1. از کودکى تا امامت
این بخش، خود مىتواند داراى سه مرحله باشد:
الف) امام در عهد رسول الله صلىالله علیه و آله و سلّم
ب) امام در زمان خلفاء ثلاث
ج) امام در عصر خلافت پدر
2. از شهادت پدر تا شهادت خودش
این بخش نیز به دو مرحله قابل تفکیک است:
الف) از بیعت مردم تا زمان صلح
ب) از هنگام صلح تا شهادت
بررسى همه دورههاى حیات آن امام همام، در این نوشتار نمىگنجد؛ آنچه مىخوانید، نگرشى کوتاه به فضایل ملکوتى، ویژگىهاى ظاهرى و مقامات معنوى آن سبط اکبر رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم است.
طلوع مهر
در تاریخ میلاد خجسته امام مجتبى علیهالسلام اندکى اختلاف وجود دارد. اما طبق قول مشهور، در 15 ماه مبارک رمضان سال سوم هجرى، در شهر مدینه منوّره چشم به جهان گشود.1 هفت سال از عمر شریفش مصادف با حیات پر بار خاتم الانبیاء صلى الله علیه و آله و سلم بود. پدر گرامىاش امام على بن ابیطالب علیهالسلام و مادر ارجمندش حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام، دختر پیامبر خداست.
هنگامى که مژده ولادت امام حسن علیهالسلام به گوش پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم رسید، به خانه دخترش فاطمه آمد و فرمود:
«یا اسماءهاتى ابنى؛ اى اسماء! فرزندم را بیاور».2
پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله و سلم و والدین حضرت نه تنها در نامگذارى آن کودک از خداى متعال سبقت نگرفتند که در انتظار نشستند تا اسم آن مولود مبارک را خداوند بىهمتا برگزیند. سرانجام وحى الهى نازل شد و به رسولش خبر داد که: «این نوزاد را حسن بنامید.» آنگاه رسول خدا صلىالله علیه و آله و سلم گوسفندى را قربانى کرد و موى سر آن نورسیده را تراشید و به اندازه وزن آن، نقره صدقه داد و با دستان مبارکش نوعى عطر مخلوط، به نام «خَلوق» به سر آن کودک شایسته مالید و آنگاه نافش را برید و... .3
تنها کنیه امام مجتبى علیهالسلام «ابومحمّد» است. ولى در القاب حضرت، تعابیر مختلفى ذکر شده است. مشهورترین القاب حضرتش عبارتند از: تقىّ، زکىّ، سیّد، سبط، ولىّ.4
در نقش نگین انگشترىاش نیز اختلاف است. سیرهنگاران، عبارات زیر را نقش نگین حضرت دانستهاند:
«العزّة لله وحده»؛ «العزّة لله«؛ «الله اکبر»؛ «به نستعین» و «حسبىالله».5
امام صادق علیهالسلام در این مورد مىفرماید: «ثمّ کان فى خاتم الحسن و الحسین علیهماالسلام، حسبىالله.»6
از امام رضا علیهالسلام نیز نقل شده است که فرمود: «کان نقش خاتم الحسن علیهالسلام ، العزّة لله.»7
و نیز بعضىها عبارت «لا اله الاّ الله الحقّ المبین» را نقش انگشتر امام مجتبى علیهالسلام دانستهاند.8
شکوفههاى سبز
از امام مجتبى علیهالسلام 15 فرزند بر جاى مانده است که اسامى آنها، با تفکیک مادرانشان، عبارتند از:
ـ زید، امّالحسن و امّالحسین؛ از مادرى به نام «بشیر» بنت ابىمسعود.
ـ حسن، (معروف به حسن مثّنى)؛ از مادرى به نام «خولة» بنت منصور.
ـ قاسم، عبدالله و عمر؛ از مادر کنیز.
ـ عبدالرحمن؛ از مادر کنیز.
ـ حسین، فاطمه و طلحه؛ از مادرى به نام «امّاسحاق» بنت طلحة بن عبدالله.
ـ فاطمه، رقیّه و امّسلمه؛ که مادرانشان متفاوت بوده است.(9)
براساس بیان تاریخ نگاران، فقط حسن و زید، صاحب نسل بودهاند و از سایر فرزندان امام مجتبى علیهالسلام نسلى باقى نمانده است.
سیماى شکوهمند
امام مجتبى علیهالسلام شباهت بسیارى به رسول خدا صلیالله علیه و آله و سلم داشت. شاید در همان روزهاى آغازین حیات مبارکش بود که پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله با نظاره جمال و کمال او فرمود: «أشبهتَ خَلقى و خُلقى10؛ تو از لحاظ آفرینش و خوى (صورت و سیرت) مانند من هستى.»
این سخن مىتواند بیانگر لیاقت، شایستگى و تربیت صحیح امام مجتبى علیهالسلام باشد. شخصیت ممتازى که بعدها مىبایست براى احراز منصب الهى «امامت» ـ که همان وراثت و خلافت پیامبر اکرم و جانشینى وصى او است ـ برگزیده شود.
ابن صبّاغ مالکى در کتاب «الفصول المهمّة» چهره شکوهمند امام مجتبى علیهالسلام را این گونه به تصویر کشیده است:
«امام ابومحمد الحسن بن على، رنگى سپید آمیخته با سرخى داشت. دیدگانش درشت و سیاه، گونههایش هموار، موى وسط سینهاش نازک، موى ریشش انبوه، پشت گوشش پر مُو، بینىاش کشیده و برّاق همچون شمشیرى از نقره، مفاصلش درشت و شانههایش از یکدیگر دور، بود.
انسانى متوسّط القامه و ملیح بود. نیکوترین صورت را داشت. با رنگ سیاه خضاب مىکرد. مویش پر چین و کوتاه، و قامتش رسا بود.»11
سیرت نیکو
روش، منش، رفتار و کردار امام مجتبى علیهالسلام نمونه روزگار بود. در یک جمعبندى کلى، مىتوان چنین نتیجه گرفت که تاریخ نویسان مهمترین برجستگىهاى اخلاقى آن حضرت را «بخشندهترین، بزرگمنشترین، با سخاوتترین، حلیمترین، زاهدترین، راستگوترین، پارساترین، عابدترین، گرامىترین، پرگذشتترین و داراى گشادهترین سینه در میان مردم» ثبت و ضبط کردهاند.
شیخ صدوق در کتاب امالى از امام صادق علیهالسلام و آن حضرت از پدرانش چنین نقل مىکند:
«امام حسن بن على بن ابیطالب علیهالسلام، در میان مردم زمان خود، عابدترین، پارساترین و گرامىترین افراد بود. چون قصد حج مىکرد، پیاده مىرفت و گاهى پاى خود را برهنه مىنمود. هیچگاه دست به کارى نمىزد مگر این که خدا را یاد مىنمود. راستگوترین مردم بود و رساترین بیان را داشت. هر گاه به در ورودى مسجدى مىرسید، سر خود را بلند کرده، عرض مىنمود: «بارالها! مهمان تو به حضورت رسیده، اى احسانگر! بنده تباهکارت به درگاهت شتافته؛ پس از زشتیهایى که مرتکب شده، به خاطر زیباییهایى که نزد تو است، در گذر؛ اى کریم!»12
زینب بنت ابىرافع روایت مىکند: فاطمه علیهاالسلام در زمانى که پدر ارجمندش بر بستر بیمارى مرگ افتاده بود، دست دو فرزندش را گرفت و خدمت پدر بزرگوارش آورد و فرمود: «اى پیامبر خدا! این دو، فرزندانت هستند؛ آیا براى آنان ارثى از خود قرار نمىدهى؟»
رسول مکرم اسلام در پاسخ دخترش فرمود: «امّا الحسن فانّ له هیبتى و سؤددى، و امّا الحسین فله جودى و شجاعتى؛13 هیبت و آقایى خود را براى «حسن» و بخشش و شجاعتم را براى «حسین» ارث قرار مىدهم.»
محمد بن اسحاق مىگوید: «پس از رسول خدا صلىالله علیه و آله هیچ کس در شرف و عزّت به رتبه حسن بن على نرسید.»14
و همو روایت مىکند: «حسن بن على را در راه حج ملاقات کردم که از مرکب خویش پیاده شد و قدم زنان حرکت کرد. در این موقع تمام کسانى که با او بودند، به او اقتدا نموده و پیاده حرکت کردند؛ حتى سعد بن ابىوقّاص را دیدم که فرود آمد و پیاده، گام زد.»15
واصل بن عطاء مىگوید: «سیماى حسن بن على، چون سیماى پیامبران و هیبت او چون هیبت پادشاهان بود.»16
فضایل خجسته
امام مجتبى علیهالسلام داراى فضایل فراوانى است که خلاصه آن را تحت سه عنوان زیر بیان مىکنیم:
1.تبار پاک
از مهمترین فضایل آن امام وارسته این است که پدرش على مرتضى، دومین شخصیت برجسته جهان اسلام و مادرش فاطمه زهرا، نخستین بانوى نمونه اسلام و نیاى ارجمندش، آخرین پیامآور خداى یکتا است. جدّه فداکارش اوّلین بانوى مسلمان، حضرت خدیجه بنت خویلد است؛ بانویى که تا پایان عمر، یار و غمگسار روزهاى غریبى پیامبر بود و با بذل و بخشش اموال خویش، روند و حرکت دین نوپاى محمدى را شتاب بیشترى داد.
جعفر بن ابیطالب، عموى شایسته و والامقام امام مجتبى و حضرت حمزه سیّدالشّهداء، عمّ پدرش حیدر کرّار است.
امام مجتبى علیهالسلام میوه شاخسار آن درختى است که ریشهاش استوار، ساقهها، شاخهها و برگهایش بهترین ساقهها، شاخهها و برگهاست.
2. آیات آسمانى
از برجستهترین فضایل امام مجتبى علیهالسلام این است که او جزو اصحاب کساء و آل عبا و از اهلبیت پیامبر صلى الله علیه و آله است؛ اهل بیتى که آیات فراوانى در شأن ایشان نازل شده است. آیه تطهیر از جمله آن آیات است:
عمر بن ابىسلمه (پسر همسر رسول خدا صلى الله علیه و آله) مىگوید: پیامبر در خانه امّسلمه حضور داشت که این آیه نازل شد: «انّما یُریدُ الله لیُذهب عنکم الرّجس اهلالبیت و یطهّرکم تطهیراً»17؛ خداوند اراده کرده است که از شما اهلبیت، پلیدى را بزداید و پاکیزگیتان بخشد.
در این هنگام حضرت، دخترش فاطمه و پسرانش حسن و حسین را فراخواند و عبائى را بر سر آنها افکند و در حالى که على پشت سر او ایستاده بود، فرمود: «اللّهمّ هؤُلاء اهلُ بیتى فَاَذْهَبْ عَنهُمُ الرّجسَ و طَهِّرْهُم تَطهیراً؛ پروردگارا! اینان اهلبیت من هستند، پس پلیدى را از آنان دور فرما و آنان را پاکیزه گردان.»
امّسلمه از آن حضرت پرسید: آیا من نیز جزو آنان هستم؟ رسول خدا صلیالله علیه و آله پاسخ داد: «تو در جایگاه خودت هستى، جایگاه تو بسیار نیکو است.»18
حضور امام مجتبى علیهالسلام در جریان «مباهله» نیز نشانه اعتبار و اهمیتى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم براى ایشان قائل شده است. و نیز حضور آن حضرت در «بیعت رضوان» و بیعت نمودن پیامبر با او، جایگاه رفیع آن امام همام را نشان مىدهد.19
3. روایات نبوى (صلّی الله علیه و آله و سلّم)
با توجه به اصالت خانوادگى و تربیت علوى و فاطمى است که رسول اکرم صلیالله علیه و آله امام مجتبى علیهالسلام و برادر بزرگوارش را با چنین جملاتى مىستاید:
«و هما خیر أهل الأرض20؛ و آن دو (حسنین) بهترین افراد روى زمین هستند.»
«و هما سیّدا شباب اهل الجنّة21؛ و آن دو سرور جوانان اهل بهشتند.»
«و هما من العترة (أهل البیت) التى لا تفترق عن القرآن الى یوم القیامة، و لن تضلّ اُمّةٌ تمسّکت بهما22؛ آن دو متعلق به خانواده عترت هستند و تا روز قیامت از قرآن جدا نمىشوند؛ در صورتى که امت به آن دو تمسک جویند، هرگز گمراه نخواهند شد.»
و در مورد امام حسن مجتبى علیهالسلام فرمود:
«لوکان العقل رجلاً لکان الحسن23؛ اگر عقل به شکل مردى مجسم مىشد؛ همانا حسن بود.»
لرزان از خوف خدا
امام مجتبى علیهالسلام بنده خاکسار خدا بود. در هنگام عبادت از قفس تنگ دنیا مىرهید و تا شاخساران ملکوت پر مىکشید. طعم عبادت، شهد دیگرى در کامش مىنشاند و جوهر جانش را قبضه مىکرد. همواره در انتظار فرارسیدن ساعات نماز و لحظات عبادت مىماند و چون وقت فرایض نزدیک مىشد، روح و روانش متغیر مىگشت و رنگ از رخسارش مىپرید:
«انّ الحسن بن علىّ علیهماالسلام کان اذا توضّأ اِرتعدت مفاصله، و اصفرّ لونه، فقیل له فی ذلک فقال: حقّ على کلّ من وقف بین یدی ربّ العرش أن یصفرّ لونه و تر تعد مفاصله24؛ همانا حسن بن على علیهماالسلام وقتى وضو مىساخت و آماده نماز مىشد؛ رنگش دگرگون مىگردید و بند بند وجودش مىلرزید. از آن حضرت از علت این حال سؤال شد؛ فرمود: سزاوار است کسى که در پیشگاه خداوند عرش مىایستد، رنگش پریده و بند بند اعضایش بلرزد.»
نشستن در محراب عبادت از خوشایندترین لحظات عمرش به حساب مىآمد. به همین جهت بهترین و زیباترین لباسهایش را بر تن مىکرد. در روایتى بیان شده که حضرت براى نماز بهترین جامههایش را پوشید؛ پرسیدند: چرا بهترین لباس خودت را پوشیدى؟ فرمود:
«انّ الله جمیلٌ یُحِبُّ الجمال؛ فَاَتَجَمَّلَ لِرَبّى وَ هُوَ یَقُولُ «خذوا زینَتَکُمْ عِندَ کُلِّ مَسجِدٍ»25؛ خداوند زیبا است و زیبایى را دوست دارد. از این رو در هنگام راز و نیاز با خداى خویش، لباس زیبایم را مىپوشم. در حالى که خداوند فرموده است: هنگام مسجد رفتن، زینت خود را برگیرید.»26
در حدیثى دیگر آمده است:
«کانَ الحسن بن علىّ علیهماالسلام اذا قامَ الىَ الصلوةِ، لَبِسَ اَجْوَدَ ثِیابَهُ27؛ حسن بن على علیهماالسلام هنگام نماز بهترین جامههایش را مىپوشید.»
بر این اساس، مستحب است که در حال نماز نیکوترین لباسهاى خود را بپوشیم و ضمن معطر ساختن خویش، با رعایت نظافت و طهارت کامل، به نماز بایستیم و با خداى خویش به راز و نیاز بپردازیم.
به نماز ایستادن امام مجتبى علیهالسلام شگفت مىنماید و مطالعه روایت «لرزیدن مفصلهاى بدن آن حضرت در حین عبادت» انسان را متحیر مىسازد:
امام صادق علیهالسلام مىفرماید:
«انّ الحسن بن علىٍّ علیهماالسلام کانَ اذا قامَ فى صلاته تَرتَعِدُ فرائصُهُ بینَ یَدَى رَبِّهِ ـ عزّوجلّ ـ و کانَ اذا ذَکَرَ الجَنَّة و النّار اضْطَرَبَ اِضْطِرابَ السَّلیم28؛ حسن بن على علیهماالسلام وقتى به نماز مىایستاد، تن مبارکش در مقابل پروردگارش مىلرزید و هرگاه که یاد بهشت و جهنم مىنمود، چون مارگزیده مضطرب و پریشان مىشد و به خود مىپیچید.»
با آن که مرکبهایى در اختیار داشت، مسافت 450کیلومترى مدینه تا مکه معظمه را زیر اشعه سوزان آفتاب حجاز و روى سنگریزههاى داغ بیابان، پیاده مىپیمود و به این شکل 25 مرتبه پیاده به زیارت کعبه شتافت تا رضایت خداى خویش را بیشتر فراهم آورد.29
خشوع امام مجتبى علیهالسلام در مقابل خداى مهربانش نیز حکایتی شیرین دارد. حضرت چنان در محراب عبادت مدهوشِ جمال و کمال حق مىشد که رنگش دگرگون شده و تنش به لرزه مىافتاد:
راوى مىگوید: «مهمان امام مجتبى علیهالسلام بودم... هنگام اداى فریضه نماز شد. امام از اتاق بیرون رفت تا وضو بگیرد؛ من نیز آماده مىشدم تا نماز بگزارم. در آستانه در اتاق، حضرت را دیدم که رنگش تغییر کرده و حالتى خاص پیدا کرده است. پرسیدم: چرا اینطور شدهاید؟ فرمود: کسى که مىخواهد به پیشگاه الهى وارد شود، مىبایست چنین دگرگون شود. و هنگامى که حضرت را در حال نماز دیدم، از شدت خضوع و خشوعش، موى بر اندامم راست شد. وقتى خوب نگاه کردم، دریافتم که حضرت در نماز و در پیشگاه خداوند متعال، مىلرزد و ذکر مىگوید.»30
حُسن ختام این بخش، روایتى است که مفضل از امام جعفرصادق علیهالسلام، از پدر بزرگوار و او از جدّش نقل نموده است که فرمود:
«أنّ الحسن بن علی بن أبىطالب کان أعبدالناس فی زمانه، و أزهدهم و أفضلهم، و کان إذا حجّ حجّ ماشیاً، و ربّما مشى حافیاً، و کان أذا ذکرالموت بکى، و اذا ذکرالقبر بکى، و اذا ذکر البعث و النشور بکى، و اذا ذکر الممرّ على الصراط بکى، و اذا ذکر العرض على الله ـ تعالى ذکره ـ شهق شهقةً یعشى علیه منها...31؛ امام حسن بنعلى بن ابىطالب علیهمالسلام در زمان خود عابدترین، زاهدترین و بهترینِ مردم بود؛ و با پاى پیاده و برهنه حج انجام مىداد؛ و هر گاه از مرگ سخن گفته مىشد، گریه مىکرد و هر گاه ذکرى از قبر به میان مىآمد، مىگریست. و زمانى که از قیامت نام برده مىشد، اشک مىریخت. و زمانى که از گذشتن پل صراط سخن به میان مىآمد؛ گریه مىکرد؛ و هنگامى که عرضه شدن (اعمال) بر خدا به میان مىآمد، از هوش مىرفت به نحوى که همه چیز از ذهن و نظرش پوشیده مىشد.»
کریمانه با مردم
امام مجتبى علیهالسلام از خیل ستارگان پرفروغ است. او به «کریم اهلبیت» شهرت دارد. رفتار کریمانه او در سینه تاریخ موج مىزند و جهانیان سرگشته درهم و دینار را به تحیر وامىدارد. در بین مردمى که در چاه دنیا خواهى سقوط کردهاند و براى دستیابى به دنیا، تن به هرنوع خوارى و ذلت مىدهند؛ مطالعه شرح بخششهاى کریمانه امام مجتبى علیهالسلام خواندنى و شنیدنى است.
ابن شهرآشوب در کتاب مناقب روایت مىکند که: مردى از امام مجتبى علیهالسلام تقاضاى کمک مالى نمود. حضرت پنجاه هزار درهم و پانصد دینار به او داد. آنگاه فرمود: «برو باربرى بیاور تا این پولها را برایت حمل کند.» مرد، باربرى آورد، حضرت عباى سبز رنگش را به مرد سائل داد و فرمود: «این کرایه باربر است.»32
گاهى امام با دیدن انسانهاى بىپناه، خود به نیّات آنها پى مىبرد و قبل از این که چیزى بطلبند، هدایایى تقدیم مىکرد و منتظر اظهار نیاز آنها نمىنشست. روایت زیر گویاى همین مطلب است:
فردى از چادر نشینان خدمت امام مجتبى علیهالسلام شرفیاب شد. قبل از آن که اظهار نیاز کند، حضرت امر فرمود که هر چه در خزانه هست، به او بدهند. وقتى به سراغ خزانه رفتند، مبلغ بیست هزار درهم یافتند و همه را به سائل نیازمند دادند. مرد سائل که از رفتار سخاوتمندانه امام به شگفت آمده بود، عرض کرد: آقاى من! چرا به من فرصت ندادید تا نیاز خود را بیان کنم و در مدح شما سخن بگویم؟ امام در پاسخش فرمود:
«ما گروهى هستیم که بخششهایمان تازه و بىدرنگ صورت مىگیرد.»33
امام مجتبى علیهالسلام در جود و کرم از همگان سبقت گرفته بود؛ آن چنان که با بذل و بخششهاى خداپسندانه، دست از دارایىهاى خویش مىکشید و همه را در راه خشنودى خدا تقدیم مىکرد. این، در واقع بیانگر بىاعتنایى آن حضرت به مظاهر فریبنده دنیا بود. در همین مورد نوشتهاند:
«امام مجتبى علیهالسلام در طول عمر خود، دوبار تمامِ اموال و دارایى خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار ثروت خود را به دو نیم تقسیم کرد و نصف آن را براى خود نگهداشت و نصف دیگر را در راه خدا بخشید.»34
ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى علاوه بر روایت فوق مىافزاید:
«...حتى اگر دو جفت کفش یا دو جفت پاپوش داشت، یک جفت آن را براى خود برمىداشت و جفت دیگر را به نیازمندان مىرساند...»35
امام مجتبى علیهالسلام نسبت به فقیرانِ فرهنگى و فریب خوردگان جاهل نیز قلب رؤوف و دل مهربان داشت. گر چه آنها بر اثر فریب دشمنان با هتاکى و بىحرمتى با امام برخورد مىکردند؛ اما امام هیچگاه از سخنان بیهوده آنان غضبناک نمىشد و با لطف و مهربانى آنها را نوازش مىکرد و به رفع نیازهایشان همت مىگماشت. آنان نیز با دیدن برخوردهاى خاضعانه امام به حیرت مىافتادند و در اندک مدت از گفتههاى خویش ندامت مىجستند و اظهار پشیمانى مىکردند. نمونه بارز فروتنى امام با فقرزدگان فرهنگى و دین باختگان بىهویت، ملاقات با آن مرد شامى است که جریانش در متون تاریخى بیان شده است.36
چشمهسار محبت
اظهار محبتهاى پیامبر صلىالله علیه و آله و سلم به حسنین و علاقه وافر او به آن دو، قابل بیان و بررسى نیست. پیامبر اسلام صلیالله علیه و آله و سلم در روایتى فرمود:
«حسن منّى و انا منهُ، احبَّ اللهُ مَن احبّهُ...37؛ حسن از من است و من از حسن؛ کسى را که من دوست دارم خدا نیز دوست دارد.»
و نیز فرمود:
«احبُّ اهل بیتى الىّ الحسن و الحسین...38؛ محبوبترین فرد از خاندانم، حسن و حسین است.»
زید بن ارقم روایت مىکند: «در مسجد، نزد رسول خدا صلىالله علیه و آله و سلم نشسته بودم. در این هنگام فاطمه همراه حسن و حسین از خانهاش خارج شد و به سوى جایگاه پدر گرامىاش شتافت و به دنبال آنان على علیهالسلام نیز سر رسید. آنگاه پیامبر صلىالله علیه و آله رو به جانب من کرده، فرمود: هر کس این چند نفر را دوست بدارد، با من دوستى نموده است و هر کس با آنان دشمنى کند، با من دشمنى ورزیده است.»39
از مجموع این روایات، که تعدادشان هم کم نیست، استفاده مىشود که محبت امام مجتبى علیهالسلام و برادر گرامىاش در قلب شفاف و نورانى پیامبر خاتم صلیالله علیه و آله و سلم موج مىزد. معمولاً رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم علاقه شدید و محبت وافر خود نسبت به آنان را در میان مردم اظهار مىنمود. گر چه نحوه ابراز فرق داشت؛ گاهى سخن شیوایى در این مورد بیان مىنمود و گاهى از منبر پایین مىآمد و آنها را مىبوسید و بعد از نوازش آن دو، بار دیگر بالاى منبر قرار مىگرفت.
افزون بر این، از رسول خدا صلىالله علیه وآله نقل شده است که در هنگام اظهار محبت به حسنین علیهماالسلام مىفرمود:«شاهدان، این ابراز علاقه را به غائبان برسانند.»40
راستى! هدف رسول خدا صلىالله علیه وآله وسلم از علنى ساختن این اظهار محبتها چه بود؟
آیا هدف پیامبر صلیالله علیه و آله جز آماده سازى اذهان عموم، به پذیرش امامت حسنین بعد از ولایت پدر بزرگوارشان بود؟
لازم به ذکر است که محبت شدید رسول خدا صلیالله علیه وآله وسلم نسبت به حسنین باعث شده بود که آن حضرت براى حفظ آن دو از کید مکاران و حسد حسودان تعویذ41 زیر را تلاوت نماید:
«اُعیذُ کُما بِکَلِمات اللهِ التّامّةِ مِنْ کُلِّ شیطانٍ هامّةٍ وَ مِنْ کُلّ عینٍ لامّْةٍ؛42 شما را از شرّ هر شیطان آزار دهنده و هر چشم شومى به پناه کلمات تامّ خدایى مىبرم.»
از منظر نخبگان اهل سنت
برجستگان عرصههاى علم و تاریخ، توصیفاتى زیبا در رثاى شخصیت ملکوتى امام مجتبى علیهالسلام دارند که ذکر آنها در این نوشتار مختصر نمىگنجد ولى شایسته است که جهت نمونه به دیدگاههاى کوتاه تنى چند از اصحاب سیره و تاریخ اشاره شود:
1. جلال الدین سیوطى:
«کان الحسن رضىالله عنه له مناقب کثیرة: سیّداً، حلیماً، ذا سکینة و وقار و حشمة، جواداً ممدوحاً...43؛ حسن بن على علیهماالسلام داراى امتیازات و فضایل انسانى فراوان بود؛ او شخصیتى بزرگوار، بردبار، با وقار، متین، سخى، بخشنده، و مورد ستایش مردم بود.»
و نیز مىنویسد:
«سبط رسول الله و ریحانته و آخر الخلفاء بنصّه... و هو خامس أهل الکساء...»44
2. ابن عساکر شافعى:
«هو سبط رسول الله و ریحانته و أحد سیّدَى شباب أهل الجنّة....»45
3. سبط ابن جوزى:
«کان من کبار الأجواد، و له الخاطر الوقّاد، و کان رسول الله صلیالله علیه و آله و سلم یحبّه حبّاً شدیداً.»46
4. ابن اثیر:
«و هو سیّد شباب أهل الجنّة، و ریحانة النّبى صلیالله علیه و آله و سلم و شبیهه، سمّاه النّبىّ الحسن ... و هو خامس أهل الکساء.»47
5. ابونعیم اصفهانى:
«عن الامام حسن المجتبى علیهالسلام: سیّد الشباب، و المصلح بین الأرقاب و الأحباب، شبه رسول صلىالله علیه و آله و سلم و حبیبه، سلیل الهدى، و حلیف أهل التقى، خامس أهل الکساء، و ابن سیّدة النّساء، الحسن بن على بن ابىطالب رضىالله عنهما.»48
پینوشتها:
1. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، رسول جعفریان، ص 119.
2. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، علامه جعفر مرتضى عاملى، ترجمه محمد سپهرى، ص 30.
3. همان، ص 31؛ امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، سید محسن امین عاملى، ص 29.
4 .اعلام الهدایة، مجمع جهانى اهلبیت، ج 4، ص 45.
5. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 30.
6. اعلام الهدایه، ج 4، ص 45، به نقل از کافى، ج 6، ص 473 و بحارالانوار، ج 43، ص 258.
7. همان.
8. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، نشر معروف، مؤسسه باقرالعلوم، ص 269 و 270.
9. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 30.
10. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 25؛ امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام)، ص 26.
11. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 31 و 32.
12. همان، ص 32.
13. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 26.
14. همان.
15. امام حسن و امام حسین(علیهم السّلام)، ص 33.
16. همان.
17. احزاب / 33.
18. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 34 و 35.
19. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
20. اعلام الهدایه، ج 4، ص 26، به نقل از عیون اخبارالرضا(علیه السّلام)، ج 1، ص 67.
21. همان، به نقل از سنن ابن ماجه، ج 1، ص 56.
22. همان، به نقل از جامع ترمذى، ص 541 و مستدرک الحاکم، ج 3، ص 109.
23. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 121، به نقل از فرائد السمطین، ج 2، ص 68.
24. موسوعة کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 268.
25.اعراف / 31.
26. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 296.
27. داستانها و حکایتهاى نماز چهارده معصوم(علیهم السلام)، عباس عزیزى، ص 87، به نقل از وسایل الشیعه، ج 3، ص 331.
28. همان، به نقل از بحارالانوار، ج 84، ص 158.
29.همان، ص 18، به نقل از خاندان وحى، ص 323.
30. همان، ص 90، به نقل از عدةالداعى، ص 180.
31. اعلام الهدایه، ج 4، ص 33، به نقل از امالى صدوق، ص 150 و بحارالانوار، ج 43، ص 331.
32. موسوعه کلمات الامام الحسن(علیه السّلام)، ص 236.
33. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 39.
34. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 90 و 91.
35. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 38.
36. منتخب میزان الحکمه، ص 43، به نقل از تاریخ مختصر بغداد، ج 7.
37. همان، ص 43.
38. تحلیلى از زندگانى سیاسى امام حسن(علیه السّلام)، ص 38، به نقل از الغدیر، ج 7، ص 124.
39. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 36.
40. حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ص 120.
41. دعایى که براى دفع بلا و آفت چشم زخم، در کاغذ مىنویسند و به گردن و یا بازو مىبندند.
42. امام حسن و امام حسین(علیه السّلام)، ص 38.
43. سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 88، به نقل از تاریخ الخلفاء، چاپ 3، بغداد، 1383 ه .ق، ص 189.
44ـ 48. اعلام الهدایه، ج 4، ص 31 و 32.
استقبال از ماه رمضان
ماه رمضان فرا رسید ماه خدا ماه رحمت و آمرزش، ماه خودسازى، ماه قرآن، ماه عبادت و ماه رستگارى، ما باید خنود را براى ورود ماه مبارک آماده سازیم و در این ماه خدا به پرورش هر چه بهتر روحمان بپردازیم و آن را از آلودگى ها ناپاکى ها کژى ها و گناهانى که طى یازده ماه مرتکب شده ایم، پاکسازى و تطهیر نماییم.
در ماه رمضان است که روزى ها تقسیم مى شود، اجل ها ثبت و نوشته مى گردد و زائرین خانه خدا و ملاقات کنندگان با پروردگار مشخص و معنى مى شوند و در آن شبى قراردارد که برتر از هزار ماه است امام صادق (ع) مى فرماید: فى لَیلَةِ تسعَ عَشَرَ من شهر رمضان التقدیر و فى لیلة احدى و عشرین القضاء و فى لیلة ثلاثَ و عشرینَ ابرام ما یکون فى السَّنة الى مثلِها وللَّه - جل ثناؤُهُ - أن یفعل ما یسار فى خلقِهِ
(وسائل الشیعه، ج 4، ص 261)
شب نوزدهم ماه رمضان، شب تقدیر و شب بیست و یکم، شب قضاء و شب بیست و سوم شب تصویب امورى است که در سال تحقق خواهد یافت و خداوند - جل ثناوه - هر چه خواهد براى خلقش آن کند.
پس باید خود را کاملا آماده کنیم و خاى را سپاس بى کران گوییم که عمرى دوباره به ما داد تا این ماه پرفضیلت و شب قدر را درک کنیم و به فکر چاره اى براى خویشتن باشیم. بله ماه رمضان از راه مى رسد و باران رحمت الهى همچو سیل بر سر ما فرود خواهد آمد به شرط اینکه ما خنویشتن را براى فراگیرى رحمت آماده سازیم و با بیسار نیایش کردن و دعا خواند و استغفار نمودن و بر فقرا و بیچارگان انفاق کردن و به مؤمنان افطار دادن و خیرات نمودن و قرآن تلاوت کردن خود را بسازیم و مورد قبول پروردگار قرار گیریم و رضایت ذات مقدسش را کسب کنیم و قلب امام زمان را از خود راضى و خشنود نگه داریم و منتظر فرجش باشیم.
ماه رمضان، ماه رحمت و مغفرت
ماه رمضان تا چند روز دیگر فرا مى رسد و در این ماه پربرکت، درهاى آسمان گشوده و درهاى بهشت بر روى مؤمنین گشوده شود. درهاى رحمت و مغفرت را بر روى توبه کنندگان و استغفارکنندگان مى گشایند. پس اگر مؤمنین به استقبال آن بشتابند و خود را آماده رحمت و مغفرت الهى بکند و با خواندن قران و انفاق و کارهاى خیر و پرهیز از گناهان به سوى آن روى آورند، بى گمان خداوند مغفرتش را از آنان دریغ نکند و دعاهایشان را مستجاب گرداند پیامبر اسلام مى فرمایند: یا ایها الناس انَهُ قد اقبل الیکم شهر اللَّه بالبرکة و الرحمة و المغفرة شهر هو عندللَّه افضل الشُّه ور و ایامه افضل الایام و لیاله افضل اللیالى و ساعاته افضل الساعاتِ
(وسائل الشیعه، ج (ع)، ص 227)
اى مردم، ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به شما روى آورده است ماهى که نزد خدا بهترین ماه ها، روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شب ها و اوقاتش بهترین اوقات است.
پیامبر رحمت و مغفرت در سخنى دیگر مى فرمایند: ان شهرکم هذا لیسَ کالشُّهورِ انَّه اذا اقبلَ الیکُم اَقْبَلِ بِالبَرَکَةِ والرَّحمة و اذا ادْبر عنکم ادبر بغفرانِ الذُّنوبِ.
(همان، ص 226)
این ماه همانند دیگر ماهها نیست زیرا هرگاه به شما رو آورد همراه با برکت و رحمت است و آنگاه که از شما پشت کند، آمرزش گناهان را در بردارد.
خداوند این ماه را بر سایر ماه ها برترى بخشید و ویژگى هایى به آن عطا فرمود و حرمت هاى بسیار و فضیلت هاى روشنى برایش قرار داد. آنچه در غیر این ماه حلال است به احترام این ماه، حرام گردانید و راى گرامى داشتنش خوردن و آشامیدن را در آن منع کرد. وقت و زمان خاصى براى آن قرار داد یک شب آن را برتر از هزار ماه قرار داد و آن شب را شب قدر نامید، شبى که فرشتگان الهى و روح به اذن پروردگار در آن فرود مى آیند و با خویشتن که به برکت دائمى همراه است تا سپیده دمان بر بدنگانى که شایسته این سلام و برکات اند هدیه نمایند.
آثار روزه
یکى از ویژگى هاى ماه مبارک رمضان، روزه است. انسان روزه ار چون از خوردن و آشامید نبه کلى امتناع مى کند، بى گمان احساس گجرسنگى و تشنگى به او دست مى دهد و به فکر گرسنگان و فقیران مى افتد و شاید از این راه توفیقى بیابد که بر تهى دستان بیشتر ترحم کند و از اموالى خدا دایش بر آنان انفاق نماید که اگر روزه نباشد چنین احساسى به افراد مرفه دست نخواهد داد. امام صادق (ع) مى فرماید: خداوندروزه را واجب کرد تا غنى و فقیر با هم مساوى باشند چون غنى رنج گرسنگى را لمس نکرده است تا به فقیر رحم کند و ثروتمند هر وقت چیزى را اراده کرده است قدرت به دست آوردن آن را داشته است خدا خواسته است که میان بندگانش یکنواختى به وجود آورد و ثروتمند طعم گرسنگى را بچشد و اگر جز این بود ثروتمند بر مستمند و گرسنه ترحم نمى کرد.
(وافى، ج 2، کتاب الصیام، ص 8)
وانگهى روزه انسان را به گونه اى مى سازد که بیشتر به هدف آفرینش پى ببرد و بداند که آفریده نشده است تا غذاهاى نیکو او را از سمئولیت هاى بزرگش باز دارد، بلکه خداوند مى خواهد او خود را چنان پرورش دهد که قدرت مقابله با هرگونه مشکلى را در زندگى داشته باشد و از عهده مسولیت هاى سنگینى که رفاه طلبان و متنعمان از انجام آن عاجزند، به سادگى برآید. آدمى با روزه دارى که امساک از خوردن و آشامیدن و خوددارى از برخى چیزها دیگراست، در واقع با خواهش هاى نفسانى مى جنگد و در برابر غریزه هاى کم ارزش خود مقاومت مى کند و جان را از قید حکومت و سلطه هوس ها و خواهش ها مى رهاند. پیشوایان اسلام فرموده اند:
افضل الناسِ من جاهدَ هواهُ و اَقوَى النّاسِ مَن غَلَبَ هَواهُ
(غررالحکم، ص 90 و 91)
بهترین مردم کسى است که با هواى نفس مبارزه کند و نیرومندترین آنان کسى است که بر آن پیروز شود.
روزه و بازدارندگى از گناه
روزه گرفتن تنها امساک از خوردن و آشامیدن نیست بلکه خوددارى از گناه نیز است. پیامبر گرامى اسلام در طى خطبه اش براى ورود در این ماه فرمود: بهترین اعال، پرهیز از گناهان و محرمات الهى است. پس انسان روزه دار همانگونه که از مباحات، امساک و امتناع مى کند، به طریق اولى باید از هرگونه حرام و حتى موارد شبهه اى پرهیز کند. تقوا و پرهیزگارى در تربیت و سازندگى و شخصیت یک مسلمان نقش بسیار مهمى دارد؛ از اینى روست که قرآن مجید روزه گرفتن را عاملى براى پرهیزکارى مى داند و با جمله لعلکم تتَّقوُن یادآور مى شود که روزه نقش فراوانى در ایجاد و تقویت روحیه تقوا و پرهیزکارى دارد. پیامبر بزرگوار اسلام در خطابه اى که فضیلت هاى ماه رمضان را براى مسلمانان بیان فرمود در پاسخ به سوال امام على (ع) که پرسیدند: بهترین اعمال در این ماه چیست؟ فرمودند: الوَرَعُ عَنْ مَحارِمِ اللَّه: اجتناب و پرهیز از گناهان
(وسائل الشیعه، ج (ع)، ص 228)
روزه دار با به کار بستن دستورات الهى که شرط کمال است روح تقوا را در خود زنده مى کند و این مراقبت ثمربخش، در ماه مبارک رمضان بسیار آسان تر است چرا که گرسنگى و تشنگى و دیگر محدودیت هاى روزه، شعله هاى سرکش غرایز حیوانى و هوس ها را تا حد چشم گیرى خاموش مى سازد و با مراقبت و تمرین پیاپى در یک ماه، نیروى بازدارنده از گناه در انسان به وجود مى آید و خصلت خوددارى در او ریشه مى گیرد و رشد مى کند و او با گذراندن این برنامه یک ماهه توفیق مى یابد که پس از ماه روزه نیز پرهیزکار باقى بماند. بر این اساس است که در دعاى روز ششم از خداوند مى خواهیم: پروردگارا، مرا با ارتکاب نافرمانى ات، خوارم مگردان و به ضرب تازیانه انتقامت کیفر مکن و مرا از موجبات خشم خود، دور گردان، به حق احسان و نعمت هایت اى منتهاى خواسته و آرزوى خواستاران.
روزه و صفاى قلب
روزه باید، مانند سپرى محکم و قوى باشد که آفات دنیا و عذاب آخرت را از انسان دور سازد، پس اگر مؤمن روزه گرفت باید نفس خود را از شهوت ها و هواها بازدارد و درون خود را از هرچه که موجب تیرگى و کدورت و غفلت و سیاهى و زنگار قلب است پاکسازى نماید تا به درجه خلوص برسد و مورد رضاى معبود و معشوب قرار گیرد. این چنین روزه اى است که انسان را همواره در حال عبادت قرار مى دهد حتى اگر در رختخوابش به خواب راحت هم فرورفته، باشد نفس هایش هم تسبیح و تحمید و تمجید الهى است. در سایه همین صفا و پاکى حاصل از روزه است که روزه دار، با خودآگاهى نه تنها دهان و شکم را از خوردن و آشامیدن، بلکه دست و پا و چشم و گوش و زبان و همه اعضاى خویش را از آنچه خدا حرام فرموده است نگاه مى دارد و مى تواند به آن درجه از تقوا نایل آید که حتى از اندیشه و فکر گناه نیز دورى گزیند و این اوج نورانیت روزه است. امیرالمؤمنین (ع) نیز به همین مرتبه اشاره مى فرماید: صیامُ القَلْبِ عَنِ الفِکْرِ فِى الاثامِ اَفْضَلُ مِن صیامِ البَطنِ عن الطَّعامِ روزه دل از اندیشه گناهان، برتر از روزه شکم از خوردن و آشامیدن است.
(غررالحکم، ص 203)
و البته این بدان معنا نیست که ظاهر روزه و امساک از خوردن و آشامیدن را رها کنیم، بلکه لازم است به آن بسنده نکنیم و همراه با آن بکوشیم که به نتایج معنوى روزه نیز برسیم. جالب است که همین امساک ظاهرى و معمولى نیز انقلابى روحى درروزه داران به وجود مى آورد و طبق گواه دست اندرکاران و آمار و ارقام، در ماه مبارک رمضان از شرارت ها و تباهى کاسته مى شود.
روزه در کلام معصومان
رسول اکرم (ص) فرمودند: ایها الناس قد اظلَّکُم شهرٌ عظیمٌ، شهر مبارکٌ، شهرٌ فیه لیلةٌ العملُ فیها خیرٌ من الفِ شهرٍ هو شهر اوله رحمةٌ و اوسطه مغفرة و آخره عتقٌ من النار.
(بحارالانوار، ج 96، ص 342)
اى مردم! ما هبزرگى بر شما سایه افکنده، ماهى مبارک که شبى دار که عمل خیر در آن از عمل هزار ماه برتر است. ماهى که اولش رحمت، میانش آمرزش و پایانش رهایى از آتش است.
رسول اکرم9: انَّ للجنَّةِ بابا یدعى الرَّیان لایدخل منه الا الصائمون.
(همان، ص 252)
بهشت را درى است که آن را باب الریان مى گویند و از آن جز روزه اران وارد بهشت نمى شوند.
امام على مى فرماید: ایها الناس ان یومکم هذا ثیابه فیه المحسنون و یخسر فیه المسیئون و هو اشبه یوم بیوم قیامتکم فاذکروا بخروجکم من منازلکم الى مُصَلاکم خروجَکُم منَ الاجداثِ الى ربِّکُمْ
(امالى، صدوق، ص 100)
اى مردم امروز (عید فطر) روزپاداش نیکوکاران و زیان تبهکاران است و آن را شباهتى بسیار با روز رستاخیز است. پس هنگامى که براى نماز (عید) بیرون مى روید خروج از قبر و روانه شدن به سوى پروردگار را به یاد آورید.
امام على (ع) فرمودند: علیکم فى شهر رمضان بکثرة الدعاء و الاستغفار فامَّا الدعا فیَدفع عنکم البلاء و اما الاستغفار فتُمحى به ذنُوبُکُمْ
(وسائل الشیعه، ج 4، ص 223)
بر شماست که در ماه رمضان زیاد دعا و استغفار کنید چه این دعا بلا و گرفتارى را از شما دور مى سازد و سبب استغفار، گناهان شما محو مى شود.
اما على (ع) مى فرماید: نوم الصائمِ عبادةٌ و صمتُهُ تسبیحٌ و دعاءهُ مستجابٌ و عَملُهُ مضاعفٌ انَّ للصائم عند افطاره دعوةٌ لاتردُّ؛ خواب روزه دار عبادت و سکوتش تسبیح و دعاى او مستجاب و عملش چند برابر است، همانا دعاى روزه دار به هنگام افطار رد نمى شود.
امام باقر (ع) مى فرماید: العمل الصالح فیها من الصلاة و الزکاة و انواع الخیر خیر من العمل فى الف شهر لیس فیها لیلة القدر و لولا مایضاعف اللَّه تبارک و تعالى للمؤمنین ما بلغوا ولکنَّ اللَّه یضاعف لهم الحسناتِ.
(بحارالانوار، ج 93، ص 360)
در این شب قدر، عمل شایسته همچون نماز و زکات و هر کار نیک، بهتر است از عمل خیر در هزار ماه که شب قدر در آن نباشد و اگر خداى تبارک و تعالى پاداش اعمال مؤمنان را دو چندان نمى کرد آنان بدین منزلت نمى رسیدند، اما خداى پاداش کار خیر ایشان را دو برابر کرده است. امام باقر7: من احییى لیلة القدرِ غُفرتْ لهُ ذنُوبُه وَلَو کانت ذُنوُبُهُ عدد نجومِ السَّماء و مثاقیلِ الجبالِ ومکائیلِ البحارِ.
(بحارالانوار، ج 98، ص 168)
کسى که شب قدر را (با عبادت خدا) زنده دارد گناهانش آمرزیده شود گرچه به عدد ستارگان آسمان و سنگینى کوه ها و کیل دریاها باشد.
امام على بن موسى الرضا (ع) مى فرمایند:
شهر رمضان شهر البرکة و شهر الرحمة و شهر المغفرة و شهر التوبة و شهر الانابة من لم یعفو له فى شهر رمضان ففى اى شهرٍ یغفر له
(همان، ج 96، ص 341)
ماه رمضان، ماه برکت است، ماه رحمت است، ماه آمرزش است، ماه توبه است و ماه بازگشت (به سوى خدا) است هر کس در ماه رمضان آمرزیده نشود در کدام ماه دیگر مورد آمرزش قرار مى گیرد.
پیامبر اسلام9: شهر الصبر و انّ الصبر ثوابُهُ الجنَّة
(اصول کافى، ج 4، ص 66)
رمضان ماه صبر است و پاداش صبر بهشت است.
اشاره
اگر ماه مبارک رمضان را «مکتب رمضان» بنامیم، سخن به گزاف نگفته ایم؛ زیرا سرشار از آموزه های اخلاقی، لبریز از درس چگونه زیستن و چگونه بودن و چگونه مردن و آکنده از پیام های والای عرفانی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی است. اگر از فرصت رمضان به درستی استفاده شود، خلق انسان، نیکو می شود، ضعف های اخلاقی او از میان می رود و کمترین پاداش آن دست یابی به بهشت پروردگار خواهد بود. ماه رمضان، یک ماه تمرین برای چگونه بودن، چگونه خوردن، سحرخیز بودن و مهار و تعدیل غرایز نفسانی است و کسی که توانست دست کم، یک ماه، این گونه خود را بپرورد و این گونه باشد، نشانه آن است که می تواند ماه ها و سال ها نیز این گونه باشد. ماه رمضان فرصتی بی مانند برای شکوفا شدن است و آسان ترین زمان برای خودسازی و پالایش درون و کسب طهارت روحی؛ چرا که بر اساس فرموده حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم)، «شیاطین در این ماه در غل و زنجیرند»، و بسی آشکار است که جنگیدن با دشمنی که در غل و زنجیر است، بسی آسان تر از دشمنی است که دست و پایش آزاد است. همه بزرگان برای ماه مبارک رمضان اهتمام ویژه ای قائل بودند و چون این ماه فرا می رسید، بیشترین تلاش را برای برگرفتن بیشترین بهره و اندوخته از این ماه می کردند. ماه رمضان کیمیاگری می کند، به گونه ای که حتی نفس های روزه دار را به «تسبیح» و خواب او را به «عبادت» تبدیل می کند، و مانع از آن می شود که حتی نفس و خواب نیز در آن بیهوده به هدر رود. به تعبیر زیبای صائب تبریزی:
یا سبو یا خم می یا قدح باده کنند
یک کف خاک در این میکده ضایع نشود (1)
پس قدر لحظه لحظه این ماه عزیز را بدانیم و از همه آموزه های آن درس بگیریم.
چو پیغامبر بگفت: «الصوم جُنّه» (2) پس بگیر آن را
که پیش نفس تیرانداز، زنهار این سپر مفکن
سپر باید در این خشکی؛ چو در دریا رسی آن گه
چو ماهی بر تنت روید به دفع تیر او جوشن (3)
بخش اول: نگاهی به درس ها و آموزه های ماه مبارک رمضان
1.مهار شکم بارگی
یکی از مبطلات روزه، خوردن و آشامیدن است. پیام اصلی این آموزه، مدیریت شکم و مهار زیاده روی غریزه خوردن و آشامیدن است. بر اساس حدیثی از امام رضا (علیه السلام)، «المِعده بیت الداءِ: معده خانه همه دردها و بیماری هاست» (4). بنابراین، با مهار معده در این ماه، زمینه برای سلامتی جسمانی نیز فراهم می آید.
آن حضرت در سخنی دیگر می فرماید: «لو انَّ الناس قصروا فی الطعام لاستقامت ابدانُهم؛ اگر مردم در غذا خوردن، به اندازه کم آن بسنده می کردند، هدف هایشان، استقامت و سلامتی می یافت». (5)
حضرت علی (علیه السلام) نیز در این باره می فرماید: «مَن کثر اکلهُ قلت صحتهُ و ثقلتُ علی نفسه مؤنته؛ کسی که زیاد بخورد، از سلامتی اش کاسته می شود و هزینه بیماری جسمانی او بر دستش گذاشته خواهد شد». (6)
آثار مهار شکم پارگی و ثمره های کم خوردن، تنها در سلامت جسمانی خلاصه نمی شود، بلکه در صیقل یافتن اندیشه و کسب زیرکی و هوشمندی نیز اثرگذار است. حضرت علی (علیه السلام) در این باره می فرماید: «من قل اکله صفی فکرُهُ، هر که خوردنش کم شود، فکر او صفا و صیقلی می یابد.» (7) و باز از آن حضرت است که «مَن کظتهُ البطنَهُ حجبتهُ عن الفطنَهٍ؛ کسی که پری معده، او را به رنج و تعب اندازد؛ مانع از زیرکی و تیزهوشی او می شود». (8)
«بی گمان ماه مبارک رمضان فرصت مناسبی است برای پی بردن به اسرار عالم و در این باره باید به همان مقدار غذایی که نیروی انسان را تأمین می کند، بسنده کرد. هیچ کس با پرخوری به جایی نمی رسد.
آیت الله میرزا ملکی تبریزی در این باره می نویسد: «کم خوری و گرسنگی در ماه مبارک رمضان، فرصت خوبی برای این کار است - فایده های بزرگی برای انسان دارد؛ که از جمله آنها صفای دل است؛ زیرا «سیری» بخار معده را در مغز زیاده می کند و موجب می شود که حالت شبه هستی، عارض مشخص شود، و دل به سبب آن، از سیر در افکار و اندیشه های معنوی باز ماند. این در حالی است که گرسنگی و کم خوری، سبب صفای قلب و رقت آن شده، دل برای رسیدن به معرفت، آماده می شود و از برای گرسنگی، نوری است که می توان آن را حس کرد و از جمله فایده های گرسنگی، زبونی و انکار نفس و مهار زیاده روی در شادی کردن هاست- که خود یکی از عوامل سرکشی نفس است. زبونی و انکار نفس که حاصل گرسنگی است موجب می شود که آدمی در برابر پروردگارش آرام و فروتن گردد. و از جمله فواید گرسنگی و کم خوردن، زایل نمودن قدرت و فشار شهوات است. و فایده دیگر گرسنگی نیز، کم خوابیدن است، که خواب زیاد، موجب تباهی عمر آدمی خواهد بود... حال که این فایده ها را دانستی، به این نکته، واقف خواهی شد که چرا خداوند، گرسنگی را برای پذیرایی میهمان خود انتخاب کرده است؛ چرا که نعمتی بهتر و بالاتر از نعمت معرفت و قرب به پروردگار و دیدار او نیست، و گرسنگی، او مهم ترین سبب ها برای دست یابی به چنین مقصدی است». (10)
شهید مطهری نیز بر این باور است: «افراط در شکم خوارگی و توجه به صبحانه و ناهار و شام عالی و لذیذ و مرتب، گذشته از سایر مفاسد، روح و فکر را متوجه خود می کند و انسان را متوجه عالم پایین می کند و او را از توجه به جهان بالا باز می دارد. از جمله آفات شکم پارگی، اثری است که روح عزم انسان در جهت سست کردن آن می گذارد. یک شکم پر لذیذ، قادر است که یک تصمیم بزرگ را منفسخ کند. نیز شهوت شکم، روی شهوت فرج اثر می گذارد و محرک شهوت است و هر دوی اینها آدمی را وادار می کند به تهیه وسایل زیاد و حرص و جمع وسائل، اینها نیز تدریجاً آدمی را به تفاخر و تکاثر و در پی آن به حسد و طغیان می کشاند». (11)
2. حلال خواری
یکی از آموزه ها و درس های ماه مبارک رمضان، «حلال خواری» است. حلال خواری، آموزه ای است که ادعیه این ماه به ما می آموزد. در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم: «اللهم ارزقنی من فضلک رزقاً حلالاً طیباً؛ خدایا؛ از فضل خودت مرا روزی حلال و پاکیزه روزی فرما».
در دعای سحرگاهان ماه رمضان نیز می خوانیم: «اسئلک یا ربَّ ان ترزقنی من رزقک الحلالِ الطیب؛ از تو درخواست می کنم، ای پروردگار من که از رزق حلال و پاکیزه، روزی ام فرما».
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز می فرماید: «طلبُ الحلالِ فریضه علی کل مسلم؛ طلب حلال بر هر مسلمانی واجب است». (12)
حضرت در جایی دیگر فرموده است: «بر بیت المقدس، فرشته ای است که هر شب ندا می کند: هر که حرام بخورد، خداوند، نه نماز مستحب و نه نماز واجب او را نمی پذیرد. (13)
بر اساس حدیثی دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) «هر که برای خانواده خود از راه حلال کوشش نماید او همانند مجاهد در راه خداست و کسی که به دلیل عفاف پیشگی، دنیا را از راه حلالش بطلبد در درجه شهدا خواهد بود». (14)
حلال خواری، پیش شرط استجابت دعاست که در حدیث نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) از آن یاد شده است. حلال خواری آموزه ای است که از همان آغاز ماه مبارک رمضان، روی آن تأکید شده است. در دعایی که مستحب است، در شب اول ماه مبارک رمضان بخوانیم، چنین آمده است: «خدایا افطار ما را از رزق حلال، روزی فرما. خدایا روزی ما را حلال و طیب و پاکیزه از ظلم و گناه و پیراسته از خطا و زشتی گردان. خدایا، جز از پاکیزه هایی که آمیخته با هیچ ناپاکی و حرام نیست، ما را اطعام مکن و روزی حلال را برای ما قرار ده.
بر اساس آموزه های دینی، روزی حلال، کمک خوبی برای توفیق در دین داری است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «لا تدع طلب الرزق من الحلالِ؛ فانه عونٌ لک علی دینک؛ طلب روزی حلال را وامگذار، که روزی حلال تو را در دین داری کمک می کند.» (15)
در واقع، روزی حلال، تأثیری عمیق و ریشه دار در واقعیت وجود انسانی و در ساختن بدن و روح آدمی دارد و در جهت شکفتن استعدادهای نیک و حصول تصمیم ها و نیت های خوب در انسان، از نقشی سرنوشت ساز برخوردار است. (16)
همچنین «آن لقمه نانی را که انسان به دهن می گذارد، اگر از روی حساب نباشد؛ هرزه خوار می شود و انسان هرزه خوار، هرزه گو می گردد. بر این اساس، یکی از مهم ترین مراقبات این است که انسان، واردات و صادرات دهانش را مواظب باشد». (17)
پیغامبر فرمود: «کسی که چهل روز غذای حلال بخورد، خداوند، قلبش را نورانی می کند، و چشمه های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می کند.» و بدان که عبادت اعضا و جوارح، دل را نورانی می کند به طریق طلا، اما لقمه حلال، دل را نورانی کند به طریق نهادن دارو بر موضع بیماری و این مؤثرتر باشد. بزرگان گفته اند: «پارسایی ده جزو است، نُه جزو آن، لقمه حلال، و یک جزو آن، عبادت های دیگر. (18)
شیخ بهایی در اشعاری دلنشین در این باره می گوید:
لقمه کاید از طریق مشتبه
خاک خور، خاک و بر آن دندان منه
کان تو را در راه دین مغبون کند
نور عرفان از دلت بیرون کند
لقمه نانی که باشد شبهه ناک
در حریم کعبه ابراهیم پاک
گر به دست خود فشاند بذر آن
ور به گاو چرخ کردی شخم آن
ور مه نو در حصادش (19) داس کرد
وز به سنگ کعبه اش دست آس کرد
ور به آب زمزمش کردی عجین
مریم آیین پیکری از حور عین
ور تو بر خوانی هزاران بسمله
بر سر آن لقمه پر ولوله
عاقبت خاصیتش ظاهر شود
نفس از آن لقمه ترا قاهر شود
در راه اطاعت ترا بی جان کند
خانه دین ترا ویران کند (20)
3. اخلاص
اخلاص در جوهر روزه نهفته است؛ زیرا عبادتی است خاموش و همانند نماز و جهاد و حج و ...، با هیچ حرکت بدنی و اعمال ظاهری همراه نیست و مادامی که شخص، خود اظهار روزه داری نکند، کسی از ظاهر او نمی تواند به روزه داری اش پی ببرد. بنابراین، روزه به طور طبیعی، شخص را به اخلاص و کار برای رضای خدا رهنمون می دارد در حدیثی قدسی، از اخلاص به «سری از اسرار الهی» تعبیر شده است که خداوند آن را تنها در قلب کسانی که دوستشان دارد، به ودیعه می گذارد: «الاخلاصُ سرٌّ من اسراری استودعته قلب من اجببت من عبادی؛ اخلاص، سری از اسرار من است که آن را [تنها] در قلب کسی که دوستش دارم به ودیعه می گذارم». (21)
این نشانه گران بهایی اخلاص و دشواری دست یابی به آن است. به تعبیر امام خمینی (رحمه الله) «خالص نمودن نیت از همه مراتب شرک و ریا و مراقبت و باقی مانده بر آن، از امور بسیار مشکل و مهم است، بلکه بعضی از مراتب آن، جز برای بزرگان از اولیاء الله میسر و میسور نیست». (22)
در دعاهای ماه مبارک، بارها به آموزه «اخلاص» اشاره و از خداوند درخواست قلبی پیراسته از ریا شده است.
در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم: «اللهم ابرء قلبی من الریاءِ و الشَّکِّ و السمعه فی دینکَ، حتی یکون عملی خالصاً لک؛ خدایا قلب مرا از ریا و شک و حب تحسین دیگران در دین تو، پیراسته بدار، تا اینکه عمل من خالص تنها برای تو باشد.»
در دعایی که در سحرگاهان ماه مبارک رمضان می خوانیم، چنین آمده است: «لا تجعل شیئاً اتقرَّبُ به فی آناءِ اللیلِ و اطرافَ النهار ریاءً و لا سمعهٌ؛ و هر عملی را که برای تقرب به تو در ساعات شب و اطراف روز انجام می دهم، به انگیزه ربا و خودنمایی و جلب تحسین دیگران قرار مده».
نکته مهم درباره اخلاص این است که اخلاص به شکل دهی شخصیت حقیقی و راستین در انسان می انجامد و موجب می شود شخصیت شخص، از ژرفای درونش بجوشد؛ در حالی که ریاکاری و انجام کار برای مردم، به انسان شخصیتی کاذب و دروغین می بخشد و سبب می شود شخص، شخصیتش را بر اساس تحسین دیگران و مطابق با میل آنها شکل دهد، چنین شخصیتی که لرزان بوده، همواره آدمی را در بیم و هراس از دست رفتن آن نگه می دارد. بنابراین، بحث اخلاص، از منظر روان شناسی نیز در خور توجه است؛ زیرا از ساز و کارهای اصلی کسب شخصیت سالم و راستین به شمار می آید. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «طوبی للمخلصین اولئکَ مصابیحُ الهدی، تنجلی عنهم کلٌّ فتنه، ظلماء؛ خوشا بحال مخلصین که آنان چراغ های هدایتند، و هر فتنه تیره ای به سبب آنها زدوده می شود». (23)
حضرت علی (علیه السلام) نیز فرمود: «طوبی لمن اخلص للله عملهُ و عِلمَهُ و حبهُ و بعضه و اخذهُ و ترکهُ و کلامَهُ و صمتَهُ و فعلَهُ و قولهُ؛ خوشا به حال کسی که عمل و علمش و دوستی و دشمنی اش و انجام دادن و رها کردنش و سخن و سکوتش و کردار و گفتارش، فقط برای خدا باشد.» (24)
پینوشتها:
1. صائب تبریزی، دیوان، تصحیح، محمد قهرمان، ج4، ص 1742، غزل 3608.
2. روزه سپر است.
3. مولوی.
4. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج 1، ص 792.
5. همان.
6. عبدالواحد تمیمی آمدی، غررالحکم و درر الکلم، ج 5، ص 393، ح 8903.
7. همان، ج 4، ص 299، ح 8462.
8. همان، ص 299، ح 8459.
9. آیت الله جوادی آملی، حکمت عبادات، صص 127 و 128.
10. آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی، مراقبات، ترجمه: علی رضا میرزا حکیم خسروانی، ج 1، صص 263-266.
11. مرتضی مطهری، یادداشت های استاد مطهری، ج 3، صص 396 و 397.
12. ملا محسن فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج 3، ص 203.
13. امام محمد غزالی، احیاء العلوم، ج 2، ص 194.
14. محجه البیضاء، ج 4، ص 203.
15. محمدرضا حکیمی، محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاه، ترجمه: احمد آرام، ج 4، ص 650.
16. همان.
17. آیت الله حسن زاده آملی، مقالات ص 36.
18. این برگ های پیر، تصحیح: نجیب مایل هروی، ص 127.
19. دِرو.
20. شیخ بهایی، کلیات دیوان، به اهتمام: سید جواد معصومی، صص 113 و 114.
21. شهید ثانی (رحمه الله)، منیه المرید، ص 133.
22. امام خمینی (رحمه الله)، چهل حدیث، ص 330.
23. متقی هندی، کنزالعمال، ج 1، ص 299، ح 5268.
24. میزان الحکمه، ج 3، ص 1426، ح 475.
حقیقت روزه
روزه پیوندى روحى و قلبى از جانب عبد با مولاست و در این پیوند، در صورتى که به عمق آن توجه شود، جان و دل به سوى تصفیه از رذائل حرکت کرده و به حسنات و صفات الهى آراسته مىگردد.
انسان وقتى با عمق روح و دل به این حکم استوار و عظیم و پر منفعت الهى نظر مىکند، عشق بىنهایت حضرت حق را به عباد و بندگان در این حکم مشاهده مىکند.
انسان وقتى به مسئله روزه با دید الهى مىنگرد، مىبیند که خداوند بزرگ از باب لطف و احسان و کرم و محبتش خواسته، درهایى از رحمت بىنهایتش به روى عباد باز شود.
علاقه به این حکم پر ثمر در انبیا و امامان علیهم السلام به قدرى شدید بوده که در بسیارى از ایام غیر رمضان هم به عنوان یک مستحب مؤکّد روزه مىگرفتند.
اولیاى الهى اول و وسط و آخر هر ماه و بعضى از آنان تمام ایام رجب و شعبان روزهدار بودند.
پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله پس از سپرى کردن عید فطر، نزدیک به شش روز از ماه شوال را روزه مىگرفتند؛ زیرا طاقت این معنى را نداشتند که یکباره از ماه رمضان قطع رابطه کنند.
حقیقت ماه رمضان
ماه رمضان، ماه رحمت، ماه برکت، ماه کرامت، ماه مغفرت، ماه توبه، ماه آمرزش، ماه آموزش، ماه پرورش، ماه تربیت و ماه پیراسته شدن از رذائل و آراسته شدن به فضائل است.
در بین دوازده ماه قمرى، تنها ماهى که قرآن مجید از آن یاد مىکند، ماه مبارک رمضان است و این یادآورى از ماه رمضان دلالت بر عظمت آن دارد و اگر کسى بتواند با ماه رمضان به آن معنایى که قرآن فرموده پیوند برقرار کند، خود را به خیر دنیا و آخرت آراسته کرده است.
[شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقانِ] «1».
[این است] ماه رمضان که قرآن در آن نازل شده، قرآنى که سراسرش هدایتگر مردم است و داراى دلایلى روشن و آشکار از هدایت مىباشد و مایه جدایى [حق از باطل] است.
ماه رمضان بنابر آیه شریفه ماه قرآن، ماه هدایت، ماه بازشناخت حق از باطل است.
اگر کسى در این ماه دلش به نور قرآن منور نگردد و جانش به هدایت قرآن، آراسته نشود و عقلش قدرت تشخیص حق از باطل پیدا نکند، از این ماه بهرهاى جز گرسنگى و تشنگى نبرده.
کسى که از خصوصیات و امتیازات معنوى رمضان بهرهمند شود، جداً براى خود سپرى جهت حفظ از آفات دنیا و عذاب آخرت ساخته است.
ماه رمضان ماه عظیمى است که خداوند مهربان آن ماه و عمل در آن را به خود نسبت داده، پس متصل به معنویت و حقیقت این ماه، متصل به حضرت اوست.
هیچ عملى از اعمال به اندازه ماه رمضان رنگ خالص خدایى ندارد، چرا که اولًا یک عمل درونى و پنهانى است و انسان مجبور نیست کسى را از این عمل درونى خبر کند و کسى هم قدرت تشخیص این را ندارد که بفهمد انسان در این عمل هست یا نه، ثانیاً روزه در تمام جهاتش بر محور ترک است، ترک خوردن، آشامیدن، فضول در کلام، ترک شهوت و... یعنى داراى صفات سلبى است و از این جهت روزهدار، مزین به رنگ و صبغه الهى است.
آثار روزه
آثار معنوى روزه که در قلب و عقل و جان و نفس تجلى مىکند و منافعش در دنیا و آخرت ظاهر مىگردد، قابل مقایسه با آثارى که به جسم مىبخشد نیست.
روزه براى جسم آثار نیکى دارد، بسیارى از آلام و رنجها و ناراحتىها را که معلول خوردن و آشامیدن مداوم و معلول رسوبات غذایى در معده و ازدیاد چربى و عوره و ناراحتىهاى دیگر و به خصوص چاقى بیش از اندازه است مداوا مىکند، ولى این منافع عالى با منافع معنوى آن که براى انسان در دنیا ایجاد نظم و تربیت و وقار و کرامت و در آخرت ایجاد سعادت ابدى و خشنودى حضرت سرمدى مىکند قابل قیاس نیست.
قرآن مجید روزه را به خاطر منافع فوق العادهاى که براى انسان دارد، حکمى براى تمام ملل و امم و آیینى از آیین انبیاى الهى مىداند!
[کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ] «2».
روزه بر شما مقرّر و لازم شده، همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد، تا پرهیزکار شوید.
انسان اگر چه شاخه وجودش به این درخت پیوند بخورد، از رحمت حق بهرهمند شده و به اجراى حق موفق گشته و لایق ورود به بهشت الهى شده است.
گرچه تمام موجودات عالم مهمان حقند، ولى ماه رمضان ماه مهمانى خصوصى است و این خیمه مهمانى را براى خاصان و نیکان و مؤمنان سرپا مىکنند، باید سعى کرد که در این مهمانى راه پیدا کرد و از منافع ابدى آن بهرهمند شد.
شب قدر از هزار ماه برتر و بالاتر است و این شب که شب نزول قرآن و ظرف با عظمت وحى است در ماه رمضان قرار داده شده، پس ماه رمضان ظرف قرآن، ظرف هدایت و جاى تربیت و فصل پرورش و دروازه ورود به فضاى رحمت بىمنتهاى حضرت اوست.
براى اهل دل و اهل نظر و اهل عشق، به سوى دلبر و به سوى معشوق، راهى جانانهتر و عاشقانهتر از راه رمضان نیست، هر کس این راه را برابر با شرایطى که براى رونده در آن قرار داده شده سیر کند به لقاى معشوق مىرسد و جان از تمام آلودگىها پاک مىنماید.
ره عشاق راهى بىکنار است |
از این ره دور اگر جانت به کار است |
|
وگر سیرى زجان در باز جان را |
یکى جان را عوض آنجا هزار است |
|
وگر در یک قدم صد جان دهندت |
نثارش کن که جانها بىشمار است |
|
به هر وقتى که جانى بر فشانى |
هزاران جان تو بر تو نثار است |
|
کسى کز جان بود زنده در این راه |
زجرم خود همیشه شرمسار است |
|
درآمد دوش در دل عشق جانان |
خطابم کرد که امشب روز بار است |
|
کنون بىخود بیا تا بار یابى |
که شاخ وصل بىباران به بار است |
|
چو شد فانى دلت اندر ره عشق |
قرار عشق جانان بىقرار است «3» |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره (2): 185.
(2)- بقره (2): 183.
(3)- عطار نیشابورى
بالاترین نرخ سود قطعی، قویترین ضمانت در بازپرداختهای ماهانه و فصلی، و معتبریترین محل سپره گذاری و صدها مزیت ویژه دیگر را فقط و فقط در این بانک جستجو کنید.
یک سرمایهدار با تجربه و عاقل همیشه به این فکر میکند که چگونه سرمایهاش را به کاری بزند که سود بیشتری عایدش شود. یکی در کار تجارت سرمایهگذاری میکند یکی در بانک سپردهگذاری میکند و همینطور هر کسی برای رسیدن به سود بالاتر و تضمینی ایدهای در سر میپروراند. نفس به جریان انداختن سرمایه خودش برکات بیشمار دارد، فردی و اجتماعی. چیزی که هست اینکه تجارت، حرفهایست ریسکپذیر، با حساب و کتابی پیچیده و حساس. ورود بیبرنامه به میدان رقابت، بازاریابی ضعیف، تب و تاب کاذب حاکم بر بازار، سیاستهای غلط اقتصادی یک دولت و... میتواند سرمایه هنگفت یک تاجر را بر باد دهد و او را تا مرز ورشکستگی بکشاند.
سپردهگذاری در بانک هم چندان تضمینکننده نیست. چون اولا: تعیین نرخ قطعی سود، شرعا اشکال دارد. ثانیا: در عقود و پیماننامههای بانکی، سپردهگذار باید بپذیرد که در سود و زیان شریک است، بنابراین، احتمال ضرر به طور قطع و یقین، منتفی نیست.
با این فرض، آیا جایی را میتوان یافت که بالاترین سود قطعی را بدهد بدون اینکه شائبه ربا در میان باشد؟ با قویترین ضمانت برای بازپرداخت؟
معتبرترین محل سپرهگذاری در کنار هزاران امتیاز ویژه و مزایای استثنایی را فقط و فقط میتوان در بانک خدا سراغ گرفت. در این سرمایهگذاری، خدا خود به عنوان مدیر عامل این بانک، طرف حساب شماست، اما حساب به نام شما راهاندازی میشود و تمامی سودهای حاصل از کارکرد حسابتان، در لحظه محاسبه و به حساب پساندازتان واریز میشود.
عجیبتر اینکه طرف حساب شما، همان کسی است که اصل این سرمایه را به شما به عاریت و امانت سپرده است. و حالا با مهربانیت تمام و لحنی آکنده از تشویق، از شما میخواهد تا از سرمایهتان بدو وام دهید! وامی توام با سود و بهرهای پرشمار به نام قرض الحسنه. ببینید:
مَنْ ذَا الَّذِی یقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَیضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا کَثِیرَةً وَاللَّهُ یقْبِضُ وَیبْسُطُ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ(بقره/245) کیست که به خدا «قرض الحسنهای» دهد، (و از اموالی که خدا به او بخشیده، انفاق کند،) تا آن را برای او، چندین برابر کند؟ و خداوند است (که روزی بندگان را) محدود یا گسترده میسازد؛ (و انفاق، هرگز باعث کمبود روزی آنها نمیشود). و به سوی او باز میگردید (و پاداش خود را خواهید گرفت).
قرض الحسنه یا به تعبیر دقیقتر: "قرض الحسن" در اصطلاح کتاب خدا، فرق میکند با قرض الحسنه مصطلح در اصطلاح فقها.
در این سرمایهگذاری، خدا خود به عنوان مدیر عامل این بانک، طرف حساب شماست، اما حساب به نام شما راهاندازی میشود و تمامی سودهای حاصل از کارکرد حسابتان، در لحظه محاسبه و به حساب پساندازتان واریز میشود.
وقتی مالی را به کسی قرض بدهی به قصد استرداد و نه رایگان، قرضگیرنده موظف است عین مال یا مالیت آن را به شما باز پس دهد. این همان قرض الحسنه فقهی است. اما وقتی خداوند میفرماید: به من قرضالحسنه بدهید، منظور صرف مال نیست که مستمندان را شامل نشود، بلکه هر کاری خیری است که برای او انجام شود، خواه عبادت باشد خواه انفاق مال، و خواه کار عام المنفعه.
خدا جایی دیگر ضمانت میکند که نه فقط اصل قرض شما را باز پس میگرداند: وما تُقَدِّموا لأنفُسِکُم مِن خَیرٍ تَجِدوهُ عِندَ الله(بقره/110) که آن را چندین برابر افزایش میدهد:فَیُضاعِفَهُ لَهُ أضعافاً کَثیرَة(بقره/245).
این معامله پرسود برای هر تاجر حسابگری وسوسهانگیز است. اما همانطور که هر معاملهای قانون و شرایط خودش را دارد،اینجا هم اگر کسی بخواهد با خداوند شریک شود، آنهم در اصل قرض و سود خالص نه زیان، به صورت قطعی و نه علی الحساب، صدالبته باید شرایط دهگانهاش را احراز کند. برخی اهل تفسیر (صاحب تفسیر نمونه) تفصیل این شرایط را اینگونه بازگو کردهاند:
1 - از بهترین قسمت مال انتخاب شود نه از اموال کم ارزش یا ایها الذین آمنوا انفقوا من طیبات ما کسبتم و مما اخرجنا لکم من الارض و لا تیمموا الخبیث منه تنفقون و لستم باخذیه الا ان تغمضوا فیه و اعلموا ان الله غنى حمید: (اى کسانى که ایمان آورده اید از اموال پاکیزه اى که به دست آورده اید، یا از زمین براى شما خارج ساخته ایم انفاق کنید، و به سراغ قسمتهاى ناپاک براى انفاق نروید در حالى که خودتان حاضر نیستید آنها را بپذیرید مگر از روى اغماض ، و بدانید خداوند بى نیاز و شایسته ستایش است ) (بقره - 267).
2 - از اموالى که مورد نیاز انسان است باشد، چنانکه مى فرماید و یو ثرون على انفسهم و لو کان بهم خصاصة : (آنها دیگران را بر خود مقدم مى دارند هر چند شخصا شدیدا نیازمند باشند). (حشر - 9).
3 - به کسانى انفاق کند که سخت به آن نیازمندند و اولویتها را در نظر گیرد للفقراء الذین احصروا فى سبیل الله : (انفاق شما (مخصوصا) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا در محاصره قرار گرفته اند) (بقره 273).
4 - انفاق اگر مکتوم باشد بهتر است : و ان تخفوها و تو توها الفقراء فهو خیر لکم : (هر گاه آنها را مخفى ساخته و به نیازمندان بدهید براى شما بهتر است ) (بقره 271).
5 - هرگز منت و آزارى با آن همراه نباشد یا ایها الذین آمنوا لا تبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذى : (اى کسانى که ایمان آورده اید انفاقهاى خود
را با منت و آزار باطل نکنید) (بقره 264).
6 - انفاق باید تواءم با اخلاص و خلوص نیت باشد ینفقون اموالهم ابتغاء مرضات الله : (کسانى که اموالشان را براى جلب خشنودى خداوند انفاق مى کنند) (بقره 265).
7 - آنچه را انفاق مى کند کوچک و کم اهمیت بشمرد هر چند ظاهرا بزرگ باشد: و لا تمنن تستکثر: (به هنگام انفاق منت مگذار و آنرا بزرگ مشمر) (مدثر 6).
8 - از اموالى باشد که به آن دل بسته است و مورد علاقه او است لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون : (هرگز به حقیقت نیکوکارى نمى رسید مگر اینکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید) (آل عمران - 92).
9 - هرگز خود را مالک حقیقى تصور نکند، بلکه خود را واسطه اى میان خالق و خلق بداند: و انفقوا مما جعلکم مستخلفین فیه : (انفاق کنید از آنچه خداوند شما را نماینده خود در آن قرار داده است ) (حدید 7)
10 - و قبل از هر چیز باید انفاق از اموال حلال باشد، چرا که خداوند فقط آنرا مى پذیرد: انما یتقبل الله من المتقین (خداوند تنها از پرهیزگاران قبول مى کند) (مائده 27).
پیشنهاد میکنیم لذت سرمایهگذاری در بانک خدا از دست ندهید، و همین امروز در این بانک معتبر به افتتاح یک حساب قرض الحسنه مبادرت ورزید تا سند ششدانگ بهشت را به ارث ببرید.
روزه بر روح معنوی و ایمانی انسان می افزاید و با پرورش ایمان، اراده روزه دار را در دوری کردن از گناه و معصیت بالا می برد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
عَلَیْکُمْ بِصیامِ شَهْرِ رَمَضانَ فَاِنَّ صِیامَهُ جُنَّهٌ حَصیَنَةٌ.
بر شما باد به روزه ماه رمضان؛ زیرا روزه این ماه، سپری است نگه دارنده [از آتش دوزخ].
پیامبر بزرگوار اسلام نیز روزه را دروازه عبادت ها می شمارد و می فرماید: «لِکُلِّ شَی ءٍ بابٌ و بابُ العبادةِ الصَّوْمُ؛ برای هر چیزی، دری است و درِ عبادت ها، روزه است».
در حقیقت، خودسازی و پای بندی در انجام دادن عبادت را باید از روزه آغاز کنیم. کمتر عبادتی است که به اعتبار و اهمیت روزه می رسد، به گونه ای که حتی هنگام خواب و آسایش نیز ثواب طاعت و عبادت برای روزه دار در نظر گرفته می شود، چنان که در حدیث نبوی آمده است: «نَوْمُ الصَّائِمِ عِبادَةٌ؛خواب روزه دار عبادت است».
درباره جایگاه روزه، در حدیثی قدسی می خوانیم:
کُلُّ حَسَنَةٍ بِعَشْرِ اَمْثالِها اِلی سَبْعَمِأةِ ضِعْفٍ الّا الصّیامَ فَاِنَّهُ لی و اَنا اَجْزی بِهِ.
هر حسنه و عمل نیکی، ده برابر تا هفت صد برابر پاداش دارد، مگر روزه؛ زیرا به راستی روزه متعلق به من است و من به طور مستقیم ثواب و جزای روزه را می دهم.
روزه را خدا از آنِ خود دانسته و پاداش آن را نیز به خود محول کرد که روزه دروازه عبادت و سپر آتش دوزخ است.
از پی آمدهای مثبت روزه، برانگیختن حس هم دردی با مستمندان و هم نوعان تنگ دست است. روزه، به پاک سازی معنوی جامعه و ایجاد تعادل، هم بستگی و برادری بیشتر میان مسلمانان کمک می کند و پایه فضیلت های اخلاقی را استوار می سازد. همچنین در ماه مبارک رمضان آدمی می کوشد از زشت کاری های اخلاقی همچون فسق و فجور و فحشا و خیانت به دور ماند.
در این ماه مبارک، بندگان به احسان و اطعام و انفاق مستمندان بسیار سفارش شده اند. از آنجا که «مواسات» به معنای سهیم ساختن برادران در رزق و روزی است، ماه رمضان را ماه «مواسات» می نامند. بر این اساس، مسلمانان در پرتو تمرین و پی گیری عملی بر این صفت ارزنده، می کوشند جامعه را از کینه و بی اعتنایی در برابر یکدیگر برهانند و برادروار در کنار هم زندگی تکاملی داشته باشند.
از حضرت امام حسن عسکری علیه السلام پرسیدند: چرا روزه واجب شده است؟ فرمود: «تا ثروتمند درد گرسنگی را دریابد و به فقیر توجه کند». هشام از امام صادق علیه السلام علت روزه را پرسید. حضرت فرمود:
خداوند روزه را واجب کرد تا غنی و فقیر با هم مساوی باشند و چون ثروتمند رنج گرسنگی را لمس نکرده تا به فقیر رحم کند و هر وقت چیزی خواسته، قدرت به دست آوردن آن را داشته است، خدا خواسته است که میان بندگانش در امور اقتصادی تعادل و برابری ایجاد کند. همچنین می خواهد ثروتمند طعم گرسنگی را بچشد و اگر جز این بود، دارا بر تهی دست و گرسنه ترحم نمی کرد.
پیام متن:
روزه، روح هم بستگی، برادری و برابری را افزایش می دهد و گرایش ثروتمندان را برای کمک به فقیران بیشتر می کند.
روزه از نظر بهداشت و سلامت بدن به ویژه سلامت معده و پاک سازی آن از انواع غذاهای بیماری زا، آثار نیک و بسیار سودمندی دارد. معده و دستگاه گوارش، از اعضای پرکار اندام آدمی است. با مصرف سه وعده غذا، در همه ساعت های شبانه روز، دستگاه گوارش در حال هضم موادغذایی و جذب و دفع آنهاست. با روزه گرفتن، از یک سو این اعضا استراحت می کنند و از فرسودگی در امان می مانند و از سوی دیگر، از میزان ذخایر چربی های زیان بار بدن کاسته می شود. پیامبر گرامی اسلام فرمود: «اَلْمِعْدَةُ بَیْتُ کُلِّ داءٍ و الْحِمْیَةُ رَأْسُ کُلِّ دَواءٍ؛ معده، مرکز و خانه هر دردی است و پرهیز، اساس هر داروی شفابخش است».
پرخوری سبب پرخوابی نیز می شود و در نتیجه، آدمی را از رشد و کمال باز می دارد. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در روایتی دیگر فرمود:
اِیّاکُمْ والْبَطْنَةَ فَاِنّها مَفْسَدَةٌ لِلْبَدَنِ و مُورِثَةٌ لِلسُّقْمِ و مَکْسَلَةٌ عَنِ الْعِبادَةِ.
بپرهیزید از پرخوری و پر کردن معده؛ زیرا پرخوری سبب فساد بدن و سوءهاضمه و زمینه ساز انواع بیماری ها و عامل سستی بدن از اجرای عبادت های الهی خواهد شد.
باز در جای دیگر فرمود:
لاتُمیتوا الْقَلْبَ بِکَثْرَةِ الطَّعامِ و الشَّرابِ فَاِنَّ الْقَلْبَ یَمُوتُ کالزَّرعِ اِذا کَثُرَ عَلَیْهِ الْماءُ.
قلبتان را با زیاد خوردن و نوشیدن نکُشید؛ زیرا قلب می میرد، مثل زراعتی که هرگاه آبش از حد زیاد باشد، خراب می شود.
بنابراین، روزه بهترین فرصت برای بهداشت بدن و استراحت معده است. روزه داری ماهانه، برای سلامتی بدن بسیار مفید است. به گفته یکی از دانشمندان: «اولین بیماری بر اثر پُرخوری و نیز نخستین درمان، روزه گرفتن است».
روزه سبب پالایش دستگاه گوارش، از بین رفتن چربی های زاید بدن و ابزار مؤثری برای مبارزه با بیماری هاست. پس برای داشتن جسم سالم، از روزه گرفتن غافل نشویم.
رسیدن به ارزش های اخلاقی و تأمین سعادت آخرت، با تحمل ناگواری ها همراه است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «اَلْمَکارِمُ بِالْمَکارِه؛ ارزش های والای انسانی با ناگواری ها به دست می آید».
صبر بر دشواری ها، اراده ای نیرومند می خواهد تا به کمک آن، انسان بر خواسته های ناسالم و غیرمعقول خویش پیروز شود. انسان با تحمل روزه داری، با خواهش های نفسانی می جنگد و این مبارزه، اراده و همت آدمی را بالا می برد و جان و روح او را از قید و بند هوس ها و خواهش ها می رهاند.
از دیگر آثار روزه، تقویت روحیه عزت مداری است. با گرفتن روزه، در می یابیم که برای رسیدن به آب و نان، نباید برده این و آن شویم، حق کسی را پای مال سازیم و دست نیاز به سوی دیگران دراز کنیم. روزه، انسان را عزیز می دارد و عزتمند هیچ گاه برای تأمین نیازمندی هایش به هر راهی متوسل نمی شود. روزه گرفتن به ویژه در روزهای گرم و طولانی، روحیه صبر و مقاومت به انسان می بخشد و تحمل رنج و سختی را بر آدمی آسان می سازد. انسان زودرنج و کم حوصله، نزد دیگران سبک و بی مقدار است و بر اثر این ضعف روحی از امتحان های زندگی نیز سربلند بیرون نمی آید.
روزه در تقویت اراده و تصمیم آدمی مؤثر است، عزتمندی او را افزایش می دهد و نمی گذارد آدمی به راحتی در برابر ناگواری ها تسلیم شود.
در ضیافت الهی، محور تقوا، ریاضت و مبارزه نفسانی با شهوت ها و امیال شیطانی است. از جمله آثار این مبارزه، قدرت داشتن بر گناه نکردن و «نه» گفتن خواهش های دل است. اگر دل به مشعل خیر و پارسایی و عشق به الله فروزان شد، آدمی به سرچشمه نور می رسد و حجاب های ظلمانی به نور و روشنایی بدل می شود. حال اگر کسی نتواند زنجیرهای وابستگی و حجاب های تاریک نفسانی را از وجود خویش برکند و نگاهش را از عالم طبیعت به ملکوت اعلی پیوند دهد، در اسفل السافلین که آخرین درجه از حجاب های ظلمانی است، قرار می گیرد: «ثُمَّ ردَدْناهُ اَسْفَلَ السّافلین» (تین: 5) در حالی که خدای تبارک و تعالی، انسان را در عالی ترین مقام و مرتبه آفریده است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقْویمٍ». (تین: 4)
بر اثر روزه یک ماهه رمضان، حکومت شهوت ها و امیال شیطانی، جای خود را به حکومت تقوا و پیروی از آموزه های الهی می دهد و تیرگی هوس ها و خواهش ها در جان آدمی، به نورانیت و روشنی باطن تبدیل می شود. با تأیید این خداگونگی و طهارت باطن، رمضان، دعوتی معنوی و روزه دار، مهمان خداست. پس بر همه ما سزاوار است که در این ضیافت آسمانی، فضایل اخلاقی را پرورش دهیم و ارزش های متعالی را بارور سازیم. رمضان، فصل مناجات و دعاست؛ دوره تزکیه و تهذیب و تربیت است؛ ایام خویشتن داری و تقرب به پروردگار است. دریغ که این فرصت طلایی بگذرد و کاری از پیش نبریم!
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند | بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم |
ماه رمضان، گاهِ سازندگی و تزکیه درون از زشتی های اخلاقی و کدورت های نفسانی و دوره تهذیب و صفای باطن است.
فرایض اسلامی با دقت و نظم ویژه ای تنظیم شده اند. برای نمونه، هر یک از نمازهای پنج گانه باید در وقت و مکان ویژه برپا شود روزه ماه مبارک نیز با دیدن هلال ماه رمضان آغاز می شود و با دیدن هلال ماه شوال پایان می یابد. روزه هر روز نیز از سپیده دم، آغاز می شود و در مغرب پایان می پذیرد. با توجه به اینکه ماه رمضان از ماه های قمری است، در فصل های چهارگانه سال؛ گاه در روزهای بلند تابستان و گاه در روزهای کوتاه زمستان قرار می گیرد. ازاین رو، در همه شرایط لازم است که هر لحظه و ثانیه را در آغاز سپیده دم و هنگام غروب، مهم شمرد و روزه دار هرگز نمی تواند از نظام زمان بندی شده آن سرپیچی کند. این خود، درسی است تا مسلمان امور خویش را در زندگی به دقت و نظم همه جانبه تنظیم کند.
اسلام، دین نظم و ماه رمضان، فرصت فراگیری نظم است. از موهبت گران بار ماه مبارک رمضان، برای نظم بخشی به همه امور زندگی مان بهره گیریم.
بر اثر روزه راستین به ویژه روزه ماه رمضان، حکومت شهوت ها و خواهش های شیطانی جای خود را به حکومت تقوا و پیروی از رهنمودهای الهی می دهد و تیرگی هوس ها و شهوت ها در جان آدمی به نورانیت و روشنی باطن تبدیل می شود. در سایه همین صفا و پاکی حاصل از روزه، روزه دار با خودآگاهی خدادادی نه تنها دهان و شکم خود را از خوردن و آشامیدن، بلکه همه اعضای خویش را از آنچه خدا حرام فرموده است، نگاه می دارد و شایستگی رسیدن به آن درجه از تقوا را می یابد که حتی از اندیشه گناه نیز دوری گزیند و این، اوج روشنایی و رحمت روزه است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام با اشاره به همین مرتبه می فرماید:
صیامُ الْقَلْبِ عَنِ الْفِکْرِ فی الآثامِ اَفْضَلُ مِنْ صیامِ الْبَطْنِ عَنِ الطَّعام.
روزه دل از اندیشه گناهان، برتر از روزه شکم از خوردن و آشامیدن است.
این سخن بدان معنا نیست که ظاهر روزه و پرهیز از خوردن و آشامیدن را رها کنیم، بلکه باید به آن بسنده نکنیم و بیش از آن بکوشیم که به ره آورد معنوی روزه نیز دست یابیم. البته همین خودداری ظاهری و روزه معمولی نیز انقلابی روحی در روزه داران پدید می آورد و بنا بر آمار و ارقام، در ماه مبارک رمضان از شرارت ها و تباهی ها در سطح جامعه کاسته می شود. همچنین صفا و پاکی حاصل از روزه و خودداری و پرهیزکاری روزه دار همچون سپری است که روزه دار را از آتش عذاب الهی در امان می دارد. پیامبر عزیز اسلام فرمود: «الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النّار؛ روزه، سپری است که روزه دار را از آتش دوزخ حفظ می کند».
روزه، چراغ بینش و آگاهی را در درون برمی افزود و در کنار آثار معمولی، بر اثر پرهیز کردن در خوردن و آشامیدن، صفا و پاکی درون را نیز با مجاهده نفسانی بیشتر به همراه می آورد.
اثر روزه در افزایش حافظه، تأثیر فیزیولوژیکی آن در سلول های مغز است که در نتیجه رسیدن غذای پاک پس از چند ساعت بی غذایی به وجود می آید. همان گونه که خوابیدن در شب، تأثیری فیزیولوژیکی دارد و نتیجه آن صبح هنگام ظاهر می شود، اگر در سپیده دم، اطلاعاتی به حافظه سپرده شود، به راحتی آن را می پذیرد؛ چون به آرامش و سکون بسیار رسیده است.
در روزه نیز پس از امساک از خوردنی ها و آشامیدنی ها و خواهش های نفسانی، روح و روان آدمی به آرامش وصف ناپذیری می رسد. در نتیجه، به تقویت حافظه کمک می کند. در متون دینی ما نیز به این ره یافت اشاره شده است. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «سه چیز موجب تقویت حافظه می شود: مسواک کردن دندان ها؛ روزه داشتن؛ قرآن خواندن».
روزه هم بر روح و جان انسان و هم بر جسم انسان اثر می گذارد که یکی از نمونه های آن، تقویت حافظه است.
شکی وجود ندارد که ورزش روزانه برای همه افراد، متناسب با شرایط سنی، جنس و وضعیت بدنیشان مفید است؛ اما آیا ورزش کردن در ایام روزهداری ـ که در حال حاضر با روزهای بلند و گرم تابستان نیز مصادف شده است ـ مفید خواهد بود؟
شاید در وهله نخست، پاسخ این پرسش منفی به نظر بیاید، چرا که ورزش کردن هنگام روزهداری بخصوص در تابستان که فرد بیش از 16 ساعت در روز از مصرف مایعات و مواد غذایی خودداری میکند، مفید به نظر نرسد و حتی بدن را با کم آبی بیشتری مواجه کند.
اما جالب است بدانید نتایج تحقیقات مربوط به اثرات مفید روزه و ورزش ـ که هم در کشورهای اسلامی و هم در دانشگاههای بزرگ غربی نیز صورت گرفته ـ موید آن است که ورزش کردن با رعایت نکات و شرایط خاصی هنگام روزهداری نه تنها به بدن آسیب نمیرساند، بلکه برای سلامت نیز مفید ارزیابی میشود.
حتی یک مطالعه جدید نشان داده است ورزش در حالت گرسنگی باعث کاهش همزمان وزن و چربی میشود؛ در حالی که ورزش سنگین پس از خوردن غذا فقط باعث افزایش سوخت و ساز و کاهش وزن میشود، ولی کاهش چربی را به دنبال ندارد.
دکتر عباس رحیمی، فیزیوتراپیست و عضو هیات علمی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی در این باره می گوید:
ورزشهای هوازی نظیر پیادهروی بسیار سبک، بهترین نوع ورزش برای روزهداران محسوب میشود؛ چراکه نهتنها باعث کاهش وزن میشود، بلکه در کاهش چربی بدن نیز موثر است. بهترین زمان آن نیز صبح زود به مدت 20 دقیقه است.
نتایج تحقیقات نشان داده است ورزش در حالت گرسنگی باعث میشود اعصاب سمپاتیک بدن، کنترل چربیسوزی را در دست گرفته و بدن را به سوزاندن چربی مجبور کنند.
نکته اساسی برای ورزش هنگام روزه، حفظ سطح شدت ورزش است. بهترین روش کنترل، بررسی ریتم تنفس در حین ورزش است. به بیان دیگر باید طوری ورزش کنید که همچنان بتوانید براحتی صحبت کنید.
در صورتی که قصد ورزش دارید، از مصرف مواد قندی بسیار شیرین مانند زولبیا و بامیه (بویژه در وعده افطار) خودداری کنید؛ چرا که به علت ترشح انسولین، افت قند بعدی رخ میدهد که در ورزش اختلال ایجاد میکند.
چگونه روزه داری و ورزش با هم جور میشوند؟
خوب است بدانید همزمانی روزه و ورزش از دو طریق بر سوخت و ساز بدن تاثیر میگذارد؛ یکی افزایش حساسیت سلولهای بدن به انسولین و دیگری آزادسازی هورمون رشد در بدن.
در حین گرسنگی (روزه)، هورمون انسولین که وظیفه اصلی آن سوخت و ساز قند در بدن است، قند را از جریان خون به سوی کبد و عضلات هدایت میکند تا بدن مجبور به استفاده از چربی شود که این مساله اتفاق بسیار خوبی برای کمک به سوخت و ساز چربی در بدن است. اما در نقطه مقابل، پرخوری و خوردن به دفعات زیاد باعث میشود سلولها کمکم نسبت به این اثر بسیار مفید انسولین، مقاوم شوند و روند سوزانده شدن چربیها در بدن با مخاطره مواجه شود. این چربیها در بروز بیماریهای قلبی و نیز افزایش خطر ابتلا به سرطان تاثیر مستقیم دارد.
دومین اثر ورزش در حین روزهداری به تاثیر آن بر روند ساخت عضله، چربی، بهبود کیفیت استخوانسازی و فعالیت بدنی باز میگردد.
تحقیقات حاکی از آن است که ورزش هوازی مستمر و خواب مناسب در کنار روزه بهترین روش تولید هورمون رشد در بدن است.
به بیان دیگر، تحقیقات جدید حاکی از بروز اثرات شگرف ورزش کردن با معده خالی است. ورزش با معده خالی به تولید هورمونهایی در سراسر بدن منجر میشود که سوخت چربی و حتی ساخت عضله را در پی دارد.
بهترین زمان ورزش روزهداران
بهترین زمان ورزش کردن روزهداران، بین 1.5 تا 3 ساعت بعد از افطار است. ورزش کردن قبل از افطار نیز توصیه نمیشود، چرا که بدن در این زمان در کمترین سطح متابولیسم و توانایی قرار دارد.
دکتر رحیمی توصیه میکند: تمام مسابقههای ورزشی نیز باید دستکم دو ساعت بعد از افطار انجام شود. انجام ورزشهای هوازی نیز حتی برای ورزشکاران حرفهای بیش از یک بار در روز توصیه نمیشود. روزهدارانی که ورزش حرفهای انجام میدهند بهتر است در هفته، حداقل یک تا دو بار (بسته به توان و سطح فعالیت ورزشی) ورزشهای قدرتی برای حفظ قدرت عضلانی خود انجام دهند.
به خاطر داشته باشید توصیههایی که برای ورزش کردن به روزهداران میشود در فصول مختلف سال و در گروههای سنی خاص (نوجوانان، میانسالان و سالمندان) متفاوت است و بهتر است برای تلفیق ورزش و روزهداری با متخصص تغدیه یا فیزیوتراپیست ورزشی مشورت شود.
ولی اکبر خزایی ، مربی بینالمللی و داور ایرانی فدراسیون جهانی IFBB در خصوص زمان ورزش کردن با دهان روزه در ماه رمضان نظر دیگری دارد و می گوید:
« طی تجربیاتی که طی سال ها به دست آوردیم بهترین زمان فعالیتهای روزانه، 45 دقیقه تا یکساعت قبل از افطار است که یک تمرین سبک ورزشی صورت پذیرد و پس از آن افطار صرف شود که یکی از بهترین روشهای سوزاندن چربیهای ذخیره شده در بدن است، زیرا سطح ذخایر گلیکوژن به حداقل میرسد و بدن برای تامین انرژی و کالری مورد نیاز از از چربیهای ذخیره شده استفاده میکند.
در نهایت ورزشکاران میتوانند یک ساعت پس از صرف افطار به فعالیتهای روزانه ورزشی خود به مدت 45 دقیقه تا یکساعت بپردازند، البته این ورزش کردن نسبت به گزینه اول از چربی سوزی بسیار کمتری برخوردار است.
همچنین افراد باید تا حد امکان زیر نور خورشید و در محیط گرم قرار نگیرند و از فعالیتهای روزانه خود بکاهند.
استراحت و خواب مناسب میتواند از کم آبی و ضعف بدن جلوگیری کند.»
شروط ورزش کردن در ماه رمضان
ـ انجام ورزشهای سنگین به بعد از افطار موکول شود.
ـ افطار کردن را به قبل از ورزش و خوردن شام را به بعد از ورزش موکول کنید.
ـ در صورت مصرف مواد غذایی حاوی چربی، حداقل تا سه ساعت و با مصرف کربوهیدراتها تا 1.5 ساعت، ورزش را به تاخیر اندازید.
ـ در وعده افطار از کربوهیدراتهای پیچیده مانند غلات استفاده کنید تا نیاز به دریافت چربی کمتر شود.
ـ مصرف آب و مایعات فراوان توصیه میشود؛ چرا که ضعف و سرگیجه ناشی از کم آبی، مهمترین علت توقف ورزش در روزهداران است.
ـ در صورتی که قصد ورزش دارید، از مصرف مواد قندی بسیار شیرین مانند زولبیا و بامیه (بویژه در وعده افطار) خودداری کنید؛ چرا که به علت ترشح انسولین، افت قند بعدی رخ میدهد که در ورزش اختلال ایجاد میکند.
ـ به ورزشکاران توصیه میشود در حد فاصل افطار و سحر، از چهارمغز (پسته، بادام، فندق و گردو) استفاده کنند تا در روزهای متوالی پس از ورزش کردن دچار تحلیل عضلات نشوند.
ـ توجه داشته باشید ورزشهای سنگین فقط بعد از افطار کردن مجاز است.
ـ بهتر است تا حد امکان از مکملهای غذایی استفاده نشود.
الَّذِینَ یُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لَا یَنقُضُونَ الْمِیثَاقَ(20)وَ الَّذِینَ یَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَ یخَْشَوْنَ رَبهَُّمْ وَ یخََافُونَ سُوءَ الحِْسَابِ(21)وَ الَّذِینَ صَبرَُواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِِّمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالحَْسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئکَ لهَُمْ عُقْبىَ الدَّارِ(22- رعد)
کسانی اند که به پیمان الهى وفا مىکنند و عهد را نمىشکنند و به پیوندهایى که پروردگار بدان امر فرموده پا برجا بوده و از خداى خویش مىترسند و نگران بدى حساب هستند و نیز صبر مىکنند تا جلب رضایت پروردگار خویش نمایند. نماز را برپا داشته و از آنچه به آنها روزى شده، پنهان و آشکار انفاق مىکنند و به وسیله کارهاى پسندیده، اعمال زشت خود را از بین مىبرند. ایشان کسانی اند که در جهان آخرت، عاقبت خوبى در انتظارشان است.
در این آیات به چند ویژگی مهم و برجسته کسانی که به واقع طرفدار حق هستند اشاره کرده و آنها را چنین توصیف می کند:
1. به عهد الهى وفا مىکنند و آن عهد را نمىشکنند.(11) این عهد و میثاق دایره وسیعی دارد که تمام عهدهای فطری، عقلی و نقلی را در بر می گیرد.(12)
2. پیوندهایى را که خداوند امر به حف0آن کرده برقرار مىدارند. که چون مطلق است دلالت مىکند بر هر ارتباط و پیوندی که خدا به آن امر فرموده که از معروفترین مصادیق آن صله رحم است.(13)
3و4. نسبت به پروردگارشان، خشیت دارند و از بدى حساب در دادگاه قیامت مىترسند.
فرق بین خشیت و خوف: خشیت تاثر در محدوده قلب است ولی خوف واکنش عملی برای خلاص شدن است هر چند که در دل متاثر نگشته و دچار هراس نشده باشد.(14)
5. در برابر تمام مشکلاتى که در مسیر اطاعت، ترک گناه، جهاد با دشمن و مبارزه با ظلم و فساد وجود دارد براى جلب خشنودى پروردگار صبر و استقامت می ورزند.
6. نماز را بر پا مىدارند.
7. از آنچه به آنان روزى دادهایم در پنهان و آشکار انفاق مىکنند.
8. بوسیله حسنات، سیئات را از میان مىبرند. به این معنى که وقتی گناهی از آنها سر بزند، تنها به ندامت و استغفار، قناعت نمىکنند، بلکه عملا با انجام کار خیر و عمل به وظایف فوت شده در مقام جبران بر مىآیند. این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که آنها بدى را با بدى تلافى نمیکنند(15)، بلکه سعى دارند با انجام نیکى در حق کسی که به آنها بدی کرده است او را وادار به تجدید نظر کنند.(16)
الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئنُِّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئنُِّ الْقُلُوبُ(28- رعد)
کسانی اند که ایمان آورده اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باشید! که دلها فقط به یاد خدا آرام مىگیرد.
آیه در وصف کسانی است که در آیه قبل آنها را «مَنْ أَنَابَ» نامید یعنی کسی که به سوی خدا بازگردد و رو به او کند.
آرامش و آسایش دو عنوان جدای از هم هستند که در بین انسانهای بیگانه با فرهنگ قرآن این دو به یک معنا و یا به جای هم گرفته می شوند. آسایش مفهومی مرتبط با جسم و تن دارد برخلاف آرامش که با روح و جان در ارتباط است.
گمشده بشر هر روز آرامش است و خود به تجربه فهمیده که وسایل آسایش برای او آرامش نمی آورد. بسیارند کسانی که مجهزترین زندگی و امکانات رفاهی روز دنیا را دارند؛ اما دریغ از ذره ای آرامش و راحتی جان؛ در عوض کم نیستند کسانی که با حداقل امکانات روزگار سپری می کنند و شور و نشاط و صفا و صمیمیت و از همه مهتر آرامش خاطر سراسر زندگی بیرون و وجود درونشان را لبریز کرده است.
راز این داستان کجاست؟ کلید حل این معما به دست کیست؟ قرآن کریم به این سوال مهم و بسیار کاربردی انسان پاسخ می دهد که هر کس به خدا رو کرد و به او ایمان آورد و برنامه او را در زندگی خود پیاده کرد یقین بداند که به آرامش واقعی خواهد رسید؛ آرامشی که محال است آن را بتوان در غیر این آدرس پیدا کرد.
پی نوشت ها:
(1) المیزان ج11 ص 276
(2) تحف العقول ص 487
(3) ر.ک به لسان العرب، ج10 ص450
(4) الکافی ج2 ص 397
(5) شرک در عبادت: یعنی انسان در عالم به منشاء اثری مستقل از خدا معتقد باشد و او را عبادت کند. بت پرستی و شیطان پرستی از این قبیلند. شرک در طاعت: یعنی اطاعت از دستوراتی که خدایی نیستند. مرکز صدور تمام این دستورها که در مخالفت با اوامر الهی صادر می شوند یا نفس خود انسان است و یا شیاطین جن و انس.
(6) بحار الأنوار ج9 ص214
(7) قَالَ [ابوعبدالله علیه السلام] یُطِیعُ الشَّیْطَانَ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُ فَیُشْرِک. الکافی ج2 ص 397
(8) الوافی ج4 ص 193
(9) بحارالأنوار ج68 ص150
(10) ر.ک به نمونه ج10 ص145
(11) المیزان ج11 ص342
(12) ر.ک به نمونه ج10 ص184
(13) المیزان ج11 ص343
(14) ر. ک به همان
(15) آیه35 سوره فصلت
(16) ر.ک به نمونه ج10 ص191
وَ مَا یُؤْمِنُ أَکْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِکُونَ(106- یوسف علیه السلام) اکثر آنها که ایمان مىآورند، ایمانشان آمیخته با شرک است و مشرک هستند.
مراد از این شرک آن شرک آشکار بت پرستان نیست؛ زیرا هیچ مومنی اهل پرستش بت نیست و بر آن سجده نمی کند؛ بلکه منظور، شرک پنهان است(1) که امام هادی علیه السلام در توصیف آن فرمود: الْإِشْرَاکُ فِی النَّاسِ أَخْفَى مِنْ دَبِیبِ النَّمْلِ عَلَى الْمِسْحِ الْأَسْوَدِ فِی اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَة(2)؛ نفوذ شرک در ضمیر مردم، پنهانتر از آنست که مورچه سیاهى در شب تیره و تار بر روى گلیم سیاهى راه برود. وقتى انسان در آن شرائط متوجه راه رفتن مورچه نشود قطعا از این شرکی که پنهانتر از آنست هم آگاه نخواهد شد.شرک آن است که انسان در اداره امور عالم به منشا اثری غیر از خداوند متعال عقیده پیدا کند و او را شریک خدا قرار دهد.(3) امام صادق علیه السلام در توضیح این آیه فرمود: شِرْکُ طَاعَةٍ وَ لَیْسَ شِرْکَ عِبَادَةٍ(4)؛ شرک در این آیه شرک در طاعت است؛ نه شرک در عبادت.(5)
1. امام باقر علیه السلام فرمود: گناهانی که مومنین مرتکب می شوند همان شرک طاعت است زیرا با آن کارها، در حقیقت شیطان را اطاعت کرده اند پس در زمینه اطاعت، برای خدا شریک قائل شده اند.(6) در نتیجه می توان گفت که هر گناهی ریشه در شرک به خدا دارد. و این حکم به شرک در صورتیست که فرد متوجه نباشد که کار او تبعیت از شیطان است(7)؛ زیرا اگر این اطاعت را با آگاهی و از روی عمد انجام دهد کار او از مرحله شرک گذشته و به کفر می رسد.(8)
2. مالک بن عطیه می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم منظور از شرک اکثریت مومنین که در آیه آمده است چیست؟ امام فرمودند: مقصود مثل این حرفهایی است که گاهی انسان می گوید «اگر فلانى نبود من نابود می شدم»، «اگر فلان کس نبود من به فلان ناراحتى مبتلا مىشدم»، «اگر فلانى نبود خاندان من، اهل و عیالم از بین می رفتند». او با این اندیشه اشخاص را موثر در زندگى خود مىبیند و براى خدا در رازقیت و در تاثیر شریک قرار می دهد. عرض کردم: این چنین بگوید چطور؟ «اگر خداوند به وسیله فلانى بر من لطف و منت نمی گذاشت من نابود مىشدم» آیا باز هم اشکالى دارد؟ حضرت فرمود: اگر این گونه بگوید مانعى ندارد.(9) چون در این بینش خداوند متعال را مؤثر، مسبب، وسیله ساز و دیگرى را وسیله می داند.
إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیرُِّ مَا بِقَوْمٍ حَتىَ یُغَیرُِّواْ مَا بِأَنفُسِهِم(11- رعد) خداوند اوضاع هیچ ملتى را تغییر نمىدهد، مگر آنکه در خود دگرگونى ایجاد کنند.
این جمله یک قانون کلى و عمومى را بیان مىکند، قانونى سرنوشت ساز و حرکت آفرین و نیز هشدار دهنده! این قانون که یکى از پایههاى اساسى جهان بینى و جامعهشناسى در اسلام است به ما مىگوید: مقدرات شما قبل از هر چیز و هر کس در دست خود شما است و هر گونه تغییر و دگرگونى در خوشبختى و بدبختى اقوام در درجه اول به خود آنها برمی گردد. شانس و اقبال و مانند اینها همه بی اساس است و آن چیزی که پایه دارد این است که ملتى خود بخواهد سربلند و پیشرو باشد و یا به عکس، خودش تن به ذلت و شکست دهد، پس این اراده و خواست ملتها و تغییرات درونى آنهاست که آنها را مستحق لطف یا مستوجب عذاب الهی مىسازد.
به تعبیر دیگر: این اصل قرآنى که یکى از مهمترین برنامههاى اجتماعى اسلام را بیان مىکند به ما مىگوید هر گونه تغییرات برونى متکى به تغییرات درونى ملتها و اقوام است و هر گونه پیروزى و شکستى که نصیب قومى شود از همین جا سرچشمه مىگیرد.(10)
از یکى از نیکان و شایستگان نقل شده که مىگوید:
در مسیرى مىرفتم، به درختى رسیدم، خواستم قدرى استراحت کنم، بزرگى بالاى سرم رسید و گفت: برخیز که مرگ نمرده. سپس بىهدف و بدون توجه به مقصدى شروع به رفتن کرد، او را دنبال کردم، شنیدم مىگفت:
کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ اللَّهُمَّ بارِکْ لِىَ فى الْمَوْتِ.
هر نَفْسى مرگ را مىچشد، اى خدا! مرگ را بر من مبارک کن.
به او گفتم: بعد از موت چه؟ گفت: هرکس به بعد از مرگ یقین داشته باشد، محکم دامن ترس از عقاب را مىچسبد و دنیا را جاى ماندن نمىبیند. سپس گفت: اى کسى که در برابر وجهت، هر وجهى هلاک است، با توفیق نظر به وجهت مرا سپید روى کن، دلم را غرق عشق خود نما و مرا از ذلّت سرزنش فردا پناهم بده، محقّقاً وقت حیاى از تو رسیده و زمان توبه آمده. سپس گفت: اگر گذشت تو نبود، اجل به من مهلت نمىداد، واگر عفوت نبود، نسبت به آنچه نزد تو است آرزو پیدا نمىکردم، آن گاه از من دور شد و گذشت.