سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش به خداوند برترینِ دو دانش است . [امام علی علیه السلام]
بشنو این نی چون حکایت می کند
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» خرافهگرایی در عزاداری حضرت قاسم

روز ششم ماه محرم، روز حضرت قاسم بن‌الحسن نوجوان شهید دشت نینواست. در برخی از هیئت‌ها و تکیه‌ها بر اساس یک باور غلط که اعتقاد دارند حضرت در کربلا ازدواج کرده است، به برگزاری مراسم حنابندان و یا عروسی در قالب عزاداری می‌پردازند!

برای بررسی درستی یا نادرستی این مطلب به کتاب‌های روایی و مقتل‌های مختلف رجوع شده است که ماحصل تحقیق در ادامه می‌آید:

قاسم بن حسن(ع) در واقعه کربلا سنش از 10سال بیشتر بود، ولی به 15سال نرسیده بود، طبری می‏ گوید: قاسم 10سال داشت و در مقتل «ابی‏ مخنف» آمده که قاسم در کربلا 14 ساله بود.(1) علامه مجلسی می‏ گوید: نقل ماجرای عروسی قاسم به مدارک معتبر متکی نبوده است، منشأ این حکایت دو کتاب است یکی «منتخب المراثی» که بهترین تألیفات به زبان عربی هست و نویسنده آن شیخ فخرالدین طریحی صاحب «مجمع البحرین» است و دیگری «روضه‌الشهدا» نوشته ملاحسین کاشفی صاحب انوار سهیلی است، این کتاب اولین مَقتلی است که به فارسی نوشته شده است(2) و فاقد اعتبار لازم است.

در این رابطه نقل می‏ کنند که وقتی امام حسین(ع) مسیر مدینه تا کربلا را طی می‏ کرد، حسن بن حسن(3) از عموی خویش امام حسین(ع) یکی از دو دختر او سکینه و فاطمه را خواستگاری کرد، حسین(ع) فرمود: هر یک را که بیشتر دوست داری اختیار کن، حسن خجالت کشید و جوابی نداد حسین(ع) فرمود: من برای تو فاطمه را اختیار کردم که به مادرم فاطمه بنت رسول(ص) شبیه‏ تر است، به این ترتیب وجود فاطمه نو عروس در کربلا امری مسلّم است.

اگر فرض کنیم ازدواج قاسم درست باشد، باید گفت امام حسین(ع) دو دختر به نام فاطمه داشتند که یکی را به حسن تزویج کرده و دیگری را برای قاسم عقد کرده‌اند. (4) یا اینکه بگوییم دختری که به عقد قاسم در آمده اسمش فاطمه نبوده و در تاریخ اشتباه نقل شده و اگر این داستان را صحیح ندانیم باید بگوییم راویان نام حسن را از روی اشتباه، قاسم نقل کرده‏اند.
با این وجود بیشتر تحلیل‏گران واقعه عاشورا عروسی قاسم را نادرست می‏دانند، محدث قمی در «منتهی الآمال»(5) و در کتاب «نفس‏ المهموم»(6) دامادی قاسم را رد می‏ کند و می‏ گوید نویسندگان نام حسن را با قاسم اشتباه کرده‏ اند.
علامه شهید مرتضی مطهری عروسی قاسم را مردود می ‏داند و مستند می‏ کند به اینکه در هیچ کتاب معتبری وجود ندارد و حاج نوری هم گفته ملاحسین کاشفی اولین کسی است که این مطلب را در کتاب «روضهالشهدا» آورده و اصل قضیه صددرصد دروغ است.(7)

مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم نیز در تحلیلی بیان می‌دارد که به طور کلی آنچه از اشارات صاحب نظران و مشاهدات بر می‏آید نقل ماجرای عروسی قاسم که بیانی از شدت قساوت و بی‏رحمی لشکریان یزید است،(8) اگر به همان اندازه‏ای که تاریخ به آن اهمیت داده مورد توجه قرار بگیرد و بُغض محبین اهل‏ بیت را نسبت به دشمنان برانگیزد، امری پسندیده است.
اما طبق اشاره ای که استاد مطهری دارد اگر بنا باشد که آن را با بزرگنمایی مطرح کنند و تعزیه از آن بسازند(9) و یا چنان‌که دیده شده حجله ‏ای بیارایند و حنایی تدارک ببینند، در این صورت اهانتی به ساحت مقدس عاشورا و فرهنگ عاشوراییان انجام داده ‏اند.
چون برخی از صاحب نظران داستان عروسی قاسم در کربلا را غیر واقعی می‌دانند، لذا نمی‌توان به طور قطعی آن را قبول کرد، لازم است گفته شود که عروسی در میان اهل‌بیت(ع) با عروسی که در حال حاضر مرسوم است (و بیش‌تر به بدعت و معاصی شبیه است)، بسیار متفاوت است.

*معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر
1. حماسه حسینی، شهید مطهری
2. ترجمه ارشاد، شیخ مفید
3. تحقیقی پیرامون نهضت عاشورا از مرکز مطالعات و پژوهش‎های فرهنگی حوزه علمیه (جمعی از محققین
4. دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع)
*پی‌نوشت‌ها:
1- حاج محمد هاشم بن محمدعلی خراسانی، منتخب التواریخ، انتشارات علمیه اسلامیه، صفحه 266.
2- صدرالدین، واعظ قزوینی، ریاض، مقدس، المسمی بحدائق الاش، جلد دوم، کتابفروشی اسلامیه، تهران، 1374 هجری قمری، صفحه 42.
3- حسن بن حسن که به «حسن مُثنَّى» معروف است، در جنگ نابرابر با دشمن در روز عاشورا به شدّت مجروح شد و به یارى خداوند متعال از دست سربازان عمر بن سعد نجات یافت و به عنوان روایتگر وقایع و حوادث عاشورا بر مسئولیت حساس خود عمل کرد، نسل امام حسن مجتبى(ع) توسط دو فرزندش زید و حسن مثنّى تداوم یافته است و همه «سادات حسنى» بـه ایـن دو بـزرگـوار نـسب مـى‏رسانند.
4- شیخ عباس قمی، دمع السجوم ترجمه نفس المهموم، ترجمه و تحقیق علامه ابوالحسن، شعرانی، بهار 78، ناشر ذوی‌القربی، صفحه 342؛ سیدهاشم رسولی محلاتی،‌ زندگانی امام حسین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374، صفحه 478.
5- شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، محدث قمی، انتشارات هجرت، تابستان 74، چاپ هشتم،جلد 1، صفحه 700.
6- ابوالحسن، شعرانی (پیشین)، صفحه 342.
7- مرتضی، مطهری، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، خرداد 1364، جلد اول، صفحه 28.
8- عمادالدین حسین، اصفهانی، (عمادزاده)،‌ برداشتی از تاریخ زندگی امام حسین، انتشارات اسوه، 1373، جلد دوم، صفحه 137.
9- مرتضی، مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، صفحه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:52 صبح )
»» توجیه علمی طول عمر مهدی موعود (عج)

آیت الله جوادی آملی در درباره توجیه علمی حیات ولی (عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف) می فرماید:
حیات طولانی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.
اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.

بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.
با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند. این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است.
مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه ‏رو بوده‏ اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.
آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار1
این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:

ای برادر تو همان اندیشه‏ ای         ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای2
بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.
وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏ صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم ‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه ‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏ های آن روی دوش ما قرار گرفت.
مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.3
همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.

پانوشت:
1. مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.
2. همان، دفتر دوم، بیت 277.
3. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192: قاصعه



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:48 صبح )
»» اول محرم، سالروز تولد علی محمد باب شیرازی

ماه محرم، ماه عزاست، ماهی است که مسلمانان سیاه می پوشند و برای امام شهیدشان عزاداری می کنند.

در نخستین روز محرم، تولدی هم هست، تولد آن که مدعی بود و نتوانست دلیلی بیاورد. کشتارها به راه انداخت و جان خود را بر سر این راه گذاشت و مریدانش امروزه روز تولدش را مبارک می شمارند و در ماه عزای الهی، جشن و پای کوبی به راه می اندازند.
جالب است که بدانید، بابیان و بهائیان، همه مناسبت های تاریخی خود را به سال شمسی بازگردانده اند، جز اول و دوم محرم که سالروز تولد باب و بهاء و تلاقی آن با عزای حسینی است.
این دقت خالی از لطف نیست که بابیان و بهائیان، دو روز اول محرم را رها نکرده اند، حال مسلمان بیاید و اصالت محرمی خود را با تبدیل محرم قمری به محرم شمسی نابود کند.
حال نگاهی به زندگی نامه متولد اول محرم (علی محمد باب شیرازی) می کنیم:
علی محمد باب شیرازی، موسس بابیت است. او در اول روز محرم سال 1235 در شیراز متولد شد. او شاگرد سید کاظم رشتی بود که با بهره گیری از افکار شیخیه، ادعای بابیت، امامت، خدایی و … کرد و در آخر توبه نامه نوشت و خود را هیچ دانست. سرانجام امیرکبیر برای آن که آرامش را به ایران بازگرداند و اغتشاشها را آرام سازد، حکم تکفیر علی محمد را از علمای شیخیه گرفت و او را به دار مجازات آویخت. بهائیان او را مبشر بهائیت می دانند در حالی او تنها با تعبیر «من یظهره الله» خواست اعتقاد خود به وجود مهدی موعود (عج) را بر همگان آشکار سازد.او آشکارا در برخی از نوشته هایش، به محبت و توصیف اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت مهدی (عج) همت می گمارد. او ابتدا، عقاید شیعه را صحیح دانسته و می ستاید و از همه جالب تر، به وجود و غیبت مهدی موعود (عج) نیز اعتراف دارد،1ولی پس از مدتی تا جایی که توانست همه چیز را تحریف و تاویل برد و آن چه نتوانست منکر شد.
از آنجا انسان در در این دوگانگی سردرگم می شود، به چند نمونه اشاره می کنیم و داوری را به شما می سپاریم:
یا سید الاکبر، ما انا شیء الا و قد اقامتنی قدرتک علی الامر ما اتّکلت فی شیء الا علیک و ما اعتصمت فی الامر  الا الیک و انت الکافی بالحق و الله الحق من ورائک المحیط … یا بقیه الله قد افدیت بکلّی لک و ارضیت السبّ فی سبیلک و ما تمنّیت الا القتل فی محبّتک.2
پانوشت:
1. (کواکب الدریه، ص 35.)
2. (تفسیر سوره یوسف، سوره 58.)


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:46 صبح )
»» مهدی موعود، چه دینی دارد؟

مفضل از امام صادق (ع) می پرسد: تأویل «لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ خداوند نماینده خود را با هدایت و دین حق میفرستد تا او را بر تمام ادیان غالب گرداند هر چند مشرکان نخواهند.» (1) چیست؟ 

(یعنى چگونه امام زمان بر همه ادیان غالب مى‏ شود) حضرت فرمود: تأویلش این آیه است: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ؛ با مشرکان پیکار کنید تا دیگر فتنه‏اى در میان مردم نباشد و همه دین براى خدا باشد.» (2)
اى مفضل بخدا قسم! اختلاف را از میان ملل و ادیان برمیدارد و همه دینها یکى مى‏شود چنان که خدا فرموده: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» (3) و هم فرموده: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِینَ؛ هر کس دینى جز دین اسلام را بپذیرد هرگز از وى پذیرفته نمی شود و او در عالم آخرت از زیانکاران خواهد بود.» (4)

مفضل گفت: آقا! آیا دینى که پدران او ابراهیم و نوح و موسى و عیسى و محمد داشتند، همان دین اسلام بود؟ فرمود: آرى همین دین اسلام بود، نه غیر آن! عرض کردم: دلیلى از قرآن بر این مطلب دارید؟ فرمود: آرى از اول تا آخر قرآن پر از دلیل است. از جمله آیه: «إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ» است و دیگر این آیه: «مِلَّهَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ هُوَ سَمَّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ؛ اسلام دین پدر شما ابراهیم است و اوست که شما را مسلمان نامید.» (5) و دیگر آیه ایست که خداوند در داستان ابراهیم و اسماعیل از زبان آنها نقل میکند که گفتند: «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً؛ خدایا ما دو نفر را دو تن مسلمان و تسلیم‏شده خود قرار ده، و از اولاد ما نیز مردمى مسلمان بیرون آور.»(6)

همچنین در داستان فرعون است که می فرماید: «حَتَّى إِذا أَدْرَکَهُ الْغَرَقُ قالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائِیلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ وقتى فرعون میخواست غرق شود، گفت: ایمان آوردم که جز خداوند یگانه‏اى که بنى اسرائیل باو ایمان آوردند، خدائى نیست و اینک من از مسلمانان هستم.»(7)
و در داستان سلیمان و بلقیس ملکه سبا میفرماید: «وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ؛ در حالى که تسلیم شده‏اید، نزد من بیائید»(8)، چون بلقیس نزد سلیمان آمد، گفت: «أَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمانَ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ‏؛ من با سلیمان در پیشگاه خداوند جهانیان اسلام آوردیم»(9) و از زبان عیسى بن مریم (ع) می فرماید: «مَنْ أَنْصارِی إِلَى اللَّهِ؛ کسانى که میخواهند با پذیرش دین خدا مرا یارى نمایند کیستند؟» (10)

حواریون گفتند: «نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ حواریون گفتند: ما یاوران دینى تو هستیم ما ایمان بخدا آوردیم و شاهد باش که ما مسلمان هستیم!» (11) و در آیه دیگر می فرماید: «وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً؛ آنچه در آسمانها و زمین است با میل و بى‏میلى اسلام آوردند» (12) و در داستان لوط میفرماید: «فَما وَجَدْنا فِیها غَیْرَ بَیْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ ما در آنجا بیشتر از یک خانه از مسلمانان نیافتیم». (13)

در آیه دیگر می فرماید: « قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهیمَ وَ إِسْماعیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسى‏ وَ عیسى‏ وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ بگویید: «ما به خدا ایمان آورده‏ایم؛ و به آنچه بر ما نازل شده؛ و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید، و(همچنین) آنچه به موسى و عیسى و پیامبران(دیگر) از طرف پروردگار داده شده است، و در میان هیچ یک از آنها جدایى قائل نمى‏شویم، و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم؛ (و تعصبات نژادى و اغراض شخصى، سبب نمى‏شود که بعضى را بپذیریم و بعضى را رها کنیم.» (14) و در آیه دیگر می فرماید: «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ الى قوله وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ آیا شما حاضر بودید هنگامى که مرگ یعقوب فرا رسید تا آنجا که فرمود: و ما همه براى او اسلام آوردیم.» (15)

پانوشت:
1. توبه: 9 / 33؛ صف: 61 / 9.
2. انفال: 8 / 32.
3. آل عمران: 3 / 19.
4. آل عمران: 3 / 85.
5. حج 22 / 78.
6. بقره: 2 / 128.
7. یونس: 10 / 90.
8. نمل: 27 / 31.
9. نمل: 27 / 44.
10. صف: 61 / 14؛ آل عمران: 3 / 52.
11. پیشین.
12. آل عمران: 3 / 83.
13. ذاریات: 51 / 36.
14. بقره: 2 / 136.
15. بقره: 2 / 133.
منبع: مهدی موعود (بحار الانوارج 13)، ص 1149.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:45 صبح )
»» مهدی موعود (عج) چه هنگام ظهور می کند؟

از مفضل بن عمر روایت شده است که گفت: از آقایم حضرت صادق (ع) پرسیدم: آیا مأموریت مهدى منتظر وقت معینى دارد که باید مردم بدانند کى خواهد بود؟ فرمود: حاشا که خداوند وقت ظهور او را طورى معین کند که شیعیان ما آن را بدانند. عرض کردم: آقا براى چه؟ فرمود:
زیرا وقت ظهور او همان ساعتى است که خداوند می فرماید: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساها؛ قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّی لا یُجَلِّیها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتِیکُمْ إِلَّا بَغْتَهً؛ درباره قیامت از تو سؤال مى‏کنند، کى فرامى‏رسد؟! بگو: «علمش فقط نزد پروردگار من است؛ و هیچ کس جز او(نمى‏تواند) وقت آن را آشکار سازد؛ (اما قیام قیامت، حتى) در آسمانها و زمین، سنگین(و بسیار پر اهمیت) است؛  جز بطور ناگهانى، به سراغ شما نمى‏آید!» (باز) از تو سؤال مى‏کنند، چنان که گویى تو از زمان وقوع آن با خبرى! بگو: «علمش تنها نزد خداست؛ ولى بیشتر مردم نمى‏دانند».(1) همچنین این همان ساعتى است که خدا فرموده: «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیَّانَ مُرْساها» و فرموده: «إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَهِ؛ علم آن وقت فقط در نزد خداست» (2)

و در آیه دیگر فرمود: «فَهَلْ یَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَهَ أَنْ تَأْتِیَهُمْ بَغْتَهً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها؛ آیا آنها[ کافران‏] جز این انتظارى دارند که قیامت ناگهان فرا رسد(آن گاه ایمان آورند)، در حالى که هم اکنون نشانه‏هاى آن آمده است؛ اما هنگامى که بیاید، تذکّر(و ایمان) آنها سودى نخواهد داشت.»(3) نیز فرمود: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَهُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ»؛(4) همچنین فرمود: «ما یُدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَهَ قَرِیبٌ یَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِینَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ یَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِینَ یُمارُونَ فِی السَّاعَهِ لَفِی ضَلالٍ بَعِیدٍ؛ تو چه مى‏دانى شاید ساعت(قیام) نزدیک باشد. کسانى که به قیامت ایمان ندارند درباره آن شتاب مى ‏کنند؛ ولى آنها که ایمان آورده ‏اند پیوسته از آن هراسانند، و مى ‏دانند آن حق است؛ آگاه باشید کسانى که در قیامت تردید مى ‏کنند، در گمراهى عمیقى هستند.» (5)
 عرض کردم: معنى «یمارون» چیست؟ فرمود: یعنى مردم میگویند قائم کى متولد شده و کى او را دیده، و حالا کجاست و چه وقت آشکار مى‏شود؟ اینها همه عجله در امر خدا و شک در قضاى الهى و دخالت در قدرت اوست اینان کسانى هستند که در دنیا زیان مى‏برند و پایان بد از آن کافران است.
عرضکردم: آیا وقتى براى آن تعیین نشده؟ فرمود: اى مفضل! نه من وقتى بر آن معین میکنم و نه هم وقتى براى آن تعیین شده است! هر کس براى ظهور مهدى ما وقت تعیین کند، خود را در علم خداوند شریک دانسته و (به ناحق) ادعا کرده که توانسته است بر اسرار خدا آگاهى یابد! در صورتى که خداوند هر سرى دارد براى این مخلوق که از خدا و اولیاء خدا برگشته‏ اند واقع شده است، هر خیرى خدا داشته باشد اختصاص به بندگانش دارد که باید بآن برسند. زیرا که خدا همه وقت با بندگانش است. آن اسرار که بآنها میدهد براى این است که بر آنها حجت باشد.
مفضل گفت: در وقت ظهورش چگونه است؟ فرمود: اى مفضل! او در وضع شبهه‏ناکى آشکار مى ‏شود، تا اینکه امرش روشن شود و نامش بالا رود و کارش آشکار گردد، نام و کنیه و نسبش برده شود، و آوازه او در زبان پیروان حق و باطل و موافقین و مخالفین زیاد برده مى ‏شود؛ تا اینکه بواسطه شناختن او حجت بر مردم تمام شود. بعلاوه ما داستان ظهور او را براى مردم نقل کرده ‏ایم و نشان داده‏ایم و نام و نسب و کنیه او را برده و گفته‏ ایم که: او همنام جدش پیغمبر خدا و هم کنیه اوست تا مبادا مردم بگویند اسم و کنیه و نسب او را نشناختیم، بخدا سوگند کار او بواسطه روشن شدن نام و نسب و کنیه‏ اش که بر زبانهاى مردم بالا گرفته، متحقق مى ‏شود. بطورى که آن را براى یک دیگر بازگو میکنند. همه اینها براى اتمام حجت بر آنهاست. آنگاه همان طور که جدش وعده داده، خداوند او را ظاهر مى‏گرداند قوله تعالى: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ خداوند نماینده خود را با هدایت و دین حق میفرستد تا او را بر تمام ادیان غالب گرداند هر چند مشرکان نخواهند.»(6)
پانوشت:
1. اعراف: 7 / 187.
2. زخرف: 43 / 85؛ لقمان: 31 / 34.
3. محمّد(ص): 47 / 18
4. قمر: 54 / 1.
5. شوری: 42 / 17 – 18.
6. توبه: 9 / 33؛ صف: 61 / 9.
منبع: مهدی موعود (بحار الانوار، ج 13)، ص 1145.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:43 صبح )
»» مهدی موعود در انجیل مسیحیان

کلمه ی «پسرِ انسان»، طبق نوشته ی مسترهاکس آمریکایی، در کتاب خود، «قاموس کتاب مقدّس» 80 بار در انجیل و ملحقّات آن (عهد جدید) تکرار شده که فقط 30 مورد آن با حضرت عیسی علیه السلام قابل تطبیق است.
50 مورد دیگر از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخرالزّمان ظهور خواهد کرد، عیسی علیه السلام نیز با او خواهد آمد و او را جلال خواهد داد و از ساعت و روز ظهور او جز خدا کسی اطّلاع ندارد و او کسی جز حضرت مهدی (عج) نیست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:39 صبح )
»» دلیل قرآنی بر وجود امام زمان (عج)

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی1 طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیله القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.
وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است.
بر این اساس با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.
1. الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیله القدر» و تفسیرها).



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:38 صبح )
»» چرا انسان به رهبر و امام نیازمند است؟

على بن ابراهیم نقل می کند که گروهى از اصحاب امام جعفر صادق (ع) خدمت آن حضرت بودند – که از جمله ایشان حمران بن اعین و محمد بن نُعمان و هشام بن سالم و طیّار و جماعتى بودند – و هشام بن حکم در میان ایشان بود و او در سن شباب بود.
حضرت (ع) فرمودند: «اى هشام! آیا مرا خبر نمى‏دهى که با عمرو بن عُبید چه کردى و چگونه از او سؤال نمودى؟» هشام عرض کرد: «یا ابن رسول اللّه! من تو را اجلال و تعظیم مى‏ کنم و از تو شرم مى‏کنم و زبانم یاراى آن ندارد که در حضور تو چیزى بگوید و به سخن در آید.» حضرت (ع) فرمود: «چون شما را به چیزى امر کنم، به عمل آورید.»
هشام عرض کرد: آوازه عمرو بن عُبید و آنچه در آن اشتغال داشت از ترویج مذهب معتزله، به من رسید و شنیدم که در مسجد بصره مى‏نشیند و کتب معتزله را درس مى‏گوید. این امر بر من بزرگ و گران آمد، بیرون رفتم که به نزد او روم و در روز جمعه داخل بصره شدم و به مسجد بصره رفتم.
ناگاه دیدم که مردم بسیارى حلقه دور نشسته‏اند و عمرو بن عُبید در میان آن حلقه نشسته و بر او دو جامه سیاه بود از پشم، یکى را لنگ کرده و دیگرى را ردا و مردم از او سؤال مى‏کردند. خواستم که مردم را از یکدیگر دور کنم تا شکافى به هم رسد که‏ به نزد او روم. به ایشان گفتم که راه دهید مرا، راه دادند و داخل آن مجلس شدم.
در آخر آن گروه بر سر زانوى خویش نشستم و به عمرو گفتم: اى عالم! من مرد غریبم، مرا رخصت مى‏دهى در باب مسئله‏اى که مى‏خواهم از تو سؤال کنم؟ گفت: بلى. با وى گفتم: چشم دارى؟ گفت: اى فرزند من! این چه دخلى به سؤال دارد و این چه سؤال است که مى‏کنى و چیزى را که مى‏بینى چگونه از آن مى‏پرسى؟ گفتم: سؤال من همچنین است. گفت: اى فرزند من! بپرس و هر چند که سؤال تو سؤال احمقانه باشد.
گفتم: مرا جواب گو در آن مسئله‏اى که از تو پرسیدم؟ گفت: بار دیگر بپرس. گفتم: چشم دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مى‏کنى؟ گفت: رنگ‏ها و شخص‏ها را با آن مى‏بینم. گفتم: بینى‏دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مى‏کنى؟ گفت: بوى چیزها را با آن مى‏بویم. گفتم: دهان دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مى‏کنى؟ گفت: مزه چیزها را با آن مى‏چشم.
گفتم: گوش دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مى‏کنى؟ گفت: با آن آواز مى‏شنوم. گفتم: آیا دل دارى؟ گفت: آرى. گفتم: با آن چه مى‏کنى؟ گفت: با آن تمیز مى‏کنم میان هر چه وارد شود بر این اعضا و جوارح و حواس و مشاعر. گفتم: آیا این جوارح از دل بى نیاز نیستند؟ گفت: نه.
گفتم: چگونه مى‏شود که این اعضا و جوارح به دل احتیاج داشته باشند با آن‏که اینها صحیح و سالم‏اند و در کار خود تمامند و نقصى ندارند؟ گفت: اى فرزند من! به درستى که این جوارح، چون شک کنند در چیزى که آن را بوییده باشند یا دیده باشند یا چشیده باشند یا شنیده باشند، آن را به سوى دل بر مى‏گردانند، پس دل، یقین را متقن و بى شک مى‏سازد و شک را باطل مى‏گرداند.
هشام مى‏گوید؛ به او گفتم: هرگاه امر بر این منوال باشد، پس خدا دل را در بدن به پا داشته و آن را مقرر ساخته براى رفع شک اعضا و جوارح؟ گفت: بلى. گفتم: پس ناچار باید که دل در کالبد باشد و اگر نباشد، جوارح را چیزى محقق و معلوم نمى‏شود و امور آنها منسّق و منتظم نمى‏گردد؟ گفت: بلى.
گفتم: اى ابو مروان! پس بنابراین، خداى تبارک و تعالى اعضا و جوارح تو را وانگذاشته تا آن‏که از براى آنها امامى قرار داده که آنچه را که درست یافته‏اند، تصدیق آنها مى‏کند و حکم مى‏نماید به صحت آن و آنچه را که در آن شک داشته باشند به واسطه آن، متقن مى‏شود و شکى که دارند، بر طرف مى‏گردد و همه این خلق را در حیرت و سرگردانى و شک و اختلافى که دارند، وامى‏گذارد و امامى از براى ایشان اقامه نمى‏کند که شک‏ و حیرت خود را به سوى او بازگردانند که آنها را از ایشان رفع کند و از براى تو جوارحى که دارى، امامى بر پا مى‏کند که حیرت و شک خویش را به سوى آن برگردانى؟
هشام مى‏گوید: پس عمرو بن عُبید ساکت شد و هیچ نگفت. بعد از آن، به جانب من ملتفت شد و گفت: تو هشام بن حکمى؟ گفتم: نه. گفت: آیا تو از هم‏نشینان اویى؟ گفتم: نه. گفت: پس تو از اهل کجایى و مردم کدام شهرى؟ گفتم: از اهل کوفه‏ام. گفت: هر گاه چنین باشد، البته تو هشامى، پس مرا در بر گرفت و به جاى خویش نشانید و از جاى خود بیرون رفت و سخن نگفت تا من برخاستم.
حضرت صادق (ع) خندیدند و فرمودند: «اى هشام! که این را به تو تعلیم کرد»؟ عرض کردم: این چیزى است که از تو فرا گرفتم و خود آن را تألیف کردم و به هم جمع نمودم. حضرت فرمود: «به خدا سوگند، که همین استدلال در صحف ابراهیم و موسى (علیهما السلام) نوشته است».



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:37 صبح )
»» چرا پیامبران الاهی خیانت نمی کنند؟

«وَ ما کانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغل؛  ممکن نیست هیچ پیامبرى خیانت کند.»(سوره آل عمران؛ آیه 161)

فرهنگ قرآن و اسلام، پیامبران را از هرگونه خیانت مبرا دانسته است.
شاید از خود بپرسید: پیامبر چگونه می تواند خیانت کند؟
در پاسخ این پرسش باید گفت:
اگر پیامبر آن چه را از راه وحی دریافته است، به درستی به مردم نرساند، خیانت کرده است، خیانتی دو جانبه، یکی به مردم و دیگری به منبع وحی که خداست.
اگر پیامبری آن چه را که از خدا به صورت وحی دریافته است، عامدا یا جاهلا، ناقص یا اشتباه به مردم رساند در وظیفه خود خیانت کرده است. زیرا او موظف است آن چه را که به او سپرده شده است، صحیح و سالم برساند. حال اگر اشتباه کرد به وظیفه خود عمل نکرده و سبب گمراه مردم و پیروان خود را فراهم ساخته است.
پیروان هر پیامبری، بر اساس امانتداری پیامبر و اعتمادی که به او دارند از او پیروی می کنند حال اگر بفهمند که او اشتباه کرده است، به هیچ وجه از او تبعیت نخواهند کرد. چرا که اگر یک اشتباه از او دیدند، دیگر به هیچ یک از گفتار و کردار او اعتماد نخواهند کرد و هنگامی که از آنان بپرسند چرا  گفتار و کردار پیامبر را سرمشق خود قرار ندادید می گویند: وقتی اشتباههای او را دیدیم به گفتار و کردارش اعتماد نکردیم و بر این اساس خود را از عقاب نجات می دهند. اسلام بر این اساس است که بحث عصمت پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام را مطرح کرده است.
مسلمانان معتقدند: همه پیامبران الاهی و امامان معصوم علیهم السلام معصومند، یعنی هیچ گونه خطایی در گفتار و کردار آنان راه ندارد حال خطای سهوی یا عمدی باشد فرقی نمی کند. اسلام همه گفتار و کردار و حتی سکوت رهبران الاهی را از روی حکمت  و سبب راهنمایی بشر می داند.
بر این اساس، شطحیات و مانند آن را در گفتار و کردار پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام راه ندارد زیرا این خلاف عصمت و پاکی آنان از خطا و اشتباه است که سبب می شود اعتماد مردم از آنان سلب شود.
بر این اساس، بهائیان که گفتاری مانند: لا اله الا انا المسجون الفرید و ولد من لم یلد و لم یولد را  از شطحیات حسینعلی نوری می دانند، باید پاسخ دهند که چگونه می شود پیامبری خطایی به این آشکاری انجام دهد و خود را خدای یگانه بخواند و سپس آن را با عنوان شطح توجیه کند. شطح به معنای گفتار یا کرداری است که انسان هنگامی که از خود بی خود می شود انجام می دهد.
اگر شطح و مانند آن را در حق فرستادگان الاهی جایز بدانیم، هیچ گاه نمی توان به آنان اعتماد کرد، چرا که ممکن است هرگاه هر گفتاری و کرداری که از آنان شنیدیم یا دیدیم، درست نباشد و آنان در آن هنگام در حال شطح گویی باشند.
بر این اساس پیامبری مورد اعتماد و قابل پیروی است که از هرگونه خطا و اشتباه و شطحیات پاک و مبرا باشد



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:36 صبح )
»» وظیفه و کارکرد انبیاء چیست؟

انبیای عظام که مبعوث شدند، برای این نیامدند که انسان‎ها را به دنیا و مادیت دعوت کنند، بلکه آنها آمدند تا جلوی این سه قوه را که در هر انسانی وجود دارد، بگیرند؛ یعنی می‌خواهند جلوی شهوت و غضب و وهم را بگیرند و آنها را مهار کنند؛ و الا دعوت به دنیا و مادیت در نهاد هر انسانی هست و همه از درون خود، کششی به سوی دنیا دارند. این قوا به طور افسار گسیخته انسان را به سوی دنیا و مادیت می‌کشاند و انبیا هم آمده‌اند تا جلوی این افسار گسیختگی را بگیرند.

کار انبیا، کنترل کردن خواسته‏ ها
من در جلسه گذشته، در قالب اصطلاح از این مطلب، این‌طور تعبیر کردم که «انبیا آمده‌اند که جلوی اطلاق دعوت نفوس به دنیا را بگیرند». این تعبیر اهل معرفت است که خواسته‎های شهوی، غضبی‎ یا وهمی انسان وقتی شیطانی‎ شود، دیگر حد و مرز ندارد. انبیا آمدند تا اینها را محدود کنند. چرایش را در آخر بحث عرض می‎کنم.سرآمد خواسته‏های مادی و «نقاط ضعف انسان»
حالا من موادی را که غالباً انسان با آنها درگیر است و نسبت به او برجستگی دارد و مبتلا به او است در رابطه با قوه شهوت و غضب عرض می‎کنم.

پول و مال
اول مسئله مال است. مال یکی از مواردی است که انسان به مقتضای شهوت خود به دنبال آن است. انبیا نسبت به مال به ما می‌گویند: انسان نباید مال را از هر راهی تحصیل کرده و به دست آورد. دست به هر مالی نزن! اگر چه شیطان درونی انسان، چه بسا برخی شیاطین بیرونی هم انسان را دعوت کنند انسان نباید از حدود الهی تجاوز کند.

جایی که انسان زمین می‏خورد!
یکی از نقاط ضعف انسان، همین مسئله مال است. در روایتی از امام صادق(ع) است که : «إِنَّ الشَّیْطَانَ یُدِیرُ ابْنَ آدَمَ فِی کُلِّ شَیْ‏ءٍ» البته این روایت را به دو صورت می‎شود خواند؛ هم «یُدِیرُ» درست است و هم «یُدَبِّرُ». شیطان این طور است که قوه واهمه انسان را احاطه می‌کند و نسبت به هر چیزی، دور انسان می‎گردد؛ یعنی حواسش جمع است که در موقعیتی او را به زمین بزند.
«فَإِذَا أَعْیَاهُ» وقتی خسته‎اش کرد، «جَثَمَ لَهُ عِنْدَ الْمَالِ» وقتی مسائل مالی مطرح شد، به روی انسان می‎جهد و «فَأَخَذَ بِرَقَبَتِهِ»1  گردنش را می‎گیرد و دیگر رهایش نمی‎کند. من بعداً عرض می‎کنم که از نظر حتی قرآن هم، مطلب همین طور بیان شده است.

جاه و مقام
نقطه ضعف دیگری که در انسان وجود دارد، مسئله مقام، جاه و ریاست است. این نقطه ضعف در ارتباط با نیروی غضب و خشم است. علما در مباحث اخلاقی می‎گویند: لذت جاه و مقام، لذیذتر از لذت مال است. یعنی ریاست خیلی بیشتر به انسان می‏ چسبد.
لذا کسانی که مبتلا به حب جاه هستند، مالشان را فدا می‎کنند تا به ریاست برسند. این مطلب جزو چیزهایی است که توضیح نمی‎خواهد و شما هم نمونه‏های زیادی از آن را دیده‏اید. برای این است که بزرگان می‎گویند: لذت ریاست، جاه و مقام، بیش از لذت مال است.

شهوت جنسی
یک مورد دیگر که در ارتباط با نفس مطرح است، شهوت جنسی است. انبیا هم چون برای این آمده‎اند که شهوت جنسی انسان را نیز کنند، می‎گویند: نباید شهوت جنسی را از هر طریقی اشباع کنی! مرزبندی کردند که این هم نوعی مهار کردن است.

پیام انبیا «محدود کردن» است، نه نفی کلی!
من این مطلب را تذکر بدهم تا یک وقت اشتباه نشود و افراطی‏گری در معارف به وجود نیاید؛ انبیا نیامدند که جلوی تحصیل مال را از هر طریقی مثل تجارت، کسب، زراعت و صناعت بگیرند، نمی‏گویند: نکاح نباشد! اینها به طور کلی مقابل این قوا و کشش‏های نفسانی نایستاده‏اند. چون این تمایلات در کانون وجود انسان هست و خداوند اینها را در وجود آدمی قرار داده است.
او خیر محض است و هر چه را در عالم وجود آفریده است، جنبه خیر و صلاح دارد. ولی این هم هست که انسان از نظر طلب، بی‎نهایت را می‏خواهد و درخواستش در این موارد هیچ حد و مرزی ندارد. انبیا هم آمده‎اند جلوی این بی‎بند و باری را بگیرند. به تعبیر اهل علم، انبیا می‏خواهند جلوی اطلاق این مطلق را بگیرند نه این که آنها را قلع و قمع کنند.

درآمدهای نامشروع؛ ممنوع
لذا ما وقتی به معارف‎مان، چه آیات و چه روایات، مراجعه می‎کنیم می‎بینیم اولین مسئله‏ای که مطرح شده است، مسئله بازدارندگی است. حالا من یک مثال می‎زنم تا مطلب روشن شود. یکی از آیات شریف قرآن که ما در فقه هم به آن تمسک می‎کنیم و در به دست آوردن احکام مربوط به معاملات نیز نقشی اساسی دارد این است: «لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُم‏»2 آنهایی که اهل دقت هستند اگر به آیه توجه کنند، می‏فهمند که روح این آیه، بازدارندگی است.
اول می‏فرماید: اموالتان را بین خودتان به سبب باطل نخورید! حرف و پیام اول، «بازدارندگی» است. اول می‎گوید: «نخورید!»، بعد می‎گوید: «إِلاَّ أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَراضٍ مِنْکُم» بعد از نهی، استثنا می‎کند که اگر از راه صحیح باشد، اشکال ندارد. راه‎های باطل برای به دست آوردن مال زیاد است و نیازی به توضیح ندارد. امآ قرآن می‏فرماید فقط از راه درست کسب مال کنید. این روح دعوت قرآن در ارتباط با مال است و مطابق با همان غرضی است که انبیا برای آن آمده‏اند.

«ازدواج» برای جلوگیری از فجور و فحشا
ما در باب نکاح هم می‎بینیم که روح دعوت به نکاح، برای بازدارندگی و کنترل آن است. من نمی‎خواهم اینجا به طور مفصل وارد بحث شوم، ولی کسانی که اهل دقت هستند اگر در باب نکاح، به آیات مراجعه کنند، خواهند دید که روح کلی همه دستورات در رابطه با قوای جنسی، «تحدید، مرزبندی و جلوگیری از فجور و زنا» است.
یعنی قرآن می‏خواهد جلوی بی‏بند و باری را بگیرد و اگر هم در جایی به نکاح دعوت می‎کند، برای این است که جلوی آن سفاح و فجور به وسیله نکاح گرفته می‌شود؛ این «دعوت به نکاح» نیست که مردم با این دعوت قرآنی به دنبال اشباع کردن این غریزه بوده و به این کار ترغیب شوند. قرآن هیچ گاه به این امور دعوت نمی‎کند و همین قوای درونی برای اینکه انسان را به سمت آنها بکشاند، کافی است؛ انبیا هم به دنبال محدود کردن این کشش‏ها هستند.

تعادل در دعوت انبیا
اگر خوب دقت کنید می‎بینید که آنها آمدند تا در این روابط، نیروی شهوت، غضب و وهم انسان را مهار کنند. اگر کسی بگوید انبیا می‎خواهد این قوا را از بین ببرند، حرفش مخالف نظام اتمّ است و اصلاً مورد قبول نیست. نه آمده‏اند انسان را به سمت نفسانیات حرکت بدهند و نه آمده‏اند ریشه تمایلات را بخشکانند.

انبیا انسان را به فطرتش دعوت می‏ کنند
البته در درون انسان، هم این قوا وجود دارد و هم «حس احتیاج به زندگی جاودانه» هست. یعنی انسان در درون خود هیچ وقت فنا شدن و پایان یافتن را نمی‎خواهد. اینجا است که مسئله معارف پیش می‎آید و انبیا هم برای یادآوری نسبت به همین مسئله فرستاده شده‏اند.
انسان می‎بیند که در دنیا از جاودانگی خبری نیست و فرو رفتن در حب مال و حب جاه و… او را از درک این مطلب باز می‎دارد. انبیا آمده‏اند تا این حس را در انسان زنده کنند و نگذارند که این دوستی‏ها و دلدادگی‏ها موجب غفلت از آن حس عمیق «میل به جاودانگی» شود.
انسان نباید آن قدر مشغول دنیا شود که از سرای جاودانگی یعنی همان آخرت، غافل شود. در قالب اصطلاحی باید بگوییم: «انبیا آمدند تا انسان را به آداب الهی مؤدب و تربیت کنند»؛ یعنی این حسی موجود درون او را شکوفا کنند. انبیا می‏خواهند انسان را به فکر بیاندازند که او به خودش بگوید: «من روزی می‎میرم و از این نشئه می‎روم؛ نشئه دیگری در کار است که من متعلق به آنجا هستم».

کنترل خواسته ‏های بی‏ پایان نفس با لجام عقل
این روایت از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) است که فرمود: «النفوس طلقه»، «نفوس» یعنی مجموعه سه نیرو و «طلقه» یعنی بی‎بند و بار، نفس انسان می‏خواهد در هر سه بعد شهوت، غضب و وهم به طور مطلق آزاد بوده و هرطور که این قوا می‏خواهند کند، مرز نشناسی در نهاد شهوت، غضب و وهم است. «لکن ایدی العقول تمسک اعنّتها عن النحوس»3 دستان عقل افسار نفس را می‏کشد و او را باز می‏دارد.
شرع با عقل هم‏سو است، لذا دست‎های عقل است که نفس را مهار می‏کند و او را از بی‎بند و باری‏ها باز می‏دارد تا نفس به چیزهایی که نه شرع می‎پسندد و نه عقل برآن صحه می‎گذارد، آلوده نشده و به دام نحسی‏ها گرفتار نشود.
در روایات ما مئله هواهای نفسانی خیلی مورد توجه است. منظور از این هواها، همان خواسته‎ها است؛ خواسته‎های شهوی، غضبی و وهمی. حتی وقتی کسانی از اهل بیت سؤال می‎کنند که انسان چه موقع راحت می‎شود و راه رسیدن به راحتی چیست؟ ایشان جواب می‎دهند: زمانی که با خواسته‎های نفسانی‎اش که به طور گسترده عمل می‏کند، مخالفت کند.

راحتی در مخالفت با نفس است
در روایتی از امام صادق(ع) که از مواعظ حضرت هم هست، آمده است که «و قیل له» به حضرت عرض شد: «قِیلَ لَهُ أَیْنَ طَرِیقُ الرَّاحَهِ فَقَالَ؟» راه رسیدن به راحتی چیست؟ «فقال(ع) فِی خِلَافِ الْهَوَى» آنجایی که انسان با خواسته‎های گسترده نفسش مخالفت کند. اگر یادتان باشد گفتیم که علی(ع) در رابطه با این خواسته ها فرمودند که طلقه است.

زمان استراحت، روز ورود به بهشت است
«قِیلَ: فَمَتَى یَجِدُ الرَّاحَهَ؟» دوباره پرسیدند: با این وضع که همیشه باید بر خلاف خواسته‏های نفس عمل کرد و او را مدام محدود ساخت؛ پس کجا راحتی را می‏توان به دست آورد؟ «و قال(علیه‎السلام) عِنْدَ أَوَّلِ یَوْمٍ یَصِیرُ فِی الْجَنَّهِ»4 اولین روزی که انسان به سمت بهشت می‎رود.
یعنی همان زندگی جاودانه‎ای را که خداوند به او وعده فرموده است. پس باید تا آخرین لحظه عمر انسان مواقب نفس بوده و خواسته‏های او را مطابق با شرع تنظیم و تحدید کند.

پانوشت:
1. الکافی، ج2، ص315.
2. سوره مبارکه نساء، آیه29.
3. غررالحکم، ص235.
4. بحارالانوار، ج75، ص254.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » سعید عبدلی ( چهارشنبه 93/4/11 :: ساعت 10:35 صبح )
<   <<   16   17   18   19   20   >>   >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مرنجان و مرنج
عزاداری از سنت های پیامبر اکرم (ص) است
سعادت ابدی در گرو اشک و عزاداری بر سیدالشهدا علیه السلام
سبک زندگی قرآنی امام حسین (علیه السلام)
یاران امام حسین (ع) الگوی یاران امام مهدی (عج)
آیا شیطان به دست حضرت مهدی علیه السلام کشته خواهد شد؟
ارزش اشک و عزا بر مصائب اهل بیت علیهم السلام
پیوستگان و رهاکنندگان امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام در آیینه زیارت
پیروان مسیح بر قوم یهود تا روز قیامت برترند!
نگاهی به شخصیت جهانی امام حسین «علیه السلام»
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 405
>> بازدید دیروز: 846
>> مجموع بازدیدها: 1360296
» درباره من

بشنو این نی چون حکایت می کند

» فهرست موضوعی یادداشت ها
دینی و مذهبی[871] . عشق[360] . آشنایی با عرفا[116] . جدایی از فرهنگ[114] . موسیقی[66] . داستانک[2] . موعود . واژگان کلیدی: بیت المال . صحابی . عدالت . جزیه . جنایات جنگ . حقوق بشردوستانه . حکومت . خراج . علی علیه‏السلام . لبنان . مالیات . مصرف . مقاله . منّ و فداء . ادیان . اسرای جنگی . اعلان جنگ . انصاری . ایران . تقریب مذاهب . جابر .
» آرشیو مطالب
نوشته های شهریور85
نوشته های مهر 85
نوشته زمستان85
نوشته های بهار 86
نوشته های تابستان 86
نوشته های پاییز 86
نوشته های زمستان 86
نوشته های بهار87
نوشته های تابستان 87
نوشته های پاییز 87
نوشته های زمستان87
نوشته های بهار88
نوشته های پاییز88
متفرقه
نوشته های بهار89
نوشته های تابستان 89
مرداد 1389
نوشته های شهریور 89
نوشته های مهر 89
آبان 89
آذر 89
نوشته های دی 89
نوشته های بهمن 89
نوشته های اسفند 89
نوشته های اردیبهشت 90
نوشته های خرداد90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد90
نوشته های شهریور90
نوشته های مهر 90
نوشته های تیر 90
نوشته های مرداد 90
نوشته های مهر 90
نوشته های آبان 90
نوشته های آذر 90
نوشته های دی 90
نوشته های بهمن 90
نوشته های اسفند90
نوشته های فروردین 91
نوشته های اردیبهشت91
نوشته های خرداد91
نوشته های تیرماه 91
نوشته های مرداد ماه 91
نوشته های شهریور ماه91
نوشته های مهر91
نوشته های آبان 91
نوشته های آذرماه91
نوشته های دی ماه 91
نوشته های بهمن ماه91
نوشته های بهار92
نوشته های تیر92
نوشته های مرداد92
نوشته های شهریور92
نوشته های مهر92
نوشته های آبان92
نوشته های آذر92
نوشته های دی ماه92
نوشته های بهمن ماه92
نوشته های فروردین ماه 93
نوشته های اردیبهشت ماه 93
نوشته های خردادماه 93
نوشته های تیر ماه 93
نوشته های مرداد ماه 93
نوشته های شهریورماه93
نوشته های مهرماه 93
نوشته های آبان ماه 93
نوشته های آذرماه 93
نوشته های دیماه 93
نوشته های بهمن ماه 93
نوشته های اسفند ماه 93
نوشته های فروردین ماه 94
نوشته های اردیبهشت ماه94
نوشته های خرداد ماه 94
نوشته های تیرماه 94
نوشته های مرداد ماه 94
نوشته های شهریورماه94
نوشته های مهرماه94
نوشته های آبان ماه94

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
کنج دل🩶
همراه با چهارده معصوم (علیهم السلام )ویاران-پارسی بلاگ
پیام شهید -وبگاه شهید سید علی سعادت میرقدیم
دانشجو
(( همیشه با تو ))
بر بلندای کوه بیل
گل رازقی
نقاشخونه
قعله
hamidsportcars
ir-software
آشفته حال
بوستــــــان ادب و عرفــان قـــــــرآن
سرباز ولایت
مهندس محی الدین اله دادی
گل باغ آشنایی
...عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
وبلاگ عقل وعاقل شمارادعوت میکند(بخوانیدوبحث کنیدانگاه قبول کنید)
بهارانه
*تنهایی من*
بلوچستان
تیشرت و شلوارک لاغری
اقلیم شناسی دربرنامه ریزی محیطی
کشکول
قدم بر چشم
سه ثانیه سکوت
نگارستان خیال
گنجدونی
بهارانه
جریان شناسی سیاسی - محمد علی لیالی
نگاهی نو به مشاوره
طب سنتی@
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
اکبر پایندان
Mystery
ermia............
پلاک آسمانی،دل نوشته شهدا،اهل بیت ،و ...
اسیرعشق
چشمـــه ســـار رحمــت
||*^ــــ^*|| diafeh ||*^ــــ^ *||
کلّنا عبّاسُکِ یا زَینب
جلال حاتمی - حسابداری و حسابرسی
بهانه
صراط مستقیم
تــپــش ِ یکــ رویا
ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی
سلحشوران
گیاه پزشکی 92
مقبلی جیرفتی
تنهایی افتاب
طراوت باران
تنهایی......!!!!!!
تنهای93
سارا احمدی
فروشگاه جهیزیه و لوازم آشپزخانه فدک1
.: شهر عشق :.
تا شقایق هست زندگی اجبار است .
ماتاآخرایستاده ایم
هدهد
گیسو کمند
.-~·*’?¨¯`·¸ دوازده امام طزرجان¸·`¯¨?’*·~-.
صحبت دل ودیده
دانلود فایل های فارسی
محقق دانشگاه
ارمغان تنهایی
* مالک *
******ali pishtaz******
فرشته پاک دل
شهیدباکری میاندوآب
محمدمبین احسانی نیا
کوثر ولایت
سرزمین رویا
دل نوشته
فرمانده آسمانی من
ایران
یاس دانلود
من.تو.خدا
محمدرضا جعفربگلو
سه قدم مانده به....
راز نوشته بی نشانه
یامهدی
#*ReZa GhOcCh AnN eJhAd*#(گوچـی جـــون )
امام خمینی(ره)وجوان امروز
فیلم و مردم
پیکو پیکس | منبع عکس
پلاک صفر
قـــ❤ــلـــــب هـــــای آبـــــی انــ❤ـــاری
اسیرعشق
دل پرخاطره
* عاشقانه ای برای تو *
farajbabaii
ارواحنا فداک یا زینب
مشکات نور الله
دار funny....
mystery
انجام پروژه های دانشجویی برای دانشجویان کنترل
گل یا پوچ؟2
پسران علوی - دختران فاطمی
تلخی روزگار....
اصلاحات
گل خشک
نت سرای الماس
دنیا
دل پر خاطره
عمو همه چی دان
هرکس منتظر است...
سلام محب برمحبان حسین (ع)
ادامس خسته من elahe
دهکده کوچک ما
love
تقدیم به کسی که باور نکرد دوستش دارم
گروه اینترنتی جرقه داتکو
مدوزیبایی
من،منم.من مثل هیچکس نیستم
Tarranome Ziba
پاتوق دختر و پسرای ایرونی
اسرا
راه زنده،راه عشق
وبلاگ رسمی محسن نصیری(هامون)(شاعر و نویسنده)
وب سایت شخصی یاسین گمرکی
حسام الدین شفیعیان
عکسهای سریال افسانه دونگ یی
ܓ✿ دنـیــــاﮮ مـــــــن
Hunter
حسام الدین شفیعیان
دهکده علم و فناوری
اسیرعشق
دختر باحال
*دلم برای چمران تنگ شده.*
♥تاریکی♡
به یادتم
باز باران با محرم
تنهایی ..............
دوستانه
هرچه می خواهد دل تنگم میذارم
زندگی
نیلوفر مرداب
فقط طنزوخنده
تینا!!!!
شیاطین سرخ
my love#me
سرزمین خنگا
احکام تقلید
•.ღ♥ فرشتــ ـــ ـه تنهــ ــ ــایی ♥ღ.•
فوتسال بخش جنت (جنت شهر )
حقیقت صراط
...دیگه حسی نمونده
زیر اسمان غربت
شهید علی محسنی وطن
سکوت(فریاد)
عاشقانه ها
خودمو خدا تنها
دانستنی های جالب
ermia............
حجاب ایرانی
عرفان وادب
دل خسته
عاشقانه های من ومحمد
هر چه میخواهد دله تنگت بگو . . .
sharareh atashin
mehrabani
khoshbakhti
______>>>>_____همیشگی هااا____»»»»»_____>>>>
دخترونه
قلبی خسته ازتپیدن
عشـ۩ـق یـ۩ـعنی یـ۩ـه پــ۩ـلاک......
تینا
مذهب عشق
مناجات با عشق
داستان زندگی من
دهاتی
دکتر علی حاجی ستوده
عاشق فوتبال
کشکول
حاج آقا مسئلةٌ
صدا آشنا
کد بانوی ایرانی
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
« یا مهدی ادرکنی »
وبلاگ تخصصی کامپیوتر - شبکه - نرم افزار
::::: نـو ر و ز :::::
توکای شهر خاموش

.: اخـبـار فـنـاوری .:
Biology Home
شــــــــــــــهــــدای هــــــــــــــســـتــه ایـــــــــــــ
مثبت گرا
تک آندروید
امروز
دانستنی / سرگرمی / دانلود
°°FoReVEr••
مطلع الفجر
سنگر بندگی
تعصبی ام به نام علی .ع.
تنهایی.......
دلـــــــشــــــــکســـــته
عاشقانه
nilo
هر چی هر چی
vida
دلمه پیچ, دستگاه دلمه پیچ Dolmer
هسته گیر آلبالو
آرایشگری و زیبایی و بهداشت پوست
عکس های جالب و متحرک
مرکز استثنایی متوسطه حرفه ای تلاشگران بیرجند
دیجی بازار
نمونه سوالات متوسطه و پیش دانشگاهی و کارشناسی ارشد
bakhtiyari20
زنگ تفریح
گلچین اینترنتی
روستای اصفهانکلاته
پایه عکاسی مونوپاد و ریموت شاتر بلوتوث
سرور
عاطفانه
سلام
بخور زار
اشک شور
منتظران

» صفحات اختصاصی

» لوگوی لینک دوستان





































































































» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب