لیبی حکومت مقتدری را تشکیل میدهند و پس از جنگی مذهبی که هسته آن از لبنان شروع میشود و عمدتاً بر علیه اسرائیل است، جهان را به تسخیر خود درمیآورند و سپس جنگی جهانی و عظیم رخ خواهد داد و جهان نابود خواهد شد.7
در هنگامه دمیدن خورشید،
آتش بزرگ، دیده خواهد شد؛
صدا و روشنایی،
در امتداد شمال، ادامه خواهد یافت.
در میانه کره خاک،
مرگ و آوای مرگ، شنیده خواهد شد؛
مرگ از درون سلاحها،
آتش و خشکسالی
آنان را به انتظار خواهند نشاند.
در خاتمه، این سرزمین به واسطه جنگ جهانی سوم نابود و نامسکون خواهد شد.8
سرزمین مسکونی،
از سکنه خالی خواهد شد؛
برای به دست آوردن سرزمینها،
جدال و اختلاف شدیدی درمیگیرد؛
قلمروها به مردانی سپرده خواهد شد؛
که از غرور و سربلندی تهی خواهند بود.
سپس، برای برادران بزرگ،
نفاق و مرگ
پیش خواهد آمد.
و از چنین برمیآید که ایران، جهان را ابتدا از طریق حمله به ترکیه (و مقدونیه) به تصرف خود درخواهد آورد:
شب در آسمان، مشعلی رو به خاموشی، دیده خواهد شد. در مرکز رن، جنگ و خشکسالی به بار میآید، کمک خیلی دیر میرسد. پرشیا (ایران) حمله آورده و ماگدونیا و در جای دیگر میگوید: (مقدونیه) را به محاصره درمیآورد.9
تو ای فرانسه!
اگر،
از آبهای لیگوریا گذر کنی؛
خود را،
در میانه دریا و جزایر،
در محاصره خواهی یافت؛
و پیروان محمد،
در برابر تو خواهند ایستاد.
و همچنین
تو، ای دریای آدریاتیک!
استخوان خران و اسبان را
خواهی جوید.10
و باز میگوید:
آن مرد،
با سلاحها و آتش درخشان،
در نزدیکی دریای سیاه،
از پرشیا برای تسخیر ترابوزان
خواهد آمد.
فاروس و میتیلن به لرزه در خواهد آمد؛
خورشید،
دریای آدریاتیک را که مملو از اجساد اعراب است؛
روشن خواهد کرد.11
و سپس نوسترآداموس، عواقب جنگ اتمی و نابودی تدریجی جهان به واسطه جنگ جهانی سوم را شرح میدهد:
«کسوفی در پیش خواهد بود که از زمان آفرینش گیتی تا زمان مرگ و مصائب حضرت مسیح و از آن زمان تا به امروز هرگز رخ نداده است و جهان چنین ظلمتی به خود ندیده است...»12
که در این مورد آیات مربوط به قیامت در سوره قیامت به ذهن انسان تداعی میشود:
فإذا برق البصر و خسف القمر و جمع الشمس و القمر یقول الإنسان یومئذ أین المفرّ.
هنگامی که بینایی خیره میگردد، و ماه فرو میرود، و خورشید و ماه گرد هم آیند، آن روز انسان میگوید: به کجا فرار کنم؟
«مرد والامقامی از تبار عرب به زودی پیش خواهد تاخت. از سوی اهالی بیزانس به او خیانت خواهد شد. از شهر قدیمی رودس به پیشواز او خواهند آمد، از جانب هانگری [مجارستان] متحمل آزار بسیار خواهد شد.»13
«در حوالی دریای آدریاتیک بر اثر توفانی عظیم، کشتی غرق میشود و زمین به لرزه درآید و به سوی آسمان پرتاب میشود و دوباره فرو میافتد؛ در مصر جنبش پیروان محمد افزایش مییابد و پیکی به (آن سوی مرزها) فرستاده میشود تا خبر را اعلان کند.»
«... شهرها آلوده و کثیف گشته، باعث اعتراض و شرمساری زیادی خواهد شد، و تاریکی و جهل فقط با درخشش نور از بین میرود و با تغییراتی حکومت جهل و ظلمت پایان خواهد یافت...»
رهبری اصلی مشرق زمین با شورشهای زیادی روبرو خواهد شد، که اکثراً از طرف شمالیها و غربیهای مغلوب شده است، که عدهای کشته و برخی مورد آزار قرار گرفتهاند و بقیه در حال گریزند و فرزندانشان که از زنان متعددی هستند، زندانی شدهاند.14
م.پ. ادوارد در کتاب خود در باب پیشگوئیهای نوسترآداموس نقل میکند که سانتوری هشتم، قطعه 6 مربوط به وقوع جنگ جهانی سوم است:
«... جنگ و خونریزی برای مرتبه سوم حتمی است؛ آتش به حدی است که دریاها به جوش میآید و از دولتها فقط دو دولت و از جهان فقط نیمی باقی میماند...»15
«شاهزاده لیبیایی [که نماینده حکومت ایران است] در غرب به قدرت خواهد رسید، یک فرانسوی از اعراب به شدت مکدر خواهد شد، دانشمند ادیب [ادبا] خود را با اوضاع وفق خواهند داد، زبان عرب بر فرانسه پیشی میگیرد...»16
«در نزدیکی سوربن جهت حمله به مجارستان
قهرمانی از اهالی برودها [سیاهپوستان] به آنان هشدار خواهد داد.
رهبر بیزانس، سالون از اسلاوینا،
آنان را به شریعت محمد[(ص)] در خواهد آورد.
همچنین نوسترآداموس در چنین میسراید که:
«امپراتوری مقدس به آلمان خواهد آمد؛
پیروان اسماعیل جایگاه بیمانع خواهند یافت.
آدمهای نادان همچنان خواستار کارمانی [شریعت کهنه] هستند. تمامی حمایت کنندگان [محمد(ص)] سراسر گیتی را خواهند پوشاند.»17
بنابراین، نوسترآداموس در اغلب سانتوریها از جمله سانتوری 5 نسبت به فتح جهان به وسیله شریعت حضرت محمد(ص) به غرب و تمدن غربی هشدار میدهد و به جهانیان اعلام میکند که روزی مسلمانان به رهبری ایران و تمدن ایرانی بر جهان مسلط خواهند شد که این بیشک در پیوند با گسترش و جهانی شدن انقلاب اسلامی ایران است
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:17 عصر )
»» کار کردن در گوگل، دختر بازی در مایکروسافت
اخیرا ایمیلی در تشکیلات داخلی مایکروسافت و گوگل دست به دست میشه و روی اینترنت هم منتشر و در باره اش بحث میشه که ظاهرا توسط یکی از سه بنیانگزار سایت phatbits.com (که بعدا گوگل آنرا خرید) نوشته شده. او که قبلا برای مایکروسافت کار می کرد قبل از راه اندازی کامل Phatbits از مایکروسافت به گوگل میره و دوباره برمی گرده و حالا برای مایکروسافت کار می کنه... خانم Mary Jo Foley در وبلاگش دنباله قضیه را گرفته که ببینه او کیست و در وبلاگش و با تلفن رد پای نویسنده را پیگیری کرده و بالاخره نویسنده هم با ایمیل بهش گفته که او این ایمیل و اطلاعات را روی اینترنت منتشر نکرده (ولی البته منکر محتوای این مطالب نشده)..... خلاصه، اطلاعاتی که ، به نقل از او ، در باره جزییات کار کردن و مقایسه شرایط شغلی در گوگل و مایکروسافت درین ایمیل منتشر شده مورد تایید همه کسانیست که در گوگل یا مایکروسافت شاغل بوده یا هستند (اینرا میشه از روی بیش از یکصد و بیست نظر و کامنت های خوانندگان فهمید)... درینجا یک نمودار مقایسه ای از امتیازات کار کردن در گوگل، یاهو و مایکروسافت هم می بینید.
در هر حال خلاصه ای از این اطلاعات (و نظرات کاربران) چنین است:
- بر خلاف آنچه خیلیلها فکر می کنند (که کار کردن در گوگل راحت و ساده است) تقریبا تمام کارکنان گوگل هر روز از ساعت 10 صبح تا شش غروب در دفاتر کارشان در گوگل هستند و همیشه هفت روز هفته و 24 ساعته ( یعنی 24/7 ) با ایمیل باید گوش به زنگ باشند و بیشتر آنها باقیمانده کارشان را هم از غروب تا آخر شب در خانه انجام می دهند.
- معروف است که گوگل به کارکنانش اجازه میده که روزانه 20 درصد از ساعات کارشون را به هر پروژه شخصی که دوست دارند بپردازند. اما ، در عمل ، اینگونه نیست و بیشتر مدیران و سوپروایزورها چنین امتیازی را به کارکنان و زیردستانشان متذکر نمی شوند و تازه اینگونه پروژه ها باید مورد تایید مدیران هم باشد و گوگل ( ونه کارکنان) صاحب امتیاز و مالک نهایی این پروژه ها است . بعضی از کارکنان اصلا علاقه ای به انجام چنین پروژه هایی ندارند و عده ای هم خیلی سفت و سخت و معتادانه پروژه های شخصی را دنبال می کنند.
- اتاقهای کار کارکنان گوگل ، بر خلاف عرف معمول، خصوصی و جداگانه و دارای دیوار نیستند. اتاقها معمولا شیشه ای و رنگ آمیزی شده و عمومی و شلوغ و خودمانی ( و کنترل شده توسط دوربین) هستند و کسی احساس آرامش فکری یا خلوت نمی کند و حتی بعضی کارکنان در راهروها میز دارند.
- روش استخدامی گوگل اینه که فارغ التحصیلان جوان و بی تجربه دانشگاهها (بویژه دانشگاه استانفورد) را (بعد از حدود ۱۰-۱۲ مصاحبه و تست تلفنی یا حضوری) ، استخدام می کنه و مثل یک مهد کودک از آنها نگهداری می کنه: بهشون غذا و تی شرت و وسایل ورزشی/پزشکی/تفریحی /میهمانی و غیره مجانی میده و این باعث میشه که این جوانها از لحظه شروع بکار در گوگل اصلا لازم نیست به هیچ فروشگاه یا مکان دیگه ای بروند و با دنیای بیرون اصلا سروکار نداشته باشند و نهایتا اینکه چنین سیاستی باعث ایجاد وابستگی شدید فکری-شغلی-زندگی اونها به گوگل شده و نوعی کالت ( CULT ) یعنی گروهک - مستقل از سایر مردم عادی- ایجاد میشه که اونها را یک بعدی بار میاره. و چون صاحبکار (گوگل) تمام نیازهای شخصی شما را تامین می کنه باعث میشه که شما دنباله رو بار بیایید و به گوگل -بعنوان برادر بزرگتر- وابسته بشید، و به فکر جدا شدن و ایجاد زندگی شغلی/شخصی مستقل نیفتید و کنترل زندگی تان را نداشته باشید.
- بهنگام استخدام، گوگل اهمیتی به تجربه و سابقه شغلی قبلی شما نمیده ولی مدرک دانشگاهی (بویژه از دانشگاه استانفورد امریکا - جایی که بنیانگزاران گوگل تحصیل کرده اند) براش خیلی مهمتره... (البته از امسال یک پرسشنامه چند صد صفحه ای آنلاین را باید پر کنید و از ریزترین مسایل و علایق شخصی - مثلا اینکه سگ دوست دارید یا نه؟- را باید پاسخ بدید. ).. البته بعضی از روان شناسانی که این پرسشنامه را مرور کرده اند معتقدند که اینگونه پرسشهای خصوصی الزاما نمی تواند موید این باشد که شما حتما برای آن شغل مناسب یا نامناسب باشید.
- دستمزد و حقوق و بیمه ای که گوگل به کارکنانش میده کمتر از مایکروسافت است.
- یکی از کاربران امریکایی (که برای مایکروسافت کار می کنه) و برای این مطالب کامنت /نظر گذاشته اطلاعات جالبی هم در باره نحوه نگرش جنسیتی و دختر بازی مهندسین نرم افزار شاغل در مایکروسافت ( MSFT ) نوشته:
او میگه که بستگی داره دنبال چه تیپ دخترها/زنهایی باشید: اگر دنبال دخترهای( chicks ) فقط باهوش ( smart chicks ) هستید برید به بخش توسعه/طراحی ( DevDiv - Developer Division ( یعنی محل کار سازندگان Visual Studio, C#, Visual Basic ) ... اگه علاقمند به زنان - هم زیبا و هم باهوش- هستید ( smart and pretty ) برید به قسمت Office division ( یعنی محصولات نرم افزارهای آفیس از قبیل Word, Excel, Powerpoint ) ... دخترها / زنان به اصطلاح خفن تر، زیبا تر و باهوشتر را در دپارتمان Games division ( یعنی سازندگان Xbox / eHome ) می یابید.. خلاصه هرچه که به بخش هایی که بیشتر با مشتری طرفند ( یعنی marketing ) می روید دخترها و زنهای - هم خوشگلتر و هم باهوشتری - می بینید. البه او میگه که دخترهایی که در بخش DevDiv کار می کنند درسته که خوشگلند اما بلد نیستند درست آرایش کنند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:10 عصر )
»» شاید دلم در لبنان جا مانده باشد، شاید ...
این روزها که تصاویر لبنان در جنگ ۳۳روزه را می بینم، یاد خاطراتم از آن روزها می افتم. در روزهای جنگ ۱۲روز آنجا بودم. دلم تنگ لبنان است ...
باید اسرائیل را نابود کرد ...
روزی که آن اتفاق در قانا افتاد، بیروت بودم. قرار بود شب قبلش به همان مناطق برویم که اگر میرفتم، شاید جنایت قانا را از نزدیک شاهد بودم.اما نمیدانم چه شد که نرفتم. دلم نرفت. نمیدانم چرا ...
فقط گریه می کردم. دیوانه شده بودم. مردم هم دیوانه وار ریخته بودند بیرون. ساختمان دفتر بی خاصیت سازمان ملل در لبنان را ویران کردند. آنجا بودم. عکس گرفتم. خبر فرستادم. اما چه فایده، باز هم بغض گلویم را می فشرد ...
دلم تنگ است. فقط مینویسم. برای دلم ...
وقتی تبلیغات گروه وابسته ۱۴ مارس را در لبنان می دیدم، یاد دوم خردادی ها می افتادم. آدم های خائن، وطن فروش، کثیف اما پرهیاهو و پرمدعا ...
یک جای دیگر هم بغض می کردم. وقتی که آواره ها، زخمی ها، همه می گفتند : جانمان، بچه هامان، همه هستیمان فدای سید حسن نصر الله و مقاومت. "بالروح، بدم، نفدیک نصرالله". این شعار را همه جا میشد شنید. حتی از زبان زخمی های خانواده از دست داده. جانمان، روحمان، فدای توای سید حسن نصرالله ...
به المنار غبطه می خوردم. خیلی خوب و معتقدانه کار می کردند. مردانه، دقیق و اثرگذار برنامه می ساختند. المنار هر شب دعای جوشن صغیر پخش می کرد. سید حسن گفته بود توسل کنید.
حتی یکبار با آنها دعای کمیل خواندیم. لذت قرائت دلربای دعای کمیل با لهجه جوان شیعه لبنانی را هنوز احساس میکنم ...
مردان المنار خیلی به وظیفه خود اعتقاد داشتند. آنها به خوبی مخاطب را توجیه میکردند که انهدام دهها تانک پیشرفته میرکاوا که حتی با آر پی جی هم قابل انهدام نیست یعنی چه.
آنها به خوبی نشان میدادند که جنگ چریکی دهها جوان معتقد حزب الله در مقابل هزاران نظامی چهارمین ارتش قدرتمند جهان یعنی چه.
آنها به خوبی نشان میدادند که انهدام ناو پیشرفته اسرائیل همزمان با کنفرانس خبری زنده سید حسن نصرالله یعنی چه.
یکبار به شوخی گفتم الجزیره از المنار بهتر است. آنچنان برافروخته شدند که تا آخرین روز حتی به شوخی می گفتند: "المنار بس" یعنی فقط المنار. اما شبکه های ما چه؟
سه روز جنوب لبنان بودم. شهر مقاوم صور ...
تقریبا هر روز هواپیماهای اسرائیلی بر فراز این شهر در حال پرواز بودند. برای دقایقی صدای مهیبی شنیده می شد. زود محل صدا را پیدا میکردیم. عامل صدا، دهها موشک حزب الله بود که در چند ثانیه، شاید حدود 1 دقیقه به سوی رژیم صهیونیستی شلیک می شد. اما کاری از هواپیماهای جنگنده اسرائیل بر نمی آمد. نمیدانم چرا.
شاید خداوند پرده ضخیمی بر چشمانشان کشیده بود تا جانبرکفان حزب الله در گزند موشکهای اسرائیل وحشی در امان باشند ... شاید ...
یک روز از آن سه روز که در جنوب لبنان بودم، روز تولدم بود. ۱۰ مرداد. کاش همان روز می مردم و روستای ویران شده "سلعا" را نمی دیدم.
آن روز رفتم به"سلعا". هنوز جنگ ادامه داشت و در زیر ساختمان های ویران شده آن روستا جسد ۸ نفر باقی مانده بود. نمیدانم در نهایت آن اجساد شهدا را پیدا کردند یا نه. من فقط یک عروسک پیدا کردم.
آن عروسک را با خودم آوردم ایران. سیدالحسینی خبرنگار صدا و سیما در سوریه که موقع برگشت از لبنان دیدمش،میگفت این از همان عروسک هایی است که مردم به ضریح حضرت رقیه هدیه می دهند و تولیت حرم آنها را به بچه ها می دهد ...
کاش این عروسک را با خودم نمی آوردم. الان در خانه ماست. اما هر وقت می بینمش،یاد بچه هایی می افتم که در قانا، مظلومانه، بی گناه و معصومانه شهید شدند...
دلم گرفته. شاید هنوز در لبنان جا مانده باشد، شاید ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:9 عصر )
»» پاسخ های شما به سؤالات نامزدتان چگونه است؟
طرح سؤال ، دریچه ای است که به سوی شناخت از یکدیگر گشوده می شود. البته مهم این است که به سؤال ها چگونه پاسخ داده شود. نحوه پاسخ دادن به سؤال ها، تصویری از طرف مقابل در ذهن دیگری می سازد. هرچه پاسخ ها واقعی تر و صادقانه تر باشند تصویری هم که ساخته می شود صحیح تر خواهد بود. این امر کمک می کند تا زن و مرد راه بهتری را در زندگی پیدا کنند، این راه می تواند به ازدواج و یا قطع رابطه و عدم ازدواج ختم شود. رسیدن به هر یک از این راه ها در صورتی که عاقلانه و درست باشد به نفع زن و مرد است. البته باید در نظر داشت که هیچ پاسخی درست یا اشتباه نیست.
هدف از طرح پرسش، این است که متوجه شوید در شرایط خاص مورد نظر، چه رفتاری دارید و درباره گذشته و آینده چگونه فکر می کنید. برای خشنود کردن نامزدتان پاسخ هایتان را تغییر ندهید و از پاسخ های زیرکانه ای که بیانگر حقیقت نیستند خودداری کنید. پاسخ های غیرواقعی به منظور پیشگیری از جر و بحث، به نفع هیچ کس نیست.
بهتر است به جای نامزدتان هم پاسخ ندهید و عقیده خاص خود را بیان کنید .مثلاً : اگر از شما می پرسند آیا بچه می خواهی یا نه؟ پاسخ ندهید که نامزدم بچه نمی خواهد.
- سعی کنید خصوصیات و خواسته های خود را کشف کنید. وقتی درباره خودتان به این شناخت دست یافتید، می توانید تصمیم بگیرید که آیا نامزدتان می تواند در رسیدن به خواسته هایتان شریک زندگیتان باشد یا نه.
- پاسخ هایتان باید روشن کند که شما در زندگی مشترک چه انتظاراتی از همدیگر دارید، در ضمن با این پاسخ ها می توانید اولویت ها و رفتارهایی را که حاضر به ترک آن نیستید، نشان دهید. اگر در خانه شلخته هستید و نمی توانید خود را تغییر دهید، بهتر است تا نامزدتان از این خصوصیت شما آگاهی داشته باشد.
- به پاسخ های یکدیگر گوش کنید، اما دخالت نکنید، این تمرین ها برای آن است که درباره همدیگر بیشتر بدانید نه این که همدیگر را تغییر دهید. بهتر است فکر کنید آیا می توانید با نامزدتان همین گونه که هست و بی آن که توقع داشته باشید که تغییر کند، زندگی مشترک تشکیل بدهید؟
یکسان بودن پاسخ ها و پرسش های مطرح شده، کلید خوشبختی در زندگی زناشویی نیست، بلکه برخورد شما با تفاوت ها تعیین کننده است. وقتی شما و نامزدتان در پاسخ به یک پرسش اختلاف عقیده دارید، راهنمایی های پیشنهادی «در شیوه گفتگو درباره تفاوت ها» را به کار بگیرید، زیرا به شما کمک می کند تا اختلاف هایتان را به تدریج حل کنید، وقتی دستتان را برای نامزدتان رو می کنید، آسوده می شود. به او می گویید: «ظاهر و باطن، من این هستم.» خودتان را صادقانه آشکار می کنید، باری از روی دوش خود برمی دارید و به اصطلاح توپ را در زمین بازی نامزدتان می اندازید و به او این امکان را می دهید که بدون هیچ فرض نادرستی تصمیم بگیرد و شما را بپذیرد.
اما وقتی نظر او برای شما قابل قبول نیست چه باید بکنید؟ اگر با پاسخ های نامزدتان موافق نباشید، چه خواهد شد؟ پی بردن به تفاوت ها به معنای اعلام ختم رابطه نیست، هرگز عدم اختلاف نظر، راز موفقیت زندگی مشترک به حساب نمی آید، اختلاف نظر با نامزدتان، فرصتی است تا مهارت های «مدیریت تفاوت ها» را بیاموزید. توجه داشته باشید: مدیریت تفاوت ها و نه مدیریت حل اختلاف . زیرا لزومی ندارد که گفتگو درباره تفاوت ها به اختلاف منجر شود.
طبیعی است که از دست نامزدتان عصبانی و دچار سردرگمی و سرخوردگی بشوید، احتمالاً از دست دوستتان، رئیس و حتی همسایه تان هم دچار همین حالات می شوید. اما با کمی تلاش می توان دیدگاه های متفاوت را بدون این که به مشاجره ختم شود به هم نزدیک کرد، مگر آن که به شدت ستیزه جو باشید.
گذشته شما
توجه به گذشته خود و تأثیر آن بر شکل گیری شخصیت شما و خواسته هایتان در زندگی، نخستین گام های آمادگی برای ازدواج است. اگر باز هم از این مطالب دوست دارید میتوانید از این طریق اقدام کنید.معمولاً زندگی پدر و مادرها سرمشق زندگی ما می شود و اگر از این سرمشق خوشمان بیاید، کم و بیش می دانیم که شریک زندگیمان باید چه خصوصیاتی داشته باشد، اما اگر همان طور که بزرگتر می شویم، از رابطه پدر و مادرمان خوشمان نیاید، می توانیم آن را با الگوی مد نظرمان عوض کنیم.
به دقت به روابط افرادی که شما و نامزدتان در کنار آنها بزرگ شده اید، توجه کنید. ویژگی هایی را که موجب ایجاد روابطی استوار و شاد شده و آنها که سبب تلخی زندگی شده اند به یاد بیاورید، مشخص کنید چه نگرش ها و رفتاری روابط این افراد را تیره و تار می کند. از اشتباهات و موفقیت های دیگران بیاموزید. اما توجه داشته باشید که خودتان را با آنها مقایسه و یا تشبیه نکنید. تصمیم بگیرید تجربیات مثبت را به کار ببندید و از رفتارهای منفی دوری کنید.
اگر از موهبت داشتن پدر و مادری خوشبخت برخوردار هستید، این شانس را دارید که بفهمید ازدواج موفق به چه عواملی نیاز دارد. تک تک پرسش ها را با صدای بلند برای نامزدتان بخوانید و هریک جداگانه بی آنکه حرف یکدیگر را قطع کنید به آنها پاسخ دهید، سپس در این باره صحبت کنید که آیا پاسخ هایتان بر زندگی مشترکتان تأثیر خواهند گذاشت یا نه و تأثیرش چگونه است.
1 - به عقیده شما چه عاملی پدر و مادرتان را در کنار هم نگه داشته است؟
2 - دوست دارید چه ویژگی هایی از زندگی پدر و مادرتان در زندگی شما هم وجود داشته باشد؟
3 - از چه ویژگی های زندگی پدر و مادرتان خوشتان نمی آید؟
4 - پدرتان چه رفتاری با مادرتان داشت؟ مادرتان چه رفتاری با پدرتان داشت؟
5 - آیا شما و نامزدتان می خواهید که همان رفتار پدر و مادرهایتان را نسبت به همدیگر داشته باشید؟
و ...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:7 عصر )
»» دو خط موازی
دو خط موازى زاییـده شدند . پسرکى در کلاس درس آنها را روى کاغذ کشید. آن وقت دو خط موازىچشمشــان به هم افتاد. و در همان یک نگاه قلبشـان تپیـد. و مهر یکدیگر را در سینه جای دادند. خط اولى گفت:ما مى توانیم زندگی خوبی داشته باشیم. و خط دومی از هیجان لــرزید. خط اولی گفت: و خانه اى داشته باشیم در یک صفحه دنج کـاغذ .
من روزها کار میکنم. می توانم بروم خط کنار یک جاده دور افتاده و متروک شوم ،یا خط کنار یک نردبام. خط دومی گفت: من هم می توانم خط کنار یک گلدان چهار گوش گل سرخ شوم ،یا خط یک نیمکت خالی در یک پارک کوچک و خـــلوت.
خط اولی گفت: چه شغل شاعـــرانه اى. و حتمأ زندگی خوشی خواهیــم داشـت.
در همین لحظه معلم فریاد زد: دو خط موازی هرگز به هم نمىرسند و بچه ها تکرار کردند: دو خط موازی هیچ وقت به هم نمی رسند.
دو خط موازی لـرزیدند. به همدیگــر نگـاه کردند. و خط دومی پقی زد زیر گریـه .
خط اولی گفت: نه این امکان ندارد . حتمأ یک راهی پیدا میشود .خط دومی گفت: شنیدی که چه گفتند؟ هیچ راهی وجود ندارد. ما هیچ وقت به هم نمی رسیم. و دوباره زد زیر گریه. خط اولی گفت: نباید نا امید شد. ما از این صفحه کاغذ خارج می شویم و دنیا را زیر پا می گذاریم. بالاخره کسی پیدا میشود که مشکل ما را حل کند. خط دومی آرام گرفت. و اندوهنک از صفحه کاغذ بیرون خزید. از زیردر کلاس گذشتند. و وارد حیاط شدند. و از آن لحظه به بعد سفرهای دو خط موازی شروع شد. آنها از دشتها گذشتند ..... ، از صحراهای سوزان ..... ، از کوههای بلند ..... ، از دره های عمیق .......، از دریاها ....... ،از شهرهای شلوغ.....
سالها گذشت ؛
و آنها دانشمندان زیادی را ملاقات کردند. ریاضیدان به آنها گفت: این محال است.هیچ فرمولی شما را به هم نخواهد رساند. شما همه چیز را خراب میکنید. فیزیکدان گفت: بگذارید از همین الآن نا امیدتان کنم. اگر می شد قوانین طبیعت را نادیده گرفت، دیگر دانشی به نام فیزیک وجود نداشت. پزشک گفت: از من کاری ساخته نیست، دردتان بی درمان است. شیمی دان گفت: شما دو عنصر غیر قابل ترکیب هستید. اگر قرار باشد با یکدیگر ترکیب شوید ، همه مواد خواص خود را از دست خواهند داد. ستاره شناس گفت: شما خودخواه ترین موجودات روی زمین هستید. رسیدن شما به هم مساوی است با نابودی جهان. دنیا کن فیکون می شود . سیـارات از مدار خارج می شوند. کرات با هم تصادم میکنند. نظام دنیا از هم می پاشد . چون شما یک قانون بزرگ را نقض کرده اید. فیلسوف گفت: متاسفم... جمع نقیضین محــال است.
و بالآخره به کودکی رسیدند. کودک فقط سه جمله گفت: شما به هم میرسید. نه در دنیاى واقعیات. آن را در دنیاى دیگری جستجو کنید...... دو خط موازی او را هم ترک کردند. و باز هم به سفرهایشان ادامه دادند. اما حالا یک چیز داشت در وجودشان شکل میگرفت. «آنها کم کم میل به هم رسیدن را از دست میدادند.» خط اولی گفت: این بی معنی است. خط دومی گفت:چی بی معنی است؟ خط اولی گفت:این که به هم برسیم. خط دومی گفت: من هم همینطور فکر میکــنم. و آنها به راهشان ادامه دادند.
یک روز به یک دشت رسیدند. یک نقاش میان سبزه ها ایستاده بودو نقاشی میکرد.خط اولی گفت:بیـا وارد آن بوم نقاشی شویم و از این آوارگی نجات پیــدا کنیم.
خط دومی گفت: شاید ما هیچوقت نباید از آن صفحه کاغذ بیرون می آمدیم. خط اولی گفت:در آن بوم نقاشی حتمأ آرامش خواهیم یافت. و آن دو وارد دشت شـدند.روی دست نقاش رفتند و بعد روی قلمش. نقاش فکری کرد و قلمش را حرکت داد.
و آنها دو ریل قطار شدند که از دشتی می گذشت. و آنجا که خورشید سرخ آرام آرام پایین می رفت ، سر دو خط موازی عاشقانه به هم میرسید.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:5 عصر )
»» روسری خود را بر نمی دارم ...
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
استاد علم و اخلاق حاج آقای مرتضی آقا تهرانی تعریف می کند که: وقتی در «مؤسسه اسلامی نیویورک» مشغول فعالیت بودم روزی دختر جوانی آمد که می خواست مسلمان شود؛ گفتم برای پذیرفتن اسلام، ابتدا باید خوب تحقیق کنید بعد اگر به این نتیجه رسیدید که دین اسلام دین حق است می توانید مسلمان شوید. او رفت و شروع به مطالعه کرد. در این بین چندین بار دیگر به من مراجعه کرد و در نهایت با ناراحتی گفت: «اگر مرا مسلمان نکنید من می روم و در وسط سالن داد می زنم و می گویم: من مسلمانم!»
گفتم حالا که در پذیرفتن اسلام مصمم شده اید فردا که روز میلاد است بیایید تا در طی مراسمی تشرف شما انجام شود. روز بعد، در بین مراسم گفتم این خانم می خواهد امروز به دین مبین اسلام مشرف شود. یکی از حضار گفت: «لابد این دختر عاشق یک پسر مسلمان شده و چون دین ما اجازه ازدواج او را نمی دهد می خواهد به صورت صوری مسلمان شود.» گفتم: «از صراحت لهجه شما متشکرم! ولی این طور که شما گفتید نیست زیرا او در مورد حقانیت اسلام، مطالعه گسترده ای داشته است. به عنوان مثال در عقاید اسلامی چیزی به نام «بداء» هست که می دانم هیچ کدام از شما چیزی از آن نمی دانید ولی این دختر خانم می داند، به هر حال او در آن مراسم مشرف به اسلام شد. خانواده وی که مسیحی بودند با دیدن حجاب او، شروع به آزار و اذیت او کردند. این آزار و اذیت ها روز به روز بیشتر می شد به حدی که مجبور شدم با حضرت «آیه الله مظاهری» تماس گرفته و جریان را با ایشان در میان گذارم. ایشان فرمودند: «آیا احتمال خطر جانی وجود دارد؟» گفتم: «بی خطر هم نیست.» فرمودند: «پس شما به ایشان بگویید می تواند روسری خود را بردارد.» ماجرا را به آن خانم ابلاغ کردم و گفتم: «می توانید روسری خود را بردارید.» او پرسید: «آیا این حکم اولیه است یا حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است؟» گفتم: «نه! حکم ثانویه است و به خاطر تقیه صادر شده است.» گفت: «اگر روسری خود را بر ندارم و به خاطر حفظ حجابم کشته شوم آیا من شهید محسوب می شوم؟» گفتم: «بله!» گفت: «والله روسری خود را بر نمی دارم هر چند در راه حفظ حجابم جانم را از دست بدهم.»
البته بعد از این ماجرا خانواده او نیز با مشاهده رفتار بسیار مؤدبانه دخترشان از این خواسته صرف نظر کردند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( سه شنبه 86/4/26 :: ساعت 3:4 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
مرنجان و مرنجعزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) استسعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلامسبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلامپیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلامامام حسین علیه السلام در آیینه زیارتپیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»[عناوین آرشیوشده]