نصایحى از تورات
در سورهاى از سوره هاى تورات حقیقى مذکور است:
اى مردم! تا چند در مسئله توبه تأخیر مى کنید؟ و تا کى نیت تدارک مافات را روز به روز تأخیر مى اندازید؟ آیا شما را امانى از مرگ رسیده، یا براتى از آتش جهنم تحصیل شده، یا جزم به دخول بهشت دارید؟!
نعمت شما را غافل کرده و طول امل شما را به خدا مغرور نموده، اى بندگان! دنیا را نیافریدم، مگر براى آن که روزى مرا صرف کرده و در آن تخم عمل صالح بکارید.
پس شما عکس خواسته مرا عمل کردید، کتابم را زیر پا گذاشته و دنیا را بالاى سر خود قرار دادید.
خانهها برافراشتید و به آن انس گرفتید، ولى خانه هاى مرا که مساجدند، پست کرده و از آن وحشت نمودید، شما را نمى توان بنده و عبد حق گفت، بلکه آزاد هستید، آرى، آزاد هستید، آسمانها و زمینها به یک اسم از اسماى من در فضاى عالم بدون ستون استقامت کرد، ولى دلهاى شما به هزار موعظه کتاب من مستقیم نشد، چنان که سنگ آب نمى شود، موعظه هم در دلهاى سخت شما اثر نمى کند!!
اى فرزند آدم! پیش از آن که اجل به تو برسد براى مرگ آماده شو، من اگر به دنیا ارزش مىدادم، هرآینه آن را در اختیار انبیا قرار مى دادم، به تحقیق که بعضى از بندگان من هستند که مىمیرند و همان لحظه پشیمان شده، درخواست برگشت مى کنند، تا به تدارک عمل صالح برخیزند، ولى به آنان گفته مى شود: اى احمق! تو از همانجایى که آرزوى برگشت به آن را دارى، مى آیى!!
اى پسر آدم! محبت دنیا را از دل بیرون کن که من محبت خود را با دنیا، در یک دل مانند آب و آتش جمع نمى کنم، در جمع روزى و مال که مقسوم و مرزوق، است حرص مدار که روزى تو را دیگرى نخواهد خورد.
اى فرزند آدم! حرفى نمى زنى و نگاهى نمى کنى و قدمى بر نمى دارى، مگر آن که دو ملک با تو هستند و خوب و بد تو را مى نویسند، عافیت و سلامت چند روزه شما را فریب ندهد که مدت عمر بسیار محدود و ناچیز است و عدد نفسهاى شما، محدود و محصور!!
نصیحت رسول خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر
اى صاحبان عقل! از خداى بترسید، شاید نجات یابید، آنچه براى آنجا لازم است و دوست دارید پیش بفرستید، رسول خدا صلى الله علیه و آله به ابوذر فرموده:
با طول امل، در کارهاى الهى تأخیر مکن که بگویى بعد از این خواهم بود و خواهم کرد، چه بسیارند منتظر فردا که به فردا نرسند.
اى ابوذر! اگر سرعت آمدن اجل را به نزد خود بینى، البته آرزوهاى غلط را به سختى دشمن داشته و از فریب آن در امان مانى.
ابوذر پرسید: یا رسول اللّه! زیرکترین مؤمن کیست؟ فرمود: آن که بیش از همه یاد مرگ کند و تهیه بهتر بردارد «1» و در برابر او، آدم احمق است که مشغول شهوات حیوانى است و آرزوى رسیدن عنایت خدا را هم دارد.
اى عزیز! بیا و برخود رحم کن و همین دم میلى و رقّت قلبى، بهم رسان و به تدارک آخرت خود مبادرت نما، توبه و انابه آر و از جمیع معاصى که بدون ترک آن، نجات محال است دست بردار و حقوق از دست رفته را قضا و حقوق مردم را ادا کن، عزم را جزم نما که از این پس تتمه عمر را صرف جلب رضایت او کنى و از نافرمانى حضرت دوست بپرهیزى و یقین بدان که با چنین حرکتى به سوى حق سعید و محبوب شوى، گرچه از شقىترین مردم بودى.
مواظب و مراقب باش که تأخیر در عوض کردن خود نکنى و توبه و انابه را به فردا موکول ننمایى که ناگاه وقتت به سر آید و هنگامه فرصت بگذرد و یک مرتبه قهرمان اجل به تازیانه قهر در گورت افکند و وقتى از خواب غفلت برخیزى و از مستى هشیار شوى که در سکرات موت باشى و فزع عظیم بر تو غالب آمده باشد و از معاینه آثار شقاوت که براى مصلحت تکالیف مخفى بود، جزع الیم بر تو ظاهر و از غفلت مشوش و پریشان و از هر هول مطلع و وحشت صد هزار عقوبت که پى در پى مىآید مضطرب و حیران، دوستانت لباس ماتم در بر و اطفالت خاک یتیمى بر سر و در آن وقت همه در فکرند که جیفه بدنت را با قرار دادن در خانه گور همراهى کنند!!
آرى اى عزیزان! به فرموده رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله نسبت به انسان:
کَفى بِالْمَوْتِ واعِظا.
به دنبال جمله بالا رسول اسلام صلى الله علیه و آله فرمودند:
عقل، براى دلالت تو به راه خیر کافى و تقوا، به عنوان زاد و عبادت، به عنوان شغل و خداوند مهربان، به عنوان مونس و قرآن، به عنوان مبین حقایق براى تو بس است.
چون به این حقایق آراسته شوى، بنده واقعى حق گشته، در صراط او قرار گرفته و پایان کارت رضایت مولا و قرار گرفتن در بهشت است.
[إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ* جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِینَ فِیها أَبَداً رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ رَبَّهُ] «2».
مسلماً کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام دادهاند، اینانند که بهترین مخلوقاتند.* پاداششان نزد پروردگارشان بهشتهاى پایندهاى است که از زیرِ [درختانِ] آن نهرها جارى است، در آن ها جاودانه اند، خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ این [پاداش] براى کسى است که از پروردگارش بترسد.
سعدى، در شرح حال عاشقان حق مى سراید:
عجب دارى از سالکان طریق |
که باشند در بحر معنى غریق |
|
خود از ناله عشق باشند مست |
زکونین بر یاد او شسته دست |
|
به سوداى جانان زجان منفعل |
به ذکر حبیب از جهان مشتغل |
|
بیاد حق از خلق بگریخته |
چنان مست ساقى که مى ریخته |
|
نشاید به دارو دوا کردشان |
که کس مطلع نیست بر دردشان |
|
گروهى عمل دار و عزلت نشین |
قدمهاى خاکى دم آتشین |
|
سحر گر بگریند چندان که آب |
فرو شوید از دیدهشان کحل خواب |
|
[وَقالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله علیه و آله: لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنیا إلّابَلاءٌ وَفِتْنَةٌ، وَما نَجا إلّابِصِدْقِ الإلْتِجاءِ]
بلا، نتیجه اتصال به دنیا
و نیز پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود:
کسى که از نور هدایت، خود را محروم کرده و دست از دامن اولیاى کشیده، از تمام هویت حیات جز شکم و شهوت ندانسته، چهار چشمى نگران مادیت شده و دو دستى به دنیا چسبیده، باید بداند که در پایان کارش از اتصال به دنیا، جز بلا و فتنه که آن هم مورث عذاب و حسرت است، چیزى برایش نخواهد ماند، نجات از آن همه بلا و فتنه که به دنبالش عذاب ابدى است، براى کسى است که صادقانه و با نیتى خالص و با حالى خوش از همه شرور و وساوس شیاطین درونى و برونى، عملًا به حضرت مولا پناه برد.
دنیا، سرایى دو در است، انسان از درى وارد مىشود و با سرعت از درى دیگر خارج مىگردد، حیف است که انسان این دو روزه را به خاطر شکم و شهوت با آخرت ابد با آن همه نعیم مقیمش معامله کند!
هماهنگى الفباى زندگى با فرهنگ حق
به گفته خبیرى تیزهوش، الف تا یاى زندگى خود را این چنین با فرهنگ عالى حق هماهنگ نمایید که انسانهاى واقعى و عباد حقیقى اللّه کسانى هستند که:
الف: [أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ] «3» را به خاطر سپرند.
ب: بهره و نصیبى از آیه [وَ لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ] «4» ببرند.
پ: پرهیزکار و متقى باشند.
ت: تسکین درد دردمندان دهند.
ث: ثمر زندگى را نیکوکارى دانند.
ج: جاهلان را با سلامت نفس و زبان خوش جواب دهند: [إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً] «5».
ح: حکم به حق و عدالت دهند.
خ: خارستانى را به گلستانى مبدل سازند.
د: دوا و غذایى به بیماران مستمند دهند.
ذ: ذخیرهاى از دین و دانش فراهم آورند.
ر: رستگارى را در راستى دانند.
ز: زبان را در راه خیر و صلاح جامعه کشانند.
ژ: ژندهپوشى را پوشش نو دهند.
س: سخى الطبع و کریم النفس باشند.
ش: شمع فروزانى، فرا راه خلق گردند.
ص: صادق الوعد و خوش قول باشند.
ض: ضمیرى پاک و قلبى تابناک داشته باشند.
ط: طلب روزى از طریق مشروع کنند.
ظ: ظرفیت الهى خود را بالا برند.
ع: عبرتها از دنیاى عبرتانگیز گیرند.
غ: غور و تأمل در نتیجه تصمیمات خود کنند و در عاقبت هر کارى تیزبین باشند.
ف: فرزندان شایستهاى پرورش دهند.
ق: قرآن را با قلبى پاک بخوانند و به آن عمل کنند.
ک: کظم غیظ از رفتار نابخردان نمایند.
گ: گاه و بیگاه به کمک خلق خدا بشتابند.
ل: لطفى در مقام و ادبى در مقال داشته باشند.
م: مرد حق شده و از مردان الهى تجلیل کنند.
ن: نوامیس خود را حفظ نمایند.
و: ولاى خانواده عصمت و طهارت را در دل ثابت و در عمل آشکار نمایند.
ه: همت را متوجه والاترین مقاصد الهى و انسانى کنند.
ى: یقین به درو کردن کشته هاى خود، در قیامت داشته باشند «6».
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الأمالى، شیخ طوسى: 531، حدیث 1162؛ بحار الأنوار: 74/ 82؛ باب 4، حدیث 3.
(2)- بینه (98): 7- 8.
(2)- قصص (28): 77.
(4)- اسراء (17): 70.
(5)- فرقان (25): 63.
(6)- نور دانش: سال 47،: 140
مبارزات دامنه دار انسان براى بزرگداشت ناحیه جسم، در این عصر از ویژگیهاى خاصى برخوردار است، که سایر دوره ها از این خصوصیات و ویژگی ها خالى بود.
پیشرفت تکنیک و صنعت، اعماق دریا، پهنه بیابانها، و دل آسمانها را به تسخیر بشر آورده، و رشد دانش بسیارى از مشکلات را حل کرده است.
مسافرتهائی که یکسال زمان لازم داشت، با چند ساعت طى میشود، خطراتیکه در جاده ها بشر را تهدید میکرد از بین رفته، دانش پزشکى سختترین امراض را علاج میکند، اعضاء سالم بدن انسانیکه در مرز مرگ است از قبیل قلب و چشم ببدن مریضیکه زمینه زندگى دارد پیوند میزنند.
شهرها در آغوش زندگى مدرن قرار گرفته، ساختمانهاى صد طبقه و آسمانخراش ساخته شده، و در این ساختمانها انواع وسائل راحتى بکار رفته، روز بروز وسائل مجهزتر و کالاهاى بهتر در اختیار بشر قرار میگیرد و سفره عیش و نوش گسترده تر میگردد.
دل کوهها و معادن شکافته میشود، با باز شدن تونلهاى طولانى مسیر جادهها کوتاهتر میگردد، خیابانها چند طبقه ساخته میشود، سرعت قطارها نزدیک بسرعت هواپیما میشود.
از زیر دریا نفت استخراج میگردد، دل زمین هرچه که سخت باشد براى یافتن منابع انرژى باز شده، و براى پاکسازى هوا جنگل مصنوعى ایجاد میشود.
براى آبیارى مناطق کشاورزى از ابر مصنوعى استفاده کرده و بارانهاى دست ساخته زمین را بشادابى و خرمى مینشاند.
براى کوبیدن دشمن از مجهزترین سلاحها بهره میگیرند، و گاهى میگویند: از سطح کره ماه، یا سطح یک ستاره مراکز دشمن را نابود میکنیم. از دورترین نقطه زمین بفاصله چند ثانیه صوت و تصویر میفرستند.
و در کمترین مدت خبر مهمى را در سطح جهان پخش میکنند.
اینها و هزاران برنامه دیگر از برکت مبارزات دامنهدار بشر با جهل و نادانى نصیب حیات گشته و تا حدودى بمشکلات جسمى پایان داده، و راه بهرهگیرى از عوامل طبیعت را آسانتر کرده است، هنوز هم با سرعت هرچه تمامتر سیر در این مسیر را ادامه میدهد و براى تهیه عیش و نوش بیشتر دو اسبه در میدان علوم مادى بجلو میراند.
خسارتهاى سنگین
پیشرفت حیرتانگیز بشر را در بدست آورد وسائل زندگى جسم و گستردن سفره عیش و نوش براى بعد مادى وجود در بخش قبل دانستید با کمال تأسف باید گفت اکثریت مردم این عصر، در همه کشورها نمیخواهند یا نخواسته اند در ناحیه روح و روان بتقویت و پاکسازى خویش برخاسته، بمبارزه بر علیه کجرویها و شیطنتها اقدام کنند.
با دیدن اینهمه ضرر و حسارت، و مشاهده اینهمه جنایت و بدبختى بعلاج خویش برخیزند.
در سطح بینالمللى دروغ میگویند، با ملتها و ملت خود خدعه میکنند، جنگ و خونریزى بپا میکنند و علتى هم جز استعمار و استثمار ندارد براى بیغما بردن منابع و فرهنگ و اقتصاد ملل ضعیف برمیخیزند، براى گرسنه نگاهداشتن جوامع عقب افتاده بخاطر بهرهکشى از آنان، مازاد غذا و خوراکى خود را کشتى کشتى بدریا میریزند، درحالیکه ملیونها نفر از گرسنگى جان میدهند و اینان بتماشا میایستند، ذرهاى عاطفه بخرج نداده و یک دل بحال اینان نمیسوزد. تمام عهد و پیمانهاى صلح و مودت، دوستى و برادرى، و نتیجه کنفرانسها و سمینارها و نشست و برخاستها فقط بر صفحه چند کاغذ پاره منعکس میگردد!
اکثر زنان را از ویژگیهاى مادر بودن محروم نموده، و جنس لطیف را بهر کوى و برزن کشیده، و هر نوع بهرهایکه مایل باشد ارزان و مفت از بدن نیمه عریان او میگیرد! در برابر عشوه یک دختر، اسرار یک کشور و کیان یک ملت را بدست دشمن سپرده، و براى چند لحظه در آغوش زیبا چهرهاى کشورى را بباد میدهد.
از فریب دادن این و آن خسته نمیشود، ناموس دیگران را میدزدد، روزى یک رفیقه عوض میکند، سرمایه هاى انسانى را به یغما میبرد، دختران را بى صورت نموده، گاهى آنان را به پولداران شرق و غرب میفروشد، ملیونها تومان حقوق ضعیفان را براى یک شب نشینى، و آرمیدن در بستر یک زن بدکاره خرج میکند، ارکان خانواده ها را میلرزاند، و هستى مظلومان را بباد میدهد، از کشتار بى گناهان و حتى اطفال بى گناه و دختران معصومه و انسانهاى آزادیخواه باک ندارد.
از تربیت روان و رشد روح غفلت کرده، بخاطر فراموش کردن روان و شکوفا کردن استعدادهاى انسانى، زبون و پست گشته و دچار خسارتهاى سنگین و زیانهاى کمرشکن شده، انسانیته زیر صفر رفته بشر منبع شر و پلیدى گشته، بیچارگى از سر و رویش میبارد، خجالت نمیکشد حیا نمیکند، آمار جنایات و مفاسدش از چندین جلد کتاب قطور تجاوز میکند، راستى چرا اینچنین پست و زبون شده! عاقبت این زندگى بکجا میکشد از غربیان و از ما بهتران بکجا کشیده؟ کار این جنایتکاران بجائى رسیده که در مفهوم لغات تصرف میکنند، بمعانى کلمات تجاوز مینمایند، صفات عالى انسانى را ساخته علل تاریخى و مقتضیات جغرافیائى میدانند و میگویند امروز آن روز نیست، و دوره این خصائل سپرى شده «براى یقین کردن باین تجاوز بنوشتههاى فروید و سایر یهودیان و نوکران و کاسهلیسان اینان رجوع کنید، ببینید بیدادگرى را تا کجا کشانیدهاند!!
نسخه عالم کبیر رویش سیاه شده، و از وحشیان و درندگان جنگل وحشىتر و درندهتر، کلمه محبت و عشق که زیربناى هستى و حقایق است در چهارچوب غریزه جنسى یا بدتر همجنس بازى حبس شده، حقایق روحى و واقعیات ملکوتى و عوامل تکامل را ارتجاع نامیده و عشق بآنها را بیهوده میدانند، راستى تفو بر تو اى چرخ گردون تفو.
گرانخوابى گریبان جامعه انسانى را گرفته، پلید موجى زوایاى حیاتش را پر کرده، صحنه زندگى تبدیل بگورستانى شده که از هر مرده زنده نمایش عجیب بوى تعفن بمشام میرسد، دنیاى زندگى تبدیل بباتلاق پر از آب گندیده از اعمال و رفتار غلط بشر گشته، انحطاط روحى بحد نهائى رسیده، هنر و صنعت و علم و تمدن و تکنیک همه در استخدام این بىهنران و درندهخویان است، تمام مراکز مهم عالم بدست ناپاکان افتاده و با عصبانى شدن دو مغز پر از الکل و دو چهره دیوانه و فشار دو دکمه در غرب امپریالیسم و شرق کمونیست، تمدن و بشریت تبدیل بتل خاکسر میگردد.
بیچاره بشر، بدبخت انسان، فرومایه آدمیزاد، با اینکه در ناحیه روح از سرمایههائى چون خرد، اندیشه، تفکر، عقل، وجدان، فطرت، نبوت، امامت و ولایت، کتاب آسمانى قرآن مجید، عرفان مثبت، اخلاق، نصیحت ناصحان، پند واعظان، حماسههاى تربیتى، شعر شاعران دار بر دوش برخوردار است، ولى اینهمه دچار پستى و زبونى، ذلت و اسارت و بدبختى است چرا؟
بخاطر اینکه تمام همت صرف مبارزه در راه بزرگداشت جسم است و از جان و روح که بمنزله عیسى وجود و موسى در برابر فرعون است غفلت دارد و از عوامل رشددهنده جان بهره نمیگیرد و با دشمنان روح با داشتن اینهمه وسیله بجنگ و مبارزه برنمیخیزد!!
مبارزان آزاده
روان و روح فراموش شده، بنابراین اکثر مردم زمان شیطانند و شیطانپرست، بتاند و بتپرست، در بند فریبند و فریبکار فرعونند و فرعونساز، فاسدند و مفسد و عجیبتر اینکه براى گول زدن دیگران هر روزدر پس واژههاى مقدسى از قبیل آزادى، حقوق بشر، دموکراسى، ملیت، تسلیحات اخلاقى، پنهان میشوند تا بیش از پیش چهره کثیف استعماریشان پنهان بماند، مبادا مردم
بیدار شده و بر علیه آنان بشورند. «1»
بیشتر مردم امروز در ناحیه جسم و خصوصا مسائل مربوط بشهوت از آزادى و بىبندوبارى همه جانبه برخوردارند، ولى در جهت روح و روان فاقد واقعیتها.
عدم توجه بتربیت روان، قرار ندادن روح در گردونه رشد، منشاء آنهمه مفاسد، و مولد آنهمه رسوائىهائیست که در قسمت قبل ملاحظه کردید.
ولى باید گفت در برابر آنگونه مردم ناتوان، که براى خود هیچگونه قوتى دست و پا نکرده، و در مقابل کوچکترین گناه، چون سربازى تعلیم ندیده در برابر رستم دستان، با مغز بچاه بدبختى فرومیروند خدا ساختگانى بودند و هستند که هر زاویه زندگى پرشورشان براى ساختن یک ملت بهترین درس است.
کیفیت تربیت روحى آنان، انعکاسى از صفات پاک خداست، و از طریق اجراى خواستههاى الهى که در قرآن مجید و سنت پیامبر آمده، فراهم شده است. نتیجه پرورش روان، تقوا و نیروى عظیم خویشتنداریست که آنان را در برابر هجوم هواى نفس و شئونش، و در مقابل دشمنان خطرناک توحید، بپایدارى و استقامت واداشته، و تا سرحد پیروزى آنان را بجلو رانده است.
چه صحنههاى حیرتانگیزى در حیات آنان دیده میشود، چه برنامههاى اعجابانگیزى داشتند، چه مقاومت و سرسختى عجیبى از خود در برابر هجوم عوامل گناه نشان دادند.
میدانید که زورمندترین مردم از نظر جسم، در برابر غریزه شهوت و جلوه مال همچون پرکاهى در برابر هجوم سیل بنیانکن بودند، ولى اینان که از نظر روح داراى نیروى خدائى بودند، در برابر حمله گرگ هواى نفس، و جلوههاى پرزرق و برق مال، و برنامه ریاست آنچنان از خویش مقاومت نشان میدادند که گوئى کوهى در برابر کاهى قرار گرفته.
در این زمینه خوبست از خویشتندارى آنان در برابر ریاست شهوت، مال، که هر زوردارى را بخاک ذلت نشانده، شاهد آورده تا شما و مخصوصا نسل جوان بدانند، که آدم شدن ممکن است، و مبارزه در برابر هجوم فساد باید کار هر انسان خهردمند باشد، و آگاه شوند که در هر عصرى چهرههاى پرفروغى میدرخشند که جبین تاریخ و حیات از آنان آبرو گرفته و میگیرد.
1- حکومت نارواى عثمان وضع جامعه اسلامى را بهم زده بود، حکومت فقط از عنوان اسلام بهره داشت، ولى واقعیت آن عبارت بود از یک حکومت صددرصد ابلیسى و جاهلى که در سایه شوم آن حزب کثیف اموى عهدهدار تمام مقامات مملکتى بود، و حزب الله در هیچ برنامه اى راه نداشت.
قلم نویسندگان شکسته شده بود، زبان گویندگان از پس سر درآمده بود، بیداران راه از برنامههاى حیاتى محروم بودند، دهان آمرین بمعروف و ناهین از منکر را میدوختند، فاصله جهنمى طبقاتى بحد نهائى رسیده بود، دارندگان از سیرى میمردند، و نداران از گرسنگى قالب تهى میکردند.
در این میان مشعل هدایتى براى روشن کردن جو تاریک آن روز بنام ابو ذر با تمام وجود میسوخت، لحظهاى از پا نمى نشست، حکومت ضد الهى عثمان را بر سر کوى و بام رسوا میکرد، قرآن میخواند و مفهوم واقعى اش را در اختیار مردم میگذاشت، ملت را علیه بیدادگرى میشوراند، خفتگان را بیدار مینمود، از حق و حقیقت حمایت داشت سختى ها میدید، زجرها میکشید، ولى از پاى نمى نشست، حکومت بهر وسیله ممکن براى خاموشى او اقدام کرد نشد، تا بخیال خودش از طریق کانال پول دست بساکت کردن ابو ذر بود.
در آن زمان که کاخهاى بنى امیه و کارگزاران دولت در مدینه و زمینهاى زیاد و آب و حشم و زر و زور و مال آنان چشمها را خیره میکرد ابو ذر و ابو ذرها در آتش فقر میسوختند، حق آنان بیغما و غارت رفته بود.
ابو ذر خرج خانه و زن و فرزندانش را بوسیله شیری که از یک یا چند بز ماده میگرفت تأمین میکرد و پولداران و مالپرستان بخاطر اینکه زر و سیم زیادى داشتند سطح زندگى را در آن روز بالا برده بودند، معلوم است که بر سر تهیدستان چه میآید، در چنان حالى عثمان غلام مخصوص خود را خواست، سه هزار دینار در اختیارش گذاشت و گفت اگر این پول را بابو ذر بقبولانى ترا آزاد خواهم کرد.
غلام با خوشحالى هرچه تمامتر بدر خانه آن مرد خدا آمد، مردیکه یکدینار آن روز مشکلى از مشکلاتش را حل میکرد، دق الباب نمود ابو ذر کنار در آمد، سه هزار دینار را تعارف کرد، ابو ذر پرسید چیست غلام داستان را گفت، ابو ذر فرمود آیا بتمام خانههاى تهیدست چنین مالى را دادهاند؟ گفت نه. گفت این مال از بیتالمال اس که تمام مسلمانان در آن شرکت دارند، عثمان مالک این اموال نیست که بهرکه بخواهد ببخشد، من نیازى بچنین مالى ندارم، آن را نزد اربابت برگردان و بگو بالاترین سرمایه من قبول ولایت و رهبرى و حکومت امیر المؤمنین است، و از این پس از این شیرینکاریها را در حق من روا ندارد، غلام گفت اگر بپذیرى من آزاد میشوم، ابو ذر گفت آرى تو یکنفر آزاد میشوى و من در بند حق یک ملت اسیر میگردم!!
ابو ذر با تمام زوایاى حکومت عثمان مبارزه داشت، جان بر سر مبارزه گذاشت، و لحظهاى از اقدام بر علیه طاغوت دست برنداشت او تسلیم برنامهاى جز برنامه خدا نگشت، و از زندگى خود آموزندهترین درسها را براى ملت اسلام بجاى گذاشت.
2- میگویند: بانسان فرزانهاى چون مقدس اردبیلى گفتند دروغ میگوئى گفت هرگز، زبان بتهمت میالائى گفت نه، بهنگام گرسنگى و تشنگى از شبهه و حرام استفاده میکنى پاسخ داد نه، گفتند اگر بهنگام طغیان غریزه شما را با زیباترین زن در اطاق خلوتى قرار دهند چه برنامهاى خواهید داشت، جواب گفت که باید خداى بزرگ بکمک این عاجز برخیزد، آرى در آنجا از نیروى عشق و ایمان بحق و تقوا و خویشتندارى بهره گرفته و بپاکى جان ضربه نخواهم زد، زندگى پرسود این مرد نمایشگر این بود که از گناه و حتى از مکروهات سخت پرهیز داشت.
راستى اگر تمام افراد جامعه چنین بودند چه جامعهاى داشتیم، جامعه نمونه و نمونهاى از جامعه بهشتى.
3- مینویسند: مرکبى را کرایه کرد تا از نجف بکربلا برود و با همان مرکب از کربلا به نجف بازگردد.
بهنگام بازگشتن از کربلا، نامهاى باو سپردند که در نجف بدست کسى برساند، از طرفى نامه را گرفت بخاطر اینکه حاجت برادر مؤمن را رد نکرده باشد، از طرف دیگر از مرکب پیاه شدو تا مقصد در کنار مرکب راه را پیاده طى کرد، میگفت من در وقت کرایه این مرکب اضافه بر خود و بار مورد نیازم چیزى نداشتم. اکنون یک نامه بمن اضافه شده، نمیدانم این اضافه بار را صاحبش راضى است یا نه، بهتر این که پیاده بروم، و خویش را قبل از احراز رضایت صاحب مرکب در برنامه غیر خدائى نیندازم، چه میدانم شاید عمر من تا رسیدن به نجف کفاف نداد، لااقل اگر در راه مردم مدیون مردم نمیرم!! راستى عاشقان خدا و تربیتیافتنگان مکتب توحید چه میکنند، آخر حاکمیت بر نفس تا کجا؟ اکثر مردم روزگار ما و مخصوصا زورداران و زرداران چه برنامههائى اجرا میکنند. اموال عمومى را میدزدند، و معادن ملتها را کشتى کشتى بغارت میبرند، چه مصیبت بزرگى است، و بزرگتر از آن غفلت صاحبان مال، و مالکان اصلى.
4- مینویسند: بین زنان حرمسراى امیرى زورمند، نزاع سختى در گرفت دختر زیبا چهره آن امیر از وضع داخلى خانه سخت رنجیده خاطر شد، نزدیک غروب آفتاب لباس خود را پوشید و در چادر عفت قرار گرفت و از ساختمان مجلل خود خارج شد.
آن مزان اول غروب خیابان و بازار بسته میشد، و همه مردم بخانه میرفتند در کوى و برزن کسى نبود، دختر وارد بازار خلوت اصفهان شد، در میان بازار مدرسهاى بود که دانشجویان علوم دینى در آن درس میخواندند، وارد مدرسه شد، باطاقى که یک دانشجو در آن درس میخواند وارد گشت طلبه جوان از مردم شهر گرگان و استرآباد آن روز بود، در بحبوحه جواین قرار داشت، جوان با دیدن یک عامل محرک شهوت همهچیز را فراموش میکند، و چون تنور جهنم شعلههاى غریزهاش زبانه میکشد دانشجوى جوان از دیدن آن فرشته زیبا و پناهنده شدنش، بگوشه یک اطاق نمور و ویرانه تعجب کرد، میخواست او را بمحاکمه بکشد، که ناگهان دختر باو گفت از خانوادهاى زورمندم، در برابرم مقاومت مکن ورنه برایت گرفتارى سخت فراهم میشوم. طلبه جوان سکوت کرد، دختر شام طلبید، پاسخ داد چیزى جز نان خشک و مقدارى ماست و پیاز ندارم، چنانچه بتوانى باین سفره ناچیز قناعت کنى، برایت فراهم آرم، دختر غذاى مدرسه را خورد و از دانشجوى جوان رختخواب خواست و با کمال اطمینان به بستر راحت رفت!
خانواده امیر از غیبت طولانى دختر نگران شدند، کمکم خبر بتمام محوطه ساختمان رسید.
امیر که از شدت غیرت نسبت بناموس خویش برافروخته شده، و خون دو چشمش را گرفته، و نفس در سینهاش حبس شده بود، دستور داد تمام مأمورین بجستجو برخاسته، و هرچه زودتر او را بیابند، ولى جیرهخواران هرچه بیشتر گشتند، کمتر یافتند.
بخاطر اینکه، دختر جوانش، با چهره خیرهکنندهاى که مخصوص او بود گرفتار دست متجاوزى نشود، از غصه نمیخوابید، دمى آرام نداشت، ولى کسى نبود بشاه بگوید: آرام باش، و راحت بخواب، زیرا ناموس تو امشب، در پناه یکى از تربیتشدگان مکتب الله است، کسى نبود باو بگوید اگر شما زورداران و زرداران در برابر غریزه جنسى در عین اینکه یک زن و چند زن رسمى دارید، کمترین مقاومتى از خود نشان نمیدهید، و دست خیانت بدیگران دراز میکنید، ولى براى حفظ شرف تو، و سلامت ناموست، و ناموس یک مملکت، انسانهائى یافت میشوند که با طغیان شهوت مبارزه کرده و درا ین میدان پیروزند، کسى نبود بامیر بگوید امشب دختر زیبا و جوانت در پناه یک روحانى پاکدل و پاکچشم و با تربیت قرار گرفته و او و امثال او نهتنها از ناموس تو نگهدارى میکنند، بلکه سلامت ناموس یک ملت و بل جهان بسته بپاکى و فضیلت آنان است.
صبح شد، دختر نماز بجاى آورد، ماندن آنشب را تا صبح براى ادب کردن، اهل حرم کافى دانست، بعمارت خویش بازگشت، خبر آمدنش در سراسر کاخ پیچید، پیدا شدنش را بامیر خبر دادند از محل اختفایش پرسید پس از آن که معلوم شد بمدرسه رفته، در اطاق یکى از طلاب شب را بپایان رسانده، دستور دستگیرى دانشجوى جوان صادر شد، مأمورین بسراغش رفتند، او را بدربار آوردند، از او سئوالاتى کرد: دخترم شب گذشته در اطاق شما بود، آرى، چرا او را پذیرفتى، تهدیدم کرد، از غذاى تو خورد، بلکه با نان و ماست سفره من قناعت کرد، در اطاقت خوابید، آرى، چند دست رختخواب داشتى، یک دست، خودت چه کردى؟ تا صبح بیدار بودم چهره این دختر را دید، آرى بهنگام ورود باطاق، اما نگاهم در اولین مرحله نگاه خارج از اختیار بود، شب را تا صبح بىتفاوت گذراندى نه، درحالیکه دخترم تنها در اختیار تو بود و امکان غلبه بر او را داشتى چه کردى؟ تا صبح با هواى نفس مبارزه کردم چگونه، با یاد خدا، بهنگام فشار آوردن غریزه که هر زورمندى را مغلوب میکند چه کردى؟ بنوبت انگشتان خود را روى شعله شمع مىگرفتم و از سوختن پوست دست بیاد عذاب بینهایت حق میافتادم، بدین وسیله شعله شهوت را خاموش میکردم. سپس انگشتان مجروح خود را در برابر امیر قلدر گرفت و گفت ببین، امیر باورش نیامد، از سلامت دختر جویا شد، خبر سلامتى او را بامیر دادند، خاصان درگاه را طلبید، در حضور آنان از طلبه سئوال کرد نامت چیست؟ پاسخ داد محمد باقر، تاکنون ازدواج کردهاى، نه، مهمان دیشب را بهمسرى میپذیرى؟ تا خدا چه خواهد، امیر میل دختر را جویا شد، جواب داد امر پدر برایم قابل پذیرش است، دختر را عقد کردند و به طلبه جوان سپردند، گروهى عقیده دارند این محمد باقر همان فیلسوف نامدار، محقق بزرگ، دانشمند عالیقدر، استاد بزرگوار حضرت میرداماد است، محدث بزرگوار مرحوم حاج شیخ عباس قمى در جلدا ول سفینة البحار ص 462 از قول سید علیخان در کتاب سلافه نقل میکند:
و اللّه قسم زمان از آوردن مانند و او نازا است، سپس میگوید: آنانکه از او خبر داشتند گفتهاند، مدت چهل سال شبها را به بستر استراحت نرفت، تمام شب را بمناجات با حق گذراند، و از کرامات عجیب او این بود که در تمام عمر براى یکشب نافله شب از او ترک نشد!!
اینان از شئون تمدن مانند زمان ما برخوردار نبودند، اما درون پاکشان بنور الهى روشن بود، و توان مبارزه ایشان با تمام برنامههاى ضد خدائى از نیرومندترین اسلحههاى گرم زمان ما نیرومندتر!
قدرتمندانى بودند که در برابر کششهاى غلط شهوت و مال مغلوب نمیشدند، و مسند حکومت را نیز از یک جفت کفش پاره بىارزش، بىارزشتر میدانستند، و خلاصه هیچ عامل غلطى آنان را از مسیر مستقیم باز نمیداشت، نکته مهمى که در پایان این بخش لازم است یادآورى شود، این است که خداوند مهربان، استعداد مبارزه با هر نوع خطر را در وجود تمام مرد و زن قرار داده، این مردم هستند که باید خویش را در معرض نسیم تربیت الهى که قواعدش منعکس در قرآن و سنت است قرار دهند، تا همه استعدادهایا نسانى آنان شکوفا گردد، و در تمام زمینههاى حیات بتوانند، نیروهاى اهریمنى درونى و برونى را از سر راه خود برداشته، و سلامت دنیا و آخرت خویش را تأمین کنند. قرآن مجید در سوره الشمس باین واقعیت و نتایج سرشارش اشاره کرده، آنجا که میفرماید:
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها، وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها، وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها، وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها وَ السَّماءِ وَ ما بَناها، وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها، وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها، فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها، قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها.
قسم بخورشید، و تابشش، سوگند بماه آن هنگام که آفتاب آنرا میدرخشاند. و بروز زمانیکه خورشید آن رار وشن میکند، و بشب وقتیکه عالم را در پرده سیاهى میپوشاند، و بآسمان و آنکه آنرا بنا کرد و بزمین و آن که آن را بساط زندگى کرد، و سوگند بجان و روان و آنکه بآن اعتدال و استواء و استقامت داد، سوگند بتمام این برنامهها که ما بروان و نفس بشر خیر و شر را الهام کرده و آنرا نسبت بشناخت حق و باطل راهنمائى نموده، و تمام استعدادات لازم را براى رسیدن برشد هو کمال در آن قرار دادیم، رستگار شد آنکس که از پس الهام حق بشکوفا کردن قواى نفس برخاست و بتقویت نیروى خویشتندارى و تقوا اقدام کرد. تا خود را از تمام آلودگیها برکنار داشت، و آنکس که از هدایت و الهام الهى بهره نگرفت، و از شکوفا کردن نیروهاى نفسى خوددارى کرد، و به تضعیف خویش همت گماشت، و بر روى حقایق وجود پرده کشید، و با دست خود بناقص کردن روان اقدام کرد، خویش را دچار ذلت و زبونى نموده و زمینه خزى دنیا و عذاب آخرت را براى خود فراهم کرده است.
پی نوشت :
______________________________
(1)- مانند سخنرانیها و مصاحبه هاى شاه خائن که بمدت سى و هفت سال اکثر ملت ایران را فریب میداد، و در سایه تبلیغات ساحرانه بیغماگرى مشغول بود اما جامعه ایرانى به رهبرى حضرت امام خمینى تمام مواضع فریبکاریا و را شناختند و با سالح ایمان و قوت روح بجنایاتش خاتمه دادند. من زمانى بنوشتن این کتاب اشتغال داشتم که تازه از زندان شاه نجات پیدا کرده بودم، و هر روز در تظاهرات خیابانى در سراسر ایران شاهد کشتار وحشیانه مردم که براى آزادى و استقلال قیام کرده بودند بودم، و زمانى این کتاب را مشغول چاپ شدم که ملت ایران از شر استعمار خارجى و استبداد داخلى نجات پیدا کرده بود و هم اکنون در سایه رهبرى روح خدا مشغول بازسازى اقتصادى و معنوى ایران است.
دنیا در نظر نوح علیه السلام
از حضرت شیخ الانبیا وجود مقدس نوح مرویست که مىفرمود: دنیا در نظر من، همانند خانهاى دو در است که از یکى داخل شدم و از دیگرى بیرون روم، این است حال کسى که گفتهاند: نزدیک به دو هزار سال و کسرى طول عمر داشته، وقتى نظر چنین بیدارى به دنیا چنین باشد، واى به حال کسى که با عمرى بسیار کم، دل به دنیا بسته باشد، آن چنان دلبستنى که انگار، جز دنیا جایى نیست و گویا یک در براى دنیا، جز در ورود نبوده و براى این منزل در خروجى نهاده نشده!!
هرگاه پیامبرى با چنان مناعت شأن و علو مکان، حالش این باشد، یعنى خود را مسافرى بداند که طول سفرش از درى تا درى است، چون باشد حال آن انسانى که اطمینان خاطر به دنیاى گذشتنى بسته و عمر در پى تحصیل آن، آن هم از راه نامشروع ضایع کرده و دین خود را که در رأس تمام ارزشهاست، در طلب آن از بین برده باشد.
اگر از دنیا براى تحقق شرف و آزادگى و کمال و آبادى آخرت استفاده کنید، در حقیقت در صراط مستقیم هستید و اگر از دنیا فقط به خاطر شکم بهره ببرید و براى جمع مال آن بکوشید، خویش را به خسارت ابدى مبتلا کردهاید.
دنیا از دیدگاه امام على علیه السلام
امام على علیه السلام در تشریح لذیذترین امور دنیاى زودگذر و از دست رفتنى مىفرماید:
دنیا شش چیز است:
خوردنى، آشامیدنى، بوییدنى، پوشیدنى، برنشستنى، به نکاح خواستنى.
شیرینترین خوردنىها، عسل است و آن از دهن زنبور است، شریفترین آشامیدنى، آب است و خاص و عام نسبت به آن برابرند و شریفترین پوشیدنىها، ابریشم است و آن بافته یک کرم است و شریفترین بوىها، مشک است و آن از خون آهو است و شریفترین بر نشستنى، اسب است و عظیمترین لذت، شهوت است که اتصال دو مرکز قذارت به یکدیگر است «1».
این است محصول ظاهر دنیا که کثیرى از مردم نسبت به آن گریبان پاره کرده و خودکشى مىکنند و براى به دست آوردن آن خویش را به هزار گناه و معصیت و رذیلت اخلاقى آلوده مىنمایند!!
هماى شیرازى گوید:
جهان و کار او باشد فسانه |
منه دل بر فسانه کودکانه |
|
فسانه ننگرى کار جهان را |
که حکمتهاست اندر این فسانه |
|
از این زندان درآ اى مرغ قدسى |
که هستت شاخ طوبى آشیانه |
|
اگر خواهى سلیمانت دهد بار |
رهایى جو دلا زین دیو خانه |
|
تو سیمرغى به قاف وحدت اى دل |
چرا ماندى اسیر آب و دانه |
|
در این عالم که بیت العنکبوتست |
روا نبود کند سیمرغ لانه |
|
تو باز دست سلطان جهانى |
چرا با کرکسانى هم ترانه |
|
هما جز گلستان مهر حیدر |
نگیرد مرغ جانم آشیانه |
|
بجو در دوستى آل حیدر |
بهشت عدن و عیش جاودانه |
|
[وَالفِکْرَةُ مِرْاةُ الْحَسَناتِ، وَکَفّارَةُ السَّیِّئاتِ، وَضِیاءٌ لِلْقَلْبِ، وَفُسْحَةٌ لِلْخُلْقِ، وَإصابَةٌ فی إصْلاحِ الْمَعادِ وَإطّلاعٌ عَلَى الْعَواقِبِ وَاسْتِزادَةٌ فِى الْعِلْمِ]
آثار اندیشه و تفکر
امام صادق علیه السلام مىفرماید:
اندیشه و فکر در آنچه باید اندیشه کرد، مانند اندیشه و نظر در دنیا و فناى آن و در خلق دنیا و اوضاع آنان، اندیشه در مسائل عالى الهى و آفرینش آسمانها و زمین و آنچه در آسمانها و زمین است، در حقیقت آیینه نشان دهنده حسنات و ریشه و مایه کفاره بدىها و روشنى قلب و گشایش مشکلات نفسانى وسبب اصلاح معاد و علت آگاهى نسبت به عواقب و زیاد شدن علم و دانش انسان است.
آیینه حسنات و کفاره سیئات
اندیشه در آنچه بر جهان و مردم جهان از نیک و بد گذشته به حقیقت آیینه نشان دهنده حسنات است.
چه این که وقتى انسان در وضع حقیقى جهان، به اندیشه مىنشیند به این حقیقت مىرسد که:
[رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا] «2».
پروردگارا! این [جهان با عظمت] را بیهوده نیافریدى.
پس وقتى نور فکر، بطالت و عبثیت را از خانه هستى دفع کرد، حق بودن جزء به جزء جهان آفرینش در دنیاى باعظمت اندیشه ثابت مىشود، در این صورت، انسان اندیشمند، ذرهاى از ذرات این سفره پوشیده به حق را به باطل مصرف نخواهد کرد.
آرى، انسان منصف چون به حق برسد، حق را به حق متصل کند و از حق به راه حق و براى حق مصرف کند.
علیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلىٍّ یَدُورُ حَیْثُ ما دارَ «3».
على با حق است و حق با على و بر محور او مىگردد.
و چون انسان در احوالات امم و به خصوص گذشتگان اندیشه کرد، خوبىها و حسنات محسنین از امم را در خود تجلى داده و بدىها و سیئات بدکاران را که علت سقوط آنان در دنیا و آخرت شده، از خویش دفع خواهد کرد.
در حقیقت اندیشه در هر حقیقتى، آیینه نشان دهنده حسنه یا حسناتى است که آدمى را براى آراسته شدن به آن حسنه یا حسنات جلب خواهد کرد.
فضیل عیاض و آشتى با حق
داستان اندیشه فضیل عیاض در یک آیه قرآن مشهور است، کتب رجالى و عرفانى آن داستان را بازگو کردهاند که این دزد پرقدرت، بر اثر اندیشه در یکى از آیات سوره حدید، آراسته به حسنات و پاک از سیئات و آلودگىها شد.
فضیل که به خاطر قدرت زیاد و شغل کاروان زنى، جوى از ترس و وحشت براى دولت عباسى فراهم آورده بود و امنیت جادههاى تجارتى و مسافرتى را بهم ریخته بود، عاشق زنى صاحب جمال گشت، قسمتى از اموال به دست آورده را، براى او مىفرستاد و گاهى براى کامجویى از او به نزدیک خانه او مىرفت، ولى زمینه دسترسى به آن زن برایش میسر نمىگشت.
تصمیمش براى رسیدن به وصال معشوقه سختگیر قطعى شد، خانواده زن، در ترس و وحشت بودند، ولى از ضعف اراده و عدم توانایى، چارهاى جز تسلیم در برابر آن قدرت شیطانى، در خود نمىدیدند.
کاروانى به وقت شب از نزدیکىهاى محل زندگى فضیل، در بیابان مرو یا باورد عبور مىکرد، یکى از کاروانیان با صداى خوش ولى آمیخته با حزن این آیه را قرائت مىنمود:
[أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ] «4».
آیا براى اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان براى یاد خدا و قرآنى که نازل شده، نرم و فروتن شود؟
آیه شریفه چون تیرى بود که بر جان فضیل نشست، گویى آیه کریمه به او گفت:
اى فضیل! تا کى تو راه مردم زنى؟ گاه آن آمد که ما راه تو زنیم، فضیل لحظهاى در آیه و در کار خود و در کار مردم و عاقبت برنامه اندیشید، بیدار شد، خجل و گریان روى به ویرانه نهاد، کاروانى در آنجا اطراق داشت، عدهاى مىگفتند:
برویم، یکى مىگفت: نتوان رفت که فضیل بر سر راه است!!
فضیل چون این مسئله بشنید، فریاد زد: بشارت باد شما را که آن دزد خطرناک و آن منبع شرّ با خدا آشتى کرد، دیگر بیم راه نیست.
پس از آشتى با حق همه روزه، روزه گرفت و به تدریج رضایت صاحبان مال را جلب کرد و عاقبت از عارفان و عاشقان و ناصحان شد و گروهى از نفس الهى او به مدار تربیت قرار گرفتند!!
خانمان سوز شود آتش آهى گاهى |
نالهاى مىشکند پشت سپاهى گاهى |
|
گر مقدر بشود سلک سلاطین پوید |
سالک بىخبر خفته به راهى گاهى |
|
قصه یوسف و آن قوم چه خوش پندى بود |
به عزیزى رسد افتاده به چاهى گاهى |
|
روشنى بخش از آنم که بسوزم چون شمع |
روسپیدى بود از بخت سیاهى گاهى |
|
هستیم سوختى از یک نظر اى اختر عشق |
آتش افروز شود برق نگاهى گاهى |
|
عجبى نیست اگر مونس یار است چو من |
بنشیند بر گل هرزه گیاهى گاهى |
|
دارم امید که با گریه دلت نرم کنم |
بهر طوفان زده سنگیست پناهى گاهى |
|
اندیشه در عاقبت کار
در کتاب «اسرار معراج» «5» این حدیث بسیار مهم و جالب و حیرتآور را مىخوانیم:
در زمان رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله در شهر مدینه، شخصى بود بسیار ظاهر الصلاح، به طورى که کسى در حق او در هیچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت.
شاید بسیارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مىکردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خویش، در بعضى از شبها به خانه مردم مدینه، دستبرد مىزد!!
شبى براى دزدى از دیوار خانهاى بالا رفت، اثاث زیادى در آن خانه بود و در میان خانه به غیر از یک زن جوان تنها کسى نبود، عجیب خوشحال شد که امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عیش و عشرت هم شرکت خواهم کرد.
همان طور که در دل تاریکى بر سر دیوار، منظره فریبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مىنگریست، به فکر فرو رفت: دزدى تا کى، ننگ تا چه مدت، براى چه باید زحمات انبیا و اولیا را از یاد برد، عاقبت این همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قیامت و محاکمات الهیه نیست، در پیشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب این همه ظلم و جنایت را چگونه باید داد؟!!
آرى، با ادامه این اعمال به روزى خواهم رسید که براى من راه گریز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مىشوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگىهایم را پس خواهم داد!!
پس از اندکى تأمل و فکر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشیمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت.
به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد و در حضور آن جناب نشست!
ناگهان دید، زن صاحب خانهاى که شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اکرم صلى الله علیه و آله آمد، عرضه داشت: اى رسول خدا! زن بىشوهرى هستم همراه با ثروتى زیاد، پس از چند ازدواج دیگر قصد شوهر کردن نداشتم، اما دیشب به نظرم رسید که دزدى به خانهام راه پیدا کرده، گر چه چیزى نبرده، ولى مرا وحشت زده کرده، از این پس مىترسم در تنهایى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مىدانید براى من همسرى انتخاب کنید.
حضرت اشاره به آن مرد- یعنى به دزد شب گذشته- کردند و فرمودند: اگر میل دارى، تو را به آن شخص تزویج کنم، زن به چهره مرد خیره شد، او را پسندید و نسبت به او اظهار میل و رغبت کرد.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در کمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعریف کرد و به او گفت: اگر شب گذشته ثروتت را مىبردم و دامن عفتت را آلوده مىکردم، علاوه بر این که یک شب بیشتر در کنار تو نبودم، آتش غضب همیشگى حق را، براى خود برمىافروختم، ولى در عاقبت کار فکر کردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزیدم و در نتیجه براى همیشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسیدم!!
به قول لسان الغیب:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد |
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد |
|
آنهمه ناز و تنعم که خزان مىفرمود |
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد |
|
صبح امید که بد معتکف پرده غیب |
گو برون آى که کار شب تار آخر شد |
|
آن پریشانى شبهاى دراز و غم دل |
همه در سایه گیسوى نگار آخر شد |
|
باورم نیست زبد عهدى ایام هنوز |
قصه غصه که در دولت یار آخر شد |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مجموعة ورام: 1/ 140؛ بحار الأنوار: 61/ 240، باب 10.
(2)- آل عمران (3): 191.
(3)- فصول المختارة: 211؛ اعلام الورى: 159، باب 2؛ شرح نهج البلاغة ابن ابى الحدید: 2/ 297؛ بحار الأنوار: 38/ 29، باب 57.
(4)- حدید (57): 16.
(5)- اسرار معراج: 28.
علی(ع) فرموده اند: و صوم شهر رمضان فانّه جنّة من العقاب؛(21) و روزه ماه رمضان که سپری است در برابر مجازات خدا، آن حضرت در حکمت عبادات می فرمایند: خداوند بندگانش را با نماز، زکات و تلاش در روزه داری حفظ کرده است تا اعضاء و جوارحش آرام و دیدگانش خاشع و جان و روان او فروتن و دل هایشان متواضع باشد. کبر و خودپسندی از آنان رخت بربندد چرا که در سجده بهترین جای صورت را به خاک مالیدن فروتنی آورد و گذاردن اعضای پر ارزش بر زمین اظهار کوچکی کردن است و روزه گرفتن و چسبیدن شکم به پشت عامل فروتنی است...به آثار عبادات بنگرید که چگونه شاخه های درخت کبر را در هم می شکند.(22) امام مؤمنان تأکید فرموده اند: زکاة البدن الصیام؛(23) زکات بدن روزه داری است. آن حضرت روزه را آزمونی برای میزان اخلاص بندگان معرفی کرده اند.(24)
از امام باقر(ع) روایت شده است که پیامبر به جابربن عبداللّه فرمود: این ماه رمضان است که هر که روزاش را روزه بدارد و پاره ای از شبش را به عبادات بایستد و شکم و اندامش را از حرام بازدارد و زبانش را نگاه دارد، از گناهان خود بیرون می رود چنان که از ماه بیرون می رود، جابر گفت چه نیکوست این سخن که فرمودید، حضرت افزود ولی چه سخت است این شرط هایی که کرده ام.(25)
امام سجاد(ع) در فراز دعایی که هنگام دخول ماه مبارک رمضان زمزمه فرموده اند، گفته اند: ستایش خدایی را که از آن طرف بهشت رضوان یکی را ماه خود یعنی ماه رمضان قرار داد، ماه روزه داری که ویژه اسلام است و روزه دار را پاک می کند و بندگان را از آلودگی ها می رهاند، ماه قیام اهل ایمان است و خدا در آن برای هدایت مردم و برهان اهل ایمان و تمییز
حق از باطل، قرآن عظیم الشأن نازل کرد و بدین جهت ها فضیلت و شرافت این ماه را بر سایر ماهها پدیدار ساخت و به واسطه شرف و برتری و احترامات فراوان از آن جمله اموری که در غیر این ماه حلال است، حرام گردید و برای روزه این ماه وقت تمام ماه (از سپیده صبح تا مغرب) معین شده و ایزد متعال ابداً تقدیم و تأخیر آن را اجازه نفرموده، دیگر آن که شبی از شب های این ماه را بر هزار ماه برتری بخشیده و آن را شب قدر نام نهاده است که فرشتگان عالم بالا و روح اعظم به امر پروردگار جهان برای تعیین و تقدیر و تمامی امور قضای الهی با سلام و تحیّت و برکت تا طلوع فجر صبح از آسمان بر آن کس که مشیت ازلی خدا خواسته است فرود آمدند تا حکم مبرم و قضای حتمی الهی را انجام دهند.(26)
امام صادق(ع) فرموده اند: بدون شک روزه، تنها دست کشیدن از طعام و آشامیدنی نیست و برای آن شرطی است که تنها با رعایت آن، روزه متحقق می گردد و آن نگاهبانی معنوی و درونی است، پس هنگامی که روزه دارید زبان خود را از دروغ نگاه دارید و دیدگان را از ناروا فرو پوشید...ای روزه دار چنان باش که در راه خدا از آن چه غیر اوست بیزاری جسته ای و با روزه ای کامل از آن چه خدایت نهی کرده در آشکار و نهان به سوی او تقرّب یافته ای و خشیت خدا را آن چنان که حق اوست در آشکار و نهان پیشه ساخته و جانت را در روزه داری به پیشگاه خداوند به طور کامل تقدیم داشته ای و دلت را برای او از هر چیز فارغ کرده و بر آن چه خدایت فرمان داده و به انجام آن فراخوانده برگمارده ای. پس چون این اعمال را کامل به جای آوری روزه دار حقیقی خواهی بود و آن چه را که خدایت فرموده بنا نموده ای اما اگر از این اعمال بکاهی به همان مقدار از فضل و ثواب روزه ات کاسته ای به راستی روزه صرفاً دست کشیدن از خوراک و آشامیدنی نیست بلکه خداوند آن را مانعی در برابر رفتار و گفتاری که روزه را باطل می کند قرار داده است، چه کم اند روزه دارند و چه بسیارند آنان که گرسنگی بر خود روا می دارند.(27)
شیخ طوسی با سند خود از محمد بن فضل بغدادی نقل می کند که گفت: به امام هادی(ع) نوشتم فدایت شوم ماه رمضان می آید و در دل انسان هوای زیارت امام حسین(ع) و زیارت پدر بزرگوار تو در بغداد (کاظمین) می افتد، آیا در وطن خود بماند و روزه بگیرد تا ماه رمضان به پایان برسد یا در این ماه مسافرت کند و افطار نماید؟ امام در پاسخ نوشت: ماه رمضان از آن چنان فضیلت و اجری برخوردار است که هیچ ماهی ندارد پس چون فرا رسید به آن عمل بشود.(28)
امام حسن عسکری(ع) فرموده اند: هر کس ده ماه رمضان بطور متوالی روزه بگیرد وارد بهشت گردد.(29)
چند نفر یهودی به محضر رسول خدا(ص) آمدند و یکی از آنان مسایلی از آن حضرت پرسیداز جمله عرضه داشت: برای چه خداوند عزّ و جلّ سی روز، روزه بر امت تو واجب کرده ولی بر امم گذشته بیش از سی روز فرض و لازم قرار داده بود؟ نبی اکرم(ص) فرمودند: وقتی جناب آدم از شجره نهی شده تناول کرد و آن چه خورده بود سی روز در شکمش باقی ماند پس حق تعالی بر ذریه اش واجب کرد که سی روز گرسنه و تشنه باشند و آن چه را که در بین این سی روز (خوردن و آشامیدن در شب ها) می خورند و در خوراکی ها مجازند تفضلی است از جانب حق تعالی و همین حکم بر جناب آدم نیز ثابت بود. باری حق عزّ و جلّ حکم مزبور را بر امّت من واجب گردانید.(30)
ناگفته نماند که روزه از احکام انسان ساز است و پی بردن به فلسفه کامل آن همچون سایر احکام الهی برای انسان عادی امکان پذیر نخواهد بود، دانش محدود بشر نمی تواند راهگشای همه اسرار نهفته باشد و اندیشه خود را به سوی کشف تمام مجهولات رهنمون نماید اما انسان مؤمن معتقد و خردمند می داند که خداوند خیر محض است و جز خوبی و سعادت برای بندگانش نمی خواهد پس اگر به چیزی فرمان می دهد برای انسان مزایایی دارد و بشر را به کمال و فضیلتی می رساند و هرچه را نهی می فرماید برای جوامع بشری زیان بخش بوده و بر مصالح مادی و معنوی آدمی لطمه می زند، در عین حال می توان ابعادی از حکمت روزه را روشن کرد چنانچه در بالا به نمونه ای بر اساس روایت معتبری اشاره کردیم و اگر ما به تمامی جنبه های فلسفه روزه پی نبردیم به هیچ وجه این حالت بهانه ای برای سرپیچی از امر الهی نمی باشد.
روزه یک عبادت جامع است یعنی بدن، قلب و روح را پاک می سازد، در تمام عبادات دستورات دینی یکی از این بعدها مطرح شده اما روزه همه را شامل می شود به همین دلیل رسول اکرم(ص) فرموده اند روزه قلب عبادات است، روزه آدمی را به یاد آخرت می اندازد و انسان را متوجه سرای جاوید و فرجام خویش می سازد زیرا وقتی آدمی بر خلاف غریزه تنازع بقاء و شهوات حیوانی و تمایلات نفسانی دمی چند از پرورش بدن و رسیدگی به خواهش های خود چشم پوشی کرد متوجه می شود عمر خویش را نباید در این دنیا صرف خوردن، خفتن و شهوترانی بکند و به فکر تدارک توشه آخرت خواهد بود، به علاوه خالی بودن شکم بشر را متوجه معارف و احکام می کند. سعدی سروده است:
اندرون از طعام خالی دار | تا در او نور معرفت بینی |
تهی از حکمتی به علت آن | که پری از طعام تا بینی |
یکی از عرفا هم چه نیکو گفته است:
این دهان بسته دهانی باز شد | که خورنده دانه های راز شد |
جوع مرخاصان حق را داده اند | تا شوند از جوع شیر زورمند |
علمای روان شناس هم تصریح نموده اند اعراض از خواهش های مادی و بدنی، جاذبه های روحی و معنوی را تقویت می کند.
زندگی انسان در این دنیا گاهی مقرراتی را برهم می زند و آدمی را برده خویش می سازد یکی از قیودی که جوامع انسانی را اسیر می کند و طوق بندگی بر گردن آنان می افکند، غذا خوردن در ساعاتی خاص است و چنان مردم را به اسارت وا می دارد که می گویند اگر فلان سفره با تزئینات نباشد و در ساعتی خاص مهیا نگردد، چه می شود. روزه انسان را این گونه پرورش می دهد که بر وجودش مسلم گردد این تمایلات درونی برای خوردن و عافیت طلبی ظالمانه است و اراده انسان را در اختیار می گیرد و اگر روزی ترتیب غذایی او بهم بخورد، عنان نفس را از دست می دهد، باید این زنجیر اسارت را با روزه پاره کرد که یک قوت روحی پدید آید و آدم را به عالم علوی سیر دهد.
روان شناسان ثابت کرده اند هرچند انسان درباره موضوعی زحمت بکشد، بیشتر آن را دوست می دارد و بدان علاقه افزون تری دارد و بهترین مثال در این مورد اشتیاق مادر است که نسبت به کودک خود ابراز می دارد و او هرچه بیشتر برای فرزندش رنج و بیداری در شب را تحمّل می کند وی را بیش از گذشته دوست دارد و کودکانی که دور از مادر در پرورشگاهها و نزد دایگان بزرگ می شوند چندان مورد توجه مادر خود نمی باشند. هر دستور دینی که اجرا شود ایمان انسان را پایدارتر می نماید و آنان که در عبادات ثابت ترند بیشتر نفس خود را وادار به آداب بندگی کرده اند، روزه برای این مقصود حداکثر استفاده را می بخشد چرا که روزه داری به زحمت نفس نیاز دارد و انسانی که مدتی این سختی ها را تحمّل کرده است به دلیل این که روح و دل را صفا و صیقل داده است در اواخر ماه رمضان به جای خستگی و افسردگی و ناتوانی یک نوع وجد و شعفی را در اعماق وجود خود احساس می کند روزه یک آزمایش به ناراحتی هم هست، خداوند متعال در این سرای فانی به بشر اجازه زندگی اختیاری داده است که هم می تواند در آن کار خوب انجام دهد و از این رهگذر مقام خود را بالاتر از فرشتگان نماید و هم مختار است که به شرارت و شقاوت و خلاف رویکرد نشان دهد و به آن جا تنزل یابد که حتی از چهارپایان هم پست تر گردد. بنابراین کردار انسان در این جهان یک نوع آزمون است، گاهی امتحان به خوشی ها و امکانات فراوان و نعمت های گوناگون است و دراین حال خداوند مراقب اعمال این فرد است که آیا شکر نعمت را به جای می آورد و این عطاها و نشاهای لطف بی کرانش را کجاها مصرف می گردد، در راه حق و یا باطل، یک وقت هم هست که پروردگار بنده اش را به اموری آزمایش می کند که با یک کاستی و محرومیّت و تحمّل زجر و مشقت روبروست و در این حال آن شخص باید صبر پیشه کند، گرسنگی را تحمّل نماید و از برخی خواهش های نفسانی چشم بپوشد و لذت ها را ترک کند و این امتحان دوم در روزه داری کاملاً قابل مشاهده است.
یک حکمت دیگر هم این است که انسان در موقع خوشی ها و راحت طلبی ها خداوند را فراموش می کند و هنگام گرفتاری و سختی ها به یاد خالق می افتد، البته آنان که دل را به نور ایمان روشن کرده اند در هیچ شرایطی ارتباط معنوی و ملکوتی خود را با آسمان قطع نمی کنند ولی اکثر مردم در خوشگذرانی ها و راحت طلبی ها ذکر حق را به بوته فراموشی می سپارند، روزه برای این گونه افراد دارویی بسیار درمان کننده است، زیرا در حالت روزه انسان خود را محتاج می بیند که به سوی برآورنده حاجات توجّه کند این است که رمضان را ماه عبادت خوانده اند و ماهی است که نفس آدمی بیش از همیشه یاد خدا را در دل می پروراند.
مادری که بنا به برخی ضرورت ها از فرزندش فاصله می گیرد، با وجود گرفتاری گاهی کودک را نزد خود می آورد و با وی انس می گیرد و می کوشد او را با زندگی خود آشنا و مأنوس سازد اگر مادر چنین نکند و سال ها کودکش نزد دایه باشد و یا در مکانی تحت نظارت مربیان قرار گیرد سرشت آن طفل به محیط زندگی دایه و کودکستان انس می گیرد و همان تربیت را که در آن محیط می بیند فرا می گیرد و نسبت به والدین و تربیت خانوادگی بیگانه می شود.
انسان در این دنیا از خدای خویش بر اثر برخی حجاب ها و نسیان ها فاصله گرفته است و از اصل خویش دور افتاده است. روزه یک شرایط معنوی ویژه ای فراهم می کند که حداقل برای مدت معینی انسان را متوجه ملکوت و جهان والا می کند و او را از این فرودگاه فانی به سوی آسمان ها و عالم قدس و ملکوت سیر می دهد و به او هشدار می دهد مبادا این فضیلت ها و معنویت ها را فراموش کند، در عین این آشنایی روزه مانع از آن نیست که این انسان از برخی امکانات دنیا بهره گیرد، بنابراین یکی از حکمت های مهم روزه این است که می تواند انسان روزه دار را متوجه مبدأ و تربیت حقیقی خویش کند به علاوه روزه جسم و روح را بهم متصل می کند و هر دو را متوجه حقایقی می نماید، خداوند در این ماه به بندگان نزدیک تر است و به همین دلیل توبه ها را می پذیرد و گناهان را می بخشد و از فضل خویش بندگان را برخوردار می سازد.
پیامبران، ائمه هدی، دانشمندان اخلاق و عرفان و حکماء مدام به مردم نوید می دهند که اگر کمی از توجه به دنیا کم کنید خواهید دید لذت های بسیاری وجود دارد که حظّ جهان در برابرش اندک است امّا گوش شنوا در میان مردم وجود ندارد یا حداقل درصد آنان که به این فراخوانی ندای مثبت می دهند ناچیز می باشد و عموم اقشار جامعه غالباً، در لذت های مادی غرق اند و چنان وجودشان مسخّر این امور است که به آنان اجازه نمی دهد حقایق دیگری را مشاهده کنند و نمونه ای از مسرّت روحانی را درک نمایند، برای چشانیدن این مسرّت ها به مردم باید وسایلی باشد که خواهی نخواهی آنان را برای مدتی معین از عالم ماده دور کرده و دری از عالم معنا بر رویشان بگشاید. بهترین این وسایل روزه است که طعم لذت معنوی را به همه می فهماند و به مردمی که تصور می کردند لذت منحصر به خوردن، خوابیدن و شهوت رانی است می آموزد که تنها فقدان و نقصان این لذائذ حظّ آدمی را کم نمی کند بلکه نفس را برای قبول لذت های جدید و جاویدان مهیّا می کند. پس از این که آدمی نمونه مسرّت را چشید و معتقد شد که این حالات همان گونه که انبیاء و اولیاء فرموده اند درجات مهمی دارند، روش خود را عوض می کنند و دیگر تمام تلاش خود را صرف تن پروری، عافیت طلبی و آرایش دنیایی نمی سازند.
کودکی را در نظر بگیرید که تا کنون مزه شیرینی حلوا را نچشیده است و هرچه والدین از مزایای این ماده شیرین می گویند نمی تواند بفهمد بالأخره حلوا چیست و احتمالاً از خوردن آن هم اجتناب می ورزد امّا مادرش به هر ترتیبی شده مقداری حلوا به دهنش می گذارد و او چون دید آن چه گفته اند صحّت دارد دیگر نیاز نیست که با اصرار و اجبار دیگران حلوا بخورد، بلکه خود دنبالش دویده و از همان غذایی که ابتدا نمی خورد، می خواهد بیشتر و فراوان تر تناول کند. اصولاً ترک لذت های بدنی و دنیایی خود با لذت معنوی توأم است:
اگر لذت ترک لذت بدانی | دگر لذت نفس لذت نخوانی |
بنابراین روزه برای انسان اموری را فراهم می کند که از مسرّت های دنیوی بالاتر است ممکن است برخی این تردید را مطرح کنند که مؤمنان پس از پایان ماه رمضان غالباً شادمان هستند که از روزه گرفتن نجات یافته اند، در جواب آنان باید گفت: این همان نفس حیوانی است که می خواهد به لذت های دنیا اکتفا کند و از لذات آخرتی غافل بماند. در برابر این تردید یک نکته دیگر مطرح است که اشاره به آن جالب خواهد بود: یک انسان روزه دار که گرسنه و تشنه است و ساعت ها و روزها خود را از برخی امکانات و خواهش های نفسانی محروم کرده، هیچگاه وقتی یک آدم روزه خوار را مشاهده می کند به هیچ عنوان از دیدنش احساس حسادت نمی کند که چرا از شرایط او محروم است، بر عکس یک خوشحالی و شادمانی معنوی را در وجود خود می بیند این مسرّت از جسم و تمایلات مادی او که نیست زیرا بدنش در رنج و سختی است بلکه این روح و سرشت اوست که احساس لذّت می کند که خداوند چنین توفیقی را نصیب او کرده و این سعادت جاوید را برایش در نظر گرفته است.(31)
فضل بن شاذان از حضرت امام رضا(ع) درباره علت وجوب روزه سؤال کرد، حضرت فرمود: مسلمانان مأمور شده اند روزه بگیرند تا درد گرسنگی و عطش را درک کنند و به فقر آخرت راهنمایی شوند، روزه داری که خود را محتاج خدا ببیند پاداشش افزوده می شود، با روزه گرفتن هوای نفسانی کنترل می گردد و روزه برای روزه دار اندرز گوی خوبی است و او را برای انجام واجبات تشویق می نماید.(32)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
33. تفسیر ادبی و عرفانی قرآن مجید، خواجه عبداللّه انصاری، ذیل تفسیر آیات 185 و 187 سوره بقره.
34. قاموس کتاب مقدس، ص 427.
35. نک: تورات، فصل نهم، ش 9.
36. انجیل متی، باب چهارم، ش اول و دوم.
37. قاموس کتاب مقدس، ص 428.
38. سوره بقره، آیه 185.
39. دائرة المعارف تشیع، ج 8، ص 372.
40. سوره بقره، آیات 183 تا 187 و نیز آیه 196، سوره نساء، آیه 92 ، مجادله، آیه 4، مائده، آیه 95، احزاب، آیه 35، مریم، آیه 26 (بنگرید به المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، وضعه فواد عبدالباقی، ص 417).
41. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 165، فرهنگ اصطلاحات قرآنی، یوسف حریری.
42. از جمله بنگرید به تحریر الوسیله، ج 1، ص 278، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 132.
43. چنان که در آیه 41 آل عمران و آیه دهم سوره مریم آمده است.
44. سوره مریم،آیه 26.
45. نک:وسایل الشیعه فی تحصیل مسایل الشریعه، شیخ حرّ عاملی، کتاب الصوم.
46. جامع السعادات، مولی مهدی نراقی، فصل 109(درجات روزه)، ص 476ـ475؛مصباح الشریعه، باب بیستم و مستدرک الوسایل، ج اول، ص590 ـ 589.
47. بحار الانوار، ج96، ص255.
48. همان، ص255.
49. همان.
50. همان، ج40، ص54.
51. همان، ج96، ص 340ـ342.
52. متن کامل این خطبه در بحارالانوار، ج96 و اقبال الاعمال سید بن طاووس آمده است.
53. نهج البلاغه، خطبه110.
54. همان، خطبه 192.
55. همان، حکمت 136.
56. همان، حکمت 252.
57. مفاتیح الجنان، بخش اعمال ماه رمضان.
58. صحیفه سجّادیّه، دعای 44، با استفاده از ترجمه حکیم میرزا مهدی الهی قمشه ای.
59. وسایل الشیعه، کتاب الصوم، ج 7، ص 117ـ119.
60. تهذیب الاحکام، ج 2، ص110، حدیث 14، بحارالانوار، ج 100، ص 115، حدیث23.
61. خصال، شیخ صدوق، ص 445، حدیث 42؛ وسایل الشیعه، ج 7، ص 176.
62. علل الشرایع، شیخ صدوق، جلد سوم، باب 110.
63. روزه از نظر دین و طب، ص 25ـ 23.
64. عیون اخبار الرضا(ع)، شیخ صدوق، ص353ـ352.
آمد رمضان و عید با ماست | قفل آمد و آن کلید با ماست |
بر بست دهان و دیده بگشاد | و آن نور که دیده دید با ماست |
آمد رمضان به خدمت دل | و آن کس که دل آفرید با ماست |
در روزه اگر پدید شد رنج | گنج دل ناپدید با ماست |
کردیم زروزه جان و دل پاک | هر چند تن پلید با ماست |
روزه به زبان حال گوید | کم شو که همه مزید با ماست |
مولوی
بار دیگر ضیافتی برپا می شود و مؤمنان بر سر سفره رحمت الهی حاضر می گردند. در نیمه های شب تک چراغی در هر خانه اما چلچراغی در دل ها روشن می شود، نجوای مناجات و رایحه سحرانگیز صلوات و تسبیح فضا را ملکوتی و معطر می کند.
اینک ماه رمضان بر دوستانش اقبال نموده است، ماهی که آلودگی ها را می شوید و می سوزاند توبه دل های خطاکاران و گرسنگی بندگان دراین ایام مبارک رحمت الهی را جلب می کند اگر خواستار آن هستیم که از سفره پر بهره این ماه بهتر و بیشتر برخوردار شویم باید روح و روان را در چشمه زلال روزه بشوییم و نفس اماره را در بند کشیم.
ماه رمضان در دستورات اسلامی و مکتب قرآن یک دوره آموزشی، تربیتی و هدیه ای آسمانی به حساب می آید، آدمی در چنین اوقاتی بیش از ماههای دیگر ملتزم و مقیّد می گردد که با خدای خویش راز و نیاز کند، عبادات را اعم از واجبات و مستحبات جدی تر انجام دهد، با قرآن انس گیرد و بدین گونه روح خود را با کلام حق صفا دهد، روزه دار رابطه اش را در این ماه با افراد جامعه خصوص محرومان و رنج دیدگان قوی تر می نماید و برای رفع گرفتاری های اقشار کم بضاعت با کوشش افزون تری گام بر می دارد، در واقع روزه دار راستین هم فاصله بین خود و خدا را کم می کند و هم فاصله ها و تضادها و شکاف های اجتماعی را از بین می برد، او برای تفاهم، اتحاد و انسجام بین مؤمنان لحظه ای آرام نمی گیرد، بین قلب ها پیوند و اخوت برقرار می سازد هم از نفس خویش آلودگی ها را دور می سازد و هم همّت به خرج می دهد که ناگواری های اجتماعی زایل گردند و به جای آن تفاهم، مودّت، صمیمیت و هم دردی و دل سوزی متقابل جایگزین شود، روزه دار این گونه خود را به تقوا و پارسایی نزدیک می کند و کسی که پرهیزگاری را در تمامی ابعاد به کار گیرد نزد خداوند از کرامتی ویژه بهره مند است، در سرای آخرت برای خود جایگاه ویژه و شایسته در نظر گرفته و نیز به برکت این خویشتن داری و خوش نیتی نوعی فراست و فرزانگی را بدست می آورد و از سرچشمه فیوضات ربّانی جرعه های جاویدی می نوشد.
در ضیافت پروردگار نشانی از تشریفات اهل دنیا دیده نمی شود، قشربندی های متداول اجتماعی در این فراخوانی ملکوتی مشاهده نمی گردد، همه از کوچک و بزرگ، زن و مرد و فقیر و غنی، دعوت شده اند، از این میهمانی شمیم معنویت و نوای اجابت دعا به مشام می رسد. شب زنده داری بر سجاده راز و نیاز از رسم های این دعوت باشکوه است اینک در بگشائید، عود بسوزانید و این همدم مبارک را در تار و پود وجود و لحظه های زندگی خود جای دهید، شاید سعادت و فضیلت دیدار این میزبان بی همتا دیگر بار نصیب نگردد. رمضانی دیگر سرشار از فضیلت، معنویت و جاذبه های درونی نقاب از سیمای تابان خود برداشت و زمین و زمان و دنیای اسلام را از رایحه دل آویز خود عطرآگین ساخت. ماه نزول کتاب محکم الهی و ایامی که کرامت و شرافت و برتری آن با سایر ماههای سال قابل قیاس نمی باشد، تحمّل گرسنگی و تشنگی و به دیگر سخن «صوم» به معنای تجلی تمام جلوه های آن نیست، ماه پالایش از معاصی و مناهی است.
رمضان فرصت سبز فراخوان الهی است که دل های روبه آفتاب برای شرکت در حرکتی شکوهمند صلازده می شوند و بساط پرنشاط امّا ساده و بی پیرایه این ضیافت پر عمق دل های اهل ایمان گسترانیده می شود، خوانی به وسعت ملک و ملکوت، باران رحمت الهی که شروع به ریزش می کند باید دل را از روی زمین خاکی برداشت و زیر قطره های این نشانه لطف الهی رفت، باران با طراوت می بارد تا آیینه زنگار گرفته «قلوب الناس» به صفایی دیگر نشیند و جان و روان غبار گرفته ایشان به زلال این بارش لطیف و لطف آمیز پاک و پیراسته شود. عارفان و اهل سلوک گفته اند در این ماه دل ها را باید از اغیار شست و مهر به فناپذیری ها را سوزانید. پس خسران بزرگی خواهد بود اگر این ایام را به غفلت و بدون منفعت از دست دهیم و در آخر کار مشاهده کنیم جز جوع و عطش و زجر و صَجر چیزی نصیبمان نگردیده و درخاتمه باز همان باشیم که بودیم، همان آدم سابق با همان ویژگی های نفسانی که بر حوزه وجودمان سایه افکنده است. پس باید دیده بصیرت را گشود و نظر در بطن و باطن این عبادت انداخت تا مراد و منظور غایی و عالیش را دریافت به تعبیر شاعر:
نظر را نغز کن تا نغز بینی | گذر از پوست کن تا مغز بینی |
خواجه عبداللّه انصاری گفته است: اینک ماه رمضان آمد که هم بسوزد و هم بشوید، به آتش گرسنگی تن ما را بسوزاند و به آب توبه دل های گناهکاران را بشوید. ماه رمضان که شریف ترین ماههاست موسم معاملت تو دانسته، ماهی که در آن گناهان آمرزیده، دیوها رانده، درب بهشت گشوده و درهای دوزخ بسته می شود.
گر بسوزد گوبسوز و گرنوازد، گونواز | عاشق آن به کومیان آب و آتش دربود |
تا بدان اوّل بسوزد، پس بدین غرقه شود | چون زخودبی خود شود معشوقش اندر بر بود |
آن صاحب دل که در این ماه پر معرفت بردرجات معرفت قلبی خود بیفزاید منجلای تجلّیات حضرت دوست می شود. رمضان که می آید می باید خم خانه نفس رذیله فرو ریزد و بت خانه وجود از لوث وجود تمام اصنام فرودین مادی و اهریمنی پالوده و پیراسته گردد که به فرموده مولانا امیرالمؤمنین (ع) مادر بت ها، بت نفس شماست.
کوتاه سخن آن که رمضان درهای باغ مغفرت و معرفت را سحر تا سحر می گشاید تا ساکنان حریم خلوت دل، افطار تا افطار، روزه در آن بگشایند و دیده به روی دوست گشایند که اهل دل را یک چنین درخت روزه ای در پایان ماه به برگ و ثمر می نشیند شجره طوبایی که حاصل پالایش خاک وجود از ذره های تعلّق و تعیّن جز اوست. پس قدر این بوستان معنا را بدانیم و از کف با کفایت ساقی اش ساغرهای مکارم و معارف ستانیم که چون ماه رمضان به هلال نشیند و محو گردد ما نیز در حالت صحو عارفانه خویش در محیط انوار و جذباتش که بسیار اعلاست محو شویم و چنان نگردیم که در پایان کار از سر تحسّر و تغابن دست بر روی دست زنیم که ای دل غافل:
قرب یک ماه به میخانه اقامت کردم | اتفاقاً رمضان بود و ندانستم من!(1) |
روزه در میان یهود و مسیح متداول بوده و جزو آیین و از ارکان عبادات آن ها به حساب می آمده است.در تورات به وجوب روزه و حدود آن تصریحی نمی باشد ولی روزه داران ستوده شده اند. در این کتاب درج گردیده که حضرت موسی چهل روز صائم بود و از قول او نقل شده است: هنگام برآمدنم به کوه که لوح های سنگی یعنی لوح های عهدی که خداوند با شما بست، را بگیرم، در کوه چهل روز و چهل شب ماندم و نه نان خوردم و نه آب نوشیدم.(2) یهودیان به یادمان خرابی اورشلیم یک روز از ماه آب را روزه می گیرند و نیز هنگام توبه و طلب رضایت خداوند روزه می داشتند تا به گناهان خود اعتراف کرده به واسطه روزه و ندامت از خطاهای قبلی رضای حضرت اقدس الهی را تحصیل نمایند.(3)
در اناجیل اربعه نیز به وجوب روزه تصریح گردیده و روزه دار مورد تحسین قرار گرفته و از ریا برحذر داشته شده است. روزه مشهور مسیحیان قبل از عید فصح است، حضرت مسیح نیز چنانکه از کتاب مقدّس مسیحیان بر می آید چهل روز، روزه دار بوده است: ان گاه عیسی از قوت روح به بیابان برده شد تا ابلیس او را امتحان نماید پس چهل شبانه صائم گشت تا سرانجام گرسنه گردید.(4) حتی از انجیل «لوقا» فهمیده می شود که حواریون حضرت عیسی(ع) روزه می گرفته اند. بنابراین حیات حواریون و پیروان راستین ادیان در ایام گذشته عمری مملو از انکار لذات های زودگذر و رحمت های بی شمار روزه داری بوده است.(5)
در مذاهب قدیم مصر، روم، یونان و هند نیز انواع روزه معمول و مرسوم بوده است، در روایات اسلامی آمده است که کتاب های بزرگ آسمانی چون تورات، انجیل،زبور، صحف و قرآن در ماه رمضان نازل شده اند، امام صادق(ع) فرموده اند تورات ششم ماه مبارک، انجیل در دوازدهم و زبور داود در هیجدهم این ماه خجسته فرو فرستاده شده اند. قرآن کریم در شب قدر نازل گردید و سپس تدریجاً در مدت بیست و سه سال بر رسول اکرم(ص) وحی گشت و چون آیه «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن»(6) در این ماه نازل گشت این ماه دارای شرافت و فضیلت ویژه ای گردید و مناسب با وجوب روزه که عبادت مهمی است، گردید.(7)
کلمه صوم در قرآن چهارده بار تکرار شده است.(8) اصل آن امساک از مطلق فعل شامل خوردن، نوشیدن و گفتن می باشد و این معنا در مفردات راغب و اقرب الموارد آمده است امّا مؤلف تفسیر مجمع البیان می افزاید هرچه از حرکت بایستد و نیز سکوت هم می تواند معنای صوم را برساند.(9) اما صوم در فرهنگ قرآن امساک ویژه ای است از طعام و امور دیگر که در منابع فقهی مندرج است(10) و از طلوع فجر شروع شده و با رسیدن تاریکی اوّلیه شب به پایان می رسد، از قرآن برمی آید که روزه در میان امت های دیگر رواج داشته اما این امّت مشخص نشده اند. درباره صوم زکریا از سخن گفتن در قرآن تصریحی نمی باشد بلکه خداوند قدرت سخن گفتن را برای مدت سه روز از وی سلب کرده است(11) اما در مورد مریم قرآن به صراحت روزه صمت را مطرح کرده است،(12) از این نکته بر می آید که چنین روزه ای در میان بنی اسراییل بوده و نیز مبیّن آن است که دم فرو بستن برای چند روز و فکر کردن در مورد یک موضوع خردمندانه و مورد تأیید قرآن است و سکوت توأم با اندیشه دریچه ای را بر روی آدمی می گشاید، بیتوته حضرت نبی اکرم(ص) در غار حراء نیز همراه سکوت توأم با تفکر بوده است. در اسلام صوم صُمت تشریع نشده بلکه با اشکالاتی همراه می باشد و فقها فرموده اند حرام است انسان در نیت روزه خود سکوت را قید کند ولی اگر بدون تکلّم روزه بگیرد اشکال ندارد. در فرهنگ عترت نبی اکرم(ص) و منابع روایی اگرچه روزه سکوت و امساک از تکلّم نهی گردیده ولی از دیدگاه ائمه هدی کم سخن گفتن و بیشتر فکر کردن یک ممدوح اخلاقی است(13) و سعدی با الهام از احادیث می گوید: کم گوی و گزیده گوی چون درّ، در بحث های تفسیری آیات 183 تا 187 قرآن ابعادی مهم از روزه روشن گردیده که در محورهای ذیل قابل ذکر هستند:
1ـ روزه بر مؤمنان مکتوب گشته چنان که بر امت های گذشته واجب بوده است یعنی این عبادت همانند نماز، امر به معروف و نهی از منکر، اقامه عدل و قسط، مبارزه با ستم و حرام خواری، وجه مشترک تمام ادیان آسمانی است و از این منظر روزه یک تشریع تأسیسی به حساب نمی آید چون حکمش سابقه دار بوده است.
2ـ روزه یک سنت الهی است و روزه دار از دستورات پروردگارش پیروی کرده است.
3ـ روزه دار به سرمایه ای به نام پارسایی نایل می گردد و برای رسیدن به این مهم از آنچه خلاف، حرام، ممنوع و غیرمجاز است اجتناب می کند، تأکید اصلی این است که روزه برای پروا داری و تقوا تعیین شده اگرچه منافع و مزایا و خیرات زیادی برای فرد و جامعه در بردارد.
4ـ موضوع «لعلّکم تتقون» عام، جامع و مطلق است و پرهیز در تمامی میدان های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، خانوادگی و انفرادی از هر آن چه نباید، معرفی شده است. آن چه وجدان اخلاقی، فطرت خدادادی، قوانین عرفی، مبانی علمی و عقلی ممنوع اعلام کرده اند در قلمرو تقوا قرار دارند، دسترسی به این توشه و زاد زیربنایی، آگاهی، اندیشه، تحریه، ریاضت، تمرین، تدیّن و تعبّد را می طلبد.
5 ـ روزه عبادتی است که به دلیل بیماری، سفر، ناتوانی، قضا، فدیه و بدل دارد و هرگز هیچ مسلمانی از این قوانین معاف نمی گردد و به نوعی باید جبران کند.
6ـ در حکم روزه مدت زمانی مشخص در طول سال تعیین گردیده که یک ماه و در «شهر رمضان» می باشد، ماهی که قرآن در آن نازل گردیده و لیالی مبارک قدر به آن زینت ویژه ای داده اند.
7ـ روزه حکمی است برای جوامع انسانی و بنابراین در حدود توان، امکانات و شرایط بشری تشریع شده و محدودیت های آدمیان در آن لحاظ گردیده است.
8 ـ اهمیت روزه به اندازه ای است که نباید به عنوان دستوری دینی آن را تلقی کرد بلکه به دلیل تکریم لطف و عنایت خداوند که در این ماه بر بندگان روا نموده باید نسبت به انجام وظایف عبادی و معنوی خویش در این ایام مبارک دقت و توجه ویژه ای مبذول داشت.
9ـ در هنگام روزه داری ضمن احترام به حکم الهی باید از آلودگی های اخلاقی چون غیبت و تهمت و دروغ گویی پرهیز کرد و شایسته است حقوق بندگان خدا و حرمت شخصیت مؤمنین توسط روزه داران حفظ شود.
امام صادق(ع) به این نکته اشاره دارند که رسول اکرم(ص) فرمودند: روزه سپر و پوششی است از آفت های دنیا و مانع عذاب آخرت است، پس هرگاه قصد روزه کردی، نیّت کن که به روزه خود نفس را از خواهش های آن بازداری و همت و اندیشه را از پیروی شیاطین جدا کنی و نفس خود را (از جهت ارتکاب گناهان) به منزله بیمار فرض کن، همان گونه که بیمار جسمانی به امید بهبودی میل به خوردنی و آشامیدنی نمی کند تو نیز با عمل روزه و به برکت آن هرلحظه امید و انتظار شفای بیماری عصیان و گناهان را داشته باش و باطن خود را از هر تیرگی، غفلت و ظلمتی که تو را از معنای اخلاص برای خدا خالی و جدا می سازد پاک کن. رسول خدا(ص) فرمود: خدای تعالی می فرماید: روزه برای من و مختص به من است و من ثواب درخور آن را خواهم داد و روزه خواهش نفس و شهوت طبع را می میراند و در آن صفا و جلای دل و پاکی اعضاء و جوارح و آبادانی ظاهر و باطن است و موجب شکرگزاری بر نعمت های الهی و نیکی و احسان به فقیران است و باعث افزونی تضرّع و خشوع و نرمی دل و گریه و پناه بردن به خداست و سبب شکستن شهوت و سبکی حساب قیامت و دوچندان شدن حسنات است و فواید روزه بی شمار است.(14)
خاتم پیامبران حضرت محمد(ص) درباره اهمیت مقام روزه داران در درگاه حضرت احدیت فرموده اند: شب اوّل ماه رمضان خداوند متعال به فرشتگان فرمان می دهد بهشت را برای روزه داران امّت محمد(ص) مهیا کنید، درهای دوزخ را بر این روزه داران ببندید و تا پایان ماه باز نکنید و به جبرئیل هم فرمان می دهد به زمین فرودآی و راه نفوذ شیاطین را بر امّت محمد ببند تا نتوانند ایمان و روزه آنان را فاسد کنند.(15) امام علی(ع) فرموده اند از رسول اکرم پرسیدند چکار کنیم تا شیطان از ما دور شود، پیامبر فرمودند: روزه روی شیطان را سیاه می کند.(16) همچنین آن حضرت تأکید فرموده اند: روزه بگیرید تا سالم شوید.(17)
سلمان فارسی از رسول اکرم(ص) نقل کرده است که عربی از آن حضرت مطالب بسیاری را پرسید که پیامبر در پاسخ وی این موضوع را مطرح فرمودند: خداوند برای هر کتابی سروری قرار داده و برای هر آفریده ای سالاری، قرآن سرور کتب آسمانی و ماه رمضان سرور ماهها و شب قدر سالار شب ها می باشد، فردوس سرور اماکن بهشت و خانه کعبه سالار بقعه های زمین، جبرئیل سالار فرشتگان، من سرور پیامبران و علی سرور اوصیاء و حسن و حسین سرور جوانان بهشتی می باشند.(18) آن مصطفای
پیامبران رمضان را ماه برکت و انابه به پیشگاه خداوند و ماه توبه، آمرزش و مغفرت و آزادی از آتش دوزخ معرفی کرده اند و نیز افزوده اند: رمضان ماه صبر است و پاداش صبر بهشت خواهد بود، ماه مواسات است و در آن روزی مؤمن افزایش می یابد.(19)
امیرمؤمنان علی(ع) می فرمایند: پیامبر گرامی در آخرین جمعه ماه شعبان المعظم برای ما خطبه ای ایراد فرمودند و در آن مژده فرا رسیدن ماه مبارک رمضان را داده و مقام و جایگاه این ماه عظیم را برای ما تشریح فرمودند. در فرازی از این خطبه آمده است: ای مردم همانا ماه خدا با برکت و رحمت به شما روی آورده، ماهی که نزد خدا برترین ماه هاست و روزهایش برترین روزها و شب هایش برترین شب ها و ساعتش برترین ساعت هاست، ماهی است که در آن به میهمانی خدا دعوت شده اید و بدین سبب مورد تکریم الهی قرار گرفته اید. نفس هایتان در آن تسبیح خدا و خوابتان در آن عبادت است و اعمال شما در این ماه پذیرفته و دعاهایتان مستجاب است. پس با نیت های صادق و دل های پاک از خدا بخواهید که شما را در این ماه به روزه داری و خواندن قرآن کریم موفق گرداند. به درستی که شقی و دور از سعادت کسی است که در این ماه بزرگ از آمرزش الهی محروم ماند. با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به یاد آورید. بر فقیران و درماندگان خود صدقه دهید و بزرگان خود را احترام کنید و با کودکان مهربان باشید، با خویشاوندتان رفت و آمد کنید و پیوند برقرار سازید و زبانتان را (از گفتار بیهوده) نگاهدارید.(20)
قرآن کریم، بهترین و زیباترین کلامی است که خداوند حکیم نازل کرده است. قرآن، ماندگارترین اثر وحیانی است که از ملکوتِ آسمان بر زمین فرود آمده و عظیم ترین و کامل ترین، دین را برایِ بشریّت به ارمغان آورده است. یکی از محورهای مهمِ مباحث علوم قرآنی، بحث نزول قرآن، چگونگی آن، زمان و مدّت نزول، انواع و مراتب نزول قرآن است. بعد از بیان چند بحث مقدماتی به بحث نزول قرآن، می پردازیم.
درباره این که، کدام آیه یا سوره، برای اولین بار بر پیامبر(ص) نازل شده در میان صاحب نظران، اختلاف نظر وجود دارد. در این زمینه چهار نظر بیان شده است:
الف: آیات سه یا پنج ابتدای سوره علق؛
ب: آیه اول سوره مدّثر؛
ج: آیه بسم اللّه الرحمن الرحیم؛
د: سوره حمد.
در بسیاری از روایات آمده است: آخرین آیه ای که بر پیامبر نازل شد، آیه 281 سوره بقره بود. برخی دیگر گفته اند: آخرین آیه، آیه اکمال دین (مائده / 3) می باشد. درباره آخرین سوره نیز بین دو سوره نصر و برائت، اختلاف نظر هست، هر چند سوره نصر، که در سال فتح مکه (هشتم هجری) نازل شده است، از قوّت بیشتری برخوردار است. زیرا فقط آیات نخستین سوره برائت، پس از فتح مکه (سال نهم) نازل شده است.
آنچه از آیات قرآن به دست می آید، بیانگر نزول قرآن در شبی از شب های ماه مبارک رمضان است:
1. «شَهرُ رَمَضانَ الَّذِی اُنزِلَ فیهِ القُرءانُ» (بقره / 185)
2. «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةٍ مُبـرَکَةٍ» (دخان / 3)
3. «اِنّا اَنزَلنـهُ فی لَیلَةِ القَدر» (قدر / 1)
از آیه اول بدست می آید که قرآن در ماه رمضان نازل شده است. از آیه دوم می توان دریافت که این نزول، دریک شب مبارکی انجام گرفته است. با توجه به این دو آیه، روشن می شود که این شب مبارک، یکی از شب های ماه رمضان است. در آیه سوم، خداوند می فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.» از ضمیمه این سه آیه، می توان چنین نتیجه گرفت: در ماه رمضان، شب بابرکتی به نام شب قدر، وجود دارد که قرآن در آن شب، نازل شده است. در ضمن روشن است که آن شب عظیم، یک شب است و نه چند شب. بنابراین، زمان نزول قرآن، در یک شبِ قدر از شب های ماه رمضان می باشد.
سؤالی که در این جا، قابل طرح است، اینکه: شب قدر، کدام یک از شب های این ماه مبارک رمضان است؟
در این زمینه، آیات قرآن، بیانی ندارند. در روایات نیز، شب های مختلفی، به عنوان شب قدر، معرّفی شده است. از جمله: شب نیمه شعبان، شب اول، هفدهم، نوزدهم، بیست و یکم، بیست و سوم، بیست و چهارم، بیست و پنجم و بیست و هفتم ماه رمضان. با توجه به روایات این باب، شب های بیست و یک و بیست و سه، از تأکید بیشتری برخوردار می باشد. از امام صادق(ع) سؤال شد، شب قدر کدام شب است؟ فرمودند: «آن را در یکی از دو شب بیست و یک و بیست و سه، جستجو کن».
زراره از امام صادق(ع) روایت کرده است که حضرت فرمود: «شب نوزدهم، شب تقدیر، شب بیست و یکم شب تعیین و شب بیست و سوم، شب ختم و امضای امر است.»
بنابراین در نزد شیعه، شب قدر در میان یکی از دو شب بیست و یک و بیست و سه، مورد تردید است. هرچند با توجه به برخی از روایات دیگر، شب بیست و سوم، دارای قوّت بیشتری است. شیخ صدوق می گوید: «مشایخ ما اتفاق نظر دارند که شب قدر، شب 23 ماه رمضان است.» با توجه به این سخن، نزول قرآن در یکی از دو شب بیست و یک یا بیست و سه ماه رمضان، واقع شده است.
سؤالی که قابل طرح است، اینکه: چگونه قرآن در شب قدرِ ماه رمضان، نازل شده است. در حالی که بعثت پیامبر، بنابر قول مشهور، در بیست و هفت رجب بوده است؟ به عبارت دیگر: آیا بعثت پیامبر همزمان با نزول قرآن در ماه رمضان بوده است؟ ابتدا باید روشن شود که پیامبر در هنگام بعثت، چند سال داشته اند. دیدگاه های مختلفی در این باره، وجود دارد. در بسیاری از روایات، سنّ شریف آن حضرت، 40 سال، و در برخی دیگر از روایات، 43 سال ذکر شده است. البته با توجه به دلایل، قرائن و شواهد مختلف، قول چهل سالگی ترجیح دارد.
هم چنین درباره زمان بعثت، سه احتمال داده شده است: الف: یازدهم و دوازدهم ربیع الاول سال چهلم عام الفیل. ب: بیست و هفتم رجب. ج: ماه مبارک رمضان.
از میان روایاتی که بیانگر این سه دیدگاه است، روایاتی که ماه رجب را ماه بعثت آن حضرت می دانند، بر دیگر روایات ترجیح داده می شود: این ترجیح به دلیل زیر می باشد: 1ـ درباره ماه رجب، سیزده روایت وجود دارد؛ در حالی که درباره ربیع الاول بیش از سه روایت و درباره بعثت آن حضرت در ماه رمضان، بیش از دو روایت به دست نیامده است. 2ـ روایات مربوط به ربیع الاول و ماه رمضان، در مورد تاریخ روز بعثت اختلاف دارند؛ در حالی که روایات مربوط به ماه رجب، به اتفاق، روز مبعث را بیست و هفتم رجب می دانند.
به طور کلی درباره همزمانی یا عدم همزمانی آغاز نزول قرآن با شروع بعثت پیامبر(ص) دو دیدگاه در بین صاحب نظران وجود دارد: الف: برخی معتقدند که بعثت پیامبر با نزول پنج آیه نخست سوره علق، آغاز شده است. لذا، زمان بعثت در ماه رمضان خواهد بود.
ب: در مقابل عدّه ای می گویند که، ابتدا، آن حضرت، در ماه رجب به پیامبری انتخاب شدند، سپس در ماه رمضان، همان سال یا سال بعد، قرآن بر ایشان نازل شد. بنابراین بعثت پیامبر، همزمان با نزول قرآن نبوده است.
الف: پیش از نزول: بررسی آیات آغازین سوره های قرآن ـ که ناظر به چگونگی اوصاف قرآن باشد ـ نشان می دهد که قرآن پیش از نزول آن، نزد خداوند، در «امّ الکتاب» که همان لوح محفوظ و کتاب مکنون است، دارای اوصافی مانند: علیٌّ، مبینٌ و حکیمٌ بوده است.
ب: مرحله نزول: قرآن کریم در این مرحله، تفصیل یافته و اوصاف جدیدی به خود گرفته است: «کِتابٌ اُحکِمَت ءایـاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت»، «وقُرءانـًا فَرَقنـاهُ» و «لِسانٌ عَرَبیٌّ مُبین». در این مرحله، هدف از نزول قرآن، قراءت، تلاوت، ابلاغ، هدایت، تعقل، تذکّر، شفا، رحمت، تعلّم، اتّباع و... می باشد.
این مراحلِ نزول قرآن، نشانگر ذومراتب بودن آن است. قرآن، کتابی الهی و دارای مراتب مختلف است. مرتبه والای آن، همان امّ الکتاب است که حقیقتی نزد خدای حکیم دارد. مرحله دیگر آن در دست فرشتگان و مرتبه نازلِ آن در دست مردم و به زبان عربی فصیح و آشکار است.
درباره واژه نزول و مشتقات آن در قرآن، آیات مختلفی وجود دارد. در برخی از این آیات، نزول قرآن به صورت مطلق ذکر شده است: «کِتابٌ اَنزَلناهُ اِلَیکَ» در برخی دیگر، از نزول تدریجی قرآن، سخن رفته است: «کِتابٌ اُحکِمَت آیاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَت» و «وهُوَ الَّذی اَنزَلَ اِلَیکُمُ الکِتابَ مُفَصَّلاً». بنابر ادعا برخی از صاحب نظران، آیاتی از قرآن، اشاره به نزول دفعی و مجموعی قرآن دارند: «اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَةِ القَدر» و «ولا تَعجَل بِالقُرءانِ مِن قَبلِ اَن یُقضی اِلَیکَ وحیُهُ»، «لا تُحَرِّک بِهِ لِسانَکَ لِتَعجَلَ بِه». دلالت این آیات بر نزول دفعی بدین قرار است:
چون آیات قرآن یک بار به صورت جمعی در شب قدر بر پیامبر نازل شده بود. لذا به هنگام نزول تدریجی آیات، پیامبر عجله می کرد و بر جبرییل پیشقدم می شد و آیات را می خواند. این نشان می دهد که آن حضرت، قبل از نزول تدریجی آیات، از قرآن اطلاع داشته است. بنابراین خداوند دستور می دهد که در این کار عجله نکن و چیزی از این قرآن را بر مردم قراءت و تلاوت نکن تا اینکه وقت مناسب ابلاغ و تبلیغ آن برسد.
با توجه به این آیات و آیات مشابه دیگر، درباره نوع نزول قرآن، دیدگاه های متفاوتی در بین صاحب نظرانِ علوم قرآنی مطرح شده است. برخی می گویند قرآن ابتدا به صورت دفعی و یکپارچه در شب قدر از لوح محفوظ بر آسمان دنیا (بیت المعمور یا بیت العزّة) و یا بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و از آنجا در طول مدت رسالت آن حضرت، توسط جبرییل امین دوباره بر پیامبر، نازل گشته است.
امّا عده ای دیگر می گویند که قرآن فقط به صورت تدریجی و در مدّت رسالت پیامبر اسلام، به تناسب شرایط زمانی و مکانی و وقوع حوادث و رخدادهای گوناگون، در قالب آیه ها و سوره های موجود، نازل شده است. البته در کنار این دو قول مشهور، اقوال مختلف دیگری نیز وجود دارد که به برخی از آن ها اشاره ای کوتاه می شود. قرآن در بیست یا بیست و سه شب قدر هر سالِ دوران رسالت، بر آسمان دنیا نازل شده است. یعنی در شب قدر هر سالِ مدت رسالت پیامبر آن اندازه از قرآن که مورد نیاز آن سال بوده، یک جا بر آن حضرت نازل شده است. سپس همان آیات و سوره ها، به تدریج در طول آن سال، دوباره بر پیامبر توسط فرشته وحی فرود می آمد.
در کنار این اقوال، برخی دیگر، توجیهاتی درباره نزول دفعی قرآن، بیان داشته اند که در این جا به سخن شیخ صدوق و علاّمه طباطبایی اشاره ای می شود: شیخ صدوق می گوید: منظور از نزول دفعی قرآن بر پیامبر در شب قدر، علم و آگاهی یافتنِ آن حضرت به محتوای کلی قرآن است. علامه طباطبایی می فرماید: «قرآن کریم دارای دو وجود است: وجود ظاهری تفصیل یافته در قالب الفاظ و عبارات است. وجود بسیط که از هرگونه تجزیه، تفصیل و الفاظ خالی می باشد. وجود باطنی قرآن، در شب قدر بر قلب آن حضرت نازل شد، سپس به تدریج وجود ظاهری آن، در مدت رسالت پیامبر، نازل گردید.»
برخی تصور کرده اند که واژه «انزال» از باب افعال به معنای نزول دفعی است و واژه «تنزیل» از باب تفعیل به معنای نزول تدریجی است. و هم چنین، روایاتی که در آنها به این تفصیل نزول دفعی و تدریجی آمده است، باعث پیدایش این دو دیدگاه شده است.
بررسی واژه انزال و تنزیل در لغت و قرآن: در لغت، هر دو واژه از ماده نزول به معنی فرود آمدن است. در کتبِ لغت، معنای دفعی، از معانی باب افعال ذکر نشده است. در معانی باب تفعیل، از معنای تکثیر و مبالغه، نام برده شده است. لذا، انزال و تنزیل هر دو متعدی ماده نزول هستند و فرقی باهم ندارند. استفاده معنی دفعی یا تدریجی از آن دو، نیاز به قرینه خاص در هر مورد، دارد.
در آیات قرآن کریم نیز، این دو واژه در معانی متعددی به کار رفته است: در آیات ذیل «انزال» در معنی تدریج استفاده شده است: «وکَذلِکَ اَنزَلناهُ آیاتٍ بَیِّناتٍ» (حج/16)، «واَنزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً» (بقره / 22) واژه «تنزیل» در معنی نزول دفعی، به کار رفته است: «لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً» (فرقان / 32)، «تَنزیلٌ مِن رَبِّ العالَمین» (واقعه / 80)، «ونَزَّلناهُ تَنزیلا» (اسراء / 106)
در آیات دیگر، انزال و تنزیل، هر دو به یک معنا استعمال شده اند و آن معنی واحد، مطلق نزول، مورد نظر است: «واَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ» (نحل / 44)، «وقالوا یـاَیُّهَا الَّذی نُزِّلَ عَلَیهِ الذِّکرُ» (حجر / 6). اگر در این دو آیه، انزلنا را به معنی نزول دفعی و «نزّل» را به معنی نزول تدریجی بگیریم، ترجمه آیه چنین خواهد شد: «ما قرآن را به طور دفعی بر تو نازل کردیم، تا تو قرآن را که به طور تدریجی نازل شده است برای مردم تفسیر کنی.»؛ و حال آن که این ترجمه صحیح نمی باشد.
با توجه به موارد کاربرد مختلف این دو واژه در قرآن و نیز معانی لغوی آن دو، ادعای نزول دفعی در «انزال» بدون دلیل است و اثبات آن در تمامی مواردِ استفاده شده در قرآن، کاری بس مشکل می باشد.
لذا، در این واژه ها، معنای دفعی و تدریجی، نیاز به قرینه دارد که در هر آیه باید به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد تا روشن شود که با توجه به قرائن، دلالت بر کدام معنا دارد.
برخی از سؤالاتی که از صاحبانِ دیدگاه نزول دفعی، باید پرسیده شود این است: 1. چه ضرورتی ایجاب می کرد که قرآن، دو نزول داشته باشد، یکی دفعی و در آسمان، دیگری تدریجی و در زمین، با این که یک نزول، آن هم تدریجی کفایت می کرد؟
2. مراد از بیت العزّة یا بیت المعمور چیست؟
3. بعد از جمله «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن» می فرماید: «هدی للنّاس» این دلالت دارد که قرآنِ نازل شده، راهنما و هدایت گر مردم است و این صفات با آن که قرآن در آسمان (بیت العزّة یا بیت المعمور) باشد، سازش ندارد. زیرا چنان قرآنی، آن هم در آسمان، چگونه هدایت گر مردم خواهد بود؟
با توجه به بیانات فوق، نمی توان نزول دفعی قرآن را پذیرفت. زیرا در آیات قرآن، افرادی مورد خطاب قرار گرفته اند، که در هنگام خطاب، حضور نداشته اند. در قرآن، آیات ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقیّد، مبهم و مبیّن، بسیار است، که مقتضای این موارد، تأخیر زمانی برخی از
آیات، از برخی دیگر است. هم چنین، در برخی از روایات، نظیر: روایات مربوط به اصحاب کهف و مسئله ظهار آمده است: گاه مردم اموری را از پیامبر سؤال می کردند و آن حضرت می فرمود: در این زمینه به من چیزی وحی نشده است، لذا در انتظار بمانید تا خداوند درباره آن به من آیاتی را وحی کند.
صریح آیه 32 فرقان: «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً...» نزول دفعی آن را رد می کند. بر این اساس، روایاتی که حاکی از نزول دفعی قرآنند، بدلیلِ مخالفت با صریح این آیه، کنار گذاشته می شوند. شیخ مفید در پاسخ به ادّعای نزول دفعی قرآن می گوید: این سخن، مضمونِ خبر واحدی است که نه موجب علم و نه موجب عمل است. این که قسمتی از قرآن به دنبال اسباب نزولی که حادث می شوند، نازل گشته است برخلاف مضمون حدیث مزبور دلالت دارد. زیرا این گونه آیات، مشتمل است بر حکم آن حوادث و ذکر آنچه اتفاق افتاده است و این ممکن نیست، مگر اینکه نزولِ این آیات، بعد از تحقق اسباب نزول باشد. در بیان دیدگاه نزول تدریجی، ابتدا، ذکر یک مثال خالی از فایده نیست. اگر شخصی که مشغول حفر قناتی است، هنگامی که آب قنات بیرون می آید، بگوید: آب قنات روز جمعه بیرون آمد، آیا معنای این سخن او این است که همه آب قنات روز جمعه بیرون آمد؟ یا اینکه در عرف زبان و محاورات عقلاً و عموم مردم می گویند: یعنی شروع خروج آب، روز جمعه بوده است. بنابراین وقتی خداوند می فرماید: «ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.» یعنی شروع نزول قرآن در شب قدر بوده است.
1. تصریح قرآن: آیه شریفه «وقالَ الَّذینَ کَفَروا لَولا نُزِّلَ عَلَیهِ القُرءانُ جُملَةً واحِدَةً...» (فرقان / 32)؛ خداوند در پاسخ سؤال کافران که پرسیدند: چرا قرآن بر رسول خدا به طور یکجا نازل نشد، در مقام انکار برنیامد و نفرمود: چنین نیست و قرآن به طور یکجا نیز بر رسول خدا نازل شده است؛ بلکه در مقام اثبات برآمد و فرمود: همان طور است که می گویید؛ قرآن به طور دفعی نازل نشده است.
2. مضامین قرآن: از ظاهر برخی از آیات (آیه سؤال از اصحاب کهف: 23 و 24؛ آیه تغییر قبله: بقره / 144؛ و آیه ظهار: مجادله / 2) چنین حاصل می شود که پیامبر حکم برخی از امور و پاسخ بعضی از سؤالات را نمی دانستند؛ لذا منتظر نزول آیاتی درباره آن ها می شدند. بدیهی است که اگر قبلاً کل قرآن بر آن حضرت نازل شده بود، چنین انتظاری معنا نداشت.
الف: قوّت قلب پیامبر: تجدید وحی بر پیامبر موجب دل گرمی آن حضرت می شد و از عوامل ثبات و پایداری ایشان در دعوت و مبارزه به شمار می رفت.
ب: تأکید بر حقانیّت دعوت و پشتیبانی مداوم از پیامبر: ارتباط مستمر به واسطه نزول تدریجی آیات تأیید و تأکید بر دعوت رسالت و موجب آسان شدن تحمّل مشکلات و پایداری در دین می شد.
ج: مصالح مرتبط با مردم: در مقاطع زمانی و مکانی و متناسب با شرایط فردی، اجتماعی، سیاسی و رویدادهای تاریخی وجود شبهات و پرسش های مخالفان و موافقان و تغییر تدریجی آداب و رسوم و خرافات جاهلی، اقتضا می کرد که آیات قرآن به مرور نازل شود. و اجرای همزمان احکام و قوانین شرعی برای افرادی که تازه اسلام را پذیرفته اند، سخت و دشوار بود. لذا با نزول تدریجی آن موارد، احکام و قوانین به صورت گام به گام و مرحله ای به اجرا درآمد. فایده دیگر آن امکان حفظ و صیانت از آیات قرآن توسط مردم بود.
د: مصالح مرتبط با قرآن: انسجام و پیوستگی میان آیات قرآن و نبود اختلاف و تعارض به رغمِ نزول تدریجی آن، کلام الهی و وحیانی بودن آیات و در نهایت، معجزه بودن قرآن را به اثبات می رساند.
کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند.
هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را میگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند.
1- پایه های اسلام
قال الباقر علیه السلام : بنی الاسلام علی خمسة اشیاء، علی الصلوة و الزکاة و الحج و الصوم و الولایه.
اسلام بر پنج چیز استوار است، برنماز و زکات حج و روزه و ولایت (رهبری اسلامی). 1
2- فلسفه روزه
قال الصادق علیه السلام : انما فرض الله الصیام لیستوی به الغنی و الفقیر.
خداوند روزه را واجب کرده تا بدین وسیله دارا و ندار (غنی و فقیر) مساوی گردند. 2
3- روزه آزمون اخلاص
قال امیرالمومنین علیه السلام : فرض الله الصیام ابتلاء لاخلاص الخلق
خداوند روزه را واجب کرد تا به وسیله آن اخلاص خلق را بیازماید. 3
4- روزه یاد آور قیامت
قال الرضا علیه السلام : انما امروا بالصوم لکی یعرفوا الم الجوع و العطش فیستدلوا علی فقر الاخر.
مردم به انجام روزه امر شدهاند تا درد گرسنگی و تشنگی را بفهمند و به واسطه آن فقر و بیچارگی آخرت را بیابند. 4
5- روزه زکات بدن
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لکل شیئی زکاة و زکاة الابدان الصیام.
برای هر چیزی زکاتی است و زکات بدنها روزه است. 5
6- روزه سپر آتش
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الصوم جنة من النار.
روزه سپر آتش (جهنم) است. 6
7- اهمیت روزه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الصوم فی الحر جهاد.
روزه گرفتن در گرما، جهاد است. 7
8- روزه نفس
قال امیرالمومنین علیه السلام : صوم النفس عن لذات الدنیا انفع الصیام.
روزه نفس از لذتهای دنیوی سودمندترین روزههاست. 8
9- روزه واقعی
قال امیرالمومنین علیه السلام : الصیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرجل من الطعام و الشراب.
روزه پرهیز از حرامها است همچنانکه شخص از خوردنی و نوشیدنی پرهیز میکند. 9
10- برترین روزه
قال امیرالمومنین علیه السلام : صوم القلب خیر من صیام اللسان و صوم اللسان خیر من صیام البطن.
روزه قلب بهتر از روزه زبان است و روزه زبان بهتر از روزه شکم است. 10
11- روزه چشم و گوش
قال الصادق علیه السلام : اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و شعرک و جلدک.
آنگاه که روزه میگیری باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزهدار باشند. 11
12- روزه اعضا و جوارح
عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها : ما یصنع الصائم بصیامه اذا لم یصن لسانه و سمعه و بصره و جوارحه.
رزهداری که زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نکرده روزهاش به چه کارش خواهد آمد. 12
13- روزه ناقص
قال الباقر علیه السلام : لا صیام لمن عصی الامام و لا صیام لعبد ابق حتی یرجع و لا صیام لامراة ناشزة حتی تتوب و لاصیام لولد عاق حتی یبر.
روزه این افراد کامل نیست:
1 - کسی که امام (رهبر) را نافرمانی کند.
2 - بنده فراری تا زمانی که برگردد.
3 - زنی که اطاعتشوهر نکرده تا اینکه توبه کند.
4 - فرزندی که نافرمان شده تا اینکه فرمانبردار شود. 13
14- روزه بی ارزش
قال امیرالمومنین علیه السلام : کم من صائم لیس له من صیامه الا الجوع و الظما و کم من قائم لیس له من قیامه الا السهر و العناء.
چه بسا روزهداری که از روزهاش جز گرسنگی و تشنگی بهرهای ندارد و چه بسا شب زندهداری که از نمازش جز بیخوابی و سختی سودی نمیبرد. 14
15- روزه و صبر
قال الصادق علیه السلام : عن الصادق علیه السلام فی قول الله عزوجل «واستعینوا بالصبر و الصلوة» قال: الصبر الصوم.
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند عزو جل که فرموده است: از صبر و نماز کمک بگیرید، صبر، روزه است. 15
16- روزه و صدقه
قال الصادق علیه السلام : صدقه درهم افضل من صیام یوم.
یک درهم صدقه دادن از یک روز روزه مستحبی برتر و والاتر است. 16
17- پاداش روزه
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : قال الله تعالی الصوم لی و انا اجزی به
روزه برای من است و من پاداش آن را میدهم. 17
18- جرعه نوشان بهشت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من منعه الصوم من طعام یشتهیه کان حقا علی الله ان یطعمه من طعام الجنة و یسقیه من شرابها.
کسی که روزه او را از غذاهای مورد علاقهاش باز دارد برخداست که به او از غذاهای بهشتی بخورانند و از شرابهای بهشتی به او بنوشاند. 18
19- خوشا بحال روزه داران
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : طوبی لمن ظما او جاع لله اولئک الذین یشبعون یوم القیامة
خوشا بحال کسانی که برای خدا گرسنه و تشنه شدهاند اینان در روز قیامتسیر میشوند. 19
20- مژده به روزهداران
قال الصادق علیه السلام : من صام لله عزوجل یوما فی شدة الحر فاصابه ظما و کل الله به الف ملک یمسحون وجهه و یبشرونه حتی اذا افطر.
هر کس که در روز بسیار گرم برای خدا روزه بگیرد و تشنه شود خداوند هزار فرشته را میگمارد تا دستبه چهره او بکشند و او را بشارت دهند تا هنگامی که افطار کند. 20
21- شادی روزه دار
قال الصادق علیه السلام : للصائم فرحتان فرحة عند افطاره و فرحة عند لقاء ربه
برای روزه دار دو سرور و خوشحالی است:
1 - هنگام افطار
2 - هنگام لقاء پروردگار (وقت مردن و در قیامت) 21
22- بهشت و باب روزهدارن
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان للجنة بابا یدعی الریان لا یدخل منه الا الصائمون.
برای بهشت دری استبنام (ریان) که از آن فقط روزه داران وارد میشوند. 22
23- دعای روزهداران
قال الکاظم علیه السلام : دعوة الصائم تستجاب عند افطاره
دعای شخص روزهدار هنگام افطار مستجاب میشود. 23
24- بهار مومنان
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الشتاء ربیع المومن یطول فیه لیله فیستعین به علی قیامه و یقصر فیه نهاره فیستعین به علی صیامه.
زمستان بهار مومن است از شبهای طولانیاش برای شب زندهداری واز روزهای کوتاهش برای روزه داری بهره میگیرد. 24
25 -روزه مستحبی
قال الصادق علیه السلام : من جاء بالحسنة فله عشر امثالها من ذلک صیام ثلاثة ایام من کل شهر.
هر کس کار نیکی انجام دهد ده برابر آن پاداش دارد و از جمله آنها سه روز روزه در هر ماه است. 25
26- روزه ماه رجب
قال الکاظم علیه السلام : رجب نهر فی الجنه اشد بیاضا من اللبن و احلی من العسل فمن صام یوما من رجب سقاه الله من ذلک النهر.
رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر هرکس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد خداوند از آن نهر به او مینوشاند. 26
27- روزه ماه شعبان
امام صادق علیه السلام : من صام ثلاثة ایام من اخر شعبان و وصلها بشهر رمضان کتب الله له صوم شهرین متتابعین.
هر کس سه روز آخر ماه شعبان را روزه بگیرد و به روزه ماه رمضان وصل کند خداوند ثواب روزه دو ماه پی در پی را برایش محسوب میکند. 27
28- افطاری دادن
قال الصادق علیه السلام : من فطر صائما فله مثل اجره
هر کس روزه داری را افطار دهد، برای او هم مثل اجر روزه دار است. 28
29- افطاری دادن
قال الکاظم علیه السلام : فطرک اخاک الصائم خیر من صیامک.
افطاری دادن به برادر روزه دارت از گرفتن روزه (مستحبی) بهتر است. 29
30- روزه خواری
قال الصادق علیه السلام : من افطر یوما من شهر رمضان خرج روح الایمان منه
هر کس یک روز ماه رمضان را (بدون عذر)، بخورد - روح ایمان از او جدا میشود 30
31- رمضان ماه خدا
قال امیرالمومنین علیه السلام : شهر رمضان شهر الله و شعبان شهر رسول الله و رجب شهری
رمضان ماه خدا و شعبان ماه رسول خدا و رجب ماه من است. 31
32- رمضان ماه رحمت
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ... و هو شهر اوله رحمة و اوسطه مغفرة و اخره عتق من النار.
رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانهاش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم. 32
33- فضیلت ماه رمضان
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : ان ابواب السماء تفتح فی اول لیلة من شهر رمضان و لا تغلق الی اخر لیلة منه
درهای آسمان در اولین شب ماه رمضان گشوده میشود و تا آخرین شب آن بسته نخواهد شد. 33
34- اهمیت ماه رمضان
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : لو یعلم العبد ما فی رمضان لود ان یکون رمضان السنة
اگر بنده «خدا» میدانست که در ماه رمضان چیست [چه برکتی وجود دارد] دوست میداشت که تمام سال، رمضان باشد. 34
35- قرآن و ماه رمضان
قال الرضا علیه السلام : من قرا فی شهر رمضان ایة من کتاب الله کان کمن ختم القران فی غیره من الشهور.
هر کس ماه رمضان یک آیه از کتاب خدا را قرائت کند مثل اینست که درماههای دیگر تمام قرآن را بخواند. 35
36- شب سرنوشتساز
قال الصادق علیه السلام : راس السنة لیلة القدر یکتب فیها ما یکون من السنة الی السنة.
آغاز سال (حساب اعمال) شب قدر است. در آن شب برنامه سال آینده نوشته میشود. 36
37- برتری شب قدر
امام صادق علیه السلام : قال لابی عبد الله علیه السلام کیف تکون لیلة القدر خیرا من الف شهر؟ قال: العمل الصالح فیها خیر من العمل فی الف شهر لیس فیها لیلة القدر.
از امام صادق (علیه السلام) سوال شد: چگونه شب قدر از هزار ماه بهتر است؟
حضرت فرمود: کار نیک در آن شب از کار در هزار ماه که در آنها شب قدر نباشد بهتر است. 37
38- تقدیر اعمال
قال الصادق علیه السلام : التقدیر فی لیلة تسعة عشر و الابرام فی لیلة احدی و عشرین و الامضاء فی لیلة ثلاث و عشرین.
برآورد اعمال در شب نوزدهم انجام میگیرد و تصویب آن در شب بیست ویکم و تنفیذ آن در شب بیستسوم. 38
39- احیاء شب قدر
عن فضیل بن یسار قال: کان ابو جعفر (علیه السلام) اذا کان لیلة احدی و عشرین و لیلة ثلاث و عشرین اخذ فی الدعا حتی یزول اللیل فاذا زال اللیل صلی.
فضیل بن یسار گوید:
امام باقر (علیه السلام) در شب بیست و یکم و بیستسوم ماه رمضان مشغول دعا میشد تا شب بسر آید و آنگاه که شب به پایان میرسید نماز صبح را میخواند. 39
40- زکات فطره
قال الصادق علیه السلام : ان من تمام الصوم اعطاء الزکاة یعنی الفطرة کما ان الصلوة علی النبی (صلی الله علیه و آله) من تمام الصلوة.
تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنی فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (صلی الله علیه و آله) کمال نماز است. 40
پى نوشت ها:
1. فروع کافی، ج 4 ص 62، ح 1
2. من لا یحضره الفقیه، ج 2 ص 43، ح 1
3. نهج البلاغه، حکمت 252
4. وسائل الشیعه، ج 4 ص 4 ح 5 و علل الشرایع، ص 10
5. الکافی، ج 4، ص 62، ح 3
6. الکافی، ج 4 ص 162
7. بحار الانوار، ج 96، ص 257
8. غرر الحکم، ج 1 ص 416 ح 64
9. بحار ج 93 ص 249
10. غرر الحکم، ج 1، ص 417، ح 80
11. الکافی ج 4 ص 87، ح 1
12. بحار، ج 93 ص 295
13. بحار الانوار ج 93، ص 295.
14. نهج البلاغه، حکمت 145
15. وسائل الشیعه، ج 7 ص 298، ح 3
16. وسائل الشیعه، ج 7 ص 218، ح 6
17. وسائل الشیعه ج 7 ص 294، ح 15 و 16; 27 و 30
18. بحار الانوار ج 93 ص 331
19. وسائل الشیعه، ج 7 ص 299، ح2.
20. الکافی، ج 4 ص 64 ح 8 و بحار الانوار ج 93 ص 247
21. وسائل الشیعه، ج 7 ص 290 و 294 ح6 و 26.
22. وسائل الشیعه، ج 7 ص 295، ح31 و معانی الاخبار ص 116
23. بحار الانوار ج 92 ص 255 ح 33.
24. وسائل الشیعه، ج 7 ص 302، ح 3.
25. وسائل الشیعه، ج 7، ص 313، ح 33
26. من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 56 ح 2 و وسائل الشیعه ج 7 ص 350 ح 3
27. وسائل الشیعه ج 7 ص 375،ح 22
28. الکافی، ج 4 ص 68، ح 1
29. الکافی، ج 4 ص 68، ح 2
30. وسائل الشیعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5 و من لا یحضره الفقیه ج 2 ص 73، ح 9
31. وسائل الشیعه، ج 7 ص 266، ح 23.
32. بحار الانوار، ج 93، ص 342
33. بحار الانوار، ج 93، ص 344
34. بحار الانوار، ج 93، ص 346
35. بحار الانوار ج 93، ص 346
36. وسائل الشیعه، ج 7 ص 258 ح 8
37. وسائل الشیعه، ج 7 ص 256، ح 2
38. وسائل الشیعه، ج 7 ص 259
39. وسائل الشیعه، ج 7، ص 260، ح 4
40. وسائل الشیعه، ج 6 ص 221، ح 5
پیامبر اکرم صلوات الله علیه می فرمایند: اگر بندگان خدا می دانستند که در ماه رمضان چه برکاتی هست آرزو می کردند که رمضان یک سال باشد. اما این برکات چگونه برکاتی است که معرفت بدان موجب چنین آروزیی می گردد؟
ویژگى ها و برکات ماه رمضان
ماه رمضان، ویژگى هاى مهمّى دارد که ریشه برکات بزرگ این ماه و پایه نعمت هاى بى شمار آن هستند. شُکوه، عظمت و برکات مادّى و معنوى اى که از این ماه، نصیب اهل ایمان مى شود، از نگاه احادیث اسلامى ، قابل توصیف نیستند و اگر مسلمانان شناخت درستى از برکات این ماه بافضیلت داشتند و مواهب و دستاوردهاى بزرگ آن را مى دانستند، آرزو مى کردند که سراسر سال، رمضان باشد . حدیث پیامبر خدا در این مورد، چنین است: لَو یَعلَمُ العِبادُ ما فى رَمَضانَ، لَتَمَنَّت أن یَکُونَ رَمَضانُ سَنَةً ؛اگر بندگان بدانند که در رمضان، چه [نعمت ها و آثارى ]هست، آرزو مى کنند که رمضان، یک سال باشد.از میان ویژگى هاى فراوانى که این ماه دارد به اختصار به چند نمونه ـ به خاطر اهمّیتى که دارند ـ اشاره مى کنیم:
1.آغاز سال
از ویژگى هاى مهمّ ماه رمضان، که در روایات اهل بیت علیهم السلام بر آن تأکید شده، این است که این ماه ، آغاز سال است دانسته اند؛ وقتى مفهوم «آغاز سال» را در پرتو فرهنگ اسلامى بررسى مى کنیم، چنین مى یابیم که این پدیده ، به اعتبارهاى گوناگونى وابسته است. برخى از متون دینى تأکید دارند که ماه رمضان، آغاز سال است؛ برخى از آنها «شب قدر» را آغاز سال و برخى نیز «عید فطر» را اوّل سال، تعیین کرده اند. همچنان که آغاز فروردین، شروع سال طبیعى است (چون در این هنگام ، زمین ، جامه نو مى پوشد و درختان، سبز مى شوند)، ماه رمضان هم آغاز سال انسانیّت از نگاه اسلام است؛ چرا که در این ماه عزیز، حیات معنوىِ اهل سیر و سلوک، تجدید مى شود و آنان که در مسیر حرکت به سوى کمال مطلق اند، جانشان شکوفا شده، آماده دیدار خداوند مى شوند. از این رو، مى توان گفت که «فروردین»، آغاز تجدید حیات مادّى براى گیاهان در دنیاى طبیعت و «ماه رمضان»، آغاز تجدید حیات معنوىِ انسان در عالم انسانیّت است.
ماه رمضان را ماه آزادسازى نامیده اند؛ چون خداوند در هر روز و شب، ششصد آزادشده دارد و نیز در آخر ماه، به اندازه آنچه در [روزها و شب هاى] گذشته آزاد کرده است. حسن بن محبوب، از ابو ایّوب، از ابو الورد از امام ابو جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: و این ماهى است که اوّل آن رحمت، و وسطش مغفرت، و پایانش اجابت دعا و آزادى از آتش دوزخ است
2.میهمانى الهى
دومین ویژگى برجسته اى که در فضاى این ماه بافضیلت جلوه گر است ، وجود زمینه ها و ظرفیت هایى است که براى میهمانى خداى سبحان فراهم آمده اند، آن گونه که پیامبر خدا در توصیف این ویژگى فرمود: ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت گشته اید و از اهل کرامت خدا قرار داده شده اید نفس هاى شما در آن، ستایش و خوابیدن شما، عبادت است. عمل شما در آن ماه پذیرفته و دعاى شما برآورده است. (روضة الواعظین/ترجمه مهدوى دامغانى؛ ص551) در حقیقت، این ویژگى، ریشه ویژگى اوّل، بلکه سرچشمه همه ویژگى ها و برکات این ماه مبارک است .
3.غفران الهی
واژه «استغفار»، مصدر است از مادّه «غفر». اصل این مادّه، به معناى «پوشاندن» و «پوشیده داشتن» است؛ لیکن گاه توسّعا در معانى نزدیک و متناسب با آن نیز به کار مى رود. بنا بر این، «استغفار» به معناى درخواست پوشش است. «غفر اللّه ذنوبه»، یعنى: خداوند، گناهانش را پوشاند و او را رسواى عام نکرد ... آرى عفو و غفران از صفات خداوند عزیز است، و آنها را در دلهاى بندگان مخصوص و انتخاب شده خود قرار مىدهد، تا مانند حق تعالى با بندگان و افراد مردم با بخشش و گذشت رفتار کرده، و با صفات و اخلاق الهى متخلق گردند. خداوند متعال از همین نظر است که مىفرماید: عفو کنند و اغماض نمایند، و آیا دوست نمىدارید که خداوند جهان نیز از شما عفو فرموده و گناههاى شما را ببخشد، و خداوند متعال آمرزنده و مهربان است به بندگان خود. (مصباح الشریعة/ترجمه مصطفوى؛ متن ؛ ص251)
یکی از برکات ماه مبارک رمضان غفران الهی است که شامل حال بندگان می شود امام باقر علیه السّلام فرمود: هنگامى که ماه رمضان میرسید و نزدیک می شد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم سه روز که از ماه شعبان باقى بود بلال را میفرمود مردم را خبر کند و همه در مسجد حاضر می شدند پس به منبر میرفت و حمد و ثناى الهى بجا مىآورد و سپس میفرمود: أیّها النّاس همانا این ماه رسید و آن سیّد و سالار ماههاى دیگر است، شبى در آن است که بهتر از هزار ماه است، در این ماه درهاى دوزخ بسته مىشود، و درهاى بهشت گشوده میگردد، پس هر کس این ماه را درک کند و گناهانش آمرزیده نشود پس خداوند او را از رحمت خود دور نماید و هر کس پدر و مادر خویش را دریابد و آمرزیده نشود پس خدا او را از غفران و آمرزش خویش دور سازد، و هر کس نام من نزد او برده شود و بر من درود نفرستد و آمرزیده نشود پس خداى عزّ و جلّ او را از رحمت خود دور کند.(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ ترجمه غفارى، ص: 151)
ماه رمضان هم آغاز سال انسانیّت از نگاه اسلام است؛ چرا که در این ماه عزیز، حیات معنوىِ اهل سیر و سلوک، تجدید مى شود و آنان که در مسیر حرکت به سوى کمال مطلق اند، جانشان شکوفا شده، آماده دیدار خداوند مى شوند. از این رو، مى توان گفت که «فروردین»، آغاز تجدید حیات مادّى براى گیاهان در دنیاى طبیعت و «ماه رمضان»، آغاز تجدید حیات معنوىِ انسان در عالم انسانیّت است
4. آزادى از آتش دوزخ
ماه رمضان را ماه آزادسازى نامیده اند؛ چون خداوند در هر روز و شب، ششصد آزادشده دارد و نیز در آخر ماه، به اندازه آنچه در [روزها و شب هاى] گذشته آزاد کرده است. حسن بن محبوب، از ابو ایّوب، از ابو الورد از امام ابو جعفر علیه السّلام روایت کرده است که فرمود: و این ماهى است که اوّل آن رحمت، و وسطش مغفرت، و پایانش اجابت دعا و آزادى از آتش دوزخ است. (ترجمه من لا یحضره الفقیه، ج2، ص: 417)
آمد رمضان و عید با ماست/ قفل آمد و آن کلید با ماست
بربست دهان و دیده بگشاد/ وان نور که دیده دید با ماست
آمد رمضان به خدمت دل/ وان کش که دل آفرید با ماست
در روزه اگر پدید شد رنج/ گنج دل ناپدید با ماست
کردیم ز روزه جان و دل پاک/ هر چند تن پلید با ماست (مولوی)
منابع:
1) مراقبات ماه رمضان، محمدی ری شهری
2) نهج الذکر، ج4، محمدی ری شهری
3) ماه خدا (پژوهشی جامع درباره ماه مبارک رمضان از نگاه قرآن و حدیث)، محمدی ری شهری
4) ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ترجمه غفارى
5) ترجمه من لا یحضره الفقیه، ج2
6) روضة الواعظین، ترجمه مهدوى دامغانى
7) مرکز تحقیقاتی دین و فطرت
مرکز فرهنگ و معارف قرآن
«رمضان» در لغت از «رمضاء» به معنای شدت حرارت گرفته شده و به معنای سوزانیدن می باشد.(1) چون در این ماه گناهان انسان بخشیده می شود، به این ماه مبارک رمضان گفته اند.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «انما سمی الرمضان لانه یرمض الذنوب؛(2) ماه رمضان به این نام خوانده شده است، زیرا گناهان را می سوزاند.»
رمضان نام یکی از ماه های قمری و تنها ماه قمری است که نامش در قرآن آمده است و یکی از چهار ماهی است که خداوند متعال جنگ را در آن حرام کرده است.(مگر جنبه دفاع داشته باشد.)
در این ماه کتاب های آسمانی قرآن کریم، انجیل، تورات، صحف و زبور نازل شده است.(3)
این ماه در روایات اسلامی ماه خدا و میهمانی امت پیامبر اکرم(ص) خوانده شده و خداوند متعال از بندگان خود در این ماه در نهایت کرامت و مهربانی پذیرایی می کند؛ پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «ماه رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان، ماه امت من است،(4) هر کس همه این ماه را روزه بگیرد بر خدا واجب است که همه گناهانش را ببخشد، بقیه عمرش را تضمین کند و او را از تشنگی و عطش دردناک روز قیامت امان دهد.»(5)
این ماه، در میان مسلمانان از احترام، اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردار و ماه سلوک روحی آنان است و مؤمنان با مقدمه سازی و فراهم کردن زمینه های معنوی در ماه های رجب و شعبان هر سال خود را برای ورود به این ماه شریف و پربرکت آماده می کنند، و با حلول این ماه با شور و اشتیاق و دادن اطعام و افطاری به نیازمندان، شب زنده داری و عبادت، تلاوت قرآن، دعا، استغفار، دادن صدقه، روزه داری و... روح و جان خود را از سرچشمه فیض الهی سیراب می کنند.
فضائل ماه رمضان
گرچه ذکر تمام فضائل ماه مبارک رمضان از حوصله این مقال خارج است؛ ولی پرداختن و ذکر برخی از فضائل آن از نظر قرآن و روایات اسلامی خالی از لطف نیست.
1. برترین ماه سال
ماه مبارک رمضان به جهت نزول قرآن کریم در آن و ویژگی های منحصری که دارد در میان ماه های سال قمری برترین است؛ قرآن کریم می فرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن برای هدایت انسان ها در آن نازل شده است.»(6)
پیامبر گرامی(ص) درباره ماه رمضان می فرماید: «ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و مغفرت به شما روی آورد، ماهی که نزد خدا از همه ماه ها برتر و روزهایش بر همه روزها و شب هایش بر همه شب ها و ساعاتش بر همه ساعات برتر است، ماهی است که شما در آن به میهمانی خدا دعوت شده و مورد لطف او قرار گرفته اید، نفس های شما در آن تسبیح و خوابتان در آن عبادت، عملتان در آن مقبول و دعایتان در آن مستجاب است.... بهترین ساعاتی است که خداوند به بندگانش نظر رحمت می کند... .»(7)
2. نزول کتب آسمانی در این ماه
تمام کتب بزرگ آسمانی مانند: قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در این ماه نازل شده است. حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.»(8)
3. توفیق روزه
در ماه رمضان خداوند متعال توفیق روزه داری را به بندگانش داده است؛ «پس هر که ماه [رمضان] را درک کرد، باید روزه بگیرد.»(9)
انسان افزون بر جنبه مادی و جسمی، دارای بُعد معنوی و روحی هم هست و هر کدام در رسیدن به کمال مطلوب خود، برنامه های ویژه را نیاز دارند، یکی از برنامه ها برای تقویت و رشد بُعد معنوی، تقوا و پرهیزگاری است؛ یعنی اگر انسان بخواهد خودش را از جنبه معنوی رشد و پرورش دهد و به طهارت و کمال مطلوب برسد، باید هوای نفس خود را مهار کند و موانع رشد را یکی پس از دیگری بر دارد و خود را سرگرم لذت ها و شهوات جسمی نکند. یکی از اعمالی که در این راستا مؤثر و مفید است روزه داری است، قرآن کریم می فرماید: «... ای افرادی که ایمان آورده اید! روزه بر شما نوشته شد، همان گونه که بر پیشینیان از شما نوشته شده، تا پرهیزگار شوید.»(10)
برخی از فواید و فضائل روزه:
الف. تقویت تقوا، پرهیزگاری و
اخلاص؛(11) امام صادق(ع) می فرماید: خداوند متعال فرموده: «روزه از من است و پاداش آن را من می دهم.»(12)
حضرت فاطمه(س) می فرماید: «خداوند روزه را برای استواری اخلاص، واجب فرمود.»(13)
ب. مانع عذاب های دنیوی و اخروی:
امام علی(ع) می فرماید: «روزه روده را باریک می کند گوشت را می ریزد و از گرمای سوزان دوزخ دور می گرداند.»(14)
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه سپری در برابر آتش است.»(15)
ج. آرامش روان و جسم:
روزه داری روح و روان و قلب و دل و نیز جسم را آرامش داده و باعث سلامتی روح و تندرستی جسم می شود.
پیامبر اکرم(ص) می فرماید: «روزه بگیرید تا سالم بمانید.»
باز می فرماید: «معده خانه تمام دردها و امساک [روزه [بالاترین داروهاست.»(16)
حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «روزه و حج آرام بخش دلهاست.»(17)
حضرت علی(ع) می فرماید: «خداوند بندگان مؤمن خود را به وسیله نمازها و زکات و حدیث در روزه داری روزه های واجب [رمضان[ برای آرام کردن اعضا و جوارح آنان، خشوع دیدگانش و فروتنی جان هایشان و خضوع دلهایشان حفظ می کنند.»(18)
امروزه در علم پزشکی و از نظر بهداشت و تندرستی نیز در جای خود ثابت شده که روزه داری تأثیرهای فراوانی بر آرامش روح و روان و سلامتی جسم و بدن دارد، دفع چربی های مزاحم، تنظیم فشار، قند خون، و... نمونه آن است.(19)
د. مانع نفوذ شیطان:
امام علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: یا رسول الله! چه چیزی شیطان را از ما دور می کند؟ پیامبرگرامی(ص) فرمود: روزه چهره او را سیاه می کند و صدقه پشت او را می شکند.»(20)
بنابراین، روزه مانع نفوذ شیطان های جنی و انسی شده و وسوسه های آنان را خنثی می کند.
ه . مساوات بین غنی و فقیر:
انسان روزه دار در هنگام گرسنگی و تشنگی، فقرا و بینوایان را یاد می کند و در نتیجه به کمک آن ها می شتابد. حضرت امام حسن عسگری(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا توانگر درد گرسنگی را بچشد و در نتیجه به نیازمند کمک کند.»(21)
و. احیاء فضائل اخلاقی
حضرت امام رضا(ع) درباره علت وجوب روزه می فرماید: «تا مردم رنج گرسنگی و تشنگی را بچشند و به نیازمندی خود در آخرت پی ببرند و روزه دار بر اثر گرسنگی و تشنگی خاشع، متواضع و فروتن، مأجور، طالب رضا و ثواب خدا و عارف و صابر باشد و بدین سبب مستحق ثواب شود،... روزه موجب خودداری از شهوات است، نیز تا روزه در دنیا نصیحت گر آنان باشد و ایشان را در راه انجام تکالیفشان رام و ورزیده کند و راهنمای آنان در رسیدن به اجر باشد و به اندازه سختی، تشنگی و گرسنگی که نیازمندان و مستمندان در دنیا می چشند پی ببرند و در نتیجه، حقوقی که خداوند در دارایی هایشان واجب فرموده است، به ایشان بپردازند... .»(22)
و... .
4. وجود شب قدر در این ماه
شب قدر از شب هایی که برتر از هزار ماه است و فرشتگان در این شب به اذن خدا فرود می آیند و جمیع مقدرات بندگان را در طول سال تعیین می کنند(23) و وجود این شب در این ماه مبارک نعمت و موهبتی الهی بر امت پیامبر گرامی اسلام(ص) است و مقدرات یک سال انسان ها (حیات، مرگ، رزق و...) براساس لیاقت ها و زمینه هایی که خود آنها به وجود آورده اند تعیین می شود و انسان در چنین شبی با تفکر و تدبر می تواند به خود آید و اعمال یک سال خود را ارزیابی کند و با فراهم آوردن زمینه مناسب بهترین سرنوشت را برای خود رقم زند.(24)
حضرت امام صادق(ع) می فرماید: «تقدیر مقدرات در شب نوزدهم و تحکیم آن در شب بیست و یکم و امضاء آن در شب بیست و سوم است.»(25)
5. بهار قرآن
نظر به این که قرآن کریم در ماه مبارک رمضان نازل شده و تلاوت آیات آن در این ماه فضیلت بسیاری دارد، در روایات اسلامی، از ماه رمضان به عنوان بهار قرآن یاد شده است؛ چنان که حضرت امام باقر(ع) می فرماید: «هر چیزی بهاری دارد و بهار قرآن ماه رمضان است.»(26)
یک نکته!
بدیهی است فضائل و ثواب هایی که برای ماه مبارک رمضان و روزه داری ذکر شده و به برخی از آن ها اشاره شد، از آنِ کسانی است که حقیقت آن را درک کنند و به محتوای آن عمل و در گفتار و کردار به کار گیرند و به آن ها جامه عمل بپوشانند. چنان در روایات اسلامی برای روزه داری آدابی ذکر شده و کسانی که صرفاً تلاوت قرآن می کنند، ولی به آیات و احکام آن عمل نمی کنند و یا آن که از روزه داری تنها رنج گرسنگی و تشنگی را می کشند و بوسیله گناه، تأثیر روزه را از بین می برند و ماه مبارک رمضان و فضای معنوی آن تأثیری بر اشخاصی بر جای نمی گذارد، مورد نکوهش قرار گرفته اند.
چنان که پیامبر اکرم(ص) به زنی که با زبان روزه کنیز خود را دشنام می داد فرمود: چگونه روزه داری و حال آن که کنیزت را دشنام می دهی؟! روزه فقط خودداری از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه خداوند آن را علاوه بر این دو، مانع کارها و سخنان زشت که روزه را بی اثر می کنند قرار داده است، چه اندکند روزه داران و چه بسیارند کسانی که گرسنگی می کشند.»(27)
حضرت امام سجاد(ع) در دعای حلول ماه رمضان به درگاه خداوند عرض می کند: به وسیله روزه این ماه یاریمان ده تا اندام های خود را از معاصی تو نگه داریم و آن ها را به کارهایی گیریم که خشنودی تو را فراهم آورد، تا با گوش هایمان سخنان بیهوده نشنویم و با چشمانمان به لهو و لعب نشتابیم و تا دستمانمان را به سوی حرام نگشاییم و با پاهایمان به سوی آن چه منع شده ره نسپاریم و تا شکمهایمان جز آن چه را تو حلال کرده ای در خود جای ندهد و زبان هایمان جز به آن چه تو خبر داده ای و بیان فرموده ای گویا نشود... .»(28)
بنابراین، در ماه مبارک باید تمام اعضا و جوارح را از حرام دور نگه داشت و با اخلاص، توکل و توسل از اهل بیت(ع) و عمل به دستورها و احکام قرآن کریم و دوری از گناهان، انجام توبه نصوح و واقعی، عبادت، شب زنده داری، درک فضیلت شب قدر و... فضیلت ماه مبارک رمضان را درک کرد و از آن در راستای رسیدن به کمال حرکت کرد و باید در این ماه به گونه ای خودسازی کرد که با اتمام ماه مبارک تأثیر و فواید آن در روح و جان افراد باقی باشد و اثر آن تا ماه رمضان سال بعد ماندگار باشد.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، ص 209، دارالکتاب العربی، بیروت.
2. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 55، ص 341، مؤسسه الوفاء، بیروت.
3. ر.ک: الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 2، ص 628، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
4. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 2، ص 628، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
5. ...
6. سوره بقره، آیه 185.
7. ر.ک: وسائل الشیعه، همان، ج 10، ص 313.
8. ر.ک: الکافی، همان، ج 2 ،ص 628.
9. سوره بقره، آیه 185.
10. سوره بقره، آیه 183.
11. همان.
12. میزان الحکمة، محمد محمدی ری شهری، ترجمه: حمیدرضا شیخی، ج 7، ص 3207، مؤسسه دارالحدیث، قم.
13. همان، ص 3209.
14. همان.
15. همان.
16. همان.
17. همان.
18. همان.
19. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و دیگران، ج 1 ،ص 631، دارالکتب الاسلامیة، تهران.
20. مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج 7، ص 154، مؤسسه آل البیت، قم.
21. میزان الحکمة، همان.
22. همان، ص 3209.
23. سوره قدر، آیه 1 ـ 5.
24. تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 18، ص 132؛ ج 19، ص 90، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم.
25. وسائل الشیعه، همان، ج 10، ص 354.
26. وسائل الشیعه، همان، ج 6، ص 203.
27. الکافی، همان، ج 4، ص 87.
28. الصحیفة السجادیة، امام سجاد(ع) ص 186، دفتر نشر الهادی، قم.
8. همان، ص 481